اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

بابل با ساز نیرنگ، نمی رقصد!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۴۶ ق.ظ


اصطلاح قرق شکنی، اصطلاح بد و نامتعارفی بود که کاربرد آن در دفاع از برگزاری کنسرت موسیقی در بابل از ذهنی بیمار و ماجراجو ریشه می گیرد.

هر کس که در این شهر داعیه دغدغه فرهنگی دارد باید خودش را با فهم و منطق علمای دینی دیار مؤمنان تطبیق بدهد. وقتی علمای شهر با تأسی از فتوای رهبر معظم انقلاب، با ترویج موسیقی به مخالفت می پردازند، هر اقدامی در  خلاف آن، نوعی هنجارشکنی و تقابل با شعائر دین محسوب می شود. یک قانون، زمانی ارزش دارد که در تضاد با دین نباشد و در تعارض احتمالی دین با قوانین خودساخته بشر، به تصریح همه علما در همه اعصار، ترجیح با حکم خداست و لاغیر.

وقتی مجتهدین یک شهر نظیر حضرات آیات محمدی، کریمی، توکل، فاضل و ... حکمی مشخص درباره موضوعی خاص مثل کنسرت موسیقی داشته باشند، نظر مواجب بگیران ادارت نفت خور و مقلدین بخشنامه های کاغذی در مخالفت با آن حکم، پشیزی اعتبار نخواهد داشت.

اصرار بر اجرای کنسرت موسیقی در بابل، البته چندان ریشه فرهنگی و ذوق هنری نداشته و از سر دلسوزی و لطف در حق هنرمندان و هنردوستان نیست.

گاه برخی نهادهای خدماتی که قصور خود در رفع مشکلات شهری را در اعماق باطنشان باور دارند سعی می کنند کم کاری هایشان را پشت هیاهوی موسیقی مخفی نگاه دارند.

گاه آنانی که نگاهی جدی به سبد آرای انتخاباتی خود برای ورود به مجلس دارند کنسرت موسیقی را اهرمی برای جلب توجه توده هایی از مردم تلقی می کنند.

گاه برخی مجموعه های مستقل و مردم نهاد نیز برای افزایش شهرت دست به چنین اقدامی می زنند.

مردم به مرور متوجه این دغل بازی ها شده و اغلب نگاه مثبتی به این نوع برنامه های بی هویت ندارند. به یقین کسی با شادی و ضرورت نشاط در جامعه مخالف نیست. یک ذهن خلاق و اهل فرهنگ به خوبی می داند که برگزاری برنامه ای شاد در سطح عموم می تواند چه ویژگی هایی داشته باشد بی آن که به گناه و هنجارشکنی آلوده شود.

آنهایی هم که مدعی اند قصدشان از برگزاری کنسرت، کار خیر است بهتر از من و شما می دانند که تعریف کار خیر چیست و چگونه می توان به جای کار شیک، با اقدامی نیک، شادی حقیقی را بر لبان مردم یا نیازمندان، میهمان کرد.

یک نکته را هم از یاد نبریم که وقتی عده ای همّ و غمشان این می شود که شهری با این همه مفاخر علمی و دینی و فرهنگی و... را در سطح عبارتی بی محتوا و خنثی مثل بهارنارنج تقلیل بدهند، خواه ناخواه، ماهیت شهری با تمدنی فاخر را به سرزمینی فاقد هویت انسانی تشبیه می کنند که از خودش چیزی برازنده و فخر آفرین نداشته و پایه های تفاخر آن بر شاخسار طبیعت خدادادی منطقه بنا شده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کنایه رهبر انقلاب به وزیر کار!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۳۳ ب.ظ


در دیدار اخیر هیئت دولت با رهبر معظم انقلاب، ایشان در بین سخنان خود پیرامون ضرورت رسیدگی به امر اشتغال، کنایه ای هم به نگرش و عملکرد وزیر تعاون و کار و رفاه اجتماعی داشتند که در نوع خود جالب توجه است:

" ... بنابراین یکی از مسائل، ایجاد مجاری کار است که ما ببینیم چه‌جوری میشود کار [ایجاد کرد]. حالا این به عهده‌ی کدام‌یک از بخشهای دولتی است؟ آقای ربیعی که همیشه میگوید مسئله‌ی اشتغال و مانند اینها به عهده‌ی من اصلاً نیست و خودشان را خلاص میکنند ولی بالاخره یکی از بخشها، یا شما یا سازمان برنامه [مسئول‌] است؛ البتّه وزارت اقتصاد هم به یک معنا در بعضی از جاها واقعاً مسئول است؛ اینکه ما وزارت اقتصاد را مسئول بدانیم، منافات ندارد که به شماها هم اخلاص داشته باشیم!"

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به این پیامک دقت کنید!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۵۷ ب.ظ


این پیامک چند روزی است که در فضای مجازی و شبکه های موبایلی تکثیر می شود و دست به دست می چرخد. نیمه نخست پیامک، صرفاً یک حکایت است. توجه بفرمایید:

"روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسدی به فقیری داد. فقیر لبخندی زد و سبد را گرفته و از قصر بیرون رفت. فقیر همه آنها را دور ریخت و به جایش گلهایی زیبا وقشنگ در سبد گذاشت و بازگردانید. ثروتمند شگفت زده شد و گفت: چرا سبدی که پر از چیزهای کثیف بود، پر از گل زیبا کرده ای و نزدم آورده ای؟! فقیر گفت : هر کس آنچه در دل دارد می بخشد!!"

از این جا به بعدش می شود نیمه دوم پیامک که باید کمی درباره اش با هم صحبت کنیم:

"درجهان سه چیز است که صدا ندارد :

 مرگ فقیر

 ظلم غنی

 چوب خدا !!"

فکر می کنم هر سه مورد مذکور، گاه صدا دارند و اثرشان را به همگان نشان می دهند. بنا بر این عبارت فوق، کامل، مطلق و صد در صدی نیست. مثلاً چه بسیار آدم هایی که در دنیا چیزی نداشته اند اما به خاطر خوبی هایشان وقتی از دنیا رفته اند عده ای را به سوگ نشانده و هیاهویی در نبودشان به پا خواسته است. بخشی از علما و مراجع و بزرگان دینی را می توان از این قبیل دانست. در عوض افراد بسیار ثروتمندی هم بوده اند که وقتی از دنیا رفتند کسی، حتی وراثشان هم خم به ابرو نیاورده و نبودشان را به راحتی به فراموشی سپردند.

یک نکته که باید مورد توجه قرار داد این است که به یقین منظور از فقر در عبارت فوق، فقر مادی نیست و به احتمال زیاد، منظور قائل آن فقر معنوی است. چه اینکه بسیاری از افرادی که از خدا دور هستند، در نزد مردم و حتی نزدیکانشان نیز جایگاه قابل توجهی ندارند. امروز اثری از قبر شاهان و سلاطین جبار نیست اما مرقد امامزادگان ما مورد تعظیم و احترام مردم است.

ظلم غنی هم همیشه بی صدا نیست. گاه در گوشه و کنار افراد آزاده و شجاع، با تمام وجود در مقابل ظلم اغنیا قد علم کرده و کاری می کنند که ظلم این افراد در ذهن جامعه باقی مانده و عبرتی برای دیگران شود.

چوب خدا هم البته گاهی صدا دارد. گاه لااقل خود انسان گناهکار به خوبی می فهمد بلایی که بر سرش آمده اثر کدام رفتار خطای اوست.

فراموش نکنیم خدا بزرگترین مربی ماست و در هر گوشه از زوایای حیاتمان نشانه ای را برای هدایتمان قرار داده است. فقط کافی است خوب ببینیم و خوب بیندیشیم و عقل یعنی پیامبر درونمان را مورد غفلت قرار ندهیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چرا نباید داعش را یکباره از بین برد؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۵۵ ب.ظ


در خیلی از محافل انقلابی گاه این سوال مطرح می شود که با توجه به توانایی و اقتدار جمهوری اسلامی برای محو کامل جنایتکاران داعش، چرا کمک ایران به کشورهای سوریه و عراق به صورت محدود بوده و نظام اسلامی از ورود تمام قد برای نابودی داعش پرهیز می کند؟ همه می دانند که اگر ایران بخواهد می تواند به راحتی و ظرف مدتی معین، بساط حاکمیت داعش را از عراق و سوریه جمع کند. پس چرا تا کنون به این اقدام دست نزده است؟ کمک ایران به دولت های سوریه و عراق، بیشتر در حد مشاوره نظامی و پشتیبانی از مدافعان این دو کشور بوده است.

اگر چه یک علت این امر، بر می گردد به ضرورت قیام ملت هایی که مورد هجمه مستقیم گروه داعش واقع شده اند؛ چه این که در واقع نبرد با متجاوزان، وظیفه ذاتی و اولیه کسانی است که سر حدات کشورشان مورد هجمه قرار گرفته و ایران باید در این خصوص در اندازه یک حامی و عنصر تقویت کننده مدافعان به ایفای نقش بپردازد؛ اما به جاست نکته استراتژیک دیگری نیز در این رابطه مورد توجه قرار بگیرد.

بررسی نحوه شکل گیری، جذب نیرو و شیوه نبرد نیروهای موسوم به داعش ( اعم از داعش و جبهه النصره و طالبان و...) نشان می دهد که عنصر کلیدی و محوری این جریان، " عقیده و ایمان " است. این عقیده و ایمان البته همان کلمه حقی است که اراده باطل از آن گردیده و با سوءاستفاده و تفسیر غلط سردمداران اسلام سلفی و صحنه گردانان وهابی و صهیونیستی، روان و ذهن خالی برخی جوانان اهل سنت را به تسخیر درآورده است.

چون حدوث و بقای جریان موسوم به داعش در حال حاضر مبتنی بر عنصر عقیده است، شکست یکباره نظامیان این طیف گمراه، پایان ماجرای داعش نخواهد بود و این تفکر، دیر یا زود به عنوان زخمی چرکین از گوشه ای دیگر از سرزمین های اسلامی سر باز خواهد کرد. داعش اگر یکباره توسط یک دولت قدرتمند از بین برود در بین هواداران خود به یک قهرمان مظلوم تبدیل خواهد شد و به عنوان خاطره  و الگویی تاریخی در ذهن آنان باقی خواهد ماند و خواه ناخواه، به شکلی دیگر در نقطه ای دیگر بروز و ظهور پیدا خواهد کرد.

نحوه هوشمندانه و ریشه ای تقابل با داعش اما می تواند شکل دیگری داشته باشد. در قدم نخست باید داعش را کنترل کرد تا توانایی آن از میزان خاصی فراتر نرود. عقب راندن داعش به مناطقی محدود و کوچک سازی حوزه نفوذ و فرمانروایی این جریان، از شعاع قدرت و محبوبیت آن نیز خواهد کاست. از سوی دیگر مرور زمان، چهره وقیح و خبیث جنایتکاران داعشی را تا کنون به خوبی نمایان ساخته و بسیاری از حامیان مردد این جریان را از پیوستن به سیاهه لشکر داعش برحذر داشته است.

تجربه ثابت کرده است که جریان های اعتقادی به مرور زمان از تب و تاب آرمانگرایی خود کاسته و به ورطه آسیب های ناتمام دنیایی گرفتار می شوند. ظهور بی اخلاقی ها، قانون شکنی ها، رقابت های درونی برای تصرف مناصب حکومتی یا حزبی، سوءاستفاده های مالی، رانت و باندبازی، خیانت و ... از جمله آفت هایی هستند که در طول تاریخ، جریان های اعتقادی را از درون دچار پوکی ساخته است.

اگر دقت کرده باشید، جسته و گریخته اخباری را از نزاع داخلی و حذف درون حزبی برخی نیروهای داعش، کلاهبرداری برخی مسئولان مالی این طیف، درگیری های مسلحانه بین جبهه النصره و داعش و طالبان، ندامت و فرار برخی نیروهای فریب خورده و ... شنیده و خوانده اید.

فرق داعش با جمهوری اسلامی در این است که اساس و مبنای فکری این جریان سیاه بر فریب و اغوای حامیان شان بنا شده است. جمهوری اسلامی با منطق حق و بنا بر استدلال های برخواسته از بطن شریعت و سیره اهل بیت علیهم السلام شکل گرفته و رفتار خود را با آموزه های مکتب وحی منطبق ساخته است. در مقابل، جریان داعش تنها با سوءاستفاده از شور و هیجانات مذهبی و تحریف مضامین دینی درصدد پیشبرد اهداف خود است. بنا بر این روشنگری و اطلاع رسانی نسبت به فحوای اصیل دین و تضاد آن با عملکرد غیرانسانی داعش، به خصوص توسط عالمان بزرگ اهل سنت، نقش بسزایی در زدودن انحراف از اذهان بخشی از حامیان این جریان تکفیری خواهد داشت. این روند همان طور که تا کنون نتیجه داده، پایه های فکری فریب خوردگان این فرقه را سست نموده و بقای آن را به مخاطره خواهد افکند. البته به یقین برخی از نیروهای داعش بنا بر لجاجت درونی خویش و یا از سر وابستگی به اجانب، باز هم به نبرد و رویارویی وحشیانه با مسلمین ادامه خواهند داد که تکلیف جهان اسلام در مقابل آنان کاملاً روشن است.

متن بالا به هیچ وجه درصدد توجیه برخی سهل انگاری ها و سوءمدیریت های سیاسی و نظامی دولت های سوریه و عراق در مواجهه با جریان داعش نبوده و ضمن تأکید بر لزوم نابودی رسته های نظامی داعش، درصدد است تا ضرورت محو ریشه های فکری و جایگاه پوشالی این فرقه صهیونیستی در میان فریب خوردگان را پررنگ سازد. داعش را باید با تمام زوایا و ابعاد آن از بین برد؛ اگر چه تحقق این مهم، نیازمند یک جنگ فرسایشی باشد. راقم این سطور که خود از آرزومندان نبرد رویاروی با جنایتکاران پلید داعش است بر این نکته صحه می گذارد که در حال حاضر داعش بیش از حد طبیعی در کشورهای سوریه و عراق پیشروی و دستاورد داشته که باید با سامان دهی و ایجاد انگیزه بیشتر در میان جوانان عراقی و سوری و افشای بیش از پیش ماهیت خبیث و ضد دینی این شاخه منحرف و تکفیری، قیامی گسترده و مردمی را برای حذف همیشگی داعش از صفحه روزگار رقم زد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهروندان درجه یک و دو از نگاه شهرداری قم!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۶ ب.ظ


منطقه هشت شهرداری قم شامل مجموعه شهر و شهرک پردیسان است که بر اساس آمارهای رسمی، بیش از دویست هزار نفر از ساکنان شهر مقدس قم را در خود جای داده است.

از زمستان سال نود و سه، شهرداری قم تبلیغات وسیعی را مبنی بر جمع آوری یک روز در میان زباله در این منطقه آغاز کرد. شهرداری ادعا کرد که این طرح آزمایشی بوده و در صورت موفقیت در دیگر نقاط قم نیز اجرا خواهد شد.

جالب اینکه روابط عمومی شهرداری در توجیهی عجیب و اشتباه، این کم کاری و فرار از مسئولیت را به پای منویات مقام معظم رهبری در راستای اقتصاد مقاومتی نوشت! و عجیب تر اینکه این طرح همزمان با آغاز دهه مبارک فجر کلید خورد!!

اکنون شش ماه از آغاز این طرح می گذرد. شهرداری قم که در راستای رویکرد دولت یازدهم، بنا را بر کم کاری گذاشته، از واگذاری سطل های مکانیزه که وظیفه متعارف همه شهرداری های کشور است نیز سر باز زده و موجب شده تا انبوه زباله ها دو روز در فضای بیرونی منازل مسکونی و خیابان های منطقه، موقعیتی نامطبوع و آزار دهنده را برای شهروندان و میهمانان تابستانی به وجود آورد. این اقدام شهرداری از هیچ نوع توجیه بهداشتی نیز برخوردار نیست.

اکنون جای این پرسش باقی است که بعد از گذشت شش ماه، نتیجه اجرای این طرح آزمایشی چه بوده است؟ اگر نتیجه خوب بوده چرا این طرح در سایر نقاط قم اجرا نمی شود و اگر نتیجه خلاف این است چرا بین ساکنان پردیسان قم - که عوارض پرداختی شان به شهرداری، مساوی یا بیشتر از مردم سایر مناطق است- با دیگر اهالی این شهر مقدس تبعیض وجود دارد؟ آیا خون مردم مناطق دیگر قم از مردم ساکن در منطقه هشت شهرداری رنگین تر تلقی شده است؟!

آیا شهرداری قم به این موضوع اندیشیده که بوی بد و منظره کریه ناشی از انباشت زباله در منطقه پردیسان در ذهن میهمانان این شهر چه تصویری از سطح لیاقت و تعهد متولیان دیار کریمه اهل بیت را رقم می زند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تجلیل از آیت الله روحانی در دانشگاه پزشکی بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۰۰ ق.ظ


شنیده شده که قرار است در پاییز امسال، ویژه برنامه ای به مناسبت سالروز تأسیس دانشگاه علوم پزشکی بابل در این شهر برگزار شده و در آن از بنیانگذاران این دانشگاه تجلیل بعمل بیاید.

ضمن تشکر از این اقدام ارزنده و نیک، جا دارد تا این نکته را یادآور شوم که یکی از مؤثرترین حامیان تأسیس دانشگاه پزشکی در بابل، مرحوم آیت الله روحانی، نماینده فقید ولی فقیه در استان مازندران بود. از یاد نبریم که مکان فعلی دانشگاه، قصر شاه خائن بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در اختیار نهاد قضایی قرار گرفت. بسیاری از فئودال ها، اشرار، خائنان و منافقان منطقه در دادگاه هایی که در این کاخ تشکیل می شد محاکمه و مجازات شدند. زمانی که طرح واگذاری این مکان برای راه اندازی دانشگاه علوم پزشکی مطرح شد، به طور طبیعی، هماهنگی و رایزنی برای وقوع این اتفاق، نیازمند تلاش و پا درمیانی بزرگان و صاحبان نفوذ بود. آیت الله روحانی که از جایگاه اجتماعی و سیاسی فوق العاده ای در شمال کشور برخوردار بود با تمام توان در حمایت از این طرح آموزشی و علمی پا به میدان گذاشت و در نهایت موفق شد تا مسئولان قضایی و دیگر نهادهای ذی ربط را برای این جابجایی اقناع سازد.

دانشگاه علوم پزشکی بابل در طول سه دهه فعالیت، هر ساله خیل قابل توجهی از دانشجویان رشته های مرتبط را در خود جای داده و تحولی مشهود را در سطح رشد علمی و بهداشتی استان مازندران و مناطق همجوار رقم زده است.

من البته اطلاع دقیقی از چهره هایی که قرار است در این مراسم مورد تجلیل قرار بگیرند ندارم؛ اما مطمئن هستم که متولیان پرتلاش این برنامه از نقش مؤثر مرحوم آیت الله روحانی در تشکیل و راه اندازی دانشگاه علوم پزشکی بابل غافل نخواهند بود. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درس عاشقی در محضر همسر شهید آقاجانی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۱۴ ق.ظ

http://s3.picofile.com/file/8208504168/9.jpg

http://s6.picofile.com/file/8208503992/16.jpg


هر کاری برای خودش رسم و رسومی دارد؛ عاشقی هم.

عاشق که می شوی، چشم سرت کور می شود و دیگر چیزی را نمی بینی. آن وقت است که در سراشیب سقوط قرار می گیری؛ اما عشقت اگر برای خدا باشد، چشم دلت باز می شود. می شوی روشن دل.

دلت که روشن شد، دیگر فقط چیزی را می بینی که باید ببینی. تاریکی ها برایت محو می شود. تو می مانی و آن که در روشنای دلت، مفاتیح بهشت را زمزمه می کند. تو می مانی و نجوای خوش سرگشتگی؛ آوای دل انگیز شیدایی؛ نسیم غربت و اضطراب جدایی.

زلیخای وجودت، حرمان یوسف مهجور را تاب ندارد. چشمان مصری تو می شود ابر سیل آسای آسمان کنعان.

اما ... آن که رسم عاشقی را می داند، رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی را هم به نیکی آموخته است. رقص شعله شمع، در مسیر باد است که زیبا می شود و پروانه را به وصال فرا می خواند.

این بار خانم طاهره بیگم حمیدیان، همسر سردار شهید مهدی آقاجانی، آموزگار رسم عاشقی در حلقه معنوی بر بال خاطره بود. مطلب زیر را خواهران بزرگوار جبهه فرهنگی فاطمیون مازندران به تبرّک از این محفل آسمانی ارسال کرده اند:

·      *   قرار شد جهت آشنایی با عقاید و افکار همدیگر، مقداری صحبت داشته باشیم. وارد اتاق شدم که دیدم ایشان نشسته است. به احترام من، تمام قد ایستاد، سلام و احوالپرسی کرد بدون اینکه اصلا به چهره من نگاه کند و موقع نشستن هم طوری قرار گرفته بود که احساس کردم خیلی چهره مرا نمی بیند.

·      *   ... حتی در نامه ها و دست نوشته هایش هر وقت از من و یا بچه ها یادی میکرد، با پسوند های "جانم"، "نازنینم" ، "جگرگوشه های من" و ... همراه بود.

·      *   " ... امیدوارم که حال سه جگر گوشه هایم طاهره جان، هادی جان و مطهره نازِ من خوب باشد و همگی در زیر سایه الله صحیح و سالم باشید.. همسرم طاهره دلم برایت خیلی تنگ شده است. اما دلم برای حسین بیش از اینها تنگ شده است. دلم برای زیارت روی مهدی دارد پاره می شود. مرا ببخش ازاینکه دارم اینها را می گویم. چون کسی را به جز تو ندارم بگویم. در اینجا همه درد دارند، همه عاشق مهدی هستند. شما هم راز و محرم اسرار من هستید. یاحسین اگر دارای لیاقت شهادت هستم مرا به کامم برسان چون دیدن مهدی جز این را نمی دانم.. از طرف من پسرم هادی جان و مطهره نازم را ببوس و بگو پدرتان شما را خیلی دوست دارد و مادرتان را اذیت نکنید چون طاهره جان من دلم برای تو سید بزرگوار می سوزد. یا حسین از تو میخواهم حتی یک لحظه دل همسرم را ناراحتی در وی رخنه مده. یاحسین همسرم را در پناهت حفظ کن. خدایا من و همسرم راضی هستیم به رضای تو و تسلیم هستیم به امر تو. "

·    *     قبل از اعزام، رفت بنیاد جانبازان، همه مدارک پرونده اش را از بین برد. دنبال این حرف ها نبود. معتقد بود با خدا معامله کرده است.

·      *   روز خاکسپاری خیلی شلوغ بود طوری که اصلا نمی شد جلو رفت ولی من تمام مسیر تشییع را با پای پیاده رفتم هنوز هم که از آن خیابون میگذرم آن لحظات برایم تداعی میشود. و زمزمه های بلند پشت تابوت مهدی آقا.. تمام مسیر چشمم به تابوتش بود و با خودم این زمزمه را داشتم که: ای کاروان آهسته تر آرام جانم می رود...

·     *    هر وقت سر مزارش میروم (بیشتر صبح ها می روم چون شلوغ نیست و به راحتی می توان ارتباط معنوی برقرار کرد) زیارت عاشورای روزانه ام را در کنارش می خوانم. همیشه خبر خوشی های زندگی را برایش می برم . شهدا، شاهد هستند و از مشکلات و نگرانی ها اطلاع دارند. حس میکنم با گفتن مشکلات و دغدغه ها، خودم را کوچک کردم؛ نمی خواهم مهدی فکر کند که من کم آوردم ...

·      *   " همسرم قامتت را بلند گیر و ندای الله اکبر خمینی رهبر، سر دِه و سخن شهیدان راه خدا را به مردم برسان که همانا سخن ما پیروی از قرآن و خدا می باشد. همسرم کوه باش و چون کوه استقامت کن لحظه ای از نام و یاد خدا غافل نباش در راه دین خدا بکوش که هر چه بکوشی باز کم است... "http://s3.picofile.com/file/8208504126/13.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تاریخ، درس عبرت یا دستاویزی برای غفلت؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۲۰ ق.ظ


حسن روحانی:  اگرچه قضاوت‌های تاریخی یک ملت را نمی‌توان در مدت زمانی کوتاه به سرعت تغییر داد ولی در عین حال معتقدیم که نباید در گذشته های تاریخی هم باقی ماند، باید با نگاه به آینده حرکت خود را تنظیم کنیم.
 باید به گونه‌ای حرکت شود که علاوه بر توسعه روابط ، به تدریج قضاوت تاریخی مردم نیز تغییر کند.

94/06/02

رهبر معظم انقلاب: ملت ایران به خاطر این که گذشته خود را با بصیرت نگاه می کند، چشم خود را بر گذشته نمی بندد. مسائل تاریخ خود، تاریخ نزدیک خود، از صد سال پیش، از پنجاه سال پیش، از سی سال پیش را با دقّت نگاه می کند.

76/02/03

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نامه دانشجویان علوم پزشکی بابل خطاب به فرمانده نیروی انتظامی

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۵۶ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
سرتیپ پاسدار، جناب آقای حسین اشتری؛
فرمانده محترم نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
 
سلام علیکم
اخبار و تصاویر مخابره شده از اتفاقات دیروز در مقابل سفارت انگلستان آن چنان خاطرمان را آزرده ساخت که مجبور شدیم در این وجیزه چند کلامی را خدمتتان عرض نماییم.
برادر بزرگوار جناب آقای اشتری! اگر حضرتعالی را فردی متعهد و انقلابی و دلسوز این نظام نمی دانستیم، قطعا چنین گلایه ای از جنابتان نمیکردیم!
متأسفانه در روز گذشته شاهد آن بودیم که یکی از انقلابی ترین و ارزشی ترین نهاد های جمهوری اسلامی، به جرم سر دادن شعار "مرگ بر انگلیس" و مبارزه با استکبار که از اصول بنیادین این انقلاب بوده و هست، دست به بی رحمانه ترین سرکوب علیه یکی از انقلابی ترین و ارزشی ترین اقشار این جامعه، یعنی دانشجویان زده است!
سردار عزیز! پرسش امروز ما این است که اگر در جمهوری اسلامی نمیتوان علیه ظلم های استکبار و دولت خبیث انگلستان فریاد برآورد، پس کجا میتوان؟
مگر بسیاری از مسؤولین بلند پایه نظام من جمله فرمانده محترم سابق نیروی انتظامی در چندین و چند مصاحبه از دخالت ها و رذالت های دولت حیله گر انگلستان در وقایع فتنه ۸۸ نگفته بودند؟ حالا چه شده که سربازان تحت امر جنابتان، دانشجویان بی دفاع این مملکت را به جرم اعتراض به عدم عذرخواهی و اظهار ندامت انگلیسی ها از رفتارهای سابقشان، سرکوب میکنند؟!
حکومت نظامی که سربازان جنابعالی دیروز در پایتخت جمهوری اسلامی، برای تأمین امنیت وزیر دولتی که همواره به دنبال براندازی این نظام بوده و هست، به راه انداخته بودند، جز سرخوردگی دلسوزان انقلاب که از راه اندازی فتنه جدیدی توسط روباه پیر نگرانند چه خاصیتی داشت؟
متأسفانه و متأثرانه، دیروز ماموران محترم نیروی انتظامی در سرکوب دانشجویان بی دفاع، آن چنان سنگ تمام گذاشتند که انگار جای شاکی و متشاکی عوض شده است! انگار ما در سال ۸۸ در لندن فتنه انگیزی کردیم و ملکه الیزابت و ام آی ۶ مظلوم واقع شده اند!
تجمع دیروز چه با مجوز بوده باشد چه بی مجوز، چه قانونی و چه غیر قانونی، چه ۵۰ نفره چه ۵۰۰ نفره، آنچه مسلم و مشهود است رفتار زشت، زننده و خلاف جمهوریت نیروی انتظامی است که صدای "مرگ بر انگلیس" دانشجویان را با برخورد قهرآمیز ساکت کرد.
توصیه میکنیم تا تصاویر و فیلم های منتشره از وقایع دیروز را یکبار به دقت ملاحظه فرمایید تا با عمق جانتان ظلمی که بر دانشجویان این ملت رفته است را نظاره کنید.
در پایان یکبار دیگر متذکر میشویم که اگر دست به قلم بردیم و قصد نگاشتن چنین نامه ای را کردیم، احساس خطری است که از اوضاع کشور داریم.کشوری که تا دیروز تصور میکردیم صادر کننده تفکر استکبارستیزی است حالا دانشجویان و نسل جوانش را به جرم تجمعی آرام و اعتراضی علیه استکبار، با شدیدترین برخوردهای امنیتی "نقره داغ" می کند.
اما اجازه دهید تا در پایان خطاب به کسانی که تصور میکنند با چنین رفتارهایی میتوانند جوانان و دانشجویان انقلابی این کشور را منفعل کنند، با صدایی رسا بگوییم: ما آماده پرداخت هر هزینه ای به پای استکبارستیزی خواهیم بود.
والسلام علی من التبع الهدی ...
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بابل
  • سیدحمید مشتاقی نیا

شبنامه نسل چهارم انقلاب!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۰۹ ق.ظ


بی خیال مجلس و دولت

بی خیال عدالت

بی خیال قضا و قدر

بی خیال امت شهیدپرور و مؤمنین همیشه مکدّر

به دور از چشم ارباب حلقه ها

با اجازه بچه های بالا

مرگ بر آمریکا

با اجازه برادران کاسه لیس

لعن بر دشمن خبیث

مرگ بر انگلیس

  • سیدحمید مشتاقی نیا

معنای "حسین منی و أنا من حسین" از نگاه رهبر انقلاب

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۰۶ ق.ظ


کار امام حسین علیه الصّلاه والسّلام در کربلا، با کار جدّ مطهرش حضرت محمد بن عبداللَّه صلی اللَّه علیه وآله وسلم در بعثت، قابل تشبیه و مقایسه است. قضیه این است. همان طور که پیغمبر در آن جا، یک تنه با یک دنیا مواجه شد، امام حسین هم در ماجرای کربلا، یک تنه با یک دنیا مواجه بود. آن بزرگوار هم نترسید؛ ایستاد و جلو آمد. امام حسین هم نترسید؛ ایستاد و جلو آمد. حرکت نبوی و حرکت حسینی، مثل دایره ی متحدالمرکز هستند. به یک جهت متوجّهند. لذا این جا « حسین منی و انا من حسین»  معنا پیدا می کند. این عظمت کار امام حسین است.

75/09/24

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از سایت این هیئت بازدید کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۳۴ ق.ظ

http://mashk.net/assets/uploads/images_event/6377f-23.jpg


دلم نیامد همین طوری، فقط سایت این هیئت را معرفی کنم و چند خطی برای دوستان بیت العباسی خودم ننویسم.

ما بسیجی ها و مریدان مکتب خمینی، مسئول امور حسبه اسلام و انقلاب اسلامی هستیم! کارهای بر زمین مانده اسلام بر دوش ما سنگینی می کند. باید به اینجا برسیم که فرض کنیم هیچ مسئول و دستگاه و ردیف بودجه ای برای کار فرهنگی در راستای ترویج باورهای دینی وجود ندارد؛ فقط خودمانیم و خودمان. آن وقت است که غیرتمان گل می کند و با تمام وجود پا به عرصه فعالیت های فرهنگی می گذاریم. اگر نگاهمان اینگونه شد حتی اگر اهل کار فرهنگی هم هستیم از نگاه و رفتار تک بعدی خارج شده و محورهای مختلف فرهنگی را نیز تجربه خواهیم کرد.

محمدعلی عرفان و هیئت بیت العباس را همه به نظم و انضباط می شناسند. بچه های باصفای این هیئت، علاوه بر نظم به تحصیل و مطالعه هم اهمیت می دهند.

دغدغه ای که مسئولان جوان و خوش فکر این هیئت نسبت به ارزش های اسلامی در خود احساس کرده اند آنان را بر آن داشته تا از همه ظرفیت های موجود برای ترویج آئین آسمانی وحی بهره بگیرند. هیئت بیت العباس، سمت و سویی را برگزیده که منحصر در قالب سنتی هیئت باقی نمانده و دایره مسئولیت شناسی خویش را در دامنه دیگر فعالیت های فرهنگی نیز گسترش داده است.

برگزاری اردوهای درون و برون استانی، یکی از جلوه های مهم کار فرهنگی در این مجموعه مذهبی است که تلفیق سازنده هیئت – جلسه  را در عرصه عمل، ممکن می سازد. فلسفه تشکیل هیئت، ایجاد انس بیشتر با اهل بیت علیهم السلام است و بالاترین معیار برقراری این انس، شناخت و عمل به معارف اهل بیت می باشد. ترکیب هیئت – جلسه را شاید بتوان از این باب صحیح و گویا دانست که در چارچوب آن، انس با اهل بیت منحصر به شور و نوا نمانده و فکر و اندیشه مخاطبان نیز با آموزهای مکتب وحی، درگیر می شود. راه اندازی اردوهای متنوع می تواند بخشی از بار عظیمی که هیئت ها در راستای تقویت ارتباط ذهنی مخاطبان با اهل بیت بر دوش می کشند را به سر منزل مقصود برساند.

جلوه ای دیگر از فعالیت فرهنگی و اعتقادی این هیئت را می توان در حضور پررنگ در فضای مجازی مشاهده کرد. محفل مجازی هیئت بیت العباس (سایت مشک) علاوه بر ارائه اخبار و گزارشات مرتبط با فعالیت های این هیئت، مضامین و نکات آموزنده ای از حیات طیبه شهدا، خادمین اهل بیت و مطالب کاربردی متناسب با مخاطبان را در خود جای داده است.

هیئت های فاطمة الزهرا، محبان المعصومین و ... شهرستان بابل نیز از جمله هیئت هایی هستند که فراتر از کار هیئتی، به یک مرکز فرهنگی تبدیل شده اند.

به نوبه خود ضمن دعوت از خوانندگان اشک آتش برای بازدید از سایت زیبای هیئت بیت العباس بابل به نشانی http://mashk.net/ ارادت قلبی خویش را به همه جهادگران مخلص و بی ادعای این هیئت و دیگر مجموعه های مذهبی دارالمؤمنین اظهار داشته و برایشان آرزوی توفیق بیش از پیش دارم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یادگار ماندگار

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۳ ب.ظ


اواخر اردیبهشت بود. هوا به شدت در حال گرم شدن بود. دانش آموزان در محدوده مرکز آموزشی در حال کار کشاورزی بودند. گرمای هوا به اوج رسیده بود. آنها هم حسابی خسته شده بودند. رفتند طرف شهید سیف الله رستمی که مسئولیت بچه ها را بر عهده داشت. دانش آموزان از او خواستند تا اجازه دهد ساعتی را در استخر مرکز آموزشی شنا کنند. شهید رستمی در ابتدا با این درخواست مخالفت کرد. بچه ها شروع کردند به اصرار. سیف الله، مکثی کرد و به فکر فرو رفت. بعد رو کرد به دانش آموزان و گفت:

ببینید بچه ها! مسئولیت این مکان بر عهده من نیست. باید صبر کنید تا مسئولش بیاید. الان هم که ظهر شده و وقت نماز است. بیایید با همدیگر یک نماز جماعت بخوانیم، من هم سعی می کنم مسئول این جا را وقتی آمد، راضی کنم که به شما اجازه شنا در استخر را بدهد. بچه ها از این پیشنهاد استقبال کرده و شروع کردند به شادی و خوشحالی.

مسئولیت آن مکان بر عهده من بود. وقتی از راه رسیدم با صحنه زیبایی مواجه شدم که تا کنون در آن مرکز شاهدش نبودم. دانش آموزان همگی در صف های منظم، پشت سر شهید رستمی ایستاده بودند و نماز جماعت ظهر را برگزار می کردند. از دیدن این صحنه با شکوه به وجد آمدم. درخواست آنها را که شنیدم با شنا کردنشان موافقت کردم. شور و شوق و شادی، همه جا را فرا گرفت.

از آن پس با ابتکار شهید رستمی، هر روز نماز جماعت ظهر و عصر در آن مرکز برگزار شد. این نماز جماعت تا سال های بعد از شهادت او نیز به عنوان یک سنّت حسنه باقی ماند.

ابراهیم محمدپور، قاموس عشق، ص 98- 99

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیب شادی های آدم!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۱۵ ق.ظ


قسمتش کردم

بین همه کس شادی ام را

حالا

از همه

سهمی از عشق

سهمی از شادی و لبخند

به دلم جامانده

سیب شادی هایم

بین مردم گم شد

هسته ای ماند فقط

روزی اما هسته

باغی از سیب گلاب

راغی از چشمه آب

خواهد شد

سبزی سرو و چمن

همه از آن شما

سهم من سرخی سیب عشق است

هستی ام

هسته مهر هستی است!

 سالها پیش از باب تأمین معاش، مطالبی ادبی برای برخی از نشریات می نوشتم. به طور اتفاقی متوجه شدم بعضی از اهالی ادب و هنر، به این قطعه ادبی حقیر اظهار لطف داشته اند. اصلاً یادم نیست چه عنوانی برای آن انتخاب کرده بودم. سیب شادی های آدم، اسمی است که الان برای این قطعه برگزیدم. سایت شعر نو هم این اثر را منتشر کرده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

محمدزمان یعقوبی بخواند!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۳۲ ق.ظ


محمدزمان یعقوبی بخواند؛ دوست داشتید چی بنویسم؟ دلم خواست او را مخاطب قرار بدهم. نکند انتظار داشتید بنویسم بخشدار، شهردار، رییس ثبت احوال، امام جماعت یا مدیر مدرسه فلان شهر بخواند؟! ابداً!

من دلم می خواهد آمحمدزمان را خطاب قرار بدهم. برای اینکه اسم زیبایش مرا یاد طلبه شهید دیارمان، محمدزمان ولی پور می اندازد. اسمش مرا یاد حدیث دلچسب و راهگشای حضرت مولا می اندازد که فرمود: فرزند زمان خویشتن باش!

مطلب زیر، عبارتی معروف و تاریخی از رهبر معظم انقلاب است که بعد از روشنگری هسته ای برادر بسیجی و مداح انقلابی شهرم، آقا محمدزمان یعقوبی در روز تشییع ابدان مطهر شهدای غواص در بابل و واکنش یک بنده خدا، خواندنش به دل آدم می نشیند:

" خواص چه کسانی هستند؟ آیا قشر خاصّی هستند؟ جواب، منفی است. زیرا در بین خواص، کنار افراد با سواد، آدمهای بی‌سواد هم هستند. گاهی کسی بی‌سواد است؛ اما جزو خواص است. یعنی می‌فهمد چه کار می‌کند. از روی تصمیم‌گیری و تشخیص عمل می‌کند؛ ولو درس نخوانده، مدرسه نرفته، مدرک ندارد و لباس روحانی نپوشیده است. به‌هرحال، نسبت به قضایا از فهم برخوردار است.
در دوران پیش از پیروزی انقلاب، بنده در ایرانشهر تبعید بودم. در یکی از شهرهای همجوار، چند نفر آشنا داشتیم که یکی از آنها راننده بود، یکی شغل آزاد داشت و بالاخره، اهل فرهنگ و معرفت، به معنای خاص کلمه نبودند. به حسب ظاهر، به آنها عامی اطلاق می‌شد. با این حال جزو خواص بودند. آنها مرتّب برای دیدن ما به ایرانشهر می‌آمدند و از قضایای مذاکرات خود با روحانی شهرشان می‌گفتند. روحانی شهرشان هم آدم خوبی بود؛ منتها جزو عوام بود. ملاحظه می‌کنید! راننده‌ی کمپرسی جزو خواص، ولی روحانی و پیشنماز محترم جزو عوام! مثلاً آن روحانی می‌گفت: «چرا وقتی اسم پیغمبر می‌آید یک صلوات می‌فرستید، ولی اسم «آقا» که می‌آید، سه صلوات می‌فرستید؟!» نمی‌فهمید. راننده به او جواب می‌داد: روزی که دیگر مبارزه‌ای نداشته باشیم؛ اسلام بر همه جا فائق شود؛ انقلاب پیروز شود؛ ما نه تنها سه صلوات، که یک صلوات هم نمی‌فرستیم! امروز این سه صلوات، مبارزه است! راننده می‌فهمید، روحانی نمی‌فهمید! این را مثال زدم تا بدانید خواص که می‌گوییم، معنایش صاحب لباسِ خاصی نیست.

... عوام یعنی کسانی که وقتی جوّ به سمتی می‌رود، آنها هم دنبالش می‌روند و تحلیلی ندارند. یک وقت مردم می‌گویند «زنده باد!» این هم نگاه می‌کند، می‌گوید «زنده باد!» یک وقت مردم می‌گویند «مرده باد!» نگاه می‌کند، می‌گوید «مرده باد!» یک وقت جوّ این طور است؛ این‌جا می‌آید. یک وقت جو آن طور است؛ آن‌جا می‌رود! "

20/03/1375

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جنگ نرم، سخت است!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۴ ق.ظ


حرف اول را بودجه می زند؛ بعد دفتر و دستک و کارمند و ... سرایدار هم لازم است. بالاخره یک نفر باید باشد که چای قند پهلو بدهد دستمان که زیر فشار این همه کار، یعنی جهاد فرهنگی با دشمن، خدای ناکرده خسته نشویم ...!!

یک طلبه، روحانی جوان پاسدار، توی شهر اگر می ماند الان مدیرکل بود یا سردار، یا نماینده ... نخواست آرمان امام را در غربت ببیند. سال 58 که از سنندج فقط چند نقطه اش دست انقلابیون بود، زن و بچه اش را سپرد به خدا. بلند شد و از بابل رفت آن جا، مقابل سپاه، سر خیابان، دکه ای راه انداخت و رویش نوشت: پاسخ به سؤالات.

مردم کردستان نجیب و مظلومند. یکی یکی می آمدند و با ترس و تردید سؤال می پرسیدند:

-          آشیخ! میگن نظام جدید ایران طرفدار اسرائیله، راسته؟!! میگن شما پاسدارا میخواین ما مردم کردو لت و پار کنین درسته؟!! شنیدیدم شما فقط با زور سرنیزه با مردم صحبت میکنین ...!!

شیخ جوان می خندید و با حوصله به یک یک پرسش ها جواب می داد. جوان های کرد، اول با حرارت می آمدند طرفش و می خواستند مغلوبش کنند. موقع رفتن، چهره شان دیدنی بود. احساس شرمندگی داشتند و حسی شیرین از نجات و هدایت در وجودشان موج می زد.

ضدانقلاب دید، اگر دیر بجنبد زبان و منطق این شیخ جوان، رشته های موهوم تبلیغاتشان را پنبه می کند و مردم سنندج را به دامان انقلاب می کشاند. فقط یک چاره داشت؛ ترور.

آنهایی که مدعی اند فقط با بودجه و دفتر و دستک و بریز و بپاش می توانند ندای رهبرشان را در جنگ نرم با دشمنان، لبیک بگویند، یک بار دیگر این چند سطر را بخوانند. شهید ابوالقاسم بزاز، مرد روزهای دشوار بود. زبان و منطق شیوایش، تنها سلاح او در تقابل نرم با دشمنان اسلام و انقلاب بود و یک تنه بر موج تبلیغات مسموم ضدانقلاب پیروز شد. روحانی شهید ابوالقاسم بزاز به ما آموخت که در جنگ نرم هم، باید سختی کشید و سخت ایستاد و ناامید نشد.

آشنایی با زوایای پنهان از حیات طیبه روحانی مبارز و خستگی ناپذیر دیار علویان، راهی نو و نگاهی تازه نسبت به آن چه که هستیم و آن چه که باید باشیم پیش رویمان می گشاید. «نعلین و کتانی» کتابی است مختصر که شرحی از مجاهدت سرباز حقیقی حضرت حجت (عج) را معرفی می نماید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

منافق یعنی این!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۰۳ ق.ظ


خبر دستگیری احمد الاسیر را شنیدید؟

احمد الاسیر یک مبلّغ پر سر و صدای وهابی است که نقش بسیاری در تحریک و سازمان دهی افراطیون سلفی بر ضد شیعیان داشته است.

تصویرش را موقع بازداشت در فرودگاه بیروت دیدید؟ قیافه اش را تغییر داده بود. ریش هایش را از ته زده بود که شناسایی نشود. اسم این کار چیست؟ مگر این آقایان تراشیدن ریش را حرام اعلام نکرده بودند؟

وهابیت، شیعیان را به خاطر اعتقاد به تقیّه، منافق و مهدورالدم می داند. آیا تقیّه چیزی غیر از همین کاری است که شیخ وهابی انجام داده است؟! آیا فریب خوردگان وهابیت از خواب غفلتی که در آن فرو رفته اند بیدار می شوند؟

شیعه معتقد است در مواقعی که اصل اسلام در خطر نیست، از باب ضرورت، کتمان عقاید برای حفظ جان اشکالی ندارد مانند آن چه که عمار بعد از شهادت یاسر و سمیه برای آزادی و نجات جان خود انجام داد. البته در جایی که اساس اسلام در خطر باشد، مانند قیام حضرت اباعبدالله علیه السلام در مواجهه با انحراف علنی یزید، تقیّه وجهی نداشته و جهاد عاشورایی و شهادت، امری لازم شمرده می شود.  

اعتقاد به تقیه، فارغ از مستندات دینی، یک امر عقلانی است. وهابیون هم به رغم تکفیر شیعیان به خاطر اعتقاد به این حکم دینی، خود به رعایت آن ملتزم هستند. منافق ترین افراد کسی است که کاری را انجام می دهد؛ اما دیگران را به خاطر انجام همان کار مؤاخذه می کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک ماه روضه سکوت!!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۰۸ ب.ظ


یک ماه است که ماه من، لب به سخن نگشوده است. قدیم ها روزه سکوت می گرفتند؛ الان باید روضه سکوت خواند!!

ابرهای سیاه، آبستن طوفان و تگرگ هستند و سودای طغیان رودها را در سر می پرورانند.

نور ماه؛ اما خاموش شدنی نیست. تا خورشید هست و از پشت ابر غیبت، ماه شب های تاریک تاریخ انقلابمان را نور می بخشد.

پیام شهدا را با فریاد، تکرار کنیم: این جا کوفه نیست. همین. والسلام.

نه سیل تهمت و توهین، نه زور بالا و پایین، نه سختی راه و فشار دادگاه، من و تو را از ماه جدا نخواهد ساخت؛ انشاءلله.

پس: هر که دارد هوس کرب و بلا؛ لا حول و لا قوة الا بالله؛ یک صدا با هم، مرگ بر آمریکا.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هیئت های مازندران قدر این فرصت را بدانند

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۱۸ ق.ظ


در طول سال بارها پیش آمده که دوستان فعال در هیئت های مختلف استان مازندران با این حقیر یا سایر رفقا تماس گرفته و درخواست تعیین وقتی برای سخنرانی آیت الله توکل در جمع خود را داشته اند.

آیت الله توکل از آن جا که در طول سال به امر تدریس در حوزه علمیه قم اشتغال دارد به طور معمول این نوع دعوت ها را با توضیح شرایط خود، نمی پذیرد. از سوی دیگر تشکل ها و هیئات مذهبی هم بر خواسته خود مبنی بر ضرورت بهره گیری از توصیه ها و فرمایشات این استاد برتر اخلاق در برنامه های فرهنگی شان اصرار می ورزند.

شاگردان و علاقمندان آیت الله توکل برای این موضوع تدبیری اندیشیدند. با پیشنهاد جمعی از دوستان قرار شده است این استاد اخلاق و خارج فقه حوزه علمیه قم تا پایان تابستان امسال در بابل حضور داشته و در سطح استان به سخنرانی در جمع علاقمندان معارف اهل بیت علیهم السلام بپردازد.

خوب است مجموعه ها و هیئت های مذهبی استان قدر این فرصت را دانسته و از محضر این استاد فرزانه، کمال بهره را ببرند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

الله اکبر از این همه ادعای آزادی!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۴۵ ق.ظ

music tataloo دانلود آهنگ انرژی هسته ای از تتلو + ویدیو موزیک ( اورجینال )


شکر خدا با موسیقی نسبتی ندارم. فرقی هم نمی کند، زمینی باشد یا زیرزمینی، مهم این است که آسمانی نیست. موسیقی آسمانی، مضمونی عرفانی یا حماسی در خود نهفته دارد.

با موسیقی نسبتی ندارم؛ با ترویج موسیقی که قطعا مخالفم.

این که یک خواننده جوان کشورمان، وسط امواج خودباختگی و گاه خودفروشی جماعت هنرمندانی که همنوا با رویکردهای مشترک دولت های ایران و آمریکا، توافق هسته ای را مطلوب غایی خویش فرض گرفته اند، بلند می شود و سازی مخالف می نوازد نباید پدیده عجیب و غیرقابل تحملی باشد. واقعا از جماعت مدعی روشنفکری و هنر و حامیان آزادی اندیشه بعید به نظر می رسید که بخواهند صف ببندند و هجمه ای سهمگین را بر ضد بانویی هنرپیشه و یا خواننده ای جوان تدارک ببینند. واقعا این اتفاقات جای تأسف دارد. چقدر زشت است برای کسانی که نان جمهوری اسلامی را می خورند، حامی آزادی گفتمان حاکم بر دنیای غرب هستند؛ اما اندک تحملی برای شنیدن یک صدای منتقد یا مخالف را هم ندارند.

تاریخ ایران نام بهنوش بختیاری و امیر تتلو را در ذهن خود ماندگار کند و به قضاوت بنشیند که این تریبون به دستان و کرسی نشینان وادی قدرت، چگونه حاضرند به مخالفان ملت، میدان بدهند اما در مقابل تک صدایی ضعیف که به انتقاد برخواسته، خوی سرکوبگرانه خویش را به ظهور برسانند.

لینک کلیپ انرژی هسته ای تتلو را که با همکاری ارتش جمهوری اسلامی تهیه شده در زیر مشاهده کنید:

http://www.javanmobile.com/29415/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D9%86%D8%B1%DA%98%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%AA%D9%84%D9%88/

  • سیدحمید مشتاقی نیا