به این عکس نگاه کن!
نفر اول سمت چپ، خانمی که لبخند به لب دارد، مادر شهید سید رضا طاهر است. در وسط تصویر، همسر شهید را به همراه فرزندش می بینید و در کنار او مادر همسر شهید ایستاده است.
این عکس را دیروز گرفتم؛ بابل، روستای هریکنده، در حالی که فقط سه روز از خبر شهادت این جوان رعنا می گذرد.
در هیچ جای خانه، پرچم سیاه به چشم نمی آید. هیچ مرد و زنی در این خانه، سیاه نپوشیده است. پدر و مادر و همسر شهید می گویند: شهید، تسلیت ندارد؛ فقط تبریک بگویید که خدا دسته گل مان را پذیرفته است.
پدر شهید لبخند می زند و می گوید: من حتی برای یکساعت سیاه نپوشیدم. رضای من فدای عمه جانش زینب شد. خوشحالم که در راه دفاع از دین و ناموس اسلام از امتحانی بزرگ سربلند بیرون آمده است.
مادر شهید هم لبخند می زند و می گوید: سید رضا امانت خدا بود که به خودش باز گشت. امیدوارم که در این سال ها امانت دار خوبی بوده باشم. خدا را شکر می کنم که این قربانی را از من پذیرفته است.
همسر جوان شهید هم محکم و استوار می گوید: افتخار می کنم همسرم در راه خدا گام برداشت و در راه خدا قربانی شد. وقتی از او می پرسم برای مدافعان حرم چه پیامی دارد، می گوید: خوشا به سعادتتان که پرچم جهاد فی سبیل الله را به دست گرفته اید و ثابت کرده اید که مسلمان واقعی، برای حمایت از دینش با غیرت وشرف وارد میدان می شود.
سید محمد، فرزند خردسال شهید هم لبخند می زند و با زبان شیرین کودکانه اش می گوید: بابا پیش خداست و من هم آماده ام که اگر او اجازه بدهد تفنگش را بردارم و با دشمنان خدا مبارزه کنم.
ما از قم رفته بودیم، تا به خانواده شهید روحیه بدهیم، حالا خودمان مبهوت روح حماسی و ایمان پرصلابت آنان شده بودیم! جمله معروف استاد قرائتی را بر زبان آوردم که فهم دین، برتر از علم دین است.
سی و هشت سال از پیروزی انقلاب می گذرد و دشمن با هر ابزاری که به فرهنگ وباورهای این ملت حمله کرد هنوز نتوانست کاری کند حرف امام بر زمین بماند که فرمود: خدا می داند راه و رسم شهادت، کور شدنی نیست.
آخرین لحظه دیدار، پدر همسر شهید هم با روی گشاده ما را در آغوش فشرد و با لحنی که غیرت و مردانگی در آن موج می زد گفت: اذناب آمریکا و همدستانش بدانند ما نه تنها در مصاف با داعش و مزدوران خبیث عربستان که در مصاف با ابرقدرت پوشالی آمریکا هم لحظه ای تردید و در یغ و واهمه نخواهیم داشت.
- ۹۵/۰۲/۲۲