اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۷۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان فتنه» ثبت شده است

دنده معکوس

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۵ شهریور ۱۴۰۳، ۰۵:۲۸ ق.ظ

اوضاع دارد به سمتی می رود اغتشاش بعدی کسانی که اهل آشوب و فتنه نبودند هم بیایند خیابان از باب رزومه سازی چند تا فحش بدهند، سنگ پرت کنند، مأمور کتک بزنند بلکه پست و عنوان و امتیازی را در دولت به دست بیاورند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تاسف برای دادگاه ویژه

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۴ شهریور ۱۴۰۳، ۰۸:۳۵ ق.ظ

Instagram

 

در حالی که روحانیون فتنه گری مثل هادی غفاری و مجید انصاری و ... هیچ گاه محاکمه نشدند، به پرونده حسن روحانی به رغم طرح هزاران شکایت مردمی رسیدگی نشد، بسیاری از عناصر دخیل در فتنه های 78 و 88 و 401 دوباره روی کار آمده و از نظام و انقلاب طلبکار شده اند دادگاه ویژه روحانیت حجت الاسلام ریسمان سنج طلبه انقلابی و عدالتخواه اهواز را که در جریان دفاع از حقوق کارگران هفت تپه و نیز مبارزه با مفاسد میدان تره بار الغدیر اهواز حضور فعال و قابل ستایش داشت به زندان انداخت. مسئولان دادگاه ویژه تامل کنند در زمین چه کسی بازی می کنند؟ چه جریانی را تقویت می نمایند؟ غربت بچه های انقلاب چه زمانی پایان می یابد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نقاشی عدالت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۰۴ ق.ظ

پس از ختم پرونده (م.ر)؛ انتظار برای فرجام پرونده (م.ه) | خبرنامه دانشجویان  ایران

 

نحوه برخورد با دانه درشتهای فتنه را دیدید؟ جوانکهای خنگ جوگیر بازی خورده که با شانتاژ دانه درشتها خر شده و به میدان اغتشاش قدم گذاشتند پرونده دار شده و آینده شان تباه گردید؛ اما عناصر اصلی و پشت صحنه می آیند پست های مهم را اشغال می کنند و صدایی هم از مسئولان قضایی و امنیتی شنیده نمی شود. به جای آن جوانهای احمقی که می آمدند جلوی دوربین می گفتند ... خوردیم باید امثال مجید انصاری و ظفرقندی و ... را وادار به ... خوردن می کردید نه آنکه تقدیسشان کنید.

در برخورد با مفاسد اقتصادی هم همین روال حاکم است. بی کس و کارها اسیر دادگاه و زندان می شوند آنهایی که لقمه های بزرگتر برداشتند به پرونده شان رسیدگی خاصی صورت نمی گیرد. مثالش پرونده اختلاس محیرالعقول فولاد مبارکه که به جایی نرسید، ابربدهکاران بانک دی، همدستان اکبر طبری مثل مصطفی نیاز که دارد صاف صاف می چرخد و کار خیر می کند، مثالش آن بابایی که به گفته رییس دادگستری تهران سی هزار میلیارد تومان به شبکه بانکی بدهکار است و با مذاکره! پذیرفته چهل درصدش را پس بدهد. حتی اسمش را نمی آورند که آب توی دلش تکان نخورد و.... بگذریم. از این دست حرفها و مثالها زیاد است. جالبش آنجاست وقتی می گوییم در برقراری عدالت لنگ می زنیم و قانون را با تبعیض پیاده می کنیم و... به عزیزان بر می خورد و تذکر می دهند سیاه نمایی نکنید! نظام اگر اعتماد مردم را نداشته باشد چیزی ندارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کمی ظرفیتتان را بالا ببرید

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۰۵ ق.ظ

انتقاد عباس عبدی از وضعیت ممیزی کتاب | ممیز «زنم سوی تو پَر» را

 

موافق ممیزی کتاب هستم اما با اعمال سلیقه شخصی و سیاسی، نه.

یادم است سالها پیش کتاب سرِ سبز را برای اخذ مجوز به وزارت ارشاد بردم. مطالب متعددی را گفتند که باید حذف کنی. برایشان توضیح دادم که جملات من در قالب کاریکلماتور و طنزآلود هستم. بالاخره راضی شان کردم اما یک جمله را به هیچ وجه اجازه نشر ندادند گفتند ممکن است به بعضی ها بر بخورد. عبارت این بود: فرزند فاضل هم ممکن است فاضلاب باشد؛ چونان گلاب از گل!

در جریان فتنه مهسا یادداشتهایی از منظر عدالتخواهانه نوشتم. دوستی پیشنهاد داد آنها را در قالب کتاب منتشر کنم در تاریخ بماند. دوست داشتم همان اواخر سال 1401 منتشر شود که نشد. الان در مرحله مجوز گیر افتاده است. هر جا گفته ام بعضی ائمه جمعه جاه طلب و باندباز هستند یا بعضی عوامل امنیتی و انتظامی نفوذی هستند را قلم گرفته اند. واقعاً این حرفها نیاز به سانسور دارد؟ اولاً دروغ نیست در هر مجموعه ای اعم از فرهنگیان و تجار و طلاب و ... بالاخره آدمهای ناباب هم پیدا می شوند، دوماً این موضوع بارها در رسانه های مختلف و در سطح وسیع منتشر شده و حرف تازه ای نیست. این حرفها را بچه های حزب اللهی نتوانند بزنند دشمن می زند اما با این تفاوت که ما علت وجود ضعف ها را فاصله از دستورات و آداب دین دانسته و به پای اصل نطام و انقلاب نمیگذاریم اما دشمن همین را به حساب اسلام و انقلاب نوشته و اساس حرکت نظام را مخدوش می سازد.

در دنیای ارتباطات آزاد و حاکمیت بی در و پیکر رسانه، سانسور چنین حرفهایی نشانه ترس و یا شیرین کاری کارشناسان ممیزی کتاب است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مهسا نظام را شکست داد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۱۸ ب.ظ

در نزدیک به این دو سال اخیر بارها به نقاط مختلف کشور سفر داشته ام. با شنیده ها کاری ندارم دیده ها را عرض میکنم. به خصوص صحنه هایی که در تهران و اصفهان و شمال شاهد بوده ام. به تفرجگاههای مختلف محدوده داخلی شهرها سر زده ام. آنچه بی تعارف باید از وضعیت حجاب و عفاف اذعان داشت این است که نظام از مهسا امینی شکست خورد. جنجال مرتبط با مرگ این دختر جوان توانست جمهوری اسلامی را به انفعال وا دارد.

تجربه کار اجرایی و عملیاتی در موضوع نهی از منکر دارم و میدانم که با اندک اراده ای میتوان لااقل در شهرستانها این معضل را به کنترل در آورد اما هیچ اراده ای در مسئولان دیده نمیشود.

در ماجرای فتنه ۱۴۰۱ خیلی از بچه های بسسجی شهید و مجروح شدند و حرمت خانمهای مذهبی بسیاری شکسته شد.

آنطرفی ها هم زیاد کشته و مجروح داده و آینده شان تباه شد.

اگر قرار بود به این راحتی در مقابل گناه سیاسی و شرعی کشف حجاب عقب نشینی کنیم چه نیازی بود اینهمه جوان به خاک و خون بغلتند؟ جواب علی وردی ها زاهدلویی ها عجمیان ها و... را کدام صاحب مسندی خواهد داد؟

اوباش و فواحش در فتنه مهسا دنبال عادی سازی کشف حجاب بودند که موفق شدند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خودت کارشناسی؟

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۸ مرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۴۶ ق.ظ

photo_2024-07-28_09-43-04_acru.jpg

 

یعنی خدا از رییسی نگذرد؟!

 

یکبار یک مسئول عالی رتبه راهور ناجا گفت ما محاسبه کردیم اگر خودروی با کیفیت وارد کنید هم مصرف بنزین کم شده هم آمار آلودگی و تصادفات و مرگ و میر کاهش پیدا میکند هم اینکه با صرفه جویی حاصل از آن میتوان کارگران بیکار شده صنایع فشل خودرو سازی را حقوق داد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پادکستر مشهور ایرانی همسرش را کشت و تکه‌تکه کرد!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۵:۵۶ ب.ظ

ماجرای هولناک جسد همسر دانشجوی شریف، پیچیده‌تر شد

 

مهدی پورباقی هنرمند بود، تحصیل کرده و نخبه دانشگاهی بود، روشنفکر بود، فعال مجازی بود، طرفدار کشف حجاب و آزادی و مدافع حقوق زنان بود، مقیم کانادا بود... همسرش را کشت، قطعه قطعه کرد، درون چمدان گذاشت. اندکی بعد خودش را هم کشت.

امکان ندارد صدایی از جزیان خودباخته فرهنگی و غربزده بشنوید و تحلیلی پیرامون نقش باورهای اعتقادی در خشونت و... مگر وقتی شهردار پیشین تهران زنش را در حمام به قتل رساند صدایی از این جماعت شنیده شد؟ هزاران تعدی و خشونتی که علیه زنان در غرب به ظاهر متمدن رخ میدهد هم از نگاه آنها مغفول می ماند. 

دوست معلمی داریم به شاگردان جو زده اش گفت خیلی طرفدار زن زندگی آزادی هستید مادرتان گفت نان بخر پشت گوش نیندازید! زن بردید سر همسرتان داد نزنید. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دورخیز اصلاحات برای فتح مجلس

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۹ تیر ۱۴۰۳، ۰۷:۰۶ ب.ظ

آنچه که محمدجواد ظریف چند شب گذشته به نیابت از مسعود پزشکیان در تلویزیون بیان کرد در واقع طرح و برنامه ای تاکتیکی از اتاق فکر جریان اصلاحات بود.

اصلاح طلبها به بهارستان نگاه جدی دارند و می دانند یکدست شدن مجلس با دولت می تواند نقش اساسی در اجرای برنامه های آنها داشته باشد.

آنها بهتر از هر کسی می دانند نظام نگاه قومیتی و قبیله ای و مذهبی به اقلیتها ندارد. نمونه واضحش هم انتصاب یک برادر اهل سنت به بالاترین رده فرماندهی نیروی دریایی است. آنها این را می دانند اما به ایجاد تنش در فضای رسانه نیاز مبرم دارند. بعد از قضایای مهسا در سال 1401 اصلاحات متوجه شد که بر خلاف فتنه 88 دیگر نمیتواند در قالب لیدر راهبردی طیف برانداز ظاهر شود. تجربه انتخابات اخیر نیز نشان داد مشارکت نصفه و نیمه مردم به شرطی میتواند به نفع اصلاح طلبان تمام شود که گسلهای قومیتی مورد تحریک قرار بگیرد. این جریان با همین دست فرمان دنبال کاشتن بذری برای درو در انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی است. ژست توجه و سهم دهی به اقلیتها و زنان از همین منظر مطرح شده و عملی نشدن این وعده به مخالفت جریان مقابل نسبت داده خواهد شد.

نکته بعد اینکه حسن روحانی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت و یک اصولگرا در تراز مصطفی پورمحمدی بود. او را باید نیروی تحمیلی به اصلاحات دانست. اصلاح طلبان حاضر نیستند سوءمدیریت هشت ساله دولت روحانی را گردن بگیرند. پزشکیان نیز با شانه خالی کردن از هر نوع انتساب به جریان اعتدال تلاش کرد خود را ادامه هشت سال ریاست جمهوری خاتمی جا بزند. با این وصف به نظر می رسد کابینه اصلاحاتی پزشکیان برای ترمیم ذهنیت مردم و برائت از دولت روحانی تا برگزاری انتخابات مجلس نسبت به ارتقای سطح معیشت عمومی توجه بیشتری نشان دهد. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نفاق درون

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۴ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۴۲ ق.ظ

تناقض چیست؟ چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند - گلونی

 

در جریان سفر مسعود پزشکیان به یکی از شهرها، عده ای از هواداران وی با در دست داشتن تصاویر موسوی و رهنورد در جمع حضور یافته و اعلام کردند برای حمایت از آن دو می خواهند به مسعود پزشکیان رأی بدهند.

این جماعت در سال 88 پس از اعلام شکست نامزد مورد نظرشان از سوی شورای نگهبان، با زدن به زیر میز، بازی را به هم ریخته و مدعی وجود تقلب در انتخابات شدند. اگر واقعا در انتخابات تقلب می شود چرا الان قصد دارند رأی بدهند؟ اگر تقلب نمی شود غلط کردند آن سال کشور را هشت ماه درگیر بحرانی بزرگ تا حد فروپاشی نموده و زمینه گستاخی دشمن و اعمال تحریم های سنگین برای ملت را فراهم آوردند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تا این جای کار

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۳، ۱۲:۳۶ ب.ظ

کاریکاتور روز: کلوزه و رسیدن به رکورد رونالدو | طرفداری

 

اصلاح طلبها بدنه اجتماعی ندارند. اصولگراها توانستند بچه های مسجدی و هیاتی را دور خود جمع کرده و به عنوان سیاهی لشکر در انتخابات به کار بگیرند اما اصلاح طلبها پایگاه اجتماعی قابل توجهی نداشته اند.

آنهایی که در سال 76 و 88 به نفع اصلاحات به میدان آمدند طیف برانداز بودند که چون سرپرست و متولی نداشتند زیر چتر خاتمی و موسوی جمع شدند. بعد از قضیه مهسا طیف برانداز راه خود را از اصلاح طلبها جدا کرد. رسانه های بیگانه به واسطه اسب تراوای مجازی توانستند رهبری جماعت برانداز و مخالفین دین و انقلاب را به دست بگیرند.

برای همین است که در تمام شعارها و مطالبات ریز و درشتی که در اغتشاشات سال 1401 مطرح شد ابدا حرفی از رفع حصر و آزادی میرحسین و کروبی به میان نیامد. نسل جدید فتنه مطالبه ای جز در حیطه شکم و زیر شکم ندارد.

با این وصف چنان که می بینید تجمعات میدانی حامیان پزشکیان رونق چندانی ندارد و اگر اوضاع با همین روال جلو برود وی شانسی برای پیروزی در انتخابات نخواهد داشت مگر آنکه بخواهد به سیاق اسلاف سیاسی خویش با بیان شعارها و سخنان تابو شکنانه تلاش کند طیف برانداز را دور خود جمع کند.

البته در صورتی که انتخابات به دور دوم کشیده شده و یک گزینه پزشکیان باشد این احتمال هست که هر چه آدم صاحب غرض و مرض که هست زیر بلیت او رفته و به وی رأی بدهند.

در مجموع اما پزشکیان را عنصری خطرناک در وزن هاشمی و روحانی و خاتمی و موسوی نمی دانم. او در مقابل رهبری کرنش دارد حتی اگر رأی بیاورد و یکی مثل ظریف وزیر خارجه اش شود نهایتا ظرف یکسال با مشاهده وقایعی مانند دیدار اسد با رهبر انقلاب و نجابتی که پزشکیان بر خلاف روحانی در قبال رهبری دارد، بی تردید استعفا خواهد داد.

از همه این حرفها بگذریم در حال حاضر جامعه درگیر مساله انتخابات نیست و جز بدنه جوان اصولگرایان و ارزشی ها و بدنه سنتی اصلاحات کسی پیرامون انتخابات جنب و جوش ندارد. بی تردید پایین بودن مشارکت به معنی شکست همه نامزدهاست.

باید دید در مناظرات پیش رو چه اتفاقی رخ خواهد داد. آیا مردم به این نتیجه خواهند رسید که در بین گزینه های صدارت پاستور نماینده ای دارند یا نه؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آب از سرچشمه، گل آلود است

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۰۳ ق.ظ

مهم است آبشخور فکری شما از کجا سرچشمه می گیرد. روان و شخصیت شما بر همان اساس شکل خواهد گرفت.

غرب بیشترین داعیه دفاع از حقوق بشر را دارد. بیشترین جنگهای تاریخ را همین غربی ها راه انداخته اند و انسانهای بسیاری را در جای جای جهان به خاک و خون کشیده اند. 

غربزده ها نیز همین گونه اند. هنرمند یا ورزشکاری خلاف نظرشان حرفی بزند او را مورد شدیدترین هجمه تخریب رسانه ای قرار می دهند اما همزمان آروغ روشنفکری زده، ژست آزادی بیان و تضارب آراء و ... می گیرند. بیشترین داعیه تحمل مخالف و احترام به حقوق انسان و جامعه آزاد و... را دارند؛ اما بسیجی تنهایی را گوشه خیابان گیر بیاورند با بدترین و وحشیانه ترین شکنجه ها بدنش را ارباً اربا می کنند. 

غربزده ها سر تا پای نظام را فاسد می دانند و انتظار دارند کسی نگوید بالای چشمتان ابرو است؛ اما وقتی ماهیت خودشان افشا می شود تحمل شنیدنش را نداشته و بازی را به هم می زنند.

 

photo_2024-06-19_05-02-02_u7fz.jpg

‏‎نظر دکتر نصیری قیداری اصلاح‌طلب، رییس دانشگاه شهید بهشتی در دوران دولت حسن روحانی درباره عدم تبدیل وضعیت دکتر فاضلی.

روزنامه اعتماد ۱۷ بهمن ۱۴۰۰
 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

لجنزار کینه

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۳، ۰۴:۳۶ ق.ظ

توضیح دوباره معصومه ابتکار در مورد یک عکس جنجال ساز!

 

معصومه ابتکار در افاضاتی اینطور وانمود کرد که چه بسا حادثه سقوط بالگرد رییس جمهور بازتاب حوادث سال 1401 و انعکاسی از آه و نفرین عناصر فتنه گر حامی فحشا بوده است.

من البته تأثیر امور معنوی بر مسائل مادی را رد نمیکنم اما واقع امر آن است که تشخیص مصادیق و تفسیر آن از محدوده علم بشر خارج است.

هر اتفاقی ممکن است دهها دلیل مادی و معنوی داشته باشد.

حوادث سال 1401 ربطی به آقای رییسی نداشت چه برسد به امیرعبداللهیان که اساسا حیطه وظایفش مربوط به امور خارجه بود یا سایر همراهان که نقشی در تصمیم گیری ها نداشتند.

در دولت روحانی بابت اعتراض به گرانی بنزین در سال 98 دهها تن به خاک و خون کشیده شدند. چرا آه آنها نگرفت؟ چرا خانم ابتکار از آنها دفاع نکرد؟

مرگ مرحوم هاشمی در استخر و در حال تفریح و نه خدمت به خلق بسیار تأسف آور بود. چرا معصومه ابتکار چنین تحلیلی را آنجا ارائه نداد؟

در طول سالهای انقلاب و دفاع مقدس حدود سیصد هزار نفر از هموطنانمان به شهادت رسیدند تأثیر دل شکسته و آه اعلی حضرت و جناب صدام بود که دامانشان را گرفت؟ حضرت اباعبدالله و یارانش به وضعی فجیع در خون خود غلتیدند که بعد از قرنها هنوز شرح مظلومیتشان اشک بر چشمها جاری می سازد، جدّ یزید دامانشان را گرفته بود؟! از نظر این زن فتنه جو خدا حامی ظالمان و در ستیز با انسانهای بی گناه و مظلوم است؟ حالتان از این گنداب سیاست بازی و تعفن لجنزار حقد و کینه تان به هم نمیخورد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درک و مدرک

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۵۷ ب.ظ

حمید سبزواری - دانشنامه ویکیدا

 

سالگرد رحلت مرحوم حمید سبزواری شاعر بزرگ انقلاب و چهره ماندگار ادبیات پایداری است.

نمیدانم این مطلب را قبلا در وبلاگ گذاشته ام یا نه کمی حافظه من ضعیف شده و اگر احیانا تکراری است از محضر شریفتان عذرخواهی میکنم.

خرداد سال 89 بود و سالروز آزادسازی خرمشهر قهرمان. برای مراسم عصر شعر در یکی از دانشگاههای مازندران واسطه شدم و استاد حمید سبزواری را دعوت کردم. البته آشنایی قبلی با ایشان نداشتم و صرفا به پیشنهاد دوستان دانشجو این کار را انجام دادم. آقای سبزواری بی هیچ منّت و تکبر و شرطی پذیرفت.

روز مراسم را هیچ وقت از خاطر نمی برم. چون شاهد صحنه های زشتی بودم که نه تنها در شأن دانشگاه که در سطح چاله میدان هم نبود.

عده ای از دانشجویان پسر شاید متأثر از حوادث سال 88 شروع کردند به مسخره بازی و پارازیت انداختن. حمید سبزواری پیر بود و کمی دستانش لرزش داشت. همین را هم دستاویز تمسخرش قرار دادند. وسط شعر خوانی اش باد گلو رها می کردند و... مرحوم سبزواری هم بی اعتنا به آنها اشعارش را می خواند و از این بابت رویشان را کم کرد.

صحنه های بی احترامی به این پیرمرد فرهیخته خیلی برایم آزاردهنده بود.

موقع بازگشت به تهران همراه ایشان سوار ماشین شدم. گله داشت از برخورد جناحی بعضی شعرا از جمله سهیل محمودی که زمینه حذف او از برنامه های سیما را فراهم ساختند و...

در یکی از جایگاههای سوخت جاده هراز ایستاده بودیم برای بنزین. جلوتر از ما نیسان آبی رنگی بود که راننده جوان آن با کارگر جوان پمپ بنزین مشغول صحبت بود. چشمشان که به ما افتاد زیر گوش هم زمزمه ای کردند و لحظاتی بعد به طرفمان آمدند.

پرسیدند شما آقای سبزواری هستید؟ استاد با لبخند پاسخشان را داد. از ایشان خواهش کردند با آنها عکس یادگاری بگیرد. استاد با محبت پیاده شد و با آنها عکس گرفت. خیلی با ادب و احترام با مرحوم سبزواری برخورد کرده و ایشان را بوسیدند.

آنجا که مثلا دانشگاه بود رفتاری غیرمحترمانه را شاهد بودیم اینجا اما از دو جوان کارگر و راننده اینطور احترام و بزرگواری. این عبارت به ذهم آمد که درک بالاتر از مدرک است.

نماز جماعت مغرب و عشا را هم من و راننده دانشگاه و آن راننده نیسان پشت سر مرحوم حمید سبزواری در نمازخانه پمپ بنزین خواندیم. روحش شاد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زدی ضربتی ضربتی نوش کن

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۳ فروردين ۱۴۰۳، ۱۰:۳۶ ق.ظ

کیست مرا بشناسد و درباره وضعیت مملکت با من هم بحث و هم کلام شده باشد و نداند چقدر از نیروی انتظامی مثل هر نهاد و ارگان دیگری نقد و گله دارم. منکر خدمات و جانفشانی های نیروهای خدوم فراجا نیستم اما ضرباتی که بعضی عناصر نفوذی و سست عنصر نیرو به بدنه نظام و بچه های حزب اللهی وارد آورده اند را هم نمی شود انکار کرد.

با این حال در ماجرای اخیر حرفم این است:

کسی که دست به اغتشاش و ایجاد آشوب می زند یعنی دارد میگوید من قانون را قبول ندارم و از مجاری خلاف قانون دنبال خواسته خودم هستم.

چه معنی می دهد وقتی احساس میکند حقی از او ضایع شده و آسیبی دیده سریع به دامن قانون پناه برده و دست به شکایت می زند؟

می شود با همین منطق به او فهماند خودت فضا را غبار آلوده کردی و ضربتی هم در هوای تیره و غبارآلود به اشتباه بر پیکر تو نشست؛ خودکرده را تدبیر نیست. کسی که دوست دارد قانون جنگل حاکم باشد نباید از پژواک خواسته خود فرار کند.

راستی دکتر ولایتی نمی خواهد نامه ای بنویسد و ضمیمه پرونده کند تا راحت بشود حکم را برگرداند؟!! عزیزان قضایی که سوراخ سنبه ها را خوب بلدند.

نکته جالب ماجرا اینجاست هم بچه های انقلابی هم ضدانقلاب این اقدام قوه را با توجه به شناختی که از عملکرد آن در مواجهه با دانه درشتها دارند یک شوی تبلیغاتی و نمایش می شمارند. این را از این بابت گفتم عقلهای منفصل نظام گمان نکنند حتی بر فرض اعدام این سرهنگ انتظامی، همه به عدالت دستگاه قضا اذعان نموده و به به و چه چه خواهند گفت. هر وقت پرونده هایی در طراز فولاد مبارکه یا اتهامات جهانگیری و زنگنه و... را رسیدگی کردید بعد برای خودتان نوشابه باز کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرچم، همیشه بالاست!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۴:۱۹ ب.ظ

photo_2024-03-19_09-42-15_79al.jpg

 

محمدحسین منصف، آزاده، جانباز، پژوهشگر و راوی دفاع مقدس و از فعالان عرصه عدالتخواهی، در یکی از آخرین سخنرانی های خود با موضوع اهمیت و قداست پرچم که در زمان اغتشاشات سال 1401 در جمع خواهران فرهیخته جبهه فرهنگی فاطمیون مازندران در بابل بیان بیان داشته، به نکات خوب و جالبی اشاره کرده که متن آن را در ادامه خواهید خواند. در این سخنرانی از چند فایل صوتی و تصویری نیز استفاده شده که جهت درک بهتر مخاطب، متن آن پیاده سازی گردیده است. محمدحسین منصف که از خادمان خستگی ناپذیر مکتب اهل بیت بود در شب عید غدیر سال 1402 در حین آماده سازی موکب جشن، دچار حمله قلبی شد و به دوستان شهیدش پیوست. وی علاقه خاصی به پرچم ایران داشت. در مناسبتهای مختلف به خصوص در جشن و شادی های خیابانی پس از برد مسابقات ورزشی از هزینه شخصی خود ده ها پرچم مقدس جمهوری اسلامی را تهیه و در بین مردم توزیع می نمود. بنا بر سفارش این بسیجی خستگی ناپذیر، همسر و دوستان وی در مراسم تشییعش پرچم ایران و تصاویر شهدا را به اهتزاز در آوردند.

این متن به مناسبت یوم الله دوازده فروردین تقدیم شما میگردد:

 

پرچم چرا مهم است؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع ما پرچم است و من می‌خواهم چند سوال بپرسم‌. پرچم به عنوان یک نماد جهت هویت ملی چه اهمیت و مفهومی دارد؟

می‌خواهیم از این سوال و جواب‌ها به یک مفهوم عمیق برسیم. صرفاً شعار نباشد و در نهایت به یک استدلال قوی و محکم و قانع کننده برسیم. شما که در اینجا حضور دارید مذهبی هستید اما فکر کنید با فردی مواجه می‌شوید که مذهبی نباشد و با نقش پرچم نیز آشنا نباشد و بخواهید با استدلال او را قانع کنید. بهتر است در مدارسی که افراد مذهبی نیز وجود ندارند، این جلسات برگزار شود. شما هیچ وقت به پرچم وطن خود توهین نمی‌کنید؛ اما یک بچه ناآگاه که نقش پرچم را در هویت سازی ملی درک نکند، فکر می‌کند پرچم یک پارچه معمولی است و حالا اگر این پارچه را آتش بزنند، این همه حساسیت برای چیست؟ ابتدا من سه سوال می‌پرسم و بعد یک مداحی در مورد هویت ملی، پرچم و رهبری برایتان خواهم گذاشت که بسیار جالب است. سرود ملی ما که رهبری نیز به آن تاکید دارد و می‌بینید که این سرود که همان سرود سلام فرمانده است بین المللی شده است که هر چند بار هم این سرود خوانده شود آدم حوصله‌اش سر نمی‌رود. من یک فیلم دارم که در کشور عراق سرود سلام فرمانده با همین آهنگ و فقط به صورت سلام یا مهدی، توسط فرماندهان نظامی و ارتشی عراق، بسیجیان و مردم خوانده می شود. در این فیلم اشکی که هنگام خواندن این سرود از چشمان فرماندهان با ابهت عراق ریخته شده، دیده می شود‌. یعنی کارکرد سرود برای هویت بخشی دینی و ملی مثل همان سرود سلام فرمانده است که همه را متوجه خود می‌سازد؛ مثلاً وقتی این سرود در جمعی خوانده می‌شود، مادری که حتی با آن آشنا نیست پسرش را وارد جمع کرده و با این سرود سلام می‌دهد؛ یعنی سرود در اعماق قلب نفوذ می‌کند. مقام معظم رهبری هم بر نقش سرود، شعر و ترانه تاکید بسیار زیادی کرده است. حال من این مداحی را برای شما می‌گذارم که متوجه بشوید یک مداحی خوب چقدر می‌تواند تاثیرگذار باشد. عنوانش این است: ما برای این پرچم سه رنگ، حتی بی تفنگ هم می ایستیم و دفاع میکنیم. حالا من سه سوال می پرسم تا این مفهوم برای ما معنی پیدا کند. هر کسی در زندگی اش عزیزی را از دست داد یکی پدرش یکی مادرش یکی برادرش. روی قبر او یک سنگ قبر مرمر قرار می‌دهید و شعری را که احساس عشق و محبت شما را روی سنگ قبر حک می‌کنید و هر هفته می‌آیید و برای او فاتحه می‌خوانید. حال فرض کنید در یکی از این روزها فردی فحاش و بی‌ادب بیاید و با پتکی سنگ قبر را بشکند و روی قبر بنزین بریزد و آن را شعله ور کند، احساس شما نسبت به آدم در آن لحظه چیست؟ شما چادر را برای خود انتخاب کرده‌اید که یک چیز شخصی و دینی می‌باشد اما به شما نگفتند که حجاب فقط شامل چادر است. مانتوی خوب و مناسب هم می‌تواند حجاب باشد. حال شما زیر چادر خود یک مانتوی مناسب را هم پوشیده‌اید که اگر چادرتان را از سرتان برداشتند، حجاب شما از لحاظ شرعی درست باشد. اگر کسی به این نمادی که شما شخصاً برای خود انتخاب کرده‌اید توهین کند، احساس شما چیست؟ حال اینکه پرچم یک نماد شخصی نیست و هویت ساز ملی می‌باشد و همه آن را اتنخاب میکنند. چادر و پوشش‌های این مدلی هزاران سال در ایران سابقه دارد حتی به قبل از اسلام هم مربوط می‌شود به قول مقام معظم رهبری چادر نشانه ملی ماست. در دوران صدر اسلام شکل چادر به گونه امروزی نبود. در قرآن توضیح می‌دهد که پوشش و حجاب چطور باید باشد. حالا که شما چادر را به عنوان ارزش خود انتخاب کرده‌اید، شخصی بیاید و با توهین و فحاشی چادر شما را پاره کند و آتش بکشد، آیا شما ساکت می‌شوید؟ اگر کسی برود سنگ قبر حافظ، سعدی، فردوسی و شعرای بزرگ ما را بشکند و ستون‌های آنها را خرد کند مردم ساکت می‌نشینند؟ اگر کسی در این مقبره‌ها بمب بگذارد آنجا را به آتش بکشد و مقبره را نابود کند و به آنها فحش بدهد، مردم سکوت خواهند کرد؟ این سوالات را در ذهن داشته باشید که اگر در مدارس پسرانه و دخترانه و یا جاهای دیگر با شخصی مواجه شدید، بتوانید با استدلال به این سوالات پاسخ دهید و ذهن آنها را درگیر کنید تا آن را بپذیرند. حال به این مداحی حماسی گوش کنید؛ این ترانه‌ها و سرودها مثل پرچم می‌توانند روی ایستادگی، تهییج و هویت سازی بسیار تاثیرگذار باشد:

ابری نمیشه هیچ وقت این آسمون آبی/سینه زن حسینه جوون انقلابی

ما پای انتخابمون انقلابمون می‌مونیم/ ما پای اعتقادمون اتحادمون می‌مونیم

ما پای یا حسینمون با حسینمون می‌مونیم/ ما پای انتخابمون انقلابمون می‌مونیم

ما پای اعتقادمون اتحادمون می‌مونیم/ ما پای یا حسینمون با حسینمون می‌مونیم

من اهل کشوری ام که اسمش فخر مشرقینه/ هر شهرش یه گوشه روضه حسینه

آقام جان حسین حسین/ آقام جان حسین حسین خیلیا پدرامون جانباز و شهیدن/ با یه تابوت چوبی به کربلا رسیدن

ما پای پرچم سه رنگ حتی بی تفنگ میمونیم/ ما پای رهبر و ولی، منبرعلی میمونیم

ما پای ناجی جهان صاحب الزمان میمونیم/ ما پای پرچم سه رنگ حتی بی تفنگ می‌مونیم

ما پای رهبر و ولی، منبر علی می‌مونیم/ ما پای ناجی جهان صاحب الزمان می‌مونیم

من اهل کشوری ام که پرچمدار اربعین/ زیباترین جای اذانش اسم امیرالمومنینه

آقام جان حسین حسین/ آقام جان حسین حسین

 

عصاره فرهنگ و هویّت

من از چندین کتاب، تعاریفی را پیدا کردم که خوب است در ذهنتان نقش ببندند. یک تعریف این است که می‌گوید اسطوره‌ها، حماسه‌ها و نمادها بخش مهمی از تاریخ فرهنگ هر سرزمینی اند که منظور از نماد پرچم است. تعریف دیگری از پرچم وجود دارد که پرچم به عنوان یک نماد ملی در جهان امروز از اهمیت خاصی برخوردار است. اگرچه پرچم و همه نمادهای مثل پرچم در تاریخ نقش ایفا کردند؛ در عصر جدید و به واسطه تشکیل دولت‌ها و ملت‌ها جایگاه و کارکرد پرچم اهمیت مضاعفی پیدا کرده است. شما می‌دانید که در کشورهای مختلف برای توهین به پرچم جریمه وجود دارد. کشورهایی مثل انگلستان فرانسه و آلمان که به ایران که می‌رسد برعکس عمل می‌کنند وعکس حاج قاسم را که قهرمان ملی ماست، از اینترنت و جاهای مختلف فضای مجازی حذف می‌کنند، برای توهین به پرچم مجازات دارند. آف کان یک سازمان رادیو تلویزیونی انگلیسی است که قوانین و مقررات وضع می‌کند و می‌گوید که خشونت نباید در رسانه‌ها جمعی، تلویزیون، رادیو و روزنامه تبلیغ شود. اما آموزش کوکتل و ساخت بمب‌های بنزینی و پاره کردن آتش زدن پرچم ایران را نشان می‌دهند. یعنی در واقع قوانین خودشان را زیر پا می‌گذارند. در آلمان قوانین بسیار سختگیرانه‌ای در مورد اهانت به پرچم وجود دارد. بر طبق قوانین اگر کسی به پرچم فدرال آلمان آسیب برساند یا به آن توهین کند، با مجازات ۵ سال زندان روبه‌رو خواهد شد. چون پرچم هویت ملی یک کشور است.

در تلویزیون نشان داد زمانی که ما کشتی نفتکش انگلیسی را گرفتیم اولین کاری که کردیم این بود که پرچم انگلیس را پایین بیاوریم و از آن فیلم گرفته و در دنیا پخش می‌کنیم. چرا این کار را می‌کنیم؟ چون آنها هم با ما همان کار را کردند و ما هم به همان شیوه تنبیهشان کردیم. پایین کشیدن پرچم یک کشور یعنی توهین و تنبیه آن کشور و همه دنیا این را پذیرفته‌اند. در فرانسه قانونی در سال ۲۰۱۰ تصویب شده است که توهین به پرچم و سرود ملی یک جرم سنگین محسوب می‌شود و اگر کسی هنگام مراسم عمومی به سرود ملی یا پرچم کشور بی‌احترامی کند، به بیش از ۶۰۰۰ یورو جریمه محکوم می‌شود و اگر هنگام خواندن سرود ملی مسخره بازی درآورد، دستگیر و جریمه می‌شود؛ بنابراین کسی جرات نمی‌کند این کار را بکند؛ زیرا به شدت با آنها برخورد می‌شود. پرچم برای ملت‌ها هویت ساز است همه این را پذیرفته‌اند و بی‌احترامی به پرچم یعنی بی‌احترامی به اقتدار آن کشور. وقتی آنها کشتی ما را می‌گیرند ما هم کشتی آنها را می‌گیریم و پرچمشان را پایین می‌کشیم و به دنیا نشان می‌دهیم.

تعاریف‌ دیگر می‌گویند نظام‌های سیاسی تصویر هویت ملی خود را در قالب نمادی به نام پرچم معرفی می‌کنند؛ وقتی ورزشکاری برنده می‌شود، روی پرچمش سجده می‌کند و با آن در ورزشگاه دور می‌زند یا وقتی کوهنوردی قله را فتح می‌کند، پرچم را در نوک قله برافراشته می‌کند. پرچم ویژگی منحصر به فردی دارد که آن ایجاد حس همبستگی است. پرچم می‌تواند آحاد یک ملت را از هر نژاد و اقلیت تحت یک ارزش فراگیر پذیرفته شده به نام ملیت یعنی ایرانیت گرد هم آورد و آنان را به هم پیوند دهد. در نظام نوین جهانی در هر مناسبتی من جمله مراسمات سیاسی، ورزشی و غیره پرچم هر کشوری در عرصه بین المللی ملیت آن کشور وجود دارد. در بازی‌های جام جهانی و المپیک ابتدا پرچم کشورها وارد می‌شود و افرادی را به عنوان پرچم‌دار برای حمل آنها در نظر می‌گیرند.

 

شرافت و مقاومت

آخرین تعریف که در کتاب‌ها دیدم این است که پرچم عنصر جدا نشدنی حماسه‌های یک ملت در عرصه‌های مختلف ملی، بین المللی، ورزشی و نظامی است و در طول تاریخ در ذهن جمعی یک ملت، یادآور حماسه‌های ایجاد شده است. در طول تاریخ هر قهرمانی‌ که یک ملت به دست آورده است، به واسطه پرچم پیروزی‌اش را نشان می‌دهد؛ مثلاً تختی در المپیک مدال به دست آورده است و پرچم ایران را دور سرش چرخانده است. در جنگ بر علیه دشمن پیروز شده‌ایم و پرچم را برافراشته‌ایم و همه این اتفاقات تاریخی در ذهن یک ملت با پرچم گره می‌خورد. یعنی وقتی انسان پرچم را می‌بیند به یاد تاریخی می‌افتد که بیانگر پیروزی‌ها، شکست‌ها، ناملایمات، ناکامی‌ها و موفقیت‌هاست.

یکی دیگر از تعریف‌ها میگوید: بدیهی است ملتی می‌تواند هنگام خطر و تجاوز، از خود رشادت به خرج دهد که هویت ملی خود را باور داشته باشد. کسی که پرچم وطنش را آتش می‌زند، هویت ملی خویش را باور ندارد. لازم به ذکر است که در حوادث اخیر عده بسیار کمی دست به این کار زدند؛ چه بسا که مامور به این کار بودند. ولی همین تعداد کم هم زنگ خطری است. باید بچه‌های ما ارزش پرچم را درک کنند. سال‌ها قبل من با تعدادی از بچه‌های مسجد و شهید مدافع حرم رحیم کابلی که اخیرا جسدش بعد از سال‌ها برگشته است و یکی از راویان برتر جنگ بود در اتوبوس صحبت می‌کردیم. یک خاطره ای که از او شنیدم را نقل می‌کنم به این خاطره گوش کنید که نشان می‌دهد فرماندهان ما چقدر به پرچم اهمیت می‌دادند که حتی در یک تمرین آموزشی نمی‌پذیرفتند کسی که پرچم را در دست دارد و روی زمین غلت می‌زند گوشه‌ای از پرچم روی خاک مالیده شود و او را تنبیه می‌کردند. شهید رحیم کابلی توسط شهید شیرسوار که فرمانده گردان ویژه شهدا بود، تنبیه شد. خود رحیم کابلی گفت من پرچمدار گردان مسلم بودم. پرچمدار می‌گوید همه در تمرین صبحگاهی اسلحه داشتند و غلت می‌زدند و زمانی که من با پرچم غلت زدم گوشه پرچمم به زمین می‌خورد و تنبیه شدم. الان هر دوی آنها شهید شدند و در عالم دیگر کنار یکدیگرند. به فیلمی که برایتان می‌گذارم نگاه کنید که شهید رحیم کابلی در کنار ما در اتوبوس است و من دارم همین خاطره را برای بقیه تعریف می‌کنم. برای شادی روح شهید کابلی شهید مدافع حرم یک صلوات بفرستید. ایشان یکی از راویان خوش صدا و خوش گویش بود و سخنوری و روایتگری بسیار عالی داشت.

 

نماد اقتدار

به این تصویر نگاه کنید مال زمانی است که پرتغالی‌ها در ایران بودند و هرمز و قشم را اشغال کرده بودند و سرباز ایرانی در حالی که شکست خورده است، مقتدرانه بالای سر پرچم ایستاده است. اما روزی رسید که ما کماندوی آمریکایی را در خلیج فارس دستگیر کردیم و پرچم کشتی‌هایشان را هم پایین کشیدیم و خودشان را اسیر کردیم و آنها را به ذلت رساندیم. جمهوری اسلامی ایران هم اعتبار پرچم ایران را و هم اعتبار ملیت و هویت ایرانی را در دنیا بالا برد. آنها جرات نمی‌کنند به ما نگاه چپ بیندازند. این فیلم را نگاه کنید مال زمانی است که ما کشتی انگلیسی را دستگیر کردیم و پرچمش را پایین کشیدیم و حالا اعراب در مورد چگونگی ما با هم بحث می‌کنند. می‌گویند ایرانی‌ها رفتند یک کشتی انگلیسی را توقیف کرده‌اند، به جبران کشتی ایرانی که انگلیسی‌ها دستگیر کردند. ما توقع داشتیم دنیا زیر و رو شود و دنیا شعله ور شود و خلیج فارس از ناوها و زیردریایی‌ها پر شود. می‌خواهم به شما چیزی را نشان دهم ایرانی‌ها یک اقدام شگفت‌انگیز انجام دادند و ویدیویی از اقدامشان برای توقیف نفتکش انگلیسی منتشر کردند. مثل فیلم‌های جیمز باند قایق‌ها و بالگردهایی که نیروها از آن برای تصرف کشتی انگلیسی و نمایش قدرت ایران استفاده کردند. خیلی شگفت انگیز است هوشیاری و پایین کشیدن پرچم انگلستان و فرود کماندوی ایرانی که روی کشتی یک عملیات نظامی انجام دادند و مردم ایران ببینند که نیروهای کشورشان چگونه به انگلیس حمله ور می‌شوند و کشتی انگلیس را توقیف می‌کنند. یک خیال دیگر هم داشتیم و با خود گفتیم که انگلیسی‌ها ساکت نخواهند نشست؛ ولی اکنون می‌شنویم که وزیر خارجه و وزیر دفاع انگلیس هر دو عقیده دارند که این مسئله باید به صورت سیاسی حل و فصل شود. ایرانی‌ها گفته‌اند که یک ناو انگلیسی وجود داشته است که از کشتی محافظت می‌کرده و ما به آنها اجازه نزدیک شدن ندادیم و جلوی چشمانشان کشتی‌شان را توقیف کردیم. ظاهرا انگلیسی‌ها فقط در مقابل ما قدرتمند می‌شوند و در مقابل ایرانی‌ها نه که این خیلی عجیب است.

انگلیسی‌ها در همه جای جهان غالب بودند و به همه زور گفتند. حال در جبل الطارق کشتی ما را می‌گیرند و ایرانی‌ها در خلیج فارس حال آنان را می‌گیرند! بله ایران امروز اینگونه است و در حالی که نیروی ایرانی بند کفشش را روی کشتی انگلیسی سفت می‌کند، عکس گرفته و آن را در دنیا منتشر می‌کند که نشانگر این است که شما هیچ چیز نیستید و ما در مقابل شما می‌ایستیم. حال این فیلم را ببینید که در مورد پایین کشیدن پرچم نفتکش انگلیسی است.

کارشناس برنامه از نیویورک: سلام و صبح بخیر از اینکه من را دعوت کردید متشکرم. اما موضوع مهم دیگری است که سی‌ان‌ان در مقابل آن سکوت کرده است. ایران نفتکش انگلیس را توقیف کرده است و ما نتوانستیم به متحدمان کمکی بکنیم. به یاد دارید زمانی که ایران ملوان‌های ما را در خلیج فارس دستگیر کرد و آنها در مقابل دوربین گریه کردند. امروز ایرانی‌ها می‌گویند که اگر سربازان آمریکایی بخواهند به اینجا بیایند، باید ابتدا پوشک به تن کنند. ایران آبرویی برای آنها نگذاشت به طوری که خود انگلیس نتوانست از کشتی‌اش دفاع کند آمریکایی‌ها هم نمی‌توانند به او کمک کنند.

حال به صحبت‌های رهبر گوش دهید که در مورد همین موضوع است: گفتیم انگلیس که واقعاً خبث او واضح است، دزدی دریایی می‌کند و کشتی ما را در واقع می‌دزدد که انشالله جمهوری اسلامی و عناصر مومن در جمهوری این خباثت‌ها و این کارها را بی‌جواب نخواهند گذاشت و در فرصت و جای خود پاسخ خواهند داد.

دو فیلم دیگری را هم ببینید که در مورد این است که کشتی جنگی انگلیسی جرات نمی‌کند جلو بیاید و کشتی دیگر را نجات دهد و وقتی نیروهای ایرانی پرچم انگلیس را پایین می‌کشند، در واقع اعتبار آن را پایین کشیدند. در حالی که هیچکس جرات نمی‌کرد با انگلیس و آمریکا این کار را بکند و آنها نیز به همین علت با ایران مشکل دارند. چون ایران تحت سلطه آنها قرار نمی‌گیرد و وقتی یک نمونه در دنیا وجود داشته باشد که سلطه پذیر نباشد، آن وقت کشوری مثل ونزوئلا هم از سلطه آنها خارج می‌شود و یک کشور مستقل می‌شود؛ یمن قد علم می‌کند، سوریه نجات پیدا می‌کند و روز به روز کشورهایی که با ایران هستند، مستقل‌تر می‌شوند و ما اینگونه دشمنان را تنبیه می‌کنیم. در میدان جنگ عین الاسد را عین الجسد می‌کنیم و بعد از ۷۰ سال بعد از جنگ جهانی که هیچکس جرات نداشت پایگاه آمریکا را بزند، ما قبل از زدن رسماً اعلام کردیم که می‌خواهیم آنجا را بزنیم و زدیم و این یعنی پرچم ما بالاست.

 

خط قرمز

حال به این سوال من پاسخ دهید که اگر زمانی شما حجاب مانتو و چادر کاملی داشته باشید و کسی بیاید چادر را از سرتان برداشته و شروع به توهین و فحاشی کند، چه می‌کنید؟ قطعاً ناراحت می‌شوید؛ زیرا به حریم شخصی شما و هویتی که برای خود داشته‌اید حمله شده است.

سوال دوم اگر عزیزی را از دست داده باشید و هر هفته به سر مزار او بروید و شعری را که دوست دارید روی سنگ قبرش حک کرده باشید، قطعاً اجازه نمی‌دهید که کسی آنجا را آتش بزند یا به سنگ قبر آسیبی وارد کند.

حال اگر شخصی یک طاقه پارچه چادر را که هنوز دوخته نشده است و هویت ساز شما نباشد آتش بزند، آیا باز هم ناراحت می‌شوید؟ شما زمانی ناراحت می‌شوید که خودتان به آن چادر هویت و معنا داده باشید. مثل وقتی که به پرچم کشورتان هویت می‌دهید. کربلا چرا برای ما اهمیت دارد؟ چون روی خاک کربلا امام حسین علیه السلام فداکاری کرده است؛ شرف المکان بالمکین، یعنی شرف یک مکان از کسانی است که در آن زیسته‌اند. شما اگر از یک شهید لباس نگهداری کنید، پارچه‌ای معمولی نیست؛ زیرا به تن آن شهید بوده است. زمانی که سنگ قبر در سنگ‌بری است، شما نسبت به آن هیچ حس عاطفی ندارید؛ زیرا هنوز برایتان معنا پیدا نکرده است. شما به وسیله ترانه‌ای که روی آن نوشتید، فاتحه‌ای که می‌خوانید، عشقی که نسبت به عزیز از دست رفته خود دارید باعث هویت آن سنگ می‌شوید و حالا باید از هویت آن دفاع کنید. شعرا هویت ساز ملی هستند. در صورتی که کسی که به مزار آنها و سنگ قبرشان توهین کند، باعث آشفتگی و حساسیت می‌شود. پرچم هم یک پارچه معمولی نیست وقتی آن را دوختیم نمادهای الله و ملی را روی آن قرار دادیم و رنگ‌های آن را قرار دادیم؛ در واقع به آن هویت داده‌ایم؛ بنابراین باید از آن دفاع کنیم.

 

میراث فرهنگ و تمدن

اما آخرین سوال من اینکه این همه آدم در دنیا می‌میرند چرا استخوان‌های شهدا را برمی‌گردانند و آن را دفن کرده و به آن احترام می‌گذارند؟ در کشوری مانند فرانسه که پایتخت توریستی جهان است و حتی مفهوم شهدا را به روشنی درک نمی‌کنند هم استخوان‌های شهدا ارزشمند و قابل احترام است و اگر بخواهیم معقولانه و بدون غرض قضاوت کنیم می‌بینیم که در همه دنیا برای مدافعان و سربازانی که برای وطنشان فداکاری می‌کنند، ارزش و احترام قائلند و به دلیل کار بزرگی که آنها انجام دادند، برایشان مقدس است وگرنه برای سایر کسانی که می‌میرند اینگونه نیست؛ چون آن شخص از هویت ملی و هویت دینی دفاع کرده است و از جان خود گذشته است ارزشمند است. در کشور فرانسه دیواری وجود دارد که روی آن به ۲۵۰ زبان دنیا کلمه دوستت دارم حک شده است و پاریس را به عنوان پایتخت عاشقی دنیا معرفی می‌کنند. فرانسه فقط در بخش‌های از جنگ جهانی اول و دوم و انقلاب فرانسه از وطن خود دفاع کرد و یکی از ملت‌های جنایتکار جهان است. در کشور الجزایر سر هزاران نفر را بریده و آنها را کشته است و با استفاده از سر آنها موزه درست کرده‌اند و بعد همین‌ها اعلام می‌کنند که ما پایتخت عاشقی دنیا هستیم. نگاه کنید که چگونه نمادسازی می‌کنند و از این نماد دروغینی که ساخته‌اند دفاع کرده و از آن پول به دست می‌آورند و به همه جهانیان نشان می‌دهند. همین باعث می‌شود تعداد زیادی از گروه‌های توریستی برای دیدار این دیوار به آنجا بروند. فرانسه پرنماد‌ترین کشور دنیاست و بیشتر از سایر کشورها از پرچم استفاده می‌کند و به محض ورود به این کشور اولین چیزی که می‌بینید، پرچم است و در ابتدا وطن دوستی را در دل و ذهن بچه‌هایشان می‌کارند. به این عکس نگاه کنید میدان شارل دوگل است و بزرگ‌ترین میدان پاریس است. داخل این میدان یک طاق نصرت ۵۰ متری است به نام طاق نصرت آتوالد و در دور این طاق نصرت اسامی فرماندهان جنگی که در جنگ‌های فرانسه کشته شده‌اند را نوشته‌اند. زیر این طاق نصرت مزار ۹ سرباز گمنام فرانسوی است که در جنگ جهانی اول با آلمان در راه دفاع حدود یک قرن پیش کشته شدند. بعد از جنگ فرانسه استخوان‌ها را آوردند و آنجا دفن کردند و تعابیر مهم و عاشقانه‌ای برای آنها دارند. اول اینکه ۱۲ خیابان اصلی پاریس به این میدان می‌رسد و یکی از خیابان‌های مهمی که میدان در دو طرفش قرار دارد، خیابان شانزلیزه است و به آن میدانی می‌گویند که درخت‌های بزرگ و بلند دارد و آنها می‌گویند که ما از ۱۲ خیابان یا ۱۲ فلش به مزار سربازان گمناممان اشاره می‌کنیم؛ یعنی آنها برای ما مهم هستند. تعبیر دیگر این است که میدانی که استخوان‌های سربازان ما در آن دفن شده است، خورشید است که این ۱۲ خیابان شعاع آن هستند. هر روز بر سر مزار شهدایشان گل تازه می‌گذارند. بقیه از آنها می‌پرسند که گل گران است و چرا شما این کار را انجام می‌دهید؟ جواب می‌دهند برای اینکه آنها جانشان گران بود و جانشان را برای وطن دادند و هر فرانسوی باید بفهمد که وطن ارزشمند است. ما هر روز سر مزار این‌ها گل تازه می‌گذاریم تا فرانسوی‌ها بدانند که فداکاری‌های آنها تا ۱۰۰ سال آینده هم برای ما تازه است و با این کار در ذهن بچه‌هایشان این مهم را یادآور می‌شوند که فداکاری‌های صد سال گذشته هم‌وطنان هنوز برای ما تازه و ارزشمند است. چون ممکن است دوباره به کشور ما حمله شود و بچه‌ها باید بدانند که اگر برای کشورشان فداکاری انجام دهند، این فداکاری تا سال‌ها با ارزش است. مشعلی در کنار مزار آنها قرار دادند که شب و روز روشن است و می‌گویند این مشعل یعنی نور وجود آنها همیشه به این مشعل می‌تابد و آن را روشن می‌کند. جلوی توریست‌های این کشور سرود ملی کشورشان را می‌خوانند و فرهنگ خودشان را به آنها انتقال می‌دهند؛ بنابراین جهانیان اینطور به شهید، پرچم و هویت سازشان ارزش می‌گذارند و ما باید از دشمنانمان این چیزها را یاد بگیریم. پس ما هم نباید اجازه بدهیم کسی به پرچم، چادر، استخوان‌های شهدا و مقبره‌های شعرای ما توهین کند. امیدوارم این صحبت‌ها مثمر ثمر بوده باشد و ما بتوانیم با یک استدلال قوی کسانی را که در مورد اهمیت پرچم و استخوان‌های شهدا آگاهی ندارند، راهنمایی کنیم.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به اصلاح طلبها رای دهید

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۳، ۰۹:۲۷ ق.ظ

آتش؛ جامد، مایع یا گاز؟ - خبرگزاری آنا

 

الان اگر اصلاح طلبها روی کار بودند و مهدی عبوری بازداشتی شعبه 13 دادسرای کارکنان دولت با پرونده ای قطور به ریاست هلدینگ تجاری وزارت دفاع می رسید، یا مهدی جهانگیری رییس اتاق بازرگانی ایران و یونان می شد یا عبدالله عبدی با مدارک هویتی مجعول طرف قرارداد تأسیس پتروشیمی می گردید یا مصطفی نیازآذری همدست فراری اکبر طبری به کشور باز می گشت و تصاویر گردش و تفریحش را منتشر میکرد و ... نشانه بی کفایتی مسئولان و عدم صلاحیتشان در اداره امور مملکت بود. فرماندار قزوین را به خاطر ایستادگی مقابل زمین خواری از دولت بیرون کرده و به زندان ببرند؟! هیهات! این خبر تا مدتها سر تیتر رسانه های مدعی مبارزه با فساد قرار می گرفت. پرونده اختلاس بانک دی و فولاد مبارکه و ... به محاق فراموشی نمی رفت و...

زنها بروند استادیوم آزادی مسابقات مردان را تماشا کنند؟ قطعا باید به فتوای مراجع عمل میشد و دهان دولت را ... کشف حجاب و روزه خواری علنی قطعا مساله روز بود که مشروعیت دولتمردان را زیر سوال میبرد و همه باید با جهاد عمومی به مبارزه با آن می پردختند...

اگر اصلاح طلبها روی کار بودند و شما با کج روی هایشان مبارزه می کردی یک قهرمان بودی و عمار انقلاب لقب می گرفتی و ... اما حالا اگر زبان به اعتراض و انتقاد بگشایی به یقین نشانه بی بصیرتی توست دنبال دو قطبی سازی هستی موسس فتنه جدیدی وحدت شکنی و آب به آسیاب دشمن می ریزی.

از تجربه تلخ غربت دین در این سالها عبرت بگیرید. مسیر همه دولتها یکی است. چرب و شیرین دنیا پوسته ای از انقلابی گری را برای مسئولان باقی گذاشته. می ماند رسالت امر به معروف و نهی از منکر که بستر آن از نظر حاکمیت به فراخور زمانه تغییر می کند. امیدی به مسئولان نیست اما نباید دغدغه دین را در ذهن مردم سست نمود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

طریقت مردانگی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۶ بهمن ۱۴۰۲، ۰۷:۰۴ ق.ظ

آرمان علی وردی» که بود و چگونه به شهادت رسید؟ - تسنیم

 

با لباس سپاه آمدند جلو. بچه ها فکر کردند آنها هم پاسدار و همکارشان هستند. فریب خوردند.

وقتی بردنشان کنار دیوار تا تیرباران کنند تازه فهمیدند اینها دشمند. جعفر هندویی فریاد زد "الله اکبر، خمینی رهبر".

جعفر لباس سبز سپاه به تن داشت. لوله اسلحه را گذاشتند توی دهانش. گفتند به امام فحش بده: فریاد زد "هیهات منّا الذله" و شهید شد.

این قضیه برای سال 60 است و واقعه آمل.

چند سال قبل، آیت الله سعیدی را شکنجه می دادند. در زندان ساواک، داد زد مرا تکه تکه کنید هر ذره وجودم فریاد می زند درود بر خمینی.

کی بود؟ دهه پنجاه.

در جنگ و اسارت هم زیاد از این اتفاقها افتاده، همان دهه شصت.

علی اصغر رنجبر اهل نورآباد ممسنی، مجروح شده بود و میگفت: آب... آب... عراقی ها او را نشاندند زیر آفتاب شلمچه، روبروی سایر مجروحها هم روحیه آنها را خراب کنند هم جلوی دوربین دستش آب بدهند و بهره برداری تبلیغاتی کنند. علی اصغر فهمید. نخواست دشمن شاد شود. نفسهای آخر با همان ته صدای گرفته ای که از حنجره زخمی اش بیرون می آمد  گفت: حسین.... حسین...

شد سال 1401. چند دهه از انقلاب در زیر طوفان تهاجم فکری و فرهنگی دشمن گذشت. طلبه جوانی را در گوشه دنجی از شهر، غریب گیر آوردند. تکه هایی از بدنش را با چاقو جدا کردند. داشت ارباً اربا می شد. دوربین را روشن کردند. گفتند به رهبرت فحش بده. آرمان علی وردی نفس نفس می زد. حسرت توهین به رهبر را بر دل آنها گذاشت که هیچ، از منطق اسلام و انقلاب هم تا آخرین نفس دفاع کرد...

امام ما صادق الوعد بود. نوید داد: خدا می داند راه و رسم شهادت کور شدنی نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از مواردی که باید سریع اعدام می شد

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۲، ۰۷:۱۶ ق.ظ

آن بدبخت جوگیر مجازی زده ای که با ماشین خود چند مامور انتظامی را زیر گرفت و موجب شهادت یکی از آنها شد را یکسال و نیم بعد اعدام کردند. برای محاکمه و مجازاتش یک ماه کافی بود. باقی مدتی که در زندان ماند هزینه خورد و خوراک و دادگاه و ... که روی دست بیت المال گذاشت را باید مقام قضایی از جیب مبارکش پرداخت کند. در مواردی که جرم مشهود و مسلّم است بازی در نیاورید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زهر تیغ فتنه

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۹ دی ۱۴۰۲، ۰۷:۰۵ ب.ظ

فتنه 88؛ گناه نابخشودنی| خرداد پر از حادثه؛ دعوت به قانون‌گریزی در لفافه  بیانیه‌های قانونمدارانه | خبرگزاری فارس

 

قبل از سال 88 هم اغتشاش داشتیم بعد از 88 هم.

قبل از هشتاد و هشت اگر اغتشاشی بود حالت منطقه ای و محدود داشت. اسلامشهر و قزوین و مشهد و ... بیشتر مباحث محلی انگیزه شورش قرار می گرفت. سال 78 و کوی دانشگاه هم اگر چه خاستگاه جناحی و سیاسی داشت اما فراتر از محدوده دانشگاه تهران تا میدان انقلاب و فاطمی نرفت.

سال 88 آشوب سراسری صورت گرفت. 120 نقطه تهران محل درگیری شد. شهرستانهای کوچک و بزرگ کشور صحنه رویارویی مردم با مردم قرار گرفت.

بعد از 88 سه اغتشاش کشوری داشتیم. سال 96 و 98 با رویکرد اقتصادی و سال 1401 که با انگیزه بی ناموسی و شهوت طلبی صورت گرفت.

این اغتشاش آخری هم بنا به دلایلی که به نظر من تعمدی بود با تأخیر کنترل شد تا عملا مسائل اصلی و مطالبات واقعی مردم تحریف شده و به سمت موافقت یا مخالفت با حجاب و عفاف پیش برود و حاشیه ای امن برای سیاستهای اقتصادی ایجاد شود.

در شورشهای 1401 شعارهای زشت و هنجار شکنانه ای بر سر زبانها جاری شد و دیگر خبری از الله اکبر و یاحسین های کاریکاتوری فتنه 88 نبود؛ اما حقیقت آن است که فتنه 88 تیر زهرآلودی بود که آثار مخربش حالاحالاها دامنگیر نظام خواهد بود.

برای همین است که ما به رغم سه شورش وسیع بعد از آن هنوز هم روز نه دی را روز بصیرت دانسته و گرامی میداریم. آشوبهای هماهنگ سراسری، بعد از فتنه 88 در کشور پایه گذاری شد. جایگاه رهبری و قانون و شعائر انقلاب، مسجد و بسیج و... در جریان آشوبهای 88 مورد تهاجم جریان فتنه و نفاق قرار گرفت و حریمها شکسته شد. آنهم از سوی چهره هایی مثل موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی و یکی به نعل و یکی به میخ زدنهای قالیباف و لاریجانی و رضایی که تمام وجودشان نمک گیر انقلاب اسلامی است. این خیانت فراموش ناشدنی به درستی "فتنه اشرافیت" نام گرفت و مقام معظم رهبری آن را خط قرمز خود دانست.

مدیریت دیوان سالاری نظام البته چه در جریان فتنه 88 و چه آشوبهای 1401 منفعل عمل کرد و عقب نشست. در انتخابات 92 با حذف رقبای شاخص و تأیید صلاحیت عجیب روحانی عملا راه برای ورود بخشی از بدنه اصلاحات به نهاد اجرایی و دلجویی از آنها هموار شد. بعد از آشوبهای 1401 هم تعطیلی گشت ارشاد و رها سازی وضعیت حجاب و دامن زدن به اختلاط زن و مرد در ورزشگاه و... وجهی از همین عقب نشینی محافظه کارانه به شمار می آید.

الغرض؛ زخم ناجوانمردانه ای که نظام از ناحیه دوستان فرصت طلب خود در سال 88 دید حتی اگر روزی سران فتنه از خیانت خود توبه کنند به این زودی التیام نخواهد یافت و آثار و عوارض تلخ آن بر پیکره انقلاب مشهود خواهد بود. به نظر می رسد هر از گاه باید منتظر شیطنت دشمن در ایجاد خیزش های کور فراگیر و خسارت بار مشابه 88 اما با رویکردهای صد در صد ضد دینی باشیم. فتنه 88 را باید مادر فتنه های بعد از انقلاب دانست.

تصمیم سازان نظام به رغم اطلاع از چنین واقعیتی هنوز حرکت فرهنگی تحول آفرینی برای اصلاح رویه های غلط مسئولان مثل تبعیض و رانت و سرمایه سالاری و ... نیز رفع شبهات و اقناع فکری مردم و تبیین حقایق انقلاب و تقویت بنیه های فکری و اعتقادی اجتماع آغاز نکرده اند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی تهران کربلا شد! (باز نشر)

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۸ دی ۱۴۰۲، ۱۱:۰۲ ب.ظ

مدتی از فتنه88 می گذشت. یک روز داشتم با یکی از خودباخته های سیاسی بحث می کردم. از شهدای فتنه که گفتم و مظلومیت بسیجی ها، طرف مدرک و سند خواست که اسم یکی از بسیجی های شهید فتنه را ببرم. دیدم راست می گوید. منبع من یک تصویر بسیار کوتاه بود که شبی از خبر سیما پخش شد و تشییع شهیدی را در شهرری نشان داد.

هر چه در اینترنت جستجو کردم اسم کسی را ندیدم جز حسین غلام کبیری که اطلاع خاصی از او منتشر نشده بود. داشتم شک می کردم که نکند اصل خبر دروغ است. یک روز بلند شدم رفتم بهشت زهرا. مسئولین خانه شهید هم اطلاعی از این موضوع نداشتند. مشغول زیارت قبور شهدا بودم که در مقابل قطعه55، جایی که شهدای دو سه دهه پیش دفن هستند چشمم به بنای یادبودی از شهید حسین غلام کبیری به عنوان شهید فتنه افتاد. چند قدم جلوتر رفتم و مزار شهید را هم پیدا کردم. خیلی خوشحال شدم و خدا را از ته دل شکر کردم. همان جا مقابل عکس شهید ایستادم و عهد کردم او را از این غربت بیرون بیاورم.

به قم برگشتم. چند روزی نگذشت که ابوذر حبیبیان تماس گرفت و مرا برای همکاری موقت به حوزه هنری شهرری دعوت کرد. چند روز از حضورم در شهرری نمی گذشت که متوجه شدم حسین غلام کبیری در نزدیکی اداره ما در محله شهادت زندگی می کرد. عزمم برای تحقیق بیشتر جزم شد. از طریق یکی از همکاران بسیجی ام جناب امیر مهریزدان که در دفتر جلیلی هم رفت و آمد داشت با دوستی به نام جعفری آشنا شدم که ده ساعت مصاحبه از خاطرات غلامکبیری را جمع کرده بود.

زود دست به کار شدم، خاطرات را بازنویسی کردم و با عنوان فرزند آسمان در اینترنت قرار دادم. بازتاب آن بسیار مثبت بود. خیلی از سایت ها و نشریات به انعکاس خاطرات شهید پرداختند. وبلاگی هم برای این شهید راه انداختم که متأسفانه رمز ورودش را گم کردم! در دیداری که با وحید جلیلی داشتم متوجه شدم شهدای بسیجی دیگری هم مانند فیض و ذوالعلی و رضایی و... در فتنه، کربلایی شده اند. روح همه شان شاد. انشاءالله خداوند باعث و بانی مظلومیت و شهادت این بچه ها را به خاک سیاه بنشاند.

 

 

خواندن دوباره این خاطرات زیبا را به شما هم توصیه می کنم:

 

فردا؛ مراسم چهارمین سالگرد شهادت حسین غلام کبیری، شهید فتنه88 - تسنیم

 

فرزند آسمان

 

 

 

 

 

قرار است نگذاریم حسین غلام کبیری بیش از این مظلوم بماند .

شاید به خاطر این که تا بود نمی گذاشت شهدا مظلوم بمانند . شاید برای آن که نگذاشت انقلاب ، مظلوم بماند . شاید  . . . .

ما، مدیون حسین و همه حسینیان شهید فتنه 88 هستیم .

باور داریم تا خون شهید نباشد ، هیچ کجا  سعادت آباد  نمی شود .

آن چه پیش رو دارید برشی کوتاه از زندگی جوان هجده ساله ای است که در بحبوحه فتنه رنگ و ننگ ، ریشه سبز انقلاب را با خون خود آبیاری کرد .

 

 

---------------------------------------------------------------------------------

 

 

حسین غلام کبیری

 

 

تولد : 9/8/1370 شهر ری

 

 

شهادت : 25/3/1388 تهران . سعادت آباد

 

 

---------------------------------------------------------------------------------------

 

 

۱- دکتر گفت : دیگر دیر شده . بچه که زردی می گیرد آن هم به این شدت زود باید جراحی شود .

دلم شکست . ملحفه پیچیدم و بردمش خانه . گفتم یا صاحب الزمان (عج) این پسر همنام جد بزرگوار شماست . او را بیمه موسی بن جعفر (ع) کرده ام . . .

خیلی گریه می کرد . آرام زدم به پهلویش . برای معاینه که بردیم گفتند : همان ضربه کوچک ، کار خودش را کرد . دیگر به عمل نیازی نیست . رئیس بیمارستان می گفت : عکسش را بدهید می خواهم این معجزه را به همه نشان بدهم .

 

 

۲- پیاده می رفت مدرسه و می آمد . تعجب کردم . پیگیر که شدم فهمیدم پول توجیبی هایش را می دهد به پیشنماز مسجد تا به نیاز مندان برساند .

 

 

۳- داشت مرد می شد ! راه می رفت و درباره انقلاب می پرسید . تحقیقاتش که کامل شد گفت : من به این نظام اعتقاد دارم .

چون با منطق پذیرفت دیگر کوتاه نمی آمد .

 

 

۴- درس که نداشت می رفت سر کار . برایش کم نمی گذاشتیم . اما می خواست روی پای خودش بایستد .

 

 

۵- با آن همه کار ، دم افطار دیگر رمق نداشتیم . حسین تازه می رفت صف نانوایی ، سنگک گرم ببرد سر سفره . می گفتم : عجب حالی داری تو .

می گفت : تو چرا بی حالی ؟!

 

 

۶- خودش می نشست لباسش را اتو می کرد . نامرتب بیرون نمی آمد . می خواستیم با او جایی برویم مجبور بودیم دستی به سر و وضعمان بکشیم .

 

 

۷- خستگی اش را ما ندیدیم . به کار ، نه نمی گفت . فرق نمی کرد روضه هیئت باشد یا عروسی بچه بسیجی ها در فرهنگسرا . پای کار محکم می ایستاد .

 

 

۸- می گفتم : بابا این از تو بزرگتر است . نگاه به هیکلش بکن . هوس کتک داری ؟

این حرف ها برایش معنا نداشت . می گفت : کسی که امنیت نوامیس جامعه را به خطر می اندازد باید نهی از منکر شود .

 

 

۹- تازه به آن محل رفته بودیم . غریب بودم . بچه های هم سن و سال من یک گوشه نشسته بودند . داشتم رد می شدم .چشمش به من افتاد . آمد جلو . زود گرم گرفت و مرا کشید وسط دوستانش . شدم بچه هیئتی . دیگر احساس غریبی نداشتم .

 

 

۱۰- بابام می گفت : آهان . . . ! رفیق یعنی این .

خیلی های دیگر هم به مادرش می گفتند : خوش به حالت . چه پسری داری .

 

 

۱۱- جانشین معاون عملیات پایگاه بود . پایگاه حجتیه شهر ری . با بسیجی هایی از محله شهادت که یکی از مذهبی ترین و پرافتخارترین نقاط این شهر است . کارت فعال نداشت اما فعال بود . اولین نفری بود که وارد پایگاه می شد و آخرین نفر بود که بیرون می رفت . کارش در بسیج از روی تکلیف بود .

 

 

۱۲- رفتیم فلافلی . قرار بود من مهمانش کنم . سیصد تومان بیشتر نداشت . همان را با اصرار گذاشت توی جیبم . می گفت : تو زن و بچه داری . لازمت می شود .

 

 

۱۳- زیارت شاه عبدالعظیم برایش تکراری نمی شد . دلش که می گرفت یک راست می رفت همان جا . انگار نه انگار این همان حسین قبلی است ! شوخی هایش کنار می رفت . روی صورتش فقط اشک بود و اشک .

 

 

۱۴- عشق زیارت بود ! هر برنامه ای بود خودش را می رساند . این وسط ، حال و هوایش در جمکران دیدنی تر می شد .

 

 

 ۱۵- منتظر مجلس نمی ماند . برای خودش هر جا که بود روضه می خواند و سینه می زد . همیشه زیر لب نجوا داشت . گفتم : پسر ! شاید مردم فکر کنند دیوانه ای ! گفت : من حسینم . عشق من هم حسین است .

 

 

۱۶- همه اش می گفت : من آخر شهید می شوم . می خندیدم . می گفت : حالا نگاه کن . اگر آخرش شهید نشدم !

به مادرش هم این را گفته بود .

 

 

۱۷- استعداد خوبی داشت . یک بار هم تجدید نیاورد . طرح ساختمانی اش در جشنواره مقام آورد و سکه گرفت . برای دانشگاه یک بار که امتحان داد قبول شد آن هم در شهر خودش ، بدون کلاس کنکور .

به آینده اش خیلی امید داشتیم .

 

 

۱۸- نگاهی به قبرها کرد و گفت : می خواهم بدهم سنگ قبرم را بنویسند . ورودی امامزاده عبدالله بود . شوخی کردم اما . . . توی حال خودش بود . گفت : برای رفتن خیالم راحت است . داشت استغفار می کرد . درست دو روز قبل از شهادتش .

 

 

۱۹- از راه که رسیدم دیدم ناراحت و افسرده است . هیچ وقت این طور ندیده بودمش . شروع کردم به حرف زدن . نمی خواستم چیزی روی دلش سنگینی کند . بغض کرده بود .

توی خیابان با چند نفر بحثش شده بود . می گفت : بر فرض تقلب شده ، دیگر چرا به عکس امام اهانت می کنید ؟

 

 

۲۰- قیافه اش ، صورتش ، حالتش ، نگاهش عوض شده بود . بگویم معصومیت یا نورانیت در چهره اش پیدا بود ، اغراق نکرده ام . از شوخی های همیشگی اش خبری نبود . گفت : می خواهند برایم زن بگیرند ! گفتم : برو تو که بچه ای هنوز ! چند ثانیه نگاهم کرد .

با هم شروع کردیم به نقشه کشیدن . با آن برنامه ریزی عجب مراسمی می شد . مگر چند روز طول کشید ؟ دنیا روی سرم خراب شد.

 

 

۲۱- از حمام که درآمد لباس های مرتبی پوشید و نشست سر سفره . گفت : مادر ، روزت مبارک . به شوخی گفتم : این طوری که قبول نیست ! سرش را پایین انداخت . گفت : الان دستم خالی است اما کار می کنم و . . .

از دلش درآوردم . اما ته دل خودم ماند . طاقت شرمندگی اش را نداشتم . چه می دانستم این آخرین روز دیدار است .

 

 

۲۲- جلوی آینه ایستاد . تمام قد ، خودش را ورانداز کرد . شب های قبل می گفتم : شلوغ است . خطر دارد مادر . اوباش از پشت خنجر می زنند ! آن شب زبانم باز نشد . برگشت نگاهم کرد . نگاهی که هنوز دلم را می لرزاند .

 

 

۲۳- بچه ها همه شان خسته بودند . صبح باید می رفتند سر کار . شب هم درگیری . یکی کاسب بود . یکی کارمند یا کارگر . فرقی نمی کرد . بسیجی ، بسیجی است .

حسین هم خسته بود . فقط یک لقمه نان خورد که گفتند عملیات است . راه افتاد و رفت سعادت آباد .

 

 

۲۴- دلم می خواهد آن راننده پرایدی که نصف شب بچه بسیجی ها را زیر می گرفت  ببینم . همان که حسینم را شهید کرد .

کاری اش ندارم به خدا ! فقط می خواهم بپرسم دلت آمد پسر به این قشنگی را از مادرش بگیری ؟!

 

 

۲۵- در آن اطراف شهیدی نبود که پیکرش را بیاورند و او به تشییعش نرفته باشد . برای شهدا از دل و جان مایه می گذاشت .

تشییع خودش هم دیدنی بود . در قطعه 55 همسایه شهدا شد . حالا هم به برکت شهدا اسمش سر زبان ها افتاده است .

 

 

۲۶- رفته بودیم مشهد انگار . دور سفره ای بزرگ نشسته بودیم . صدایی بلند شد : آقا دارد می آید . . . حسین پرید . آماده آماده بود . زد روی شانه من . گفتم : نه . من نمی توانم .

معطل نماند . رفت که رفت .

 

 

27-  خون شهید هیچ وقت هدر نمی رود . دیدید یک دفعه شورش ها خوابید . فتنه گرها رسوا شدند . خون پاک او چهره زشت و حیوانی منافقان را برملا کرد و سندی شد بر اثبات مظلومیت ناگفته بسیجیان خامنه ای .

 

 

28- آقا را که دیدیم دیگر نمی‌دانستیم چه‌کار کنیم. حسین دوست داشت آقا را ببیند. وقتی ایشان را دیدیم، گریه می کردیم. آقا گفتند دخترم خوشحال باشید که حسین دانشگاه اصلیش قبول شده است. دیدار آقا برای ما از همه بهتر بود.

 

 

بر اساس خاطراتی از : حسن غلام کبیری ( پدر شهید ) – مادر شهید -  حبیب غلام کبیری ( برادر شهید ) – آقایان : هومن آذرمیر – علی جوالی – امیر ناصری – حامد ملا – محمد جواد سعیدی – اصغر برزگری .

 

 

جمع آوری خاطرات : مهدی جعفری

 

 

تنظیم وبازنویسی : سید حمید مشتاقی نیا

  • سیدحمید مشتاقی نیا