دل پری داشت
دوست جانبازی که انسانی مخلص و همنفس بسیاری از شهدا بوده یکبار بیماری سختی گرفت و عوارض ناشی از مار شیمیایی دوباره او را درگیر ساخت. تماس گرفت و شروع کرد به وصیت. تأکید داشت نگذارم اگر شهید شد مسئولین پای تابوتش حاضر شوند. دل پری داشت از کم کاری های بعضی مسئولان رزومه ساز و بیلان کاری فاقد کارنامه مفید و ادعاهای دهان پرکن و پوچشان.
گفتم: ببین برادر من! خودت داری شهید میشوی می روی آن طرف کیفش را میکنی برای من دعوا درست نکن. من را ننداز به جان این جماعت. لااقل یک جا بنویس که مدرک و سندی داشته باشم و متهم نشوم به اینکه از خودم دراورده ام و دنبال انتقام گیری شخصی و سیاسی هستم و... اصلا مشخص کن منظورت از مسئولان دقیقا چه کسانی است و دامنه این واژه تا کجا را شامل میشود؟ مثلا دهیار روستایتان هم به هر حال مسئول حساب میشود یقه او را هم بگیرم یا نه؟ مجتمع های آپارتمانی هم برای خودشان مسئول دارند با آنها چه کنم؟ گروههای مجازی چطور؟ کلی مدیر و مسئول علاف و بعضا بی خاصیت با همین عنوان برای خودشان داخل گروه های مجازی اُرد میدهند و...
خلاصه این پرت و پلاها بالاخره اثر کرد و خنده ای کوتاه بر لبان دوست ما نشاند و از ادامه وصیت منصرفش ساخت و فضا را به سمت و سویی دیگر کشاند. دوست جانباز پاک و نجیب ما بعد از مدتی به لطف خدا حالش خوب شد؛ اما مسئولان حواسشان را جمع کنند قدم و نفس این پاک ترین و زلال ترین بندگان مخلص و بی ادعا و ایثارگر خدا همواره پشتوانه انقلاب و نظام بوده است. با غفلت ها و کم کاری ها و تبعیض ها و رانت ها و قبیله گرایی ها و منفعت جویی های خود و ضربه ای که از این منظر به اعتبار نظام اسلامی میزنند کاری نکنند بزرگترین و بالاترین سرمایه این مملکت را از دست بدهند.
چه فرصت را به موقع برای تلنگر غنیمت گرفتید