اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۷۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان فتنه» ثبت شده است

طریقت مردانگی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۶ بهمن ۱۴۰۲، ۰۷:۰۴ ق.ظ

آرمان علی وردی» که بود و چگونه به شهادت رسید؟ - تسنیم

 

با لباس سپاه آمدند جلو. بچه ها فکر کردند آنها هم پاسدار و همکارشان هستند. فریب خوردند.

وقتی بردنشان کنار دیوار تا تیرباران کنند تازه فهمیدند اینها دشمند. جعفر هندویی فریاد زد "الله اکبر، خمینی رهبر".

جعفر لباس سبز سپاه به تن داشت. لوله اسلحه را گذاشتند توی دهانش. گفتند به امام فحش بده: فریاد زد "هیهات منّا الذله" و شهید شد.

این قضیه برای سال 60 است و واقعه آمل.

چند سال قبل، آیت الله سعیدی را شکنجه می دادند. در زندان ساواک، داد زد مرا تکه تکه کنید هر ذره وجودم فریاد می زند درود بر خمینی.

کی بود؟ دهه پنجاه.

در جنگ و اسارت هم زیاد از این اتفاقها افتاده، همان دهه شصت.

علی اصغر رنجبر اهل نورآباد ممسنی، مجروح شده بود و میگفت: آب... آب... عراقی ها او را نشاندند زیر آفتاب شلمچه، روبروی سایر مجروحها هم روحیه آنها را خراب کنند هم جلوی دوربین دستش آب بدهند و بهره برداری تبلیغاتی کنند. علی اصغر فهمید. نخواست دشمن شاد شود. نفسهای آخر با همان ته صدای گرفته ای که از حنجره زخمی اش بیرون می آمد  گفت: حسین.... حسین...

شد سال 1401. چند دهه از انقلاب در زیر طوفان تهاجم فکری و فرهنگی دشمن گذشت. طلبه جوانی را در گوشه دنجی از شهر، غریب گیر آوردند. تکه هایی از بدنش را با چاقو جدا کردند. داشت ارباً اربا می شد. دوربین را روشن کردند. گفتند به رهبرت فحش بده. آرمان علی وردی نفس نفس می زد. حسرت توهین به رهبر را بر دل آنها گذاشت که هیچ، از منطق اسلام و انقلاب هم تا آخرین نفس دفاع کرد...

امام ما صادق الوعد بود. نوید داد: خدا می داند راه و رسم شهادت کور شدنی نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از مواردی که باید سریع اعدام می شد

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۲، ۰۷:۱۶ ق.ظ

آن بدبخت جوگیر مجازی زده ای که با ماشین خود چند مامور انتظامی را زیر گرفت و موجب شهادت یکی از آنها شد را یکسال و نیم بعد اعدام کردند. برای محاکمه و مجازاتش یک ماه کافی بود. باقی مدتی که در زندان ماند هزینه خورد و خوراک و دادگاه و ... که روی دست بیت المال گذاشت را باید مقام قضایی از جیب مبارکش پرداخت کند. در مواردی که جرم مشهود و مسلّم است بازی در نیاورید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زهر تیغ فتنه

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۹ دی ۱۴۰۲، ۰۷:۰۵ ب.ظ

فتنه 88؛ گناه نابخشودنی| خرداد پر از حادثه؛ دعوت به قانون‌گریزی در لفافه  بیانیه‌های قانونمدارانه | خبرگزاری فارس

 

قبل از سال 88 هم اغتشاش داشتیم بعد از 88 هم.

قبل از هشتاد و هشت اگر اغتشاشی بود حالت منطقه ای و محدود داشت. اسلامشهر و قزوین و مشهد و ... بیشتر مباحث محلی انگیزه شورش قرار می گرفت. سال 78 و کوی دانشگاه هم اگر چه خاستگاه جناحی و سیاسی داشت اما فراتر از محدوده دانشگاه تهران تا میدان انقلاب و فاطمی نرفت.

سال 88 آشوب سراسری صورت گرفت. 120 نقطه تهران محل درگیری شد. شهرستانهای کوچک و بزرگ کشور صحنه رویارویی مردم با مردم قرار گرفت.

بعد از 88 سه اغتشاش کشوری داشتیم. سال 96 و 98 با رویکرد اقتصادی و سال 1401 که با انگیزه بی ناموسی و شهوت طلبی صورت گرفت.

این اغتشاش آخری هم بنا به دلایلی که به نظر من تعمدی بود با تأخیر کنترل شد تا عملا مسائل اصلی و مطالبات واقعی مردم تحریف شده و به سمت موافقت یا مخالفت با حجاب و عفاف پیش برود و حاشیه ای امن برای سیاستهای اقتصادی ایجاد شود.

در شورشهای 1401 شعارهای زشت و هنجار شکنانه ای بر سر زبانها جاری شد و دیگر خبری از الله اکبر و یاحسین های کاریکاتوری فتنه 88 نبود؛ اما حقیقت آن است که فتنه 88 تیر زهرآلودی بود که آثار مخربش حالاحالاها دامنگیر نظام خواهد بود.

برای همین است که ما به رغم سه شورش وسیع بعد از آن هنوز هم روز نه دی را روز بصیرت دانسته و گرامی میداریم. آشوبهای هماهنگ سراسری، بعد از فتنه 88 در کشور پایه گذاری شد. جایگاه رهبری و قانون و شعائر انقلاب، مسجد و بسیج و... در جریان آشوبهای 88 مورد تهاجم جریان فتنه و نفاق قرار گرفت و حریمها شکسته شد. آنهم از سوی چهره هایی مثل موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی و یکی به نعل و یکی به میخ زدنهای قالیباف و لاریجانی و رضایی که تمام وجودشان نمک گیر انقلاب اسلامی است. این خیانت فراموش ناشدنی به درستی "فتنه اشرافیت" نام گرفت و مقام معظم رهبری آن را خط قرمز خود دانست.

مدیریت دیوان سالاری نظام البته چه در جریان فتنه 88 و چه آشوبهای 1401 منفعل عمل کرد و عقب نشست. در انتخابات 92 با حذف رقبای شاخص و تأیید صلاحیت عجیب روحانی عملا راه برای ورود بخشی از بدنه اصلاحات به نهاد اجرایی و دلجویی از آنها هموار شد. بعد از آشوبهای 1401 هم تعطیلی گشت ارشاد و رها سازی وضعیت حجاب و دامن زدن به اختلاط زن و مرد در ورزشگاه و... وجهی از همین عقب نشینی محافظه کارانه به شمار می آید.

الغرض؛ زخم ناجوانمردانه ای که نظام از ناحیه دوستان فرصت طلب خود در سال 88 دید حتی اگر روزی سران فتنه از خیانت خود توبه کنند به این زودی التیام نخواهد یافت و آثار و عوارض تلخ آن بر پیکره انقلاب مشهود خواهد بود. به نظر می رسد هر از گاه باید منتظر شیطنت دشمن در ایجاد خیزش های کور فراگیر و خسارت بار مشابه 88 اما با رویکردهای صد در صد ضد دینی باشیم. فتنه 88 را باید مادر فتنه های بعد از انقلاب دانست.

تصمیم سازان نظام به رغم اطلاع از چنین واقعیتی هنوز حرکت فرهنگی تحول آفرینی برای اصلاح رویه های غلط مسئولان مثل تبعیض و رانت و سرمایه سالاری و ... نیز رفع شبهات و اقناع فکری مردم و تبیین حقایق انقلاب و تقویت بنیه های فکری و اعتقادی اجتماع آغاز نکرده اند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی تهران کربلا شد! (باز نشر)

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۸ دی ۱۴۰۲، ۱۱:۰۲ ب.ظ

مدتی از فتنه88 می گذشت. یک روز داشتم با یکی از خودباخته های سیاسی بحث می کردم. از شهدای فتنه که گفتم و مظلومیت بسیجی ها، طرف مدرک و سند خواست که اسم یکی از بسیجی های شهید فتنه را ببرم. دیدم راست می گوید. منبع من یک تصویر بسیار کوتاه بود که شبی از خبر سیما پخش شد و تشییع شهیدی را در شهرری نشان داد.

هر چه در اینترنت جستجو کردم اسم کسی را ندیدم جز حسین غلام کبیری که اطلاع خاصی از او منتشر نشده بود. داشتم شک می کردم که نکند اصل خبر دروغ است. یک روز بلند شدم رفتم بهشت زهرا. مسئولین خانه شهید هم اطلاعی از این موضوع نداشتند. مشغول زیارت قبور شهدا بودم که در مقابل قطعه55، جایی که شهدای دو سه دهه پیش دفن هستند چشمم به بنای یادبودی از شهید حسین غلام کبیری به عنوان شهید فتنه افتاد. چند قدم جلوتر رفتم و مزار شهید را هم پیدا کردم. خیلی خوشحال شدم و خدا را از ته دل شکر کردم. همان جا مقابل عکس شهید ایستادم و عهد کردم او را از این غربت بیرون بیاورم.

به قم برگشتم. چند روزی نگذشت که ابوذر حبیبیان تماس گرفت و مرا برای همکاری موقت به حوزه هنری شهرری دعوت کرد. چند روز از حضورم در شهرری نمی گذشت که متوجه شدم حسین غلام کبیری در نزدیکی اداره ما در محله شهادت زندگی می کرد. عزمم برای تحقیق بیشتر جزم شد. از طریق یکی از همکاران بسیجی ام جناب امیر مهریزدان که در دفتر جلیلی هم رفت و آمد داشت با دوستی به نام جعفری آشنا شدم که ده ساعت مصاحبه از خاطرات غلامکبیری را جمع کرده بود.

زود دست به کار شدم، خاطرات را بازنویسی کردم و با عنوان فرزند آسمان در اینترنت قرار دادم. بازتاب آن بسیار مثبت بود. خیلی از سایت ها و نشریات به انعکاس خاطرات شهید پرداختند. وبلاگی هم برای این شهید راه انداختم که متأسفانه رمز ورودش را گم کردم! در دیداری که با وحید جلیلی داشتم متوجه شدم شهدای بسیجی دیگری هم مانند فیض و ذوالعلی و رضایی و... در فتنه، کربلایی شده اند. روح همه شان شاد. انشاءالله خداوند باعث و بانی مظلومیت و شهادت این بچه ها را به خاک سیاه بنشاند.

 

 

خواندن دوباره این خاطرات زیبا را به شما هم توصیه می کنم:

 

فردا؛ مراسم چهارمین سالگرد شهادت حسین غلام کبیری، شهید فتنه88 - تسنیم

 

فرزند آسمان

 

 

 

 

 

قرار است نگذاریم حسین غلام کبیری بیش از این مظلوم بماند .

شاید به خاطر این که تا بود نمی گذاشت شهدا مظلوم بمانند . شاید برای آن که نگذاشت انقلاب ، مظلوم بماند . شاید  . . . .

ما، مدیون حسین و همه حسینیان شهید فتنه 88 هستیم .

باور داریم تا خون شهید نباشد ، هیچ کجا  سعادت آباد  نمی شود .

آن چه پیش رو دارید برشی کوتاه از زندگی جوان هجده ساله ای است که در بحبوحه فتنه رنگ و ننگ ، ریشه سبز انقلاب را با خون خود آبیاری کرد .

 

 

---------------------------------------------------------------------------------

 

 

حسین غلام کبیری

 

 

تولد : 9/8/1370 شهر ری

 

 

شهادت : 25/3/1388 تهران . سعادت آباد

 

 

---------------------------------------------------------------------------------------

 

 

۱- دکتر گفت : دیگر دیر شده . بچه که زردی می گیرد آن هم به این شدت زود باید جراحی شود .

دلم شکست . ملحفه پیچیدم و بردمش خانه . گفتم یا صاحب الزمان (عج) این پسر همنام جد بزرگوار شماست . او را بیمه موسی بن جعفر (ع) کرده ام . . .

خیلی گریه می کرد . آرام زدم به پهلویش . برای معاینه که بردیم گفتند : همان ضربه کوچک ، کار خودش را کرد . دیگر به عمل نیازی نیست . رئیس بیمارستان می گفت : عکسش را بدهید می خواهم این معجزه را به همه نشان بدهم .

 

 

۲- پیاده می رفت مدرسه و می آمد . تعجب کردم . پیگیر که شدم فهمیدم پول توجیبی هایش را می دهد به پیشنماز مسجد تا به نیاز مندان برساند .

 

 

۳- داشت مرد می شد ! راه می رفت و درباره انقلاب می پرسید . تحقیقاتش که کامل شد گفت : من به این نظام اعتقاد دارم .

چون با منطق پذیرفت دیگر کوتاه نمی آمد .

 

 

۴- درس که نداشت می رفت سر کار . برایش کم نمی گذاشتیم . اما می خواست روی پای خودش بایستد .

 

 

۵- با آن همه کار ، دم افطار دیگر رمق نداشتیم . حسین تازه می رفت صف نانوایی ، سنگک گرم ببرد سر سفره . می گفتم : عجب حالی داری تو .

می گفت : تو چرا بی حالی ؟!

 

 

۶- خودش می نشست لباسش را اتو می کرد . نامرتب بیرون نمی آمد . می خواستیم با او جایی برویم مجبور بودیم دستی به سر و وضعمان بکشیم .

 

 

۷- خستگی اش را ما ندیدیم . به کار ، نه نمی گفت . فرق نمی کرد روضه هیئت باشد یا عروسی بچه بسیجی ها در فرهنگسرا . پای کار محکم می ایستاد .

 

 

۸- می گفتم : بابا این از تو بزرگتر است . نگاه به هیکلش بکن . هوس کتک داری ؟

این حرف ها برایش معنا نداشت . می گفت : کسی که امنیت نوامیس جامعه را به خطر می اندازد باید نهی از منکر شود .

 

 

۹- تازه به آن محل رفته بودیم . غریب بودم . بچه های هم سن و سال من یک گوشه نشسته بودند . داشتم رد می شدم .چشمش به من افتاد . آمد جلو . زود گرم گرفت و مرا کشید وسط دوستانش . شدم بچه هیئتی . دیگر احساس غریبی نداشتم .

 

 

۱۰- بابام می گفت : آهان . . . ! رفیق یعنی این .

خیلی های دیگر هم به مادرش می گفتند : خوش به حالت . چه پسری داری .

 

 

۱۱- جانشین معاون عملیات پایگاه بود . پایگاه حجتیه شهر ری . با بسیجی هایی از محله شهادت که یکی از مذهبی ترین و پرافتخارترین نقاط این شهر است . کارت فعال نداشت اما فعال بود . اولین نفری بود که وارد پایگاه می شد و آخرین نفر بود که بیرون می رفت . کارش در بسیج از روی تکلیف بود .

 

 

۱۲- رفتیم فلافلی . قرار بود من مهمانش کنم . سیصد تومان بیشتر نداشت . همان را با اصرار گذاشت توی جیبم . می گفت : تو زن و بچه داری . لازمت می شود .

 

 

۱۳- زیارت شاه عبدالعظیم برایش تکراری نمی شد . دلش که می گرفت یک راست می رفت همان جا . انگار نه انگار این همان حسین قبلی است ! شوخی هایش کنار می رفت . روی صورتش فقط اشک بود و اشک .

 

 

۱۴- عشق زیارت بود ! هر برنامه ای بود خودش را می رساند . این وسط ، حال و هوایش در جمکران دیدنی تر می شد .

 

 

 ۱۵- منتظر مجلس نمی ماند . برای خودش هر جا که بود روضه می خواند و سینه می زد . همیشه زیر لب نجوا داشت . گفتم : پسر ! شاید مردم فکر کنند دیوانه ای ! گفت : من حسینم . عشق من هم حسین است .

 

 

۱۶- همه اش می گفت : من آخر شهید می شوم . می خندیدم . می گفت : حالا نگاه کن . اگر آخرش شهید نشدم !

به مادرش هم این را گفته بود .

 

 

۱۷- استعداد خوبی داشت . یک بار هم تجدید نیاورد . طرح ساختمانی اش در جشنواره مقام آورد و سکه گرفت . برای دانشگاه یک بار که امتحان داد قبول شد آن هم در شهر خودش ، بدون کلاس کنکور .

به آینده اش خیلی امید داشتیم .

 

 

۱۸- نگاهی به قبرها کرد و گفت : می خواهم بدهم سنگ قبرم را بنویسند . ورودی امامزاده عبدالله بود . شوخی کردم اما . . . توی حال خودش بود . گفت : برای رفتن خیالم راحت است . داشت استغفار می کرد . درست دو روز قبل از شهادتش .

 

 

۱۹- از راه که رسیدم دیدم ناراحت و افسرده است . هیچ وقت این طور ندیده بودمش . شروع کردم به حرف زدن . نمی خواستم چیزی روی دلش سنگینی کند . بغض کرده بود .

توی خیابان با چند نفر بحثش شده بود . می گفت : بر فرض تقلب شده ، دیگر چرا به عکس امام اهانت می کنید ؟

 

 

۲۰- قیافه اش ، صورتش ، حالتش ، نگاهش عوض شده بود . بگویم معصومیت یا نورانیت در چهره اش پیدا بود ، اغراق نکرده ام . از شوخی های همیشگی اش خبری نبود . گفت : می خواهند برایم زن بگیرند ! گفتم : برو تو که بچه ای هنوز ! چند ثانیه نگاهم کرد .

با هم شروع کردیم به نقشه کشیدن . با آن برنامه ریزی عجب مراسمی می شد . مگر چند روز طول کشید ؟ دنیا روی سرم خراب شد.

 

 

۲۱- از حمام که درآمد لباس های مرتبی پوشید و نشست سر سفره . گفت : مادر ، روزت مبارک . به شوخی گفتم : این طوری که قبول نیست ! سرش را پایین انداخت . گفت : الان دستم خالی است اما کار می کنم و . . .

از دلش درآوردم . اما ته دل خودم ماند . طاقت شرمندگی اش را نداشتم . چه می دانستم این آخرین روز دیدار است .

 

 

۲۲- جلوی آینه ایستاد . تمام قد ، خودش را ورانداز کرد . شب های قبل می گفتم : شلوغ است . خطر دارد مادر . اوباش از پشت خنجر می زنند ! آن شب زبانم باز نشد . برگشت نگاهم کرد . نگاهی که هنوز دلم را می لرزاند .

 

 

۲۳- بچه ها همه شان خسته بودند . صبح باید می رفتند سر کار . شب هم درگیری . یکی کاسب بود . یکی کارمند یا کارگر . فرقی نمی کرد . بسیجی ، بسیجی است .

حسین هم خسته بود . فقط یک لقمه نان خورد که گفتند عملیات است . راه افتاد و رفت سعادت آباد .

 

 

۲۴- دلم می خواهد آن راننده پرایدی که نصف شب بچه بسیجی ها را زیر می گرفت  ببینم . همان که حسینم را شهید کرد .

کاری اش ندارم به خدا ! فقط می خواهم بپرسم دلت آمد پسر به این قشنگی را از مادرش بگیری ؟!

 

 

۲۵- در آن اطراف شهیدی نبود که پیکرش را بیاورند و او به تشییعش نرفته باشد . برای شهدا از دل و جان مایه می گذاشت .

تشییع خودش هم دیدنی بود . در قطعه 55 همسایه شهدا شد . حالا هم به برکت شهدا اسمش سر زبان ها افتاده است .

 

 

۲۶- رفته بودیم مشهد انگار . دور سفره ای بزرگ نشسته بودیم . صدایی بلند شد : آقا دارد می آید . . . حسین پرید . آماده آماده بود . زد روی شانه من . گفتم : نه . من نمی توانم .

معطل نماند . رفت که رفت .

 

 

27-  خون شهید هیچ وقت هدر نمی رود . دیدید یک دفعه شورش ها خوابید . فتنه گرها رسوا شدند . خون پاک او چهره زشت و حیوانی منافقان را برملا کرد و سندی شد بر اثبات مظلومیت ناگفته بسیجیان خامنه ای .

 

 

28- آقا را که دیدیم دیگر نمی‌دانستیم چه‌کار کنیم. حسین دوست داشت آقا را ببیند. وقتی ایشان را دیدیم، گریه می کردیم. آقا گفتند دخترم خوشحال باشید که حسین دانشگاه اصلیش قبول شده است. دیدار آقا برای ما از همه بهتر بود.

 

 

بر اساس خاطراتی از : حسن غلام کبیری ( پدر شهید ) – مادر شهید -  حبیب غلام کبیری ( برادر شهید ) – آقایان : هومن آذرمیر – علی جوالی – امیر ناصری – حامد ملا – محمد جواد سعیدی – اصغر برزگری .

 

 

جمع آوری خاطرات : مهدی جعفری

 

 

تنظیم وبازنویسی : سید حمید مشتاقی نیا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به بهانه تغییر فرمانده انتظامی بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۰ آذر ۱۴۰۲، ۰۷:۱۳ ق.ظ

ضمن عرض خوش آمد به فرمانده جدید انتظامی شهرستان و آرزوی توفیق برای فرمانده پیشین، ذکر چند نکته را ضروری میدانم:

1- نیروی انتظامی متعلق به جمهوری اسلامی است و طبعا باید بی وقفه در خدمت اجرای قوانین اسلامی باشد. پدیده شوم کشف حجاب در راستای هنجارشکنی و گسترش فرهنگ بی مبالاتی از جمله مصادیق مشهود جرائم قانونی و سیاسی است که برخورد مستمر و محسوس حافظان قانون را طلب میکند.

2- نیروی انتظامی مسئول صیانت از میز مسئولان و صاحبان قدرت نیست. یک شهروند منتقد و دلسوز نباید از بابت پرونده سازی احتمالی به خاطر انتقاد از مسئولان احساس نگرانی کند.

3- تشخیص نوع مجازات و تنبیه متهمان بر عهده قاضی است. برخورد غلط یک مأمور خودسر و بی جنبه با مردم عادی یا حتی متهم ولو به بهانه بازجویی به اعتبار نظام اسلامی لطمه میزند.

4- عملکرد نیروی انتظامی شهرستان بابل در مهار آشوب سال گذشته جماعت هرز و هیز، خوب و البته پرزحمت و طاقت فرسا بود. در این میان اما جو سازی و هجمه روانی ناجوانمردانه شبکه های مجازی معاند فشار روحی مضاعفی بر خانواده های مأموران نیرو وارد آورد که لازم است با اجرای برنامه های متعدد فرهنگی و تفریحی نسبت به دلجویی و تقدیر از صبوری خانواده های کارکنان اقدام شود.

5- مراوده مفسدان برجسته و عناصر بدنام و متهمان دانه درشت اقتصادی مثل ابربدهکاران بانک دی و ... با دستگاه نباید به گونه ای باشد که باعث دلسردی و سرخوردگی دلسوزان و پابرهنگان و ولی نعمتان انقلاب گردد.

6- نیروی انتظامی به نسبت مساحت و جمعیت شهرستان از نظر عده و عُده با استانداردهای لازم و مرسوم کشور فاصله دارد که این امر فشار کاری بیشتری را بر مأموران فراجا تحمیل می کند. در این خصوص میتوان با کمک نمایندگان مجلسین شورا و خبرگان جهت پیگیری از مراکز ذی صلاح، نسبت به افزایش تعداد کلانتری ها و تأمین نیروی مورد نیاز اقدام نمود.

7- نیروهای بسیجی و دلسوز و انقلابی همواره در هر برهه ای از سر دغدغه و غیرت اعتقادی خود بی هیچ توقعی دست یاری به سوی نهاد انتظامی دراز کرده اند. بی شک استفاده بهتر و بیشتر از ظرفیت پایگاههای مردمی بسیج در اجرای مأموریتهای فراجا و گسترش حس امنیت عمومی بسیار مؤثر و راهگشا خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در دانشگاه صنعتی بابل چه میگذرد؟

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۷ آذر ۱۴۰۲، ۰۲:۴۷ ب.ظ

مدتی است درباره مدیریت دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل مطالبی در فضای مجازی منتشر میشود که نیازمند توجه و رسیدگی فوری نهادهای نظارتی است. بخشی از این افشاگری ها را شرعا نمیتوان اینجا هم ذکر کرد اما یک بخش این مطالب لااقل در خصوص نقش یکی از معاونان دانشگاه به نام خسروی در تحریک دانشجویان برای ایجاد اغتشاش است که میزان صحت و سقم آن حتما باید مورد رسیدگی قرار بگیرد.

عجیب است وقتی یک بسیجی از سر دلسوزی به انتقادی کوتاه درباره یک مسئول رده پایین در حد فرماندار و امام جمعه دست میزند با پرونده سازی و بگیر و ببند مواجه میشود اما وقتی درباره تخلفات یک مسئول مطالبی منتشر میشود کسی نیست به آن رسیدگی کرده و موارد اتهامی را بررسی نماید!

نهادهای قضایی و تأمینی و نظارتی باید دقت کنند که وظیفه اصلی آنها حفظ انقلاب و اسلام است نه صیانت از میز مسئولان.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اوج، گاهی زیر موج!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۰۳ ب.ظ

فاطمه معتمد آریا: عکس من را از ولیعصر پایین بیاورید - BBC News فارسی

 

کاشف به عمل آمد تیم سازنده برنامه به افق فلسطین که در اقدامی عجیب و حاشیه ساز تریبون پخش مستقیم رسانه ملی را در اختیار بعضی چهره های مساله دار فتنه 88 مثل ابطحی و انصاری داده و آنها هم به جای تبیین مواضع انقلاب در خصوص آزادی قدس شریف به عقده گشایی از نظام و حمایت از موسوی و کروبی پرداختند، از سازمان رسانه ای اوج بوده اند.

خاطرتان هست در اوج فتنه اوباش فحشا طلب در سال گذشته، ناگهان دیوارنگاره میدان ولی عصر عج به تصاویر زنان فرهیخته و افتخارآفرین ایران اسلامی اختصاص پیدا کرد و در اقدامی عجیب، عکس فاطمه معتمد آریا هم که با کشف حجاب و سخنان تحریک آمیز خود نقش بسزایی در آتش افروزی اوباش داشت در میان زنان مذکور جای گرفته بود؟ نه تنها نیروهای متدین به این کج سلیقگی سازمان اوج اعتراض کردند بلکه خود معتمدآریا هم شروع به دهن کجی و تمسخر این اقدام کرد و ظرف 24 ساعت بعد این دیوارنگاره پایین کشیده شد.

همان وقت امیرحسین ثابتی مطلبی منتشر کرد و به این مضمون نوشت که لایه هایی از فعالان فرهنگی مرتبط با سپاه آنقدر ساده لوح یا خودباخته هستند که گمان میکنند اگر به اصحاب فتنه و آشوب باج بدهند آنها جذب نظام خواهند شد و البته دستاوردی جز لگدپراکنی این افراد حاصلشان نمی گردد

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به انقلاب و نظام و مردم رحم کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۹ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۵۵ ق.ظ

اقدام ناگهانی آخوندی و ظریف و روحانی را کنار هم بگذارید.

صدا و سیما بر مبنای ذستورالعمل اتاق های فکر پشت پرده سیاست تلاش داشت به بهانه پرداختن به مساله غزه، آبی هم برای انتخابات آتی مجلس گرم کند. از این رو تریبونی به شخصیتهای اصلاح طلب و گاه فتنه گر داد که بخشی از آنها مثل مجید انصاری و ابطحی از این فرصت برای دفاع و تطهیر سران فتنه استفاده کرده و آذری جهرمی هم به مناقشات جناحی مدنظر خود دامن زد. در حالی که اساسا شعار نه غزه نه لبنان از فتنه 88 سر زبانها افتاد و موسوی نیز این جماعت لاابالی را مردم خداجو لقب داد.

جالب است همین صدا و سیما حاضر نیست به نیروهای مستقل و عدالتخواه و منتقد دو جناح تریبون بدهد.

بگذریم.

به طور ناگهانی اما در روزهای اخیر، عباس آخوندی و جواد ظریف و حسن روحانی به میدان آمده و حرفهایی مشکوک را به زبان آوردند. آخوندی گمانه ای در خصوص فروپاشی نظام مطرح کرد. روحانی از قریب الوقوع بودن جنگ سخن گفت و ظریف ضمن رد مبانی استکبارستیزی انقلاب، یادآور شد که جنگ باعث آسیب به مردم شده اما مسئولان در امان خواهند ماند.

این اظهار نظرها در حالی است که یکماه پس از آغاز نبرد جدید حماس و رژیم غاصب، زندگی عادی در ایران جریان داشته، تأثیری از این جنگ بر افزایش قیمت ارز و طلا مشاهده نشده و ایران و حتی حزب الله به اذعان همه تحلیلگران بین المللی اراده ای برای ورود مستقیم به جنگ با اسرائیل نشان نداده اند.

در هفته های نخست جنگ بین روسیه و اوکراین نیز شاهد چنین گمانه هایی از سوی چهره های مرموز در خصوص احتمال گسترش نبرد به مرزهای ایران بودیم. موارد دیگری از دیدار روحانی با جاسوسان اسرائیلی که در کتاب تماس دکتر عباسی بیان شد تا طرح مباحث مشکوک از سوی ظریف در جریان حضور اسد در ایران و... در خصوص این چهره ها وجود دارد که نتیجه ای رسمی از بررسی آن اعلام نشده است.

دو تحلیل بدبینانه و نسبتا خوشینانه را میتوان در این خصوص بیان کرد.

یا امثال روحانی و ظریف بر اساس فرضیه ها و قرائنی که بارها مطرح گردیده مأمور شبکه های امنیتی بیگانه بوده و وظیفه دارند سر بزنگاه نسبت به خالی کردن دل مردم و ایجاد شکاف بین امت و امامت و تضعیف جبهه مقاومت اقدام کنند،

یا این حرکتها صرفا جنبه انتخاباتی و تاریخی داشته و حضرات قصد دارند نام خود را به عنوان منجی کشور ثبت نمایند.

آنچه مهمتر از این تحلیلهاست ضرورت هوشیاری شورای نگهبان و پرهیز از سفارش پذیری و تمایلات مصلحت اندیشانه در انتخابات مجلس و خبرگان آتی است.

تأیید صلاحیت روحانی و مجتهد سازی از او در دو انتخابات خبرگان گذشته بدون آنکه امتحان علمی بدهد و نیز تأیید صلاحیت او در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 که به اذعان کدخدایی با وساطت یک نفر انجام شد از ابهامات زجرآور تاریخ انقلاب اسلامی است. نگذارید این تجربیات تلخ دوباره تکرار شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بازنده افکار عمومی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۵۰ ق.ظ

ایرنا - وداع با پیکر شهید امنیت سید روح‌الله عجمیان - صاحب‌خبر

 

برادر شهید عجمیان مصاحبه کرد و گفت قاتل اصلی سید روح الله همان پزشکی بود که با دخالت ولایتی از اعدام گریخت او بود که به پیکر برادرش چاقو زد و...، آن دو نفری که اعدام شدند دو جوان بی کس و کار بودند که اتهامشان محاربه بود و محکومیتشان لزوما ربطی به دخالت مستقیم در قتل شهید نداشت.

قوه قضاییه هم بیانیه داد و برای اینکه از تصمیم خودش دفاع کند شروع کرد به برشمردن نقش مثبت پزشک مذکور که چقدر در نجات مصدومان اغتشاش سهم داشته است و ... بعد یک رندی هم از قماش فتنه گران پیدا شد و مطلب نوشت که خوب اساسا اگر این جناب دکتر اینقدر نقش مثبت در معرکه آشوب داشته برای چه به پانزده سال زندان و نفی بلد محکوم شده است؟!

چنین است که وقتی دستگاه عدلیه میخواهد زیگزاگ حرکت کند بازنده افکار عمومی قرار گرفته و نزد هر دو گروه شکست خورده و مقهور می گردد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کاش این مطلب را نمیخواندم

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۴ مهر ۱۴۰۲، ۰۴:۱۵ ب.ظ

تصاویر/ حضور رئیس مجلس در منزل شهید مدافع امنیت پوریا احمدی

 

این مطلب را اتفاقی در یکی از گروههای مجازی دیدم. کاش آن را نمیخواندم. نمیدانم چه کسی نوشته. امیدوارم دروغ گفته باشد که به نظر اینطور نیست. مشابه آن را قبلا هم شنیده ام. خدا نیامرزد جماعت هیز و هرز منفعل و خودباخته را. خدا نگذرد از مسئولانی که دشمن را در فضای مجازی آزاد گذاشتند. خدا نگذرد از بی غیرتی و توحّش و ناجوانمردی و درندگی. آنچه یکسال اخیر بر سر مومنین و انقلاب گذشت نباید از حافظه ملت پاک شود. نباید عصیان گری داعشی های وطنی و حامیان رسانه ای آنها به سادگی فراموش شود. بخوانید و آتش بگیرید:

 

✍️دیروز رفتیم دیدار یک خانواده شهید و شرحه شرحه برگشتیم. 😔

دیدار خانواده شهیدی که هنوز سال شهیدشون نرسیده بود.
به ما گفتن شهید امنیت هست و ما تصورمون این بود که از نیروهای انتظامی، سپاه، بسیج و یا اطلاعات بودن که شهید شدن. ولی وقتی رسیدیم و روایت خانواده را شنیدیم، کلا هنگ کردیم.

پوریا احمدی که از قضا آدم مذهبی هم بوده، یکی از روزهای اغتشاشات سال 1401  از مغازه ای که با برادر خانمش شریک بوده، به خونه برمی گرده، همسرش هم زنگ می زنه بهش که پیروزی شلوغه و مواظب باش. اون هم می گه باشه و زودتر می آد تا برسه پیش بچه ها تا تنها نباشن، چون همسرش توی بیمارستان کار می کرده و شیفت بوده. 
توی راه می بینه اغتشاش گرها ریختن سر چند تا خانم با حجاب و دارن کتکشون می زنند و چادر و روسری از سرشون می کشند. می ره کمکشون تا از زیر دست اون ها نجاتشون بده. ولی اغتشاش گرها می ریزند سرش و با چوب و قمه و هر چی که می تونند، می زننش.

انقدر می زنند که خون و جونی در بدنش نمی مونه، به یک جوب پناه می بره و یک وری اون تو می مونه، باز هم انقدر می زنند که طرفی که سمت بیرون بوده، کامل کبود و زخمی می شه. وقتی آشوبگرها فکر می کنند این بنده خدا مرده، میرن.

 این شهید که کمی هنوز جون داشته از توی جوب بلند می شه تا بره، همین طور که مشغول رفتن بوده، دوباره یکی می آد و یک چاقو به سمت قلبش می زنه. و بعد هم بقیه می رسند و با چوب و سنگ و هر چی که می رسه بهش می زنند.😭 تا اینکه نیروهای بسیج می رسند و دورش را می گیرند تا بیشتر از این کتک نخوره.

آمبولانس خبر می کنند، ولی اغتشاش گرها آمبولانس را هم به آتیش می کشند.
 بعد از یک ساعت و خورده که کلی خون از این بنده خدا رفته بوده، یک پیکان وانت را پیدا می کنند و یواشکی می گذارنش اون تو و می رسونند بیمارستان. در بدو ورود به بیمارستان، به اتاق عمل می برنش، و چهار عمل روش انجام می دن و ....

همسر شهید می گفت وقتی بالاخره پیداش کردم و رسیدم بیمارستان، پرستار می گفت خانم این تا صبح تمام می کنه، امید نداشته باش. با یه حالت بدی و این هنوز توی ذهنش بود.

 شهید ما دوازده روز بین مرگ و زندگی در تقلا بوده و اجازه آب خوردن هم نداشته. همسرش می گفت، می گفته فقط بهم آب بدید، هر کاری بگید می کنم.
 ولی در نهایت نمی تونند بهش آب بدن و تشنه لب شهید می شه.


 خانواده شهید می گفتن بنرهای تسلیت را نصب کردیم، تا مراسم ختم بگیریم. ولی همه بنرها را کشیدن پایین و پاره کردن. از نیروی انتظامی خواستیم امنیت مراسم ختم را تامین کنند ولی گفتن نیرو نداریم. در نتیجه از ترس مراسم را در شهرستان خودمون گرفتیم.
می گفتن امسال هم که برامون بنر زدن، اومدیم دیدیم بنر را کندن. دل خونی داشتن از شایعات، از دروغ ها، از بی مهری ها. 

یک خانواده ساده که حالا بدون پدر زندگی را توی یک منزل پنجاه متری که نمی دونم اجاره ای بود یا نه، می گذروندن. دختری که توی اوج نوجوانی بی پدر شده بود و حتی تحمل جلسه دیدار ما را نداشت و نیومده بود.
 همسری که با هر صحبتی اشک توی چشماش جمع می شد و یاد همسر مهربونش می افتاد.
دختر کوچیک شیرین زبونی که توی همون جلسه دل همه ما را برد و هر از چندگاهی می گفت، می تونم منم حرف بزنم و عکس پدرش را بغل می کرد تا ازش عکس بگیریم.

آقا بگذارید روضه آخر را بخونم. همسر شهید می گفت، دختر بزرگم می گه مامان یک سری توی دفاع مقدس رفتند و با دشمنان جنگیدند و شهید شدن. یک سری رفتن و مدافع حرم شدن و با داعش جنگیدن و داعش کشتشون. ولی پدر من توی همین شهر کشته شد. همشهری هاش کشتنش. توی چند متری خونمون شهید شد. مردم همین شهر، همین مردمی که صبح تا شب کنار ما راه می رن، کشتنش. دسته جمعی. با بدترین حالت.
تا تونستند بهش چاقو زدن، تا تونستن سنگ زدن، حتی با پا لگد زدن، بعد هم که دارن خانواده شون را آزار می دن. براتون آشنا نیست؟

#کانال_شهیدان_حیدری_فر
#شهید_پوریا_احمدی 
#شهید_غیرت 
#شهید_مظلوم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سر تندیس حاج قاسم هم معامله میکنیم

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۲، ۰۸:۳۳ ق.ظ

مشخصات، قیمت و خرید تندیس طرح شهید حاج قاسم سلیمانی کد B100 | دیجی‌کالا

 

غائله مهسا، بازی برد برد بود. طرفداران فحشا به مطالبه اصلی خود یعنی کشف حجاب رسیدند. در پایتخت جمهوری اسلامی حتی در باغ موزه دفاع مقدس و بیخ گوش عزیزان سپاه هم مانور بی حجابی در جریان است.

دولت هم از این بازی ضرر نکرد. مطالبات اصلی مردم از فضای معیشت به مطالبات غیرواقعی و بی خاصیت منحرف شد و فریاد از گرانی و بیکاری و ... جای خودش را به هوس بوسیدن در کوچه و آغوش رایگان داد. دولت از این موقعیت استثنایی کمال بهره را برد و در اقدامی ضربتی، دلار را از بیست و پنج هزار تومان به پنجاه هزار تومان رساند و چاله چوله های اقتصادی اش را پر کرد. مقداری هم از همین درآمد بادآورده در قالب یارانه و سهام عدالت به لایه هایی از جامعه بخشیده شد تا رزومه عدالت و مردم داری اش بدون آمار نماند. پرونده اختلاس های کلانی مثل فولاد مبارکه و ... در محاق فراموشی فرو رفت، طرح های حاشیه سازی مثل صیانت فضای مجازی، افزایش هزینه تلفن ثابت و... در لابلای همین هیاهو به اجرا درآمد، مبارزه با حلقه های رسانه ای و فکری وابسته به اجانب شدت و رسمیت بیشتری گرفت و...

نظام و ضد نظام، سهمشان را از این غائله به دست آوردند. ضررش ماند برای مردم و احکام شرع.

قدرت، شیرین است و تغییر باور "اوجب واجبات بودن حفظ نظام" به "اوجب واجبات بودن حفظ میز"، راه را برای توجیه هر نوع سیاست بازی و عقب نشینی از شعائر هموار ساخته است.

الغرض؛ به همان دلیل و انگیزه ای که خشتک رییس جمهورهای سابق را بخاطر دم زدن از ورود بانوان به ورزشگاه برای تماشای مسابقات فوتبال، روی سرشان می کشیدیم اما در دولت رییسی به این خواسته فدراسیون جهانی تن دادیم (و البته از این دست مثالها فراوان است) بابت تندیس حاج قاسم هم عقب نشینی کرده و تصویر این نماد مقاومت و عزت و بالندگی ملت را از ورزشگاه اصفهان دور خواهیم کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حجاب در حجاب!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲ مهر ۱۴۰۲، ۰۴:۴۴ ب.ظ

نظام برنامه خاصی برای مقابله با کشف حجاب و کنترل ناهنجاری های اجتماعی ندارد. فریب این یکسال کش و قوس تصویب لایحه حجاب را نخورید.

مگر پیش از ماجرای مهسا در سالهای گذشته اقدام خاصی برای کنترل وضع حجاب صورت می گرفت؟ روزی بود که به خیابانهای پایتخت برویم و زن کشف حجاب کرده ای را نبینیم؟ این بی برنامگی خودش یک برنامه است. به عبارت دقیقتر، یک نوع شیوه حکمرانی است تا موافقان و مخالفان را در حالت خلسه و سردر گمی نگه دارد، گاهی با بی حجاب برخورد می شود گاهی با آمر به معروف، کسی نمی فهمد آخرش تصمیم و نظر مسئولان چیست؟

درباره طرح صیانت چقدر جنجال شد؟ آخرش معلوم شد طراحان چیزی در چنته ندارند جز فیلتر، که اول از همه خود مسئولان ذی ربط با فیلترشکن وارد شبکه های بیگانه شده و فعالیتشان را ادامه دادند. با این سیاست به طرفداران نظام می گویند که ما تلاشمان را کردیم، به مخالفان نظام هم می گویند آزادی شما را که نگرفتیم. در صورتی که به راحتی می توانند پهنای باند شبکه های غیرمجاز را مسدود کنند و نمی کنند.

قدرت شیرین است و صاحبان آن حاضرند برای استمرار جایگاه و بهره وری بیشتر از چرب و شیرین دنیا به هر برنامه و طرحی متوسل شوند. ملت که به جان بیفتند و نفهمند نظام طرف کیست، کاری هم با پرونده تخلفات فولاد و پتروشیمی و بانکهای خصوصی و اوقاف و ... ندارند و سرشان حسابی گرم نزاع بر سر روسری و بوسیدن در کوچه و سلف مختلط می شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک قاعده کلی!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ مهر ۱۴۰۲، ۰۵:۰۵ ب.ظ

تصاویر| مراسم تشییع پیکر شهید حجت الاسلام اعتبار | خبرنامه دانشجویان ایران

 

قاعده کلی این است که هرگاه فردی به روحانیون و یا زنان محجبه حمله ور شده و آنها را مورد آسیب قرار داده و یا به قتل برساند و یا مقابل اماکن و هیئتهای مذهبی اقدام به هنجارشکنی و هتک شعائر دینی نماید لابد مشکل شخصی با آنها داشته و یا مبتلا به اختلال حواس و مشکلات روحی روانی است که به طور معمول بخشیده میشود؛ اما اگر کسی به اسب مسئولان یابو بگوید و به صاحبان قدرت و مکنت اخم کند یقینا عنصر وابسته به امپریالیسم و عضو مزدور یکی از باندهای مخوف و پیچیده جاسوسی و تروریستی است که باید دمار از روزگارش در بیاید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زنگ زور ما!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۲، ۰۶:۵۲ ق.ظ

تسنیم: لیلا حسین‌زاده پایان‌نامه‌اش را با نام پیشه‌وری و قاضی محمد آغاز کرد

 

ایران در مناقشات بین آذربایجان و ارمنستان، گذرگاه زنگزور را خط قرمز دانسته و تهدید کرده اجازه تغییر در مرزهای ژئوپلیتیک خود را نخواهد داد.

دولت باکو این قول را در مذاکره با مسئولان ایرانی داد که قصدی برای تصرف این معبر نداشته و تمرکزش روی نقاط دیگر است.

با این حال اما رویکرد کلامی باکو و آنکارا پس از حمله دیروز به ارمنستان، خط و نشان کشیدن برای زنگزور بود.

به نظر می رسد دولت باکو با پیش بینی غلط از حوادث آخر شهریور ماه ایران سیاستی منافقانه را در اعلام مواضع خود اتخاذ نموده است. 

الهام گمان میکرد در سالگرد مهسا ایران درگیر آشوبهای شدید گردیده و دیگر توان اجرای آتش در مناطق شمالغربی را نخواهد داشت. از این رو این تاریخ را برای حمله به قره باغ انتخاب نمود. تلاش برای تحریک هموطنان آذری در ماجرای خشک شدن دریاچه ارومیه توسط رسانه های باکو، بزرگنمایی از حادثه شهادت دو بسیجی نورآیاد ممسنی توسط سایتهای وابسته به همسر الهام، تحرک اکراد ضدانقلاب در مرزها به واسطه خط دهی آنکارا و ... از جمله اتفاقاتی است که پشت پرده اوهام و نیّات شوم دولت باکو را نشان می دهد که البته ناکام ماند. دیپلمات رژِیم صهیونیستی که متحد جدید باکو است با همین انگیزه عکس مهسا را در سازمان ملل به دست گرفت که البته از صحن مجمع اخراج شد. حضور لیلا حسین زاده با لباس پژاک و کشف حجاب در دانشگاه بی در و پیکر تهران نیز در همین راستا قابل تحلیل است. درگیری بین کردهای جدایی طلب با دولت ایران فرصت ایده آل برای تحقق رویاپردازی های دولت صهیونیستی باکو است که البته تیرش فعلا به سنگ خورده است. به یقین با لیلا حسین زاده در فرصت مقتضی برخورد خواهد شد و دولت ایران ترسی از واکنش جدایی طلبان کرد ندارد که اگر واهمه ای بود منجر به عقب راندن آنان از مرزهای غربی کشور نمی گردید. امثال حسین زاده که آلت دست سرویسهای بیگانه برای ایجاد تنش داخلی در ایران هستند آنقدر عاقل نیستند که بدانند ایرانیان مخالف حجاب هم اجازه تجزیه طلبی به دشمنان را نداده و پوشیدن لباس پژاک و کشف حجاب در واقع خدمت به اهداف جمهوری اسلامی در افشای ماهیت ضد ملی مخالفان شریعت خواهد بود.

دولت باکو نیز به خوبی واقف است اگر بخواهد خلاف قول و قرارهایی که داشته عمل کرده و در پازل رژیم اشغالگر قدس اقدام به نادیده گرفتن حقوق بین المللی جمهوری اسلامی نماید زودتر از آنچه که تصور میکند تنبیه خواهد شد.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مهسا از زاویه دید تتل

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۲، ۰۷:۳۷ ب.ظ

امیر تتلو از نگاه خودش در سالگرد فوت مهسا امینی متنی را منتشر کرده که البته بعضی کلماتش منشوری است. گفتم حال و هوایتان عوض شود. تصویر متن او را در زیر بخوانید:

 

عکس| روایت توهین آمیز امیر تتلو از قانون شکنی مهسا امینی

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

همه ایران، نور آباد است!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۲، ۱۰:۴۴ ق.ظ

مشرق نیوز - تصویری از منزل شهید مدافع امنیت یاسر شجاعیان

 

نمیدانم چرا یاسر شجاعیان را چندباری به اشتباه می گویم یاسر عجمیان. شهدا همه نور واحد هستند اما قرابت خاصی بین یاسر شجاعیان در نورآباد ممسنی با سید روح الله عجمیان در کمال شهر کرج وجود دارد. انقلاب اسلامی هنوز پابرجاست تا چنین حامیان جانبرکفی در قشر مستضعف جامعه دارد. آنهایی که در خارج نشسته و بر تخت راحت طلبی و خوشگذرانی یله داده اند بچه های مستضعف ما را به کشتن می دهند تا کشور را از کجا به کجا بکشانند؟

اعضای اتحادیه خلق کمونیستها همه تحصیل کرده آمریکا بودند. می گفتند آمده ایم مستضعفان را نجات بدهیم. بعد از واقعه ششم بهمن در شهر هزار سنگر، وقتی در سالن ورزشی آمل پای میز محاکمه نشستند گفتند حالا با دیدن کفشهای پاره و گلی مردم فهمیده ایم راه را به اشتباه رفته ایم. چهل شهید حماسه آفرین آمل همه از پایین ترین سطوح اقتصادی کشور بودند.

فردا پس فردا اگر قاتل یاسر شجاعیان شناسایی شد و مثل قاتل سفاک عجمیان دارای مدرک پزشکی و ... بود دکتر ضلالتی دیگری پیدا نشود سر خون بچه های بسیج معامله کند! قوه قضاییه حواسش باشد دل بچه های پابرهنه انقلاب از دست ملاحظه کاری دوستان، غرق خون است.

آن دست مسئولان شکم گنده ماتحت گشاد خوش نشین پول پرست و آقازاده ها و دامادهای رانت خوارشان سر و وضع زندگی امثال شجاعیان و عجمیان را بینند و کمی خجالت بکشند. همه مدیون شهداییم؛ مسئولان، بیشتر.

غفلت و مسامحه و کژ رفتاری ما در محکمه خون شهدا تاوان سختی خواهد داشت.

راستی صحبت از شهر هزار سنگر آمل شد. دیشب شیربچه دیار علویان، امیرحسین زارع دو مدال طلا را در زاگرب به چنگ آورد. یکی اش بابت کسب مقام قهرمانی بود دیگری اش اما مدال اخلاق و منش علوی. در مصاحبه ای که بلافاصله پس از اتمام کشتی انجام داد در حالی که نفس نفس می زد گفت این برد را مدیون عنایت خدا و لطف اهل بیت هستم و تأکید کرد ما کشتی را ورزش اول خود با رویکرد پهلوانی و اخلاق میدانیم. او به رغم رفتار ناپسند حریف، صورتش را بوسید.

درد و بلای این پهلوان های دلیر و پاک بخورد توی سر شوتبالیست های میلیاردری که تا خرخره از آخور بیت المال مسلمین ارتزاق میکنند و اغلب جز ترویج فرهنگ بی بند و باری و بداخلاقی و هنجارشکنی دستاوردی برای جامعه ندارند.

 

photo_2023-09-18_10-32-48_x028.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هستیم بر آن عهد که بستیم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، ۰۷:۰۱ ب.ظ

عکس پرچم ایران - گرافیک با طعم تربچه - طرح لایه باز

 

نظام ده تا ایراد دارد نه، صدتا. شما هر عیب و ایرادی از نظام دارید من دوتای دیگر رویش میگذارم و با آب و تاب برایتان تعریف میکنم. تاوان اصلاح و مبارزه را هم داده و خواهم داد. در محور عدالت با بعضی از اهدافی که در انقلاب داشتیم فاصله داریم. این را من نمی گویم کلمات رهبری است که "در عدالت عقبیم" و...

همین نظم نصفه و نیمه جمهوری و اسلامی با آنچه شما وادادگان هرز و هیز که ته آرمانتان بوسیدن در کوچه و آغوش رایگان و توزیع رایگان کاندوم است فرسنگ ها فاصله دارد از جنس نور.

مهر پارسال می گفتید یک ماه دیگر کار نظام تمام است. الان در سالگرد انقلاب پوشکی تان این ماییم که موشکهایمان برق از سر ابرقدرتها پرانده، ماییم که با یک اشاره مانع از اجرای نقشه صهیونیستی دولت باکو در مرز ارمنستان می شویم. ماییم که با یک اشاره، اکراد تجزیه طلب را 750 کیلومتر از مرزها به عقب می رانیم. اروپا ما را مسبب کودتاهای اخیر آفریقا بر ضد غرب می داند و نیروهای مسلح ما را تحریم می کند. دقت کرده اید؟ روزی به صرف ورود نیروهای مسلح روس و انگلیس، ارتش پرادعای رضاخان بدون شلیک گلوله خلع سلاح شد و گریخت؛ امروز در نقطه ای هستیم که مجبورند نیرهای مسلح ما را در سطح جهانی تحریم کنند. ماییم که بینی آمریکا و انگلیس را در خلیج فارس به آب مالیدیم.

ماییم که برخلاف تاریخ دو قرن اخیر، یک وجب از خاک کشورمان را از دست ندادیم.

ماییم که روزگاری نه چندان دور برای جبران عقب افتادگی های دوره ظلمت طاغوت با نهضت سواد آموزی شروع کردیم و مدتهاست که نهضت تولید علم را در جهان به پیش می بریم.

ما انقلابمان را به هوس رانی چند غرب زده خودباخته عرق خور نمی فروشیم. روی دشمن را کم کردیم روی عناصر دشمن را که راحت تر کم می کنیم.

انقلاب اسلامی است که عباس بابایی و صیاد شیرازی و سلیمانی و ابوترابی و رادمهر و محمدخانی و بابک نوری و عجمیان و علی وردی ها را تربیت و الگوی جامعه قرار داده است.

گفتند راهپیمایی اربعین و جشن غدیر و تجمع محرم و صفر و ... را مصادره نکنید. چشم، ما مصادره نمی کنیم اما اینطور که شما خودتان را باخته اید و شلوارتان خیس شده در ضمیر پنهان خویش باور دارید هنوز هم جمهوری اسلامی را به اعتبار دین می شناسند. تا علم دین بالاست پرچم نظام اسلامی نیز در اهتزاز خواهد بود. تمدن دین و غیرت ملی، جزیی از هویت مردم این آب و خاک است و حالاحالاها نخواهید توانست با ماهواره و سگ بازی و اختلاط و اینستا و اختلاس و قلیان و عرق و ورق کمر به هدم آن ببندید.

البته خدا مسئولین ما را هم بیدار کند. ما از آمریکا و اذناب بی تنبانش نمی هراسیم. ترس ما از مسئولان ضعیف و رانت خوار و بی سواد و عدالت گریز است که ان شاءالله به برکت خون شهدا و مجاهدت سربازان بی ادعای انقلاب، شاهد اصلاح امور و جبران ضعفها باشیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی سطح مطالبات به زیر شکم میرسد!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۲، ۰۵:۲۷ ق.ظ

دیده اید آدمهایی که مدعی شجاعتند معمولا ترسو هستند؟ آنهایی که درباره همه چیز نظر میدهند معمولا کم سوادتر از بقیه اند؟ یا آنهایی که مقدس نما هستند و جانماز آب میکشند در خلوت شیطنت بیشتری دارند؟ آنهایی که مهره مار می فروشند یا برای حل مشکلات مردم پول میگیرند دعا نویسی کنند و با اجنه مرتبط شوند حریف مشکلات خودشان نشده و هشتشان گره نه شان است؟ آنهایی که بیشترین هیاهو برای سواد رسانه را دارند بیشترین دروغ ها را بافته و اهل فیک بازی اند؟ دخترهای ترشیده و مطلقه بیشتر از همه داعیه آموزش و مشاوره همسرداری و تشکیل زندگی موفق را دارند. کشورهایی که بیشترین شعار حقوق بشر را سر می دهند بدترین جنایتها را در حق بشریت مرتکب میشوند و...

شده است حکایت عزیزان ز ز ز که زر مفت می زدند. آن از شوتبالیستی که سر خواهرش هم کلاه گذاشت و او را به زندان انداخت، آن از رسوایی برنامه سازان بی بی سی که پشه ماده را روی هوا باردار می کنند، آزار جنسی سیما خانوم در اینترنشنال، تعرض جوجه مطرب شمالی به دوست دخترش و... بیخود نیست که مردها بیشتر از زنها شعار آزادی در پوشش و اختلاط را سر می دادند. جماعت هرز و هیزی که حتی در تجمعات اعتراضی خود نیز طاقت از کف داده سرشان در خشتک یکدیگر بود و دست از مالیدن هم بر نمی داشتند.

خدا دروغگو را رسوا میسازد.

از حق نگذریم جنبش فواحش با شعارهای کاف دار و طرح مطالباتی در سطح بوسیدن در کوچه و کشف حجاب و آغوش رایگان و سلف مختلط، بالاترین خدمت را به جمهوری اسلامی کرد. قصور مسئولان و عقب افتادگی های فرهنگی را آشکار نمود و با توجه به عفیف بودن تاریخی ملت متمدن ایران که سبقه اش به پیش از ظهور اسلام بر میگردد، بوی گند مطالبات سطحی و اهداف حیوانی اپوزیسیون را برملا ساخت و رویای سرنگونی نظام اسلامی را حالا حالاها به عقب انداخت.

 

photo_2022-10-27_06-47-58_f0e3.jpg

photo_2023-01-24_02-13-12_oqja.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از پریگوژین تا حاج محمود!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۲، ۰۶:۳۴ ب.ظ

photo_2023-08-28_18-23-12_h09l.jpg

photo_2023-08-28_18-23-04_ecfo.jpg

 

مباحثی پیرامون ترور احتمالی محمود احمدی نژاد در فضای مجازی ایجاد شده. دقت کنید دشمن با اختلافات جناحی باندهای قدرت کاری ندارد. برای دشمن هر خونی که بتواند فتنه ای بلند کند ارزش دارد محمود احمدی نژاد باشد یا سید محمد خاتمی و... سالگرد آشوبها نزدیک است و طبعاً نهادهای امنیتی به اقتضای حرفه شان به تمام فرضیه ها و حساسیتهای موجود توجه نشان می دهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فتنه، تقویم نمیشناسد

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۳۷ ب.ظ

پوستر فتنه - نهضت مردمی پوستر انقلاب

 

سرلشکر سلامی: دشمن به دنبال فتنه‌انگیزی در سالگرد حوادث سال گذشته است.

ظاهرا برداشت مسئولان از فتنه، صرف آشوبگری و حمله به ساختمان های دولتی است؛ وگرنه فتنه هر روز در سطح جامعه جریان دارد و گویا هنوز احساس خطری بابت آن شکل نگرفته است. هنجارشکنی ها و کشف حجاب مکرر، توهین پیاپی به مقدسات و نشر تصاویر آن، ضرب و شتم آمران به معروف و آزار زنان محجبه، انفعال مسئولان در مقابله با ناهنجاری ها، گرانی افسارگسیخته و سودجویی کارتل های اقتصادی، چندگانگی سیاستهای اقتصادی و فرهنگی، بی در و پیکر بودن فضای مجازی، تعلل در برخورد با تخلفات اقتصادی دانه درشتها، بی توجهی به شبهات مردم، مانور تجمل و تکثّر مصادیق رانت و تبعیض، اشاعه حس شکست و عقب ماندگی و طلبکاری در بین مردم و مسئولان، رواج بی اعتمادی نسبت به حاکمیت، نادیده گرفته شدن عدالت و ... از جمله عناوین و علائم استمرار فتنه ای است که پایه های اندیشه انقلاب مظلوم اسلامی را شل میکند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا