اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۴۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دغدغه» ثبت شده است

یک مقاله خوب درباره حجاب

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۶ فروردين ۱۴۰۲، ۱۲:۴۲ ب.ظ

نشست علمی عفاف و حجاب مردان برگزار می‌شود - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و  جهان | Mehr News Agency

 

بسم الله الرحمن الرحیم

حجاب

تألیف و تحقیق: اکرم پوراحمد

در ماههای اخیر بحث پیرامون حجاب، مورد توجه عموم رسانه ها و مردم قرار گرفته است. با اینکه از بدو پیروزی و شکل گیری نظام اسلامی، رعایت پوشش اسلامی و ملی در سطح انظار عموم به قانون تبدیل شد اما متأسفانه کم کاری های فرهنگی پیرامون فلسفه حجاب و هجمه تبلیغی بیگانه، ذهن بسیاری از مردم را نسبت به این واجب شرعی و اخلاقی مخدوش نموده و شبهات فراوانی در حاشیه آن طرح گردیده که بررسی و پاسخ به هر یک، مجالی دیگر و البته همتی لازم طلب می کند.

در این تحقیق بر آنیم به شکل مختصر، زوایایی از مسأله حجاب را مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم.

دردمندانه باید اذعان داشت بسیاری از مخالفین حجاب، کمترین مطالعه ای نسبت به علت، اهداف و تاریخچه رویکرد به حجاب و عفاف ندارند.

مفهوم شناسی واژه حجاب

  هم به معنی پوشیدن است وهم به معنی پرده و حاجب. بیشتر استعمالش به معنی پرده است.  این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می دهد که پرده وسیله پوشش است، وشاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششی حجاب نیست، آن پوششی حجاب نامیده می شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد. استاد شهید مطهری، مسأله حجاب، ص63

حجاب در آیات و روایات

اندک تحقیقی ولو در فضای مجازی، فهرست قابل اعتنایی از روایات پیرامون وجوب و حدود حجاب را نمایان می سازد که صرفا به نمونه هایی از آن اشاره می گردد:

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللّهُ غَفُورا رَحِیما

«اى پیامبر! به زنان و دختران خود و به زنان مؤمنان بگو که جلباب ها [روسرى هاى بلند] خود را بر خویش فرو افکنند. این براى آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [ به احتیاط ] نزدیکتر است و خدا آمرزنده و مهربان است. احزاب 59

 

وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ

 و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوس‌آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را -جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسری‌های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود) نور31

 

الإمامُ علیٌّ علیه السلام: صِیانَةُ المَرأةِ أنعَمُ لِحالِها وَأدوَمُ لِجَمالها

امام على علیه السلام :صیانت زن او را شادابتر و زیبایى اش را پایدارتر مى کند .

غرر الحکم : ۵۸۲۰

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ‏ الذِّرَاعَیْنِ‏ مِنَ الْمَرْأَةِ أَ هُمَا مِن الزِّینَةِ الَّتِی قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى:وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِن؟ قَالَ نَعَمْ وَ مَا دُونَ الْخِمَارِ مِنَ الزِّینَةِ وَ مَا دُونَ السِّوَارَیْن‏؛

از امام صادق پرسیدم آیا ساق دست های زنان از زینت است؛ زینتی که خدا فرموده است: «باید زنها آنها را آشکار نکنند»؟ آن حضرت فرمود: آری [ساق دست زن باید پوشیده باشد] و نیز آنچه روسری آن را می پوشاند [مثل گردن] و بالاتر از جای دستبند [مثل ساق و آرنج و بازو] نیز از زینت محسوب می شود که باید پوشیده شود. الکافی، ج 5، ص 521.

حجاب، مقدمه عفاف

بایدگفت که حجاب اسلامی تنها به معنی پوشش بدن وموی سرنیست بلکه حجاب نگاه، حجاب استماع، حجاب سخن و حجاب دل نیزداخل دراین امرند"إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولـئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسؤُولاً"(اسرا/36). شما در برابر تک تک اعضا و جوارح خود، چشم و گوش و قلب و ... مسئول هستید.

به عبارت دقیقتر حجاب یعنی پوشش هرچیزی که برای جنس مخالف وخود شخص، محرک باشد حال این پوشش اعم از پوشش و اختفای بدن و مو یا بوی خوش یا آواز و صوت است. بنابراین به زنی هم که بوی خوش خود را بر نامحرم عرضه می کند یا از روی نرمی و ناز یا شوخی و مطایبه با مرد سخن می گوید یا ابایی از لمس وتماس با نامحرم ندارد بدحجاب و بدعفت گفته می شود. در این خصوص خداوند در قرآن در آیات 30 و 31  و 60  سوره نور و همچنین در آیات 32 و 33 و 53 و 59 سوره احزاب به وضوح لزوم حجاب را مطرح می فرماید. بدون شک، پوشش زن در برابر مردان بیگانه، یکی از ضروریات دین اسلام است. در روایات نیز پوشیدن لباس بدن نما و نازک، نزد نامحرم، آرایش و استعمال عطر درخارج از خانه ، اختلاط فساد برانگیز زن و مرد، دست دادن و مصافحه با نامحرم  و تشبه به جنس مخالف  منع شده است و مردان با غیرت،  به هدایت و کنترل همسر و دختران، عفّت نسبت به زنان مردم  و دوری از چشم چرانی توصیه شده اند.

پوشش زن در ایران باستان و ادیان بزرگ الهی

 نگرشی به دیگر ادیان الهی انسان را به این مهم متوجه می کند که «عفاف و حجاب» و حفظ آن همواره مورد تأکید خداوند متعال در تمام ادوار و در دوران همه پیامبران الهی بوده است. در آیین زرتشت، یهود، مسیحیت و اسلام ، حجاب بر زنان امری لازم بوده است. کتاب ‏های مقدس مذهبی، دستورها و احکام دینی، آداب و مراسم و سیره عملی پیروان این ادیان چهارگانه، در ادیان الهی به خصوص زرتشت، یهود و مسیحیت مسأله حجاب و رعایت آن مطرح بوده است.

حجاب، درآیین مقدس حضرت ابراهیم و حضرت نوح ( علیه السلام) حائز اهمیّت بوده است. درکتاب تورات چنین می خوانیم: «رفقه چشمان خود را بلند کرده واسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد، زیرا از خادم پرسید: این مرد کیست که درصحرا به استقبال ما می آید؟ خادم گفت: آقای من است. پس برقع خود را گرفته، خود را پوشانید.» (سفر پیدایش، باب 24،آیه 64 و 65) از این بیان روشن می شود که پوشش زن در مقابل نامحرم در شریعت حضرت ابراهیم (علیه السلام) وجود داشته است؛ زیرا «رفقه» در مقابل اسحاق که به او نامحرم بود، ازشتر پیاده شد و خود را پوشاند تا چشم اسحاق به او نیفتد.

پوشش وحجاب پیش از آیین زرتشت نیز در بین ایرانیان مرسوم بوده است. نخستین مردمی که به سرزمین ایران آمدند، آریایی‏ ها بودند. پژوهش ها نشان می‏ دهد که زنان ایران‌زمین از زمان مادها، که از ساکنان این دیار بودند، دارای حجاب کاملی، شامل پیراهن بلند چین‏دار، شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند بر روی لباس‏ها بوده‏اند. (جلیل ضیاءپور، مجموعه مقالات ‌ص17‌-26) این حجاب در دوران سلسله‏ های مختلف پارس‏ ها نیز معمول بوده است. بنابراین در زمان بعثت زردشت و قبل و بعد از آن، زنان ایرانی حجابی کامل داشته‌اند.

 در زمان ساسانیان که پس از نبوت زردشت است، افزون بر چادر، پوشش صورت نیز در میان زنان اشراف معمول شد. آیین زردشت که تاریخ آن را بین 2300 تا 1300 قبل از اسلام گفته‌اند. آیین پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک است؛ از این‌رو، انسان‌ها را به پاکی و پاک ‌دامنی فرا می‌خواند. در نقاشی‌ها و کنده‌کاری‌های باستانی ایران بسیار کم از زن تصویری به چشم می‌خورد. اگرچه زنان، کد بانوی خانه، مدیر و مدبر امور خانواده بودند، ولی حفظ حرمت ایشان با پوشیده داشتن ایشان رعایت می‌شد تا پاک‌دامنی آنها حفظ شده و از هر آسیبی در امان باشند. (موسوی‌، سیر تاریخی حجاب، ص39)

حجاب در آیین یهود نیز همواره مورد تأکید قرار داده است. بدون تردید مبنای حجاب در شریعت‏ یهود، آیات تورات بود که بر حجاب تاکید می‏نمود . کاربرد واژه «چادر» و «برقع‏» که به معنای روپوش صورت است، در آن آیات، کیفیت پوشش زنان یهودی را نشان می‏دهد. تورات با نهی تشبُّه مرد و زن به یکدیگر، می‏­گوید: متاع مرد برزن نباشد ومرد لباس زن را نپوشد؛ زیرا هر که این را کند، مکروه «یهوه‏» خدای توست (تورات، سفر تثنیه، باب 22، فقره )

آیین مسیحیت احکام شریعت ‏یهود در مورد حجاب را تغییر نداد، چراکه عیسی(ع) گفت: فکر نکنید که من آمده‏ام تا تورات و نوشته‏ های پیامبران را منسوخ کنم، بلکه آمده‏ام تا آن‏ها را به تحقق برسانم (عهد جدید، انجیل متی، باب70)، انجیل در موارد فراوان، بر وجوب حجاب و پوشش تأکید و پیروانش را به تنزّه ازاِعمال شهوت و عفاف فراخوانده است؛ در انجیل می خوانیم: همچنین زنان پیر در سیرت متقی باشند ونه غیبت گو و نه بنده شراب زیاده، بلکه معلمات تعلیم نیکو، تا زنان جوان را خِرَد بیاموزند که شوهر دوست و فرزند دوست باشند، و خرداندیش و عفیفه وخانه نشین و نیکو و مطیع شوهران خود که مبادا کلام خدا متهم شود(انجیل، رساله پولس به تیتوس، باب دوم، فقره 1 ـ 6)

 

حجاب و قانون

همانطور که گفته شد حجاب با فرهنگ اصیل ایرانی تنیده شده و حتی قبل از ظهور اسلام مورد اهتمام زنان نجیب این سرزمین قرار داشته است. نظام اسلامی ایران پس از شکل گیری در راستای ایجاد بستر رشد و تعالی جامعه و حذف یا تضعیف عناصر موثر در لاابالی گری و هرج و مرج فرهنگی، مبتنی بر احکام اسلام و تمدن ایرانی اقدام به ارائه تعریفی قانونی از حجاب در سطح جامعه نموده است. نباید فراموش کرد که هر پدیده ای که در جامعه و انظار عموم مطرح میشود دیگر از بعد شخصی و فردی خارج میگردد. کسی نمیتواند بگوید من چون در خانه خودم هر حرفی را به زبان می آورم هر لباسی میپوشم و... میتوانم در بیرون هم همانگونه باشم. مثلا اگر کسی در خانه خودش با صدای بلند آواز میخواند نمیتواند در بیرون هم همین کار را انجام دهد چون محدوده جمعی است و حریم خصوصی محسوب نمیشود.

همه مردم دنیا به حجاب گرایش دارند و حجاب در سراسر دنیا اجباری است. آنچه محل اختلاف است میزان و محدوده حجاب است. اسلام حجاب را برخلاف آیین یهود و ایران باستان (تاریخ ویل دورانت، جلد یک) برای سرتاسر بدن زن لازم نشمرده و چون به حضور اجتماعی زن رسمیت میدهد پوشاندن کف دست و صورت را استثنا نموده است.

در هیچ جای دنیا انسان ها با هر نوع پوششی که دلشان بخواهد حق تردد در انظار عموم را ندارند. پوشیدن لباس زیر، یا لباس خانگی در معابر طبق قوانین اغلب کشورها ممنوع است.

احترام به قانون بیانگر یک فرهنگ و نوعی تمدن است. ممکن است خیلی ها در دنیا با اجباری بودن بستن کمربند در خودرو یا ماسک اجباری موافق نباشند. نظر آنها محترم است اما در عمل ملزم به رعایت قانون هستند و عدم تبعیت از قانون در همه جای دنیا مورد تعقیب و پیگرد قرار دارد.

چه آنکس که به اختلاس و ارتشا و رانتخواری روی می آورد و چه آن که در سطح جامعه اقدام به کشف حجاب میکند دارای یک خاستگاه فکری و مخرج مشترک فرهنگی هستند. همه آنها خود را برتر از قانون دانسته و رعایت حقوق دیگران را بی اهمیت شمرده و دنبال منفعت یا لذت خود هستند.

غرب و هجمه به حجاب

اسلام زن را بسیار با ارزش و دارای کرامت میداند. زن قرار است مربی و قوام بخش سلامت خانواده و بالتبع آن شکل گیری جامعه سالم و شکوفا باشد. چنین زنی نمیتواند کالا و ابزار خوش گذرانی مردان هوسران قرار بگیرد. نظام سرمایه داری غرب در راستای منفعت طلبی و لذت جویی بیشتر، زن را وسیله ای برای کامروایی و بی قیدی در جامعه میخواهد جامعه غرق در شهوات نسبت به تضییع حقوق خود از سوی چپاولگران واکنشی نشان نمی دهد.

فارغ از این موضوع باید به تحلیل تمدنی از سطح عجیب هجمه به حجاب نیز نگریست. آنچه که در ادبیات مقام معظم رهبری به عنوان حرام سیاسی تلقی گردیده است در خور توجه است.

ادعای حمایت غرب از آزادی قطعا پوچ و بی مبناست. صدها دلیل و مثال وجود دارد که دنیای غرب نسبت به حقوق مردم خود نیز اعتنای چندانی ندارد. دیکتاتوری احزاب مجال روی کارآمدن تفکرات مستقل مخالف حکومتها را نمیدهد. زیر سوال بردن تاریخ صهیونیسم ولو با ارائه شواهد تاریخی ممنوع و مستوجب پیگرد است و ... جالب تر آنکه غرب همه کشورهای اسلامی را رها کرده و تنها حجاب زنان ایرانی را مورد توجه قرار داده است و با دعوت از مردم در مخالفت با حجاب، تشویق به شورش و نزاع و کشتار می نماید. نباید برای ما سوال پیش بیاید غربی که بمباران مناطق مسکونی و شیمیایی شدن زن و کودک این مملکت در هشت سال جنگ تحمیلی را نادیده انگاشت و حتی یک بیانیه در محکومیت متجاوز صادر نکرد چرا از میان همه مشکلات داخلی کشور صرفا نگران مساله حجاب شده است؟

مخالفت با حجاب در راستای ملی گرایی، داعیه ای کذب و بی اساس است. آثار باستانی پیش از اسلام نیز در کشور ما بیانگر محبوبیت و گرایش به حجاب در این سرزمین است. مخالفت با حجاب در واقع گرایش به غرب و ضدیت با ملی گرایی است.

از منظر علم (روانشناسی)

مقدمه

انسان به طور معمول زیاده خواه است. انحراف از کمال گرایی فطری، انسان را در بستر زیاده خواهی و تنوع طلبی مادی فرو می برد.

زن از نظر اسلام قرار است دارای جایگاه قدسی بوده و دست و چشم هر مردی به راحتی در ساحت او راه نداشته باشد. اینگونه است که خانواده دارای اصالت گردیده و قوام و سلامت جامعه را پی ریزی می کند.

برخلاف کسانی که مدعی هستند بی حجابی به مرور امری عادی تلقی می گردد اخبار روزانه رسانه های غرب حاکی از آن است که اتفاقا در جوامعی که غلیان های جنسی پررنگ تر بوده و عناصر محرّک به وفور یافت میشود به رغم آزادی در روابط، اما آمار تجاوز و خوی حیوانی بر مدار زیاده خواهی و هوسرانی خیره کننده و شرم آور است. تجاوز به همجنس، تجاوز به حیوانات و ... از دیگر جلوه های آزادی بی قید در اندیشه غرب و بی توجهی به اصل کنترل غریزه زیاده خواه بشری است.

نکته دیگر اما افراط در میل به خودنمایی است. اصرار بر جلوه گری و خودنمایی هم در مردان و هم در زنان وجود دارد. اما جالب است در مجالس و محافل، اصل بر پوشیدگی در لباس مردان است و برهنگی زنان!  چرا تشخّص مرد باید در پوشیدگی باشد و محبوبیت زن در گرو عریانی و استفاده از پوششهای کوتاه و سبک؟

میل شدید به خودنمایی و توجه افراطی به ظواهر از منظر شناخت روان، نوعی اقرار به کاستی و ضعفهای درونی است. فردی که شخصیت خود را فاقد ویژگی های لازم و دور از تکامل معنوی و فرهنگی می داند تلاش میکند از طریق ظاهر خویش اعم از آرایشهای غلیظ و یا لباس جلف، به جلب توجه دیگران و پوشاندن کاستی های درونی خود بپردازد.

میل افراطی به خودنمایی را در واقع باید یک بیماری روحی و گاه جنسی دانست. فرد بدحجاب یا بی حجاب در تلاش است با اظهار تمایز خود با دیگران و گدایی نگاه مردان در مسیر دیده شدن و جلوه فروشی، مرهمی بر بیماری روانی ناشی از خودکم بینی درونی قرار دهد.

علاقه به برهنگی در حقیقت تلاش برای ایجاد فساد در جامعه است و از همین باب بر مردان توصیه به فرو بستن چشم و پرهیز از نگاه به نامحرم بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. مرد مستعد آسیب پذیری دیداری است و نگاه به نامحرم، باعث تحریک و ایجاد هیجانات جنسی و بیماری درونی اوست. از این رو زن در محیط اجتماع که دیگر حریم شخصی او به شمار نمی آید مکلف است از پوششی که منجر به تقویت هیجانات غریزی دیگران میگردد پرهیز نماید. برنده این نگاه تربیتی، خود زنان هستند که قرار است محور تشکیل خانواده قرار بگیرند. مردانی که در بیرون امکان تنوع طلبی و زیاده خواهی نداشته باشند به همسران خویش وفادارتر و به حفظ چارچوب خانواده، مقیدتر خواهند بود.

از نگاه علمی میتوان به مقوله حجاب و عفاف در راستای حفظ منزلت و سلامت زن به این گزاره ها اشاره کرد:

 

وحدت روانی

زن به دلیل این که عواطف و احساسات قوی تری نسبت به مرد دارد، از نظر روانی نفوذ پذیرتر از مرد است و در بین عوامل بیرونی، بیشتر از مرد متأثّر می شود. این تأثّر و نفوذپذیری وقتی از سوی شوهر باشد، باعث می شود وحدت و یگانگی روانی زن حفظ شود، اما وقتی از چند منبع باشد و آن زمانی است که زن بدون حجاب در اجتماع مردان نامحرم حاضر می شود، به آسانی تحت تأثیر روانی و عاطفی آنان قرار می گیرد و وحدت روانی او از بین می رود و با از بین رفتن وحدت روانی، دچار اضطراب و آشفتگی می شود.

ارزش هویتی

یکی دیگر از ثمرات حجاب برای زن، گران بهاتر شدن او برای مرد و در نتیجه، به وجود آمدن عشق است که لذّت بخش ترین عواطف انسانی است. نیاز به دوست داشن و محبوب دیگران واقع شدن، همچنان که «مزلو» روانشناس غربی در سلسله مراتب خود به آن اشاره کرده، یکی از نیازهای مهم هر انسان است. میزان این نیاز در زنان بیش از مردان است؛ زیرا موجودیت روانی و شخصیتی زن به این است که مورد توجّه و محبت دیگران، به ویژه نزدیکانش مثل پدر، مادر، شوهر و فرزندان واقع شود، به طوری که اگر این جایگاه را نداشته باشد امید خود را در زندگی از دست می دهد؛ به عبارت دیگر، شکست در عشق، شکست در همه چیز اوست

«ویل دورانت» نیاز اصلی زن در زندگی زناشویی را، مورد محبت و توجه مرد واقع شدن می داند و در این باره می نویسد: «زن وقتی زنده است که معشوق باشد و توجه به او مایه حیات اوست» و در جای دیگر می نویسد: «می گویند زنان بیشتر به دنبال ستایش ها و تحسین های مطلق و مبهم مردانند و بیشتر می خواهند که مردان به خواست آنها توجّه کنند و این امر از میل آنها به لذّت جنسی بیشتر است؛ در خیلی از موارد لذّت محبوب بودن، آنان را بیشتر خرسند می سازد.

در مقابل، اگر زنان مورد بی مهری و بی توجهی قرار گیرند و یا تحقیر شوند، بیش از دیگران در معرض ناراحتی ها و مشکلات روانی قرار می گیرند و سلامت روانی خود را از دست می دهند. آنان زمانی می توانند این نیاز را در خود تأمین کنند که ارزش واقعی خود را به عنوان یک انسان از دست ندهند. مسئله مهم این است که زن از چه راهی می تواند ارزش واقعی خود را حفظ کند؟ اسلام و سایر ادیان الهی بهترین عامل حفظ ارزش زن را «حجاب» می دانند. بی تردید حجاب و خودداری های ظریفانه زن، او را در نظر مرد محبوب می کند و مرد را آماده فداکاری و جان فشانی برای او می کند. در واقع نقش مهم حجاب برای زن حفظ جایگاه معشوقیت اوست.

«سیمون دوبووار» دانشمند و حقوق دان معروف فرانسوی می گوید: «دختران جوان دوست دارند، مردانْ خودِ آنها را بخواهند، نه برقراری رابطه جنسی با آنان را؛ فلذا نگاه های مردان در عین اینکه آنها را می ستاید، آزار هم می دهد. هوس مذکّر به همان اندازه که تحسین است، توهین است. دختران طبیعتا اگر احساس کنند مردان به بدن آنها نظر جنسی دارند، سعی می کنند خود را بپوشانند. شرم و حیا از همین جا معلوم می شود.

اما اگر زن زیبایی های خود را در معرض نمایش قرار دهد، کم کم برای مردان عادی می شود و به تدریج از ارزش او کاسته می شود؛ ولی وقتی زن خود را می پوشاند، نه تنها ارزش او کم نمی شود، بلکه برای مرد جذاب تر و رؤیایی تر جلوه می کند. زیرا «حجاب برای دختر همچون وسیله دفاعی است که به او اجازه می دهد تا از میان خواستگاران خود شایسته ترین آنان را برگزیند، یا خواستگار خود را ناچار سازد که پیش از دست یافتن بر وی به تهذیب خود بپردازد. موانعی که حجب و عفّت زنان در برابر شهوت مردان ایجاد کرده، خود عاملی است که عاطفه و عشق شاعرانه را پدید آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است.

توضیح این که وقتی زن مکشوف و آرایش کرده در بین مردان ظاهر می شود، طبعا عده ای خوششان می آید و او را مورد تحسین و تکریم (ظاهری) قرار می دهند. به همین جهت دائما سعی می کند وضع ظاهری خود را طوری قرار دهد که بیشتر مورد پسند آنها واقع شود. معمولاً این گونه زنان و دختران برای اینکه زیباتر شوند، هر روز وقت زیادی را صرف آرایش و تقلید از مدهای جدید می نمایند. این روند می تواند ناراحتی های روانی زیادی را برای آنان ایجاد کند و به دلیل اینکه همیشه کارها به دلخواه پیش نمی رود، باعث بروز نگرانی هایی برای آنها می شود. بطور مثال این تصوّر، که آیا با صرف این همه وقت و هزینه مالی توانسته اند جلب نظر دیگران بکنند و مورد پسند آنان شوند یا برعکس، مورد تمسخر و تحقیر آنانند، می تواند دائما ذهن آنها را به خود مشغول کند و آنها را به موجوداتی نگران تبدیل نماید.

دلیل دیگری که می تواند بر نگرانی آنها بیفزاید این تصور است که هر لحظه ممکن است رقیبی زیباتر از راه برسد و شکار آنها را برباید؛ و بالاخره دلیل سومی که باعث ناراحتی و استرس برای آنها می شود این است که می بینند به مرور زمان از زیبایی هایشان کاسته می شود و زنان جوان تر و زیباتر جای آنها را می گیرند و نقش آنها را در ربودن دل ها کم تر می کنند. خصوصا وقتی مشاهده می کنند همان مردانی که چندی پیش خریدار کرشمه هایشان بودند، دیگر حاضر نیستند با آنها مراوده داشته باشند و بهای چندانی به آنها نمی دهند، اینجاست که دچار افسردگی و اضطراب می شوند و حتی گاه دیده شده که دست به انتحار می زنند.

این در حالی است که رعایت حجاب سبب افزایش جذابیت و زیبایی زن می شود. در روایتی از امام علی (علیه السلام) رسیده که فرمودند: «زَکاةُ الْجَمالِ اَلْعِفافُ»

زیرا بر پایه علوم روانشناسی و زیست شناسی حجاب و عفاف عامل سلامت جسمی و روانی انسان هاست. عفاف و حجاب از دیدگاه نوروبیولوژی، دو جنبه دارد: یکی اینکه، شخص ورودی‌های تحریک جنســی را دریافت نکند و دیگر اینکه، از تحریک جنسی دیگران خودداری کند. بر اساس ساختار مغزی زن و مرد خصوصاً در بخش هیپوتالاموس که به فعالیت بیشتر غدد جنسی در مردان نسبت به زنان منتهی می‌شود، به نظر می‌آید که نقش زن در جلوگیری از ایجاد محرک‌های جنسی و نقش مرد در کنترل ورودی‌های تحریک جنسی، اهمیت بیشتری دارد.

کنترل هیجانات

 مرکز کنترل هیجانات یا “آمیگدالا” جایی است که ورودی های حسی ما یعنی چیزهایی که میبینیم، میخوریم، میبوییم، لمس میکنیم و میشنویم به آنجا میرود. هر ورودی حسی که ما از محیط دریافت می کنیم اعم از بویایی، بینایی، شنوایی چشایی و لامسه به صورت مجزا، ورودی هایی را به آمیگدالا ارسال می کند و حافظه ای در این بخش تشکیل شده و ذخیره میشود. این ورودی ها همچنین به سمت بخش قشری مغز که محل تصمیم­گیری ها است و ما را از دیگر موجودات متفاوت کرده است، میرود.

مرکز تصمیم گیری و قضاوت ما در قسمت پیشانی ما قرار دارد. بین مرکز هیجان و مرکز تصمیم گیری ارتباطات زیادی وجود دارد اما نکته قابل توجه این است که وقتی مرکز هیجانات فعال باشد، مرکز تصمیم گیری مهار می شود و رفتار فرد فقط بر اساس هیجاناتش شکل می گیرد. مرکز تصمیم­ گیری و قضاوت مغز ما ارتباطش با مرکز هیجانات تقریبا می توان گفت مهاری است، هر چه هیجانات ما بیشتر شود اثر مهاری بر قضاوت ما بیشتر است و به هر میزان قدرت هیجان ورودی حسی­ مان بالاتر باشد رفتاری که نشان می­ دهیم غیر منطقی ­تر است. هر چقدر آمیگدالا بر قشر پری فرونتال تسلط داشته باشد، رفتار بیشتر بر پایه هیجانات و غیرمنطقی است.

در مسأله عفت، تأکید بیشتر بر بخش sexual (جنسی) است؛ ورودی حسی جنسی بر آمیگدالا بیشتر اثر می­گذارد و خیلی جالب است که بر انگیزش فرد بیشتر تاثیرگذار است و او را وسوسه می­ کند که به طرف آن کار برود. در اسلام حجاب هم برای آقایان مطرح می شود و هم برای خانم ها، اما بیشتر به مرد مراقبت از چشم تاکید می شود و برای خانم ها علاوه بر آن پوشیدن بخش هایی از بدن که جذابیت جنسی داشته باشد.

آمیگدالا (مرکز هیجانات) در مغز آقایان به لحاظ اندازه بزرگتر است و در نتیجه پاسخ ­های هیجانی که می ­دهند هم شدیدتر است. آمیگدالا که جسمی بادامی شکل است، مجموعه­ ای از هسته­ هاست. بخش میانی این کمپلکس ورودی ­های بینایی جنسی را بیشتر دریافت می کند. بخش میانی آمیگدالا نیز در آقایان بزرگتر و با تعداد گیرنده ­های هورمون­ های جنسی بیشتر میباشد. به همین دلیل است که کنترل نگاه بیشتر برای آقایان توصیه شده است. دستور “کنترل نگاه” به مردان در آیات قرآن و روایات، دقیقا علت آناتومی دارد.

تاکید بر زنان برای آشکار نکردن زینت هایشان دقیقا به همین علت است که زینت های خانم ­ها موجب برانگیخته شدن مرکز هیجان در مغز آقایان می شود. هر چه هیجانات ما بیشتر شود اثر مهاری بر قضاوت ما بیشتر است و به هر میزان قدرت هیجان ورودی حسی­مان بالاتر باشد رفتاری که نشان می­ دهیم غیر منطقی ­تر است. هر چقدر آمیگدالا بر قشر پری فرونتال تسلط داشته باشد، رفتار بیشتر بر پایه هیجانات و غیرمنطقی است.

اعتدال در تجمل گرایی

پوشش و حجاب به دلیل اینکه نقش اساسی در متعادل کردن غریزه خودنمایی و تبرج زن دارد، عامل مهمی برای جلوگیری از بخش بزرگی از اضطراب ها و دغدغه های فکری زن محسوب می شود، زیرا آزادی زن در خودآرایی و به نمایش گذاردن جلوه های زنانه در جامعه، باعث افراط در تجمّل و توجّه به زیبایی های ظاهری می شود، که این توجه افراطی می تواند سبب بروز اختلال های روانی در زن شود

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آقا شدن

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۱۹ ق.ظ

photo_2023-01-08_09-01-52_drfu.jpg

 

فوائد بحرالعلوم ،سیّدمهدی نجفی را خریدم به پول ۳ ماه نماز استیجاری. و منِ محزون، شهاب‌الدّین حسینی مرعشی نجفی هستم. و این حروف را در حال گرسنگی می‌نویسم! یک روز و شب به دلیل نداری، چیزی نخورده‌ام!  امیدوارم بتوانم به برکت اجدادم بر این سختی‌ها صبر نمایم. 

۱۳۴۱ مدرسه قوام - نجف أشرف

 

یک نکته این دستنوشته آیت الله مرعشی برایم بیشتر جالب توجه است. او در ازای فشاری که در راه خدا و گسترش اسلام بر خود تحمیل میکند طلب و خواسته ای ندارد جز این که تحمل برای صبر بیشتر را بخواهد.

مومن حقیقی سر خدا منت نمی گذارد و اگر قدمی در راه او برداشت دنبال معامله با خدا و طلب پاداش نیست و رضایت دوست برایش کافی است. فاصله است بین چنین بزرگانی با مستضعفان فکری مدعی اسلام و انقلاب که اگر کاری برای دین و نظام و شهدا انجام می دهند و قدمی برای مردم برداشته اند منّت گذاشته و سهمی از سفره انقلاب طلب میکنند یا انتظار دارند زین پس هر دعا و حاجتی که دارند بی چون و چرا از سوی خدا تایید و امضا شود.

عجیب تر آنکه عده ای هیچ خیری برای خدا و خلق خدا ندارند گره از کار کسی باز نمیکنند، بود و نبودشان در این عالم مساوی است، اما از زمین و زمان توقع داشته و خودشان را طلبکار خدا و خلق او میدانند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی می خورد توی پَرَت!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۱، ۰۷:۵۳ ب.ظ

خیلی بد و ناراحت کننده است برای یکی که خیلی دوستش داری بدوی، خودت را به آب و آتش بزنی،خسته شوی اما کم نیاوری به عشق یک گل لبخند رویَش، شب و روز نشناسی، آبرویت را بگیری سر دست و این طرف آنطرف رو بیندازی و خودت را کوچک کنی، حتی اگر به نتیجه نرسی زحمتت را کشیده ای و وجدانت راحت است که کم نگذاشته ای؛

اما

یک تشکر خشک و خالی نشنوی که هیچ، طرف طلبکار هم باشد، یقه ات را بگیرد که تو اصلا کاری برای من نکرده ای، پرخاش کند، سرکوفت بزند، یک قدم جلوتر، تهمت نثارت کند که تو از اول هم مرا سر کار گذاشتی و دروغگویی بیش نیستی، اصلا خودت نیستی و...!!

درد دارد مگر نه؟ ببینی یکنفر که دوستش داری و برایش دویده ای حتی مساوی با دیگران، نه بیشتر، اعتنایت نمی کند که هیچ، گاه اصلا محلی به تو نمی گذارد که انگار نیستی و با هیچ، یکی هستی و...

لااله الاالله

تو که این درد را کشیده ای و رنج برده ای، با خدایت این کار را نکن. او که اینقدر تو را دوست دارد و به اندازه سعه وجودت و کرامت خودش به تو نعمتهایی داد که دیده ای و نعمتهایی داده که ندیده ای، شکرش را بگذار و با عقل و علم محدود خودت او را به محکمه نکشان و دلش را نسوزان. او خداست ولی تو هم انسان باش.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اشک، مسئولیت می آورد!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۲۴ ب.ظ

اشک، مسئولیت می آورد!

زبان فقط یکی از نعمت های خداست که اگر قدرش را بدانیم بهشتمان را تضمین میکند و اگر ندانیم...

زبان سلاحی است که خدا مفت و مجانی در اختیارمان قرار داده تا در راهش به کار گرفته و حقایق عالم را تبلیغ کنیم. علی اکبر با همین زبان، که نعمت خداست، از حق می گفت و دین خدا را ترویج می کرد. با همین زبان بچه های فامیل را دور خودش جمع می کرد و از حجاب و نماز برایشان می گفت و جایزه می داد که بیشتر به احکام خدا علاقمند شوند. می گفت: سعی کنید کارهایی که باعث خشنودی حضرت زهرا می شود را بیشتر انجام بدهید. با همین زبان آن چه را که از رفاقت وهمکلامی با روحانیون آموخته بود به دیگران نیز منتقل می کرد. از امام و راه امام می گفت و جوان ها را دور هم جمع می کرد و برای مبارزه با شاه تشکیلات راه می انداخت. دوران سربازی را در تهران گذراند. همان جا بود که به حلقه های مبارزین انقلابی راه پیدا کرد و اعلامیه ها و تصاویر امام را با خودش به بابلسر می آورد. مطالعات عمیق مذهبی داشت. مدتی نگذشت که دانشجوهای دانشگاه را در تهران و یا در بابلسر دور هم جمع می کرد، جلسه تشکیل می داد و آنها را برای مبارزه با شاه سازمان دهی می نمود. دیوارنوشته های انقلابی یارانش در خیابان های بابلسر و فریدون کنار به چشم می آمد.

هر جا می نشست به هر بهانه ای با همین زبان که نعمت بی منّت خداست، از ظلم شاه و ذلت دولت می گفت و از امام و راه کربلایی اش و با منطقی شیوا به تبیین اهداف انقلاب می پرداخت. همین شد که توانست نخستین تظاهرات رسمی ضد حکومت ستمشاهی را در بابلسر راه اندازی کند. آخر تظاهرات هم می ایستادند به نماز. گاه خودش پیشنماز می شد که نشان دهد انقلاب قرار است اسلامی باشد.

او موسس گروه "انقلابیون شهر" بود. برای راهپیمایی به شهرهای اطراف هم می رفت؛ آنهم با غسل شهادت که یعنی تا آخر این راه حتی اگر بی بازگشت باشد، آمده و آماده است و از تیر و تیغ دشمن واهمه ای ندارد.

انقلاب که پیروز شد با همین زبان، بچه ها را دور هم جمع می کرد و به پاسداری از انقلاب فرا می خواند. با همین زبان، مردم را به انجام کار خیر دعوت می کرد و با کمک های آنها مشکلات نیازمندان را برطرف می ساخت. خودش هم هر چه دستش بود را با دیگران قسمت می کرد. به آدم هایی که از نظر مادی جایگاهی نداشتند بیشتر از همه احترام می گذاشت و تواضع نشان می داد. جهاد سازندگی که شروع به کار کرد به مناطق محروم می رفت و باری از دوش بر می داشت و حمام و مدرسه و مسجد و جاده ای را به یادگار می گذاشت.

می رفت پیش مسافرانی که کنار دریا می آمدند و وضع حجاب و رفتارشان چندان مناسب نمود. با آنها صحبت می کرد و از فلسفه حجاب و عفاف می گفت. انگار هر عرصه و میدانی را محل تبلیغ و فرصت معرفی حقایق و معارف دین و انقلاب می دانست.

ماه های اول پیروزی انقلاب، انواع گروهک های انحرافی مثل قارچ همه جا سبز می شدند و روی ذهن جوانها تأثیر می گذاشتند. علی اکبر با آنها بحث می کرد و نمی گذاشت کسی به راحتی فریب بخورد و جذب گروهک هایی بشود که بعدها سر از دامان شرق و غرب در آوردند.

بابت توانمندی های رزمی اش شد مسئول عملیات سپاه محمودآباد و مربی رزم. آموزش نیروها را که برعهده گرفت با جدیّت و مهارت به کار می پرداخت و رزمنده هایی را تربیت می کرد که در دفاع و پاسداری از اسلام و انقلاب با مهارت و ایمان آماده جانفشانی باشند.  اعزام تیم رزمی او به فرماندهی شهید نوبخت به کردستان منجر به نبرد جانانه ای با ضدانقلاب و جدایی طلبان شد که در نهایت، آزادی کامل شهرهای سنندج و دیواندره و سقز و ... را به همراه داشت. شهید علیرضا نوبخت فرماندهی سپاه سقز را برعهده گرفت و علی اکبر هم شد فرمانده عملیات سپاه شهر. نبرد میدانی و نظامی با ضدانقلاب سرجای خود، مثل همیشه با جوان ها ارتباط گرفت و با زبانی خوش و منظقی گویا به بیان حقایق انقلاب و افشای ماهیت ضدانقلاب پرداخت. سقز، جوان های کرد، مجذوب رفتار و گفتار علی اکبر شدند و پا به پای او هر صبح، تحت عنوان پیشمرگان کرد مسلمان، در سطح شهر پیاده روی می کردند و شعارها و سرودهای انقلابی می خواندند و ابهت انقلاب اسلامی را منظم و با شکوه به رخ ضدانقلاب می کشاندند.

تبلیغ فقط مخصوص روحانیون نیست. کسی که دغدغه دین را داشته باشد هر فرصتی را برای تبلیغ و معرفی دین خدا مغتنم می شمارد.

جنگ که شروع شد گروهی چهل و پنج نفره تشکیل داد. این چهل و پنج نفر بعد از آموزش های رزمی، به طور مستقل و هر کس با هزینه شخصی، راهی مناطق عملیاتی جنوب شدند. مدتی طول کشید تا فرماندهان منطقه به گروه تحت فرماندهی علی اکبر قصابیان شناخت کامل پیدا کنند؛ اما وقتی کار حفاظت از یکی از نقاط مرزی شهر محاصره شده آبادان را به این فرمانده دلیر و نیروهایش سپردند دیگر همه جا سخن از توانمندی نیروهایی بود که علی اکبر از بابلسر و فریدونکنار و محمودآباد و تهران در محور "کوت شیخ" جمع کرده بود.

خانواده اش ابتدا با رفتن او به جبهه مخالفت می کردند. با همین زبان نرم و منطق شیوایش دست و پای مادر را بوسید و از ضرورت دفاع از اسلام و میهن و انقلاب و راه امام سخن گفت و بالاخره همه را قانع کرد که پاسداری از امام و دفاع از کشور آنهم در شرایطی که بخش هایی از خاک وطن زیر چکمه های دشمن است، بر همه امور حتی ازدواجش ترجیح دارد.

با همین زبان بود که در آخرین اعزام، از شهادت و شیرینی لقاءالله گفت و از مقام شهیدان و لذت پیوستن به قافله نینوا و دلها را برای وداع در آخرین دیدار آماده کرد. آخرین جمله ای که خانواده از او به خاطر دارد همین است: دیدار به کربلا...

هربار اسم امام زمان را که می شنید اشک از چشمانش جاری می شد. اشک، انتهای عشق او به امامش نبود بلکه نشانه ای از آغاز مسیری بود که جهاد با ذهن و زبان و قلم و قدم و جسم و جان از لوازم آن است. اشک اگر حقیقی باشد، نقطه جوشش تعهد است و مسئولیت به همراه دارد. دست و پا و زبان و جسم و روحش در خدمت اشکی بود که به شوق مولایش می ریخت. برای همین بود که آرام و قرار نداشت.

 

علی اکبر قصابیان

تولد: 26 تیرماه 1334 قاضی محله بابلسر

شهادت: 4 دی ماه 1359 آبادان

مزار: گلزار شهدای امامزاده ابراهیم علیه السلام بابلسر

  • سیدحمید مشتاقی نیا

همه مسئولیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۰۲ ق.ظ

یکی از بدترین پدیده های اجتماعی که مضرات آن در اغلب موارد دامنگیر همه جامعه می شود، مسأله طلاق است. این معضل اجتماعی به هیچ وجه زیبنده جامعه اسلامی نیست و علاوه بر دولت ها و متولیان فرهنگی، همه اقشار جامعه نیز نسبت به رفع آن مسئولیت دارند. آمار بالای این رویداد تلخ نشان می دهد نسبت به رفع این معضل اجتماعی اهتمام لازم صورت نگرفته است.

شاید اگر عوارض مخرب این پدیده نامبارک را بدانیم دغدغه بیشتری نسبت به پیشگیری یا مقابله با آن در خود احساس نماییم.

از نظر اسلام طلاق بدترین حلال خدا لقب گرفته و با عادی سازی آن مخالفت شده است.

شهید ابوالحسن محمدزاده از رزمندگانی بود که یا در صحنه های جنگ حضور داشت و یا اگر هم پشت جبهه بود به علت مشغله فراوان، برای حضور در کنار خانواده فرصت کمی در اختیار داشت؛ اما همان لحضات اندک با هم بودن را عاشقانه سپری می کرد.

در همسایگی این شهید، خانواده دیگری زندگی می کرد متشکل از یک مرد و زن جوان و مادر شوهر. روابط درون این خانواده چندان صمیمی نبود و زن جوان همواره از سوی همسر و به خصوص مادر همسر خود مورد شماتت و گاه توهین و ناملایمت قرار می گرفت. مادر شوهر و شوهر این زن به هر بهانه ای به او سرکوفت زده، از کارش ایراد گرفته و داد و هوار راه می انداختند و این زن اغلب دل شکسته و اندوهگین بود و همواره به زندگی خوش و با نشاط ابوالحسن و همسرش غبطه می خورد.

ابوالحسن با این که فرصت کمی در اختیار داشت از کنار این مسأله به سادگی عبور نکرد. او خودش را بخشی از کلیت جامعه دانسته و با مفاهیمی چون "به من چه" و"مشکل خودشان است" و...  بیگانه بود. دغدغه اجتماعی این شهید و مسئولیت پذیری او باعث شد دنبال چاره ای برای حل این مشکل برآید. او سعی کرد از روش های مرسوم مانند گفت و گوی مستقیم و نصیحت و ... و یا واسطه قرار دادن ریش سفیدان فامیل اختلافات خانودگی آنها را کاهش داده و فرهنگ بزرگواری و متانت را به آنها یادآوری کند.

تلاش های این شهید اما هیچ تأثیری نداشت. اخلاق بد و طلبکارانه شوهر و مادر شوهر همچنان ادامه داشت و روزگار را بر آن زن تلخ می نمود.

جالب بود ابوالحسن محمدزاده به رغم آن که از تلاش های فراوانش نتیجه ای نگرفت بازهم از فکر آنها بیرون نیامد و این احساس را نداشت که من کار خودم را کرده ام و بیش از این دیگر ربطی به من ندارد و ...

او با مشورت همسرش با این که فرصت کمی را می توانست در کنار خانواده بگذراند، از همان خوشی های کوتاه با هم بودن نیز گذشت و برای آن که آن زن زندگی تلخ خودش را با زندگی شیرین آنها مقایسه نکرده و فکر طلاق به سرش نزند و بداند که خیلی از زندگی های مشترک خالی از اختلاف نظر و مشکلات نیست، گاه دعوایی صوری راه می انداخت! این رزمنده جوان و همسرش گاه بین خود را شکرآب نشان می دادند و با هم به بحث و جدل می پرداختند تا زن جوان همسایه، تحمل بیشتری در زندگی از خود نشان داده و با صبوری و مرور زمان، تدبیری برای اصلاح رفتار همسرش پیدا نماید.1

این خاطره تنها مثالی است برای آن که به ما نشان دهد همه نسبت به محیط پیرامون خود مسئولیم واگر نسبت به مشکلات دیگران حساس بوده و دغدغه بیشتری در رفع گره های اجتماعی داشته باشیم شاهد بسیاری از عوارض ناشی از معضلات فرهنگی و اجتماعی اطراف خود نخواهیم بود.

1- بر اساس خاطره ای به روایت همسر شهید ابوالحسن محمدزاده، نشریه سبز سرخ، کنگره بزرگداشت سرداران شهید استان مازندران

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وجدان و کار!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۷، ۰۷:۳۰ ب.ظ

o5ql_b7124b03-f997-45f4-bc8c-2fb3a344bdd3.jpg

utt0_1ca5aab8-59db-403c-a56b-813034308b36.jpg


حاج علی یکی از یادگاران دفاع مقدس و از جاماندگان قافله نور است.

او که مدتی است پیگیر رفع گره ترافیک سه راه "چهارشنبه پیش" بوده و در چهارچوب بروکراسی مدعیان خدمت نتوانست به نتیجه ای برسد در اقدامی خودجوش و انقلابی با مبلغ سی هزار تومان لاستیک هایی را جهت نظم دهی تردد خودروها در محل مذکور چید که باعث شد مردم بابل امروز با ترافیکی روان در این نقطه مواجه باشند.

روحیه جهادی، میراث سالهای حماسه و ایمان است که امروز باید آن را گمشده بسیاری از مسوولان دانست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا