زندگی باید کرد
آدم اسیر دست دشمن باشد، نداند سرنوشتش چه می شود، از کمترین امکانات مادی برخوردار باشد، جای تنگ و زندگی سخت و غذای کم و دارو و درمان ناچیز و دوری از خانواده و خشونت دشمن و ... همه اینها ممکن است هر انسانی را از پا درآورده و دچار افسردگی و بیماری کند. وضعیت اسرای ایرانی در عراق این گونه بود؛ اما جالب است که نه تنها کمتر کسی دچار ناامیدی و انزوا می شد، بلکه اغلب اسرا با روحیه ای پرنشاط امور روزمره خود را با ورزش و درس و فعالیت های هنری و خلاقیت و ... می گذراندند و بی توجه به خلأهای مادی، با انگیزه و پرتلاش به آینده امیدوار بودند:
«دوست اهوازی ما مرحوم ابراهیم محمدیان میگفت: من هر روز دچار کمبود وقت میشوم. اگر خدا 24 ساعت شبانه روز را به 25 ساعت تبدیل کند، من برای آن یک ساعت هم برنامه دارم.»1
همت ستودنی آزادگان در استفاده از موقعیتها از این تفکر عمیق سرچشمه میگرفت: «مرحوم ابوترابی به اسرا القا میکرد که شما باید تمام هم و غم و برنامهریزیهایتان به گونهای باشد که وقتی به کشور جمهوری اسلامی ایران برگشتید، عنصری شاد و با روحیهای بالا و توانمند باشید.»2
تعمیم این روحیه می تواند زندگی فردی و اجتماعی انسان را متحول ساخته و افقی روشن از رشد و بالندگی کشور را رقم بزند.
1. صبح دوکوهه، ویژه نامهی آزادگان، ص 3، حجتالاسلام صالح آبادی.