تعصب قبیله ای در زر ورق روشنفکری

هنوز هم در بعضی روستاها و محله ها اینطور است. یکی از اهالی و قوم و خویش هر خلافی هم که انجام بدهد پشتش می ایستند که مثلا معرفت به خرج داده باشند. طرف از بالا محله رفته پایین محله، دزدی، کتک خورده، جمع میشوند یورش می برند که چرا بچه محل ما را زدید!
این هم از رسوم غلطی است که در جامعه ما بین طبقات مختلف باب شده است. با دانشجویی که تخلف کرده برخورد شود، میگویند چرا با دانشجو برخورد کردید؟ با هنرمند متخلف برخورد شود میگویند جای هنرمند در زندان نیست، خب بله کسی نباید بخاطر هنرش به زندان بیفتد، اما جای متخلف و قانون شکن در زندان است. این اخلاق لزوما مربوط به طوایف روشنفکری نیست. بعضی از خود عزیزان نهادها هم اینطورند. با یکی شان برخورد شود می گویند انگیزه کار نداریم! چرا با هممکار ما برخورد شد؟! دیگر نمی گویند که با متخلف برخورد شد. انگار همه دوست دارند برای صنف خودشان مصونیت آهنین درست کنند. انگار چه پزشک چه دانشجو چه بازیگر چه مأمور چه قاضی، فرزند شهید، خبرنگار و... انتظار دارند فقط خطا و جرم دیگران مورد پیگیرد قرار بگیرد. این جماعت در حالی به این رانت و ویژه خواری و نظام طبقاتی و اشرافیت قائل هستند که همه شان دم از ضرورت عدالت و تساوی فقیر و غنی مقابل قانون و حق طلبی و ... زده و مشکلات مملکت را ناشی از وجود تبعیض می دانند.


