اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۱۸۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اخلاق اسلامی» ثبت شده است

فتح و ادب

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۹ آذر ۱۴۰۱، ۰۸:۴۸ ب.ظ

 

عکس /حرکت جنجالی و حاشیه ساز مسی رو به نیمکت هلند پس از گل دوم

دو تصویر متفاوت و جالب از بازی‌های شب گذشته جام جهانی

 

حتی اگر هلندی ها موقع بازی برخورد بد یا موهنی با آرژانتینی ها داشتند اخلاق و فرهنگ حکم می کرد بعد از برد از تحقیر حریف و یا توهین و تمسخرش اجتناب می شد. کار بازیکنان آرژانتین دور از ادب بود که مورد تقبیح همه مردم در کشورهای مختلف قرار گرفت.

چقدر خوب است موقع خشم یا شادی از تعادل در رفتار خارج نشویم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از خوزستانی های عزیز بعید بود

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۳۱ ق.ظ

                                                   درگیری عجیب در فوتبال ایران با ۹ مجروح

 

نه فقط از خوزستانی ها که البته از همه مردم ایران بعید است با مهمان خود اینگونه رفتار کنند.

در جریان مسابقات لیگ دسته اول فوتبال جوانان کشور تیم مهرگان رامهرمز میهمان تیم نفت امیدیه بود. نفتی ها یک بر صفر بازی را بردند. ملاحظات داوری بماند برای اهلش؛ اما بازیکنان و کادر و تماشاگران این تیم به رغم برد در خانه، پس از اتمام بازی به جان میهمانان خود افتادند و با ضرب و شتم آنان نه نفرشان را راهی بیمارستان نمودند!

فوتبال که قرار بود صرفا یک بازی باشد دارد به نماد کثیف ترین پدیده ورزشی و عرصه تعاملات پشت پرده و ورود و خروج پولهای آلوده و ... تبدیل میشود. وظیفه ما آن است که فوتبال را مانند هر پدیده وارداتی به ساحت تمدن و تفکر اسلامی و شرقی، ذیل آداب و فرهنگ بومی و انسانی خود تطهیر نموده و ماهیت آن را با معیارهای اخلاقی و فرهنگی خود تطبیق و تغییر دهیم. نه اینکه متأثر از بداخلاقی ها و محوریت حاشیه ها به فرهنگ و سبقه اخلاقی موطن خویش چنگ بیندازیم.

حالا جالب است بر تابلوی سر در ورودی اغلب این باشگاهها عنوان فرهنگی – ورزشی هم ثبت شده است! فرهنگ ایرانی اجازه میدهد با میهمان خود چنین رفتار کنیم؟ آنهم در خوزستانی که مردمش در تمام تاریخ به تمدن سازی و اخلاق و شرافت شهره جهان بوده اند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حتی یک لحظه را از دست ندهیم

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۰۳:۵۸ ب.ظ

شب محکوم به سپیدی است. روز هم شب می شود و.. این تنوع و تغییر است که گردش ایام را رقم می زند.

زمستان به بهار ختم می شود و بهار به تابستان و...

هیچ حکومتی پایدار نیست. حکومت انبیا و امامان یا حکومت سران شرک و الحاد همه تغییر نمودند. مستحکم ترین بناها و عظیم ترین کاخها و عمارت ها هم فرو می ریزند. هیچ سازه ای ماندگار نیست جز بنای فرهنگ و اندیشه و هنر.

دگرگونی در عناصر بیرونی عالم خلقت نشأات گرفته از حرکت درونی و ذاتی همه پدیده های هستی است و درسی برای آن که از بدی ها و سیاهی ها ناامید نشویم و به پیروزی ها و توفیقات مغرور نگردیم.

آن چه می ماند ارزش هایی است که در نهاد بشریت نفوذ کرده و درونی شوند، خیر باشد یا شرّ که از نگاه ما ضدارزش است و برای معتقدانش شیرین و مراد.

تفکر خیر و حق باقی ماند. هر چه مرقد و بارگاه اباعبدالله را ویران نمودند، نوحه و روضه را منع ساختند به تحقیر و تمسخر وقایع عاشورا پرداختند، پیام عاشورا به همه نسلها رسید و جنبش های بزرگی را در مقابله با ظلم و ستم در سراسر گیتی رقم زد.

تفکر باطل هم ماند و حامیانی برای خود دست و پا کرد. یک زمان عده ای در شهادت طفل شش ماهه اباعبدالله تشکیک می نمودند. مگر می شود انسان ها آنقدر شقی باشند که نوزادی را از مکیدن آب منع کنند که هیچ، حلقوم تشنه اش را با تیر سه شعبه نشانه روند که هیچ، جنازه مطهرش را از خاک بیرون کشیده سر از تنش جدا نموده و بر فراز نیزه به اهتزاز در آورند؟ رذالت و پستی هم حد و مرزی دارد. داعش و پیش تر از آن صربها در توزلا و سربرنیتسا ثابت کردند انسان مدعی تمدن هم میتواند از حیوان درنده ای وحشی تر و خون آشام تر باشد.

به حسن رجایی فر گفتند تو سه بچه قد و نیم قد داری، فرزند کوچکت خردسال است، یکبار که به سوریه رفتی و مجروح شدی، دینت را ادا کردی دوباره برای چه عزم سفر داری؟ گفت: روزی اطراف شهر حلب در خیابانی قدم میزدم. چشمم به سر بریده کودک خردسالی افتاد که روی دیوار گذاشته بودند. وقتی کودکانی اینطور مظلومانه کشته میشوند و خانواده هایشان چنین به داغ می نشینند من چطور میتوانم کنار زن و بچه خود آرام و خوش و شاد در کنج عافیت بنشینم؟

راه و رسم یزیدیان نیز به موازات راه حسینیان تاریخ، استمرار یافت و جای پایی برای خود پیدا کرد.

این ویژگی فرهنگ است که اگر همه ظواهر و ساختارهای تجسمی و خارجی اش را هم از دست بدهد باز ملکه ذهن و وجود عده ای قرار داشته و سینه به سینه به نسلهای بعد منتقل شده و در عرصه روزگار تأثیرگذار خواهد بود.

برای همین است که می گویند اصلاح ساختار اقتصاد و سیاست و دیگر شئون جامعه در وهله نخست نیازمند اصلاح فرهنگ آن جامعه است.

ماهاتیر محمد در خاطراتش می گوید مردم مالزی به بدترین وضع زندگی خو کرده بودند و حقارت را جزو لوازم زندگی خود شمرده و ذره ای به تغییر و پیشرفت اعتقاد نداشتند. او در جایگاه نخست وزیر تلاش کرد استقلال و خودکفایی را در قالب یک ارزش درونی نهادینه سازد تا در نهایت به رغم همه مشکلات و فراز و نشیبها مالزی به کشوری ثروتمند و پیشتار تبدیل شود.

تأکید زعمای انقلاب اسلامی بر تقویت باور "ما می توانیم" نیز از همین مهم سرچشمه میگیرد. از همین باب است که در دوره ای توسط امثال رزم آرا تبلیغ میشد ایرانی لولهنگ هم نمیتواند بسازد اما دیری نپایید که با پیروزی انقلاب اسلامی حتی تهیه فهرستی از ابداعات و اختراعات ثبت شده کشور در قامت چند جلد کتاب قطور رخ می نمایاند.

بنی صدر می گفت ما نمی توانیم با ارتش عراق بجنگیم. توان رزمی دو طرف قابل قیاس نیست. زمین بدهیم زمان بخریم و... خرمشهر و بستان و سوسنگرد و هویزه و مهران و ... پشت سر هم سقوط کرد. بنی صدر در نهایت عزل شد. امام شد فرمانده کل قوا، فرمود حصر آبادان باید شکسته شود. او فرهنگ ما میتوانیم را در روح رزمندگان دمید. نه فرمانده ای جدید نه رزمنده ای تازه نفس نه مهماتی ویژه وارد عرصه رزم شد. فرهنگ و باور رزمندگان که تغییر کرد، همان ارتش منفعل زمان بنی صدر ناگاه غرّش کنان با توسل به یاد ثامن الائمه علیه السلام شکست حصر آبادان را رقم زد. اندک زمانی بعد، بستان و هویزه و سوسنگرد و خرمشهر نیز از چنگ اشغالگران خارج شد که هیچ، فاو و شرق بصره و حلبچه نیز به تسخیر جبهه مقاومت درآمد.

فرهنگ حرف اصلی را در موفقیت یا عدم توفیق انسان و جامعه می زند.

برای شکل گیری و تغییر در فرهنگ راههای مختلفی وجود دارد. تکرار شعارها و تبیین حق و مطالبه و گفتمان، راهی مردمی و خودجوش و آتش به اختیار برای تغییر فرهنگ و اصلاح و تغییر یک جامعه به شمار می آید.

یک زمانی انتقاد از رییس جمهور هم به منزله دشمنی با نبی اکرم (ص) تلقی می شد. نهایت مسیری که برای اطفای حسّ انقلابی نیروهای مومن گشوده شد امر به معروف و نهی از منکر در حیطه مقابله با بدحجابی یا نهایتا مبارزه با گران فروشی در بازار بود.

دولت سازندگی در خلوت خود به اشاعه فرهنگ رفاه طلبی و تجمل پرستی و ریخت و پاش در بیت المال و ایجاد تبعیض و شکاف طبقاتی و رانت و نورچشم پروری و آقازاده بازی و ... مشغول بود.

یک هفته نامه سیاه و سفید بی کیفیت را مهدی نصیری –فارغ از اینکه در حال حاضر آدم خوبی تصور شود یا بد- راه انداخت به نام صبح. رحیم پور ازغدی پدر و پسر، دکتر گلشنی، شهریار زرشناس، پروفسور مولانا و مددی و... را او اول بار به جامعه انقلابی معرفی کرد با بحثهایی که مبانی تئوریک انقلاب اسلامی در عرصه تمدن سازی و تحقق کامل حاکمیت دینی را برای عموم بازگو میکرد. به مرور بچه های انقلابی بیدار شدند و فهمیدند حرفهای زیادی در عرصه های مختلف برای گفتن دارند و رسالتی جهانی بر دوششان نهاده شده که نباید روی زمین بماند و...

این حرفها و دغدغه ها تکرار و تکرار شد. نشریات دیگر، چهره های دیگر به مرور شکل گرفت از شلمچه ده نمکی تا افشاگری های حسن عباسی و نشست های گفتمان محور نخبگان جوان در حوزه و دانشگاه و دوره های دانشجویی موسسه مرحوم مصباح و... این دغدغه ها به مطالبه و مطالبه به فرهنگ بدل شد که ثمره اش به پیروزی احمدی نژاد – فارغ از اینکه در حال حاضر آدم خوبی تصور شود یا بد- انجامید. احمدی نژاد مستقل با طرح شعارهای انقلابی و عدالتخواهانه توانست قدرتمندترین و با نفوذ ترین رقبای خود را در دو مرحله و سه انتخابات کنار بزند. همین شد که در شب پیروزی او رادیو آمریکا اعلام کرد ایران 25 سال به عقب (یعنی سال 57) بازگشت.

ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم را برای همین گفته اند.

در دولتهای احمدی نژاد کار کردنِ بیشتر، معیار سنجش و ترازوی ارزش و توانایی بیشتر مسئولان قرار گرفت و سبقت در خدمت رسانی به یک باور کلیدی تبدیل شد. همین است که هنوز با گذشت یک دهه از اتمام دولت دهم، نقطه ای از کشور نیست که اثری از آبادانی زمان مدیریت هشت ساله دولتهای او را به خود ندیده باشد.

دردولت روحانی اما دوباره فرهنگ تبختر و کبر و عافیت جویی رونق گرفت و دوباره مسئولان طلبکار مردم شدند. دست روی دست گذاشتند و آجر روی آجر نگذاشتند که هیچ به خورد ملت دادند که باید ازخارج مدیر وارد کرد و ایرانی جماعت کاری بالاتر از تهیه آبگوشت بز پاش در توانش نیست و...!!

برای ایجاد هر تحولی باید فرهنگ را تغییر داد. هر کس باید به سهم خودش کاری کند. به قول آقا هرکس بایدهمان نقطه ای که ایستاده را مرکز توجهات دنیا بداند و فکر کند خودش محور امور است .

شماتت مسئولان کم کار و مطالبه از آنان به جای خود، اما خودمان را هم مسئول بدانیم. انسان باید برای تحقق دغدغه هایش تلاش کند.

فکرها و حرفها و قدمهای کوچک هم تاثیر دارد. اثر پروانه ای، نظریه ای برای اثبات همین واقعیت سازنده است. برایتان پیش نیامده چیزی که فکر میکنید یا درباره اش حرف زده اید را مجسّم و  تحقق یافته ببینید؟ همیشگی نیست اما خیلی از وقتها حرفهای ساده و زلال ما هم به واقعیت می پیوندد. یک فکر خوب یا یک حرف خوب را هم حتی دست کم نگیریم چه رسد به اقدام خوب.

پدر شهید زین الدین چند دقیقه وقت گذاشت و به رحیم صفوی که فرمانده وقت سپاه بود پیشنهاد داد همانطور که برای علما کنگره بزرگداشت گرفته شده، دبیرخانه ای تأسیس شده و آثارشان معرفی و منتشر میشود چه خوب است برای شهدا هم چنین شود.

چنین شد. با همین چند کلمه، کنگره های استانی شهدا شکل گرفت و صدها کتاب و فیلم و آثار هنری و فرهنگی به گنجینه تاریخ این مرز و بوم افزوده گردید.

ثمره شبهای خاطره و برگزاری راهیان نور و ثبت آثار شهدای دفاع مقدس را در سوریه شاهد بودیم. بی استثنا همه رزمندگان نسل سومی و چهارمی انقلاب که سنشان به درک حال و هوای سالهای دفاع مقدس قد نمیداد با کتابها و محافل شهدا انس داشتند و بر مدار روحیات و افکار آنها پرورش یافته و در تداوم راهشان حماسه دفاع از حرم را در تاریخ مردانگی و غیرت به یادگار گذاشتند و پرچم آزادگی را در نبل و الزهرا برافراشته نگاه داشتند. محمدحسین محمدخانی خاطرات مرحوم ضابط (علمدار روایتگری شهدا) را که شنید مانند او دو زانو بر مزار شهدا می نشست و بابت فعالیتهایش در بسیج دانشجویی به آنها گزارش کار میداد و راهنمایی میخواست. او به همت و باکری علاقمند بود کتابهای خاطراتشان را میخواند و تلاش داشت به شخصیت آنها نزدیک شود. در بحبوحه عاشورایی مدافعان حرم خوش درخشید. حاج قاسم مدیریت و فرماندهی این جوان دهه شصتی را که دید در وصفش فرمود: همت و باکری دیگری را پیدا نمودم.

یک بازاری مومن بر اساس علائق شخصی خود، تصاویر علمای شهر را در تکیه ای کوچک جمع کرده و بر در و دیوار آن  نصب می نمود و در منظر نگاه رهگذران قرار میداد. جوانی نانوا علاقمند به تاریخ، از شور نگاه به تصاویر نورانی علما به وادی تحقیق و تألیف روی آورد و آثاری در خور در باب حیات چند عالم نگاشت و به پیشگاه تاریخ تقدیم نمود.

نوجوانی از ذوق تماشای سینه زنی پیرمردی میاندار، جذب هیأت شد. اندکی بعد مسجدی شد و اهل نماز جماعت و بسیج و در اثر معاشرت با نوجوانان مسجدی که جذب حوزه شدند، به مدارس علمیه پیوست و به مرور زمان آثاری در حیطه امور فرهنگی و ترویجی از خود برجای گذاشت.

خدا به کارهای کوچک و خیر و خالص، برکت میدهد و به دنباله آن می افزاید. از هیچ کار به ظاهرخردی در راه نشر معارف دین غفلت نورزیم.

خدا زبان را به عنوان سنتی ترین و نافذترین رسانه به طور رایگان در اختیار ما قرار داده است که آن دنیا بابت قصور در حق آن باید جوابگو باشیم. به قول حاج آقای قرائتی آن دنیا یوم الحسره همه لحظاتی است که به راحتی از دست دادیم و قدر نشناختیم.

مرحوم حاج آقای ضابط علمدار روایتگری شهدا بود. گاهی در جمعی می نشست به بهانه ای که مثلا میخواهد از جیبش کاغذ یا شانه ای در بیاورد تصویر یکی از شهدا را هم در می آورد و به بقیه نشان میداد و به همین بهانه، خاطره ای از آن شهید را برای بقیه تعریف میکرد.

در خاطرات اعضای جمعیت موتلفه آمده است در دوران ستمشاهی در تاکسی و اتوبوس و... به بهانه ای سر صحبت را با راننده یا مسافر باز میکردند و حدیثی هم لابه لای صحبتشان میخواندند که از آن فرصت اندک هم برای تبلیغ دین استفاده کرده باشند.

روح مصطفی چمران شاد که علاوه بر دانش و رزمش، نقاش زبردستی هم بود. تابلویی کشید با شمعی کوچک و روشن در دل صفحه ای بزرگ و تاریک و زیرش نوشت که من شاید کوچک باشم و با نور اندکم نتوانم همه این سیاهی ها را از بین ببرم اما به اندازه خودم که میتوانم روشنایی ببخشم و...

در ادبیات روایی ما رسیدگی به یتیمان بسیار مورد توجه قرار گرفته است و بعد بر این نکته تأکید شده که بالاترین ایتام کسانی هستند که امام خود را گم کرده اند و باید دستشان را گرفت. همه نسبت به هم مسئولیم. از این رو گفته اند هر کس یکنفر را از مرگ یا گمراهی و انحراف نجات دهد در وزن نجات و بیداری هم عالم اجر و مزد الهی خواهد داشت.

و یاد شهید بهشتی که گفت در جمهوری اسلامی آنقدر کار هست که برای انجامش نیاز به حکم مسئولیت نیست و تأکید مقام معظم رهبری که در جمهوری اسلامی هر کجا که قرار گرفتید همان نقطه را مهم ترین جایگاه و مرکز توجهات عالم بدانید و...

همه مسئولین قابل نقد هستند. به خصوص مسئولان فرهنگی که بودجه ها و ظرفیت های کلانی را هدر دادند اما یادمان نرود که خودمان هم به عنوان مدعی انقلابی گری و تعلق دینی مسئولیم و میتوانیم مبدأ تحول باشیم. هیچ حرف و کلمه و سخنی در عالم خلقت بی تأثیر نیست، تیری را می ماند که دیر یا زود به هدف می نشیند.

و یادمان نرود که شرط اثر گذاری در دایره زلال معارف حق، اخلاص و بی ریایی و فرار از حبّ نفس بیان شده است. اینکه چرا خیلی از کارهای فرهنگی اثر ندارد و چه باید کنیم تا کردار و گفتارمان انسان ساز باشد کتابی مفصل و فصلی جدا و قطور میطلبد که خلاصه اش میشود نکته دقیق و راهبردی سردار دلها که فرمود باید به این بلوغ برسیم که دیده نشویم. جنس انقلاب اسلامی از ماده نور و پاکی است و آلایندگی ها با طبع آن ناسازگار بوده و از دریای زلال حقیقت بیرون انداخته خواهد شد.

همه این خونها و مصیبتهای اخیر اگر باعث بیداری ما شود و بدانیم هر لحظه از زندگی یعنی یک فرصت برای رشد و تغییر، می ارزد. می ارزد اگر بدانیم همه این هیاهو برای زدودن غبار از وجود جوانان تراز انقلاب اسلامی همچون آرمان علی وردی و سید روح الله عجمیان و مهدی زاهدلویی و... بود. می ارزد که باور کنیم میتوان در دوره ای زندگی کرد که بیرون زدن صفرهای حساب بانکی ارزش باشد، دست درازی به سفره بغل دستی افتخار باشد، ادبیات ملت بشود پیچاندمش و دورش زدم و کمتر کار کردن و بیشتر در آوردن زیرکی تلقی شود و باز هم همه طلبکار باشند وبه تصور اینکه حقشان آنطور که باید ادا نمیشود کم کاری های خود را توجیه کنند و ناگاه مردی در مقابلتان رخ نشان دهد که سی ماه سابقه جبهه دارد، کارگری ساده و فصلی و مستاجر در خانه ای محقر در منطقه ای کم برخودار است و پسر جوان خودساخته اهل روزه و جهاد و معنویت را که در راه خدا تقدیم میکند لبخند میزند، سجده شکر می رود و می گوید دینم را به انقلاب ادا نمودم. آوینی را با خونش شناختند، آثار مطهری با خونش در جان و فکر مردم رسوخ کرد، حیات و نشاط و بالندگی ارزشهای انقلاب در عهد ناجوانمردی و تیز بازی و چپاولگری و سهم خواهی با خون روح الله های مکرری چون عجمیان و دیگر جوانان و نوجوانان شهادت طلب بی ادعا شفاف و نمایان شد.

محمد جهان آرا در چارچوب نگاه اداری امروز، میتوانست دست روی دست بگذارد، معطل کند و به این دلیل موجه که نیازمند پشتیبانی از مرکز است قدم از قدم برندارد، اما اگر جهان آرا چنین می اندیشید خرمشهر همان روز اول، المحمره می شد و آبادان، عبادان و حساب اهواز و اندیمشک هم با کرام الکاتبین بود.

از همین جا که ایستاده ایم شروع کنیم. هر کس میتواند رسانه حق باشد. با زبان و قلم. همین فضای مجازی فرصتی غنیمت است که میتوان به جای انفعال، اثر گذار بود و صدای حق و نور هدایت را به صفحات دل ملت تاباند حتی اگر یک نفر به راه رستگاری برسد؛ چه برسد به این که یقین داریم همین حرفها و گفته ها و تکرار مطالبات، به مرور به دغدغه و فرهنگ عموم تبدیل خواهد شد؛ بأذن الله تعالی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قاتل این مرد را شناسایی کنید!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۸ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۴۴ ق.ظ

نقشه‌های جنایتکارانه زن خیانتکار برای قتل شوهر

 

دیروز گزارشی از پرونده یک قتل را در سایتی می خواندم. مردی توسط همسرش با خوراندن قرص، مسموم شد و از دنیا رفت. زن را یکسال بعد با شهادت دخترش دستگیر کردند.

او در اعترافاتش گفت که مرحوم شوهر با کار کردن او در مغازه لباس فروشی مخالف بوده است و چون نخواسته زیر بار حرف شوهر برود اقدام به قتل وی کرد.

او با مردی که مشتری مغازه بود درد دل کرد و با راهنمایی او قرص هایی را تهیه نمود و...

در اعترافاتش گفت یکبار هم پسری جوان که شاگرد میکانیکی بود به او ابراز علاقه کرد و گفت چقدر شبیه عشق سابقش است! زن با او نیز درد دل کرد. جوان یکبار با دستکاری ترمز ماشین قصد داشت شوهر زن را دچار سانحه مرگبار کند که به خیر گذشت.

زن اعترف کرد که یکبار هم دو مرد افغانستانی را در ازای پرداخت مبلغ پنجاه میلیون تومان برای قتل شوهر اجیر کرد که آنها هم پول را هاپولی کردند و غیب شدند.

واقعا قاتل این مرد نگون بخت چه کسی است؟

اسلام گفته است مرد به عنوان حافظ و مدافع حریم خانواده حق دارد اگر شغل یا محیطی را منافی حقوق خانواده میداند زن را از ورود به آن منع کند. مرد انگار متوجه شیطنتهای همسر شده بود که دلش به این شغل رضا نبود. اما زن زیر بار نمی رفت.

اسلام گفته است مرد غریبه غلط میکند به زن متاهل نزدیک شود و به او ابراز علاقه کند.

اسلام گفته است زن غلط میکند جلوی نامحرم سفره دلش را پهن کند و از کسی که جایگاهی در مشاوره ندارد راهنمایی بخواهد. زن مسلمان نجیب است و پیش هر کس ونا کسی خودش را حقیر نمی کند. مرده شور مشاوره این دوعوضی را ببرد که بیشتراز آنکه دنبال حل مشکل باشند دنبال زیاده طلبی و غریزه پرستی خود بودند.

قاتل اصلی آن مرد بی گناه، فرار و پشت پا زنی لایه هایی از جامعه نسبت به باورهای اخلاقی و دینی است. هر چقدر جامعه از آموزه های الهی وانسانی تهی شود، پوچی و بطالت و هرزگی و جنایت در آن فوران بیشتری خواهد داشت. متأسفانه فضای مجازی هم بستر ارتباط با نامحرم را در اجتماع گسترش داد ودیوار بسیاری از حریمهای اخلاقی را فرو ریخت. دختر یا پسری مذهبی هم به خود اجازه میدهد تا پاسی از شب در چت و گفتگوی بی حاصل با جنس مخالف، زمان بسوزاند و روزگار سپری کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مطالبه گری مصداقی جناب حاج علی اکبری!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ آذر ۱۴۰۱، ۰۴:۱۳ ب.ظ

دیدار مولوی عبدالحمید با نماینده رهبر انقلاب

 

جناب حاج علی اکبری که هم امام جمعه تهران است هم رییس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه و البته انسانی وزین و دوست داشتنی است و البته مثل بسیاری دیگر از روحانیون اجرایی کشور با قدرت تفکر اندیشمندانی چون مطهری و بهشتی و هاشمی نژاد و مفتح فاصله دارد و در سطحی نیست که بتواند جای چنین بزرگان جامع نگری را در جبهه انقلاب پر کند در نماز جمعه اخیر پایتخت، کشته شدن تعدادی افراد بیگناه در ناآرامی های زاهدان را تایید نمود.

اینکه مسبب ناآرامی های سیستان چه کسانی هستند و حتما باید یقه شان گرفته شود و... بحث جدا و البته لازمی است. شخص عبدالحمید قطعا عنصری محرّک در تشدید ناآرامی ها بوده که مانند اغلب سبریتی ها و صاحبان قدرت از تعقیب قضایی مصون است.

اما درباره این قسمت از خطبه های جناب حاج علی اکبری دونکته را باید مورد توجه قرار داد.

هر نهاد و مجموعه ای ممکن است خطا کند. نیروی انتظامی یا سپاه یا روحانیت یا قضات تا ثبت احوال و رانندگان تاکسی و... تشکیل سازمانهای نظارتی حتی برای ناظران از همین بابت بوده است. دادگاه ویژه روحانیت، دادسرای انتظامی قضات، دادسرای ویژه نیروهای مسلح و... اذعان به این واقعیت ممکن تلقی می شود که هیچ مجموعه ای از خطا مصون نیست.

خطای یک مجموعه هم در هیچ جای دنیا به معنای لزوم تعطیلی آن مجموعه نیست. بد رفتاری بعضی نیروهای پلیس، فساد یا کج فهمی بعضی قضات، ثروت اندوزی و رانت خواری بعضی روحانیون و... باید پیگیری و اصلاح شود.

اگر عَلَم مطالبه گری دست نیروهای ارزشی و وفادار به نظام باشد در چارچوب حفظ قواعد و اصول و باورها و احکام به اصلاح امور نزدیک میشویم. اما اگر فریاد مطالبه گری و عدالتخواهی دست نیروهای غیرخودی افتاد ممکن است اصل احکام الهی و موجودیت نظام دینی در خطر بیفتد که این دوماهه شاهدش بودیم.

این را گفتم برای عزیزان امنیتی و سیاسی که بعضی هایشان کینه شدیدی نسبت به واژه عدالتخواهی دارند و بی توجه به منویات رهبری درصدد پرونده سازی و برخورد با مطالبه گران ارزشی هستند و خواسته یا ناخواسته علم عدالتخواهی را دست سربازان دشمن میسپارند و چالشی بزرگ برای نظام رقم میزنند.

این شد یک نکته.

حالا برویم سر نکته بعد:

آقای حاج علی اکبری که عرض شد انسان بزرگواری است اما ابدا همسنگ و تراز شخصیتهای متفکری چون مطهری و... محسوب نمیشود یکی دو سال پیش مدعی شده بود که مطالبه گری نباید مصداقی باشد.

خب برادر من! شما که با درس دین آشنایی داری باید بهتر بدانی که اساس امر به معروف و نهی از منکر یعنی ورود به حوزه مصادیق. درست مثل اینکه بیاییم در تریبون نمازجمعه پیش از هر نهاد رسمی و مسئول، اعلام کنیم بعضی کشته شدگان اغتشاش در زاهدان بی گناه بوده اند.

جناب حاج علی اکبری اگر اهل اندیشه بود حرفش را از ابتدا بر موازین دین بیان میکرد و با جامع نگری می گفت: از مطالبه گری در مصادیقی که علم و آگاهی و سند نداریم باید پرهیز کنیم. اگر این حرف را میزد اینقدر دلسوزان انقلاب را به زحمت نمی انداخت که مجبور شوند شبهه ایشان را پاسخ بدهند. بماند که دوستان نفت خور سراج و ... هم که معمولا اهل مطالعه و تحقیق نیستند موظف شده بودند چپ و راست این شبهه را در روند تفکر دین دامن بزنند که امر به معروف و نهی از منکر مصداقی حرام است! با این وصف اگر بروی به خانمی بگویی حجابت را درست کن میتواند یقه شما را بگیرد که چرا وارد مصادیق شدی. باید حرفهایی کلی بزنی و کاری به کار من نداشته باشی!

جناب ایشان در سفر به سیستان این تجربه را هم پیدا کرد که همیشه نمیتوان به گزارشهای اداری اعتماد کرد.

هر چقدر امثال مطهری و بهشتی و مفتح و هاشمی نژاد تلاش نمودند از قوه فکر و اندیشه خود بهره گرفته و سنگی از پیش پای انقلاب و اسلام بردارند این عزیزان دلسوز اما غیراندیشمند بابت توجیه شرایط موجود ناخواسته به تحریف مضحک آموزه های دین پرداختند. اسلام حتی در مواردی که راه اصلاح جز با فریاد و بیان در جمع ممکن نیست اجازه نهی از منکر علنی را داده است.

قدر اندیشمندان دینی را باید چنین مواقعی دانست.

حالا ببینید چنین فردی با این سطح از بضاعت فکری خدای نکرده ممکن است چه آسیبی به روند تحقق مدنیت دینی بزند؟

اگر کار به اینجا برسد امام جمعه ای که از تبعیض در اجرای احکام قضایی گله کند و بگوید چرا آلونکهای ساکنان بومی مناطق جنگل نشین را در فصل زمستان بر سرشان ویران میکنید و با ویلاهای غیرمجازی افراد ذی نفوذ در جنگل کاری ندارید مورد شماتت و تذکر قرار میگیرد اما امام جمعه ای که منتقدان انقلابی را در نماز جمعه، نفهم! خطاب کند، همنشین سفره مفسدان اقتصادی باشد، دغدغه اصلی اش باندبازی و قدرت طلبی فامیلها و دوستانش باشد مورد حمایت نهادهای پشتیبان قرار میگیرد.

خوب این وضعیت چه بر سر انقلاب و حرکت تمدن ساز آن می آورد؟ سنگرهای نمازجمعه دیگر طرفیتی برای تقویت نظام و پناه مردم به شمار نیامده و روند تأثیرگذاری آن در جامعه جز در سطح خوراک ژورنالیستی بعضی جراید کارآیی خاصی نخواهد داشت.

بماند همین عزیزانی که بدون پشتوانه فکری طوطی وار تکرار میکنند که ورود مصداقی در مطالبه گری جائز نیست افشاگری زاکانی بر ضد اتباعی طبری را که باعث رودربایستی رییسی و برخورد با او شد می ستایند ایضا افشاگری درباره دختر نعمت زاده و هر رقیبی که کنار زده شدنش از سر راه، فریضه ای سازمانی به شمار آید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با حمایت غرب و سلبریتی ها یک مجرم اقتصادی و اخلاقی نخست وزیر مالزی شد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ آذر ۱۴۰۱، ۰۲:۲۴ ب.ظ

                                                   انور ابراهیم نخست وزیر مالزی شد

 

انور ابراهیم معاون نخست وزیر مالزی بود. ماهاتیر محمد در قبال گزارشاتی که از سوی پلیس درباره فساد اخلاقی و مالی معاون خود دریافت میکرد بی اعتنا بود. به مرور رسانه ها نیز اخباری در این خصوص منتشر نمودند. بالاخره ماهاتیر محمد طی جلساتی خصوصی به بررسی گزارشات پلیس و حتی مواجهه با شهود پرداخت و یقین حاصل کرد معاونش که به شدت ژست مذهبی گرفته و خود را مقید جلوه میدهد مبتلا به روابط جنسی با مردان و زنان متعدد است. او باز هم از برخورد با وی ابا ورزید و مساله را با سران حزب مطرح نمود. آنها هم بعد از بررسی به صحت ادعا و اسناد پلیس پی بردند و فساد مالی و اخلاقی او را تایید نمودند.

ماهاتیر معاونش را مجبور به استعفا کرد. او در دادگاه نیز محکوم شد و به زندان افتاد؛

اما

انور ابراهیم به حزب مخالف دولت پیوست و به راحتی توانست رهبری منتقدان و معترضان را بر عهده بگیرد و مدعی شود که همه این اتهامات دروغی سیاسی برای کنار زدن او از قدرت بوده است. در حالیکه اساسا این اتهامات و تبعات آن از سوی حزب متبوع خودش صادر شده و در دادگاه به اثبات رسیده بود.

انور با آمریکا و انگلیس و... نیز رابطه خوبی داشت. آنها هم که وجود یک مالزی قوی را متضاد با منافع غرب در منطقه آسیای شرقی میدانستند به حمایت رسانه ای از او پرداختند و سلبریتی ها را بر ضد حزب ماهاتیر محمد تحریک نمودند. مردم در تصمیم گیری دچار سردرگمی شدند و بالاخره حزب او توانست رای قابل توجهی به دست بیاورد. 

امروز پادشاه مالزی برای اتمام مناقشات بین احزاب طی حکمی انور ابراهیم را به نخست وزیری مالزی منصوب کرد.

برای جامعه اسلامی زشت و ننگ است که رسانه های بیگانه افکار و آرای مردم را جهت دهی کنند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ابر و باد و لبخند به مرداب!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۱، ۰۷:۲۷ ق.ظ

سخنان بزرگان در مورد لبخند

 

درست است که نباید بار روانی و عصبی ناشی از مشکلات و شکستهای زندگی را روی سر دیگران خالی کرد – این مساله با درد دل کردن تفاوت دارد- اما آدمهایی که با چنین وضعی مواجه میشوند هم باید آنقدر خودساخته و قوی باشند که تحریک نشوند و از فعل و انفعالات روحی مصون بمانند و واکنش بدی نشان ندهند.

باید آنقدری صبور بود که در مقابل حجم و هجمه خبرهای بد محکم بود و ایستاد و خم به ابرو نیاورد این از ویژگی های انسان مومن است، کالجبل الراسخ، که البته امثال من با آن فرسنگ ها فاصله دارند.

گاهی با کسانی مواجه میشویم که کوه سرخوردگی و معدن یأس و بمب خوشه ای نفرت پراکنی و سیاه نمایی هستند. افکار مایوسانه خود را می خواهند به دیگران هم تعمیم و سرایت بدهند. یا باید از آنها فاصله گرفت یا بزرگی نشان داد و سنگ صبورشان شد و به لبخندی زیبا میزبانشان کرد بی هیچ بحث و جدلی تا در ضمیرشان حک شود دنیا محل عبور است و شادی ها و غصه ها، شکست ها و فتوحاتش مثل یک لبخند ساده و زودگذر است. نه روز می ماند نه شب، نه صبح نه غروب، نه آفتاب نه ابر، نه سرما نه گرما، همه چیز البته با نظمی خاص در حال حرکت و گذر است و ما اگر بخاطر افکارمان متوقف بمانیم و ساکن، آب گندیده ای خواهیم شد در تراز مرداب یا لجنزار. پس قدر بادهای تند روزگار را بدانیم شاید حرکت ساز و موج آفرین باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عینک دودی ات را بردار!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۱، ۰۸:۲۶ ق.ظ

عینک آفتابی دو پل مردانه دودی پر رنگ آرمانی

 

اینکه گفته اند نگه داشتن دوست خوب مهمتر از پیدا کردن دوست خوب است، لزوما منحصر به یک موضوع خاص نیست.

کلاهمان را قاضی کنیم ما باشیم و عقل خودمان باز هم به همین نتیجه می رسیم.

دوست خوب یا هر یک از نعمتهای خداوند مثل همسر، شغل، هنر، پول، موقعیت اجتماعی و... شاید در مرحله دستیابی، سختی هایی داشته باشد؛ اما مهمتر و دشوارتر از آن، مرحله نگاه داری و حفظ آن است.

اگر با کمترین بهانه ای، حساسیت نا به جا، خودخواهی و خود برتر بینی، لجاجت، افسردگی، زیاده خواهی، اسراف و... قدر نعمت را ندانیم و یکهو بزنیم زیر میز، آن نعمت و موقعیت از چنگمان خارج می شود و چه بسا بعدها بیشتر باعث آزار روحی و عذاب وجدانمان گردد. چه اینکه گاه آدمهایی که طعم شیرین نعمتی را چشیده اند و از دستش داده اند بیشتر از کسانی که اصلا به آن نعمت نرسیده اند دچار غم و سرخوردگی می شوند.

راز اجابت نشدن بعضی از دعاهایمان می تواند همین نکته باشد. خدا می داند خیر ما چیست. بنده ای را که خوب می شناسد و خیرش را می خواهد گاه از اجابت دعا دور نگاه می دارد چون می داند او آدم قدرشناسی نیست یا از نظر روحی کسالت و بیماری دارد، خلق و خوی او مانع از ثبات شخصیتش می شود، اگر همسر خوبی هم پیدا کند یا مال و مکنت ویژه ای بیابد با بی تدبیری و... زود از دستش می دهد و ضربه ناشی از فقدان آن موقعیت، بعدها آسیب جدی تر و خطرناکتری برای او رقم خواهد زد.

قبل از آن که حاجتی را از خدا بخواهیم ظرفیت پذیرش آن حاجت را هم از خدا بخواهیم و البته خودمان هم برای ایجاد یا تقویت ظرفیت آن قدم برداریم. حوّل حالنا الی احسن الحال یعنی ممکن است هر کاری را هر وقتی بتوان شروع کرد اما تا نجنبیم و متحول نشویم معلوم نیست آغاز آن کار پایان خوشی داشته باشد.

ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم هم جنبه اجتماعی دارد هم جنبه فردی. دنبال تغییر خود باشیم تا خدا هم تغییر در زندگی مان را امضا کند. آب هم که یکجا بماند می گندد. دنبال حرکت باشیم، خودمان ر اصلاح کنیم و رو به جلو برویم خدا هم راه ها را برایمان هموار می سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شب وفات مهربانو

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۳ آبان ۱۴۰۱، ۰۹:۵۶ ب.ظ

 

از این جلوتر بیایم که پر و بالم می سوزد خانم جان. گرمای آفتاب وجودت، آتش مهر تو را در سینه های عاشق، شعله ور ساخته است. برای همچون منی که نمی از یَم محبت تو دریای درونش را مواج می سازد همین جا پشت شیشه ای که بتوان شبکه های نورانی ضریحت را حس کرد و رشک برد و اشک ریخت و دل سپرد کفایت می کند. هر وجب از زمین آسمانی حَرَمت، قلب تپنده بهشت برین است.

آسیه، پاک و نورانی و زلال بود که امانت دار خدا شد و موسای فرعون ستیز را در دل دستگاه طاغوت تا معراج نبوت بدرقه نمود.

مریم، نماینده اندیشه قدسی حق بود، قدیسه ای که روح خدا در وجودش دمیده شد و عیسای روح الله را احیاگر فطرتهای مرده اهل غفلت و تغافل قرار داد.

خدیجه، امینِ امین الله بود. همراه و همگام و حامی خیرالمرسلین و بهترین بندگان خدا که دار و ندار مادی و معنوی اش پیشکش آستان دوست گردید و پرچم دین را برافراشته نگاه داشت.

فاطمه، مادر ائمه هدی بود. مدافع حریم حق و ولایت، شهیده ای که نام و نشانش در بی نشانی، سند غربت و خط کش طریقت رستگاری است.

زینب، بار سنگین رسالت عاشورا و پیام بری قافله ازلی و ابدی نور و حقیقت را بر دوش کشید و تا انتهای تاریخ، مردانگی و غیرت و عدالت وشرافت را در تابلوی حماسه نینوا ترسیم نمود و چراغ شهامت و جهاد و شهادت را در محضر وجدان مجاهدان سبیل الله روشن نگاه داشت.

تو آسیه، مریم، خدیجه، فاطمه و زینب مکرری. جانشین و عصاره و ادامه بانوان بهشت جاودان کرامت.

درگاهت، دری به سوی جنت حق است و حریمت، عُشّ آل محمد و تربیت کده اصحاب آخرالزمانی کربلای ناتمام تاریخ. مردان پولادین مجاورت، مشعل دار محفل سرخ عاشقانه وصال با توحیدند.

زیارت بارگاهت، تضمین نجات بشریت است به قید معرفت؛ معرفت به تو چیزی جز گام نهادن در مسیر تو نیست.

شمع وجودت، پروانه های دلداده هدایت را به گرد بقعه مطهرت فراخواند، در دامان نجابت و معارفت، فقه اهل بیت جان گرفت و بیرق انقلاب دین و تمدن رهایی بخش اسلام را بر فراز گیتی برافراشت و نغمه آزادگی و قیام مستضعفان بر ضد چپاول و ناراستی و زور و ستم در را در جای جای عالم طنین انداز ساخت.

زن، زندگی، آزادی در وجود معصومه های مکتب زلال انسانیت و حق و عدالت انعکاس یافت و تلألو درخشان آن مردان نستوه جبهه نور و شرافت را به معراج حقیقت رساند و آرمان کمال و تعالی و حیات مبتنی بر فطرت و نفی هرزگی و بطالت را سرلوحه بشر قرار داد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دسته گلی دیگر از مدعیان روشنفکری

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۱، ۱۰:۴۰ ق.ظ

photo_2022-11-01_09-34-34_86tp.jpg

 

دیروز خبری منتشر شد درباره محکومیت یک کارگردان سینما به شلاق و تبعید بخاطر تجاوز به دختری که برای تست بازیگری به دفترش مراجعه کرده بود.

تا همین یکی دو ماه پیش و قبل از ماجرای مهسا و اغتشاشگری اوباش فرهنگی، ذیل عنوان جنبش می تو، سیل خروشان افشاگری زنان سینما درباره تجاوز جنسی همکارانشان در فضای مجازی راه افتاده بود. هر روز خبری منتشر می شد درباره تجاوز فلان کارگردان یا هنرپیشه مرد به فلان بازیگر مطرح یا دستیار کارگردان و ... طوری که این اخبار تهوع آور درباره بعضی به اصطلاح هنرمندان در سطح جامعه به امری عادی و روزمره تبدیل شده بود تا جاییکه بعضی فعالان مجازی به شوخی و جدی می نوشتند زنهایی که در سینما مورد تجاوز قرار نگرفته اند باید اعلام وجود کرده و خبرش را منتشر نمایند!

 جالب آنکه همین جماعت آسیب دیده از هرزگی مردان فاسد و فرصت طلب، بی توجه به زمینه های این تجاوزات و آزارهای جنسی که نهفته در بی حجابی و اختلاط بی دلیل و خارج از عرف زن و مرد است حالا نسخه رهایی ملت را در مخالفت با حجاب و آزادی ارتباط دختر و پسر معرفی می نمایند و جالب تر آن که مدعیان دفاع از حقوق زن نیز در برابر جنایات مکرر مدعیان روشنفکری در تجاوز به زنان و دختران جوان، مهر سکوت بر لب زده اند.

 شعاردهندگان زن، زندگی، آزادی بهتر از هر کسی می دانند احکام اسلام، نجابت و سلامت و آزادی از قید هوسهای جنسی مردان هیز و زندگی شرافتمندانه زنان را تضمین نموده اما با علم به این موضوع باز هم برای لذت جویی و تنوع طلبی خود بر طبل بی قیدی های اخلاقی می کوبند و آزادی را در سخیف ترین ترجمان حیوانی آن معنا می کنند.

یکی نیست به این زنهای طعمه فساد و تجاوز بگوید شما لااقل خودت یک راه درست را صحیح و سالم طی کن بعد به بقیه بگو که پشت سرت قدم بر دارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جنگ در دبستان!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۹ آبان ۱۴۰۱، ۰۸:۰۱ ب.ظ

photo_2022-10-31_18-53-34_eclf.jpg

 

وقتی فضای مجازی بیشتر از پدر و مادرها روی تربیت فرزندان نقش داشته باشد اوضاع بهتر از این نمی شود.

زمان ما بچه دبستانی می خواست خطایی کند و مثلا کاری یواشکی انجام دهد که نشان بدهد مردی شده و توان شیطنت بزرگانه دارد زور میزد عکس اوشین را گیرمی آورد؛ آن هم با لباس یقه بسته معروف به کیمونو و اصلاح مردانه موی سر که واقعا بیشتر شبیه به یک پسر جوان بود تا دختری جذاب که هوش از سر پسرها ببرد.

الان بچه ها به برکت فضای مجازی و همت فیلترشکن ها به راحتی به جدیدترین فیلمها و کلیپهای مثبت 18 دسترسی دارند که آسیب های فرهنگی آن را شما بهتر از من می دانید. یک نمونه اش همین وضعیت امروز بعضی دانشگاههاست با تعابیر و الفاظ زشت جنسی و آرمان در هم لولیدن یک مشت جوان تحریک شده شهوتی و بی عار که به اقتضای بستر غلط فرهنگی جامعه، یارای ازدواج هم ندارند.

مواد مخدر هم گویا وارد دبستانها شده آنگونه که در تصویر فوق می بینید مقامی مسئول دارد به این معضل و خطرات ناشی از آن اشاره می کند.

مدرسه قرار است محل درس و تربیت باشد آن هم در جامعه ای که حتی قبل از ورود اسلام، مملو از غیرت و شرافت و انسانیت بود. باید پذیرفت آموزش و پرورش ما در امور تربیتی و فرهنگی قصور فراوانی داتشه است. دردناک است که بعضی مسئولان این وزارتخانه، خودشان اقدام به تأسیس مدارس غیرانتفاعی با رویکرد آموزشی و پرورشی سالم و دینی می نمایند مثل مدارس فرهنگ و... در صورتی که این عزیزان سالها بر مصدر قدرت بودند و وظیفه داشتند اگر هنری برای تاسیس مدرسه تراز و سازنده دارند در همین مدارس دولتی تحت مسئولیت و مدیریت خود اعمال نمایند.

حذف دروس زائد و بی خاصیت، کاهش تعداد دانش آموزان در کلاسها، تربیت محور شدن همه دروس و ایجاد خلاقیت و پرورش نبوغ، پایش معلمان و دبیران و حذف آموزگاران کم کار یا بی اعتقاد، پررنگ سازی فعالیتهای فرهنگی و مذهبی با رویکرد روانشناختی و حساب شده و... از اموری هستند که باید در برنامه های وزارتخانه انسان ساز جمهوری اسلامی بیشتر مورد مداقه قرار بگیرند. بجنبید تا مدارس ما به پایگاه فرهنگی دشمنان دین و میهن تبدیل نشده است.  

photo_2022-10-31_18-53-24_1oyk.jpg

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بانک از مابهتران

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ آبان ۱۴۰۱، ۰۳:۳۴ ب.ظ

photo_2022-10-29_15-27-44_mc39.jpg

 

اینکه کارکرد و دستاورد حضور این شوراهای فقهی در بانکها چه بوده را فعلا نمیخواهم واردش بشوم.

اینکه گاهی احساس می شود این شوراها بیشتر از آنکه دنبال اصلاح نظام بانکی باشند دنبال پیدا نمودن راه توجیه شرعی سیاستهای بانکی هستند و به عبارت دیگر به جای آنکه بانک را با اسلام تطبیق دهند اسلام را با سیاستهای بانک منطبق نموده اند هم الان بحث من نیست.

اینکه بعضا آقایان ناظر دینی بعد از ورود به حیطه بانکی و سازگاری با فضا و جذب در ساختار، بار چند نسل خود را بسته و به ثروت و مکنتی دست پیدا می کنند و اقوامشان هم به کسب و کار خوبی می رسند و ... هم اصلا حرف من نیست.

اینکه چرا به رغم تاکید قاطبه مراجع بر حرمت دریافت دیرکرد از اقساط وام باز هم گوش بانک بدهکار این فتاوا نیست و شورای فقهی بانک هم به روی مبارکش نمی آورد بحث دیگری است.

اینکه درآمد خوب و پول و سرمایه زیر زبان آقایان مزه نموده و بعضا دیده میشود معنای ربا را معکوس و وارونه تفسیر می نمایند و معتقدند با توجه به تورم جامعه اگر پولی بابت سود قرض دریافت نشود مرتکب ربا شده ایم!! و اساسا توجهی به این موضوع نمیکنند که در زمان اهل بیت نیز امکان قحطی و گرانی و تغییر ارزش یک کالا وجود داشت اما باز هم حکم این بود افراد به همان میزانی که کالا قرض داده اند باید دریافت کنند و مبنای ثواب گسترده ای که برای قرض الحسنه ترسیم شده نیز ذیل همین از خودگذشتی و احتمال ضرر نهفته است، بماند برای تاریخ و برای غربت اسلام و حکایت تغییر ذائقه هایی که با طعم پول و ثروت و قدرت ایجاد شده است.

فعلا فقط میخواهم یک حرف بزنم. شمای شورای فقهی مستقر در بانک که همه تان پرورش یافته مکتب دین هستید و باید مروج سبک حیات دینی باشید اگر دنبال اجرای احکام اقتصادی و مالی اسلام نیسیتد یا هستید لااقل این موضوع را مدنظر قرار دهید که تشکیل حکومت دینی به معنای احقاق حق مستضعفان و رسیدگی به محرومان و نفی بی عدالتی و شکاف طبقاتی است.

این یک خط جَنَم را داشته باشید دستِکم بعنوان یک مبلّغ شریعت و معلم دین و اخلاق گوشزد کنید که بانک مثلا اسلامی باید در خدمت مردم عادی و ضعیف و فاقد رانت جامعه باشد نه وقف اغنیا. اگر نه، لااقل به میزان اعتماد و زد و بندی که با سرمایه داران و صاحبان جاه و مقام دارند و حالی که به افراد ذی نفوذ می دهند، هوای مردم عادی جامعه را هم داشته باشند؛ دم شما گرم. همین یک قلم را برای بانکی ها جا بیندازید کار بزرگی انجام داده اید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شیخ علی تهرانی نشوید!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۶ آبان ۱۴۰۱، ۰۷:۳۶ ق.ظ

شیخ علی تهرانی درگذشت + بیوگرافی

 

آخ آخ آخ، اینقدر این روزها سوژه زیاد است که یادم رفت به بهانه فوت شیخ علی تهرانی مطلبی بنویسم.

اسم شیخ علی را مرحوم ابوترابی برای من پررنگ کرد. یکی دو سال قبل از فوت سید آزادگان توفیق شد با کاروان پیاده روی ایام عرفه که آن زمان به دلیل بسته بودن راه کربلا، از اسلام آباد غرب تا مرز خسروی صورت می گرفت همراه شوم. فکر کنم سال دوم یا سوم طلبگی بود حوالی سالهای 77 یا 78. دوستانی از بابل هم بودند مثل مجید قلی پور، مرتضی سیدی، حسین حبیبی، علی رنجبر و...

آن جا البته با طلاب تهرانی و کرمانشاهی هم دوست شدیم.

بگذریم. مرحوم ابوترابی هر روز چند کلامی صحبت و نصیحت و نکته داشت. یک بار اسم شیخ علی تهرانی را برد و اینطور بیان کرد:

 -  روزی شیخ علی دست مرا گرفت، کناری کشید و گفت آقای ابوترابی! این را بدان هیچ کس مثل من نمیتواند تا آخر پای امام بایستد و همراهی اش کند. این آقایان بهشتی و خامنه ای و هاشمی و... همه شان روزی از امام جدا شده و او را تنها میگذارند اما این من هستم که تا آخر با او خواهم ماند و...!

ابوترابی ادامه داد: بعد همین شیخ علی چیزی نگذشت به رژیم بعث که دشمن خون آشام امام و انقلاب و مردم بود پیوست و در رادیوی عراق گفت امام اصلا خدا را قبول ندارد!

حاج آقا به ما طلبه ها نگاهی کرد و گفت: مواظب غرور باشید، آخرش آدم را زمین می زند.

بعدها بابت کار بر روی خاطرات اسارت در دفتر ده نمکی، آشنایی بیشتری با شخصیت و افکار شیخ علی تهرانی که داماد مقام معظم رهبری (شوهر خواهر) بود پیدا کردم. منافقین جنگ روانی و فکری شدیدی در اردوگاههای اسارت راه انداخته بودند اما به اذعان اسرا ناراحت کننده ترین اتفاق این بود که یک روحانی با سابقه انقلابی بیاید در اردوگاه و علیه امام و انقلاب و کشورش حرف بزند و دل دشمن را شاد کند. شبهه معروف حرام بودن نماز خواندن رزمندگان در زمین غصبی (خاک عراق) هم تولید این بابا بود که البته روحانیون اسیر همان جا جوابش را می دادند ولو به قیمت کتک خوردن مفصل از دست زندانبانان بعثی. شیخ علی اما هیچ نظری درباره تجاوز دشمن به میهنش و کیلومترها خاکی که اشغال کرده بود، نداشت.

شیخ علی همان اوایل یا اواسط دهه هفتاد به ایران بازگشت و اظهار ندامت کرد و مورد عفو قرار گرفت؛ هر چند همین چند سال قبل هم مصاحبه ای در نفی ولایت فقیه داشت که نشان داد آب پیدا کند باز هم شناگر ماهری است.  

من حرف مرحوم ابوترابی را قبول دارم، غرور بدجور آدم را زمین می زند. اینکه درحدیث داریم متکبر بویی از بهشت نمی برد، یا جمله ای که چند روز پیش در خاطرات ماهاتیر محمد خواندم که گفت خدا بخواهد کسی را زمین بزند او را مغرور می سازد. همه اینها درست است و دماغ آدم مغرور قطعا به خاک مالیده خواهد شد. اما حسد و خودخواهی را هم باید در چرایی رویکرد لجبازانه بعضی افراد در نظر گرفت. یک جمله ای از امام رحمت الله علیه نقل است به گمانم در کتاب جهاد اکبر که گفت طلبه باید خودسازی کند و اگر خودسازی نکرد از خدا طلب مرگ کند! سخن درست و تکان دهنده ای است. همه آدمها نیاز به خودسازی دارند؛ اما طلاب بابت رسالت سنگینی که برعهده گرفته اند اگر در تمایلات مادی غوطه ور باشند و منیّت داشته باشند و به حرف  دینی به جای عمل دینی اکتفا کنند، خودپرستی و منفعت طلبی و جاه و مقام و لذت جویی را پیشه خویش سازند نه تنها خودشان سقوط کرده بلکه جمعی دیگر را نیز به ورطه هلاکت و بدبختی می کشانند؛ والعاقبة للمتقین.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای پروانه عاشقی که پر کشید

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۱:۲۷ ق.ظ

photo_2015-08-12_21-13-43_3gxf.jpg

 

او را باید پدر فعالان فرهنگی بابل نامید. از قبل از انقلاب که بعضی از روحانیون هم شهامت مقابله با دژخیمان پهلوی را نداشتند او در قامت یک طلبه بازاری سلسله جلساتی را ترتیب داد که رویش نسل جوان انقلابی مبارز را در اوایل دهه پنجاه رقم زد تا همین سالها تا لحظه ای که توانی در بدن داشت برای مردم و انقلاب، دوید و خسته نشد. از چپ تا راست بابل، از صفاریان و نریمان تا قاسم واثقی و حاج آقا مویدی عضو جلسات قبل از انقلاب او بودند. شاید برایتان جالب باشد بدانید حتی آیت الله محمدی، تولیت مدرسه علمیه روحیه  بابل نیز در ابتدای جوانی در جلسات او شرکت می نمود. هم خودش این موضوع را برای ما تعریف می کرد و از این که بعد از چند دهه هنوز بساط جلسات دایر است و میزبان طیف جوان، خوشحال بود، هم حاج آقا یزدانی از جوانی های آیت الله محمدی بر دقت نظر و پیگیری های علمی او تاکید داشت و خاطره می گفت و از ما میخواست قدر چنین استادی را بدانیم و از او الگو بگیریم.

حاج آقا یزدانی برای انقلاب، عمرش را وقف کرد، آبرو هم داد و بدترین تهمت ها را به جان خرید، نوجوان ماه رویش را هم تقدیم کرد و خودش حالا با کوله باری از خدمت در عرصه تربیت و فرهنگ و نیز مشکل گشایی از ملت راهی دیار جاودانگی شد؛ رحمت الله علیه. افتخار می کنم چند سالی را در محضر و مکتب یزدانی تلمذ کردم و از تجربیات گرانقدرش به خصوص در عرصه انقلابی گری و مبارزه با فساد و کمک به ضعفا بهره بردم، هر چند میان امثال من و قله های عرفان و اخلاص این پدر بزرگوار شهید و خادم بی ادعای مردم فرسنگ ها فاصله است.

در اوج فقر و فشار اقتصادی با تمام شهرتی که داشت نمک گیر مفسدان و تبهکاران و بدنامان اقتصادی شهر نشد ولو با توجیه کار فرهنگی نخواست پولهای مشکوک اهل تزویر، برکت فعالیت های مذهبی و فرهنگی را تحت الشاع قرار دهد. والله با چشم خود دیدم وجهی که برای روزه استیجاری در جیبش داشت و مایه قوت روزانه اش بود، دو دستی تقدیم کرد به بچه های نوجوان مسجد که پول خرید توپ فوتبال نداشتند.

هر جا می شنید بچه های بسیجی مظلوم واقع شده اند خودش را می رساند و از آنها دفاع می کرد. برای همین است که می گویم خیلی حرف و تهمت شنید و ... اما خدا می داند خم به ابرو نیاورد. یکبار هم به شوخی گفت این طرف شهر به من میگویند ابوذر آن طرف می گویند منتظری! و می خندید. نه تعریف و تمجیدها بادی در غبغبش می انداخت نه تحقیر و تهمتها اندوهی به دلش می کشاند. پولاد آبدیده بود این مرد خدا.

پسرش هم می خواست استخدام شود حاضر نشد از نفوذش استفاده کند. نامزد شورا که شد یک تومان خرج نکرد. دوستان و مریدانش برای او مایه گذاشتند. بروید از نمازگزاران مسجد حضرت ابوالفضل بپرسید چگونه آن مسجد  و آن محل را احیا کرد. چه جمعیتی را به مسجد کشاند آنهم در سه وعده نماز. راه خانه اش دور بود. ماشین هم نداشت. پیاده راه می افتاد از بیدآباد تا ایستگاه آمل، نماز شبش را گاه توی راه می خواند. می رسید و چراغ مسجد را روشن می کرد. بچه های حمزه کلا بچه های بیدآباد بچه های مسجد ابوالفضل و... نفس قدسی او چه نیروهایی را تحویل اسلام و انقلاب داد بی هیچ مزد و منتی، بی حب دیده شدن بدون گزارش کار، بدون تبلیغات. اصلا برکت کارهای فرهنگی به همین دیده نشدن است. به قول حاج قاسم به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم.

بگذریم. روحش شاد. امشب محمدعلی، میزبان باباست، سر سفره اباعبدالله؛ اولئک هم الفائزون. خدا کند کبوتر آه دل، سلام جاماندگی مان را به گنبد حریم جاودانگی برساند.

 

پدرمعنوی هیأت‌های مذهبی بابل به دیار حق شتافت

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شنبه های ام البنینی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۰ مهر ۱۴۰۱، ۰۷:۲۴ ب.ظ

photo_۲۰۲۲-۱۰-۲۲_۱۹-۲۰-۲۸_1v7u.jpg

 

رسم شده است اول در کربلا، حالا قم و خیلی دیگر از شهرها شنبه ها به یاد حضرت ام البنین خیراتی صورت میگیرد، سفره ای پهن می شود.

می دانید، یک حرف از خلق و خوی ام البنین خیلی برایم جالب است.

اسم واقعی اش فاطمه بود. اما همه او را به ام البنین میشناسند. چرا؟ به همسرش و دیگران سپرد او را فاطمه صدا نزنند، مبادا دل بچه های یتیم علی با شنیدن اسم مادر، بلرزند و گلویشان بغض بنشیند... از اسم خودش هم گذشت.

مادری با این سطح از ادب و معرفت است که میتواند پسری چون عباس را تربیت کند که تشنه بود و آب نخورد، به یاد کودکان عطشان خیمه گاه.

چهار پسرش در یک روز شهید شدند. خبر شهادت هر چهار پسرش را یکجا شنید:

عباس رفت؛

جعفر رفت،

عثمان رفت،

عبدالله رفت...

خندید و گفت: فدای سر حسین.

می نشست گوشه بقیع، به بهانه مصیبت فرزندانش روضه اباعبدالله میخواند. حالا هر هفته شنبه ها یک گوشه، عده ای به یاد و نام او و فرزندان رشیدش، بیرق عاشورای اباعبدالله را برافراشته نگاه میدارند.

این یک دقیقه، سهم امروز از سفره شنبه ام البنینی حرم حضرت معصومه سلام الله علیها تقدیم به شما:

https://www.aparat.com/v/CUfj5

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هم پول بگیری هم زبانت دراز باشد!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۰ مهر ۱۴۰۱، ۱۱:۵۴ ق.ظ

خجالت شاخه ای

 

دختربچه شاید دوازده  سیزده سال سن داشت. یک بچه کوچک، پسر یا دختر، همراهش بود دست در دست هم. 

آمد و گفت بیست هزار تومان پنیر میخواهم. مغازه دار ابرو در هم کشید و تشر رفت که بیست هزار تومان یک تیکه بیشتر نمی شود و بعد رویش را برگرداند. گونه های دختر سرخ شد و رفت.

به مغازه دار گفتم: بیست هزار تومان هم پول کمی نیست. شکلات میفروشی دو هزار تومان. مگر چقدرش سود است؟ مهم این است که مشتری دست خالی بیرون نرود.

چیزی نگفت من هم ادامه ندادم.

فکر میکنم قانون عالم خلقت اینطور باشد که این بابا روزی از کرده خود پشیمان خواهد شد؛ اما برایم سوال شد حتی اگر یکنفر در قامت فردی نیازمند تقاضایی چنین داشت میتوان دست رد به سینه اش زد؟ چه برسد به اینکه میخواهد پول هم بدهد و جواب رد بشنود؟

از روی شکم سیری جماعت کاسب است یا بداخلاقی بعضی هایشان نمی دانم ولی میدانم غرور آن دختر نوجوان به راحتی ترمیم نخواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی می خورد توی پَرَت!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۱، ۰۷:۵۳ ب.ظ

خیلی بد و ناراحت کننده است برای یکی که خیلی دوستش داری بدوی، خودت را به آب و آتش بزنی،خسته شوی اما کم نیاوری به عشق یک گل لبخند رویَش، شب و روز نشناسی، آبرویت را بگیری سر دست و این طرف آنطرف رو بیندازی و خودت را کوچک کنی، حتی اگر به نتیجه نرسی زحمتت را کشیده ای و وجدانت راحت است که کم نگذاشته ای؛

اما

یک تشکر خشک و خالی نشنوی که هیچ، طرف طلبکار هم باشد، یقه ات را بگیرد که تو اصلا کاری برای من نکرده ای، پرخاش کند، سرکوفت بزند، یک قدم جلوتر، تهمت نثارت کند که تو از اول هم مرا سر کار گذاشتی و دروغگویی بیش نیستی، اصلا خودت نیستی و...!!

درد دارد مگر نه؟ ببینی یکنفر که دوستش داری و برایش دویده ای حتی مساوی با دیگران، نه بیشتر، اعتنایت نمی کند که هیچ، گاه اصلا محلی به تو نمی گذارد که انگار نیستی و با هیچ، یکی هستی و...

لااله الاالله

تو که این درد را کشیده ای و رنج برده ای، با خدایت این کار را نکن. او که اینقدر تو را دوست دارد و به اندازه سعه وجودت و کرامت خودش به تو نعمتهایی داد که دیده ای و نعمتهایی داده که ندیده ای، شکرش را بگذار و با عقل و علم محدود خودت او را به محکمه نکشان و دلش را نسوزان. او خداست ولی تو هم انسان باش.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی فیلتر میتواند فسادزا باشد

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۱، ۰۵:۵۰ ق.ظ

فیلتر بازی محبوب دهه هشتادی‌ها | قطعی اینترنت و فیلترینگ کی تمام می‌شود؟

 

تلگرام که فیلتر شد نسخه هایی از آن تولید گردید که بدون فیلترشکن نیز قابل دسترسی باشد. این نسخه های جدید بعضا کانالهایی دارند که حاوی فیلمها و کلیپهای مبتذل است و خود بخود استفاده کنندگان از این نسخه ها را که از قضا اکثرشان در شمار جوانها و نوجوانان هستند عضو میکنند.

من با فیلتر و قطع شبکه های غیر بومی مجازی موافق هستم؛ اما اگر قرار است سرورهای این شبکه ها همچنان تقویت شوند، فیلترینگ ما سوراخ داشته باشد،خودمان فیلترشکن بفروشیم، نسخه بدیل داخلی نداشته باشیم، دولت کسری بودجه خود را از بالا رفتن مصرف اینترنت جبران کند و... این فیلتر کردنها جز ایجاد هزینه و آسیب دستاوردی برای جامعه نخواهد داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا را شکر که تو خدایی!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۱، ۰۱:۵۷ ب.ظ

گفتگو با خدا

 

"خدایی" هم شغل سختی است. من بودم تا به حال استعفا داده بودم. میرفتم پی کار دیگر...

حوصله کنی بخواهی حرف این همه آدم را بشنوی، یکی و دوتا و ده تا و صدتا که نیستند...

تمام هم نمیشوند هی میآیند و میروند.

یکضرب حرف میزنند و فهرست خواسته هایشان هم ته ندارد. همه هم طلبکار و حق به جانب. جواب ندهی یا بگذاری برای بعد، فحش و بد و بیراه میشنوی. جواب بدهی شاید معدودی یک "دستت درد نکند" خشک و خالی بگویند ولی همه شان میروند سراغ تقاضای بعدی. جواب ندهی باز هم یقه ات را میگیرند و اصلاً یادشان میرود برایشان چه کرده ای و دوباره تو میشوی بدهکار و روز از نو...

حوصله باید داشته باشی. حالا مهربان هم که باشی و دلت بخواهد همه را خوشحال کنی؛ اما میدانی که این نفهم نمیفهمد گاهی لطفت میشود همینکه خواسته اش را ندهی، نفع خودش را نمیداند... نمیداند که باید برای آنچه از نعماتت که ندیده هم سپاسگزار باشد و صبور.

بدترین قسمت ماجرا هم مال آنجاست که طرف میآید جلوی ملت برایت نوشابه باز می کند؛ ولی خودش تا ته شیشه را سر میکشد. از نام تو نان میخورد. تو باطنش را میشناسی و میدانی که خودش نیست. حقش یک افشاگری مشتی است. پته اش را بریزی روی آب، بزنی پس کله اش که بیشعور، خودتی، تو انسانی یا تخم کدو؟ دوست داری چلغوزت کنم؟... اما باید به اعصابت مسلط باشی و صلوات بفرستی، چرا؟ چون خدایی و خدایی هم دردسرهای خودش را دارد. شغل سختی را انتخاب کردی دیگر.

این جماعت هزار فرقه را میبینی که دم از تو میزنند و خلاف مسیری که تو گفتی میروند، توبه میکنند و میزنند زیرش، کار دستی هایت را ویران میکنند و از تو انتظار لبخند هم دارند. من بودم می گفتم دندان لق همه تان. شما میدانید و دنیای خودتان گند بکشید و بروید... پشه هم میتواند شما را خاک کند؛ برای من شاخ و شانه میکشید؟

خدا بودن سخت است، خدایی شدن هم سخت. برای آدمیزادی که هر آن ممکن است سراب را آب پنداشته، از اشتباه عبرت نگیرد، زیر قولش بزند و پشت پا به هر آنچه که بوده، هر لحظه مردد بین خیر و شر است؛ اشرف مخلوقات هم باشد و بخواهد شبیه تو بشود.

باز تو چه دل خجسته ای داری که امید داری همینها بشوند جانشینت روی زمین. که میشوند معدودی و رنگ تو را میپذیرند و دلت را میبرند و نظر میکنند به صورت و راهت؛ اما اکثریت چه؟ دمت گرم که اینهمه با جنبه ای. خدا بمان و باز هم برایمان خدایی کن که فقط خودت لایق این جایگاهی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حوزه تراز و ترازوی حوزه!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۳۲ ق.ظ

حوزه انقلابی

 

اول این خاطره از امام راحل را بخوانید:

یکی از آقایان نامه ای به امام نوشته بود و جهت ساختمان سازی مدرسه علمیه کمک خواسته بود. امام فرمودند چه شده همه برای خودشان دکان باز می کنند. بعد در جلسه ای دیگر فرمودند من خوف این را دارم که این ساختمانها به حیثیت معنوی حوزه ها لطمه وارد کند. ‏

منبع: برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد چهار، صفحه ۳۶۴. راوی: حجه الاسلام رحیمیان.

عبارت حوزه انقلابی یا حوزه تراز انقلاب مدتی است که به عنوان یکی از دغدغه های مهم مقام معظم رهبری وارد ادبیات سیاسی کشور شده و البته بازتابی هم در حوزه های علمیه داشته است.

از جمله تعریف های عجیبی که برای این عبارت به کار رفته توسط یکی از مسئولان کلان مدیریت حوزه است که فرمود حوزه انقلابی یعنی طلبه ها بیشتر درس خوانده و نمرات بالاتری را کسب کنند! البته ضرورت تقویت بنیه علمی طلاب، اصلی مهم و غیرقابل اغماض است اما اگر صرف علمیت را ملاک انقلابی گری بدانیم که بعضی عزیزان حوزوی ضدانقلاب یا حتی سرسپرده دشمن نیز دستی بر آتش علم و گاه اخلاق داشتند.

عده ای هم البته معتقدند حوزه انقلابی باید بتواند گره های فقهی در مدیریت نظام اسلامی را به بهترین نحو باز کند که بی شک حرف درستی است و میتواند به عنوان یکی از وجوه حوزه تراز مورد توجه قرار بگیرد. هر چند تجربه ثابت کرده بعضی دوستان عالم یا انگیزه ای برای اصلاح امور غیردینی مثل بانکداری نداشته و بعضاً درصدد توجیه مسائل و انطباق شرع با احکام بانکی و نه انطباق قوانین بانک با دین هستند و یا آنگونه که در بحث اسلامی شدن علوم تجربه شد به رغم هزینه های گزاف تاسیس موسسات و دانشگاهها و مراکز مختلف، اساساً اراده ای برای تعمیم و ترویج دستاوردهای علوم منطبق با دین در سطح مراکز دانشگاهی وجود نداشته و همچنان در بر همان پاشنه می چرخد و فرآورده های فکری تمدن غرب در ذهن جوانان ما انباشته می گردد. خروجی آن هم چیزی جز وابستگی بیشتر نیست.

اینجا البته یک پرانتزی هم باید باز کرد که مثلا حتی اگر کل علوم دانشگاهی بر مبنای آموزه های دین ترمیم و نوسازی شود آیا محصول آن فارغ التحصیلانی مقیّد به دین خواهد بود؟ می شود جواب این سوال را با پرسشی دیگر داد: آیا لزوماً نتیجه تربیت حوزه های علمیه فارغ التحصیلانی بوده که مقیّد به آداب شرع باشند؟ پس دادگاه ویژه روحانیت فارغ از بعضی سوءاستفاده های سیاسی برای چه فعالیت می کند؟ چه تعداد روحانیونی را دیده ایم که درگیر پرونده های اخلاقی و مالی هستند؟ یا اساساً در سبک زندگی خود مسیر اسلام را در پیش نگرفته و دین صرفا لقلقه زبانشان بوده است؟ نمونه اش همین بحث فرزندآوری یا تجمل گرایی یا صله رحم یا مردم داری و...

پس توجه داشته باشیم که علم مصونیت آور نیست.

و باز هم جا دارد پرانتزی دیگر گشود درباره بعضی دانش آموختگان مکتب غرب از دکتر محمود حسابی که در مدرسه مسیحیان لبنان، توانست قرآن و نهج البلاغه و حافظ و مولانا را حفظ کند تا امثال شهید بابایی که بورسیه ارتش شاه بود در آمریکا درس خواند؛ اما حلال و حرام خدا را جزء به جزء مراعات کرد یا نخبه و دانشمند شهید مصطفی چمران که به قول آقا ثابت کرد تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است!

یک بار از استاد بزرگوارمان پرسیدم چگونه می شود بعضی علمای بزرگ، با این که به کل علوم دین اشراف داشتند، با این که اهل نماز شب و ضجه و تضرع به درگاه خدا بودند اما باز هم دچار خطاهای عمدی می شدند و گاه وابستگی ها و دلبستگی ها و لجاجت ها آنها را به مسیر باطل می کشاند؟ استاد ما فرمود عنصر دیگری را هم باید در کنار علم و معنویت در نظر گرفت و آن اراده است.

حرف درستی است. آدم ها مختار هستند و به صرف تعلیم نمی توان عاقبت به خیری شان را تضمین نمود.

البته به مرور زمان فهمیدم اساسا علم و معنویت منهای اراده، علم و معنویت اصیل نیست.

این که می گویند مداد العلماء افضل من دماء الشهداء درباره عالمی است که شهیدانه زیسته و شهید پرور باشد. عالمی که مردم را به سمت خدا بخواند را عالم ربانی می نامند نه عالمی که دیگران را به سمت خود بخواند و دین را ملعبه و پله ای برای بلند مرتبه سازی و منفعت گرایی خویش بداند.

معنویتی که در سخن محصور بماند، دروغی بیش نیست.

از باب کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم رفتارها باید دیگران را به یاد خدا بیندازد و تلنگری برای اصلاحشان باشد.

با این وصف، حوزه های علمیه باید طلبه ای تربیت کنند که علم و معنویتش محصور در خلوت و عزلت و بُعد فردی نبوده و در ابعاد اجتماعی اثر گذار باشد. طلبه منفعل و تأثیرپذیر و بی اراده، هویت طلبگی را درک نکرده چه این که آمنوا و عملوا الصالحات را با هم ذکر کرده اند. اسلام برای کنج کتابخانه و بالای منبر نیست. ایمان بی عمل معنا ندارد.

حالا می شود این گونه بیان داشت که حوزه و طلبه انقلابی در حقیقت همان حوزه و طلبه اصیل است. حوزه و طلبه ای که بتواند در پیرامون و محیط جامعه تأثیر گذاشته و از باب الذین ان مکنّاهم فی الارض از تمکّن علمی و موقعیت معنوی و اجتماعی خود برای امر به معروف و اصلاح کژ روی خواص یا عوام بهره بگیرد.

برگردیم به همان خاطره ای که اول این مطلب نقل شد. آیا این حجم از مدارس علمیه که از نظر توانایی مادی دارای زیبایی و امکانات خوبی هستند؛ اما گاه به جای حضور استاد و سرپرست و متولی خودساخته و راه پیموده و مهذّب، در چنبره دکان بازی بعضی سیاسیون جاه طلب و ضعیف النفس گرفتار آمده اند؛ توانایی تحقق حوزه تراز انقلاب و تربیت نیروهای کارآمد جریان ساز و حرکت آفرین و مصلح را دارا هستند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا