اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۱۰۵۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشک آتش2» ثبت شده است

روحی جان سلام!!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۰۰ ب.ظ


دل امام همواره برای اسرا می‌تپید. گاهی اسرایی که به صلیب سرخ دسترسی داشته‌اند، برای عرض ارادت و تقویت روحیه خود به طور محرمانه نامه‌هایی را خطاب به حضرت امام می‌فرستادند. گاهی امام نیز در مقابل به صورت محرمانه در چند سطر به دل‌جویی از اسرا می‌پرداخت که روحی دوباره در کالبد اسرا می‌دمید. این نامه‌ها سندی دال بر عمق دلدادگی یاران جبهه حق با پیر مرادشان است.

متن پیش رو، نامه بسیار جالب رزمنده اسیری است که حاوی رمزها و اشاراتی بوده که ضمن بیان مقصود خود، خطاب به معمار فرزانه انقلاب، امکان کشف آن را به حداقل رسانده است. در قسمت مربوطه به مشخصات فرستند و گیرنده نامه، بر روی فرم‌های «صلیب سرخ جهانی» چنین مرقوم گردید: فرستنده: «علی ابوالقاسمی»، فرزند عبدالحسین، عراق، اردوگاه عنبر، اتاق 23؛ گیرنده: یزدی، قم، خیابان حضرتی، خیابان حجّت، منزل آقای یزدی، آقای روحی جان ملاحظه فرمایید.

نامه علی ابوالقاسمی (خدامانده)، اسیر در عراق، اردوگاه عنبر

«بسم الله الرحمن الرحیم»

خدمت سرور گرام و عزیزم روحی[1]‌جان سلام عرض می‌کنم و انشاءالله که در پناه امام زمان در سلامتی کامل به سر ببرید. اگر از احوال این حقیر جویا باشید، بحمدالله سلامتی برقرار و تنها غم و اندوه جانگداز ما، دوری از شما عزیز است که خداوند تبارک را به مقرّبانش قسم می‌دهم که هر چه زودتر نعمت دست‌بوسی شما را نصیب ما کند. به هر حال روحی جان! روحم برایت در حال پرواز است، حدود دو سال است که هیچ خبری از شما ندارم و شما خوب می‌دانید که احتیاج به پند و اندرزهای شما دارم. شما ما را از این نعمت بی‌بهره نفرمایید. امیدوارم در نامه‌هایتان از «میهن» بنویسید که چه‌کار می‌کند و با کسی رابطه برقرار کرده و زمین‌ها را چه می‌کارد و کارش با «حسین خرکچی»[2] به کجا رسید؟! شنیدم یه بار حسابی داغونش کردی،[3] به هر حال منتظر دعاهای خیر شما هستم و امیدوارم که ما را در دعاهای شب جمعه و شب چهارشنبه در جمکران[4] و محافل فراموش نکنید. از قول این‌جانب به «عمو حسین وزیری»[5] و «اکبر مجلسی»[6] و «حسین‌علی»[7] و «مشهدی احمد»[8] و برادر بسیار عزیزم «سید علی»[9] و خانواده و «اکبرآقا»[10] و خانواده [شنیدم که چند وقت پیش به گردشی به خارج رفته بود، چه سوغاتی آورده؟][11]سلام خیلی‌خیلی برسانید و حتماً منتظر جواب نامه‌های شما هستیم، از راه دور صورتت را غرق بوسه می‌کنم.[12]

27/7/64 فرزند کوچک شما ـ علی خدامانده

پاسخ حضرت امام (ره)

«بسمه تعالی»

برادر عزیزم! از سلامت شما خوشحال و از خداوند تعالی خواستارم به زودی به وطن خود مراجعت نمایید، قلم من قاصر است که از دلاوری و بزرگواری شما عزیزان قدردانی نمایم، امید است از دعای خیر برای همه شماها غفلت نکنم.

والسلام علیکم

عبد درگاه خدا



[1]. حضرت روح‌الله را با عنوان «روحی» مورد خطاب قرار داده است که به معنای «روح من بوده» و مستفاد از شعار معروف «روح منی خمینی، بت‌شکنی خمینی» می‌باشد.

[2]. صدام حسین.

[3]. اسرا از پیروزی‌های لشکر اسلام در جبهه‌ها به نحوی مطلع می‌شدند.

[4]. منظور جماران است.

[5]. آقای میرحسین موسوی، نخست وزیر وقت.

[6]. آقای اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی.

[7]. آقای حسینعلی منتظری، قائم مقام رهبری در آن زمان.

[8]. آقای سید احمد خمینی.

[9]. آیت‌الله سید‌علی خامنه‌ای، رئیس جمهور وقت.

[10]. آقای علی‌اکبر ولایتی، وزیر امور خارجه.

[11]. اشاره به یکی از مسافرت‌های آقای ولایتی به خارج از کشور.

[12]. منبع: صحیفه امام، ج19، ص416.


  • سیدحمید مشتاقی نیا

تبریک و هشدار به یک دوست!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۳۱ ب.ظ

لحظاتی پس از آن که خبر رسمی انتصاب مرتضی عمرانی به معاونت فرهنگی، اجتماعی، ورزشی و ... شهرداری بابل را خواندم یک پیام کوتاه برایش ارسال کردم: "به قتلگاه خودت خوش آمدی"!

عمرانی تجربه مدیریت های استانی و کشوری را دارد و بابل را خوب می شناسد. سبقه و صبغه طلبگی او انتظارات را نسبت به رویکرد معرفتی وی در تعهد به آرمان های انقلاب و اسلام افزایش می دهد. او که برای علاج فرزند و به توصیه اطباء، عطای تهران و موسسه تنظیم نشر آثار امام را به لقایش بخشید و بار بست و به بارفروش آمد و از قضا در سالگرد ارتحال آن پیر سفرکرده، بر کرسی معاونت شهردار جلوس نمود، نیک بهتر از این قلم می داند که وارد شهر حاشیه ها گردیده و حواسش را لااقل باید نسبت به آنهایی که ورد رکوع و سجود شبانه روزشان ذکر "یاغفار" است حسابی جمع کند.

البته فارغ از انتقادات به جا نسبت به مدیریت شهرداری، رویکرد فرهنگی مجتبی حکیم تا این لحظه در مجموع به دور از آسیب های پیشین بوده است. به خصوص دست ردی که او بر سینه بعضی لانه وران فتنه در یک جشنواره بومی نما اما بیگانه پرست زد و با صراحت اعلام کرد که: "شهرداری عابر بانک سایر نهادها نیست"، پیامی روشن بود برای نهنگ های عنبر که جز به قلع و قمع ارزش های دین و انقلاب آنهم با بودجه بیت المال سیراب نخواهند شد و کار فرهنگی را جز در رقص و اختلاط و ساز و آواز و هرزگی معنا نخواهند کرد.

اما

مرتضی عمرانی، مرتضی حسینی نیست که فامیل کسی باشد و دم به ساعت ولو بخاطر نصب دو تکه پارچه، لوح تقدیر برایش صادر شود.

رویکردهای فرهنگی شورا در این سالها چهار پنج دهه ای از انقلاب عقب بوده است. تشکل های مشکوک به ظاهر مستقل هنری و فرهنگی که کمر به هدم ارزش ها و عادی سازی گناه و طغیان بسته اند همواره مورد حمایت بعضی عناصر معلوم الحال نفوذی و شیطان صفت قرار داشته اند.

این شورا که به تازگی برای تقابل با نیروهای خط مقدمی انقلاب به تحریک فردی رسوا، شمشیر را از رو بسته و گمان می کند با پرونده سازی برای منتقدان می تواند آبروی از دست رفته خود را بازستاند گویا هوس آن دارد که با موج جدیدی از تقابل فرزندان انقلاب مواجه گردیده و یکبار دیگر خوشنامی بعضی از عناصر آن در اذهان عموم زنده شود!

از سوی دیگر، نیروهای فعال عرصه انقلاب نیز با شناخت کافی نسبت به ماهیت تغییرناپذیر و خودباخته بعضی افراد و گروه ها قرار است که دیگر در مقابل تک های ضد فرهنگی منافقین نقاب دار در حساسیت زدایی نسبت به باورهای دینی سکوت نکرده و به مقابله به مثل بپردازند.

مرتضی عمرانی اگر "توفیق" را با جهان بینی توحیدی تعریف نموده و رضای خدا را بر رضای از مابهتران صاحب جیب و میز ترجیح بدهد می تواند کارنامه ای نیک نیز از خود برجای گذاشته و با حرکت در مسیر فرهنگی مورد تأکید مقام معظم رهبری مبنی بر ضرورت تقویت جبهه فرهنگی انقلاب، منشأ برکت باشد و عاقبت به خیر شود و اگر نه، راقم این سطور فارغ از هر نوع رفاقت و نان و نمک و مراوده و ... اول کسی خواهد بود که بی تعارف در برابرش قد علم میکند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نعل وارونه!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۲۶ ب.ظ

شما از برکت وجود مراجع و علما بود که یاد گرفتید امام زمانی هست که باید منتظرش بود و انتظارش آدابی دارد و برای تحقق آن باید مرد عمل بود و با فسق و فجور به ستیز برخاست و ...

حالا می گویید برای رفع موانع ظهور و تمهید مقدمات قیام حضرت باید از اطاعت علما و روحانیت و مراجع دست برداشت و اصلاً همین مراجع بزرگ ترین دشمن حضرت هستند که باید به حذفشان اقدام نمود و ... انگار نه انگار که قرار بود در حوادث الواقعه، رجوعمان به جانشینان و حجت های صاحب الامر عج باشد و ...

جل الخالق! هنر دشمن همین است که جای جلاد و شهید را عوض کند؛ اما بپذیرید که بلاهت شما هم در این تغییر و جا به جایی بی تأثیر نیست.

مدعیان کاذب یمانی اگر در این سالهای هیاهو و غوغا گری، هیچ دستاوردی نداشته باشند جز این که عده ای ساده لوح را به اسم انتظار و آمادگی ظهور، از گرد شمع وجود مراجع تقلید که اساس فقه و آموزه های دین به علم و بیان و فهم آنان وابسته است، بربایند بس مأموریتی سترگ را به سرانجام رسانده اند.

شما عدالت را از علی آموختید و بعد علی را مقابل عدالت می دانید!

مگر سال 61 هجری نیز عده ای مسلمان، حسین را که رهرو رسول خدا بود و سلامت و عدالت و شریعت را عیار حاکمیت اسلامی می دانست، خارج از دین حق ننامیده و یزید خون آشام میمون باز و سگ باز و شراب خوار را جانشین راستین رسول خدا لقب ندادند؟!

دین منهای عقل، قتلگاه حقیقت است و لابد ائمه ما چیزی می دانستند که ارزش یکساعت تفکر را برتر از سال ها عبادت برشمرده اند. مطهری و مفتح و هاشمی نژاد و ... امام جمعه شهید کازرون، دشمن اسلام و مانع ظهور و مصداق باطل هستند؛ اما مفسدان و فسّاق و غارتگران و زورگویان و ... خدشه ای به عقاید شما وارد نمی سازند؟

اگر علما نباشند (آنهم درست از نوع انقلابی) مردم امام زمان را بهتر می شناسند؟! احساس نمی کنید با اسرائیل و انگلیس و آمریکا هم داستان شده اید؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قرض الحسنه و زن دوم!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۳۸ ب.ظ

یک صندوق قرض الحسنه ورشکست شده بود؛ عده ای گفتند: دیدید! بدون ربا و نزول و کارمزد و ... نمی شود بانک داری کرد؟ 

مشکل اما جای دیگری بود. متولیان صندوق اگر همه موجودی را به گردش وام نینداخته و بخشی را طبق روال، سرمایه گذاری می کردند، چنین نمی شد و ...

موضوع قتل همسر دوم نجفی، فارغ از مجموعه حواشی آن، دستاویزی شد برای عده ای که بگویند: پس ازدواج مجدد اشتباه ست و ...

بگذارید اول توضیح بدهم که بنده بنا بر شرایط شغلی، روحی و ... ازدواج مجدد را بر خودم حرام می دانم. این را همین اول گفتم که کسی دنبال حاشیه سازی نباشد. البته این نسخه را به دیگران تجویز نمی کنم.

از نظر اسلام مردی که شرایط روحی و مالی و شخصیتی و خانوادگی لازم را برای ازدواج مجدد داراست می تواند چند همسر را اختیار کند. این چند همسری در صورتی که مقدمات عدل و عقل آن رعایت شود، با توجه به خیل بانوان مسن و مطلقه و بیوه و ... و آمار تکان دهنده تجرد نسوان، راه علاجی برای رفع یکی از معضلات دردناک اجتماعی است.

من افرادی رامی شناسم که با رضایت همسر اول و با توجه به بضاعت مالی و توان روحی خود اقدام به ازدواج مجدد نموده و بسیار زندگی شیرین و موفقی هم دارند.

نه با یک خطا نه با یک درخشش، حکم کلی ندهیم. افراد و شرایطشان با هم تفاوت دارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حکومت در قلب دشمن!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۵۸ ق.ظ

حجت‌الاسلام علی‌اصغر صالح‌آبادی از آزادگان سرافراز سبزواری است که در دوران اسارت، تجربیات بسیاری را در کنار مرحوم ابوترابی کسب کرده است. ایشان پس از اسارت، داماد خانواده ابوترابی گردید و هم‌اکنون در شهر مقدس قم به فعالیت‌های علمی و اجتماعی اشتغال دارد. حجت‌الاسلام صالح‌آبادی در خصوص بعضی از ویژگی‌های مرحوم ابوترابی در دوران اسارت چنین می‌گوید: «ابوترابی به آنچه که می‌گفت، عمل‌ می‌کرد. تقوا و عبادت او به دل همگان می‌نشست. رفتارش با اسرا بسیار دوستانه بود. او با محبت‌های خود در قلب همگان حاکم می‌شد تا جایی که توانست بسیاری از اسرایی را که به دلیل فشارهای دوران اسارت و ضعف ایمان دچار تزلزل شده بودند، به جمع نیروهای‌ انقلاب بازگرداند. تدبیر ابوترابی کمک شایانی در حفظ وحدت و سلامت اسرا می‌نمود. اگرچه مرحوم ابوترابی شکنجه‌های بسیاری را تحمل کرد، اما به مرور بسیاری از سربازان بعثی و نیروهای وابسته به صلیب سرخ به شخصیت او علاقمند شدند و احترام ویژه‌ای برای ایشان قائل گردیدند.

شاید بتوان سلوک اجتماعی او در دوران اسارت را این‌گونه بیان کرد که می‌دید هر جا که مشکلی هست، آن‌جا حاضر می‌شد و سعی می‌کرد خلأهای موجود را با معنویت و محبت خود جبران نماید. او شبکه‌ای از مدیریت و رهبری را در اردوگاه‌هایی که حضور می‌یافت، تشکیل داده بود و حتی پس از آنکه از اردوگاه منتقل می‌شد، فردی را به عنوان جانشین خود برای هدایت فکری، مذهبی و سیاسی اسرا انتخاب می‌کرد. توصیه‌ها و نگاه مدبّرانه او به مقوله اسارت، باعث کنترل افراط‌ها و تفریط‌ها می‌گردید. رویکرد مدیریتی مرحوم ابوترابی توسط اسرایی که به اردوگاه‌های دیگر منتقل می‌شدند، در بین بسیاری دیگر از آزادگان نشر پیدا می‌کرد که بزرگ‌ترین ثمره آن، حفظ و تقویت سلامت اعتقادی و روانی اسرا بود. گاهی از برخی سربازان عراقی که تحت تأثیر اخلاق و رفتار انسانی حاج آقا ابوترابی قرار گرفته بودند، شنیده می‌شد که می‌گفتند اگر خمینی هم این‌گونه باشد، ما به او ایمان می‌آوریم. حاج آقا در پاسخ آنها می‌گفت: من یک شاگرد کوچک در مکتب امام خمینی هستم. شما او را ببینید چه خواهید گفت!»

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زندگی باید کرد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۴۳ ق.ظ

آدم اسیر دست دشمن باشد، نداند سرنوشتش چه می شود، از کمترین امکانات مادی برخوردار باشد، جای تنگ و زندگی سخت و غذای کم و دارو و درمان ناچیز و دوری از خانواده و خشونت دشمن و ... همه اینها ممکن است هر انسانی را از پا درآورده و دچار افسردگی و بیماری کند. وضعیت اسرای ایرانی در عراق این گونه بود؛ اما جالب است که نه تنها کمتر کسی دچار ناامیدی و انزوا می شد، بلکه اغلب اسرا با روحیه ای پرنشاط امور روزمره خود را با ورزش و درس و فعالیت های هنری و خلاقیت و ... می گذراندند و بی توجه به خلأهای مادی، با انگیزه و پرتلاش به آینده امیدوار بودند:

«دوست اهوازی ما مرحوم ابراهیم محمدیان می‌گفت: من هر روز دچار کمبود وقت می‌شوم. اگر خدا 24 ساعت شبانه روز را به 25 ساعت تبدیل کند، من برای آن یک ساعت هم برنامه دارم.»1

همت ستودنی آزادگان در استفاده از موقعیت‌ها از این تفکر عمیق سرچشمه می‌گرفت: «مرحوم ابوترابی به اسرا القا می‌کرد که شما باید تمام هم و غم و برنامه‌ریزی‌هایتان به گونه‌ای باشد که وقتی به کشور جمهوری اسلامی ایران برگشتید، عنصری شاد و با روحیه‌ای بالا و توانمند باشید.»2

تعمیم این روحیه می تواند زندگی فردی و اجتماعی انسان را متحول ساخته و افقی روشن از رشد و بالندگی کشور را رقم بزند.

1. صبح دوکوهه، ویژه نامه‌ی آزادگان، ص 3، حجت‌الاسلام صالح آبادی.

 2 .ماهنامه‌ سبز سرخ، شماره‌ی 66، ص 55، آزاده حسین ربیعی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درباره حواشی اخیر اردوگاه اصولگرایان بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۳۹ ب.ظ

این متن ممکن است باعث رنجش خاطر بعضی از دوستان شود.

تشتت آراء و آشفتگی روانی در بدنه اصولگرایان بابل از مدتها قبل قابل پیش بینی بود و تذکر لازم هم به صورت مکتوب بیان شد. جلسات ناهماهنگ در ماه مبارک رمضان منجر به انتشار دغدغه های دلسوزان این طیف در سطح رسانه ها گردید و این آشفتگی را غیرقابل انکار ساخت.

نخستین وجه از این آشفتگی را باید در بی اعتمادی نسبت به بعضی از تصمیم سازان پیدا و پنهان جریان اصولگرایی دانست و وجه دوم را در نارضایتی از رفتارهای نامزدهای مطرح.

پرده اول:

1- در انتخابات مجلس 1390، به رغم اصرار اکثریت بدنه اصولگرایی در معرفی و حمایت از دو نامزد، با اصرار "یک نفر" فهرست انتخاباتی اصولگرایان در معرفی و حمایت از حجت الاسلام ناصری، منحصر ماند. برخلاف تصور عموم، "یک نفر" مخالف حمایت رسمی از جناب آقای مومنی بود و جالب آن که به شهادت بعضی از بزرگان، در جلسات خصوصی و درگوشی،  حسین نیازآذری مورد حمایت قرار می گرفت که البته افشای این حرکت زیگزاگ، فارغ از تبعاتی که به همراه داشت، شتاب آن را گرفت. دیگر همه فهمیده اند که ظاهر و باطن بعضی آقایان به رغم تکرار قسم والله و بالله و تالله، یکی نیست.

برای همین اکنون با توجه به بعضی دلبری های مشهود و چینش مهره های ستادی در سیستم شهرداری، نمی توان ادعای بی طرفی بعضی حضرات در رابطه با کاندیداتوری اردشیر بیژنی را نیز به راحتی باور نمود.

2- در انتخابات مجلس 1394، اکثریت طیف اصولگرا، حمایت از سعادتی و مومنی را در رقابت با اصلاح طلبان و طیف خاکستری لازم می دانستند. برخلاف نظر اکثریت، نام سعادتی از فهرست حذف شد و درگیری انتخاباتی نامبارک و ناگواری بین بدنه اصولگرایان به خصوص در فضای مجازی شکل گرفت که نتیجه محتوم آن شکست اردوگاه اصولگرایان بود.

برای همین اکنون با توجه به بعضی قراین تصویری، نمی توان اصرار "یک نفر" را در گنجاندن حجت الاسلام ناصری در قاب دوربین های خبری به منزله بی طرفی او در صورت کاندیداتوری ایشان دانست.

3- در مرحله دوم انتخابات قبلی مجلس، حمایت از حسین نیازآذری در مقابل همت طاهرنژاد اتفاق عجیبی نبود؛ اما عجیب این جا بود که بعضی از اصولگرایان در حرکتی شتابزده، نیازآذری را در بیانیه خود "حامل ارزش های ایثار و شهادت" لقب دادند که نشان از رویکردهای پشت پرده آنان داشت.

الغرض؛ ناتوانی در ارائه لیست واحد و ایجاد اجماع بین نامزدهای متعدد اصولگرایان در انتخابات قبل را نمی توان نادیده گرفت.

پرده دوم:

1- حجت الاسلام ناصری زحمات بسیاری در طول نمایندگی خود در مجلس کشیده است؛ اما رودربایستی خاص وی با باند تمامیت خواه علی لاریجانی، باعث سکوت وی در خیانت برجام شد. حجت الاسلام در ماجرای زیان بار برجام نتوانست نمایندگی جریان فکری انقلاب اسلامی را برعهده گرفته و هنوز نیز از اشتباه خود ابراز ندامت نداشته است.

2- سردار سعادتی رزمنده ای فعال و دلسوز است؛ اما بعضی رفتارهای احساسی وی در شأن یک مدیر پخته و با تجربه نیست. حلقه مشاورین این سردار گرانقدر نباید محصور در چند پاسدار بزرگوار بازنشسته و بیکار باقی مانده و ذهن ایشان از فرآورده های گفتمانی جریان انقلاب عقب بماند.

3- جناب آقای مومنی، انسان پاک و بی حاشیه ای است که بیانیه اخیر وی نشان از شهامت ایشان در بیان مواضع دارد. این برادر بزرگوار به هر دلیل هنوز نتوانسته ارتباط متقنی با جریان انقلابی شهر برقرار نماید. حضور مستمر وی در صحنه های سیاسی بعد از انتخابات می توانست جایگاه او را از یک شخصیت صرفا انتخاباتی به پدیده ای سیاسی و جریان ساز تبدیل نماید.

4- آقای کریمی فیروزجایی جوانی خوش آتیه بود؛ اما به نظر آن قدری دشمن دارد که تأیید صلاحیتش همچنان دور از ذهن به نظر برسد؛ اما تأیید صلاحیت وی ممکن است اتحاد و قیام نیروهای منتقد به جریان مدیریت شهر را در پی داشته باشد.

5- آقای حسن نتاج برادری دوست داشتنی و متدین است؛ همین! در تمام این سال ها همچنان منتظر یک موضع انقلابی او در فراز و نشیب های سیاسی و ارزشی شهر و استان و کشور مانده ایم. از این سکوت مطول و نگران کننده بیم آن می رود که جنابشان در صحنه های سخت نیز حاضر به پرداخت هزینه برای دفاع از حریم ارزش ها نباشد.

6- اردشیر بیژنی، نقاط برجسته و هم ضعف هایی در گذشته کاری خود دارد. نکته این جاست که خودش نیز هیچ گاه داعیه اصولگرایی نداشته است. وی به همان میزان که با بعضی چهره های اصولگرا ارتباط گرفت و در مناصب اداری و داد و ستدهای اقتصادی، حالی به آنها داد با چهره های اصلاح طلب نیز چنین نمود و ... خسارت های فرهنگی دوران تصدی وی و حامیانش به جریان انقلاب و تقویت گروه های خودباخته فرهنگی، احیای چهره های مریض فتنه و ... از ذهن فعالان انقلابی شهر زدودنی نیست. بیژنی در خوش بینانه ترین حالت، نیازآذری شماره دو است که جهت گیری های سیاسی وی بر اساس مصالح فردی و گعده ای متغیر بوده و در بزنگاه ها نمی تواند نمایندگی جریان فکری انقلاب را برعهده داشته باشد.

حضور احتمالی وی در فهرست انتخاباتی اصولگرایان، مواجهه ای تاریخی بین جوانان انقلابی با سر دسته های منفعت طلب این جریان را رقم خواهد زد و درسی فراموش ناشدنی به یقه سفیدها و اصحاب جیب و میز و مقام خواهد داد.

7- جناب آقای شفقت در صورت حضور در صحنه انتخابات راه دشواری در پیش داشته و ممکن است به همان سرنوشتی مبتلا شود که جناب آقای مومنی در این چند دور از انتخابات به آن دچار شده است.

8- سردار آراییان از مفاخر ایثار و شهادت است که هیچ پایگاه اجتماعی قابل اعتنایی جز در محدوده بابلکنار نداشته و در بیان تفکرات سیاسی خود و برقراری رابطه با بدنه اصولگرایی تا کنون ناتوان بوده است. به عبارت دیگر در حال حاضر شانسی برای توفیق وی قابل تصور نیست.

الغرض؛ انتخاب نامزد اصولگرا بر نامزد اصلاح طلب (با فرض سلامت نفس) رجحان دارد. بی تدبیری دولت در کنترل اوضاع اقتصادی کشور ثابت کرد رأی به اصلاح طلبان خواسته یا ناخواسته خیانت به ایران و مردم است. با این وصف اما فاصله چهره های مطرح اصولگرا با ایده آل های انقلاب و نگرانی از بعضی ضعف ها مانع از حضور با نشاط و پرانگیزه بدنه جوان و قدرتمند اصولگرا در عرصه رقابت ها خواهد شد. صرف تعدد این حجم از نامزدهای نمایندگی نیز احتمال شکست این جریان را تقویت می نماید.

پیشنهاد:

1- در وهله نخست پیشنهاد می شود جریان اصولگرایی با دل کندن از چهره های سنتی و تکراری و دعوت از شخصیت هایی بدیع و منحصر به فرد مانند دکتر سید محمود نبویان که توانایی موج سازی تبلیغاتی را داشته و در گفتمان علمی و حماسی انقلاب پیشرو هستند، صحنه رقابت را در اختیار بگیرد.

2- در صورت عدم اقبال به پیشنهاد فوق، بزرگان تأثیرگذار جریان اصولگرا با پرهیز از بعضی دلبری های پشت پرده و چشم پوشی از منافع خاص به دیدگاه بدنه اصولگرایان احترام بگذارند. موج اخیر رسانه ای دلسوزان ارزشی شهر نشان داد این طیف دیگر در قبال تحمیل نامزدهای نامعتبر سکوت نخواهد کرد. به طور صریح باید گفت کسی که قرار است نخ تسبیح و عنصر ایجاد وحدت باشد نباید با خود رأیی به عامل تفرقه و تقابل نیروها تبدیل شود.

3- شهرستان بابل هفت امام جمعه دارد و دستیابی به وحدت رویه، دستکم نیازمند اعتبار بخشی دیدگاه هر هفت نفر است. شما نمی توانید امام جمعه یک منطقه را در تصمیم گیری ها به حساب نیاورید؛ اما از مردم و علاقمندان وی در آن منطقه انتظار حمایت از نامزد مدّ نظر خودتان را داشته باشید.

4- نامزدهای مطرح فعلی جریان اصولگرا با پرهیز از سیاست زدگی و مصلحت بینی های تبلیغاتی، موضع شفاف خود در خصوص مسائل کشور را به صراحت بیان کنند. این صراحت لهجه اعتماد نیروهای انقلابی را برانگیخته و از نظر تبلیغاتی نیز موجی اجتماعی را به نفعشان رقم خواهد زد. مردم از عملکرد دولت خسته اند و شهامت نامزدهای اصولگرا در نقد رویکردهای منفعلانه دولت و جریان های موازی، حرف دل مردم به خصوص قشر مستضعف به حساب می آید.

5- اتحاد و همدلی و اجماع نامزدهای مطرح اصولگرا که اغلب باعث ریزش آرای یکدیگر می شوند آرزوی محالی نیست. هر چند با شرایط فعلی کمی دور از دسترس به نظر می رسد؛ اما تقویت گفتمان وحدت و همگرایی به عنوان یک مطالبه ارزشی در مجموع به نفع جریان انقلاب خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مثل علی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۲۵ ب.ظ

شهید حامد جرفی


دکتر جان کوپر که درلندن مرکز شیعه شناسی تأسیس کرد، در ابتدا اصلاً مسلمان نبود. در دانشگاه پزشکی اهواز تدریس می کرد که با دانشجویی آشنا شد به نام حامد جرفی. حامد که در رشته زبان های انگلیسی و فرانسه تحصیل می کرد و علاوه بر آن به زبان عربی نیز مسلط بود، صفحاتی از نهج البلاغه را برای استاد ترجمه کرد. کوپر محو معانی بلند و کلمات حکیمانه مولا شد. گفت: علی روانشناس بزرگی است. اسلام آورد و بعد تصمیم گرفت مدتی را با حامد همخانه شود بلکه از رفتار او آداب دین را بیشتر بشناسد.

لابد حامد رفتاری مطابق با اسلام داشت و از آن دست آدم هایی نبود که دین را فقط در زبان خلاصه کند که استاد شیفته رفتارش گردید و با الهام از او اسلام علوی را به پایتخت انگلستان کشاند.

حامد جرفی اهل هویزه بود. در دانشگاه اهواز درس می خواند. اندکی هم با دروس حوزوی آشنا بود. کتاب های شهید مطهری و بعضی آثار و احادیث اسلامی ار ترجمه می کرد و به دست جوانان اروپایی می رساند.

در شرکت نفتی پارسونز که یک شرکت غیرایرانی بود کار می کرد و همان جا نیز با ترجمه نهج البلاغه چند نفر از کارمندان خارجی را به آیین اسلام درآورد.

مبارزات تشکیلاتی اش بر ضد رژیم ستشاهی باعث صدور حکم اعدام صحرایی برای او گردید. زندگی مخفیانه اش تا پیروزی انقلاب ادامه داشت. بعد از انقلاب مدتی مترجم مخصوص امام بود در مصاحبه های مطبوعاتی با خبرنگاران خارجی.

جنگ شروع شده یا نشده آمد خوزستان. منافقین در اهواز او و دوست صمیمی اش سید حسین علم الهدی را به محاصره درآوردند. درگیری شجاعانه این دونفر نه تنها عملیات تروریستی منافقین را ناکام گذاشت بلکه از آنها تلفات هم گرفت.

اول معلم بود. مردم هویزه طوماری جمع کردند که بخشدارشان بشود. حکمش آمد و شد بخشدار هویزه. عشایر را بسیج کرد و راه را بر شبیخون دشمن بست. بعثی ها او را شناسایی کرده بودند و از طریق رادیو، تهدیدش می کردند.

به سختی بیمار شد. از خدا خواست در بستر نمیرد. گفت: حیف است آدم مرید مولا علی باشد و مثل مولا شهید نشود.

بخشداری هویزه مرکز فرماندهی و بسیج مدافعین شهر بود. دشمن ساختمان بخشداری را به توپ بست. ترکشی آمد و فرق سر حامد را شکافت. او را به تهران بردند. مدتی در کما بود. درست روز هفدهم دی 59 که سید حسین علم الهدی و یاران عاشورایی اش در کربلای هویزه، زیر شنی تانک ها پرپر می زدند، حامد جرفی نیز بال و پر گشود و به دوستانش پیوست.

اگر به بهشت زهرای تهران رفتید، مزار او را در قطعه 24 زیارت کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تقدیم به: من المؤمنین...!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۵۴ ق.ظ

علی را ببین، فقط یکی است!

اولین مرد مسلمان که تربیت شده رسول خداست و پشت رسول خدا می ایستد و در همان اولین دعوت رسمی، وصی و برادر و جانشینش لقب می گیرد.

لیلة المبیت شاهکار ایثار علی بود که در شأنش آیه نازل شد.

جنگ خندق، ضربه علی، فراتر از عبادت امت خوانده شد.

فتح خیبر، علی حماسه ای دیگر آفرید و ستوده شد.

در رکوع نمازش نیز احسان را فراموش نکرد و در شأنش کلام وحی نازل شد.

سه روز گرسنگی کشید و افطارش را به مسکین و یتیم و اسیر بخشید و خدا در وصفش، به جان آمد.

عدالت او زبانزد همه عالم گردید.

محسّنات علی را که نمی شود برشمرد. اینها فقط نمونه هایی برای یادآوری است. علی می خواهد پا به دنیا بگذارد، جز خانه خدا، نقطه ای از زمین شأن نخستین گام هایش را ندارد. علی می خواهد از دنیا برود جز محراب و مصلا، معراجی برای پروازش وجود ندارد. روز غدیر که می شود خدا امامت او را اکمال دین و اتمام نعمتش می شمارد.

اصلاً شهادت علی در شب قدر قرار گرفت که بدانیم در بالاترین شب عالم که شب تحوّل حال و قلب حیات است، بهترین نقشه راهمان در عبودیت و خدایی شدن و به رنگ خدا در آمدن، راه علی است. علی مثال کتاب خدا و نسخه عملی نجات است.

این علی، همین حنجره کلام خدا در معراج رسول الله، همین باب مدینه علم و اسطوره بی مثال تقوا، با این همه فضیلت و مقام که هر لحظه حیاتش مباهات خدا و رشک ملائک بود، تنها یک جا، دم از رستگاری و سعادت زد، آن گاه که فرقش در سحرگاه مسجد کوفه شکافته شد و محاسنش از فوران خون سر، خضاب گردید. آن گاه که علی رایحه شهادت را احساس کرد و عطر وصال در جانش دمیده شد. آن جا بود که خیال علی راحت شد و فریاد سر داد که رستگار شده ام.

 شهادت، تنها لباس زیبنده آل الله است که جز با بدن آغشته به خون و یا جگر پاره پاره و مسموم به دیدار  یار نشتافتند. چنین است که گفته اند: کرامتنا الشهادة. آخرین مرحله صبغة الله، شبیه لاله شدن است. خوشا به حال رجالٌ صدقوا، خوشا به حال شهدا.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گناه مسئولان!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۴۵ ب.ظ

گفتمان عدالت، درون مایه انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی، انقلابی عدالتخواهانه و قیام در برابر ظلم بود و بقای آن نیز منوط به حفظ همین شرط اساسی است. این ویژگی باعث می شود هر نوع کژی و انحراف از اصول عدالت، اقدامی بر ضد اراده مردم تلقی شده و به عنوان یک ناهنجاری از سوی هر کس که سر بزند، نکوهیده و مذموم انگاشته شود.

برخلاف مباحث شبهه ناک و غلطی که پیرامون رجحان نظام بر عدالت! مطرح می شود، حاکمیت اسلامی منهای عدالت، اسلامی نبوده و ماهیت خود را از دست داده و بحث حفظ آن درواقع نوعی شوخی است!

ایجاد تقابل فرضی بین دو مقوله نظام اسلامی و عدالت، بحثی اشتباه و باطل و زیان بار است. به بیانی صریح و شفاف باید گفت: نظام اسلامی یعنی عدالت و عدالت یعنی نظام اسلامی.

"مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت‌خواهی است. این، پایه مشروعیت ماست. الان درباره مشروعیت حرفهای زیادی زده میشود، بنده هم از این حرفها بلدم؛ اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که این‌جا نشسته‌ام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنی هرچه اختیار دارم و هرچه تصرّف کنم، تصرّف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همین‌طور. ما برای عدالت و رفع تبعیض آمده‌ایم."1

از این منظر، آنچه که در تضاد با رویکرد نظام اسلامی است نه اصرار بر عدالت طلبی که در واقع هر رفتار و گفتاری است که منجر به تضعیف عدالت و ناقض حقوق اجتماعی مبتنی بر تعریف و اصالت های دینی باشد.

باور این حقیقت، اعتبار مردمی نظام اسلامی را نمایان ساخته و امید به تحقق حاکمیت مستضعفان را روشن نگاه می دارد و از سوی دیگر، هشداری است به مجموعه مسئولان که مدیریت در نظام اسلامی برخلاف مدیریت در فرهنگ غرب، ریاست بر مردم و اشرافیت و خوی ارباب رعیتی نبوده و نوکری نسبت به ولی نعمتان جامعه در راستای احقاق حقوق آنان و خدمگزاری در راستای منافع کشور می باشد. این گونه است که باید گفت: "هر عمل خلاف و گناه و ترک وظیفه‌یی، عدالت را از والی سلب می کند. وقتی هم که عدالت سلب شد، او از آن منصب منعزل می شود."2

1- مقام معظم رهبری 1382/06/05

2- مقام معظم رهبری 1370/04/10

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چرا گاهی تصمیمات نظام برخلاف رویکرد انقلاب است؟!!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۴۰ ب.ظ

صحبت های صریح محمدحسین صبوری در دیدار با مقام معظم رهبری:

ماجرای تصویب برجام به ما آموخت که بدون آزادی، حتی از استقلال و دین نیز نمی‌توان دفاع کرد. در آن روز‌ها دولت، شهرداری و در آن مورد خاص سپاه پاسداران با استناد به اینکه رهبری و نظام موافق برجامند، از برگزاری همایش اعتراضی در ۲۰۰ سالن هماهنگ‌شده در تهران جلوگیری کردند و جریان انقلابی هیچ روزنه‌ای برای رساندن صدای اعتراض، جز تشییع جنازه شهدا و اجتماع مقابل مجلس نداشت.

 البته بعداً هم در همین دیدار با نقد حضرت‌عالی روبرو شده و طبق معمول، رسانه محافظه‌کاران و غرب‌گرایان «عتاب رهبری به جوانان انقلابی» را ضریب ویژه دادند؛ در هشت سال جنگ تحمیلی، هم با دشمن روبروی مان جنگیدیم، هم با امثال بنی صدر‌ها؛ که در دل نهاد‌های تصمیم گیر برای کشور، برخلاف منافع ملی عمل می‌کردند!

در صنعت «تفسیر به رأی» چنان پیشرفت داشته ایم که برخی آقایان با استفاده از انتساب به رهبری معظم، جمع بندی خود و جناح شان از مسائل کشور را به عنوان «جمع بندی دفتر رهبری» طرح و خط خودشان را به نام «حزب الله» منتشر می‌کنند. بهتر نیست وقتی ولی فقیه خودش را در معرض پاسخگویی قرار می‌دهد، مسئولان بیت نیز از مصونیت انتساب به رهبری بیرون آمده و پاسخگوی عملکرد خود باشند؟

حضرت آقا؛ هربار که موضوعی برای کشور حیثیتی شده که نتیجه‌اش را مستقیماً در سرنوشت انقلاب اسلامی مؤثر می‌دانیم، با حربه‌ مشترکی مواجهیم، که نامش را می‌گذارند «تصمیم نظام»! سؤال ما این است که دقیقاً این نظام چیست؟ که اتفاقاً تصمیماتش اکثراً برخلاف مشی انقلاب، منافع ملی و سخنان رهبری از آب در می‌آید؟!

برخی اشخاص و جریانات به حرفه‌ای‌ترین شکل ممکن از فرمان «جوانگرایی» برای بازتولید سیستم مرید پروری استفاده می‌کنند. محدودسازی این دستورالعمل به عموزاده‌ها، خاله‌زاده‌ها، دایی‌زاده‌ها و آقازاده‌های دهه شصتی، منجر شده تا به‌جای جذب احمدی‌روشن‌ها، برخی جوانان فرصت‌طلبِ منتسب به اشخاص، احزاب و باند‌ها یک شبه به رشد آسانسوری برسند!

 ایراد ریشه‌ای‌تر را در «محافظه‌کاری» و وجود عناصر «محافظه‌کار» می‌دانیم، نه صرفاً مُسن؛ لذا اگر قرار باشد ۳۰ ساله‌های رانتی جای مُسن‌ها را بگیرند، عملاً نه تنها کارآمد‌تر نخواهیم شد، بلکه محافظه کارانِ جوان توان بیشتری برای مقاومت در برابر تحولات مثبت خواهند داشت؛ ضمن این‌که خوب است مدل صحیح جوان‌گرایی را از دفتر رهبری آغاز کنید تا برای سایر نهاد‌ها الگو شود، استدعا داریم به شرح چارچوب درستِ استفاده از جوانان نیز برای مسئولین نظام بپردازید.



متن کامل:

http://iusnews.ir/fa/news-details/313005/%D8%A7%D9%86%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%81-%D9%81%D8%B1%D8%A2%DB%8C%D9%86%D8%AF-%D8%AE%D8%B5%D9%88%D8%B5%DB%8C%E2%80%8C%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D8%8C-%D9%86%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%84%DB%8C%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%7C-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%82%D9%84%D8%A7%D9%84-%D9%88-%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%B2-%D9%86%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%DA%A9%D8%B1%D8%AF/


  • سیدحمید مشتاقی نیا

چشمها را باید شست!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۱۵ ق.ظ


زمینه سازی برای روی کارآمدن دولت جوان و حزب اللهی، نیازمند تغییر ذائقه جامعه از شکم پرستی به محوریت عرت نفس و مردانگی است. این تغییر ذائقه محتاج به کار فکری و فرهنگی است.

یادآوری اصول فطری خلقت انسان،

بازخوانی مبانی انقلاب،

افشای ماهیت پلید و عهد شکن غرب،

توجه به تجربیات تاریخ در ضرورت تکیه بر توان داخل و اجتناب از نگاه به بیرون

خنثی سازی جوّ رسانه ای معاندان

و...

جور دیگر باید دید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دم خروس!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۵۱ ق.ظ

رفتار دولت انگلیس در عدم صدور روادید برای ورزشکار ایرانی، رفتاری ناجوانمردانه بود. جالب آن که درست در همان وزن نیز کشور میزبان توانست به مدال دست پیدا کند.

ندیدم آنهایی که غرب را کعبه آمال خود دانسته و آزادی و حقوق بشر را در نگاه به غرب می جویند واکنشی به این اقدام خباثت آلود انگلیس نشان بدهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زن آواز خوان!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۰۷ ب.ظ


"دادستان نطنز اظهار کرد: با وجود اینکه این زن در شبکه اینستاگرام خود حدود 200 ویدئو با این مضمون‌ها به اشتراک گذاشته‌ است، ما اولین شهرستانی هستیم که به این اتفاق تلخ واکنش نشان دادیم و قطعاً جلوی این هنجارشکنی‌ها باقدرت و قوت و بر اساس قانون خواهیم ایستاد."


این حرف جناب دادستان دو نکته آموزنده دارد:

یک این که پلیس فتا خواب خواب است و به رغم انتشار دویست کلیپ از خوانندگی علنی یک زن، واکنشی نسبت به کنترل این منکر اجتماعی نداشته است.

دوم اینکه تا مثل مردم متدین ابیانه به معضلات اجتماعی واکنش رسانه ای نشان ندهیم کسی دنبال رفع و حل و کنترل آن نخواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مرد باید عزت داشته باشد!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۳۰ ب.ظ

جوهره مرد را با کار آفریده اند. انسان تنبل و تن پرور و ناامید، در واقع شأن و شخصیت خودش را در جامعه به مخاطره انداخته است.

کار عزت آفرین است و کسی که روی پای خودش می ایستد و حاصل دسترنج خودش را می خورد، عزیز و محترم شمرده می شود.

روزی یکی از مردان انصار دچار گرفتاری مالی شد. پیامبر فرمود: هر چه در خانه داری با خودت بیاور، حتی اگر گمان کنی شیء کم ارزشی است. آنچه مرد با خود آورد، یک زیرانداز بود و یک زین اسب و یک کاسه آبخوری!

پیامبر رو کرد به آنهایی که دور و برش بودند و گفت: چه کسی اینها را می خرد؟ مردی گفت: یک درهم خریدارم. رسول الله فرمود: کسی بیشتر از این بابت اینها پولی می دهد؟ مرد دیگری دو درهم داد و وسایل را تحویل گرفت.

پیامبر به آن مرد گرفتار فرمود: با یک درهم غذایی بخر و برای خانواده ببر و با یک درهم دیگر تبری تهیه کن. تبر را که آورد پیامبر از یکی از یارانش دسته ای برای آن مهیا نمود و با دستان خودش دسته آن را جا انداخت و تبر را آماده کار کرد.

گفت: به صحرا برو و با این تبر هیزم جمع کن. از خارهای ریز و درشت هم دریغ نکن و همه را گرد هم بیاور و بفروش.

مرد دو هفته ای را به هیزم شکنی و فروش آن مشغول شد تا توانست گره کارش را باز کند و بعد با لبی خندان برای عرض تشکر آمد خدمت رسول خدا.

پیامبر هم که خوشحال شده بود، جمله ای فرمود که می تواند درسی برای همه مردمان عالم بوده و تلنگری باشد برای پرهیز از یکجا نشینی و ناامیدی و تأکیدی باشد بر ضرورت کار و تلاش و غیرتمندی:

"این حال تو بهتر از آن است که در روز قیامت با چهره ای بیایی که خراش صدقه بر آن است"1

انسان اگر روی پای خودش بایستد و داشته های کم اهمیتش را نیز قدر بداند، خودکفا گردیده و هیچ گاه دست نیاز پیش دیگران دراز نخواهد کرد.

1- تنبیه الخواطر، ج1، ص45

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تذکری به کانال بابل 1400

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۱۵ ب.ظ

نگاه به تصویر بی حجاب زن مسلمان که شناخت اجمالی نسبت به او وجود دارد، حتی اگر محرک نباشد، حتی اگر خود احمقش با رضایت آن را منتشر کرده باشد، جایز نیست چه برسد به تکثیر و ترویج آن.

لازم است در چنین مواردی، تصاویر به صورت مات منتشر شود.

به مدیر یا مدیران کانال بابل 1400 که در افشای ماهیت پلید و مرموز بعضی از فعالان به ظاهر هنری اما سیاست زده و غرب گرا که در صدد استحاله فرهنگی جامعه دینی هستند، گام هایی جدی برداشته اند دست مریزاد می گویم.

امیدوارم دادستان محترم، مجموعه نهادهای اطلاعاتی و انتظامی و نیز مسئولان غفلت زده اداره ارشاد مثلا اسلامی نیز در راستای ایفای نقش نظارتی خود قدمی مثبت بردارند.

در سال های نخست فعالیت تلگرام، در یکی از گروه های مطرح مجازی که ابتدا با رویکرد فرهنگی و اجتماعی شروع به کار کرد و مدتی بعد ماهیت سیاسی و انتخاباتی اش عیان شد، انتشار تصاویری از کشف حجاب بعضی اعضا در سایه خواب خوش عزیزان فتا، به شدت رواج داشت. یکی از دوستان طلبه تذکری به مدیر بیمار گروه داد که پاسخ شنید: قانونی برای مقابله با بی حجابی در فضای مجازی وجود ندارد!! این آدم رسوا بعدها با بهره گیری از سادگی دو اصولگرای منگل، بودجه های فرهنگی را به دامان همین گروهک های فرنگی استحاله گر سرازیر کرد و ... بگذریم.

بی تردید رویکرد نیروهای انقلاب در مقابله با کژروی ها در چارچوب قواعد شرع، توجیه پذیر بوده و انشاءالله به ثمر خواهد نشست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به بهانه معارفه مدیرکل جدید دادگستری مازندران

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۱۳ ق.ظ

حجت الاسلام و المسلمین اکبری، به تازگی تصدی اداره کل دادگستری استان مازندران را برعهده گرفته است. دوستان مشترک و نیز جماعت حزب الله هرمزگان، از استقلال و سلامت و درایت ایشان ذکر خیر فراوانی داشته اند.

به این بهانه یاداوری چند نکته را لازم می دانم:

یک- جایگاه قضاوت آن هم در سطح مدیرکلی دادگستری یک استان، امانتی الهی است که نباید شائبه سوءاستفاده از قدرت و تسویه حساب های شخصی باعث خدشه برآن شود. این که توصیه کنیم رزمنده ای عدالتخواه را به خاطر انتقاد از دوست و رفیق و همکلاسی سابقمان دو سه روزی معطل زندان و دادگاه کنند که حالش گرفته شود در شأن قاضی طراز انقلاب اسلامی نیست.

دو- نظام اسلامی مساوی با دولت اسلامی نیست. مقام معظم رهبری در تبیین گام های انقلاب اسلامی با هدف دستیابی به تمدن جهانی اسلام، مرحله نظام اسلامی را از مرحله دولت اسلامی (بمعنای مجموعه های دیوانسالار اعم از اجرایی و ...) متفاوت دانسته اند. از این منظر هر کس که به نقد و مخالفت با صاحبان قدرت در چارچوب شرع و قانون می پردازد ضد نظام نبوه و اساساً این تلقی که هر صاحب میزی لزوماً صاحب حق هم هست باید اصلاح شود.

سه- مراوده با صاحبان ثروت ولو در قالبی سالم، بی تردید قرار گرفتن در مظان اتهام تلقی می شود. این که یک مسئول در نهادی قضایی یا امنیتی و ... پنج شنبه جمعه ای را برای تفریح به باغ فلان نماینده کلان و حاشیه دار شرکت خودرو ساز برود جز ایجاد بد گمانی و سوءظن در مردم ثمری نخواهد داشت.

چهار- امر به معروف و نهی از منکر، بالاترین سند آزادی بیان در مکتب اسلام است که دایره شمول آن همه مردم و مسئولان را شامل می شود و "به تو چه" و "سرت به کار خودت باشد" و ... تعابیری نیست که بر اساس آموزه های دین در مواجهه با منقتدان کاربرد و اعتبار داشته باشد.

پنج- دانه درشت های مفسد، معمولاً ظاهرالصلاح بوده و از رشته های ارتباطی خوبی با بعضی شخصیت های موجّه برخوردارند. نفوذ ناپذیری در مقابل توصیه های ناصواب دایه های دلسوزتر از مادر، ویژگی برجسته و تحسین برانگیز قضات تربیت شده مکتب ظلمت شکن خمینی و خامنه ای است. متأسفانه در خصوص میزان تحقق این مهم، حرف و حدیث هایی است که رانت برخی پرونده ها در ماده هجده، گاه آب سردی بر جبین فعالان عرصه عدالت خواهی بوده است. دوستانی پا به کار در این راستا نکاتی مستند را حضوری بیان خواهند داشت.

شش- قوه قضاییه ویترین اعتبار و مشروعیت و آبروی نظام است. اگر دادستان یا مسئولی از نظر اعصاب و اخلاق، وزانت لازم را برای حفظ حرمت ارباب رجوع ندارد، اولویت حذف او از چرخه مسئولیت، امری بایسته و فوری است.

هفت- مجموعه نیروهای عدالت خواه به همان میزان که زبانی صریح در نقد و بیان کاستی ها دارند، در دفاع از رویکردهای امیدبخش دستگاه قضا که تلألو آن در گفتمان مدیریتی سید ابراهیم رئیسی، بارقه احیای عدل علوی را شعله ور ساخته، قصور نخواهند داشت.

انتصاب شایسته حجت الاسلام اکبری را تبریک گفته و برای این مدیر بسیجی دستگاه قضا آرزوی توفیق دارم.

سید حمید مشتاقی نیا/ حوزه علمیه قم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

راز یک تنبیه سخت!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۳۴ ب.ظ

آدم باید خیلی شأن و مرتبه بالایی داشته باشد که رسول خدا پیش پایش از جا بلند شود که هیچ، چند قدمی هم به استقبالش بیاید! این طور نیست؟

این که رسول خدا به مردم توصیه کند احترام کسی را به طور ویژه نگاه دارند و پیش پایش از جا بلند شوند، افتخار بزرگی است؛ مگر نه؟!

این که پیامبر با مرگ کسی اندوهگین شود و با پای برهنه به تشییعش برود و خودش برای او نماز بخواند و هر چند قدم، جایش را تغییر داده تا بتواند هر چهار طرف تابوت او را بگیرد و خودش با دستان مبارکش بدن او را در قبر بگذارد نشان می دهد که آن فرد، انسان بزرگی است؛ درست است؟

رسول خدا بگوید فرشتگان در تشییع کسی شرکت جسته اند مایه مباهات است؛ خوب؟!

اما

بعد بشنوید که همین فرد با این همه امتیاز رشک برانگیز، دارد از عذاب قبر رنج می برد؛ شما باشید تعجب نمی کنید؟!

تعجب دارد دیگر!

سعد بن معاذ این گونه بود. بزرگ انصار مدینه، مورد احترام خاص رسول اکرم(ص)، کسی که پیامبر در تشییع جنازه اش آن گونه عمل کرد، مؤمنی که ملائک هم پای تابوتش حاضر شدند، از عذاب قبر در امان نماند! چرا؟!

عرض می کنم خدمتتان.

مردم مدینه هم که شاهد احترام خاص رسول الله به سعد بن معاذ و تشییع با شکوهش بودند با شنیدن خبر عذاب قبر او هاج و واج همدیگر را نگاه می کردند.

رسول الله در پاسخ آنها یک جمله فرمود. جمله ای کلیدی که برنامه خدا را در اهمیت به خانواده نشان داده و عمل به آن می تواند زندگی انسان ها را شیرین ساخته و بی توجهی نسبت به آن نیز دنیا و آخرت آدم را تلخ و ناگوار می سازد.

رسول اکرم فرمود: "سعد با خانواده اش تند بود!"

به همین سادگی! هر چقدر هم برای خودتان کسی شده باشید، حواستان باشد که ریشتان گروی خانواده است. نماز و روزه و خمس و زکات و حج و جهاد و...، سر جای خودش؛ هوای خانواده را نداشته باشید، خدا هم هوایتان را نخواهد داشت!

علل الشرایع، ص310

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اهمیت و ضرورت سواد رسانه

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۱۶ ق.ظ

یکی از مبنایی ترین آموزه هایی که در بحث سواد رسانه باید مورد توجه قرار بگیرد، فراتر از شناخت گزاره های مکتب ژورنالیسم، احیای مولفه های جهان بینی توحیدی و شناخت تفاوت های آن با ماهیتی است که رسانه در کلیّت اندیشه مادی غرب، دنبال می کند. سواد رسانه در وهله نخست به معنای آگاهی از نقطه مطلوبی است که در مبانی فرهنگ غرب به منظور تسخیر اندیشه انسان و بازداری آن از استقلال در برابر امیال نفسانی مورد توجه بوده که برخلاف شعار فریبنده آزادی اندیشه، در واقع اسارت فکر و فراغت از درک حقایق فطری و الهی را مدّنظر دارد.

شناخت مبانی اندیشه دین و تعارض آن با رویکرد مادی غرب و هر آن چه که پدیده تحت استیلای فرهنگ غرب به حساب می آید، آحاد جامعه را در برابر خدعه ها و اهداف نا آشکار و فریبنده رسانه در همه اشکال هنری یا مجازی و ...، بیمه نموده و شیوه به خدمت درآوردن پدیده های فرهنگی مخلوق مکاتب مادی را به همگان می آموزاند.

سیدالشهدای اهل قلم، سید مرتضی آوینی عبارتی عمیق و خواندنی در این خصوص دارد:

"در اینکه تمدن اروپایی چگونه توانسته است بر همه‌ی تمدن‌های دیگر عالم غلبه یابد و به صورت یک «فرهنگ غالب و مسلط» جهان را به یک دهکده‌ی واحد تبدیل کند سخن بسیار است، اما هرچه هست، این امری است که تقریباً وقوع یافته و اگر نمونه‌ای چون انقلاب اسلامی ایران وجود پیدا نمی‌کرد، جز در نزد معدودی اهل نظر، هیچ جای تردید در احکام کلی تمدن جدید نمی‌توانست وجود داشته باشد.
محتوای ارتباطات در این دهکده‌ی جهانی «اطلاعات» است، «اطلاعاتی منشأ گرفته از فرهنگ مسلط جهانی که فرهنگ تمدن اروپایی است و نظام ارزشی ملازم با آن». این فرهنگ سلطه‌گر و سلطه‌گرا برای مبدل کردن جهان به یک دهکده‌ی واحد، همه‌ی نظامات لازم را نیز تأسیس کرده است: اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر، سازمان ملل متحد، شورای امنیت و … از همه‌ مهم‌تر تفکر ـ یا شبه‌تفکر ـ مبتنی بر مشهورات علمی که آن را «فلسفه‌ی علمی» می‌گویند. «فلسفه‌ی علمی» جو فروش گندم‌نمایی است که می‌خواهد با استنباط احکام کلی از مجموعه‌ی اطلاعات علمی، که جز در محدوده‌ی نسبت‌ها و اسباب نمی‌توانند واجد هیچ کلیت و عمومیت و یا اطلاق باشند، فلسفه‌نمایی کند و جانشین تفکر فلسفی شود.
این هست که شبکه‌ی جهانی ارتباطات، در طول ده‌ها سال، فرهنگ واحدی را که بر همین شبه تفکر علمی مبتنی است در سراسر زمین اشاعه داده است و اکنون اعتبارات عقلی ـ و یا بهتر بگوییم اعتبارات وهمی یا شبه‌عقلی ـ عموم انسان‌هایی که با رسانه‌های گروهی در سراسر جهان ارتباط دارند به چیزی جز احکام پوزیتیویستی و کفرآمیز تمدن جدید حکم نمی‌کند، اما از سوی دیگر، اگر آنچنان که در علم ارتباطات می‌گویند «تفکر، حاصل ارتباطات است»، چرا در جهان امروز نمونه‌ای چون انقلاب اسلامی ایران فرصت وقوع داشته است؟ ...

این جمله را که «باید فرهنگ شنوندگان و بینندگان محترم را ارتقا داد» روزی چند بار در رسانه‌های مختلف می‌خوانیم و می‌شنویم، اما بسیار کم پیش می‌آید که درباره‌ی فرهنگ و ماهیت آن نیز سخنی بگویند. اگر بپرسیم: «آقا، مقصود شما کدام فرهنگ است؟»، همه تصور می کنند که ما به تازگی از یکی از کرات دیگر منظومه‌ی شمسی به زمین آمده‌ایم؟ مفهوم فرهنگ و اطلاعات را ثابت فرض می‌کنند و فقط در باب نحوه‌ی انتقال و ارتقای آن بحث می‌کنند. نتیجه‌ی عملی ارتقای آن فرهنگی را که موردنظر آنهاست می‌توانید در مردم مغرب زمین و عادات و تعلقات آنها نظاره کنید؛ یعنی به عبارت روشن‌تر، مراد از فرهنگ، «فرهنگ توسعه‌ی تکنولوژیک اقتصادی و آزادی‌های لیبرالیستی ملازم با آن است» و مراد از اطلاعات، «اطلاعات و معلوماتی که بتواند در طریق یک چنین توسعه‌ای مفید فایده باشد» و یک بار دیگر به آنچه در آغازین این مطلب عنوان شد بازگردیم: 
«تعبیر دهکده‌ی جهانی لامحاله بدین معناست که ساکنین این دهکده‌ی واحد شریعت واحدی را نیز پذیرفته‌اند … مهم‌ترین حوزه‌ای که نظام فرهنگی را صورت می‌بخشد همین جهان‌بینی است که با تبدیل یافتن به نشانه‌ها و علائم قابل انتقال سمعی و بصری، عنوان اطلاعات پیدا می‌کند. اگر نخواهیم معترض فرهنگی شویم که اکنون از طریق شبکه‌ی جهانی ارتباطات در سراسر جهان اشاعه می‌یابد، این قدر هست که این فرهنگ با جهان‌بینی و جهان‌شناسی خاصی همراه است که مختص به خود اوست و با هیچ فرهنگ و یا شریعت دیگری جمع نمی‌شود»."

شهید آوینی مقاله تکنولوژی ارتباطات

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نجیبانه!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۷:۱۲ ب.ظ

رابطه پیامبر و همسرش خدیجه، رابطه ای عاشقانه بود. رسول خدا برای همسرش احترام بسیاری قائل بود و در جمع، تکریمش می نمود. تا مدت ها بعد از وفات او به یادش که می افتاد، اشک در چشمان مبارکش حلقه می زد و از او به نیکی یاد می کرد و اگر گوسفندی قربانی می نمود، هدیه ای از گوشت آن برای دوستان خدیجه نیز می فرستاد و ...

خدیجه خودش را کنیز رسول الله می نامید، سختی های زندگی با او را به رغم همه طعنه ها، تنگناها و مرارت هایی که قریش تحمیل کرده بود، به جان خرید، از کوه ها و صخره ها به تنهایی بالا می رفت و برای رسول الله که در غار بیتوته داشت، غذا می برد و ...

یک زن متمکن و مرفّه بود که همه خوشی های مادی عالم را در اختیار داشت و همه آنها را در راه اسلام کنار گذاشت، هزار شبانه روز در محاصره طاقت فرسای شعب ابی طالب و عسرت در تأمین حداقل های معاش، نشست و دم بر نیاورد و منّتی بر رسول الله نگذاشت و اعتراضی نکرد که هیچ؛ در لحظات آخر عمر که می خواست وصیت کند، رویش نشد مستقیم به رسول الله بگوید پیراهنی که زمان وحی به تن داشت را کفن او قرار دهد، از پیامبر خواست لحظاتی او را تنها بگذارد و بعد دخترش فاطمه را واسطه این درخواست قرار داد و ...

در نهایت به رسول الله گفت: من در حق تو کوتاهی کردم، مرا حلال کن.1

بزرگی خوب است؛ اما بزرگوار بودن از آن خوب تر.

 

1- جهت مطالعه بیشتر رجوع شود به آثار:

الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، جعفر مرتضی العاملی، ناشر سحرگاهان

ویژگی های شخصیتی حضرت خدیجه، مهدی وزنه، ناشر مولف

مقام حضرت خدیجه در پیشگاه خدا و رسول اکرم(ص)، سید جواد حسینی

حضرت خدیجه مادر ام ابیها، جمعی از نویسندگان، ناشر التوحید

و نیز پایگاه تخصصی: http://www.khadijeh.com/


  • سیدحمید مشتاقی نیا