اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۴۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

انگار دین در "بعضی ها" خلاصه شده است!!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۹ ب.ظ

طعنه و کنایه های این شهید از بعضی مدعیان فرصت طلب عرصه انقلاب، بسیار خواندنی و تکان دهنده است.

پاسدار شهید مدافع حرم، اسماعیل خانزاده در یکی از یادداشت های خود، گلایه ای از بعضی انسان های متظاهر و منفعت طلب به میان می آورد که شاید برای همه ما تلنگری سازنده باشد:

« ... امروز کسانی مدعی شهادتند در شعار، که حبّ دنیا در دل آنها خیمه نموده، خودشان را منتظران ظهور و تداوم بخش راه شهادت می دانند؛ ولی به پای عمل که رسیدند هراسان و گریزانند، غافل از اینکه راه فراری نیست. خدایا! اگر شهادت را هم نصیبم کردی از تو می خواهم که مرا جزء این دسته از انسان ها قرار ندهی ...

خدایا امروز که دین لقلقه زبان شد و سلاح و سنگری شده برای کرسی قدرت و عده ای هم برای مطرح نمودن نام، خود را سرباز دین معرفی می کنند، آنجا که محفل فرهنگی و سیاسی باشد، آنجا که یادواره شهدا باشد و یا نماز جماعت و یا محفل عزاداری اهل بیت علیهم السلام باشد؛ خود را آن چنان پررنگ جلوه می دهند که احساس می کنی دین در آنها خلاصه شده. وقتی به سیمای آنها نگاه می کنی محاسنی آراسته و شانه زده و انگشتانی پر انگشتر رنگارنگ دارند و دائم ذکر بر لب دارند و تسبیح همچون شمشیر در دستشان می باشد، ولی وقتی که موقع کارزار می شود و میدان زمانه، حضور آنها را می طلبد به راحتی با بهانه های واهی شانه خالی می کنند و مهر خاموشی بر لب می زنند و کارهای دنیایی را بر آن ترجیح می دهند و وقتی که آشوب و فتنه خاموش شود همانان در صف اول وام و تسهیلات و درجه و جایگاه می باشند و مدعی هستند که سازمان، حق آنها را ادا نکرده و طلبکار انقلاب هستند ... »

پاسدار رشید اسلام اسماعیل خانزاده، اهل شهرستان محمودآباد در استان مازندران است که پنج ماه پیش به خیل شهدای دلداده مدافع حرم پیوست. پیش از این یادداشت دیگری از این شهید منتشر شد که نشان می داد وی از شهادت خود اطلاع کامل داشته و با عشقی زلال، جوانی خود را فدای زینب کبرا سلام الله علیها نموده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کتابخوان های بی کتاب!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۲۹ ق.ظ

همین امروز صبح شهردار تهران در مراسم افتتاح نمایشگاه کتاب در شهر آفتاب اعلام کرد که بابت هزینه های راه اندازی این مجموعه، صد و هشتاد میلیارد تومان اختصاص داده است.

دقت فرمودید؟ صد و هشتاد میلیارد تومان

حالا یک کتاب خوان حرفه ای گیر ده هزار تومان پول است که برود همان نمایشگاه و کتابی را با بیست درصد تخفیف خریداری کند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درسی از یک دیپلمات شهید برای آقای ...!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۲ ق.ظ

رسول حیدری از نیروهای برون مرزی سپاه، وابسته نظامی ایران در کشور بوسنی بود که در سال 1372 در نزدیکی شهر ویسوکو به شهادت رسید. خاطره ای از این شهید مربوط به تحصیل در دانشگاه را از صفحه 37 کتاب "ر" نوشته مریم برادران نقل می کنم که می تواند برای همگان آموزنده باشد:

"یک بار در درس ساختارهای بین الملل بحث درباره ساختارهایی بود که برای صلح و امنیت بنا شده اند. استاد برای آنکه منظورش را بگوید مثال زد: فرض کنید لات عربده کشی خیابانی را قرق کرده باشد. شما به خاطر امنیت مردم لازم است با او توافق کنید این خیابان مال تو، اما بگذار مردم هم در آن رفت و آمد کنند. اینطوری از حق مردم هم دفاع کرده اید.

رسول قبول نداشت، می گفت: اینجور که شما می گویید ساختارسازی کلاه گذاشتن سر مردم است. لات را باید تنبیه کنی و از خیابان بیرون بیندازی.

استاد اما اصرار داشت این در عرف بین الملل درست نیست. وقتی دید رسول مجاب نمی شود، گفت: شما نمی دانید.

و رسول جواب داد: استاد، شما هم دین را نمی شناسید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بیانیه انصار حزب الله بابل در آستانه برگزاری جشنواره بهارنارنج

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۱۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

در روزهای آتی، دارالمؤمنین بابل یک بار دیگر شاهد برگزاری جشنواره ای موسوم به بهارنارنج خواهد بود.

پیشینیه برگزاری چنین مراسمی، ضرورت تذکر دو نکته مهم را گوشزد می نماید:

یک- درآمدهای شهرداری متکی به جیب مردم و عوارضی است که از عرق جبین مردم این شهر پرداخت می شود. عقل سلیم حکم می کند با توجه به محدودیت منابع مالی شهرداری، ارائه خدماتی در اولویت قرار بگیرد که بیشترین نفع را به عموم شهروندان برساند. طبیعی است مردمی که گاه از حداقل های خدماتی مورد نیز یک زندگی شهری، بی بهره اند راضی به ریخت و پاش ها و هزینه های سرسام آور و بی فایده، تنها با انگیزه رقابت با شهرهای همجوار نباشند. ضمن تأکید بر اهمیت توجه شهرداری به برنامه های فرهنگی سازنده و مفید، امیدواریم شهرداری و شورای شهر بابل از هرگونه اسراف در بیت المال اجتناب ورزیده و به منظور اثبات صداقت و اعتمادشان به مردم، فهرست هزینه های مرتبط با برگزاری این مراسم را به اطلاع عموم برسانند.

دو- تجربه برگزاری این گونه برنامه ها در سال های گذشته نشان داده که برگزارکنندگان مراسم بیشتر از آن که برجسته سازی فرهنگ و آداب و رسوم شهرستان تاریخی و خوشنام بابل را مورد توجه قرار دهند و درصدد معرفی داشته های فرهنگی، فکری و هنری اهالی نجیب این دیار باشند، با تقلید کورکورانه از برنامه های بی هویت شهرهای دیگر، سمت و سوی مراسم را به خوشی های کاذب و برگزاری موسیقی هایی که ثمره ای جز تحریک به رفتارهای منافی عفت نداشته سوق داده اند.

ضمن تأکید بر لزوم اجرای برنامه های شاد و خاطره انگیز به خصوص در تلاقی مبارک این روزها با ایام جشن و سرور بعثت حضرت ختمی مرتب محمد مصطفی (ص) به مسئولان امر تذکر جدی می دهیم که صدمه به فرهنگ و باورهای اصیل مردم مؤمن این خطه، خیانتی نابخشودنی بوده و نشان از بی مبالاتی و غرض ورزی برگزارکنندگان این مراسم خواهد داشت.

امت حزب الله شهرستان بابل همواره با ابراز نگرانی نسبت به عدم دلسوزی و یا ناآشنایی برخی مدعیان عرصه فرهنگ با بایسته ها و معیارهای فرهنگی جامعه انسانی مطلوب، هشدارهای لازم را در این خصوص بیان داشته اند. امید است این بار از تکرار خاطرات تلخ گذشته اجتناب شود.

والسلام علی عبادالله الصالحین 12/02/1395

انصار حزب الله شهرستان بابل

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اولین عبرت از نتیجه انتخابات بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۶ ق.ظ

همت الله طاهرنژاد؛ عبرت بگیرد که برای دستیابی موقت به کرسی قدرت، به هر دری نزده و دستکم یاد بگیرد که تنفس مصنوعی برای احیای مطرودین ملت، نفعی به اقبال عمومی از وی نخواهد رساند.

حسین نیازآذری؛ عبرت بگیرد آن چه که دلیل برتری نسبی او در مقابل رقیبی شد که در خشت خام سیاست، بله قربان گویی دولت را یک امتیاز می دید، اندک نامه ها و عملکردی بود که از وی در حمایت از منافع عمومی منتشر گردید. وکیل الدوله بودن با مردم گرایی تنافی داشته و هر چه اهتمام یک نماینده در نقد نهادهای اجرایی البته در راستای دفاع از حقوق مردم و نه در جهت عقده گشایی های جناحی، چشمگیرتر باشد اعتماد بیشتری را از سوی جامعه به دنبال خواهد داشت.

علی کریمی فیروزجایی؛ عبرت بگیرد که حق را نمی شود از راه لجاجت به چنگ آورد.

چند تشکل اصولگرایی، عبرت بگیرند که آبروی یک جریان را به سادگی با صندلی قدرت دیگران گره نزنند. متن نامه حمایتی تشکل سلام بابل از حسین نیاز لااقل این پیام را داشت که می شود از یکی حمایت کرد و نقدی هم نسبت به او وارد دانست، نه مثل معدودی از دوستان اصولگرا که جان نثارانه به مدح ناگهانی کسی روی می آورند.

بدنه ارزشی جامعه؛ عبرت بگیرد نخ تسبیح جریان اصولگرایی بابل لزوماً در اختیار تفکر ناب ارزشی نیست و ممکن است چند تشکل فولکس واگنی و گاه من درآوردی حتی با جعل چند عنوان دیگر بخواهند سرمایه اعتماد عمومی را در پشت پرده و در میز معاملات سیاسی به حراج بگذارند. برای پیروزی مطلق در دو انتخابات سال آینده، مثل سال 84 باید به همه مظاهر قدرت و ثروت و اشرافیت اعم از چپ و راست، "نه" گفت و آزادانه، یکدل و یکصدا و تنها با توجه به معیارهای ارزشی و نه خط و خطوط ترسیمی سوداگران سیاست به پیش تاخت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تشرّف شهید مدافع حرم به محضر امام زمان (عج)

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۹ ب.ظ

وقتی یک سطل آب یخ را روی آدمی گرما دیده بریزند، می دانید چه حالی پیدا می کند؟!

من دقایقی پیش دقیقا همین حال و روز را داشتم؛ وقتی دستنوشته پاسدار جوان مدافع حرم، شهید اسماعیل خانزاده را خواندم.

دوست خوبم حجت الاسلام قدرت الله ابراهیمی، لحظاتی قبل تصاویری از یادداشت عجیب و خیره کننده شهید اهل محمودآباد مازندران را برایم ارسال کرد که می دانم مطالعه چند سطری از آن می تواند شب جمعه ای خاص و شورانگیز را برای جاماندگان قافله شهادت رقم بزند.

اسماعیل خانزاده در نیمه دوم سال 94 به خیل عاشورائیان تاریخ پیوست. شهادت آگاهانه این جوان دلاور مازندرانی، سند بطلان همه دروغ، تهمت ها و تخریب هایی است که ائتلاف جهانی رسانه های جیره خوار بر ضد مدافعان حریم ولایت به راه انداخته اند:

« ... از همان دوران کودکی عاشق شهادت بودم.

شب ها را با امید شهادت به صبح می رساندم و روزها را به انتظار شهادت، غروب می کردم.

خدایا! شب یازدهم ماه مبارک رمضان 1381 هجری شمسی که توفیق ملاقات با صاحب عصر، منتقم کوچه و عاشورا حضرت حجت بن الحسن العسکری علیه السلام را نصیبم کردی، در من یقین شد که شهادت را نصیبم می کنی.

خدایا! شب قبل از این که در سپاه ثبت نام کنم، 8 اردیبهشت سال 82 سالگرد شهید شیرودی، آن شهید به خوابم آمد و لباس سبز و مقدس پاسداری را به من هدیه نمود؛ باز هم در من یقین شد که به مراد دلم می رسم و وقتی که در ملاقات های خود با فخر عالم اسلام جناب نجم الدین، ذوالفنون حضرت علامه حسن زاده آملی و اشاراتی که حضرت به من داشتند، باز هم در من یقین شد که به آرزویم می رسم ...

خدایا! دوست دارم آن چنان شهادتی نصیبم شود که وقتی در عالم باقی، تشرف به محضر مولایم، سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله علیه السلام پیدا کردم بگویم حسین جان، من هم جان ناقابل خود در راه خدا نثار کردم. آه چقدر شیرین و لذت بخش است آن لحظه برایم ...

ای قادر متعال! دوست دارم خونم پاشیده شود تا دین تو حفظ بماند ...

چقدر برایم عزیز است که حتی حاضرم به خاطر شهادت، از نرگس عزیزم صرف نظر کنم ... »

از ذکر صلوات برای شادی روح نازنین این شهید، دریغ نکنید. التماس دعا 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

من یک بی طرفم اما ...!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۰۵ ق.ظ

من یک بی طرفم

اما

همان طور که ورود سیاسیون را به عرصه ورزش و هنر صحیح نمی دانم دخالت ورزشکاران و هنرمندان را هم در سیاست درست نمی دانم.

من یک بی طرفم

اما

برایم سوال پیش آمده: آیا ممکن است یکسال بعد، جمعی از تشکل های مدعی اصولگرایی بابل در انتخابات شورای شهر از غفار آری حمایت کنند؟!

من یک بی طرفم

اما

باور دارم قانون دان ها هم می توانند قانون شکن باشند!

من یک بی طرفم

اما

می پرسم: کاندیدایی که جرأت ندارد حتی برای یکبار جمله ای را در نقد مسئولان دولتی یا قضایی به زبان بیاورد می تواند مدافع حقوق پابرهنگان باشد؟

من یک بی طرفم

اما

می خواهم بدانم با هزینه های سرسام آوری که برای تبلیغات انتخابات صورت گرفت، نمی شد کار نیکی را از خود به جای گذاشت و لااقل از این راه به محبوبیت رسید؟

من یک بی طرفم

اما

دلم می خواهد یک نفر با مردم مصاحبه کند و بپرسد: کاندیدای مورد حمایت شما در صورت ورود به مجلس چه برنامه هایی را در سطح مسائل شهری، استانی، ملی و بین المللی دنبال خواهد کرد؟

من یک بی طرفم

اما

از کسانی که برای رسیدن به قدرت، به هر دری می زنند بیزارم.

من یک بی طرفم

و

همیشه در ذهنم دنبال پاسخ این سوال هستم: وسط این همه هیاهو و تخریب و گروکشی و حاتم بخشی و به سر و کول هم پریدن ها، خدا، کجای نگاه ما حضور دارد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تکذیبیه امام جمعه بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۴۱ ب.ظ

دقایقی پیش در تماس تلفنی با امام جمعه محترم شهرستان بابل حجت الاسلام والمسلمین روحانی نظر ایشان را در خصوص شایعات انتخاباتی اخیر جویا شدم. این بزرگوار ضمن تأکید بر ضرورت اصل حضور مردم در این مرحله از انتخابات و رأی به اصلح، هر نوع خبر در خصوص حمایت خود از یکی از دو رقیب انتخاباتی بابل را به شدت تکذیب نمودند.
سید حمید مشتاقی نیا حوزه علمیه قم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جنایت فرهنگی نامزدهای انتخاباتی در بابل!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۵۳ ق.ظ

"وکیل الدوله" بودن، در طول تاریخ ایران چه در دوره قاجار و پهلوی و چه در نظام اسلامی و نیز در همه کشورهای دنیا همواره یک پدیده مذموم و زشت محسوب شده است.
همیشه شاهد بوده ایم که یکی از بزرگترین اهانت ها به یک نماینده منتخب مردم در مجلس برای تخریب وجهه اش، وکیل الدوله خواندن اوست.
عجیب است که در این مرحله از رقابت های انتخابات مجلس، دو نامزد موجود و بعضی حامیانشان تلاش دارند با تبدیل یک هنجار به ناهنجاری و دستبرد به فرهنگ جامعه، وکیل الدوله بودن و حمایت بی چون و چرا حتی در قبال اشتباهات احتمالی دولت را یک ارزش جلوه بدهند!
مردم آگاه و تحلیلگر شهرمان به خوبی می دانند، هر دولتی با هر گرایشی که بر سر کار باشد، بالاخره اشتباه و خطایی در رفتار و تصمیمات و لوایح خود دارد که نماینده مردم بنا بر ذات مسئولیتش وظیفه دارد در قبال نادرستی ها واکنش نشان داده و راه را بر بیراهه ببندد.
این که یک نفر سینه سپر می کند و علناً اعلام می کند که بیشتر از رقیب دیگر خود فرمانبردار و مطیع بی چون و چرای نهادهای اجرایی خواهد بود، نه تنها اذعان می دارد که حقوق مردم را با باندهای قدرت معامله خواهد کرد بلکه با این اعتراف تلخ در واقع از هم اکنون اثبات کرده است که بود و نبودش در مجلس، تفاوتی نداشته و منفعتی به مردم نخواهد رساند!
حواستان هست جماعت مدعی روشنفکری، چقدر در تعصب و جمود سیاسی خود رسوا هستند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رأی سفید ممنوع!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۰۴ ب.ظ

برای اطمینان خاطر از صحت شمارش آرا به شهروندان بابلی توصیه می شود از انداختن برگه سفید رأی به صندوق ها خودداری کنند. این توصیه لزوماً به این معنا نیست که اسم یکی از دو رقیب در برگه نوشته شود.
رأی دهندگان هر چه که دل تنگشان می خواهد روی برگه آرا بنویسند فقط برگه را به هیچ وجه نانوشته باقی نگذارند؛ مبادا حتی یک نفر از مأموران شمارش آرا اسیر وسوسه های شیطانی شود که ممکن است ما را هم در گناه او سهیم کنند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مستجاب الدعوه!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۲۵ ب.ظ

اصلا و ابدا خیال نکنید منظور من از حرفی که می خواهم بزنم درباره بداخلاقی های سیاسی این مرحله از انتخابات شهرستان بابل است. باور کنید به هیچ وجه منظورم دعواهای درونی شورای مثلاً اسلامی شهر نیست.

یک عمر دعا کردیم: " اللهم اشغل الظالمین بالظالمین "

خدا گاهی به ما نشان می دهد به رغم سنگینی بار گناهانمان، باز هم از سر لطف، عنایتی دارد و دعایمان را مستجاب می سازد!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خبر داغ!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۲۵ ب.ظ

فوری – محرمانه

بنا به تصویب شورای تأمین از این پس یگان ویژه، نوپو، گردان های صابرین و تیپ نوهد موظف به برقراری نظم و امنیت در جلسات شورای اسلامی!! شهر بابل هستند. شنیده ها حاکی است در صورت عدم موفقیت یگان های رزمی مذکور، از نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد برای انجام این مأموریت خطیر دعوت خواهد شد.

شورای نگهبان نیز قرار است مدرک اتمام دوره آموزش دفاع شخصی را به عنوان یکی از شروط لازم برای ثبت نام در انتخابات سال آینده شورای شهر بابل به تصویب برساند.


  • سیدحمید مشتاقی نیا

علمای مازندران به داد مازندران برسید!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۵۱ ب.ظ

در 24 ساعت گذشته دو خبر تأسف آور در سطح رسانه های مازندران منتشر شد.

خبر اول اخراج یک بانوی مؤمن از محل کار به خاطر استفاده از پوشش چادر بود. این خبر توسط یکی از مسئولان استانی مرتبط با حوزه زنان اعلام شد.

خبر دوم مربوط به جشنی موسوم به سلام مازندران در شهرستان ساری است. تصویری از این برنامه بی هویت منتشر شده که نشان می دهد عده ای از خانم ها در اجرای برنامه ای شاد، چرخش هایی شبیه به رقص انجام می دهند و وضعیت پوششی نامناسبی را به نمایش می گذارند.

این هر دو خبر درباره بانوان شریف و پاکدامن مازندران نشان می دهد فرهنگ عمومی و البته نظارت دولتی بعد از سی و هشت سال از عمر انقلاب و در اوج اقتدار نظام اسلامی هنوز آن طور که باید با حقایق و تکالیف دین مأنوس نشده است.

وقتی می بینیم اوضاع کشور به سمتی می رود که به جای آن که افراد لاابالی و بی تقیّد احساس گناه و تقصیر کنند، بانوان محجبه و معتقد در مظان اتهام و در هاله ای از غربت و مظلومیت قرار می گیرند؛

وقتی می بینیم اوضاع فرهنگی جامعه به سمتی می رود که زن مسلمان ایرانی همچنان به عنوان ابزاری برای سرگرمی و خوش آمد مردان مورد استفاده قرار می گیرند؛ به یقین هر وظیفه ای داریم به غیر از سکوت و بی تفاوتی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی ظریف شهید شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۰۸ ب.ظ

عباس ظریف، پاسدار بود ولی کم پیش می آمد که لباس سپاه را بپوشد. او فرمانده ی یکی از گروهان ها بود. با او به واسطه ی مهدی، سلام و علیکی داشتم. آن شب دیدم که لباس سبز سپاه را پوشیده، موهایش را با سلیقه شانه زده و حسابی به تیپش رسیده است. من و مهدی قرص زر به طرفش رفتیم و تیکه انداختیم که: خوش تیپ شدی عباس!

خنده کرد و جواب داد: بالاخره حوری ها هم دل دارند!

هر چه انتظار کشیدیم، خبری از عملیات نشد. بچه ها دور من جمع شدند تا برایشان صحبت کنم. با صدای آهسته از شهادت گفتم، از بهشت و حورالعین. آخرش نماز صبح را خواندیم، همان جا پشت خاکریز دراز کشیدیم و خوابیدیم.

خواب ما طولانی نبود. با روشن شدن هوا بلند شدیم. چند نفر از بچه ها نیاز به غسل داشتند. مانده بودند وسط میدان جنگ، کجا حمام پیدا کنند؟ بعضی ها هم به من کنایه می زدند که: این قدر از حوری ها گفتی که ترکش حرف هایت به ما گرفت! آن جا احکام مربوط به "غسل با یک لیوان آب" را برایشان گفتم و به آنها یاد دادم که با دست کشیدن، آب را به همه ی بدنشان برسانند و غسل کنند.

روز سختی را در پیش داشتیم. اگر چه خاکریز بلند بود، ولی باید مراقبت می کردیم که دشمن، متوجه ی نزدیکی ما به مواضع خودش نشود. تقریباً هیچ تحرّکی نداشتیم. گرمای تابستان خوزستان، بیداد می کرد. لباس های مان زیاد بود و خبری از آب خنک نبود. آدم ها ترجیح می دهند اگر قرار است با هیجان و اضطرابی مواجه شوند کمتر منتظر بمانند. انتظار شرایط حساس و غیرقابل پیش بینی عملیات، کاسه ی صبر آدم را لبریز می کند. با این حال ندیدم کسی در آن شرایط، لب به شِکوِه باز کند. وقتی "استقامت" به یک فرهنگ تبدیل شود، تحمل دشواری ها کار دشواری نیست!

نیمه های شب بود که عملیات شروع شد. نامش عملیات رمضان بود؛ نخستین عملیات برون مرزی جمهوری اسلامی. مسئولان به این نتیجه رسیده بودند که برای دور نگاه داشتن شهرهای مرزی از آتش دشمن، آزاد سازی سایر مناطق تحت اشغال، تنبیه متجاوز و گرفتن خسارت از دشمن و... باید نبرد را به حریم دشمن کشاند.

صدای مهیب انفجار، از همه طرف شنیده می شد. از شلمچه تا پاسگاه زید و ایستگاه حسینیه، دست بچه های خراسان بود. دل توی دلم نبود. همه ی بچه ها داشتند زیر لب ذکر می گفتند. ساعتی نگذشت که به ما دستور حرکت دادند. توی تاریکی شب به یک ستون حرکت کردیم. با این همه سر و صدا دیگر نیازی به رعایت اصول اختفا نبود. قرص زر گفت: چیزی بخوان.

دم گرفتم: بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا. بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا...

صدای سوت خمپاره ای را نزدیک خودمان احساس کردیم. خمپاره ها را از صدای سوتشان می شناختیم. خمپاره ی شصت، سوت کوتاهی داشت. سوت خمپاره ی هشتاد کمی بلندتر بود. این یکی صد و بیست بود. صدا آن قدر به ما نزدیک بود که مجالی برای پناه گرفتن نداشتیم. خمپاره درست خورد به وسط ستون. در مقابل چشمان بهت زده ی ما، صدای انفجاری به گوش نرسید. خمپاره عمل نکرد. دوباره به راهمان ادامه دادیم. حالا وقتی نوحه می خواندم صدای گریه ها بلندتر شده بود. نوحه ها هم انگار از همیشه قشنگ تر شده بودند. وسط گرد و غبار میدان رزم، دل شب را می شکافتیم و جلو می رفتیم. در اطراف خود، عده ای از رزمنده ها را می دیدیم که روی زمین دراز کشیده اند. یکی پرسید: اینها چرا اینجا خوابیدند ولی ما داریم می رویم به جلو؟!

مهدی در گوشم گفت: به کسی چیزی نگو. اینها جنازه ی شهداست.

خوبی کار بیسیم چی این است که می تواند بفهمد در سایر خطوط چه می گذرد. بیسیم چی همیشه به اخبار دست اول، دسترسی دارد. از صداهای مضطرب پشت بیسیم می شد نگرانی فرمانده ها را به خوبی شنید. فهمیدم کار بدجوری گره خورده است. می گفتند بچه ها توی مثلثی ها گیر افتاده اند. ظاهراً تاکتیک جدید رزمی عراق بود که بعد از شکست مفتضحانه ی آنان در خرمشهر، توسط روس ها اجرایی می شد. مثلثی ها در واقع، خاکریزهایی بزرگ به شکل عدد هشت بودند. رأس مثلث به سمت دشمن بود. وقتی رزمنده های ناآشنا با این خاکریز، وارد آن می شدند، عراقی ها دو طرف خاکریز یعنی پشت نیروهای ایرانی را می بستند و آنها را به محاصره ی خود درمی آوردند و به اصطلاح، قیچی می کردند.

فریادهای ولی الله چراغچی را از پشت بیسیم شنیدم. داد می زد: مجروح ها را بردارید و بروید عقب...

دستور عقب نشینی صادر شده بود. نزدیک نماز صبح بود. ما بدون آنکه وارد عملیات بشویم و تیری به سمت دشمن شلیک کنیم، به عقب بازگشتیم. جنگ همین است. پیروزی و شکست، حقیقتی اجتناب ناپذیر از ماهیت جنگ است.

هر کس سعی می کرد مجروحی را از گوشه و کنار، بلند کند و با خودش عقب ببرد. بعضی بچه ها اسلحه هایشان را انداختند تا راحت تر بتوانند مجروحان را در آغوش بگیرند. لباس همه خونی شده بود. جواد فدایی آمد و گفت: با این لباس خونی چه طوری باید نماز بخوانیم؟ گفتم: اینجا میدان جنگ است، خدا با همین لباس هم نماز را قبول می کند.

پشت بیسیم، یکی گفت: عباس ظریف افتاد! جمله اش که تمام شد، خودش هم افتاد. عباس، آماده ی رفتن بود.

کتاب بی نصیب، خاطرات حجت الاسلام ماندگاری، سید حمید مشتاقی نیا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تأملی بر پدیده " مدلینگ مذهبی "!!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۳۶ ق.ظ

مدلینگ در حقیقت خود، میل به دیده شدن را در بر دارد. " من " ریشه و اساس تظاهر و رغبت برای به چشم آمدن است. کیست که نداند فحوای مذهب، به معنای راهی برای رشد و بلوغ معنوی انسان، فرسنگ ها با منیّت و خودمحوری فاصله دارد؟

انسان مذهبی اگر نخواهد در پوسته شریعت توقف کند؛ زمانی می تواند حرکت به سمت تکامل را طی نماید که در گام نخست، " خود " را برای خدا و برای حل شدن در ذات او بداند. مؤمن نمی تواند هم خدا را بخواهد و هم برای خود شأن و مطالبه ای منفصل از خواسته و میل خدا در نظر داشته باشد. با این وصف باید گفت ترکیب مفهومی دو واژه " مدلینگ " و " مذهبی " از پایه باطل بوده و التقاطی نامأنوس به حساب می آید.

مؤمن به اقتضای ایمانش در پی حقیقت است و حقیقت را فقط در حکم و سلیقه خدا می بیند و اگر در این مسیر احساس کرد که برای خودش وجود مستقلی قائل شده، تردید نکند که نقطه ای از راه را اشتباه پیموده است.

هیئتی اباعبدالله می داند که اباعبدالله نه برای دیده شدن و شهرت و تعریف جایگاه خود که برای آن چه خدا خواست از " خود " خودش و هر آن چه ذره ای از تعلق دنیایی داشت، نیز گذاشت و مصداق " حلّت بفنائک " شد. کسی که دنبال خودش باشد نمی تواند در بزنگاه حوادث، خدا را بر خودش ترجیح داده و صداقت ایمانش را به اثبات برساند.

گرایش به شهرت و میل به دیده شدن در غریزه همه ما وجود دارد و تقویت آن برای یک انسان متدین، به یقین معنایی جز پوک شدن استخوان باورهایش نخواهد داشت. بی تعارف، مذهبیِ بی آرمان، هرگز از پوسته دین فراتر نرفته و راه گم کرده ای است که مجبور می شود به هر دستاویزی برای یافتن  خود و اثبات وجودش چنگ بیاندازد؛ حتی اگر این دستاویز چیزی از جنس دنیاطلبی و در تضاد با طریقت عشق و وارستگی باشد. این تضاد را فقط باید معلول ضعف عقبه اعتقادی مدعیانی دانست که ممکن است نگاهشان به عرصه مذهب و معنویت از زاویه سرگرمی و تنوع طلبی باشد.

کمترین آسیب دامن زدن به جلوه فروشی و خودنمایی در اقشار مذهبی، غفلت بعضی جوان ترها از اهداف محتوایی برنامه های دینی و توجه مفرط به نوع پوشش و ژست و حالت های ظاهری است؛ مانند بسیاری از بازیکنان مطرح میادین ورزشی که دغدغه اصلی شان قبل از ورود به زمین مسابقه، آرایش چشم و ابرو است. بچه های هیئتی، خدا را از نزدیک شاهد و آگاه از باطن و ظاهر خویش دانسته و رضایت او را بر تحسین لنز دوربین ها ترجیح می دهند.

آن چه که در شهر ما در یک شبکه مجازی با عنوان مسابقه " مدلینگ مذهبی " اتفاق افتاد، دلیلی دیگر بر ضعف امثال من در ترویج عمق معرفتی دین در سطح اقشار جامعه است. از سوی دیگر اما عدم استقبال اکثریت مطلق جامعه مذهبی و حساسیت آنها نسبت به این کج سلیقگی فرهنگی را نیز باید ستود و به فال نیک گرفت.

برادر ناشناس و بزرگواری که این ایده را طرح و پیگیری نمود البته به زعم این قلم، جوانی خوش ذوق و مستعد و دلسوز است که بهتر است هنر و خلّاقیت خود را بیش از پیش از نعمت تأمل و مشورت با کارشناسان دین و فرهنگ بهره مند سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از ثریا تا شنود اشباح!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۰۵ ب.ظ

دوازده یا سیزده سال پیش کتابی قطور با عنوان "شنود اشباح" به قلم رضا گلپور منتشر شد که اندکی بعد بلافاصله از بازار جمع آوری گردید.

در بخشی از این اثر، ذبل موضوع مرتبط با ترور شهیدان رجایی و باهنر، فرضیه ای امنیتی مطرح شد که در جای خود مهم و قابل تأمل بود.

در این فرضیه با توجه به جایگاه خاص مسعود کشمیری در دبیرخانه شورای امنیت ملی و اعتماد ویژه شهید رجایی به او و برخورداری اش از اطلاعات سرّی و طبقه بندی شده کشور آن هم در شرایطی که انقلابی اعجاب انگیز در ایران رخ داده بود که منافع شرق و غرب عالم را مورد تهدید قرار می داد، این پرسش مطرح شد که آیا سرویس های جاسوسی دنیا در ازای ترور دو شخصیت سیاسی کشور واقعاً حاضر شدند منبع نفوذی خود در لایه های درونی نظام را به راحتی به مهره ای سوخته مبدل سازند؟!

انقلاب تاریخی مردم ایران در سال های نخستین خود قرار داشت و درصدد بود تا مستضعفین عالم را بر ضد مستکبران بسیج کند. ابرقدرت ها بی هیچ ملاحظه ای تلاش داشتند تا این انقلاب را با انواع خدعه ها مانند جنگ تحمیلی، محاصره اقتصادی، کودتا، ترور، شورش های جدایی طلبانه و .... از پای در بیاورند. در چنین شرایطی حضور یک مهره وابسته و خودفروخته در سیستم نوپای امنیتی ایران می توانست کمکی شگرف به اجرای طراحی های عملیاتی و جاسوسی آمریکا و شوروی و ... محسوب شود. در حالی که جای دو شخصیت سیاسی انقلاب مانند رجایی و باهنر به راحتی توسط دیگر نیروهای نخبه انقلاب پر می شد. چنان که پیش از آن نیز ترور شهید بهشتی و یاران او در حزب جمهوری اسلامی، هرگز باعث از هم پاشیدن نظام اسلامی ایران نگردید.

نویسنده کتاب مذکور در مصاحبه با بعضی شخصیت های امنیتی کشور با پرداختن به این نکته مهم، فرضیه ای را طرح کرد که بر اساس آن این احتمال وجود داشته و دارد که با حضور مهره ای مهم تر در جایگاهی بالاتر از دبیرخانه شورای امنیت ملی، وجود مسعود کشمیری اهمیت لازم را برای سرویس های جاسوسی دشمن از دست داده بود. از این رو لو رفتن این عنصر وابسته در ازای ایراد صدمه ای در سطح ترور دو مقام اجرایی کشور، قابل توجیه به نظر می رسید.

همان طور که اشاره شد این تحلیل فقط یک نظریه و فرضیه امنیتی به شمار آمده و لزوماً به معنای تأیید حضور عنصری خائن در جایگاهی حساس نخواهد بود.

امروز عصر جمعه سوم اردیبهشت 1395، برنامه ثریا با عنوان " پدرخوانده " که از شبکه نخست سیما پخش شد اسنادی را از ارتباط مستقیم مسئولان عالیرتیه بنیاد آمریکایی راکفلر با یکی از مقامات عالی کشور در مجمع تشخیص مصلحت نشان داد که باید آن را نقطه عطفی در حل بسیاری از پرسش های بی پاسخ تاریخ جمهوری اسلامی دانست. نمایندگانی که از طرف بنیاد راکفلر به ایران سفر کرده بودند درست همان کسانی بودندکه نقش مستقیم در فروپاشی نظام سیاسی چکسلواکی و نیز استقلال جمهوری های شوروی سابق را ایفا کرده بودند. این دیدار در سال 1387 یعنی یکسال قبل از فتنه شوم88 صورت گرفته بود.

مستند پدرخوانده، حرف هایی دیگری هم از سیاست قدم به قدم و همسو و همزمان ریاست مجمع تشخیص با بنیاد راکفل بیان داشت که توصیه می کنم تکرار آن را به زودی از سیمای جمهوری اسلامی با دقت مشاهده کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شوخی با یک خبر!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۱۳ ب.ظ

yj7j_photo_2015-04-23_17-09-54.jpg


این تصویر توی شبکه های مجازی داره پخش میشه. زیرش نوشتن رکود جهانی پشتک در قم شکسته شد! محمد گوران اوریمی با ثبت 2705 پشتک در مسافت 5200 متر رکورد خود در جهان را شکست.

این تا این جای خبر. بعد خیلی ها وقتی تصویر رو می دیدن براشون سوال پیش می اومد که این حاج آقا اون وسط چه کار می کنه!

براشون نوشتم: اون شیخ احتمالا قاضیه. این بنده خدا هم داره جلوش معلق بازی میکنه!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هنر برتر از گوهر آمد پدید!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۰۵ ب.ظ

d3nx_photo_2015-04-23_17-02-04.jpg


نقد پیامی که روی این بنر نوشته شده، سر جای خودش محفوظ؛ اما عکسی که زیرش گذاشته شده واقعا نمیتونه مقصود ما از ترویج حجاب شرعی رو به مخاطب برسونه. خوبه رفقای فرهنگی دقت بیشتری نشون بدن. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک راهبرد انتخاباتی: من به یزید رأی می دهم!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۰۷ ب.ظ

فرض محال که محال نیست! تصور کنید در دوراهی انتخاب بین معاویه و یزید قرار گرفته و چاره ای جز انتخاب یکی از این دو گزینه بد و منفور نداشته باشیم. تکلیف ما چیست؟ همه ما بر اساس یک باور قدیمی در چنین موقعیتی فی الفور پاسخ می دهیم: بین بد و بدتر باید بد را برگزید. این تلقی، ادعایی صحیح است؛ اما آن چه که کار را دشوار می کند تطبیق دو تعبیر مذکور با مصادیق خارجی است.

به راستی بین معاویه و یزید کدام یک پلیدتر و خبیث تر است؟ نتیجه حاکمیت کدام یک می تواند به نوعی صلاح مؤمنین را در بر داشته و باعث رشد آنان بشود؟

این اصل کلی را باید در نظر داشت که نه معاویه و نه یزید، هیچ کدام کمترین صلاحیتی برای احراز تصدی و ولایت امر در جامعه اسلامی را دار نیستند و نتیجه حاکمیت هر یک از این دو می تواند فجایع زیانباری را به دنبال داشته باشد.

با این حال نباید از خاطر برد که شروع انحراف در مسیر حاکمیت اسلام، از فتنه منافقانی آغاز گردید که در لباس دین و با ظاهری آراسته به شرع، چنان خنجری بر پیکر دین وارد آوردند که بعد از گذشت قرن ها هنوز هم آثار شوم آن را در جهان اسلام با تمام وجود لمس می کنیم.

معاویه ها حق را با باطل در می آویزند و تشخیص این دو معیار را برای عوام و البته بسیاری از خواص مدعی، دشوار و گاه ناممکن می سازند. این گونه است که حسن بی علی علیه السلام در نگاه یارانش نیز مذلّ المؤمنین لقب می گیرد؛ اما حسین علیه السلام اگر چه یاوران میدانی اش قلیل بودند؛ اما بسیاری از آنانی که به یاری او نشتافتند دلشان را با او همراه ساخته بودند. بدین سان نکبت حاکمیت یزید در فاصه ای اندک از جنایتی که در کربلا رقم زد برملا گردید.

 این گونه است که هیچ گاه قیامی به خون خواهی و تقاص مظلومیت تاریخی امام حسن علیه السلام شکل نگرفت؛ اما از نهضت عاشورا تا ابدالدهر، صدها قیام در اقصی نقاط جهان برای خون خواهی حضرت اباعبدالله علیه السلام برپا شده و خواهد شد.

یزید لعنت الله علیه، در کفر خود صداقت داشت و به اصطلاح امروزی، رو بازی می کرد! برخلاف معاویه لعنت الله علیه که در نقاب تظاهر، پناه گرفته و راه حق ولی خدا را نیز بر اهل حق، ناحق جلوه می داد.

یزید در فسق خودش مرد بود و معاویه در ایمانش نامرد! فضاحت آشکار یزید جامعه را به مرز رشد و بیداری سوق می داد برخلاف معاویه ملعون که ساز دسیسه هایش جامعه را به خوابی عمیق فرو می برد.

یزید از بیرون به مصاف دین آمد اما معاویه از درون چون موریانه به جان دین و مکتب حق افتاد و با تلاشی نیمه موفق، بدنه اسلام را از محتوا و معرفت تهی ساخت. اسلام داعشی همیشه رسواست؛ اما اسلام آمریکایی از منظر بسیاری، همواره ناشناخته و گاه قابل قبول بوده و هست.

یزید با شمشیر کفر سر امام حق را برید و معاویه با پنبه نفاق و فتنه. معاویه از زاویه فرهنگ به ستیز با حقیقت آمد و تلاش کرد تا به نرمی و آرامش و در سکوتی محض، جای سره و ناسره را با هم عوض کند.

این گونه است که یزید را می توان افشا کرد تا جایی که گاه نزدیک ترین یارانش بعد از اندک زمانی، از تغافل خویش پشیمان گشته و به طریقی بر اشتباه خود اقرار نمایند اما در مصاف با معاویه ممکن است امیران جبهه حق نیز به غفلت روی آورده و از راه درست خویش برائت جویند.

اعتدال معاویه خوشایند خواص اهل عافیت است و این خصلت، خروش جامعه عدالت خواه را به زعم آنان ناموجه جلوه داده و به مرور، حرکت کمال طلبانه اجتماع مسلمین را به سکون می کشاند.

آنان که به رسم دیرین عافیت طلبی و عاقبت گریزی، حاکمیت معاویه صفتان را بر زعامت یزیدیان ترجیح داده و به اندک سهام ظاهری دین از جامعه اکتفا کرده و مردم را از پلیدی و خون آشامی یزیدیان جنایت پیشه و لشکر موهوم شام، بیم می دهند فراموش نکنند که یزید از اساس محصول مزرعه سیاسی معاویه است.

نتیجه محتوم نفاق و دو رویی، تکرار عاشورای ناتمام تاریخ است. معاویه ها را نمی توان از اریکه قدرت به زیر کشاند مگر به برکت حماقت امثال یزید. پس چه بهتر که به جای فرصت سوزی، پیش از آن که استخوان باور و دیانت جامعه توسط موریانه های پنهان نفاق، پوک و سست شود یزید را به مصافی آشکار و جنگی نمایان فراخواند. این گونه به یقین سطح ایمان مردم از استحکامی بیشتر برخوردار بوده و در تقابل با هجمه زهرآگین نیزه ها و شمشیرها قوّت افزون تری خواهند داشت. تاریخ نشان داد بیداری ملت ها در گرو لمس و درک عینی واقعیت هاست. پس چه بهتر دشمنی داشته باشیم که در دشمنی خودش صادق و مستقیم باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تقدیم به بچه های فاطمیون، زینبیون و حیدریون

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۰۵ ب.ظ

چه کسی گفت زن ولایت ندارد؟!

چه کسی گفته است زن نمی تواند حکومت کند؟!

ما برای یک زن، به مهر او و برای تسکین دل پریشانش، حتی اگر امر نکند؛ حتی اگر اشاره نکند، حتی اگر سکوت کند؛ همه هست و نیست خود را فدا می کنیم.

سرمایه ما جان ناقابلی است پیشکش یک زن؛ در طبق اخلاص، تقدیم به آستان کبریایی زینب که اوست ولیّ مطلق عشق و ایمان و وصال و رستگاری. امیر بلامنازع و حاکم مقتدر عرصه جانبازی و شهامت و شهادت، عمه مظلومه سادات است.

نام دختر بابایی حیدر، با نام حیدر گره خورده است. درست دو روز بعد از آن که روز پدر را جشن گرفتی، باید در سوگ دردانه پدر، دلت را به داغ غم های آل حیدر بسوزانی تا بدانی که ولایت و شهادت، تا ابد دو مفهوم جدایی ناپذیر هستند.

برای مدافع دلداده حرم، میلاد علی، مظهر ولایت و وفات دخت گرامی اش نماد شهادت است.

شیعه، به یاد علی و به عشق زینب کبرا تا رفع فتنه ها، معتکف سرزمین دمشق خواهد شد. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا