اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۸۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عبرت» ثبت شده است

شکلات تلخ!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۲۵ ب.ظ

ویدیو| اخراج و درگیری بی مورد کنعانی زادگان مقابل ازبکستان | پایگاه خبری  جماران

 

دیروز مسابقه ایران و ازبک را در فینال جام کافا نگاه کردم.

دقیقه شصت و شش بازی، کنعانی زادگان مرتکب خطایی روی دروازه بان ازبکستان شد. کارت زردی که از داور روسی گرفت شیرین ترین اخطار تیم فوتبال ایران در سالهای اخیر بود. چرا؟

یوسوپوف، دروازه بان تیم حریف در اقدامی سریع با پرتاب توپ، یکی از بازیکنان تند و تیز ازبک را تا نزدیکی های دروازه ما و موقعیت تک به تک هدایت کرده بود که سوت ناگهانی داور باعث توقف بازی، کارت زرد به کنعانی زادگان و نجات دروازه تیم ملی ایران شد. گزارشگر مسابقه هم چند بار از این سوت تاریخی و نجات بخش داور روس که به نفع ایران بود تشکر کرد.

حالا همین حسین کنعانی زادگان که باید قدردان داور می بود، وقتی در دقایق پایانی بازی کارت زرد دوم را دریافت کرد، داد و بیداد راه انداخت، خودش را به زمین زد، بازی را به جنجال کشاند، بین دو طرف درگیری ایجاد شد، پلیس تاشکند آمد وسط مستطیل سبز رنگ و... کار بچگانه او مورد تقبیح همه رسانه ها قرار گرفت و خاطره ای بد از این مسابقه و برد شیرین لااقل برای خودش به جا ماند.

ما آدمها گاهی با دست خودمان لحظات شیرین زندگی را به تلخی می کشانیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آینه روزگار

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۲۲ ب.ظ

سخن اهل دل: آینه چون نقش تو بنمود راست

 

دوست نازنینی دارم که ویژگی های مثبت فراوانی دارد اما چند عیب ریز و درشت هم در کنار آن دارا بود.

یک اینکه هر جا میرسید به هر بهانه ای ولو دیدن لبخند معمولی یک انسان، حسرت میخورد، سفره دلش را پهن میکرد و شکوه و گلایه که آی ما چرا بدبخیتم، چرا شاد نیستیم، پول نداریم، پست نداریم، گرفتاریم، کم شانسیم و... آن قدر هم این حرفها را تکرار میکرد که معمولا اطرافیانش سرسام گرفته و ترجیح میدادند از مصاحبت با او شانه خالی کنند.

دو، از جعل و دروغ برای پیشبرد بعضی کارهایش استفاده میکرد.

سوم اینکه تا یکنفر جنس مخالف را میدید عنان اختیار از کف داده و با توجه به سن و سال بالا و تجردش تلاش میکرد از طریق بحث و گفتگو هم نیازهای روحی خودش را تا حدودی برطرف کند هم اینکه اگر احیانا کسی پیدا شد از نظر مالی چند پله بالاتر از او بود خفتش کند و بکشاند ببرد سر سفره عقد!

از قضا چرخ روزگار اینگونه رقم خورد که شغلی موقت در یک مجموعه خیریه برایش فراهم شد.

در میان انسان های نیازمند شریفی که به او رجوع میکنند، بعضی ها

آنقدر درد دل میکنند و از نداری و بدبختی می گویند که رشته های اعصابش از شنیدن این حرفها پنبه میشود.

بعضی ها با توسل به دروغ و جعل درصدد جذب حمایت هستند که حالا او باید ادعایشان را راستی آزمایی نموده و طبعا با یادآوری سوابق خود دچار عذاب وجدان می شود.

بعضی از مراجعین هم که در تکاپوی ازدواج هستند چون او را چند پله بالاتر از خود می بینند با نگاه صرفا مادی درصدد قرابت و طرح آشنایی بر می آیند.

این چیزها را خودش تعریف میکرد. برایش مایه عبرت بود. به نظرم خدا آنهایی را که دوست دارد در همین دنیا کاری میکند به قبح بعضی اعمالشان پی برده تا زمینه رشدشان فراهم شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اقرا و ربک الاکرم

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۴۳ ق.ظ

photo_2023-06-16_05-23-52_n3h3.jpg

 

مهاجرانی هنوز هم به بعضی سیاستهای جاری کشور انتقاد دارد اما توییتها و یادداشتهایش را بچه های انقلابی سر دست میگیرند و برای یک دیگر فوروارد میکنند. این همان عطاءالله مهاجرانی است که زمانی علیهش راهپیمایی برگزار میشد. لیبرال خوانده میشد. در نماز جمعه مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بدترین نقدها و اهانتها بر ضد او تا سالهای سال جریان داشت. عطا همان موقع هم کسی بود که نخستین کتاب را در نقد آیات شیطانی نوشت و در کشورهای اروپایی به انتشار رساند.

به آرشیو رسانه های دهه هفتاد رجوع کنید. چه تیترهای خفنی بر ضد او منتشر میشد. هم ما تغییر کرده ایم هم عمو عطا. هم ما آن موقع میتوانستیم بر اساس مشترکات در نقد یک نفر لااقل تکفیرش نکنیم و هم او میتوانست کمی از حاشیه سازی ها دست بردارد و مشترکات را بیشتر لحاظ کند.

راستی بابت فیلمهایی چون آدم برفی و مارمولک هم تظاهرات میکردیم و فحش مینوشتیم. الان صدا و سیمای خودمان دارد آنها را پخش میکند و ما هم تماشا میکنیم. زمانه است دیگر، عوض میشود. شاید هم ما عوض شده ایم. یک روزی بابت نوار ترانه، ماشین طرف را صد کیلومتر دنبال میکردیم. الان با ترس و لرز تذکر میدهیم خواهرم برادرم دیگر بس است بقیه کارتان را بگذارید برای اتاق خواب! جالب است بعضی افراد بی حجاب هم گاهی مزار شهدا می آیند، راهیان نور و شب خاطره شرکت میکنند و...

یک مقدارش تحلیل جامعه شناسی میخواهد که بماند برای اهلش اما یاد توصیه ای قدیمی افتادم که میگفتند موقع دعوا جوری رفتار کنید بعدها که آشتی کردید رویتان بشود در چشم همدیگر نگاه کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

صفحه پایان کتاب زندگی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۰۴ ب.ظ

کتاب خاطرات کارل بروکلمان [چ1] -فروشگاه اینترنتی کتاب گیسوم

 

خاطرات کارل بروکلمان را خواندم و به اتمام رساندم؛ خودم هم نمیدانم چرا! مطالعه کتب با ربط و بی ربط دارد به یک عادت ولع آمیز در وجود من تبدیل می شود. کارل یک خاورشناس بزرگ غربی اهل کشور آلمان است. پدرش بازرگان بود و مادرش ذوق علم و ادب داشت و کارل را به این سمت و سو، سوق داد. حافظه فوق العاده کارل باعث میشد هر مطلب را یکبار بخواند یا بشنود با تمام جزییات و نشانی و پاورقی در ذهن خود بارگذاری نموده و از استعداد فحص و تفسیر و تدوین علوم نیز بهره مند بود. اشراف او بر زبانهای عبری و عربی با تمام شقوق آن مثل حبشی و ... و نیز زبانهای ترکی و سانسکریت و ... و قدرت تحلیل و اجتهاد در متون شرقی و اسلامی و قواعد زبانهای مرتبط، پدیده ای استثنایی از شخصیت عالمی را رقم زد که آثار گرانسنگ او در حوزه ترجمه و تحلیل و تصحیح و تحقیق، پنجره آشنایی مردم آلمان و ملل غربی با فرهنگ شرقی قرار بگیرد.

حالا جالب است بدانید این بنده خدا با این همه استعداد چشمگیرش یک استثنا در خانواده بود. اقوام درجه یک و دوی او به جایی نرسیدند و نتوانستند در زمینه ای خاص درخشیده و استعدادی از خود بروز دهند. این را گفتم از این باب که گمان نکنیم تقدیر عالم، شرایط یک فرد و قبیله اش را مشترک رقم میزند. چه بسیار آدمهای موفقی که در میان خود افرادی ضعیف و عقب افتاده و تنبل و شکست خورده هم دارند و چه بسیار قبیله و خاندان شوم و بد بیار و ناموفقی که در میانشان فرد و افرادی بلند مرتبه و اوج گرفته و صاحب فضل به درخشش در می آیند. سعی نکنیم به خودمان تلقین کنیم که قرار است ما هم شبیه اطرافیانمان بار بیاییم و به سرنوشت آنها دچار شویم.

این کتاب توسط انتشارات کتابخانه مجلس شورای اسلامی چاپ شده که به نظرم ادای دینی نسبت به تلاش کارل برای ترجمه آثار فاخر اسلامی و شرقی به زبان آلمانی قلمداد می شود.

کارل یک مسیحی معتقد بود و جالب است بدانید مثل اغلب انسانهای موفق و سرآمد، دوره هایی دشوار و ناامید کننده از حیات را نیز تجربه نموده و البته ایستاده و به راه خود ادامه داده است.

یک روز عصر ساعاتی را در بستر به تألیف اثری پیرامون نحو عبری گذراند. لحظات آخر عمر که به بیماری سختی از خانواده عجیب و ناشناخته سرماخوردگی مبتلا بود به همسرش گفت حالش خوب نیست میخوابد و فردا صبح بیدار میشود. خوابید و نیم ساعت بعد بدرود حیات گفت.

یکی از دوستان کارل در مراسم خاکسپاری او سخنرانی کرد و جملاتش را با این عبارت به پایان برد:

"سوی آسمان می رود راه ما

بر زمین جز میهمانی نیستیم

از میان بیابانها خواهیم آمد

آنجا به کنعان

اینک زیارتگاه ما،

آنک فراز، میهن ما"

راستش یاد یکی از گفتارهای آیت الله جوادی افتادم که می فرمود مشکل مبدأ برای بسیاری از مردم دنیا حل شده اما مشکل امروز جوامع بشری بی اعتقادی به معاد است.

کاش فلاسفه دنیا این رسالت ذاتی و بدیهی در تبلیغ آخرت گرایی و ضرورت پاسخگویی نسبت به نحوه گذران عمر و اعمال در عالم دیگر را به گوش جان مردمان سرزمین خویش بنشانند. دنیا بدون اعتقاد به حساب و کتاب آخرت، پوچ و بی مایه و بن بست است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نمرود هم که باشی...

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۳۲ ب.ظ

عکسی از حادثه تلخ برای ایرانی مشهور در آمریکا

 

از شنیدن خبر کسالت فیروز نادری دانشمند ایرانی عضو ناسا که از گردن به پایین فلج شده است ناراحت شدم و برای شفای او دعا میکنم.

در رسانه های مجازی اما به این بهانه، فیلمی از مصاحبه این دانشمند ایرانی مقیم آمریکا دست به دست می چرخد که آرزو کرده است همه آخوندها را از بین ببرد و این طعنه زیر آن نوشته شده که حالا یکی باید بیاید خودش را جمع کند، برخی نوشته اند نتیجه بدخواهی همین است و عده ای هم البته به طنز از اثر داشتن آه و نفرین روحانیت نوشته اند و ضرورت در نیفتادن با طلاب و...

از همه این حرفها و خوبی ها و بدیهای این بنده خدا که بگذریم؛

یا ایها الانسان ما غرّک بربک الکریم؟ به قول آیت الله جوادی همه علوم اسلامی هستند و مگر میشود درباره افعال خدا سخن گفت و تحقیق کرد و تسلیم خدا نشد؟

حواسمان باشد به هر میزان قدرت و مقام و پول و شهرت و زیبایی و علم و... که برسیم در مقابل خدا و عظمت جهان خلقت، چیزی نیستیم. ما انسانها ضعیفیم و هر آن ولو در حد بستن بند کفش، به توسل و اتکال به ذات ربوبی نیازمندیم.

با این بابا کاری ندارم خدا به او هم سلامتی بدهد. اما حوادث عالم باید برای همه انسانها عبرتی باشد که دنیا را ماندگار ندانیم، خوشی ها و ناخوشی های آن پایدار نیست و هیچگاه نباید قواعد انسان زیستن را فدای لذتهای زودگذر دنیا نماییم. هر آن فکر کنیم آخرین مهلت خوب بودن ماست تا از شرارت و بدخواهی و کدورت و کینه و حسد و لجاجت فاصله بگیریم.

خیلی از داشته های مادی یا حتی معنوی ما ممکن است ظرف یک چشم بر هم زدن از دستمان برود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فرشته اجابت دعا و پیرزن پرحاشیه!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۳۵ ق.ظ

photo_2023-04-16_08-33-59_4lf3.jpg

 

پیرزن آهی  از ته دل کشید که چرا عمری از او گذشته و دعاهایش اجابت نشده است؟!

فرشته اجابت دعا فرود آمد و پرسید: مگر چه دعایی کرده بودی؟

گفت: دلم می خواست همسری نصیبم شود مهربان و صبور، تندی ها و بد زبانی های مرا تحمل کند و چیزی نگوید، نجیب و سر به زیر باشد، پولش از پارو بالا بزند، قد بلند و جوان و رشید باشد، سالم و قوی باشد، عضلات بدنش خیره کننده باشد، شهرت داشته باشد، حرف که می زند لهجه نداشته باشد، خوش سخن و با سواد باشد، قیافه جذاب داشته باشد، خوش تیپ و خوش لباس و خوش رفتار باشد، از همه مردهای فامیل سر باشد، از شهری بزرگ و مهم آمده باشد، عاشق من باشد، شغل مهمی داشته باشد، به گذشته من کاری نداشته باشد، برایش مهم نباشد عروس با دست خالی به خانه بخت می رود، خانه ای بزرگ تدارک ببیند، انتظار نداشته باشد کار خاصی در خانه انجام بدهم، همیشه مرا به سفر ببرد، هر چه می خواهم جز چشم نگوید و... آرزو کردم یا چنین شوهر با کمالاتی نصیبم شود یا اصلاً هیچ!

اکنون سالها گذشته است و در غربت و تنهایی کپک زده ام!

فرشته اجابت دعا لبخندی زد و گفت: مادر جان! دعایت همان بار اول اجابت شد! قرار نیست در این دنیا همه به هر آنچه که دلشان خواست برسند. یکی سرمایه عظیم طلب می کند. کوششی به خرج میدهد، خدا به مالش برکت می دهد؛ اما به هر آن چه رسید قانع است. یکی نمره بیست می خواهد، نوزده هم که می گیرد خدا را شکر می کند. اشکالی ندارد که انسان اهداف بزرگی داشته باشد اما اگر به آنچه خواست نرسید با کمترش کنار می آید.

فلسفه تربیتی خدا این است که انسان ها با نقصی در زندگی خود آزمایش می شوند. هیچ کس صد در صد به همه رویاهایش نمی رسد.

کاش برای رسیدن به ایده آل هایت دعا می کردی اما به یک پله پایین تر هم قانع و شاکر بودی و به قسمت و مصلحت خدا ایمان داشتی. دعا کردی یا همه یا هیچ! هیچش اجابت شد چون منطقی تر و به حقیقت نزدیک تر بود.

تغییر در زندگی، مستلزم تغییر در باورها و افکار است.

تکمله:

تفکر همه یا هیچ یک از تفکرات منفی است که در افراد مبتلا به اختلال پانیک، افسردگی یا سایر مشکلات مربوط به اضطراب رایج است. وقتی به صورت همه یا هیچ فکر می کنید، نظرات خود را افراطی بیان می کنید. همه چیز - از نگاه شما به خودتان تا تجربه زندگی - به عبارات سیاه و سفید تقسیم می شود. این باعث می شود که پدیده ها اصطلاحا در نظرتان خاکستری نباشد.

تفکر همه یا هیچ چیز اغلب شامل استفاده از اصطلاحات مطلق است مثلا هرگز یا همیشهاین نوع تفکر غلط همچنین می تواند ناتوانی در دیدن گزینه های جایگزین در یک موقعیت یا راه حل یک مشکل را شامل شودبرای افراد مبتلا به اضطراب یا افسردگی، این اغلب فقط به معنای تصدیق نقص در یک موقعیت خاص است. افرادی که طعمه یک ذهنیت همه یا هیچ می شوند معتقدند که یا کامل باید در زندگی موفق باشند یا کاملاً شکست می خورند.

افراد مبتلا به اختلال پانیک یا وحشتزدگی اغلب مستعد این نوع تفکر هستند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دل

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۱:۰۱ ب.ظ

نوار قلب چیست؟ | هر آنچه باید بدانید – فرادرس - مجله‌

 

نماز جمعه تمام شد. هوا گرم بود. در آفتاب تابستانی تند ماه رمضان با زبان روزه رفتیم بیمارستان. مقابل در بیمارستان نگهبان جلو ما را گرفت و به بهروز گفت:

آقا! این ساعت کجا؟ ساعت ملاقات نیست!

بهروز گفت: میخواهیم برویم ملاقات زینب شیرسوار!

عموما هر جا می رفتیم بهروز به خاطر سپاهی بودنش و کسانی که اسمش را شنیده بودند خودش را ندیده بودند، طوری خودش را معرفی می کرد که شناخته نشود. نگهبان گفت: همان بچه نوزاد؟

بهروز گفت: بله!

گفت: بچه فوت کرد!

همان جا مقابل در نگهبانی پاهایم شل شد. چنان از این خبر ناگهانی شوکه شدم که نمی دانستم چه کار کنم...

... بعدها بر حسب اتفاق با دختر همان نگهبان بیمارستان آشنا شدم. فهمیدم نگهبان در سن 24 سالگی فوت کرده است. وقتی دختر نشانی داد و گفت پدرم نگهبان بیمارستان ولی عصر قائمشهر بود به شوخی گفتم:

من یک خاطره بدی از بابایت دارم. خیلی بد اخلاق بود!

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

وقتی که حاجی داشت آن سخنرانی قشنگ و با صلابت را برای ناصر می کرد، ما همراه با جنازه ناصر بهداشت در حال گوش دادن به سخنرانی حاجی بودیم. کنار من هم خانم بلباسی ایستاده بود، هنوز آقای بلباسی شهید نشده بود.

یک خانم که مثل ما ایستاده بود و داشت به حرفهای حاجی گوش می داد با صدای بلند گفت:

نمی دانم این شیرسوار اصلا کی هست که همه را به کشتن می دهد و خودش هنوز زنده است. ان شاءالله زنش بی سرپرست بشود، بچه هایش یتیم بشوند!

من همان لحظه بی اختیار دست محمدعلی را محکم گرفتم و رو برگرداندم، زن را که دیدم شناختم. یادم آمد برادر شوهرش شهید شده بود. با حاجی یکی دو باری خانه شان رفته بودیم، شوهرش رزمنده بود و فوق العاده حاجی را دوست داشت. وقتی این حرفها را زد گفتم:

حرفت تمام شد؟

گفت: بله چی شده مگر؟

گفتم: من زن شیرسوار هستم. این هم بچه شیرسوار هست. آن هم که دارد سخنرانی می کند را که می شناسی، شیرسوار هست. شوهرهای ما در خط مقدم هستند، کنار بقیه رزمنده ها!

همین طور بهت زده داشت نگاهم می کرد. شک نداشتم مرا شناخت. حتم دارم یادش آمد که خانه اش رفته بودیم.

همان جا فامیلی همسرش به یادم آمد. من هنوز همسر حاجی شیرسوار هستم و خبرها زود به من می رسد؛ بعدها زندگی این زن از هم پاشید. پسرش قاتل شد و خودش و همسرش در به در شدند.

حالا گاهی که از خیابان جویبار از همان راهی که به داخل شهر می آید رد می شوم، هنوز هم جگرم را می سوزد. برای آن نفرین هایی که کرد بخشیدمش، ولی نمی دانم چرا بعضی از بخشش ها بی آنکه بخواهی در خاطرت می ماند.

کتاب شیرسوار، خاطرات همسر سردار شهید جعفر (بهروز) شیرسوار، به قلم حسن و حسین شیردل، نشر هاجر، صفحات 70، 73، 157

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اسلام صهیونیستی!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۴۵ ب.ظ

سفره افطاری وزارت خارجه رژیم صهیونیستی برای سفرای کشورهای اسلامی

 

تصویری از سفره افطاری وزارت خارجه رژیم صهیونیستی برای سفرای کشورهای اسلامی از جمله مصر، ترکیه، بحرین، امارات، مراکش و آذربایجان با هدف عادی سازی روابط را مشاهده می‌کنید.

اگر اسلام را درست ترجمه نکرده و مساوی با توحید و نفی شرک و طاغوت و برائت از ظلم و تباهی و فساد ندانیم و مکتب وحی را در اموری فردی و عبادی و شعائر نمایشی خلاصه کنیم هیچ مستبد خون آشام چپاولگر فاسقی از آن بیزار نخواهد بود.

اگر گفته اند تُعرف الاشیاء باضدادها باید بدانیم اسلام یا هر دین حقیقی دینی است که دشمنان خدا و صاحبان تفکر خودمحوری و غارتگری و زور مداری و ستم پیشگی با آن سر ناساز داشته باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ناامیدی از نظام خوب است یا بد؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۷ فروردين ۱۴۰۲، ۰۹:۳۲ ق.ظ

بعضی از نیروهای انقلابی به اینجا رسیده اند که نظام عمدا دنبال قطع کامل نرم افزارها و شبکه های ارتباطی مخرب مجازی بیگانه نیست و در حالیکه میتواند با کاستن از پهنای باند اینستاگرام و... مانع از فعالیت فیلترشکن ها شود با چشمداشت به درآمد حاصل از فروش اینترنت و افزایش مصرف سودآور آن که ناشی از اجرای ناقص برنامه فیلترینگ است نسبت به حذف کامل شبکه های مذکور اقدام نمیکند.

بعضی از بچه های حزب اللهی به این نتیجه رسیده اند نظام همانطور که در اجباری نمودن قانون استفاده از کمربند ایمنی و استفاده از ماسک و... محکم ایستاد میتواند در نظارت بر قانون عفاف و حجاب نیز محکم بایستد اما با توجه به رویکرد انتخاباتی و سیاسی جناحها به صرف ایجاد درگیری بین لایه هایی از مردم و مشغول سازی ملت به هم اکتفا نموده و هیچ برنامه و عزم خاصی چه در زمینه فرهنگی و چه در زمینه انتظامی برای کنترل وضعبت بغرنج جامعه ندارد. جالب آنکه برخلاف فتوای مراجع، اجازه ورود بانوان برای تماشای مسابقات ورزشی مردان نیز صادر شده است.

عده ای از بدنه نیروهای انقلاب به اینجا رسیده اند نظام از ماجرای درگیری بر سر مساله حجاب خیلی هم متضرر نشده است. ماجرای مهسا امینی بلافاصله بعد از افشای پرونده محیرالعقول اختلاس فولاد مبارکه بوده که حتی اگر بپذیریم در بخشهایی از این گزارش اغراق صورت گرفته سرنوشت بخشهای غیراغراق آمیز پرونده در هاله ای از ابهام فرو رفته است. جسته و گریخته خبرهایی از تبرئه بعضی از چهره های شاخص متهم در پرونده های اقتصادی نیز به گوش میرسد. نظامی که توانست ظرف دو سه روز جمعیت عظیم معترضان فتنه 88 که از میدان آزادی تا میدان امام حسین را مملو از حضور میلیونی خود ساخته بودند کنترل نماید در کنترل اوضاع اغتشاش توسط چند جوانک فریب خورده که با اولین سیلی به گریه و ندامت می افتادند تعلل ورزید و در این اثنا سود سرشاری از افزایش قیمت ارز و طلا، حاشیه رانده شدن مطالبات اصلی مردم مستضعف و ... به دست آورد!

فارغ از میزان صحت و سقم این تحلیل ها بیم آن می رود بدنه ای از نیروهای ارزشی به مرور با عبور از دولت و نظام، عملا تبدیل به اپوزیسیون حزب الله! گردیده و صف جدیدی از مطالبه گری فرا حاکمیتی را تشکیل دهند.

اصل این سخن که رقبای رییسی و نفوذی های دولت قبل از خالی شدن بدنه حامیان وی خوشحال میشوند سخن بیراهی نیست و البته دولت رییسی نیز عملا نشان داده از هوش و ذکاوت لازم برای کنترل اوضاع و برنامه ریزی فرهنگی برای تغییر در شرایط موجود بهره چندانی ندارد.

اما میشود به موضوع از زاویه ای دیگر نیز نگریست.

بر اساس ادبیات رایج در کلام مقام معظم رهبری، بین نظام اسلامی (امت و امامت) با نظام دیوانسالار (قوای مجریه و مقننه و...) تفاوت وجود دارد. آنچه که در تقسیم بندی راهبرد کلان تحقق تمدن اسلامی نیز در کلام رهبری مشهود است ما اگر چه به نظام اسلامی (اصل حاکمیت دینی، ولایت فقیه و آرمانگرایی اسلامی) رسیده ایم ولی هنوز شاهد تحقق دولت اسلامی (مجموعه قوا و ساختار دیوانسالار کشور) نبوده ایم.

مقام معظم رهبری که بارها بر ضرورت برافراشته نگاه داشتن علم مطالبه گری تأکید داشته اند خود بالاترین مطالبه گر از مسئولان تنبل و انقلاب گریز و فراری از عدالت است. ضرورت امر به معروف و نهی از منکر در حوزه مسئولان، مقابله با شکاف طبقاتی، نفی تجمل طلبی، لزوم تحقق عدالت اجتماعی، ضرورت رفع بی عدالتی در نظام آموزش، برخورد با حقوقهای نجومی، تعقیب قانوندانهای قانون شکن، ایجاد کرسی های آزاداندیشی، سر و ساماندهی به صنایع داخلی و ارتقای کیفیت اسف بار خودروسازی و... نمونه هایی از خط و مشی ترسیمی رهبر متفکر انقلاب برای جریانهای انقلابی و عدالتخواه است که البته هیچگاه بر مذاق مسئولان در سطوح مختلف از جمله شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، شوراهای تأمین و ... خوش نیامده است.

به نفع نظام اسلامی و جریان اصیل انقلابی است که مطالبات دینی را فراتر از مقوله حجاب به گفتمان و فرهنگ عمومی تبدیل نمایند. قطعا بر سر مساله حجاب کوتاه نخواهیم آمد اما حجاب تنها بخشی از برنامه و مطالبه دین از حاکمیت است. ضرورت اصلاح ساختار اقتصادی، نفی تبعیض و رانتخواری، ایجاد بستر مناسب برای رشد فرهنگی و تعالی جامعه، برخورد با دانه درشتهای مفسد، توجه به گسترش عدالت اجتماعی، حمایت قاطع از مستضعفین و ... بخش های دیگری از آموزه های مکتب جامع و جهان شمول اسلام است که تجربه نیز ثابت نموده داعیه داری در برافراشته نگاه داشتن مجموعه مطالبات دینی و عدم نگاه موضعی و سطحی و گزینشی به احکام دین منجر به جلب اعتماد مردم و تحکیم پایه های حاکمیت اصیل اسلامی خواهد گردید.

ناامیدی از نظام اداری کشور، همان طور که بعضی مسئولان میز خود را مساوی با نظام دانسته و حفظ آن را از اوجب واجبات می شمارند اگر به این معنا باشد که هر کس که دغدغه دین و انقلاب و ولایت دارد خودش را متولی اندیشه نظام اسلامی دنسته و در پیگیری احکام و معارف اجتماعی دین منتظر مسئولان نماند، با ارزش و سازنده خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قیمت مردانگی!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲ اسفند ۱۴۰۱، ۰۵:۱۷ ب.ظ

عکس/ حضور بایدن در کی‌یف

 

جنجال تصویری از دیدار زلنسکی و بایدن در کاخ ریاست جمهوری اوکراین

 

به این دو عکس نگاه کنید چقدر حقیرانه است. چشمان ملتمس زلنسکی به بایدن را ببینید چگونه زار می زند او را از منجلاب جنگ بیرون بکشد. اوکراین در سایه حمایت غرب، غرق در مدرن ترین تسلیحات جنگی و انواع کمکهای خدماتی و درمانی و اقتصادی و ... ست؛ رییس جمهورش اینگونه حقیرانه و ذلیلانه ایستاده.

چهارده هزار کیلومتر از خاک ایران توسط دشمن بعثی اشغال شده بود دشمنی که حمایت کامل ابرقدرتهای وقت را پشتوانه خود داشت، ایرانی که تازه انقلاب کرده بود، نظامش نوپا بود، ارتشش دچار تصفیه داخلی شده بود، تحریم اقتصادی و نظامی و سیاسی داشت حتی سیم خاردار به او نمی دادند، مردمش مردانه ایستادند و مسئولانش جلوی هیچ مستکبری سر خم نکردند.

از بزرگترین دستاوردهای جمهوری اسلامی قیچی شدن دست قدرتهای بیگانه بود. گذشت آن زمانی که شرق و غرب برای کشورمان تصمیم میگرفتند و منابع کشور را بین خودشان تقسیم می کردند، روسای سه کشور بیگانه بی اطلاع شاه ایران در ایران قرار ملاقات می گذاشتند، هر جا را ابرقدرتها اراده میکردند از وطن جدا می ساختندو ... عزت و شرافت بالاترین نعمت برای یک ملت است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با شخصیت باش!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۱، ۱۲:۵۹ ب.ظ

جلب احترام دیگران به خود

 

بالاترین سرمایه انسان، شخصیت اوست. مواطب باشیم شخصیتمان به راحتی لگد مال نشود. لااقل خودمان با دست خودمان در معرض وهن شخصیت قرار نگیریم. کاری نکنیم تحقیر شویم. کسی که لایق محبت نیست و همیشه طلبکار است را از زندگی خود حذف کنیم. جایی مهمان میشوید و احترامتان را نگه نمیدارند زود برخیزید و آنجا را ترک کنید. کسی که دنبال بهره گیری و استثمار است را رها کنید و فاصله بگیرید. از آدم بی ادب دوری کنید.

اهل بیت بالاترین و سخت ترین مشکلات و مصائب را در کربلا و روز عاشورا تحمل کردند اما وقتی از امام سجاد علیه السلام درباره سخت ترین قسمت این ماجرا سوال میکنند سه بار از سر درد می گوید: الشام الشام الشام.

علتش را هم خود امام توضیح میدهد. آنها را در بازارها چرخاندند و مورد تمسخر قرار دادند و از فراز بام بر سر و صورتشان زباله ریختند و...

روح مومن مهمتر از جسم اوست. همه مرارتهای دشوار روز عاشورا به اندازه تحقیر و وهن به شخصیت اسرا در شام نبود. بر خلاف عده ای که حاضرند برای چند روز زندگی بهتر و لذت ظاهری بیشتر تن به هر حقارتی بدهند، مومن با شخصیت است و نمی گذارد روح و هویتش مورد هجمه و آسیب قرار بگیرد. هیهات منّا الذله، یک استراتژی تعطیل ناپذیر است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بد و بدک!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۴۴ ق.ظ

photo_2023-02-15_10-31-53_ens0.jpg

 

صبح برفی روز دوشنبه، اول وقت برای کار بانکی به خیابان بلوار امین قم رفته بودم. پیاده رو، آنجاهایی که موزاییک بود حالت سُر داشت. سنگین و روی سینه پا راه می رفتم. یکجایی ناغافل پایم لغزید اما تعادل خودم را حفظ کردم و زمین نیفتادم. همین باعث شد چند لحظه ای توقف کنم و دوباره به مسیرم ادامه دهم. چند قدم که رفتم صدای قرچ قروچی را شنیدم. بالای سرم را نگاه کردم. یک متری مانده بود برسم به درختی که شاخه اش از سرما و فشار سنگینی برف، ترک خورده بود و ناگهان شکست و روی زمین افتاد. یک نفر آنطرف تر بود ایستاد، خندید و گفت شانس آوردی.

از شاخه شکسته عکس گرفتم یادگاری نگه دارم. اندازه ای نبود که اگر بالای سرم بیفتد اتفاق بدی رقم بزند هر چند خاطره بدی می شد. به هر حال اگر آن سر خوردن نبود قطعا این شاخه روی سرم می افتاد. گاهی یک اتفاق بد مانع از وقوع اتفاق بدتر است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

راه بازگشت را باز بگذارید

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۵ بهمن ۱۴۰۱، ۰۴:۴۸ ب.ظ

متن برای آشتی و رفع کدورت

 

هر دعوایی دو سر دارد. کمتر پیش می آید کسی بتواند مدعی شود که در یک دعوا و اختلافی صد در صد صاحب حق است. ممکن است یک نفر دعوایی را شروع کند اما ادامه آن قطعا با اشتباهات هر دو همراه خواهد بود.

با یک نفر رابطه تان به هم می خورد، دعوایی می شود، دلتان کدر می شود، حتی اگر صد در صد هم صاحب حق باشید و همه تقصیر متوجه طرف مقابلتان باشد، راه بازگشت را باز بگذارید. ابراز پشیمانی کرد بر نفی و رد و تقابل، تأکید نکنید.

با بندگان خدا سخت نگیریم تا خدا هم با ما سخت گیرانه رفتار نکند. کم به خدا بدی کردیم اما بعد با یک ابراز پشیمانی نصف و نیمه، دوباره آغوش مهرش را به رویمان گشود و همه چیز را از خاطر برد؟

از خدا نه، لااقل از شیطان درس بگیریم! یک عمر به او فحش می دهیم، هی می گوییم لعنت بر شیطان، بر پدر شیطان، گوش شیطان کر، سنگش می زنیم همه تقصیرها را می اندازیم گردن او و... کجا شیطان از ما به دل گرفت؟ حتی وقتی با رفتارهایمان مثل عبادت و زهد و ... باعث آزار شیطان شدیم باز هم در دوستی با ما را نبست و از هر فرصتی برای برقراری ارتباط با ما بهره گرفت. از بدو طفولیت تا لحظه مرگ، هیچ وقت شیطان رهایمان نمی کند.

از شیطان کمتر نباشیم و به راحتی درِ دوستی با کسی را تخته نکنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک امتحان ساده

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۴ بهمن ۱۴۰۱، ۰۳:۴۰ ب.ظ

پت و مت / پت ومت/پت مت/کارتون جدید پت مت

 

خدا ده میلیون تومان پول به شما می دهد کمتر از دو روز میفرستیدش هوا و تبدیلش می کنید به پودر، از کف می دهید و می نشینید به حرص و غصه و ...

ده میلیون تومان پول را نمی توانید مدیریت کنید می خواهید خانواده یا مال و منالی را در اختیار بگیرید و سربلند بمانید؟

گاهی وقت ها این از لطف خداست که نعمتی را به ما نمی دهد که اگر بدهد عرضه نگه داشتن آن را نداریم و خودمان و دیگران را گرفتار می کنیم. وقتی در امتحانی به این کوچکی شکست می خوریم تنبیه شویم و اینقدر از خدا طلبکار نباشیم.

قبل از آن که از خدا نعمتی را بخواهیم، پول باشد یا همسر و اولاد و شهرت و مقام و... عقل درست برای قدرشناسی از نعمت ها و درایت بهره وری از داده های عالم خلقت را طلب نماییم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درد تلخ و آه شیرین

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۴ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۴۹ ق.ظ

بیخود که نیست گفته اند آه یعنی خدا! ترجمانی است از کلمه الله.

خدا را وقتی واقعی میخوانی که دلت واقعاً به درد نشسته باشد. آه از اعماق وجود انسان بر می خیزد. بیخود که نیست گفته اند بین دلِ شکسته و خدا هیچ فاصله ای نیست.

آه گاهی از سر درد هجران و فراق از معبود است. عارفی که غم جدایی از اصل خویش را درک نموده، نی نای وجودش با آه وصل، عجین شده و در فراق معشوق حقیقی اشک می ریزد.

آه آدم دردمندی که در غمی دنیایی می سوزد نیز از جنس بالاست ولو مراتبش پایین تر از آه عرفانی باشد؛ اذعانی است ناخواسته به اصالت وجود که وحدت دارد. ما از خداییم و هر چقدر هم زور بزنیم خود را جدا و مستقل نشان بدهیم و در تغافل و فریب به سر ببریم، جایی که سرمان به سنگ می خورد و طعم تلخ شکست را می چشیم، آه از نهادمان بلند می شود. باطنمان مثل طفل جدا مانده از آغوش مادر، حسرت دامان او را تمنا می کند. دلمان از عمق وجود اقرار می کند که از پشت و پناهش، از خودش، از حقیقت  و اصلش دور مانده است.

آه، یعنی مرا ببیند آن که باید ببیند. پناه آخرم مرا دریابد هر چند مدتها از او فراری بودم؛ اما کبوتر جَلد حریم مهرش هستم.

آه، از این منظر شیرین است؛ هر چند دود بدون آتش نیست، اما آتشی که فلز را می گدازد تا به شکل مطلوب در بیاید، خودش یک نعمت است.

آه، زیباست هر چند تحمل سوختن، دشوار است. آه یعنی سوختم، یعنی دارم ساخته می شوم، یعنی به شانه هایت برای گریستن و جستن از این درد نیاز دارم. آغوشت را بگشا و به استقبال کودک بازیگوش و پر شیطنت درونم بشتاب، راه گم کرده طریقت هدایت، تو را می جوید.

آهِ انسان، ساز است و موسیقی جاماندگی و حسرت دوری و آهنگ خسران و اراده جبران را می نوازد.

آه، انسان ساز است اگر امتدادش به رقص عاشقانه در بزم وصال معبود ختم شود. آه می کشیم که خود را به دامان خدا بکشیم.

کاش فراموش کار نبودیم و استجابت دعایمان، خنکای آرامش حاصل از نگاه خدا، مُهر فراموشی بر حافظه نامرد ما نمی زد و دوباره راهی وادی غفلت و خسران نمی شدیم و روز از نو و...

آه ما آه عارفانه نیست؛ اما صدای ترک دلِ شکسته ای است که بعد از سالها خموشی و فراموشی زیر برگهای پاییزی نسیان و تجاهل، دست پینه زن خالق خویش را طلب می کند. کاش یکبار که شکستیم، دوبار که شکستیم، سه بار... جایی و نقطه ای بالاخره به خود آمده و ظرف ثابت محبت و پرستش معشوق شویم و مراقب باشیم دیگر واژگون نگردیم.

خدایا ما را برای خودت تربیت کن. کاری کن آهِ مان برای تو باشد. تو را برای خودت بخواهیم نه اینکه دوباره پله ای بسازیم از تو برای آن که به خودمان برسیم. بزرگواری توست که تکه های شکسته مان را هر بار وصله میزنی تا خودمان شویم؛ اما این قلب شکسته از جور زمانه را یکبار برای همیشه به خودت پیوند بزن که دیگر جدا نشود و جز به خاطر تو نشکند و فرو نریزد.

شکستن برای تو شورآفرین و طرب انگیز است و شکستن برای دنیا، ننگ و حرمان و درد تباهی به دنبال دارد. آتش عشق تو جان آفرین است و آتش دنیا، سوز شکست و سقوط و طعم تلخ ویرانی دارد. اگر یک پارچه، آه شویم، هم رنگ خدا می شویم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیاه دانه!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۷ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۴۰ ق.ظ

اگر فکر سیاهی دارید، طاقت دیدن موفقیت دیگران را ندارید، گاهی باید بد دیگران را بخواهید تا آرامش پیدا کنید، خبث درون به شما اجازه نمی دهد از خبر خوبی که به دیگران می رسد خشنود شوید، حسادت باعث آزار خودتان و اطرافیانتان است، اصل را بر سوءظن می گذارید، نمی توانید اشتباه خودتان را بپذیرید و بابت ظلمی که کردید عذرخواهی کنید، از زمین و زمان طلب کارید و گمان می کنید عالم و آدم باید با بیل، پول و امکانات و امتیاز و... به حلقتان بریزند، درصدد جبران لطف دیگران نیستید که هیچ، نقره داغشان هم می کنید، خدا را نوکر خود می خواهید، دوست دارید اگر در حال غرق شدن هستید بقیه را هم با خود پایین بکشید، از این که دور و بری هایتان به جایی برسند آه می کشید، همه را بد می دانید الا خودتان، برای هر کس چارچوبی از مصرف و سود معیّن کرده اید و بر مبنای آن با دیگران ارتباط برقرار میکنید، سد راه خیر می شوید، با شیطنت خود باعث لغزش دیگران می شوید و بعد از نمد وعظ و اصلاح، کلاهی می بافید، بندگان خدا را از خودتان پایین تر می دانید، از ظاهر دیگران ایراد میگیرید و باطن خودتان را نمی بینید، اشتباه مکرر دارید و فقط دیگران را مسبب می دانید و راه بر اصلاح خویش بسته اید .... خودتان را به بن بست رسانده اید.

خدا را شاکر باشید.

خدا را شکر کنید از این که خیلی زود دنیا را از مدار کام شما خارج می سازد. خدا را شکر کنید که تکثیر نمی شوید و دریچه تمکن مادی به رویتان بسته میشود. شما مستعد هستید دنیای خدا را به ویرانی کشانده و سیاهی دل خود را به رخ نورانیت لطف خدا و نعمت امیدواری به عنایات او بکشانید. خواسته یا ناخواسته بساط خدا به هم ریخته اید و فرشتگان کرامت او را به مبارزه طلبیده اید. خدا اگر راه رشد شما را بسته به خاطر این است که دوستتان دارد و می خواهد بار آخرتتان از این توده های سیاهی که در وجود خود انباشته اید، سنگین تر نشود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پای درس علی

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۱، ۰۶:۴۰ ب.ظ

از علی علیه السلام بپرسیم  ( با فتنه چه باید کرد ؟)

فهرست عناوین

     فتنه یعنی چه ؟

     چرا جامعه دچار فتنه می شود ؟

     رابطه فتنه با جنگ نرم چیست ؟

      چگونه زمینه فتنه را از بین ببریم ؟

     فتنه چه ویژگی هایی دارد ؟

    چه کسانی چشم فتنه را کور می کنند ؟

    چگونه با فتنه ها مقابله کنیم ؟

    بدترین فتنه چیست ؟

  چگونه می توان جبهه حق را شناخت ؟

  تکلیف مسئولانی که شبهه دارند چیست ؟

 سرنوشت فتنه و فتنه گران چه خواهد شد ؟

 حق گرایی از نگاه مولای متقیان چه ضرورتی دارد ؟

 

از علی ( علیه السلام ) بپرسیم . . . !

با فتنه چه باید کرد ؟

سید حمید مشتاقی نیا

1

مقدمه

نهج البلاغه مولا علی علیه السلام ، کتاب جامعی برای اداره امور جامعه اسلامی است .

جمهوری اسلامی ، در بیش از سه دهه از عمر خود با فراز و نشیب های ریز و درشتی مواجه بوده است . در ادبیات سیاسی ایران اسلامی ، مفاهیمی چون جنگ ، کودتا ، تجزیه طلبی ، ترور ، تحریم سیاسی ، محاصره اقتصادی ، تهاجم فرهنگی و . . . تنها بخشی از چالش هایی است که نظام مردمی ایران را با خود درگیر ساخته است . تجربیات زمامداری امام عدالت ، نسخه نجات بخش تقابل با همه این معضلات است . این اواخر هم که " فتنه " به جدیدترین ابزار دشمنان اسلام برای هدم تنها حاکمیت شیعی در جهان استبداد زده تبدیل شده است .

تأملی کوتاه و گویا در کلمات مولای غریبان ، نسخه کاربردی امت اسلام برای جریان شناسی فتنه و شیوه رویارویی با این پدیده نفاق آلود است . در این مقال نهایت اهتمام در اختصار و حذف مطالب غیرضروری به کار بسته شده است .

 

2

فتنه یعنی چه ؟

آن چه که از مجموع فرمایشات حضرت علی علیه السلام درباره فتنه استنباط می شود بین معنای فتنه و مفهوم شبهه ، ارتباطی مستقیم وجود دارد . یعنی ظهور فتنه در گرو وجود شبهه است .

خطبه 50

" . . . پس اگر باطل با حق مخلوط نمی شد ، بر طالبان حق پوشیده نمی ماند ، و اگر حق از باطل جدا و خالص می گشت زبان دشمنان قطع می گردید . اما قسمتی از حق و قسمتی از باطل را می گیرند و به هم می آمیزند . آن جاست که شیطان بر دوستان خود چیره می گردد و تنها آنان که مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند یافت . "

آن چه که از این کلام به دست می آید این است که هر گاه فضای جامعه با غبار شبهات آلوده شود ، شرایط برای مانور دشمنان مساعد خواهد شد . در این خصوص ناگفته پیداست که دلسوزان جامعه ، همواره باید درصدد روشنگری و تبیین حقایق باشند .

یک پرسش هم مطرح می شود . چه کسانی مشمول رحمت و لطف پروردگار قرار خواهند گرفت ؟ پاسخ این پرسش را در ادامه مطالب خواهید خواند . انشاءلله .

 

3

چرا جامعه دچار فتنه می شود ؟

درست چند خط قبل از مطلبی که در صفحه پیش خواندید ، یعنی همان خطبه پنجاه ، مولا علی علیه السلام ، بی توجهی به دستورات اسلام و منابع دین را منشأ بروز فتنه معرفی می نماید .

خطبه 50

" . . . همانا آغاز پدید آمدن فتنه ها ، هوا پرستی و بدعت گذاری در احکام آسمانی است . نو آوری هایی که قرآن با آن مخالف است و گروهی با این دو انحراف بر گروه دیگر سلطه و ولایت یابند که برخلاف دین خداست . . .  "

هواپرستی و بدعت گذاری ، دو آسیب جدی برای جامعه اسلامی است که به زبان امروز می توان تعابیری چون خودخواهی ، زیاده طلبی ، باندبازی ، روشنفکری و . . . را برای دو مفهوم بیان شده در نظر گرفت .

آن چه که مهم است این نکته است که حرکت در چارچوب آموزه های دین ، با فتنه انگیزی ، منافات دارد . از این رو نمی توان فتنه را به دو مفهوم حق و باطل تقسیم کرد . فتنه در تقابل با حق قرار دارد ، پدیده ای منفی تلقی شده و تولد آن در بستر هوای نفس ، التقاط و ایده پردازی های تجددطلبانه و مغایر با مبانی دین شکل می گیرد .

 

4

رابطه فتنه با جنگ نرم چیست ؟

اگر چه ممکن است صورت بیرونی فتنه ، بعد از مدتی در قالب میدانی و خشن رخ بنمایاند اما شروع و شیوع آن در بدو امر ، نامحسوس و دور از حساسیت است . آن گونه که شاید جز افراد هوشمند و اهل تحلیل ، کسی نسبت به حرکت نرم فتنه در جامعه واکنشی نشان ندهد .

خطبه 93

" . . . فتنه ها آن گاه که روی آورند با حق شباهت دارند و چون پشت کنند حقیقت چنان که هست نشان داده می شود . فتنه ها چون می آیند شناخته نمی شوند و چون می گذرند شناخته می شوند . . . "

نگاهی به تاریخچه بسیاری از فتنه ها این مطلب را تأیید می کند . اگر چه با اتمام هر فتنه و تبیین حقایق ، بسیاری از مردم به لعن و برائت از عوامل فتنه مبادرت می ورزند اما بررسی مواضع آنان در ابتدای ظهور فتنه ، نشان می دهد که اغلب از شناخت آن ناتوان بوده و گاه مجذوب ظاهر فریبنده آن شده اند .

خطبه 151

" . . . فتنه هایی که از رهگذرهای ناپیدا آشکار گردد و به زشتی و رسوایی گراید آغازش چون دوران جوانی پر قدرت و زیبا و آثارش چون آثار باقیمانده بر سنگ های سخت ، زشت و دیرپاست که ستمکاران آن را با عهدی که با یکدیگر دارند به ارث می برند . . . "

5

چگونه از وقوع فتنه پیشگیری کنیم ؟

فتنه در جامعه اسلامی ، به معنی اشاعه اسلام دروغین است . طبیعی است که رواج فتنه در جامعه ، مستلزم آمادگی عمومی برای پذیرش فضای آلوده به شبهه و نفاق است . این آمادگی به معنای رخوت جامعه در پافشاری بر اصول مذهبی و باورهای دینی و بی انگیزه بودن مردم نسبت به صیانت از حقایق و مبانی اعتقادی می باشد . امیرالمومنین علی علیه السلام زمینه ظهور و تقویت فتنه را در پیدایش معضلی می داند که امام حسین علیه السلام نیز چند سال بعد در مصاف با لشکر عمر سعد ، حقیقت گریزی آن جماعت را در همان پدیده تعریف می نمایند :

خطبه 151

. . . پس سعی کنید که شما پرچم فتنه ها و نشانه های بدعت ها نباشید و آن چه را که پیوند امت اسلامی بدان استوار و پایه های طاعت بر آن پایدار است بر خود لازم شمارید و بر خدا ستمدیده وارد شوید نه ستمگر . و از گرفتار شدن به دام های شیطان و قرار گرفتن در وادی دشمنی ها بپرهیزید و لقمه های حرام به شکم خود راه ندهید  . . .

خطبه 187

ای مردم ! مهار بار سنگین گناهان را رها کنید و امام خود را تنها مگذارید ، که در آینده خود را سرزنش می کنید . خود را در آتش فتنه ای که پیشاپیش افروخته اید نیفکنید . راه خود گیرید و از راهی که به سوی فتنه ها کشانده می شود دوری کنید . به جانم سوگند مومن در شعله آن فتنه ها نابود می شود اما مدعیان دروغین اسلام در امان خواهند بود !

6

فتنه چه ویژگی هایی دارد ؟

فتنه فضایی تیره و تار را به دنبال دارد که ستمگران را توان میدان داری می بخشد ، یقین ها را از بین برده و فریب خوردگان فتنه و آنان که ایمان محکمی ندارند را به ورطه توجیه گری می اندازد . بیان جامع ویژگی های فتنه از زبان امام مظلوم شیعه بسیار شنیدنی است :

خطبه 156

. . . پیامبر خدا (ص) فرمود : ای علی ! همانا این مردم به زودی با اموالشان دچار فتنه و آزمایش می شوند و در دینداری بر خدا منّت می گذارند با این حال انتظار رحمت او را دارند و از قدرت و خشم خدا خود را ایمن می پندارند ، حرام خدا را به شهادت دروغین و هوس های غفلت زا ، حلال می کنند . شراب را به بهانه این که " آب انگور " است و رشوه را که " هدیه " است و ربا را که " نوعی معامله " است حلال می شمارند !

گفتم ای رسول خدا در آن زمان مردم را در چه پایه ای بدانم ؟ آیا در پایه ارتداد یا فتنه و آزمایش ؟ پاسخ فرمود : در پایه ای از فتنه و آزمایش .

خطبه 151

. . . افکار و اندیشه ها به هنگام هجوم فتنه ها پراکنده و عقاید پس از آشکار شدنشان به شک و تردید دچار می گردد . آن کس که به مقابله با فتنه ها برخیزد کمرش را می شکند و کسی که در فرو نشاندن آن تلاش می کند او را در هم می کوبد . در این میان فتنه جویان چونان گورخران ، یکدیگر را گاز می گیرند و رشته های سعادت و آیین محکم شده شان لرزان می گردد و حقیقت امر ، پنهان می ماند . حکمت و دانش کاهش می یابد ، ستمگران به سخن می آیند و بیابان نشین ها را در هم می کوبند و با سینه مرکب های ستم ، آنها را خرد می نمایند . تک روان در غبار آن فتنه ها نابود می گردند و سواران با قدرت در آن به هلاکت می رسند . فتنه ها با تلخی خواسته ها وارد می شود و خون های تازه را می دوشد ، نشانه های دین را خراب و یقین را از بین می برد .

7

چه کسانی چشم فتنه را کور می کنند ؟

خطبه 102

" . . . فتنه هایی چون تاریکی شب که نیرویی نمی تواند برابر آن بایستد و کسی نتواند پرچم های آن را پایین کشد به سوی شما می آید چونان شتری که مهار شده و جهاز بر پشت آن نهاده و ساربان آن را کشانده و به سرعت می راند . فتنه جویان کسانی هستند که ضربات آنها شدید و غارتری آنان اندک است .

مردمی با آنان جهاد می کنند که در چشم متکبران ، خوار و در روی زمین گمنام و در آسمان ها معروفند  . . . "

از فحوای کلام امام بر می آید که اتاق فکر فتنه ، مغرورانه به برنامه ریزی برای تداوم فتنه جویی ها می پردازد غافل از آن که برخلاف محاسبات مادی و ظاهری آنان ، افرادی گمنام که از اقشار معمولی جامعه هستند بساط فتنه را در هم خواهند پیچید . این بیان ، تحقق همان وعده الهی را نوید می دهد که  " و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین "

شاید منظور از شدت ضربات فتنه جویان در قیاس با غارتگری آنان ، عمق فاجعه ای است که در ذهن و باور مردم ایجاد می شود . اگر چه فتنه بعد از مدتی از بین می رود اما چه بسا تأثیر ابهامات و سیاه نمایی های آنان تا مدت ها بر رفتار و افکار بخش هایی از جامعه قابل مشاهده باشد .

تشبیه فتنه به تاریکی شب ، صحه و تأکید بر دشواری تشخیص حق از باطل است که نیازمند تابش نور حقیقت برای زدودن شبهات می باشد .

خطبه 150

" . . . سپس گروهی برای در هم کوبیدن فتنه ها آماده می گردند و چونان شمشیرها صیقل می خورند ، دیده هاشان با قرآن روشنایی گیرد و در گوش هاشان تفسیر قرآن طنین افکند و در صبحگاهان و شامگاهان جام های حکمت سر می کشند . . . شمشیرها در راه خدا کشیدند و بینش های خود را بر شمشیر نشاندند . . . "

کسانی که به جهاد با فتنه گران می پردازند باید بر مبنای بصیرت و ایمان اقدام نمایند . خاصیت فتنه ایجاد تردید است . بنابراین کسانی باید پا در راه مبارزه با آن بردارند که از پشتوانه معنوی و عقبه ایدئولوژیک مستحکمی برخوردار باشند تا نه تنها خود در این مسیر دچار سستی نشوند بلکه با زدودن غبار شبهات و توضیح حقایق ، افرادی که دچار اشتباه شده اند را نیز به سوی حقیقت رهنمون شوند . در این صورت به یاری خدا چشم فتنه را کور خواهند ساخت . 

 

8

چگونه باید در مقابل فتنه ها ایستاد ؟

خطبه 5

ای مردم ! امواج فتنه ها را با کشتی های نجات در هم بشکنید  . . .   " اشاره است به حدیث معروف پیامبر (ص) که فرمود : مَثَل اهل بیت من همانند کشتی نجات است ."

لازمه عمل به این حدیث شریف ، دانایی و شناخت سیره اهل بیت و تأسی از رفتار آن بزرگان است . مومن به اهل بیت از اختلاف با برادران ایمانی خود پرهیز می کند .

خطبه 151

. . . در فتنه های در هم پیچیده ، به هنگام پیدایش نوزاد فتنه ها و آشکار شدن باطن آنها و برقرار شدن قطب و مدار آسیای آن با آگاهی قدم بردارید  . . .

در خطبه 150 نیز امیرمومنان در اوصاف مجاهدان با فتنه چنین فرموده اند : " . . . بینش های خود را بر شمشیر نشاندند . . . "

حکمت 1

در فتنه ها چونان شتر دو ساله باش ، نه پشتی دارد که سواری دهد و نه پستانی تا او را بدوشند .

کسی می تواند ادعا کند  به این سفارش مولا عمل نموده که فتنه گران نتوانسته باشند از او در راستای اهداف خود و بهره برداری کنند . با توجه به توصیه هایی که حضرت امیر در ضرورت برخورد با فتنه داشته و نیز اوصافی که در باره مجاهدان فتنه ستیز بر شمرده اند به طور قطع منظور از این حدیث ، سکوت و گوشه گیری نمی تواند باشد . چه این که عدم برائت از جریان فتنه به خصوص از سوی خواص ، دستمایه ای برای غبارآلوده تر شدن فضا و دشوارتر شدن تشخیص حق و باطل خواهد بود .

9

بدترین نوع فتنه چیست ؟

خطبه 93

" . . . آگاه باشید ! همانا ترسناک ترین فتنه ها در نظر من ، فتنه بنی امیه بر شماست . فتنه ای کور و ظلمانی که سلطه اش همه جا را فرا گرفته و بلای آن دامن گیر نیکوکاران است . هرکس که فتنه ها را بشناسد نگرانی و سختی آن  دامن گیرش گردد و هر کس که فتنه ها را نشناسد حادثه ای برای او رخ نخواهد داد .

به خدا سوگند بنی امیه بعد از من برای شما زمامداران بدی خواهند بود . آنان چونان شتر سرکشی که دست بر زمین کوبد و لگد زند و با دندان گاز گیرد و از دوشیدن شیر امتناع ورزد با شما چنین برخوردی دارند ، و از شما باقی نگذارند جز آن کس که برای آنها سودمند باشد یا آزاری بدانها نرساند . و بلای فرزندان امیه بر شما طولانی خواهد ماند چندان که یاری خواستن شما از ایشان چون یاری خواستن بنده باشد از مولای خویش یا تسلیم شده از پیشوای خود .

فتنه های بنی امیه پیاپی با چهره ای زشت و ترس آور و ظلمتی با تاریکی عصر جاهلیت بر شما فرود می آید . نه نور هدایتی در آن پیدا و نه پرچم نجاتی در آن روزگاران به چشم می خورد .

ما اهل بیت پیامبر (ص) ار آن فتنه ها در امانیم و مردم را بدان نمی خوانیم . سپس خدا فتنه های بنی امیه را نابود و از شما جدا خواهد ساخت . مانند جدا شدن پوست از گوشت که با دست قصابی انجام پذیرد . خدا با دست افرادی ، خواری و ذلت را به فرزندان امیه می چشاند که به سختی آنها را کنار می زنند و جام تلخ بلا و ناراحتی و مصیبت را در کامشان می ریزند و جز شمشیر چیزی به آنها نمی دهند و جز لباس ترس بر آنها نپوشانند .

در آن هنگام قریش دوست دارد آن چه در دنیاست بدهد تا یک بار مرا بنگرد گر چه لحظه ای کوتاه ( به اندازه کشتن شتری ) باشد ، تا با اصرار چیزی را بپذیرم که امروز پاره ای از آن را می خواهم نمی دهند . "

نگاهی اجمالی به شرایط جامعه اسلامی در دوران حاکمیت بنی امیه ، حقانیت کلام امام عدالت را روشن می سازد . فتنه بنی امیه ترسناک ترین فتنه هاست . مگر در آن دوران چه اتفاقی افتاد که علی علیه السلام این تعبیر تأمل برانگیز را برای حاکمیت بعد از خود به کار برد ؟ معاویه شخصیتی به ظاهر متدین و مقید به آداب شرعی داشت . کاخ سبز او فریبنده چشمان ظاهر بین مومنان ساده اندیش بود . تزویر او آن قدر پیچیده و عمیق بود که مسلمین را از تشخیص حق باز می داشت . کار به آن جا کشید که غربت و تنهایی حسن بن علی علیه السلام جام زهر صلح نامه را به جان او نوشاند . بسیاری از مردم و خواص جامعه گمان می کردند جنگ امام با معاویه جنگ قدرت است . تشبه بین حق و باطل ، نتیجه خدعه دستگاه معاویه در غبارآلود کردن فضای سیاسی جامعه بود . فتنه معاویه در واقع فتنه نفاق بود . نفاق را بد تر از کفر خوانده اند و آثارش را نیز بدتر از آن . انسان منافق خود را به تمام شعائر و ظواهر دین متعهد نشان می دهد در حالی که در باطن امر ، هیچ اعتقادی به راه و منش دین ندارد . تمیز حق از باطل در چنین شرایطی جز از عهده اهل بصیرت ساخته نیست . داوری بین جبهه ای که قران را بر سر نیزه دارد و جبهه ای که از فحوای کتاب خدا تبعیت می کند ، بزنگاه تشخیص شبهه از حقیقت و راستی است که شاید هر کسی از عهده آن به خوبی بر نیاید .  وقایع بعد از صلح امام حسن علیه السلام نمایانگر انحراف امت رسول الله از مسیر اسلام اصیل بود . تلخ ترین نتیجه این فتنه ، زمینه سازی برای به خاک و خون کشاندن قیام عاشورایی حسین بن علی علیه السلام است . جامعه اسلامی در اثر دنیا زدگی و غفلت از اولویت های دینی آن قدر دچار رخوت و پوچ گرایی شد که به رغم مشاهده ظلم و فساد دستگاه یزید پرچمدار حق را یاری نرساندند . بلاهای ناشی از انحراف جامعه اسلامی که با نفاق معاویه رسماً آغاز گردید تا سال های سال گریبان گیر مسلمین بود . استبداد کم نظیر عبدالملک مروان ها و حجاج بن یوسف ها و . . . ابعادی از این فتنه عظیم است .

کیست که نداند تا حق و باطل در گستره مفاهیم عالم خلقت وجود دارد شیوه های فتنه گرانه معاویه های تاریخ نیز استمرار خواهد داشت .

نکته دیگر که در فرمایش مولا به چشم می خورد قدرناشناسی و عدم تبعیت از امام بر حق ، جامعه را اسیر فتنه و فتنه گران خواهد ساخت و نتیجه ای جز پشیمانی به دنبال نخواهد داشت .

نیکوکاران فتنه را شناسایی می کنند و با این شناخت دیگر نمی دانند در برابر آن چه که بر جامعه می گذرد سکوت کنند . بنابراین آنان نیز رفتار و دچار زحمت می شوند .

بر اساس وعده حق ، این فتنه نیز با تمام بزرگی و هراسناکی از بین خواهد رفت و عاقبت فتنه گران هلاکت خواهد بود .

 

10

چگونه می توان جبهه حق را شناخت ؟

شاید با این پرسش مواجه شویم که در فضای غبار آلود وقتی دو طرف نزاع ادعای حقانیت داشته و به شعائر دینی تمسک می کنند از کجا باید فهمید جبهه حق کدام است ؟ پاسخ این سوال را باید در کلمات نورانی امام حق جست :

حکمت 262

حارث بن حوت نزد امام آمد و گفت : آیا چنین پنداری که من اصحاب جمل را گمراه می دانم ؟ چنین نیست . امام فرمود : ای حارث ! تو زیر پای خود را دیدی ، اما به پیرامونت نگاه نکردی ، پس سرگردان شدی ، تو حق را نشناختی تا بدانی که اهل حق چه کسانی می باشند ؟ و باطل را نیز نشناختی تا باطل گرایان را بدانی .

مشابه این کلام در عباراتی همچون ان الدین الله لایعرف بالرجال فاعرف الحق تعرف اهله نیز وجود دارد . ( مستدرک نهج البلاغه 159)

 شناخت اهل حق ربطی به چهره ها و افراد نداشته بلکه بستگی به شناخت حق و معیارهای آن دارد . شناختی که مستلزم آگاهی و بصیرت است . به طور مثال حارث به جای نگاه کردن به افرادی چون عایشه و برخی صحابه رسول (ص) در جنگ جمل باید به معیارهای دینی همچون عدالت و منع اسلام از باج خواهی و زیاده طلبی – حتی اگر از سوی سرشناس ترین خواص باشد – توجه می کرد . در این صورت راحت تر می توانست جبهه حق را تشخیص داده و ننگ تنها گذاشتن امام حق را به نام خود ثبت نکند .

11

تکلیف مسئولی که شبهه دارد ، چیست ؟

مسئولین یا به تعبیری خواص ، نقش مهمی را در سقوط یا نجات هر جامعه ایفا می نمایند . در زمان رویش فتنه ها و هجوم شبهات ، فرد مسئول باید درصدد رفع غبار از فضای جامعه باشد . اما اگر خواص جامعه ، خود نیز اسیر شبهات گردیده و در بزنگاه تقابل با فتنه ها نتوانند حق و باطل را تشخیص بدهند حتی اگر در ظاهر به صف فتنه گران نپیوندند با سکوت خود موجب استمرار فضای ناامن فکری در جامعه گردیده و مانع روشن شدن حقیقت و پیوستن مردم به جبهه حق می شوند .

در چنین حالتی وظیفه مسئولی که دچار شبهه شده و نتوانسته حق و باطل را از هم تشخیص بدهد چیست ؟ مردم و حاکمان در قبال چنین مسئولی چه تکلیفی را باید یاداور شوند ؟ علی علیه السلام تکلیف خواص اهل شبهه را روشن کرده است .

نامه 63

در آستانه جنگ جمل ، در سال 36 هجری به امام گزارش رسید که ابوموسی اشعری ، فرماندار کوفه ، مردم را برای پیوستن به امام باز می دارد . امام این نامه را نوشت :

" از بنده خدا علی امیرمؤمنان به عبدالله بن قیس ( ابوموسی اشعری ) پس از ستایش پروردگار ودرود !

سخنی از تو به من رسیده که هم به سود و هم به زیان تواست ، چون فرستاده من پیش تو آید . دامن همت به کمر زن ، کمرت را برای جنگ محکم ببند و از سوراخ خود بیرون آی و مردم را برای جنگ بسیج کن . اگر حق را در من دیدی بپذیر و اگر دو  دل ماندی کناره گیر . به خدا سوگند ! هر جا که باشی تو را بیاورند و به حال خویش رها نکنند تا گوشت و استخوان تر و خشکت در هم ریزد و در کنار زدنت از حکومت شتاب کنند ، چنان که از پیش روی خود همان گونه بترسی که از پشت سرت هراسناکی .

حوادث جاری کشور آن چنان آسان نیست که تو فکر می کنی ، بلکه حادثه بسیار بزرگی است که باید بر مرکبش سوار شد و سختی های آن را هموار کرد و پیمودن راه های سخت و کوهستانی آن را آسان کرد . پس فکرت را به کار گیر و مالک کار خویش باش و سهم و بهره ات را بردار . اگر همراهی با ما را خوش نداری کناره گیر ، بی آن که مورد ستایش قرار گیری یا رستگار شوی که سزاوار است تو در خواب باشی و دیگران مسئولیت های تو را بر آورند و از تو نپرسند که کجا هستی و به کجا رفته ای !

به خدا سوگند ! این راه حق است و به دست مرد حق انجام می گیرد و باکی ندارم که خدانشناسان چه می کنند . با درود . "

ابوموسی اشعری یا همان عبدالله بن قیس در فتح مکه مسلمان شد و از طرف عمر ، فرماندار بصره و در زمان عثمان فرماندار کوفه شد . در آستانه جنگ جمل ، عایشه نامه ای برای او فرستاد و او را به سوی گروه خود جذب کرد . وقتی نامه امام به کوفه رسید مردم را بر ضد امام تحریک می کرد و در میان کوفیان اختلاف ایجاد کرد که امام این نامه را به او نوشت . آن گاه مالک اشتر و امام حسن علیه السلام به کوفه رفتند ، برای مردم سخنرانی کردند ، ابوموسی با حضرت امام حسن علیه السلام نزاع و مجادله می کرد که مالک بر سر او فریاد زد و گفت از دارالاماره خارج شو ! او یک شب مهلت خواست و بیرون رفت . از آن پس کوفیان متحد شده و 12 هزار نفر به یاری امام شتافتند .

نکته ای که در این جا باید مورد توجه قرار بگیرد این است که امام اگر چه فرد را در انتخاب راهش آزاد می گذارد اما به همان فرد به عنوان یک شخصیت حقوقی و یک مسئول در حکومت اسلامی دستور می دهد که اگر در تشخیص حق دو دل هستی ، از این منصب کناره بگیر . باید دقت داشت که امام نمی فرماید " اگر با من مخالفی " بلکه می فرماید اگر شک داری ؛ یعنی حتی افراد دو دل هم حق حضور در مصدر امور جامعه اسلامی را دارا نیستند و به طور طبیعی از مقام خود عزل می گردند .

خطبه 5

" . . . ای مردم ! امواج فتنه ها را با کشتی های نجات در هم بشکنید و از راه اختلاف و پراکندگی بپرهیزید و تاج های فخر و برتری جویی را بر زمین نهید . رستگار شد آن کس که با یاران به پا خاست ، یا کناره گیری نمود و مردم را آسوده گذاشت . . . "

12

سرنوشت فتنه و فتنه گران چه خواهد شد ؟

خطبه 150

" . . . گروهی در فتنه ها آسودند و گروهی دست به حمله و پیکار با فسادگران زدند و با شکیبایی که داشتند بر خدا منّت ننهادند و جان دادن در راه خدا را بزرگ نشمردند تا آن جا که اراده الهی به پایان دوران جاهلیت موافق شد ، شمشیرها در راه خدا کشیدند و بینش های خود را بر شمشیر ها نشاندند و طاعت پروردگار خود را پذیرفتند و فرمان پند دهنده خود را شنیدند و در پیروزی و سربلندی زیستند  . . . "

سرنوشت فتنه ، چیزی جز شکست نیست . پیروزی از آن مجاهدان راه خداست ؛ اما نصرت الهی منوط به مقدمه ای است که عبارت است از شکیبایی در راه خدا و تمسک به ایمان و بصیرت .

از این عبارت همچنین باید این استفاده را برد که سکوت در برابر اصحاب فتنه جایز نبوده و باید به جهاد و پیکار علمی و عملی با آنان پرداخت .

اما سرنوشت سران فتنه نیز از زبان امام علی علیه السلام شنیدنی است :

ابن ابی الحدید 20/308

کسی که فتنه ای برانگیزد ، خود خورنده آن است ( خود در آن افتد ) .

غررالحکم 2/ 241

هر که آتش آشوب را روشن کند ، خود هیزم آن باشد .

13

حق طلبی از نگاه مولای متقیان چه ضرورتی دارد ؟

بر مرکب حق سوار باش اگر چه مخالف خواست دلت باشد و آخرتت را به دنیایت مفروش . (غررالحکم 1/127)

برای رسیدن به حق در هر جا که باشد خود را به گرداب حوادث و سختی ها افکن . (دستور معالم الحکم 68)

حقی که زیان می رساند بهتر از باطلی است که خرسند می سازد . (غررالحکم 1/345)

بازگشتت به سوی حق گرچه به رنج افتی بهتر از راحتی تو در همراهی باطل است . (غررالحکم 2/39)

حق و باطل با هم جمع نمی گردند . ( غررالحکم 2/349)

(این مطلب را سال 88 نوشته بودم که در قالب جزوه در اختیار علاقمندان قرار گرفت)

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مردانگی به ریش یا سبیل نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۷ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۱۵ ب.ظ

نحوه شهادت بهنام محمدی,درباره شهید بهنام محمدی,وصیت نامه شهید بهنام محمدی

 

بهنام محمدی نوجوان ریز اندام و چابک خرمشهری وقتی دید بعثی ها روی یکی از ساختمان های بلند شهر، پرچم عراق را برافراشته اند طاقت نیاورد.

به هر زحمتی بود خطر کرد و خودش را بالای ساختمان رساند؛ پرچم بیگانه را پایین کشید و پرچم ایران را به اهتزاز درآورد.

وقتی برگشت عقب، دستانش بابت سرعت عملی که در بالا و پایین کشیدن طناب ضخیم پرچم داشت زخم شده و خون از آن بیرون می زد. یکی آمد دستانش را پانسمان کند، اجازه نداد. گفت باندها را نگه دارید برای رزمنده هایی که تیر و ترکش می خورند، این بچه ها واجب ترند.

.........

آنهایی که همنوا با اجانب به پرچم و نشان کشور خود بی حرمتی کرده و به هویت خویش لگد می زنند؛

و

آنهایی که بر سفره بیت المال چنبره زده و خودشان را طلب کار مردم می دانند؛

بهنام محمدی فقط سیزده سال داشت؛

اما

مرد بود و غیرت داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این یک خبر و این دو عکس!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۸ دی ۱۴۰۱، ۰۴:۱۰ ب.ظ

عکس/ بدرقه زیبای پیکر یک شهید در روستا سوژه شد

 

این یک خبر را امروز منتشر کردند:

"فاطمه؛ در صدر نامگذاری فرزندان دختر در ۹ ماهه امسال

رئیس سازمان ثبت احوال کشور:
🔹در ۹ ماهه امسال، بیشترین اسم در بین نوزادان پسر، محمد و در بین دختران فاطمه بوده است."

 

عکس بالا مربوط است به تشییع پیکر شهیدی گمنام در یک روستای استان چهارمحال و بختیاری. برای همین یکی دو روز گذشته است. تصویر پایین هم عزاداری مشترک مردم شیعه و سنی ایرانشهر، استان سیستان و بلوچستان، در روز شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیهاست.

این یک خبر و این دو عکس را دشمن هم می بیند. می بیند که سرمایه گذاری های فرهنگی اش برای زدودن محبت اهل بیت و محو نمودن شعائر و معارف دین به نتیجه ای که میخواسته نرسیده است. دشمن کارش دشمنی است. از این پس هجمه بیشتری برای تخریب و تحریف آموزه های دین خواهد داشت. ما هم حواسمان را جمع کنیم تا سرمایه دنیا و آخرتمان که محبت به دین و حرکت در صراط مستقیم مکتب وحی است به یغما نرود.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آشی که خدا برایمان می پزد، آشی که ما برای خدا می پزیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۶ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۲۱ ق.ظ

طرز تهیه آش رشته خوشمزه جا افتاده و مجلسی خانگی مرحله به مرحله

 

ایستاده بودم صف توزیع آش نذری و چشم دوخته بودم به ملت.

بعضی ها یک کاسه آش بر می داشتند، تشکر می کردند، پولی هم آنجا می گذاشتند که این سفره در فرصتهای دیگر نیز ادامه داشته و پهن باشد.

بعضی ها یک کاسه آش را می گرفتند تشکر می کردند و می رفتند.

بعضی ها یک کاسه آش را می گرفتند و می رفتند.

بعضی ها دو کاسه آش بر می داشتند.

یک عده سطل آورده بودند و جر و بحث یا خواهش و تمنا داشتند همان را پر کنند و با خود ببرند.

بعضی هم بدون صف داخل جمعیت شدند و...

طبعا به یک عده اصلا آش نرسید.

ما در مقابل نعمت های خدا هم دچار همین تنوع رفتار هستیم. عده ای طلبکاریم؛ یک تشکر خشک و خالی هم نمی کنیم. عده ای حتی برای خدا جفتک می اندازیم. به بهانه و به واسطه نعمتهایی که خدا داده حقی از بندگانش ضایع می کنیم و مرتکب ظلم می شویم.

عده ای هم البته شکر گذار خدا هستند که هیچ، دیگران را نیز از آنچه نصیبشان است بهره مند ساخته و خیرشان به خلق الله می رسد.

ما باشیم جای خدا. اصلا فکر کنیم حدیث و آیه و روایتی نداریم. ما باشیم و عقل خودمان، کدام دسته برایمان قابل تحسین و تشویق هستند؟

بزرگواری و عظمت از آن کسانی است که با بخشش و کرامت و خیر و نیکی، به خالق یگانه و منعِم بی همتا، شبیه تر هستند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا