پرسشی درباره جشنواره فجر که بی جواب ماند
جهانگیر جهانگیری را نمی توان لزوماً یک کارگردان ارزشی نامید اما قطعاً در شمار روشنفکران این عرصه هم به حساب نمی آید.
جهانگیری را نمی توان صاحب سبک در سینما دانست. او یک کارگردان معمولی بود که عمرش را در این راه نهاد؛ و نه برای جشنواره های خارجی که تنها برای دلش و با نیم نگاهی به گیشه در سینما به فعالیت می پرداخت. او هم از آن دست هنرمندان قبل از انقلاب بود که با پیروزی و استقرار جمهوری اسلامی به مردمش پشت نکرد و چرخ صنعت سینما را برای کشورش چرخاند.
جهانگیری در دهه نخست دی ماه نود و دو به رحمت خدا رفت. یعنی حدود چهل روز قبل از آغاز رسمی جشنواره فیلم فجر.
شاید یکی از ایرادهای مطرح نسبت به مدیریت این نوع جشنواره ها که به طور معمول از سوی محافل ارزشی عنوان می شود کمرنگ بودن جایگاه دین و احکام اسلامی است. البته مسئولان جشنواره هم به طور معمول پشت سر این ایده غیر اسلامی سنگر می گیرند که ما هنر را برای هنر می خواهیم و دنبال قید و بند ها و خط و خطوط ( باورهای دینی و اصول اعتقادی ) نیستیم. سینما، سینماست و ...
من در طول برنامه های افتتاحیه و اختتامیه جشنواره فیلم فجر و نه بعد از آن حتی یک جمله هم در گرامیداشت یاد مرحوم جهانگیری نشنیدم. جالب است که یاد هنرمندان فراری و ضدانقلاب در لا به لای جشنواره به چشم می خورد، اما اثری از نام و یاد آن مرحوم وجود نداشت. یعنی واقعاً کارگردانی که ساخت آثاری چون بدل، مزدوران، افراطی ها، رابطه پنهانی، رانده شده، تبعیدی ها، مزدوران، مرگ گرگها، عصیانگران، سرنوشت سازان، طغیان، مجازات، چشمک، بی همتا، یاغی، کنسرت روی آب و ... را در کارنامه خود دارد – که به معنای ارتباط بخش اعظمی از بدنه سینما با اوست – حتی چهل روز پس از درگذشتش هم ارزش یک ادای احترام مختصر را نداشت؟!
متأسفانه مدعیان شعار پوچ هنر برای هنر و سینما، سینماست، تا زمانی به این شعار خود وفادار می مانند که بخواهند زیاده خواهی ها و بی قید و بندی شان را توجیه نمایند. اگر واقعاً کسی به این شعار اعتقاد داشت از باب احترام به سینما باید یادی از آن مرحوم به میان می آورد. دردمندانه باید اذعان کرد که نام جهانگیر جهانگیری از آن جهت که کاربرد اپوزیسیونی نداشت نتوانست جای پایی هم در محافل روشنفکر نمای عرصه سینما به خود اختصاص دهد. نکته دیگر این که ثابت شد مدعیان روشنفکری در سینما نه تنها به چهارچوب های ارزشی و هنجارهای اجتماعی تقیدی ندارند بلکه حتی به شعارهای شیک و پر زرق و برق خودشان هم تعهدی نشان نمی دهند. به عبارت دیگر این جماعت را باید از اساس انسان هایی بی تعهد دانست. با این وصف، تعریف هنر متعهد و مرز بین هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی بیشتر نمایان می شود.
مسئله دیگر بر می گردد به کارکرد خانه سینما که با هزاران بوق و کرنا مدعی دفاع از حقوق صنفی فعالان این عرصه بوده است. به راستی چرا متولیان خانه سینما که جلب رضایت و تهیه خوراک تبلیغاتی برای همفکران رسانه ای خود در غرب را از نان شب واجب تر می دانند لااقل با انگیزه صنفی هم که شده قدمی برای یادبود این همکار دیرین خود برنداشته اند؟!
- ۹۳/۰۳/۳۰