سه چهار نکته
یک- پایین بودن آمار مشارکت به معنای باخت همه نامزدهاست. نحوه طراحی عرصه رقابتها در کاهش میل به مشارکت در انتخابات تأثیرگذار است. شورای نگهیان در دوره های بعد تدبیر و منطق قابل قبول تری در تأیید صلاحیتها به نمایش بگذارد. مردم احساس کنند شور و رقابتی جدی و سرنوشت ساز در انتخابات وجود دارد.
دو- مردم و به خصوص طبقه متدین به جایگاه وعاظ و مداحها بی اعتنا نیستند؛ اما به حدی از بلوغ و رشد سیاسی و فکری رسیده اند که در انتخاب خود تابع سلبریتی های مذهبی نباشند. از این بابت استقلال رأی و کنشگری بر مبنای فهم و منطق شخصی و اعتماد به نفس متدینین را باید ارج نهاد. امیدوارم طبقه غیرمتدین جامعه هم به این سطح از رشد فکری برسد که در بزنگاهها فریب اغوا و هیاهوی سلبریتی های عرصه سینما و ورزش را نخورد و یا کورکورانه تابع رسانه های آن ور آبی نباشد. بعضی عزیزان مداح و منبری باید دست از کدخدا منشی برداشته و این طور خود را برای به قدرت رسیدن دیگران آنهم در رقابتهای درون گفتمانی هزینه و گاه ضایع نکنند. بعضی سرداران پرافتخار و محبوب سپاه که در حد قهرمان ملی مطرح هستند باید جلوی سوءاستفاده سیاسی از نامشان را می گرفتند.
سه- آرای نامزد آخر اگر چه قابل توجه نیست اما قطعا قابل تحلیل هست. باید مشخص شود این حدود دویست هزار نفر دقیقا بر چه مبنایی اسم این نامزد را انتخاب کردند. قصدشان انداختن رأی سفید و باطله بود که محترمانه اش را به جا آوردند یا واقعا گمشده خود را در میان تناقضات و چندپاره گویی های نامزد مورد نظر یافته اند؟
چهار- دور دوم رقابتها بی اعتنا به جنجال های سیاسی و دعواهای جناحی صرفا باید متمرکز بر تبیین برنامه ها باشد. هر چقدر دست یکی از آن دو در این خصوص پر است دیگری چیزی در چنته ندارد. نامزدها و حامیانشان با پرهیز از هوچی گری و به میان آوردن دعواهای بی حاصل سیاسی و رو کم کنی های جناحی به ارائه برنامه های سازنده خود به خصوص در عرصه اقتصاد و رفاه عمومی بپردازند به نفع خودشان و مردم خواهد بود.