لزوما فقط مربوط به پدر و مادرها نیست!
اخیرا کتابی درباره یکی از شهدای قم میخواندم نکته ای داشت برایم جالب بود. شهید بنده خدا در جوانی کارگری می کرد. با بیل و کلنگ می ایستاد سر چهارراه، کنار بقیه کارگران روز مزد بلکه کسی بیاید کارگری بخواهد و او را انتخاب کند و نانی به کف آورد.
مرد میانسال و مومنی نیاز به چند نفر عمله داشت. رفت سر همان چهارراه و چند نفر از جمله همین جوان شهید قصه ما را با خودش برد. رفتارهای جوان با بقیه متفاوت بود. بیشتر کار میکرد. اهل غرغر نبود. دلسوزی داشت. نمازش به وقت بود و... چند روز دیگر هم به او گفت برای کار پیشش بیاید و باز هم او را زیر نظر گرفت و فهمید جوانی با خدا و کار درست است.
خودش به او پیشنهاد داد بیاید دخترش را بگیرد و دامادش شود. این اتفاق افتاد و دختر و پسری جوان و با ایمان خانه بخت رفتند و فرزندانی نیک به یادگار گذاشتند.
از رفتار آن مرد خوشم آمد. انصافا لیاقتش را داشت پدر همسر یک شهید باشد. غرور بی جا نداشت و فکر نکرد که اگر به جوانی پیشنهاد ازدواج با دخترش را بدهد خودش را کوچک کرده است. آدم با شخصیتی بود و وقتی صلاحیت یک جوان را دید پیش خودش نگفت که او کارگر معمولی است و پول و پله ای ندارد و... ایمان جوان را به دیگر امتیازات مادی ترجیح داد.
این را نگفتم عزیزان مجرد خواننده وبلاگ بروند یقه پدر و مادر را بگیرند که چرا برای ما همسر پیدا نکردید. حالا شاید شرایطش پیش نیامده باشد. اما خواستم بگویم خوب است همه به فکر اطرافیانمان باشیم و یادمان بماند عمل به دین باعث سهولت در اداره زندگی است.