آشی که خدا برایمان می پزد، آشی که ما برای خدا می پزیم!
ایستاده بودم صف توزیع آش نذری و چشم دوخته بودم به ملت.
بعضی ها یک کاسه آش بر می داشتند، تشکر می کردند، پولی هم آنجا می گذاشتند که این سفره در فرصتهای دیگر نیز ادامه داشته و پهن باشد.
بعضی ها یک کاسه آش را می گرفتند تشکر می کردند و می رفتند.
بعضی ها یک کاسه آش را می گرفتند و می رفتند.
بعضی ها دو کاسه آش بر می داشتند.
یک عده سطل آورده بودند و جر و بحث یا خواهش و تمنا داشتند همان را پر کنند و با خود ببرند.
بعضی هم بدون صف داخل جمعیت شدند و...
طبعا به یک عده اصلا آش نرسید.
ما در مقابل نعمت های خدا هم دچار همین تنوع رفتار هستیم. عده ای طلبکاریم؛ یک تشکر خشک و خالی هم نمی کنیم. عده ای حتی برای خدا جفتک می اندازیم. به بهانه و به واسطه نعمتهایی که خدا داده حقی از بندگانش ضایع می کنیم و مرتکب ظلم می شویم.
عده ای هم البته شکر گذار خدا هستند که هیچ، دیگران را نیز از آنچه نصیبشان است بهره مند ساخته و خیرشان به خلق الله می رسد.
ما باشیم جای خدا. اصلا فکر کنیم حدیث و آیه و روایتی نداریم. ما باشیم و عقل خودمان، کدام دسته برایمان قابل تحسین و تشویق هستند؟
بزرگواری و عظمت از آن کسانی است که با بخشش و کرامت و خیر و نیکی، به خالق یگانه و منعِم بی همتا، شبیه تر هستند.
آخ آخ
داغ دلم از بعضی ایرانیها تو اربعین تازه شد
میرفتن خونه برادر عراقی
چه فرمایشها
تو خودشونم بی ادبانه راجع به بنده های خدا صحبت می کردند
عی بابا