اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۱۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سلبریتی» ثبت شده است

بهنوش طباطبایی در بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۴ آبان ۱۴۰۴، ۰۶:۵۱ ق.ظ

بهنوش طباطبایی در نمایش «بادیگاردها»: علم بهتر است یا ثروت؟

 

دانشگاه آزاد اسلامی نه آزاد است نه اسلامی. البته اسلامی تنها از این منظر که چادر را اجباری می دانست و آزاد از این باب که هر کسی توانست در آن استاد شود یا دانشجو؛ شاید! پول داشته باشی به هر آنچه بخواهی خواهی رسید. فلسفه وجودی دانشگاه آزاد، مادی گرایی است و ظاهر نمایی.

چنین است که وقتی فیلم شو واره حضور زن سلبریتی در دانشگاه آزاد بابل منتشر شد بیش از او خود دانشگاه به تکاپو افتاد جوری قضیه را ماستمالی کند. اولش گفتند این بازی ها مرتبط با جلسه دفاع نبوده و مربوط است به مراسم فارغ التحصیلی. انگار فرقی میکند در خدشه دار شدن ساحت محیطی که موسوم است به دانش گاه. بعد اضافه کردند که اصلا این خدم و حشم با خواست و دعوت خود دانشجویان تدارک دیده شد و خودشان خواستند که چند نره غول بی ربط بیایند وسط دانشگاه و امر و نهی شان کنند! غافل از آنکه در کلیپ سفارشی مذکور اثری از سایر دانشجویان نیست و همه چیز در خدمت یک نفر چیده شده است. از دانشگاهی که قرار است از هفت دولت آزاد بوده و از دین و عدالت به ظواهر بچسبد انتظاری بیش از این نمیشود داشت.

چقدر تأسف دارد تصویر به صف شدن مسئولان دانشگاه برای یک دانشجو به این دلیل که بیشتر از دیگران پول و شهرت دارد نه لزوما علم و بینش و عمل و ابتکار.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بازیگر قبل از انقلاب که سردار سپاه شد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۴، ۰۶:۳۹ ق.ظ

عکس جدید از حسین گیل - عکس نودی

حسین گیل» از سریال «هزاردستان» تا فلم «مسافران مهتاب» + بیوگرافی - آی فیلم 2

 

این متن درباره شهید مجید فرید فر نیست. مجید از کودکی کار آکروبات انجام میداد و به همراه پدر در خیلی از کشورهای اروپایی به اجرا پرداخت. او در یکی از فیلمهای سینمایی نیز در کنار لیلا فروهر ایفای نقش نمود. اوایل جنگ به جبهه شتافت بدن فرز و چابکی داشت و مربی بسیجی ها و پاسدارها شد. در سال شصت در ایستگاه هفت آبادان به شهادت رسید.

بعضی بازیگران سینما و تلویزیون هم هستند که در جبهه و جنگ حضور داشتند مثل محمدرضا داوونژاد که حتی در لبنان نیز جنگید، مهران رجبی، اصغر نقی زاده، یوسف صیادی، مالک سراج و جواد هاشمی و حسین پاکدل و... در شمار رزمندگان اسلام به شمار می آیند.

بعضی هنرمندان هم در جبهه به اجرای برنامه های فرهنگی می پرداختند از مرحوم حسین پناهی که مدتی در کنار صادق آهنگران مسئول فرهنگی سپاه خوزستان بود تا داریوش کاردان و مهران و مدیری و...

سریال هزار دستان دوباره دارد از تلویزیون پخش میشود. سریال یوسف پیامبر هم در حال تکرار است و جالب آنکه عجیب مورد توجه قشر جوان قرار گرفته است. خدا مرحوم علی حاتمی و مرحوم فرج الله سلحشور را رحمت کند.

در سریال هزار دستان بازیگری هیکلی و با ابهت دارای نقشی مثبت و انقلابی است به نام حسین گیل (کاراکتر سید مرتضی). کنجکاو شدم درباره اش جستجویی انجام دادم. عبدالحسین گیل در حدود چهل فیلم قبل از انقلاب به اجرای نقش های منفی می پرداخت. او دارای یازده فرزند است. رزمی کار بود و به طور تخصصی در رشته کشتی کج سرآمد ورزشکاران به حساب می آمد. الان بیش از 85 سال سن دارد و شکر خدا عمرش باقی است. فوق لیسانس مدیریت دارد.

او بعد از انقلاب هم در چند فیلم سینمایی بازی کرد از جمله یکی از آثار معروف مهدی فخیم زاده (مسافران مهتاب) در کنار شخصیت ماندگار نمکی! اما با توجه به شرایط کشور به جبهه های جنگ پیوست و آموزش رزمی و دفاع شخصی نیروهای رزمنده را برعهده گرفت و به پاس زحماتش درجه سرداری به او اعطا گردید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اتاقک گلی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ آبان ۱۴۰۴، ۰۹:۵۴ ب.ظ

‫تیوال فیلم اتاقک گلی‬‎

 

بسیار زیبا و دیدنی است. برای نسل جدید که زیر بمباران محصولات فرهنگی بیگانه و ضد تمدن و ملیت خود قرار دارند فیلم اتاقک گلی احیاگر فطرت و غیرت است و بهانه ای برای پرسشگری و تحقیق پیرامون حقایق دفاع مقدس و ذات نورانی انقلاب اسلامی.

ادای دینی هم به شهیدان مظفر داشت. شهدا آنقدر عزیز و خواستنی و زیبا زندگی کردند که هر روز حیاتشان می تواند اثری هنری را پایه گذاری کند. منافقین آنقدر خبیث و پست بوده و هستند که بستر خلق صدها اثر سینمایی و کتاب را ایجاد نموده اند.

اتاقک گلی ترکیبی از چند فیلم مطرح دفاع مقدس را هم در ذهنها تداعی می کند. صحنه های تجمع مردم بومی و بی پناه، شبیه "چ"؛ زنی بر روی کول رزمنده، یادآور "روز سوم"؛ جلوه های ویژه جراحت و خون ریزی، شبیه "تنگه ابوقریب"؛ رزمنده ای که حلقه اش را گم کرد و دو روز از دامادی اش را بیشتر ندید اما پیشمرگ حیات جوانان و ازدواج دو مرغ عاشق شد همان مادری است که در "کارو" پیکر فرزند شهیدش را بالای قله دید اما به یاری مجروحین شتافت و خواهری که در "کودک و فرشته" پی برادر شهیدش برای بچه های دیگر خواهری کرد.

از منظر سیاسی و پژوهشی، "رد خون" شاید نگاه عمقی بیشتری به عملیات مرصاد داشت.

تورج الوند را خدا به سینمای ایران عطا کرد. در پسران و اشک هور خوش درخشید در آپاراتچی در نگهبان شب و حالا در اتاقک گلی، بازی باورپذیری داشت. اسم الوند و ماشین سنگینش و نسبتی که با جنگ نداشت در اتاقک گلی، مرا یاد شهید محمد دالوند در جنگ دوازده روزه اخیر انداخت. در جنگ اخیر دو نفر به نام دالوند شهید شدند که گویا نسبتی با هم ندارند. یکی وحید دالوند که پاسدار بود (اندیمشک) و یکی محمد دالوند (خرم آباد) راننده جرثقیل و خودروی سنگین که نسبتی با رزم نداشت اما به کمک بچه ها آمد، داوطلبانه ایستاد، رشادت به خرج داد و در نهایت مزدش را با شهادت گرفت. امیدوارم روزی برای این شهید عزیز هم فیلمی ساخته شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

موسیقی مقامی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ آبان ۱۴۰۴، ۰۹:۳۹ ب.ظ

جلال مقامی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

مستندی را تماشا میکردم درباره جلال مقامی. نزدیک به شصت سال دوبلور و گوینده بود. مردم با صدایش انس داشتند. هنرپیشه هم بود و مجری برنامه خوب دیدنی ها. بعد از این همه سال صداپیشگی به دلیل ضایعه مغزی مشکل تکلم پیدا کرد. حتی یک سلام ساده هم از دهانش بیرون نمی آمد. خیلی سخت است آدم عمری را با یک ویژگی و نعمت مأنوس باشد و یکهو آن را از دست بدهد. قدردان و شاکر نعمتهای خدا باشیم. قبلا در مصاحبه ای از هرمز شجاعی مهر هم شنیده بود که دو سالی بر اثر بیماری قدرت تکلم نداشت و ایام را در گوشه ای دنج سپری می کرد. هرمز حالش خوب شد و دوباره به عرصه مجری گری بازگشت. اما جلال مقامی شاید به خاطر سن و سالش اگر چه به مرور بهبود پیدا کرد اما دیگر صدایش صدای سابق نشد و دلتنگ دوبلاژ باقی ماند. دکتر برایش گفتار درمانی را تجویز کرد. توصیه کرد بیشتر باید حرف بزند. جلال در مستند می گوید کسی را ندارم که بیشتر با او صحبت کنم.

بعد در ادامه از دخترش می گوید که در فرانسه است و این که چقدر دلش برای نوه اش تنگ شده. دختر مهربانش از او خواست به فرانسه برود و با آنها زندگی کند؛ گفت به هیچ وجه نمیتوانم از ایران دل بکنم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دستهای خالی، مغزهای خالی تر!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱ آبان ۱۴۰۴، ۰۹:۳۹ ق.ظ

کاریکاتور/ ضرغامی تی وی!

 

ایستاده بود جلوی فروشگاه، انگار خشکش زده باشد، چند دقیقه ای مات شده بود و قیمتها را نگاه میکرد. خانم باردارش هوس ماهی کرده بود. پولش نمی رسید. قیمتها جهش پیدا کرده بود. آن یکی می گفت پسرش بیمار است، دکتر گفت جگر کباب کنید بدهید به خوردش، نداشت و نتوانست. یکی بخاطر هشتصد هزار تومان قسط عقب افتاده مجبور شد به دیگری رو بزند، جوابی نگرفت. رفقا بعد از ظهرها می زنند توی کار اسنپ. اجاره خانه ها سرسام آور است و اگر به اول ماه نرسند باید اثاث را جمع کنند از قم بروند. بعضی هم که ماشین و موتور ندارند شده اند نگهبان مجتمع های مسکونی. آقا اشاره کرد همینها اولین هایی بودند که ته مانده طلاهای همسر را با رضایت او به غزه و لبنان هدیه دادند. سیل و زلزله بشود همین ها اولین هایی هستند که خودشان را می رسانند. گروههای جهادی را همینها تشکیل میدهند. دفاع از حرم بود همینها پیشتاز بودند. جایی کار خیر است به اندازه وسعشان کمک می کنند. دوست و دشمن شبهه می اندازد همینها می روند جواب می دهند. ایام تبلیغ در سخت ترین شرایط اسکان، آواره کوره راههای دورافتاده و پرت، دور از خانواده و دلتنگ، عشقشان است قدمی برای اسلام بر دارند. فک و فامیل و دوست و آشنا گیر و گور مالی دارد یاد آنها می افتند. فحش و تهمت را همینها می خورند. چاقوی جفای خصم، سهم همینهاست که برای خدا قدم بر میدارند. البته آقای اعرافی لطف کرده اند نامه زدند که زین پس کشته های روحانیت و مبلغین، شهید به حساب بیایند! همین بچه ها از حقوق مردم دفاع کرده و فریاد عدالتخواهی سر داده و به سیصد جا باید جواب پس بدهند.

امثال ضرغامی را نه دشمن داخلی می زند نه دشمن خارجی. اجنبی کسی را می زند که از وجودش احساس خطر کند. امثال ضرغامی چقدر حقوق می گیرند؟ بار چند نسلشان را بسته اند و حالا برای بیشتر دیده شدن هر از گاه لگدی به سمت دین پرت می کنند؟ نمی توانند دو روز مثل طلاب و با شهریه اندک آنها زندگی کنند. سالها بر اریکه مدیریت فرهنگ و سیاست چنبره زده و هیچ خاصیتی نداشته اند و به جای پاسخگویی در برابر قصورهایی که داشته اند زهر نیش حقد و آروغ روشنفکری و جفتک شکم سیری شان را حواله می کنند.

ایام فتنه 88 یادداشتی منتشر کردم با عنوان حلال خوری و حرام خوری در فتنه. نوشتم آنهایی که از دستگاه جاسوسی غرب حقوق گرفتند و فتنه به پا کردند نوش جانشان! در ازای پولی که گرفتند کار کردند؛ اما حرام باد پول و بودجه و حقوقهایی که در حلقوم خواصی رفت که به جای خدمت، از پشت به اسلام و انقلاب خنجر زدند.

شما در تمام این سالها کجا دیده اید دو تا حرف پخته و عمیق فرهنگی از ذهن و زبان ضرغامی تراوش کند؟ چه ایده و حرف تازه و راهگشایی داشت؟ این چه وضعی است که آدمهای پخمه و سبک مغز به صرف وابستگی های سیاسی و جناحی به راحتی بالاترین مناصب اریکه قدرت را غصب می کنند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خوشبخت گاو!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۴۰۴، ۰۷:۳۷ ق.ظ

مروری بر فیلم سینمایی عروس

 

فیلم عروس را دیشب از شبکه نمایش نگاه کردم. این فیلم سال 69 روی پرده سینما آمد. آن موقع اول راهنمایی بودم. بارها با افراد مختلف به سینما رفتم و تماشایش کردم. الان پسر کوچک من کلاس هفتم است. باز هم از دیدن این فیلم لذت بردم.

بهروز افخمی در فیلم عروس کوشید به صورت غیرمستقیم و زیر پوستی (صرفا با پخش صدای مارش عملیات و ضدهوایی) این پیام را به نسلهای بعد منتقل کند که در اوج بحبوحه جنگ و مقاومت، عده ای بی اعتنا به درد مردم همچون زالو به جان اقتصاد و سلامت کشور افتادند از بازی سکه و دلار تا قاچاق عتیقه و دارو و کلاهبرداری و... خون ملت را در شیشه کردند و البته خیری ندیدند. جایی که سوژه اصلی فیلم جلوی آینه می ایستد و به خاطر سرمایه بادآورده ای که از راه حرام به چنگ آورده و وضعیت روحی بهم ریخته اش به خود لقب خوشبخت گاو می دهد.

جنبه مثبت و آموزنده عروس اصلا قابل کتمان نیست. اما سینمای ایران را بعد از تولید این فیلم باید وارد دنیای جدیدی دانست. بعدها که فیلم های زرد و گیشه ای به مرور از دل سیاه و ذهن آلوده بعضی هنرمند‌‌‌‍ ‌‌نماها سر بر آورد به قول فریدون جیرانی بهانه شان تقلید از فیلم پرفروش عروس بود. آنها بی اعتنا به درسهای خوبی که در این فیلم بوده صرفا به جنبه های فرمی آن نگاه کرده و برای درآمد و شهرت بیشتر به تقلید از عروس در محور قرار دادن تیپ و قیافه بازیگران (برگرفته از درخشش نیکی کریمی و ابوالفضل پورعرب) و زندگی لوکس و نمایش زر و برقها و تجملات پرداخته و سیر سقوط سینمای ایران را تا بدل شدن به فیلمفارسی های قبل از انقلاب و ساخت آثار سخیفی چون رخساره و شام آخر و ...  پیرپسر؛ آغاز نمودند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بفرما پشت دوربین لطفا!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۴، ۰۴:۳۵ ب.ظ

شهید آوینی

 

یک بنده خدایی بود شخصا دوستش داشتم رزمنده بود و خوش سابقه. گاهی از او می خواستند درباره شهیدی صحبت کند مثلا چهل دقیقه به او وقت می دادند باور کنید سی و پنج دقیقه اش را به خودش و خاطراتش و کارهایی که کرده اختصاص می داد نهایتا وقتی با اعتراض و تذکر مزاح آلود مستمعین مواجه می شد چند دقیقه ای هم از شهید می گفت که البته چندان به کار نمی آمد.

این شبها گاهی بعضی برنامه های مستند تلویزیون با موضوع جنگ لبنان و حمله اسرائیل به این کشور را نگاه می کنم. احساس می شود بعضی از عزیزان مستندساز جوان جویای نام که با دلارهای نفتی موسسات و مراکز فرهنگی مدتها در لبنان سیاحت داشته اند بیشتر از آنکه دنبال اصل سوژه و انتقال پیام باشند دنبال نمایش جدیدترین لباس و تیپ و آرایش قیافه خود هستند. دوربین زوم می کند روی راه رفتنشان روی خم ابرو و فرم صورتشان، روی هیکل نیمچه ورزشی و لباس اسپورت و حالت موی سرشان؛ در حاشیه اش تصاویری از موضوع مورد نظر هم نشان داده میشود! انگار یک لحظه دلشان نمی آید از جلوی دوربین کنار بروند و اگر سوژه نابی در اختیار دارند همان را به نمایش بگذارند. جالب است این عزیزان بعضا مدعی هستند که به خاطر علاقه به شخصیت سید شهیدان اهل قلم وارد عرصه مستندسازی شده اند. حالا نگاه کنید به شخصیت سید مرتضی آوینی که هیچ جای تصاویر دوربین حضور نداشت با اینکه از نظر تیپ و قیافه سرآمد خیلی از جوانهای خوش آرایش امروزی بود. کسی حتی اسم او را هم نمی دانست با اینکه صدایش و متنهای خوبش در گوش همه جا خوش کرده بود. بعد از شهادت سید مرتضی بود که تازه مردم فهمیدند صاحب این مستندهای دلی منقلب کننده و آن صوت گرم و آرامش بخش و آن متن های آسمانی، هنرمندی متفکر به نام سید مرتضی آوینی است که نیمه های شب وضو می گرفت، دو رکعت نماز می خواند بعد می نشست پای میز مونتاژ و برای تصاویر مستندش متنی برآمده از عمق جان می نوشت و در اثری که تولید می کرد روح می دمید. 

جنس انقلاب اسلامی از نور است و ناخالصی را دفع می کند. اینکه می بینیم کارهای آوینی و دیگر خدماتی که شهدا ارائه داده اند جاودان و اثرگذار است و کارهای ما نه، به دلیل تفاوت در باطن عناصر شکل دهنده امور است.

البته چون اطلاع دارم عرض می کنم هنرمندان و مستندسازان مخلص و بی ادعا و خودساخته ای هم داریم که با تأسی از سید مرتضی بی آنکه دنبال خودنمایی و جاه و شهرت باشند به تولید آثار فاخر و ثبت و گزارش وقایع اشتغال دارند. راستی حرف از مستندسازی و لبنان و ... شد. سال گذشته را یادتان هست چقدر سلبریتی مذهبی به بهانه ثبت و ارائه گزارش از وقایع لبنان و نبرد حزب الله و جنایات صهونیسیم به بیروت اعزام شدند؟ آثار تولیدی شان کجاست؟ چند نفر از مردم یک لحظه از تصاویر و گزارش هایشان را دیده و یا به خاطر دارند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شیر دارخوین

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۴۰۴، ۰۴:۴۳ ب.ظ

خرید و قیمت شیر دارخوین از غرفه مشق علم

 

این نظر شخصی من است و فقط برای خودم کاربرد دارد. کار داستانی و رمان درباره شخصیتهای واقعی جنگ را نمیپسندم. البته استفاده از جاذبه های داستانی برای ایجاد کشش در محتوا خوب و گاهی لازم است اما از آنجا که یک خاطره را به چشم سندی منقول نگریسته و اهل بازگویی و روایت آن در جمع های کوچک و بزرگ هستم ترجیح میدهم درباره شهدا داستان و رمان نخوانم و وقتم را هدر ندهم.

کتاب "شیر دارخوین" را خواندم. داستان بود و نویسنده اش هم زن. خانمهای داستان نویس معمولا بیشتر از آقایان به محتوا آب میبندند و در خصوص موقعیتهایی که از آن درک مستقیم و میدانی نداشته اند حرفها و توصیفهایی دارند که گاه خنده دار و خیلی غیر واقعی است.

شیر دار خوین را خانم دولتی خوب نوشت. اولش خوشم نیامد و خواستم کتاب را کنار بگذارم یا از روش تند خوانی و شاپ و  پرش کاغذی بهره گرفته و زود تمامش کنم برود پی کارش، بروم پی کارم. کمی که جلوتر رفتم احساس کردم اغراق ها کمتر شده و داستان توانسته پل ارتباطی اش با مخاطب را پیدا کند. از معدود داستانهایی درباره شخصیتهای واقعی دفاع مقدس است که از خواندنش لذت بردم. هر چند دلم میخواهد درباره جواد دل آذر کتابی مستند و مبتنی بر اطلاعات مضبوط روایی بخوانم که هنوز گیرم نیامده است. چند سال پیش دوستی درباره این شهید تحقیقی داشت. آن خاطرات را دیدم. پراکنده بود. از این منظر به نویسنده کتاب حق میدهم برای کشیدن نخ تسبیح در بین خاطرات به قالب داستان پناه برده باشد. نویسنده قطعا قمی بود هم اطلاعات خوبی از محله های قدیمی قم داشت هم به لهجه شیرین مردمانش تسلط داشت هم روحیات بعضی عزیزان تخس این شهر تاریخ ساز را به خوبی می شناخت.

ریز تلنگرهای زیرکانه سیاسی خوبی هم در کتاب پیدا بود. انقلابی ترسویی که بلافاصله بعد از پیروزی نهضت صاحب میز شد. بسیجی فرصت طلبی که آمد جبهه عکسش را گرفت و رفت.

خوب است بدانید یکی از بزرگترین و شلوغ ترین خیابانهای قم به نام شهید جواد دل آذر است.

جواد دل آذر، جوان رشید و مبارز قمی که دوره افسری ارتش شاه را هم گذرانده بود بلای جان شهربانی چی ها و گاردی های پهلوی بود و حسابی ازشان تلفات میگرفت. او بود که روی دوش مردم شهر بالا رفت و در حالی که هنوز رژیم شاه حکمفرما بود نام و عکس او را از ایوان آینه بانو به زیر کشید و قاب تصویر حضرت روح الله را بر صحن کریمه اهل بیت به اهتزاز در آورد.

محافظ امام شد. با منافقین هم حسابی جنگید. شم اطلاعاتی داشت. به سوریه رفت. به آلمان اعزام شد و در صف منافقین نفوذ کرد. مسئول محور بود و نیروهایش با اقتدا به فرمانده جوان و شجاع و کار بلد، دمار از روزگار دشمن درآورده و از غرب تا جنوب به خلق حماسه هایی بزرگ پرداختند. بارها هم مجروح شد و تا مرز شهادت رفت. اهل عکس و فیلم و مصاحبه هم نبود. دنبال هیچ امتیازی نرفت. این جواد با همه رزومه و کارنامه درخشانی که برای انقلاب و جنگ داشت سر موضوعی سازمانی دچار مشکل و اختلاف با مافوق شد و از کار برکنار گردید. قهر کرد؟ منت گذاشت؟ جبهه را بوسید و رفت؟ تازه رفت به عنوان نیروی عادی زیر دست همانهایی که قبلا زیر دستش بودند بی اعتنا به پست و مقام دنیایی اسلحه دست گرفت و میان بسیجیان کم تجربه و تازه وارد جنگ به خط دشمن زد و جنگید. سر انجام تکلیف که با خودش تعارف نداشت. هدف که خدا باشد چه فرقی میکند کجا و چطور خدمت کنی و با که طرف باشی؟ بعدها البته دوباره دست یاری به سویش دراز کردند. مشابه این خاطره جواد دل آذر را درباره بعضی فرماندهان شهید دیگر هم خوانده ام. این شخصیتهای خودساخته و عارف و بی ادعا را بگذارید کنار بعضی سلبریتی های پول آشامی که به صرف یک حمایت ساده مجازی از میهن خود در قبال تجاوز دوازده روزه دشمن، منّت بر سر مردم گذاشته، ژست طلبکار گرفته، سرود ملی نمی خوانند که بگویند چرا از ما مالیات میگیرید؟!

بزرگ بودن به شهرت نیست. این شهدا را اغلب مردم نمی شناسند و یا لااقل کمتر از سلبریتی های دوربین پرست می شناسند. اما واقعا مرد بودند. بیخود نیست شهادت روزی هر کسی نمی شود. کرامت ویژه ای است که خدا به بندگان مخلصش عطا می کند.  چقدر تفاوت خواهد بود بین جامعه ای که الگویش شهدا باشند با جامعه ای که از سلبریتی ها پیروی کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فریاد میزند من مزدورم!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۴، ۰۳:۱۹ ق.ظ

آن ارتشی یا پاسدار بی ادعایی که جانش را کف دست گرفت و زیر آتش دشمن در میدان رزم حاضر شد هم مالیات داده و میدهد اما هنرمندی که حقوق نجومی میگیرد، یک گوشه امن و عافیت نشسته و در طول جنگی که هموطنانش را به خاک و خون کشید نهایتا حمایتی مجازی از کشورش کرد منت میگذارد طلبکار است و میگوید نباید مالیات بدهم وگرنه دیگر سرود ملی را نمی خوانم! لابد چند وقت بعد درخواست درصد جانبازی یا درجه امیری و سرداری هم میدهد.

مزدور حقیقی کسی است که حتی برای شرافتش قیمت میگذارد. موجودات عجیبی هستند این سلبریتی ها.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بعضی مداحها، بعضی منبری ها

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۱۲ ق.ظ

مراسم ختم پدر علی انصاری: ویترین اقتصاد سیاسی ایران!

روز سوم مراسم روضه در بیت شهیدان عبوری - خزرنما

واکنش خونه به خونه به شایعات اخیر در خصوص پرداخت مبلغ سنگین به مداح معروف  از سوی مالک تیم | طرفداری

 

در جای جای کشور دهها هیات مذهبی مشغول فعالیت هستند که اغلب مستقل و مردمی بوده و خالصا لوجه الله به اجرای مراسم جشن و عزای اهل بیت می پردازند.

این وسط معدودی از افراد هم موقعیت را مناسب دیده و برای کسب وجهه و یا استحکام رابطه با لایه های قدرت و ایجاد حاشیه امن به سمت فعالیتهای شبه هیاتی روی آورده اند.

کسانی که حتی به طور رسمی در سطح رسانه های خبری دارای پرونده پولشویی، اختلاس، سوءاستفاده از بیت المال و ... هستند و با یک سرچ ساده هم میشود از اتهامشان با خبر شد از این طریق به اهداف خود نزدیک میشوند.

اینجا نکته ای مطرح میشود، بعضی مداحهای مطرح و بعضی منبری های سرشناس چطور حاضر میشوند به جای شرکت در هیاتهای معمولی و مردمی و مستضعفی، در برنامه های پر سر و صدا و پر هزینه اینطور افراد شرکت کنند؟ پاکت کلفتی که در پایان مراسم دریافت میکنند چقدر در این تغافل شوم نقش دارد؟ این رفتار مورد تأیید امام حسین است؟ یاد نگرفته اید که نباید خود را در مظان اتهام قرار دهید؟

اگر این افراد که بعضا مداح و سخنران بیت هستند در این سطح ناآگاه و فاقد تحلیل و غافلند که خب دیگر نباید انتظار داشته باشند الگو و راهنمای مردم در بصیرت افزایی قرار بگیرند. برای همین است که در ایام انتخابات مورد بی توجهی مردم حتی در طیفهای ارزشی قرار میگیرند. اگر عمدا به تقویت پایگاههای تزویر متعلق به اشراف و متهمان اقتصادی و گردن کلفتهای اقتصادی می پردازند که قطعا شأنیت راهبری و هدایت جامعه به سمت عدالت و ارزشها و کمال را نخواهند داشت. مجلس ترحیم مرحوم انصاری (هلدینگ تات) را یادتان هست چه افرادی شرکت داشتند و آه از نهاد دلسوزان انقلاب بلند نمودند؟ من از نقاط دیگر کشور خبر ندارم اما هیاتی در امیرکلای بابل و مراسمی اربعینی که دو سال است در شهر ساری برگزار میشود از دیگر نمونه های ناامید کننده بی بصیرتی و یا ضعف نفس بعضی منبری ها و بعضی مداحان صاحب شهرت است که امیدوارم به زودی اصلاح شوند.

بیان این توضیح ضروری است مداحان و منبری های محترمی را هم می شناسم که با چشم پوشی از تمتعات مادی، حاضر به شرکت در چنین مجالس شبهه ناکی نبوده و نیستند که بی شک به مراتبی بهتر خدا برایشان جبران خواهد کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حسینیه معلی و تعالی جامعه

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۸ تیر ۱۴۰۴، ۰۸:۵۷ ق.ظ

اسامی و بیوگرافی ذاکرین و داوران برنامه حسینیه معلی محرم ۱۴۰۴ + زمان پخش و  تکرار - تیرداد نامه

 

همه سلسله برنامه های حسینیه معلی در سالهای اخیر را اگر در قم بودم تماشا کردم و لذت بردم. این برنامه جای خودش را در بین مردم باز کرده و از همین بابت هم بارها مورد هجمه رسانه های بیگانه قرار گرفته است. رسانه هایی که می دانند ماهیت نظام اسلامی مبتنی بر آموزه ها و آرمانهای نهضت عاشوراست و برنامه های جذاب دینی در تقویت پایگاه مردمی انقلاب و حرکت به سمت تمدن سازی جهانی کارآمد است. به تناسب صنف خودم بالطبع بیشتر توجهم به سمت کارشناسان دینی حاضر در برنامه بود. آ شیخ مصطفی کرمی انصافا خاکی و مردمی و دوست داشتنی است. آقا شهاب مرادی که نمونه یک روحانی خوشفکر و با سواد و خوش بیان است. ضمن احترام به همه فضلایی که در این سالها در حسینیه معلی شرکت کرده و بر معارف جامعه افزودند حضور آ سید حسین آقامیری در برنامه امسال بسیار به دلم نشست. نکته های خوب و آموزنده ای را به موقع بیان می کرد که در اصلاح سبک زندگی و نوع نگرش مخاطب بسیار حائز اهمیت است. علاوه بر خاطرات آموزنده شهدای گرانقدر، تبیین نگاه صحیح به مقوله مهدویت و انتظار، ضرورت حفظ اتحاد بین شیعه و سنی، نحوه برخورد و تربیت فرزند به خصوص دختران و... از جمله مسائلی بود که ذیل پرچم هیات و عزاداری اباعبدالله در راستای ارتقای بینش و حیات معنوی جامعه دینی به صورت کوتاه و اثرگذار از سوی این روحانی جوان که البته روضه خوانی حرفه ای است بیان گردید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدای جنگ

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۴، ۱۱:۳۵ ق.ظ

همه چیز درباره فیلم سینمایی «خدای جنگ» اثر حسین دارابی + بازیگران، خلاصه داستان و عکس

 

"خدای جنگ" چقدر خوب و به جا بود. خواست خدا بود انگار برای اولین بار چنین روزهایی از تلویزیون پخش شود و به دل مخاطب بنشیند. این فیلم به کارگردانی حسین دارابی و بازی بسیار خوب ساعد سهیلی که قصدش بود به عموی شهیدش هم ادای دینی کند بخشی از شخصیت و زندگی شهید حسن تهرانی مقدم را به نمایش گذاشت. چقدر از این سوژه های دست نخورده و جذاب داریم. ما در مقطع دفاع از حرم و جنگ فعلی از ذخیره آموزه های معنوی و فرهنگی دفاع مقدس تغذیه کردیم و البته همه آنچه در انقلاب و دفاع مقدس به وقوع پیوست شاخه هایی از درخت تناور نهضت عاشوراست.

حسن تهرانی مقدم با نمی شود و نمیتوانیم بیگانه بود. هر وسیله و دستگاهی را با مهندسی معکوس و تحقیق و مطالعه مورد شناخت و بررسی قرار می داد و بر تعمیر و ساخت آن مسلط میشد. ورود او به عرصه موشکی و ایمانش به کار با همه سختی ها و ندیدن مشکلات، کشور ایران را به یکی از قدرتمندترین کشورهای موشکی دنیا تبدیل نمود. ایرانی که روزی از سیم خاردار و قمقمه و لباس غواصی هم محروم بود حالا صادر کننده پیشرفته ترین تجهیزات نظامی است و این همه البته در سایه ایمان و توکل بر خدا به چنگ آمد. خدا می داند اگر در صنعت خودروسازی و ساخت هواپیما هم با همین شور و انگیزه ورود پیدا کنیم میتوانیم به خودکفایی برسیم. فرهنگ تهرانی مقدم ها را باید در وجود و فکر همه جوانان این مرز و بوم نشر و اشاعه داد. ایران میتواند به جایی برسد که ایمان و رفاه را برای مردم کشور خود تضمین نموده و آزادی خواهان و مستضعفان عالم را نوید رهایی و نشاط و رستگاری ببخشد. یادمان نرود تا قرن ششم و هفتم هجری هم کشورهای اسلامی پیشتاز تولید علم و صنعت و تمدن در جهان بودند. به مرور با بی کفایتی و ضعف حاکمان به ظاهر مسلمان و تحقیق و ترجمه و گاه سرقت علمی محققان غربی در کتابخانه های اسلامی شاهد افول ملتهای مسلمان و ترقی دنیای غرب بودیم. ایران اسلامی در پرتو ایمان و باورهای معنوی و انگیزه خدایی میتواند الگویی از تعالی و نقشه تمدن نوین جهانی اسلام را ارائه نماید به حول و قوه الهی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آینده نگرها!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، ۱۰:۴۴ ب.ظ

ختم انصاری

 

حالا متوجه شدید چرا در همه دولتها درباره فاسد بودن فعالیتهای مالی بانک آینده و خلق پول و تورم و تأثیر فزاینده آن بر گرانی حرفهایی زده شده و اسنادی رو میشود اما هیچکس جرأت برخورد با آن را نداشته است؟

به این تصاویر نگاه کنید. مربوط است به مجلس ترحیم بابای مالک بانک مذکور که البته خودش هم مالک هلدینگ تات بود.

 

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مشاور دو

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۲۶ ق.ظ

بازگشت «مشاور» با فصل دوم به قاب افق + تیزر

 

مشاور دو، رویکرد جدیدی از آموزشهای مرتبط با سبک و مهارتهای زندگی و اخلاق اجتماعی است. سری اول را فرهاد قائمیان بازی میکرد که جالب بود و با استقبال مردم مواجه شد. سری جدید را امیرحسین صدیق با عمامه مشکی بازی میکند که خیلی به چهره اش می آید.

دیشب انگار پاتکی برای جریان رسانه ای و مخرّب موسوم به "عشق ابدی" در نظر گرفته بودند. محور برنامه شد پاسخ به این نگاه سطحی و تحریف آلود و زیان بار که مگر با چند سوال ساده و شباهتهای سلیقه ای و گذرا و بی توجه به عمق اشتراکات شخصیتی و فرهنگی و اجتماعی دختر و پسر و خانواده هایشان میشود زندگی و عشقی طولانی و ابدی را پایه گذاشت؟ مگر کم داریم از این دست عشقهای توخالی هوس آلود چشمی و فیزیکی و خیابانی که زودتر از آنچه فکرش را بکنید به جدایی و گاه رسوایی منجر گردید؟ عشق و عقل، مکمل هم هستند. زندگی و تشکیل خانواده، بوالهوسی و عیش موقت نیست که به صرف چشم و ابرو و تیپ و لباس و شوخی و زبان بازی و مد و خوراک و... بشود وجهه ماندگار به آن داد. بالاترین توهین به مفهوم عشق، همین نگاه سطحی و مبتذل است که قداست و جاودانگی آن را نشانه رفته است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این مستند خوب

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۲۱ ق.ظ

تصاویری از جاذبه های طبیعی خوزستان در «خوزستان قلب ایران»

 

مستندهای ایرانگردی را نگاه میکنم. مستند قلب ایران یک استثنا است. مجری جوان آن آرش جعفریان، بسیار خوش ذوق، مطلع و با انگیزه است. نگاه وطن دوستانه با رویکرد عقیدتی از ویژگی های آثار ماندگار این هنرمند خوش آتیه و موفق به شمار می رود. یک کمی هم قیافه اش می خورد به جوانی های عبدالرضا هلالی.

درباره جاذبه های طبیعی استان ثروتمند خوزستان چند برنامه خوب و گیرا ساخته و بعضا به نقاطی از اندیکا و رامهرمز و مسجد سلیمان و... پا گذاشته و مستند ساخته که بعید میدانم بسیاری از مردم خود خوزستان هم نامی از آن شنیده باشند.

دوستان خوزستانی ما گاه در حالی غبطه مناطق دیگر کشور به خصوص مرکز و شمال را می خورند که در حوالی خودشان از اندیمشک و دزفول و شوش و شوشتر تا اهواز و حمیدیه و آبادان و بهبهان و رامهرمز و... مجمعی از دیدنی ترین و زیباترین مناظر و جلوه ها و آثار طبیعی و تاریخی جهان قرار دارد. البته ما شمالی ها هم خیلی از مناطق زیبای شمال را که مورد استقبال گردشگران از سراسر کشور است از نزدیک ندیده ایم.

حرفم چیز دیگری است. دیشب در اثنای برنامه ای که پیرامون پلاژها و جاذبه های گردشگری سد مارون تهیه شده بود مجری جوان عبارتی به کار برد که خیلی به دلم نشست. گفت: هر جا "با اخلاص" برای مردم کاری انجام و قدمی برداشته شد از آن قسمت انگار انرژی مثبت صادر گردیده و حال خوش و آرامش و حسی خوب به انسان دست میدهد.

این نکته یک رمز طلایی برای موفقیت و اثرگذاری در جامعه است. چه در امور فرهنگی و چه اجتماعی و خدماتی و... رفتار مومنانه و صادقانه و خالص مثل یک اکسیر، بر محیط و قلبها اثر گذاشته و نور حقیقت و تعالی را بر وجود انسانها و همه موجودات می تاباند. در کلیّت اسلامی و الهی، اخلاص است که حرف اول را زده و راز توفیق و پیشرفت به شمار می رود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دکتر علیرضا بیرانوند

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۴، ۰۹:۲۰ ق.ظ

عکس منم؛ دکتر علیرضا بیرانوند! | جهان نیوز

 

چه اشکالی دارد علیرضا بیرانوند هم دکتر باشد؟ حسودید شما؟ اینهمه دکتر قلابی داخل مملکت هست که با پول مدرک خریده و یا جعل کرده اند. ضمن احترام به بعضی تحصیل کردگان فهیم و با سواد و فرهیخته اما نمیشود کتمان کرد آدم وقتی پیش بعضی مدعیان عنوان و مدرک می نشیند احساس خجالت و خسران می کند که وقتش را بیهوده هدر داده است.

حالا علی دایی مهندس است چه گلی به سر این مملکت زده؟ بعضی حرفها و تحلیلهای آبکی اش را ببینید یک بیسواد عامی هم چه بسا فهمش از او بالاتر باشد. ته استدلالش این است که من بچه اردبیلم.

می گویند زنی در اداره پست، انیشین را دید که پاکت و خودکاری در دست به فکر فرو رفته است. رفت جلو و گفت سلام آقای انیشتین.

انیشتین خوشحال شد و انگار که گمشده ای را پیدا نموده و یا دستاورد علمی تازه ای را کشف کرده فریاد زد آها درست است انیشتین!

او اسم خودش را که می خواست روی پاکت نامه بنویسد در یک آن از یاد برده بود. حالا دکتر علیرضا بیرانوند هم در یک لحظه هول شد و نام سه فامیل خانواده پدری را از یاد برد. اشکالی ندارد که پیش می آید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اگر فاحشه نباشی!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۴، ۰۷:۳۸ ق.ظ

 

دستگیری و بازداشت یک بانوی ایرانی در فرانسه به دلیل حمایت از مردم مظلوم فلسطین علاوه بر آنکه طبل رسوایی مدعیان آزادی و جقوق بشر در غرب وحشی را به صدا درآورد صدای ناقوس بی آبرویی غربزدگان فریب خورده داخلی را هم در گوش تاریخ ثبت نمود. واقعاً چرا مدعیان دفاع از آزادی، جماعت سلبریتی خودباخته و روزی نامه ها و رسانه های پر زرق و برق در قبال زنجیر کشیده شدن ناموس هموطن، مهر سکوت بر لبان سیاه خویش دوخته اند؟ چرا از نگاه این طیف زن فقط زمانی با ارزش و قابل دفاع است که در مسیر عریانی و کامروایی مرد قدم بردارد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

غربی های چشم و دل سیر

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۰:۴۴ ب.ظ

ژرار دوپاردیو - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

حجاب و رعایت حدود در روابط اجتماعی، متضمن حفظ سلامت و نظام جامعه و دلبستگی درون خانوادگی است. برخلاف آنچه تبلیغ می کنند آزادی روابط در غرب نه تنها باعث چشم و دل سیری چشم آبی ها نگردیده بلکه با توجه به حس زیاده طلبی، تنوع خواهی و استیلاجویی غریزی انسانها آمار مفاسد اخلاقی و تعرض و ناامنی جنسیتی را افزایش داده است.

در تازه ترین خبر آمده که ژرار دوپاردیو بازیگر مطرح و پا به سن گذاشته فرانسوی به جرم تعرض به دو زن حین فیلمبرداری به هجده ماه حبس محکوم شده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آقای کارگردان در بازی چرخ گردون

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۶:۱۴ ق.ظ

مستانه (فیلم) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

حسین فرح بخش در حالی خواستار شلاق زدن به هانیه توسلی و ترانه علیدوستی و دیگر حامیان جنبش می تو شده که پیش تر در فیلم سینمایی مستانه با سیاه نمایی از حقوق زنان در ایران، نظام اسلامی را متهم به عدم دفاع از زنان در مقابل تعرض مردان هوسران کرده بود. در فیلم سیاه مستانه، زنی جوان (سحر دولتشاهی) توسط شاگرد خصوصی خود که در خانه و محیط بسته برایش کلاس موسیقی برگزار می کرد (میلاد کی مرام) مورد تعرض جنسی قرار می گیرد و چون مدرکی در اثبات این اتفاق ندارد نمیتواند در دادگاه جمهوری اسلامی به حق خود برسد.

کارگردان (فرح بخش) به منظور نشان دادن عمق تنفر خود نسبت به عدم رعایت حقوق زنان در صحنه ای از این فیلم در نمایی بسته روی باسن وکیل متهم (فرهاد اصلانی) زوم می کند که برای دقایقی پشت به جایگاه قاضی خم شده و دنبال مدارک در کیف دستی خود است. اما حالا که در افشاگری های جنبش می تو بعضی دوستان نزدیک فرح بخش و بازیگران محبوب وی متهم به فساد اخلاقی و تعرض جنسی شده اند خواستار برخورد قاطع و شلاق زدن به بانوان معترض است! 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سریالهای ماه مبارک و عید

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۴، ۰۸:۱۷ ق.ظ

بازیگران سریال بدل ایرانی شبکه سه + ساعت پخش و تکرار

 

در این ایام موفق به تماشای چند مجموعه تلویزیونی شدم.

سریال "بدل" یک کار طنز فاخر ارزشی بود که بر خلاف سریالهایی مثل پایتخت و... برای قهرمان نمایی درون گفتمانی اپوزیسیون دنبال بازی با خط قرمزهای اخلاقی و ارزشی نبود. علیرضا مسعودی یک هنرمند متعهد و متدین است که بارها در آثار تولیدی خود به محوریت مسجد، خانواده و فرهنگ دین و ایثار و اخلاق و... اهمیت داده است. مهم است چه کسی فیلم میسازد.

سریال شش قسمتی "مرز" که برای شبهای احیا تدارک دیده شده بود را به جاست که دوباره و در فرصتی مناسب از سیما پخش کنند. کشش داستانی بالایی داشت و مخاطب را با هر سلیقه ای جذب میکرد. اساس آن نیز بر آموزه های دینی و اخلاقی بود و البته گاه به اقتضا از رشحات طنز هم بهره می برد. دو بار وقفه در نمایش این سریال کوتاه و جذاب به خاطر پخش مسابقات فوتبال باعث مهجوریت بیشتر آن گردید.

سریال "باب المراد" که محصول مشترک پنج کشور اسلامی بود را قبلا معرفی کردم آنهم با این تیتر: سریالی برای دیده نشدن! هنوز هم نمیدانم چرا پخش این مجموعه با محوریت شخصیت امام جواد علیه السلام بدون معرفی و تبلیغ و در ساعات پایانی شب و انگار از سر رفع تکلیف صورت می گرفت؟!

سریال "مرهم" موضوع جالبی را انتخاب کرده بود. ورود به زندگی خصوصی طلاب و نمایش فراز و نشیبهای زندگی مشترک طلبگی کار خوبی بود و این حرکت را باید به فال نیک گرفت. قطعا استمرار تولید چنین آثاری هم به رفع مظلومیتهای قشر طلبه کمک میکند هم به مرور باعث تکامل و رفع بعضی نواقص حیات حوزوی خواهد شد. التبه سریال تلاش داشت در نهایت دو پیام سیاسی را هم به مخاطب منتقل کند. یک اینکه در مبارزه با مفاسد اقتصادی به بچه های بالا اعتماد کنید و خودتان مستقیم وارد عمل نشوید. دو اینکه اداره اوقاف هم نهاد خوبی و امینی است. از حق نگذریم شهامت این فیلم در نشان دادن مفاسد بعضی از روحانی نماهای هرز و زیاده خواه قابل ستایش است.

سریال "قول مردونه" همچنان در حال پخش است و زود است درباره آن قضاوت کنیم ولی به نظر هنوز نتوانسته در بین مخاطبان تلویزیون جایی برای خود باز کند.صرف حضور بازیگران محبوبی چون محمدرضا هدایتی و سروش جمشیدی ضامن موفقیت یک کار نمایشی نیست. پرداختن به سوژه نفاق و خیانت و نفوذ البته کاری لازم و خوب است که مدتی ولو در قالب طنز مورد توجه نهادهای حمایتی فرهنگی و هنری قرار گرفته است.

سریال "پایتخت7" هم البته همچنان در حال پخش است و چون در بین مخاطبان سیما دارای جایگاه ویژه است طبعا این روزها در فضای رسانه بیشتر مورد توجه طرفداران یا منتقدانش قرار می گیرد. جنس سازندگان پایتخت بیش از آنکه از تبار فعالان و تولیدگران فرهنگی باشد از قماش معامله گران اقتصادی و کاسبان هنری است. برای این قشر صرف درآمد و پول بیشتر محوریت دارد. برای همین اگر هم گاهی به شعائر بومی و ملی و مذهبی توجه نشان میدهند قبلش فاکتور کرده و قرارداد تپلی را بسته اند. چنانکه در پایتخت پنج شاهد بودیم هم از نهاد خاص برای طرح شعار مرگ برآمریکا در مجلس ختنه سوران پول گرفتند هم از کشور ترکیه برای تبلیغ سفر به آنتالیا. در قسمت هفت هم برای سازندگان و به طور مشخص محسن تنابنده که پشت چهره و حضور دکوری سیروس مقدم قرار دارد از یک سو درآمد و کاسبی از نهادها اهمیت دارد از سوی دیگر به تناسب شخصیت دوگانه و مرموز خود تلاش دارد با طرح مسائل اخلاقی مثل اتاق خواب و دست انداختن نزدیک به شانه های همسر و مقصر جلوه دادن گشت ارشاد به عنوان عامل فرار نخبگان، دگم و نفهم نشان دادن جماعت ریش دار در بین گروههای غربزده و مدعی روشنفکری نیز خودنمایی کند.

سریال ذهن زیبا از شبکه اول پخش شد که چند قسمت را توانستم ببینم. بسیار موضوع خوبی داشت. ادای دین بود به دانشمندان میهن پرست و گمنام که امیدوارم یکبار دیگر به شکل کامل موفق به تماشایش شوم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا