اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دادگاه ویژه روحانیت» ثبت شده است

سهم من چی؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۰۷ ب.ظ

حواسمان به غنیمت خواهی مدعیان در دولت پزشکیان باشد|با یک کاغذ نمی  توانیدصاحب منصب شوید | فریاد جنوب

 

تا الان بالای ده بار با شکایت بعضی مسئولان قضایی و انتظامی و امام جمعه و شهرداری و شورا و... در مازندران و قم به دادگاه احضار شده ام. یک فقره محکومیت هم دارم؛ چهار ماه زندان بود که تعلیق شد. یعنی دولت جدید نمیخواهد حق مرا ادا کند؟ یک پست ناقابل هم سهم من نیست؟ مومنین به انقلاب در دایره وفاق جایی ندارند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تاسف برای دادگاه ویژه

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۴ شهریور ۱۴۰۳، ۰۸:۳۵ ق.ظ

Instagram

 

در حالی که روحانیون فتنه گری مثل هادی غفاری و مجید انصاری و ... هیچ گاه محاکمه نشدند، به پرونده حسن روحانی به رغم طرح هزاران شکایت مردمی رسیدگی نشد، بسیاری از عناصر دخیل در فتنه های 78 و 88 و 401 دوباره روی کار آمده و از نظام و انقلاب طلبکار شده اند دادگاه ویژه روحانیت حجت الاسلام ریسمان سنج طلبه انقلابی و عدالتخواه اهواز را که در جریان دفاع از حقوق کارگران هفت تپه و نیز مبارزه با مفاسد میدان تره بار الغدیر اهواز حضور فعال و قابل ستایش داشت به زندان انداخت. مسئولان دادگاه ویژه تامل کنند در زمین چه کسی بازی می کنند؟ چه جریانی را تقویت می نمایند؟ غربت بچه های انقلاب چه زمانی پایان می یابد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خیلی مردی پسر!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۶ تیر ۱۴۰۳، ۱۲:۱۱ ب.ظ

از ماجرای بستن عمامه تا پیامکی که به دادم رسید - خبرگزاری حوزه 

 

خودشان آمدند سراغش. گفتند گم شده ما تویی. باید بشوی مشاور و راهنمای زندگی خانوادگی ما. از فضل و اخلاق و علم و کرامتت خوشمان آمده. بارها زن و شوهر با هم یا جدا جدا آمدند و رفتند و تماس گرفتند و نامه نوشتند و پیام دادند و حرفها و رازهایشان را با او در میان گذاشتند و نظر خواستند و راهنمایی گرفتند. تا این که فهمید ادامه زندگی این دو دیگر به صلاحشان نیست. از زن خواست جدا شود. مرد بوهایی برده بود. آمد سوال کرد، نم پس نداد. رفت دادگاه شکایت کرد که این بابا اصلا مجوز مشاوره ندارد، دارد زندگی ما را متلاشی می کند. زن هم خواست ضایع نشود همراهی اش کرد. دادگاه در شهر و استان دیگری بود. چند بار رفت و آمد. با اینکه از نظر مالی مضیقه داشت و جسمش خسته بود باز هم زبان باز نکرد. جلوی قاضی سرش داد کشیدند، توهین کردند، تهمت زدند، تهدید کردند، دستش پر بود. چیزی نگفت. سر بسته توضیحاتی داد اما اصل ماجرا را نگفت و آبرو داری کرد. کافی بود یکی از آن پیام ها و نامه ها را رو کند. اسم همه افراد را هم می دانست. مرد یا خودش را می کشت یا زنش را. رازداری کرد و حرفی از اعتیاد مستمر و اصلاح ناشدنی زن به خیانت برملا نساخت.

یک روز مانده به غدیر خبر آورد که تبرئه شده است. به شرفش درود فرستادم. گفتم سرباز حقیقی امام زمانی و همقطار شهیدان. لبخند زد و صورتش سرخ شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خاطره ای شخصی از سید رییسی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۰۷ ق.ظ

من البته سید ابراهیم رئیسی را هیچگاه از نزدیک ندیدم اما خاطره ای شخصی از ایشان دارم!

ماه های اول و به عبارتی سال اول روی کار آمدن دولت امنیتی حسن روحانی بود. هنوز فضا برای نقد عملکرد دولت ایجاد نشده بود و حتی حزب اللهی ها هم به آن شکل کاری به کار دولت نداشتند؛ اما آقایان بر اساس ذات و سوابق شغلی شان درصدد برآمده بودند زهر چشمی از منتقدان احتمالی بگیرند.

بچه های انصار حزب الله در شهرهای مختلف احضار شده و از آنها تعهد خواسته می شد که کاری به کار دولت نداشته باشند! بندگان خدا تعجب می کردند. می گفتند ما زمان خاتمی و نیز نیمه دوم دولت احمدی نژاد پایین و بالای دولت را در نشریات و تریبون هایمان به هم می دوختیم کسی با ما کار نداشت، بعضا تشویق هم می شدیم حالا که اصلا کار به کار دولت تازه نفس نداریم از ما تعهد می خواهید؟

در قم نیز تعدادی از طلاب انقلابی از جمله طلبه عدالتخواه سیرجانی را بی دلیل دستگیر نموده و حدود یک ماه در بازداشت نگاه داشتند. کاشف به عمل آمد که قرار بود رییس دولت سفری به قم داشته باشد که لغو شد اما آقایان بر مبنای اصل رجحان پیشگیری بر درمان، دنبال مانور قدرت بودند.

بعدها هم به خاطر یک تراکت دست نویس و کنایه آلود پیرامون مذاکرات هسته ای، دیدید که عده ای از طلاب را با دستبند و پابند روانه زندان نمودند.

بگذریم.

آقای رییسی در اوایل دهه نود علاوه بر آنکه معاون اول رییس قوه قضاییه بود، ریاست دادسرای ویژه روحانیت کشور را هم بر عهده داشت.

همان ایام با شکایت یکی از اوباش سیاسی بابت انتشار مطلبی در وبلاگ به دادسرای ویژه یکی از استانها احضار شدم. هر چه اصرار کردم که رفت و آمد برای من سخت است و هزینه آن با شهریه طلبگی همخوانی ندارد توی گوش آقایان نمی رفت. حاضر بودم حتی محکوم هم بشوم چون یقین داشته و دارم امثال این حقیر و نیز دوستان منتقد دیگر به طور معمول جایگاهی در سپهر سیاسی کشور نخواهند یافت که حالا نگران سوءپیشینه باشند؛ اما رنج و سختی سفر مکرر به دادگاه در استانی دیگر را تحمل نکنم.

یکبار هم سر همین شکایت به دادگاه مرکز استان مربوطه مراجعه کردم. آنجا بود که با حضور دو نفر از مأموران یکی از نهادها و دخالت مستقیم آنها در روند دادگاه یقین حاصل کردم صرفاً ظاهر پرونده با شکایت خصوصی تشکیل شده و اصل ماجرا چیز دیگری است. قاضی مسن و ضعیف پرونده هم غیر مستقیم به من فهماند این دو نفر نمی گذارند پرونده به قم ارجاع شود.

از فضای دادگاه مطمئن شدم که عزیزان همیشه در صحنه، عزمشان را برای پرونده سازی و محکوم نمودن حقیر جزم کرده اند. البته اخبار دیگری نیز از دوستان مطلع دریافت می کردم که نشان می داد قرار است پرونده های دیگری هم برای من باز کنند. مسئولی در یکی از نهادها هم چندبار تماس گرفت که بله به ما گزارش دادند شما قرار است فراخوانی را برای تجمع در مقابل دادگاه ویژه تهران صادر کنی، یا گزارش داده اند میخواهی به خارج پناهنده شوی و... من هم به شوخی و جدی جواب می دادم گویا مرا با کروبی اشتباه گرفته اید اگر دار و دسته ای داشتم برای همین قم فراخوان می دادم نه تهران، با این افکاری که دارم افغانستان هم مرا راه نخواهد داد همین جا ور دل خودتان هستم و....

جمع بندی ام این شد دیگر چاره ای ندارم جز یک انتحار رسانه ای.

نامه ای سرگشاده خطاب به آقای رییسی به عنوان رییسی دادسرای ویژه روحانیت نوشتم و در وبلاگ منتشر کردم. آن موقع هنوز شبکه های اجتماعی پر و بال نگرفته و وبلاگها و سایتها مشتری های پر و پا قرص داشتند. من هم در مطلب خود حسابی از خجالت عزیزان دادگاه ویژه در آمدم.

صبح این مطلب را منتشر کردم، عصر دیدم از شماره ای ناشناس تماس پیاپی دارم. فرض کردم که بنا بر احضار یا دستگیری من دارند. تلفن را جواب ندادم. رفتم حمام، غسل شهادت کردم. بنا داشتم در صورت دستگیری اقدام به اعتصاب غذا کنم. لا به لای تماس های مکرر ناشناس، شماره ای ثابت از تهران هم ثبت شده بود. از باب کنجکاوی همان را جواب دادم. حاج آقای ص بود مسئول دفتر آقای رییسی در دادگاه ویژه. معلوم شد همه تماس ها از جانب خودش بود. گله داشت که چرا پاسخ نمی دهم. برخورد محترمانه ای داشت و اصل ماجرا را پرسید. شفاهی برایش توضیح دادم و تأکید کردم ابداً ابایی از محکوم شدن و ایجاد سوءپیشینه ندارم اما می خواهم پرونده به هر قیمتی که شده به قم منتقل شود. ایشان هم گفت بررسی می کنیم و البته توضیح داد که آقای رسایی  وبلاگ تو را خوانده و مطلبت را به دست ما رسانده است.

همان لحظه متنی نوشتم و از پیگیری دفتر رییسی تشکر کردم و گفتم حتی اگر نتیجه دلخواه من عاید نشد صرف همین تماس و پیگیری برایم ارزشمند است. مجددا آقای ص تماس گرفت که نیاز به تشکر نیست و مطلب جدید را از وبلاگ حذف کن.

بررسی این ماجرا چند روزی به طول انجامید. در این میان یکی از همان دو مأمور نهاد مورد اشاره پیغام و پسغام می فرستاد که فکر کرده ای رییسی برای تو کاری انجام می دهد؟ تو اول و آخرش با ما طرف هستی و ...

سرتان را درد نیاورم. حدود ده روز بعد از دادسرای ویژه همان استان تماس گرفتند. طرف خیلی ناراحت بود. گفت: آقای رییسی بازرسی را به استان فرستاد، پرونده تو را بررسی کرد و متأسفانه! دستور داد پرونده به قم منتقل شود. خواسته یا ناخواسته هم از دهانش پرید که: خیلی بد شد!

خدای من! خیلی خوشحال شده بودم. با آن تبختری که در بعضی مسئولان دادسرای ویژه سراغ داشتم تصور نمی کردم آقای رییسی به درخواست طلبه ای گمنام و بی کس و کار اعتنا کرده، بازرسی را به شهرستان اعزام کند و وقتی دید حق با من است به قیمت ناراحتی همکارانش به نفع من حکم صادر کند. این اتفاق به عنوان خاطره ای شیرین در ذهنم نقش بست.

یک نکته را در تکمله عرایضم بیان کنم. تا پیش از حضور آقای رییسی در دادسرای ویژه شاهد اتفاقات تلخی بودیم. برخورد و دستگیری طلاب منتقد با رفتاری ناشایست صورت می گرفت. انتقاد از هاشمی یا برادران لاریجانی پیگرد جدی به دنبال داشت و... به مرور با اصلاحاتی که رییسی انجام داد و نیز روی کار آمدن قضات جوان و اغلب انقلابی تا حدود زیادی شاهد تصحیح برخی رویکردهای غلط بودیم. پیش تر خیلی سخت بود برای متولیان دادگاه توضیح دهی به پیر به پیغمبر میز صاحبان قدرت مساوی با اصل نظام نیست و طلاب بسیجی و منتقد ضد انقلاب و دشمن و بدخواه نیستند، حوزه انقلابی با این رویکرد دادگاه ویژه هرگز محقق نخواهد شد، طلبه خوب طلبه آسه برو آسه بیا نیست، وطیفه دادگاه مقابله با فساد است نه دفاع از میز مسئولان و...

یادم است سر ماجرای حمایت از طلبه عدالتخواه سیرجانی وبلاگ من به دستور دادگاه ویژه فیلتر شد. داشتم با یکی از قضات که البته انسان محترمی بود در این باره بحث می کردم. از جمله این که گفتم: من عادت دارم مطلب و خاطره ای از شهیدی در گوشه و کنار کشور می بینم یا می شنوم که تا به حال جایی منتشر نشده با قلم خود نوشته و در وبلاگ میگذارم که ثبت شود و روزی دیگران از آن استفاده کنند، آن وقت شما همه اینها را با هم فیلتر کرده اید. طرف هم در جوابم پرسید: واقعا فکر می کنی شهدا از کارهای تو راضی اند؟!

کمی مکث کردم. خدا به ذهنم انداخت با درون مایه طنز پاسخ بدهم: شهیدان لاجوردی و قدوسی را نمی دانم اما بقیه شهدا به یقین از نوشته هایم راضی هستند! بنده خدا هم خندید. من البته خاک پای شهیدان لاجوردی و قدوسی هستم که از شهدای مخلص و عارفانی گمنام در دستگاه عدلیه بودند. الان با شهادت سید ابراهیم رئیسی که ایشان هم منصبی قضایی داشت اما از انتقاد نمی هراسید و طرفدار بچه های انقلابی حرف بزن و با شهامت بود دستمان در چنین مواجهاتی حسابی پر است. از این پس ما هستیم که اگر قاضی برخوردی نادرست و نا بحق با طلاب انقلابی داشته باشد می پرسیم: آیا شهید رییسی از کار شما راضی است؟!

رحمت الله علیه؛ دسته گل صلواتی برایش هدیه کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ابوذرها در زنجیر!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۶:۴۰ ب.ظ

photo_2024-05-10_18-39-40_mk0b.jpg

 

یک منافقی می شناختم سالها پیش از توابین بود در محل ما زندگی میکرد. میگفت شخصیت مهمی به شهر یا استان می آید من و بعضی همفکران سابق را جمع میکنند می برند چند روزی مهمان آقایان هستیم به صرف آب خنک!

الان زمانه عوض شده. یک بار هاشمی می خواست برود شاه عبدالعظیم؛ آن موقع رییس مجمع تشخیص بود. یک روز قبلش رفتند زدند زیر گوش طلبه ای که آنجا در اعتراض به زمین خواری چند ماه متحصن شده بود جمعش کردند رفت.

روحانی می خواست بیاید قم چند طلبه انقلابی را برداشتند با اتهامی واهی بردند چند هفته آب خنک بخورند.

 جناب رییسی به قم آمد، طلبه های انقلابی که پلارکارد حجاب در دست داشتند را اصلا به برنامه دیدار عمومی راه ندادند. پلاکاردها را گذاشتند کنار، باز هم راهشان ندادند. بعد تعدادی از کانالهای انقلابی حوزه از جمله "فریاد ابوذرها" را بی دلیل تعطیل کردند، کانالی که نخستین جریان سازی حوزوی پیرامون وضعیت حجاب و نیز افشاگری درباره زد و بندهای پتروشیمی و... داشت.

حجت الاسلام گنجی از طلبه های جوان و اهل قلم و با دغدغه را هم چند مأمور ریختند داخل کوچه ای در اطراف نمازجمعه دستگیر کردند و بردند.

به هر حال هر بزمی یک قربانی می خواهد. سلیقه آقایان فعلاً اینطور است. حال می کنند بچه های حزب اللهی مرغ عروسی و عزا باشند. فقط  بدانیداگر بچه هایی که با هویت مشخص در ایتا، رو بازی می کردند به سمت فیک بازی در سکوهای خارجی رفتند مقصر همین آقایان هستند. اگر می بینید زن مکشفه یا پسرک مزاحم نوامیس، طاقت نهی از منکر را نداشته و با شما گلاویز می شود از مکتب همین آقایان درس آموخته که تاب نقد دلسوزانه را نداشته و با زور درصدد ساکت نمودن صدای دوستان منتقدند. الناس بأمرائهم اشبه...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دیوار طلاب عدالتخواه، کوتاه است

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۲:۰۶ ب.ظ

داود مدرسی‌یان‎ | ‎. ‏🔴 محکومیت حجت الاسلام ‎#محسن_ریسمان‌سنج معاون  مطالبه‌گری ستاد امر به  ...‎ | Instagram

 

امروز تلفنی با حجت الاسلام ریسمان سنج، مفصل صحبت کردم.

بچه های انقلابی این یکی دو روز نام حجت الاسلام ریسمان سنج طلبه عدالتخواه اهوازی و معاون ستاد امر به معروف استان خوزستان را بارها شنیده اند. طلبه ای که پیش تر با حضور میدانی در دفاع از حقوق کارگران نیشکر هفت تپه، خوش درخشید و عملکرد او و دوستانش که راه سوءاستفاده بیگانگان از مطالبات صنفی را سد کرده و حق کارگر را نیز احیا نمودند مورد رضایت رهبری عزیز قرار گرفت؛ هر چند بر مذاق از ما بهتران خوش نیامد.

حجت الاسلام ریسمان سنج قرار است به زودی به زندان برود!

ماجراهای مربوط به پیگیری حقوق کارگران زحمت کش میدان بار اهواز که در مستند "نیوجرسی" توانست جایزه فانوس طلایی جشنواره عمار را به خود اختصاص دهد چون زخمی کهنه و عمیق بالاخره به گونه ای دیگر سر باز کرد و گریبان این طلبه بسیجی و فعال را گرفت.

من مدتی است که در نقد دادگاه ویژه روحانیت چیزی ننوشته ام.

نمی شود کتمان کرد مسیر دادگاه ویژه در سالهای اخیر به نسبت گذشته بهتر شده و روندی رو به اصلاح را در پیش گرفته است؛ اما هنوز با آنچه که در شأن عدلیه نظام علوی است فاصله دارد.

ماجرای دادگاه و زندان این طلبه انقلابی مربوط می شود به اتهام ثابت نشده ای پیرامون همکاری در اداره یک پیج افشاگر اینستاگرامی که دست بعضی صاحبان قدرت در ماجرای میدان بار اهواز را رو می کرد. این اتهام ثابت نشد که هیچ، یکی هم رفت و با اقرار خود مسئولیت اداره صفحه مذکور را برعهده گرفت و مدعی اثبات مطالبی شد که آنجا فاش نموده؛ اما قاضی مربوطه حاضر به اصلاح رأی صادره بر ضد این طلبه عدالتخواه نگردید که هیچ، به رغم درخواست نماینده ولی فقیه در استان و ستاد امر به معروف، همچنان مصرّ بر اجرای حکم پرونده این طلبه بسیجی است.

حرفهای امروز حجت الاسلام ریسمان سنج مرا به خاطرات تلخ سالهایی برد که بعضی حضرات در مبانی فکری شان پذیرفته بودند بسیجی خوب، بسیجی مرده است و هر که در مقابل کانون های قدرت و ثروت بایستد و سکوت شهر را بشکند همپیاله استکبار جهانی است. در مواجهه با بچه های حزب اللهی سراغ اصالة الاتهام و اشداء بینهم رفته و بنا داشته و دارند با تربیت طلاب سر به زیر و آسه برو آسه بیا و ساخت مدارس لاکچری، روحانیت را از مردم و انقلاب جدا نگاه دارند.

دوستانی که این متن را میخوانند دست به دست بچرخانند برسد به دست همه صاحبان قلم و بیان و فعالان عرصه انقلابی گری و عدالتخواهی و مجامع مطالبه گری، بلکه اعتراضی جمعی را برانگیزد.

در وهله نخست، مسئولان دادسرای ویژه روحانیت باید پرونده این برادر طلبه را از نو و مطابق مفاد کتاب قانون و نه از سر ذوق و برداشت شخصی و یا خدای ناکرده فشار و سفارش بیرونی، مورد بازبینی قرار دهند.

اما مهم تر از آن پیگیری پشت پرده احتمالی چنین برخوردهای نسنجیده ای است که ثمره آن یعنی دلسردی معدود طلاب فریادگر و عدالتخواه به یقین در تضاد با منویات رهبری و منافی رویکردهای انقلاب اسلامی است.

آن قاضی که چنین حکمی را برید و بر اجرای آن اصرار دارد قطعا نباید در سیستم فساد ستیز عدلیه حاکمیت که ویترین نظام اسلامی است جایگاهی داشته باشد.

اگر قرار است پرونده اتهامات محیرالعقول فولاد مبارکه فراموش شود، متهمانی چون جهانگیری و نیاز آذری و عبوری و عبدی و... آزادنه بچرخند و پست و پول پارو کنند روا نیست طلاب انقلابی در بند باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای مدیری که "صادق" بود

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۱:۲۱ ب.ظ

حجت الاسلام محمدصادق اکبری

 

خیلی از مسئولین تاب شنیدن نقد را ندارند. تعارف که نداریم. ستیزه جویی و ناسازگاری بعضی مردم با آمران به معروف از باب "اشبه منهم بآبائهم" یک جورهایی به امرایشان رفته است. بروید داخل اداره ای و محترمانه و مستدل زبان به نقد مقامی بگشایید. چند درصد تحمل شنیدنش را دارند؟ مطلب بنویسید و نقدتان را منتشر کنید؟! کمِ کمش تشویش اذهان عموم را به پایتان می نویسند، به خصوص در شهرهای کوچک که گاه نهادهای امنیتی، خودشان را متولی صیانت از میز صاحبان قدرت می پندارند؛ آنهم عزیزان قضایی که شاید به خاطر جایگاهشان کمتر عادت به شنیدن نقد و نظری متفاوت داشته باشند. این را از باب تجربه عرض میکنم؛ از لا به لای خاطراتی که سالها از رفت و آمد در راهروهای دادگاه ویژه آموخته ام.

تصورش هم برای این حقیر و دوستان عدالتخواه دشوار بود مسئولی در جایگاه نخست قضایی استانی قرار بگیرد که حیاط خلوت باند طبری بود، تاب شنیدن انتقادهای تند و تیز بچه های بی ترمز بسیج را داشته باشد که هیچ، پرونده سازی نکند که هیچ، این طرف آن طرف تماس نگیرد و مکاتبه نکند حال فلانی را بگیرید که هیچ، نه تنها با روی گشاده شنوای حرف منتقدان باشد بلکه بی طرفانه و از سر انصاف به پیگیری نقدها و نظرها و گزارشات اقدام کرده و خاطی را حتی اگر از همکاران و معتمدین خودش باشد –بی اعتنا به بعضی تعصبات صنفی که راه اصلاح بسیاری از نهادها را مسدود نموده- متنبه و وادار به پاسخگویی سازد. ظاهر و باطنش "صادق" باشد! عادت کردیم بعضی امامان بی صداقت روزهای تعطیل هم "اوصیکم بتقوی الله" را فراتر از خطبه های نماز جمعه به رسمیت نشناسند، چه برسد به مسئولانی که کرسی ریاست را سکوی پرش خود و چند نسل آینده شان شمرده و اگر سر اصول و ارزشهای اسلام و انقلاب اهل معامله باشند سر مقام و منصب و پول و شهرت با کسی مماشات نکرده و به هر دستاویزی برای حفظ و ارتقای آن چنگ می زنند.

این پنج سالی که حجت الاسلام محمدصادق اکبری به عنوان یک مدیر غیر بومی در رأس دستگاه عدلیه استان مازندران قرار گرفت و با هوش و تجربه خود خیلی زود بر اوضاع مسلط شد یکی از طلایی ترین دوره های مدیریت قضایی استان به شمار می آید. البته این دستگاه تا رسیدن به نقطه ایده آل تراز انقلاب اسلامی همچنان مسیری طولانی را باید بپیماید اما نمیتوان مجاهدت این روحانی دلسوخته و با درایت را در اعتلای نهاد حساس قضایی و در حیطه مرتبط با اختیارات خود نادیده گرفت.

حجت الاسلام اکبری وارد حواشی نشد. تعارف با مدیران را کنار گذاشت. اصل نانوشته و منحوس "قانون خوب است اما برای ضعفا" را نادیده انگاشت. به گردن کفلتها ولو وابسته به مافیای از مابهتران و باندهای هزارفامیل و اژدهای هفت سر فساد و تبهکاری بودند حتی با وساطت افراد ظاهر الصلاح جانماز آبکش موجّه که محاسن مبارکشان در پوشش مذهب و توجیه دریافت وجوه شرعی به طور نامتعارف چرب می شود، باج نداد. دید بعضی زیردستانش علیه او توطئه می کنند با اغماض و کریمانه گذشت و نادیده گرفت. چپ و راست استان برایش فرقی نداشت. به سفارش ها و توصیه های فراقانونی وقعی ننهاد. یقه مسئولین را هم گرفت و میز کسی را به میزان الهی رجحان نداد. شعار تو خالی "پارتی جوانان بدون پارتی بودن" را دیگران سر دادند و عمل نکردند او اما بی هیچ ادعایی با عادی ترین و پایین ترین افراد از سطوح مختلف جامعه نشست و دردشان را شنید و برای حل مشکلشان قدم برداشت. شهروندانی که در عمرشان یک مسئول دون پایه اداری را هم از نزدیک و خصوصی ندیده بودند بارها او را سنگ صبور دردهای دل داغدار خویش یافتند. حواشی رسانه ای که با برخورد ناپسند و بچگانه بعضی مسئولان قضایی حوزه شهری در حال تبدیل به بحرانی اجتماعی و فرا ملی بود با سر پنجه تدبیر و عقلانیت او ختم به خیر گردید.

خدا رحمت کند مرحوم آزاده محمدحسین منصف را که خودش از بزرگترین منتقدان عملکرد دستگاه قضا بود. بعد از دیداری که با حجت الاسلام اکبری داشت تماس گرفت و اولین تعبیرش این بود "اگر یک روحانی میتواند با اخلاق و سیره ای پیامبر گونه اینطور در دل انسان جا باز کند پس خود رسول اکرم چقدر دوست داشتنی بود."

دیروز خبر پایان مأموریت حجت الاسلام اکبری در دادگستری مازندران توسط رسانه های محلی منتشر شد. برای ایشان هر جا و در هر منصبی که باشد آرزوی توفیق روزافزون دارم. امیدوارم نظام اسلامی بیش از پیش شاهد رشد چنین مدیرانی بوده و پایه های حاکمیت دینی در باور مردم مستحکم تر شود. امیدوارم به برکت ایام الله فطر، هر جا که هستیم از مدار فطرت خارج نگردیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاشیه ای بر دستگیری طلاب معترض در رشت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۰ آذر ۱۴۰۲، ۰۷:۳۰ ب.ظ

photo_2023-12-01_20-12-40_17c2.jpg

 

میگویند چنین صحنه هایی هر روز در بازار رشت تکرار میشود. رفقای بسیجی میگویند به مسئولان شهر تذکر داده ایم ولی اتفاق خاصی نیفتاده است.

امروز در پایان خطبه های نماز جمعه رشت، یکی از طلاب از جای خود برخاست و به وضعیت زننده بعضی معابر رشت اعتراض کرد. بلافاصله ریختند و دستگیرش کنند. دو طلبه دیگر اعتراض کردند که حالا مگر چه شده این بنده خدا را دستگیر میکنید که آن دو را هم بازداشت کرده و تحویل دادسرای ویژه روحانیت دادند. خب دم شما گرم، خداقوت.

شما که میتوانید نیرو بفرستید طلبه های معترض را دستگیر کنید نمی توانستید نیرو بفرستید هنجارشکنان را دستگیر کنند؟ حرمت دم و دستگاه و میز و جایگاه شما بالاتر از حرمت احکام شرع است؟

حسن روحانی هم لااقل به ظاهر طلبه است و به زعم عزیزان شورای نگهبان، مجتهد هم هست. اینهمه به سرتاپای نظام و انقلاب و مردم قرمه سبزی گرفت و رفت نمیتوانید دستگیرش کنید؟ کلی وعده و وعید داده بودید، هزاران شاکی هم که دارد. سلبریتی هایی که از خورجین نظام میخورند و برای نظام جفتک می اندازند را چطور؟ همین چند تا طلبه و بسیجی عدالتخواه و آمر به معروف را حذف کنید موقع بحران میخواهید روی آقازاده ها و دامادهایتان حساب کنید؟ پارسال اغتشاش شد کدام بسیجی شهید و مجروحی از بستگان درجه هشتم شما بود؟ نهادهای امنیتی حقوق میگیرند که از اسلام دفاع کنند یا از میز مسئولان؟ فلان مسئول فاسد گیلان لو و رفت و فیلمش درآمد چه برخوردی کردید؟

با پرونده اختلاس فولاد مبارکه و اتهامات پتروشیمی میانکاله و بانک دی و آینده و رابطه بازی در عزل و نصبهای فامیلی و انتصاب مسئولانی که اتهامات سنگین اقتصادی دارند و ... اصلا کاری ندارم. یک سال و نیم است نمیتوانید جلوی مفسده علنی چند دخترک دلقک و بی هویت را در سطح شهرها بگیرید. الان دقیقا شما برای چه روی کار هستید و قرار است از کدام قانون الهی صیانت کنید؟

راستی اگر یک مسئول نظام علوی نتواند مثل علی علیه السلام تحمل شنیدن نقد را داشته باشد و به پرخاشگری و برخورد فیزیکی و حذفی روی بیاورد از جماعت هنجارشکن و لاابالی میتوان توقع داشت در مقابل امر به معروف و نهی از منکر واکنش منطقی و اخلاقی داشته باشند؟ خب آنها هم دارند از شما یاد میگیرند که روی بسیجی تیغ میکشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیبل

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۸ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۴۵ ق.ظ

photo_2023-11-19_09-17-31_m8ub.jpg

 

هیچ آقازاده ای، هیچ فردی که متصل به کانونهای قدرت و ثروت باشد از واژه عدالتخواهی خوشش نمی آید. چون اول خودش زیر سوال میرود که اینجا چه میکند؟ با چه دستاویزی به این قدرت و ثروت رسیده است؟ نهایتا اینطور توجیه میکند همانطور که خدا یعنی عدل و عدل یعنی خدا، ما هم عین عدلیم و هر چه انجام بدهیم خوشتان بیاید یا نیاید مساوی است با عدالت.

البته به یقین افرادی هستند که زیر چتر عدالتخواهی اقدام به سوءاستفاده و توجیه تخلفات خود میکنند. مثلاً بنده خدایی بخاطر ارتکاب جرایم اداری محکوم شده بود مدعی می شد چون عدالتخواهم با من برخورد شده است. خب آیا اگر یکی مثل داعش یا نهضت آزادی از اسم اسلام سوءاستفاده کرد باید گفت ما دیگر اسلام را نمی خواهیم و باید با هر چه اسلام خواهی است مقابله کرد؟

جریان رسانه ای مرتبط با خاتم، مدتی اصل گفتمان عدالتخواهی را به رغم آنکه لسان مستمر رهبری بود زیر سوال میبرد تا اینکه نهایتا به این نتیجه رسیدند جریانهای موازی اما کنترل شده و وفادار به کانونهای قدرت را بسازند با نام جبهه عدالتخواه که با مظاهر ناعدالتی مبارزه کنند اما صرفا در محدوده جناح حریف.

حالا برسیم به این استوری که مشابه آن هم این روزها زیاد منتشر شده است.

من نمیدانم مجید حسینی ساکن کانادا شده است یا نه. من نمیدانم وحید اشتری کافه راه انداخته یا نه.

اما دو نکته را باید در این ارتباط مورد توجه قرار داد.

یکی اش کلام مولا علی است انظر الی ماقال لاتنظر الی من قال نبین چه کسی میگوید ببین چه میگوید.

اشتری یا مجید حسینی هم فاقد عیب و ایراد نیستند. اما این دلیل نمیشود که بگوییم مباحثی که مجید حسینی در خصوص چپاول ضعفا توسط ارکان قدرت مطرح کرده و به ستیز گفتمانی با مظاهر تبعیض در آموزش و کنکور و درمان و ... پرداخته هم اشتباه بوده است. یا اگر اشتری خبطی هم داشته پس حق با جناب خاموشی است که عروسش برود گاوداری بزرگ موقوفه را به تصدی درآورد یا مسئولان دادگستری قزوین حق دارند که زمین متعلق به اموال عمومی را با ثمن بخس بین خود تقسیم کنند و...

نکته بعد اینکه تجربه ثابت کرده کانونهای قدرت، نهایت تلاش را برای ضربه زدن به نیروهای مستقل عدالتخواه به کار میبرند. این حقیر که قدم چندانی برای عدالت خواهی برنداشته ام بارها مغضوب مسئولان قرار گرفته و از آنها ضربه خورده ام. دادستان ویژه یکی از استانها به دروغ تماس میگرفت با مسئول موسسه ای که معاونت پژوهش آن را بر عهده داشتم می گفت فلانی اقدام به قانون شکنی کرده و... به استادی گفتند که این طلبه از اسم شما برای ایجاد تجمع بر ضد دولت استفاده میکند، پرونده ساختند که قصد فرار از کشور را دارد و....

چه برسد به بچه هایی که زندگی شان را برای امر به معروف و نهی از منکر در حوزه مسئولان گذاشته اند قطعا ضربات سختی خواهند خورد.

یک نیروی عدالتخواه برای آنکه از معیشت نیفتد و بتواند مستقل باقی بماند چاره ای جز راه اندازی کسب و کار مستقل ندارد.

نگویید راه اندازی کافه کار بدی است که خدایی اش به شما نمی آید. خودتان بودجه قرارگاه فرهنگی میدهید افراد وابسته بروند گوشه و کنار کافه بزنند مثلا پاتوق حزب اللهی ها بشود. خودتان با اهل و عیال می روید لاکچری ترین کافه های شمال شهر. حالا از این ژستها برای ما نگیرید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رفتار ناصالح با ملاصالح!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ بهمن ۱۴۰۱، ۰۹:۳۹ ق.ظ

دانلود و خرید اینترنتی کتاب ملاصالح؛ سرگذشت شگفت‌انگیز مترجم اسرای ایرانی  در عراق | رضیه غبیشی | طاقچه

 

کتاب خاطرت ملاصالح، عجیب و عبرت آموز است که حتما خودتان میخوانید و درباره اش قضاوت میکنید.

یک نکته را دلم میخواهد از این کتاب برای شما بازگو و تحلیل کنم.

ملاصالح قاری هشت سال در زمان شاه، بیش از چهار سال در زمان صدام و دو سال در جمهوری اسلامی را در زندان گذارند که این مورد آخری بسیار غمبارتر و شکننده تر از دو اتفاق قبلی است زیرا توسط دوستان صورت میگرفت آنهم نا به حق و آلوده به وهم و تهمت.

وزارت اطلاعات و قوه قضاییه میتوانستند لااقل با این قرینه که اگر ملاصالح جاسوس و خائن بود دلیلی نداشت بخواهد به وطن برگردد و محاکمه شود و یا لااقل تا بازگشت اسرا و شهادت آنها درباره خدمت یا خیانت ملا، صبر کنند اما به صرف ظن به همکاری با حزب بعث، این روحانی مجاهد را دو سال به زندان انداختند و آبرویش را بردند و حکم اعدام صادر کردند و با دستبند و پابند تحقیرش نمودند و وضعی پیدا کرد که دل هر بیننده ای را به رقت می انداخت تا اینکه در نهایت با وساطتت علی فلاحیان که آن موقع معاونت دستگاه قضا را داشت و از دوستان دوره جوانی ملا بود و نیز پیگیری و تشر مرحوم ابوترابی که پس از آزادی از چنگال دشمن صورت گرفت، ملاصالح با روحی آسیب دیده از اتهام سنگین و فاقد مدرک خیانت و جاسوسی تبرئه گردید.

از زاویه دیگر اما میخواهم نکته مهمتری را مورد توجه قرار دهم. یک نفر میتواند به استناد واقعه تلخی که در همین کتاب میخواند، نظام را به ناراستی و ضعف و ستم متهم کند؛ اما همین که نظام اسلامی اجازه داد نقدی جدی نسبت به عملکرد مهمترین نهاد امنیتی کشور مجوز انتشار بگیرد یعنی برخلاف نظام های مستبد و سانسور گر عالم، دنبال اصلاح و تغییر رویه های غلطی است که با رویکرد اصیل حاکمیت دینی منافات دارد.

این روح نقد پذیری و کمال طلبی را باید به فال نیک گرفت و دعا کرد همه مسئولان با سعه صدر و بینش عمیق از نقدها و سخنان تلخ اما صحیح استقبال نموده و هیچگاه درصدد خاموش نمودن صدای منتقدان بر نیایند. اعتراض و انتقاد در چارچوب نظام اسلامی نه تنها منجر به ضعف و سقوط حکومت نمی شود بلکه پایه های حکمرانی را در دل و اندیشه ملت مستحکمتر می سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بعله آقای اژه ای، عدالت!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۱ آبان ۱۴۰۱، ۱۱:۱۷ ق.ظ

photo_2022-11-02_10-13-09_4vm5.jpg

 

دیروز این جمله ریاست قوه قضاییه بازتاب گسترده ای در سطح رسانه ها داشت: "با عدالت اجتماعی مورد انتظار فاصله داریم."

عدالت طلبی و مطالبه گری از تأکیدات مستمر مقام معظم رهبری بوده که اجرای آن می توانست سهم بسزایی در اصلاح امور و کنترل خشم و بدبینی لایه هایی از جامعه داشته باشد؛ اما مسئولان در عمل ثابت کردند که از این واژه هراس فراوانی دارند.

غیر از آقای اژه ای که حالا در دوره آشوب به این خلاء آزاردهنده اشاره کرده، تنها مقام معظم رهبری بود که چنین با صراحت اما در دوره آرامش و ثبات و امنیت با جدیّت گوشزد نمود: "باید اذعان کنیم که در دهه‌ی پیشرفت و عدالت، نمره‌ی مطلوبی در باب عدالت به ‌دست نیاورده‌ایم."

در سالهای اخیر هر جا علم عدالتخواهی برافراشته شد اغلب مسئولان گارد گرفتند و به انحای مختلف از پرونده سازی تا تخریب رسانه ای و حتی دوگانه سازی بین عدالت و نظام اسلامی درصدد تخریب این عنوان برآمدند.

تعارف که نداریم باید اذعان داشت مسئولان از شنیدن واژه عدالت، کهیر می زنند و در رفتار خود ثابت کرده اند حتی اگر تحمل انتقاد و فحاشی مخالفان نظام و اسلام را داشته باشند تحمل نقد عدالتخواهان را نداشته و به هر وسیله ای درصدد حذف آنان بر خواهند آمد. علت هم کاملا مشخص است. عدالت طلبی، مشروعیت حضور بعضی صاحب مسندان را زیر سوال میبرد. مسئولان این گونه می پسندند که در هر حال و وضعیتی که به سر می برند باز هم مصداق عدالت ورزی شمرده شده و مورد تحسین قرار بگیرند حتی اگر حقوق نجومی بگیرند، زندگی لوکس و تجملاتی داشته باشند، فرزندانشان را برای کار و تحصیل و زندگی به خارج بفرستند، اقوامشان یا معافیت از خدمت بگیرند یا سربازی را در بهترین نقاط ممکن بگذرانند، در فک و فامیل و دوستانشان جوان بیکار پیدا نشود، نزدیکانشان به مفاسد مالی و اخلاقی مبتلا باشند، رانت خوار باشند، در عرصه مدیریت و مسئولیت خود دستشان خالی بوده و عملکرد قابل دفاعی نداشته باشند و....

البته ممکن است عده ای این وسط از واژه عدالت سوءاستفاده کرده و غرض ورزی های سیاسی و باندی خود را تحت لوای آن مخفی نگاه دارند اما آیا سوءاستفاده عده ای از نام اسلام باعث می شود ما از اساس دور اسلام خواهی را خط بکشیم؟

آقایانی که به واسطه شبکه های رسانه ای نفتی و بودجه های مقابله با تهاجم فرهنگی و جنگ روانی دشمن و جهاد تبیین، به جای ترویج احکام و مبانی اسلام و انقلاب در صدد حفظ موقعیت خویش و خوش خدمتی برای صاحبان قدرت بوده و تخریب حرکتهای عدالتخواهانه را رسالت خویش می دانند این عبارت مقام معظم رهبری خطاب به مسئولان را نصب العین قرار دهند: "مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت‌خواهی است. این، پایه‌ی مشروعیت ماست".

آقایان مسئول در جمهوری اسلامی! آقایان ائمه جمعه، نمایندگان مجلس، فرمانداران و ....! مردم تبعیض را می بینند. مردم خیانت بانکها به مستضعفان را مشاهده می کنند، شکاف طبقاتی برای همه مشهود است، بدرفتاری بعضی مسئولان و ماموران با مردم بر کسی پوشیده نیست، بیکاری و فقر تنها برای مردم است، بی عدالتی در نظام آموزش موج می زند، خودروسازی نماد چپاولگری است و...

همین قوه قضاییه که معروف به دستگاه عدلیه است گاه از اجرای عدالت فاصله می گیرد. مردم میبینند رسیدگی به جرم و خطای آدم بی کس و کار و محروم و ضعیف با نحوه رسیدگی به جرایم از مابهتران تفاوت دارد. کلبه روستایی جنگل نشین در فصل سرما ویران میشود؛ اما در همان محدوده از ویلای غیرمجاز صاحبان مکنت چشم پوشی می گردد.

از این دست مثالها یکی و دوتا نیست. دشمن هم از فاصله ای که با عدالت اجتماعی مورد انتظار ایجاد کرده ایم حسابی استفاده می کند. دوستان هم غفلت و تنبلی و سکوت می ورزند. مسئولان هم آمران به معروف و ناهیان از منکر را طرد و گاه زندانی می سازند تا راه بر بی عدالتی همچنان هموار بماند.

از آقای اژه ای تشکر میکنم بایت همین مقدار شهامتی که به خرج داد و حقیقتی تلخ را واگویه کرد اما مرور زمان باید ثابت کند عملکرد مسئولان عالی نظام با فعالان مجازی در یک سطح قرار ندارد. توقف در صرف سخن و انتقاد را مردم معمولی هم می توانند انجام دهند اما برنامه ریزی برای برون رفت از این شرایط و حرکت به سمت ایجاد دولت اسلامی (نظام دیوان سالار متناسب با اهداف دین و کشور) وظیفه سنگین مسئولان به خصوص در سطوح عالی نظام است.

بسم الله، این گوی و این میدان. پای دغدغه هایتان بایستید و نواقص و ضعفها را برطرف سازید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نمکهای گندیده!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۱، ۰۹:۳۸ ب.ظ

photo_2022-10-24_21-34-53_5kw7.jpg

 

این هم از غربت امام زمان است که یک نان و نمک خورده دستگاه اهل بیت که از خمس حاصل از عرق جبین کارگر و کاسب و کارمند متدین ارتزاق نموده به جای پاسخ به شبهه، خودش شبهه تولید می کند.

حرام تر از هر اختلاسی که نسبت به اموال عموم صورت می گیرد شهریه امام زمان است بر طلابی که به متکب اسلام از پشت خنجر می زنند.

فرق این روحانی نمای بیسواد با آقامیری چست که او را خلع لباس کرده و به سربازی فرستاده اند؟

من از دادگاه ویژه دل پری دارم و از حضرات صیانتی حوزه.

هر جا طلبه بی کس و کاری خطایی کرد یا نکرد آقایان سفت و محکم یقه اش را چسبیدند و از زار و زندگی اش انداختند. بخاطر حفظ موقعیت یک امام جمعه در پیتی قبیله گرا برای طلاب انقلابی احضاریه فرستادند و محکمه تشکیل دادند. بارها طلاب انقلابی و عدالتخواه را گاه بدون محاکمه چند ماه به زندان انداختند؛ اما در همان فتنه 88 با اهانت های امثال هادی غفاری کاری نداشتند با دفتری های مرجعیت انگلیسی و شیرازی چی ها، با امثال بیات و خاتمی و دیگر فریبکارانی که با تحریک افکار عمومی و دامن زدن به التهابات اجتماعی جان بچه های مردم را به خطر می اندازند...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اگر حوزه انقلابی بود

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۷ مهر ۱۴۰۱، ۱۱:۳۴ ق.ظ

حوزه انقلابی؛ گذشته و گام های پیش رو

 

دیده اید عده ای عادت کرده اند هر اتفاقی که می افتد هر ضعف و کاستی که می بینند همه حرفهایشان را خلاصه کنند در یک جمله و بگویند: همه اش تقصیر آخوندهاست؟!

این عبارت از یک منظر غلط است که عده ای گمان میکنند آخوندها زده اند و خورده اند و برده اند! زندگی اغلب روحاینون و طلاب و فضلای حوزه از سطح زندگی متوسط مردم چه بسا پایین تر است.

اما

از یک منظر دیگر این حرف میتواند درست باشد. اغلب روحانیون و طلاب و فضلا در قبال زدن و خوردن و بردن ازمابهتران و اغنیا و صاحبان قدرت و مکنت، مهر سکوت بر دهان زده و لب به شکوِه باز نمی کنند.

مردم انتظار دارند آنگونه که امیرالمومنین فرموده علما در قبال ظلم جائران سکوت پیشه نکنند.

بسیاری از روحانیون با برداشت اشتباه از مفهوم حفظ نظام، گمان میکنند اعتراض به باندبازی و رانت خواری فلان مقام و بهمان مسئول، باعث بدبینی مردم و ضعف پایه های نظام می شود. در حالی که باید اذعان داشت عکس این موضوع صادق است. وقتی مردم می بینند معدودی در کسوت امامت جمعه یا نمایندگی مجلس و ... فقط به فکر بستگان و وابستگان خود هستند، بار چند نسلشان را از درآمدهای نجومی بیت المال و ... بسته اند، به نظام بدبین می شوند اما هر جا مشاهده کردند صدایی از بدنه حوزه و روحانیت در جهت دفاع از حقوق ضعفا به هوا برخاست و داد مردم از حلقوم فضلا شنیده شد اعتماد و اعتقادشان به اهداف نظام دینی عمیق تر گردید.

تعارف که نداریم. بعضی از معممین همسفره مافیای قدرت و ثروت شده اند و تلاش دارند فرهنگ سکوت و توجیه را در بدنه حوزه تعمیم دهند حالا به هر بهانه ای از جمله حفظ نظام و جلوگیری از سوءاستفاده دشمن و ... عده ای هم این تحلیل ساده و ابتدایی را پذیرفته اند، عده ای نیز مرعوب برخوردها و تهدیدهای نهادهایی هستند که اساسا گمان میکنند طلبه، کارمند مجیزگوی نظام دیوانسالار است و نباید جیکش در بیاید مگر برای ماله کشی و معدودی هم البته زبان به نقد اوضاع میگشایند که اغلب پرونده ای قطور را به همت عزیزان همیشه در صحنه یدک میکشند و صلاحیتشان برای تصدی هر امر و انجام هر فعالیتی مردود شمرده میشود! مردم می بینند امام جمعه ای که در مقابل زمین خواری و کوه خواری نورچشمی ها ایستاد برکنار شد؛ اما امام جمعه هایی که به منتقدان خود توهین کنند و دغدغه شب و روزشان باندبازی و کسب قدرت بیشتر و قبیله گرایی و همپیالگی با مفسدان اقتصادی است همچنان بر مسند قدرت حضور دارند.

مردم دلشان میخواهد صدای حق را از حلقوم مدعیان حق بشنوند. مگر میشود اسلام را شناخت و در مقابل تبعیض و رانت و اختلاس سکوت کرد؟ میشود حوزه انقلابی باشد و از پارتی بازی، بی عدالتی در آموزش و سربازی و نابرابری در توزیع امکانات و ضعفهای مدیریتی و چالش های فرهنگی و... اعلام برائت نکند؟ همان اسلامی که به ما یاد داد حاکمیت دینی و اجرای احکام الهی از تکالیف حتمی و ضروری دین است، عدالت محوری و مقابله با مظاهر فساد در هر لباس و مقامی هم که باشد را در قالب اصل سازنده امر به معروف و نهی از منکر واجب شمرده است.

مگر درک مسئولان حوزه و دادگاه ویژه و... بالاتر از درک و فهم مقام معظم رهبری است که ایشان، نظام آموزش را آغشته به بی عدالتی دانسته اند، صنعت خودروسازی را به دور از شئون ملت قلمداد نموده، ساده زیستی و پرهیز از تجمل گرایی را صدها بار مورد تاکید قرار داده، مسئولان را به همنشینی با مردم فراخوانده، رانت و پارتی و دخالت در عزل و نصبها توسط ائمه جمعه و نمایندگان و... را خلاف دانسته، مسئول بی عدالت را فاقد مشروعیت توصیف نموده، مهمترین جلوه نهی از منکر را در حوزه مسئولان برشمرده و حوزه را به انقلابی بودن و پرهیز از یکجانشینی و بی مبالاتی و سکون و فاصله از ملت فراخوانده است؟

حوزه اگر انقلابی باشد مردم متوجه خواهند شد خیلی از ضعفها و کاستی ها و ظلمهای موجود نه بخاطر وجود حاکمیت اسلام که اتفاقا از سر فاصله و دوری از آموزه های دین و عمل نکردن به منویات مکتب وحی به وجود آمده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دادگاه ویژه روحانیت، جگر داشته باشد!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۶ مهر ۱۴۰۱، ۰۶:۰۱ ق.ظ

 

ساده انگاری است اگر صرفا لمپن بیسواد و جوگیری در سطح علی کریمی را منشأ اغتشاشات اخیر و شهادت حافظان امنیت و نوامیس مردم بدانیم. البته همه سلبریتی هایی که در غبارآلودگی فضا و یا تهییج نوجوانان فریب خورده و بی اطلاع در آشوبگری نقش داشتند باید تنبیه شده و بخشی از خسارت های وارده را بپردازند.

تغافل از فضای مجازی و بی برنامگی در عرصه فرهنگ نیز از مصادیق ترک فعل مسئولان ذی ربط در دهه های اخیر است که قطعا باید مورد پیگرد قرار بگیرد؛ اما

این وسط دانه درشت های نانجیبی هستند که در همه فتنه های دو سه دهه اخیر، نقش عنصر محرّک را داشتند و بعد از ایجاد آشوب به کناری خزیدند و در حاشیه امن قرار گرفتند.

در همین ماجرای اخیر تهییج افکار عمومی با بیانیه های غلط و احساسی امثال سید حسن مصطفوی، بیات زنجانی، محمد خاتمی و ... آغاز شد، کما اینکه در فتنه شوم 88 نیز همین عناصر مغرض و شیطانی نقش اساسی در فریب مردم را داشتند و به پشتوانه وابستگی های سیاسی، از هر نوع تنبیهی قسر در رفتند.

هر فتنه و آشوبی که در کشور به پاخاست علاوه بر ضربه های سنگین سیاسی و خسارات هنگفت به بیت المال، زمینه تحریمی جدید را نیز فراهم آورد که دود آن به چشم تک تک مردم ایران فرو رفت.

کمترین کار برای تنبیه رهبران پشت پرده آشوب ها قطع درآمد نجومی آنان از شاهراه بیت المال و مصادره اموال بادآورده شان برای جبران بخشی از خسارت ها است. بگذارید فتنه گرانی که از سر شکم سیری باعث تلف شدن آینده جوانان مردم می شوند مدتی نیز در سطح زندگی مردم گذران امور داشته باشند بلکه از دردهای اصلی جامعه غافل نمانده و دست از شرارت برای خوشگذرانی یا خوش رقصی پیش اربابان غربی خود بردارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درباره حجت الاسلام عبدالعلی زاده، زندانی عدالتخواه!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲ آذر ۱۴۰۰، ۰۴:۵۰ ب.ظ

64fc6ba2-5855-45fe-b6c3-3b1e686aec4b_ehsw.jpg

 

آن گونه که به من گفته اند حجت الاسلام عبدالعلی زاده مقیم شهر تهران است که برای کارهای جهادی و تبلیغی به فرخ شهر در استان چهارمحال می رود. آن جا متوجه می شود شهردار دارای مشکلاتی است و شروع میکند به انتقاد و انتشار مطالبی در نقد کارهای او. گویا پرونده ای هم در این باره برای شهردار تشکیل می شود. بعضی ها هم به این طلبه جوان می گویند صبر کن دولت روحانی که برود به پرونده اتهامات او رسیدگی خواهد شد.

عبدالعلی زاده صبر نمی کند و به انتقادهایش ادامه می دهد. پرونده ای برای او با شکایت شهردار تشکیل می شود. در دادگاه ویژه روحانیت تهران به اتهام نشر اکاذیب محکوم به تحمل یکسال و اندی حبس می شود. آن طور که شنیده ام به زندان اصفهان منتقل می شود. از او می خواهند از شاکی طلب بخشش و رضایت کند اما مصمم باقی می ماند که الا و لابد باید به موارد افشا شده پیرامون عملکرد شهردار فرخ شهر رسیدگی شود. می رود به زندان.

خبر حالا درز پیدا کرده و رسانه ای شده است. عده ای از طلاب عدالتخواه از قم و نقاط دیگر به میدان آمده اند و در فضای مجازی به انتقاد از نماینده ولی فقیه در استان چهارمحال و ستاد احیای امر به معروف این استان پرداخته اند که چرا پشت این طلبه بسیجی در نیامده اند؟ آنها جواب قانع کننده ای نداشته اند و گویا مبنایشان همان تلقی غلط و کهنه رایج در شهرستان هاست که نظام یعنی میز مسئولان!

موج دیگری از انتقادها متوجه دادگاه ویژه روحانیت شده، دادگاهی که هنوز دادستان آن شخص آقای رییسی رییس جمهور کشورمان است. منتقدان می پرسند چرا دادگاه در تقابل با نیروهای انقلاب چنین سختگیرانه حکم صادر می کند؟

من اخیرا برای بار چندم راهی دادگاه ویژه شده ام. به نسبت گذشته منطقی تر رفتار میکنند اما هنوز در مواردی مرتکب رفتارهای خلاف قانون می شوند. طعم تلخ تأثیرپذیری از سفارش صاحبان قدرت هم هنوز حلقوم مشتریان عدالتخواه این دادگاه را می آزارد.

حالا می گویند برخلاف وعده نخستین مسئولان، شهردار فرخ شهر نه تنها عزل و برکنار نشده بلکه در شورای جدید هم بعنوان شهردار انتخاب شد و در دولت جدید هم صلاحیتش تایید گردیده است.

این یعنی طلبه عدالتخواه قصه ما سراغ بد کسی رفته است. طرف سیمش به همه جناح ها وصل است.

می ماند این سوال برای تاریخ که چرا پیش از آن که به اتهامات طرح شده پیرامون این مسئول خرد رسیدگی شده و حکم برائت یا محکومیتش صادر شود ابتدا فرد منتقد را به مجازات رسانده اند؟

طلبه های عدالتخواه قرار است به طور جدی پیگیر وضعیت عبدالعلی زاده باشند و تا آزادی او آرام نگیرند. به نظر این بار هم دادگاه ویژه هزینه ناخوشایندی روی دست نظام باقی گذاشته است.

غیر از استورهای ناپایدار، این نخستین متنی است که درباره بازداشت حجت الاسلام عبدالعلی زاده منتشر شده و تحویل موتورهای جستجوگر مجازی می شود. بی شک نقص های احتمالی در متون بعدی از سوی این قلم یا سایر فعالان اصلاح و تکمیل خواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نامه سرگشاده به ریاست دادسرای ویژه روحانیت مازندران

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۵۵ ب.ظ

ریاست دادسرای ویژه روحانیت مازندارن!

سلام برادر

مشتاقی نیا هستم، از طلاب بابلی حوزه علمیه قم.

خوب است بدانید تا به حال بارها پایم به دادگاه ویژه روحانیت قم باز گردیده؛ اما حتی یکبار هم برایم احضاریه مکتوب صادر نشده است. می دانی چرا؟ برای اینکه همیشه آماده دفاع از نوشته و گفته هایم بوده ام و با کوچکترین تماسی خودم را به محکمه رسانده ام.

این را گفتم که طرف مقابلت را بشناسی و بدانی ترسی از دادگاه ندارم.

اما

به دادگاه ویژه مازندارن نمی آیم. با این که می دانم شکایت اخیری که علیه من مطرح شده فاقد وجاهت قانونی است و من اصلا کانالی در شبکه های مجازی ندارم که در آن له یا علیه کسی مطلبی زده باشم و عمق کینه فلان مسئول نا موفق قضایی نسبت به نقدهای خود را میدانم حاضرنیستم به هیچ قیمیت با احضاریه شفاهی یا مکتوب عوامل شما پا به دادسرای ساری بگذارم.

چرا؟

برای این که نمی خواهم سهمی در اشتباه شما و رویکرد غلط و غیر قانونی و مشکوک زیر مجموعه شما داشته باشم.

شما یادتان نمی آید سال ها پیش پرونده ای سفارشی علیه من شکل گرفت در همین دادسرای ساری. قاضی چه حرف های مشمئز کننده ای زد بماند. ماده 54 قانون آیین دادرسی کیفری را به او تذکر دادم و درخواست کردم پرونده من بر اساس این قانون به دادسرای ویژه قم منتقل شود. آن جا جمله ای گفت که فهمیدم حریف من و صد البته حریف تفکر انقلابی حوزه چه جریانی است. گفت: ما مجبور نیستیم به قانون عمل کنیم!

گفتم من از اینجا بیرون می روم و آبرو برای شما نمی گذارم.

با پیگیری حاج حمید رسایی نامه سرگشاده من به آقای رییسی رسید. ایشان دستور بررسی داد. نتیجه این شد که دادگاه ویژه هم باید به قانون عمل کند و پرونده به قم منتقل گردید.

امروز همکاران شما تماس داشتند و توضیحاتی درباره شکایتی جدید ارائه دادند و خواستند به ساری بیایم که ماده 54 را یاداوری نموده و زیر بار نرفتم.

الان هم برادرانه و خاضعانه به جنابعالی توصیه می کنم قانون را محور فعالیت های خود بدانید.

نگذارید قبح قانون گریزی و هرج و مرج توسط کسانی شکسته شود که پول میگیرند تا از حریم قانون در جمهوری اسلامی مواظبت نمایند.

من طلبه ای کوچک با بیش از دو دهه حضور در حوزه و بیش از بیست جلد اثر مکتوب و با شهریه یک و میلیون چهار صدهزار تومانی حلال حوزه، نیک می فهمم که اگر گفته اند کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم، عکس آن را نیز صادق دانسته اند و رفتار و گفتار ما می تواند در هتک حیثیت و ضربه به اعتبار دین و نظام و انقلاب تأثیر داشته باشد.

قطعا شما هم که از فضلای حوزه هستید و چیزی حدود ده برابر من حقوق و مزایا دارید بهتر می دانید این پست امانت است، آن دنیایی وجود دارد که نمی توان با توصیه و چشمک و ... کارها را پیش برد و همواره باید زینت اهل بیت و شهدا بود.

من در معرکه قانون شکنی مجموعه شما سهمی نخواهم داشت و به دادگاه ساری نمی آیم. شما زور دارید و می توانید مرا غیابی محاکمه نموده و لبخند رضایت را بر لبان عزیزان بنشانید. من هم همین قدر بلد هستم که با قلم و زبان تا عمر دارم برای نسل های بعد به یادگار بگذارم این رنجنامه را که نیروهای خط مقدمی و کف میدانی انقلاب از چه ناحیه ای خنجر خوردند؛ چگونه با آبرو و اعتبار نظام اسلامی بازی شد و چطور عدالت و قانون معنای خود را از دست داد و ملعبه و مضحکه این و آن قرار گرفت.

دادگاه ویژه روحانیت یادگار ولایت فقیه و ضرورتی انکار ناپذیر برای حفظ مهم ترین رکن حیات انقلاب اسلامی از مفاسد را دارد و طبعا خروج از این مدار و حضور در معادلات سیاسی باندهای قدرت و دغدغه صیانت از میز صاحبان مکنت، انحراف و آفتی خطرناک محسوب شده که هم باور به عدالت نظام اسلامی را خدشه دار می سازد و هم تحقق حوزه انقلابی را به طنزی غیر فاخر مبدل می نماید. اما .... لکم دینکم و لی دین.

در پایان فارغ از هر نقد و نظری برای شما هم آرزوی توفیق داشته و امیدوارم همواره در کنار دیگر همکارانتان از جمله آقایان ملاکریمی و مسلمی و ... سربلند باشید.

از دوستان فعال خود در عرصه قضا نیز درخواست دارم این نامه را به یادگار برای مجموعه همکاران خود در سراسر کشور ارسال نمایند

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روضه حوزه!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۷:۰۷ ق.ظ

مگر در تمام این بیست و خورده ای سالی که در حوزه هستم طلاب و روحانیون و علمای پاک و متقی و ربانی کم دیده ام؟ مگر می شود منکر وجود ده ها سرباز خدوم و پیامبر گون امام عصر در جای جای این کشور شد؟

اما

دل آدم خون می شود از دست آن قشر روحانی نماهایی که عقبه فکری شان به منافع دنیایی باز می گردد و کعبه آمالشان آلاف و علوف این جهانی است.

دم در مدرسه روحیه، پیرمرد کفاشی بود که همه ابزار کارش درون جعبه ای چوبی جای می گرفت. کفش واکس می زد و با دست پارگی های کفش مردم را پینه می زد.

ساق دستانش لاغر و نحیف بود. آن قدر واکس و روغن و ... به خورد دستش رفته بود که معلوم نبود اصلا آب وضو به پوست آن سرایت می کند یا نه. حکمش را پرسده بود گفتند چون دیگر پوست دستت پاک شدنی نیست وضویت اشکالی ندارد.

این پیرمرد با همین سر و وضع و کسب و کار اندک، خمس درآمدش را هر سال می آورد تقدیم حوزه می کرد.

سربازی امام زمان و تلبس به عبا و عمامه پیغمبری روحیه پیغمبری می خواهد که کمترین شرط آن شرم از خداست. آن که از این عنوان و لباس سوءاستفاده می کند رویش می شود در چهره امثال این پیرمرد نحیف کفاش نظر بیندازد؟

صوفی ها هم حتی هر سالکی را مستحق پوشیدن خرقه تصوف نمی دانند و خرقه را اساسا به کسی می پوشانند که مرحله ای از طریقت دلدادگی را طی کرده باشد.

دل آدم درد می آید از دست روحانی نماهای جاه طلب و دنیا دوست. طلبه ای مدعی که سر بر حریم نوامیس مردم فرو برده است. آن شکم گنده ای که هر جا مفسدی اقتصادی بود دستی کنارش بر آتش داشت. آن نمک گیر سفره اغنیا. آن بازیچه اطرافیان دلال مسلک. آن نامردی که پول می گیرد تا سکوت کند و حرفی از ستم باندهی تبهکار و مفسد به زبان نیاورد. آن نابخردی که عمل به دین را برای همسایه دانسته و در خلوت به کار دیگرمی پردازد. آن فامیل باز و قبیله گرای طاغوتی که معتقد است به خاطر حفظ شئون من در آوردی و تقدس آبکی اش نباید با فساد اطرافیان او برخورد کرد و ....

برخی از این قماش از نظر سیاسی نیز فاسد و فاسق هستند که معمولا سیبل نهادهای نظارتی قرار می گیرند بعضی نیز سوراخ دعا را پیدا کرده و با نشخوار شعائر ارزشی از گزند ناظران به سلامت مانده و در نقاب عدالت طلبی و ولایت خواهی و اصول گرایی در چراگاه مال اندوزی و شکم بارگی و زیرشکم پرستی سیر می نمایند.

این قماش از آویخته های قطار دین، آبرو و حیثیت مسافران حقیقی مقصد هدایت را نیز به فنا می دهند. هر شهر یک روحانی ربانی طبیب دوّار داشته باشد کافی است و بهتر است از وجود چند مدعی تو خالی و هوس آلود و جیب بری که اعتقاد مردم به آخرت را به نیابت از جناب ابلیس به لجن می کشانند.

نمی دانم چقدر از عمرم باقی است؛ اما به جبران نان و نمکی که از سفره امام عصر نصیبم شده به سهم و بضاعت خویش برای پاکسازی حریم روحانیت حقیقی و رسوایی مدعیان دروغین و سوداگران دین تلاش خواهم نمود به مدد حضرت الله باشد که بخش کوچکی از حق بزرگ آل الله را با هزینه های سخت و ناگواری که در این راه می پردازم، پاس داشته باشم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دادگاه ویژه روحانیت به هوش باشد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ۰۶:۳۸ ق.ظ

دادسرا و دادگاه ویژه روحانیت و صلاحیت آن

 

وقتی فتنه، مقدس می شود!

دادگاه ویژه روحانیت به هوش باشد

انقلاب اسلامی در طول عمر پربرکت خود بارها از پیچ و خم هایی دشوار عبور کرده که هر یک از آنها سنگ محک و غربالی برای شناخت سره از ناسره و سرفصل نوین ریزش ها و رویش ها بوده است.

تاریخ پرفراز ونشیب انقلاب اسلامی فراز و نشیب هایی را پشت سر گذشته وعبرت هایی را رقم زده که که برای همه نسل ها و همه انقلابیون مکاتب مختلف عالم درس آموز است.

یکی از حوادث تلخ و شیرین انقلاب، نحوه مواجهه بعضی حامیان سرشناس نظام با پرونده تخلفات بستگان و وابستگانش بوده است. شیرینی انصاف و بزرگ منشی و صداقت مفاخر ارزنده انقلاب همچون حضرات آیات حق، گیلانی ها، خزعلی ها، جنتی ها و ... در تحمل احکام قانون و شرع و مجازات فرزندانشان در کنار تلخی ناشی از بی ظرفیتی و کج اندیشی برخی چهره های مطرح دیگر نسبت به محاکمه نزدیکانشان که در فقره ای منجر به عزل قائم مقام رهبری به خاطر تعصب کور کورانه و ساده لوحی در شناخت داماد و برادر دامادش گردید، حرف ها و آموزه هایی ماندگار را در تاریخ ثبت نموده است.

پرونده تخلفات و اتهامات شورا و شهرداری بابل مدتی است که روی میز نهادهای قضایی و نظارتی قرار گرفته و بعد از دستگیری و تعلیق پست بعضی عناصر دخیل، در حال حاضر به بازداشت موقت شهردار منجر گردیده است.

عده ای از عناصر ذی نفوذ که پیش از این ید طولایی در افشاگری اتهامات رقبای خود داشتند در خفا با قلدرمآبی اقدام به کارشکنی و فشار برای توقف پرونده نموده و در انظار عموم نیز با تهییج جمعی معدود تلاش دارند تا به زعم خود فضای روانی جامعه را برای رسیدگی عادلانه به اتهامات رفقای خود ناامن سازند.

این هم قصه دیگری از مظلومیت نظام اسلامی است معدود مدعیانی که عدالت علی را تنها برای بالای منبر می پسندیدند در عرصه عمل و زنگ امتحان، مردود می گردند.

جالب و مضحک است بعضی محافل حوزوی – مذهبی که از اساس به صورت گعده فامیلی اداره می شوند بی توجه به نگاه متعجب و پوزخند مردم با دستگیری یکی از اقوام خود به ننه من غریبم بازی روی آورده و همه شعارها و داعیه هایی که تاکنون درباره دیانت و انقلاب و عدالت و ... مطرح ساخته و وجهه ای برای خود فراهم کرده بودند را به ناگاه نقش بر زمین نمودند!

دادگاه ویژه روحانیت استان مازندران به هوش باشد بعضی عناصر ظاهرالصلاح از روی غرض و تأمین منافع قبیله هزار فامیل و یا از سر ساده لوحی، منظری کریه از روحانیت را در افکار عمومی به نمایش نگذاشته و بیش از این مردم را نسبت به نظام اسلامی بدبین ننمایند. پر واضح است عده ای تلاش دارند به بهانه قداست سازی از یاران خود و ایجاد مصونیت قضایی برای متهمین، نسبت به عدالت و سلامت نهادهای قضایی و امنیتی تشکیک وارد کنند. قطعا تحرکات مشکوک بعضی عناصر وابسته به جریان خاص، مصداق رفتار بر خلاف شئون روحانیت اصیل و انقلابی است که مستندات فعالیت رسانه ای آنها به مسئولان ذی ربط ارسال خواهد شد.

به شهروندانی که از سر تمسخر و تعجب از رفتارهای دوگانه این طیف خوش ادعا و خوش اشتها تماس گرفته و از رسوایی این جماعت و بی آبرویی شان شکوه می کنند همواره تأکید نموده ام یک لحظه خودشان را جای قضات انقلابی پرونده اخیر گذاشته و صبر و غیرت آنها در مقابل آتش تهیه سنگین اربابان قدرت را ستایش نمایند.

مردم اعتبار نظام اسلامی را برگرفته از خون شهدا و مجاهدت ایثارگران و حضور روحانیت بی آلایش و انقلابی دانسته و رفتاهای مزوّرانه جماعتی منفعت طلب و قانون گریز را به پای انقلاب و نهضت اسلام نگذارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

طلبه سیرجانی را که یادتان هست؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۴۵ ق.ظ

2f0m_79289c0d-a670-437a-af7c-96d81e589ce7.jpg

 

دیشب میزبان حجت الاسلام علیرضا جهانشاهی یا همان طلبه عدالتخواه سیرجانی بودم. به شوخی به او می گویم: جهانشاه اول، سر سلسله طلاب عدالتخواه! همچنان سرحال و پرنشاط، برنامه هایی برای ادامه فعالیت های خود دارد. چند سالی را در مباحث فرهنگی و حوزه جهان اسلام وقت گذاشت. به امید خدا در موضوعات مرتبط با فرهنگ کتابخوانی، بستر سازی ظهور، آزادی قدس و عدالتخواهی دغدغه هایی دارد که انشاءالله کارهایی نو و اثربخش را با برنامه هایی که تدارک دیده رقم خواهد زد.

بی اغراق باید گفت بسیاری از فعالان جوان و ارزشی عرصه عدالتخواهی مرهون مرارت هایی هستند که طلبه سیرجانی در سالهایی نه چندان دور به جرم برداشتن علم عدالتخواهی و مبارزه با فساد تحمل کرد. بارها بدون هیچ محاکمه ای ماهها در زندان به سر برد و فعالیت های تخریبی و تبلیغی فراوانی بر ضدش شکل گرفت اما از پا ننشست و به همه جوانها آموخت که کژفهمی و نابخردی عده ای از مسئولان عافیت طلب دستگاه های اطلاعاتی و قضایی را به پای نظام و رهبری ننویسند و به رغم همه جفاها و ناجوانمردی ها از مسیر حق به بیراهه نروند.

امروز اگر خیلی از عدالتخواهان می توانند در سایه امنیت و بدون مزاحمت های جدی نهادهای مدافع مسئولان به فعالیت های رسانه ای خود بپردازند در پرتو هزینه هایی بود که طلبه عدالتخواه سیرجانی از جان و دل پرداخت و ظرفیت مسئولان، انقلابی ها و جامعه را برای پذیرش انتقادهای سازنده نیروهای خودی بالا برد.

 انتشار خاطرات او از زندان و دادگاه و ... می تواند برای همه جوانان بسیجی آموزنده و راهگشا باشد و البته تجربه ای گرانسنگ برای تاریخ. در جلسه پنج ساعته ما درباره دعواهای اخیر جریان های ارزشی و عدالتخواه هم صحبتی به میان آمد. نظر کلی ایشان بر حفظ همه نیروهای فعال به رغم اختلاف نظرهاست و اینکه مواظب باشیم دشمن شاد نشویم. نقدهای درون گفتمانی خانواده انقلاب البته لازم و سازنده است که باید با رعایت اخلاق دینی صورت بگیرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روزگاری که لاریجانی ها خط قرمز بودند

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۴۱ ب.ظ

See the source image

 

این روزها را نگاه نکنید همه شجاعانه در حال کوبیدن برادران لاریجانی و درخواست برای محاکمه آنها هستند.

روزهایی نه چندان دور اوضاع به گونه ای دیگر بود.

چندبار برایم پیش آمد در جمعی حضوری و یا مجازی وقتی می گفتم احمدی نژاد را با تمام انتقادها و ضعف هایی که دارد در مجموع بهتر از لاریجانی ها می دانم انگ ضدولایت و بی بصیرت و ... نثارم می شد که برادران لاریجانی از آسمان به زمین افتاده اند و...

بگذارید برویم عقب تر.

به نظرم اواخر سال88 بود. یک روز صبح از کلاس درس بیرون آمده بودم که از شماره ای ناشناخته با من تماس گرفته شد:

  • آقای مشتاقی نیا؟
  • جانم امرتون؟
  • کجا تشریف داری؟
  • قم هستم اطراف صفاییه
  • مثل اینکه دنبال دردسر میگردی؟!
  • جان؟! چی شده مگه؟!
  • تشریف بیار دادگاه ویژه شعبه ... معلوم میشه.

رفتم دادگاه ویژه اما بگذارید قبلش یک توضیحی بدهم.

آن ایام بیشترین مشغله قلمی من درگیری با فتنه گران بود. از طرفی هم بابت ارتباط با طلاب عدالتخواه و حمایت از بچه های مظلوم حوزه، سابقه احضار به دادگاه را داشتم. آن سال ها دادگاه ویژه برخوردهای غیر معقول بسیاری از خودش بروز می داد که البته بعدها با تصفیه بعضی عناصر نابخرد، تا حدود زیادی رویه اش اصلاح شد. طبیعی بود وقتی طلبه ای آن هم از نوع بسیجی به دادگاه احضار می شد حق داشت که دچار دلهره شده و خودش را در مواجهه با سرنوشتی نامعلوم ببیند. فکر کنم همان ایام بود که وبلاگ من هم با همت عزیزان دادگاه ویژه فیلتر شده بود.

حالا من در وسط خیابان بودم و در مسیر دادگاه، در حالی که نمی دانستم به خاطر چه چیزی احضار شده ام و قرار است چه اتفاقی برایم بیفتد.

البته قاضی بزرگواری که با من تماس گرفته بود را از قبل می شناختم. او در مجموع به نسبت سایر همکارانش آدمی منطقی تر بود و به حساب و کتاب آخرت باور داشت. همیشه برایم سوال بود که فردی با این شخصیت فکری در دادگاه ویژه چه کار می کند؟!

با این حال از باب احتیاط با بعضی از دوستان تماس گرفته و موضوع را اطلاع دادم و گفتم اگر تا ساعت دو یعنی پایان وقت اداری بیرون نیامدم کاری که باید را انجام دهید و ...

ورودی دادگاه را با تحویل مدارک و موبایل و ثبت امضا طی کردم و وارد شعبه مربوطه شدم.

سرتان را درد نیاورم.

می دانید که آن سال ها وبلاگ خوانی رواج داشت. وبلاگ من هم بازدید خوبی داشت و از این رو هر از گاه با ارسال مطلبی از وبلاگ های خوب و انقلابی اما تازه کار سعی به معرفی آنها می نمودم.

دوست خوبم حسین حسین زاده نوری که الان مسئول سازمان سراج مازندران است یکی از همین وبلاگ نویس های خوش قلم و خوش ذوق بود که برای معرفی او یکی از مطالبش را در صفحه خودم بارگذاری کرده بودم. او در آخرن مطلب خود درخواست رسیدگی به اتهامات برادران لاریجانی (فاضل و جواد) را طرح کرده بود.

دادگاه هم سر همین موضوع مرا احضار کرده بود که اخطار بدهد و تعهد بگیرد که کار به کار برادران لاریجانی نداشته باشم!

حالا همان ایام خیلی ها از جمله بعضی روحانیون صاحب رسانه و منبر دم به دم به احمدی نژاد رییس جمهور وقت، اهانت می کردند اما حضرات ویژه ای خودشان را وکیل وصی برادران لاریجانی می دانستند.

امروز را نبینید هر کس از راه رسیده و نرسیده دوتا فحش و بد و بیراه نثار لاریجانی کرده و درخواست عزل و محاکمه رییس مجمع تشخیص مصلحت را مطرح می کند. روزگاری طرح بحث پیرامون موارد اتهامی و نه جرایم فاضل لاریجانی هم خطایی مهم و گناهی بزرگ محسوب می شد.

راستی به خاطر تعصبات کور خود تا به حال چند نفر را از انقلاب و اسلام بیزار کرده ایم؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا