اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۸۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عبرت» ثبت شده است

اپوزیسیون حزب الله!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۱، ۰۱:۵۰ ب.ظ

بهت و حیرت از بازی خارق‌العاده‌ قریبیان در فیلم خروج

 

نامه مرحوم مروی را یادتان هست درباره فساد اکبرطبری افشاگری کرده بود؟ نامه اش به جایی نرسید ومرد! سالها بعد اکبررا گرفتند ومعدودی از همدستانش را. حاالا که زمزمه تخفیف مجازاتش مطرح شده، بیژن قاسم زاده را هم رها کردند، احمدعراقچی و چندمتهم کلان دیگربانکی راهم، سریال ساختند و وعده دادند که به وقتش با جرایم بزرگ حسین فریدون برخورد میشود، کو؟ پرونده سنگین اتهامات بیژن زنگنه هم به جایی نرسید. رییس قوه پشت هم رجز میخواند وجیب برهارا تهدید میکند. سیداحمدخاتمی میگوید دزدان صندوق امانات بانک باید به اشد مجازات برسند. عبدالله عبدی ها با دو کارت ملی، پروژه کلان می گیرند، پرونده متهمین بانک دی که در اخبار بیست وسی هم بیان شد به جایی نرسید، عبدالباقی ها را مگراینکه خدا مجازات کند...

خودروسازی به نماد ضعف و ناتوانی مدیریت کشور تبدیل شده. همه اعتراض میکنند از صدر تا ذیل مملکت؛اما خودروسازها کارشان را ادامه میدهند. درباره بی عدالتی در سیستم آموزش کشور صدر و ذیل مملکت اعلام موضع کردند. بی عدالتی در نظام وظیفه عمومی و عوارض ناگوارآن مشهود است و نقدهاراه به جایی نمیبرد. سیستم بانکی در خدمت جبهه سرمایه داری است. نیاز غریزی و فطری به ازدواج نادیده انگاشته شده، سن بالای دختران و پسرانی که یا طبیعت خود را سرکوب نموده یا راه اباحه گری را به برکت فضای ولنگارمجازی پیش گرفته اند مورد توجه کسی نیست درحالیکه با قطع دروس زائد و کوتاه سازی دوره تحصیل میتوان گام مثبتی در این مسیربرداشت. ازکلک شرعیها یاد گرفتیم قوانین موضوعه خودمان رابا تشکیل انبوهی از شوراهای عالی دور بزنیم. از باب هزینه فایده هم حساب کنیم مجلس خاصیتش رااز دست داده است.

انقلاب و نظام اسلامی دستاوردهای بزرگی داشته است؛اما در نقد و اصلاح ساختارها فشل مانده. مسئولان رفاه زده و بالانشین در تعارض منافع خود که اغلب سرمایه گذار بخش آموزش ودرمان وبورس وصنعت ومسکن و.... هستند جانب جیبشان را میگیرند. عده ای نیز از نظرمبنا درکی از تئوری انقلاب و ضرورت دستیابی به تمدن جهانی ندارند. نتیجه اش میشود بعضی ائمه جمعه ای که باید علمدار اندیشه اسلام و انقلاب باشند؛اما دغدغه شان شده باندبازی و کسب قدرت و همنشینی با تبهکاران اقتصادی...

نظام اسلامی چاره ای جز برهم زدن این نظم ناموزون و انقلابی دوباره در ساحت فکر و فرهنگ وعمل ندارد. دیر بجنبیم کاخ سبز اموی را جای اسلام ناب مدینه النبی و اهل بیتی در باور نسل جدید میگنجد تا دیگر انگیزه ای برای احیای مکتب نداشته باشد.

نمیشود شعارهای بزرگ را با مردان کوچک پیش برد.بچه های حزب اللهی علاوه بر جریان سازی فکری، باید مبارزه با عواملی که در توقف اهداف اسلام دخیل هستندرا رویکرد جهادی خود دانسته و در این مسیر از دادگاه و زندان واهمه ای نداشته باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عمر سعد، ضحاک بن عبدالله و دیگران!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۱۸ ب.ظ

یه چن روز مطلب پخش شد تو گروهها با این عنوان که من ییشتر از همه از عمر سعد میترسم
بعد یه مطلب دیگه در پاسخ اون در اومد که من بیشتر از همه از ضحاک بن عبدالله میترسم
جهت پیشگیری از ادامه این کل کل مذهبی و طلبگی عرض کنم:
داداش! شما کلا از خودت بترس 
این نفس لامصب مستعد یزید شدن و حرمله شدن و عمرسعد و شمر و ... شدن هست.
والبته مستعد یاری اباعبدالله.
از خودمون بترسیم و حواسمونو بیشتر جمع کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

متاسفم اما ...!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۶:۵۹ ق.ظ

داماد تهرانی: آهای مردم، من آدم کشتم!

 

از وقوع این جنایت متاسفم و امیدوارم جامعه ما هیچ وقت شاهد چنین اتفاقات تلخی نباشد اما خوب است بعضی خانواده ها که بعد از ازدواج نیز در امور ریز و درشت زندگی فرزندشان دخالت می کنند از این حادثه ناگوار عبرت بگیرند و احترام به حریم، شخصیت و غرور دیگران را مهم بدانند:

عصر دوشنبه رهگذرانی که از خیابانی در شهرک ولیعصر تهران عبور می‌کردند، با شنیدن صدای فریاد‌های مرد جوانی که با لباس‌های خونی روی بالکن طبقه چهارم یک ساختمان ایستاده بود و می‌گفت: "آهای مردم، من آدم کشتم؛ با پلیس تماس بگیرید" وحشتزده توجه‌شان به وی جلب شد.

دقایقی پس از این ماجرا مأموران کلانتری ۱۵۳ شهرک ولیعصر در محل حاضر شدند. با ورود مأموران به آپارتمان طبقه چهارم، آن‌ها با صحنه وحشتناکی مواجه شدند. اجساد خونین مردی ۵۳ ساله و زنی ۴۸ ساله در اتاق پذیرایی افتاده بود آن‌ها با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بودند. زن ۲۴ ساله‌ای نیز که به سختی نفس می‌کشید و بشدت از وی خون می‌رفت، در نزدیکی اجساد قرار داشت.

با مشاهده این صحنه، پس از هماهنگی‌های قضایی مرد جوان دستگیر و بدن نیمه جان زن مجروح به بیمارستان منتقل شد و لحظاتی بعد نیز بازپرس ساسان غلامی به همراه تیم بررسی صحنه جرم راهی محل جنایت شدند.

جنایت خانوادگی

بررسی‌ها نشان می‌داد که اجساد متعلق به مادرزن و پدرزن متهم است و زن جوانی که در این رابطه مجروح شده بود، همسر متهم بوده است. متهم که مردی ۳۰ ساله و مأمور یکی از ارگان‌های نظامی است، در تحقیقات به قتل اعتراف کرد و گفت: من پدر و مادر همسرم را زدم عصبانی بودم نفهمیدم چه کار می‌کنم، زنم را هم زدم.

وی وقتی در برابر بازپرس قرار گرفت، گفت: با برادر همسرم مینا، دوست و همکار بودم. از طریق او با مینا آشنا شدم و دو سال قبل ازدواج کردیم. پدر مینا صاحب این خانه ۴ طبقه بود. بعد از ازدواج، پدرزنم طبقه چهارم را در اختیار ما قرار داد و مادرزن و پدر زنم در طبقه دوم ساکن بودند.

دخالت‌های بی جا

متهم ادامه داد: در این دو سال با همسرم اختلاف داشتم، اما خیلی جدی نبود. با این حال، چون با پدرزن و مادر زنم ساکن یک ساختمان بودیم، سر و صدای دعوای ما را می‌شنیدند و گاهی اوقات هم همسرم جزئیات دعوا‌های ما را به آن‌ها خبر می‌داد. خیلی زیاد در زندگی ما دخالت می‌کردند. هر چه می‌شد، به آن‌ها می‌گفت و من دیگر از این دخالت‌ها خسته شده بودم و نمی‌توانستم تحمل کنم.

صبح روز حادثه مینا به من گفت می‌خواهد دندان‌هایش را ایمپلنت کند و برای این کار نیاز به پول دارد. به او گفتم از نظر مالی الان در شرایطی نیستم که بتوانم این هزینه را پرداخت کنم. اجازه بده ببینم برادرت می‌تواند این مبلغ را به من قرض بدهد. مینا با شنیدن این حرف عصبانی شد و گفت مگر من با برادرم ازدواج کردم، اگر پول نداری چرا ازدواج کردی؟ شروع به بد و بیراه گفتن به من کرد و صبح روز حادثه سر همین مسأله باهم دعوایمان شد بعد مینا خانه را برای رفتن به محل کارش ترک کرد.

متهم در ادامه گفت: همسرم در بیمارستان کار می‌کرد. من که از دست او خیلی عصبانی بودم ساعتی بعد به محل کارش رفتم و شروع به داد و فریاد و فحاشی کردم. کار به جایی رسید که حراست بیمارستان مرا از آنجا بیرون انداخت و من راهی خانه شدم. به دنبال من، مینا که از این ماجرا خیلی عصبانی شده بود محل کارش را ترک کرد و او نیز به خانه آمد.

او ادامه داد: مینا و مادرش وارد خانه شدند و مادرش با دیدن من شروع به سرزنشم کرد که چرا به محل کار مینا رفته‌ام و آبروریزی کرده‌ام. دعوا بار دیگر شروع شد و در همین حین، پدرزنم که در طبقه دوم بود با شنیدن صدای جر و بحث ما خود را به واحد محل سکونت‌مان رساند. او زمانی که متوجه ماجرا شد، چند سیلی به صورت من زد. از این رفتار پدرزنم بشدت ناراحت و عصبانی شدم، واقعاً نمی‌فهمیدم چکار می‌کنم. در یک لحظه چاقویی برداشته و به آن‌ها حمله کردم. ابتدا پدرزنم و بعد از آن مادرزنم را کشتم. همسرم که با دیدن این صحنه‌ها، تلاش می‌کرد جلوی مرا بگیرد در این ماجرا چند ضربه خورد. واقعاً نمی‌فهمیدم چکار می‌کنم و بعد از آن هم به بالکن رفتم و با فریاد از مردم کمک خواستم.

تحقیقات در این خصوص به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت ادامه دارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انتهای حمد

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۴:۲۵ ب.ظ

 

علف هرز در نگاه اول، بی خاصیت و مزاحم است. موجودی که آب زمین را می مکد و تأثیری بر هوا و نفعی به طبیعت نمی رساند؛ زیبا نیست و وقت باغبان را تلف می کند.

اما وقتی گوسفندی آن را خورد و تبدیل به گوشت و شیر شد و جان و قوّت و سلامت را به ارمغان آورد آیا کسی یاد علف هرز می افتد، قدرش را دانسته و شکر وجودش را به جا می آورد؟ چه بسیار موجوداتی که در فهم ناقص ما بیهوده آفریده شده و ارزش توجه ندارند. در منظومه خلقت، علف هرز هم هرز و بی فایده نیست؛ حتی اگر درک آن در ظرفیت عقل و درایت و علم ما نگنجد.

برای همین گفته اند شکر حقیقی آن است که با تمام وجود باور کنیم یارای شکر نعمت های خدا را نداریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا، دنیا، عاشورا!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۲۳ ب.ظ

 

به نظر من این پیام عاشورا، از درسها و پیامهای دیگر عاشورا برای ما امروز فوری‌تر است. ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، آقازاده‌ی اول دنیای اسلام و پسر خلیفه‌ی مسلمین، پسر علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌الصّلاةوالسّلام، در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت می‌نشست، سر بریده‌اش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر آدمهایی به کربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را به اسارت گرفتند!
حرف در این زمینه، زیاد است. من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح می‌کنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی می‌کند. آن آیه این است که می‌فرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا» (۱)دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا کردن و توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن. دوم «و اتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. به فکر جمع‌آوری ثروت، جمع‌آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه اسلامی، آن حالت آرمانخواهی از بین برود یا ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ این‌که «دیگری جمع کرده است، ما هم برویم جمع کنیم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم»، معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد.۱۳۷۱/۰۴/۲۲

بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا
عبرتهای عاشورا, جامعه اسلامی
قرآن


۱ ) سوره مبارکه مریم آیه ۵۹
فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ ۖ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیًّا
ترجمه:
امّا پس از آنان، فرزندان ناشایسته‌ای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروی نمودند؛ و بزودی (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید!

  • سیدحمید مشتاقی نیا