اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

رسم مردانگی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۸، ۰۴:۴۶ ب.ظ

چشم که باز کردم، همان قدر که پدر و مادرم را بالای سرم دیدم و دست محبت و سایه لطفشان را احساس کردم، معراج را هم دیدم و چشمم به جمالش روشن بود. روحیه معراج تواضع و فروتنی به خصوص در مقابل پدر و مادر بود. همین ویژگی باعث می شد او در همه کارهای خانه کمک حال آنها باشد. یکی از این کارها هم رسیدگی به فرزندان کوچک بود. برای همین است که می گویم وقتی چشم باز کردم معراج را هم همپای پدر و مادرم دیدم. اینقدر با محبت و دوست داشتنی بود که انس خاصی بین من و او برقرار شد. عادت کرده بودم سرم را روی دست او بگذارم تا خوابم ببرد.

بزرگتر هم که شدم این رابطه صمیمانه برقرار بود. سعی می کرد با رفتارش و به طور غیر مستقیم کارها و اخلاق خوب را به من هم بیاموزد. گاهی یواشکی بی آنکه متوجه شوم در جیبم پولی قرار می داد. سفر که می رفت هدیه و سوغاتی هر چند کوچک برای خانواده می آورد. در همه کارهایم با او مشورت می کردم. او را امین و معتمد خود می دانستم. وقتی در سفر بود هم شب ها از طریق پیامک، حرف هایم را با او در میان می گذاشتم و او نیز به رغم خستگی کار و مأموریت با حوصله جوابم را می داد و راهنماییم می کرد.

گاهی مرا با خودش به زمین فوتبال می برد. با این که یک بازیکن حرفه ای بود و خیلی بهتر از من و سایر دوستانش بازی می کرد بازهم مرا مورد تشویق قرار می داد و جوری وانمود می کرد که احساس خودباوری کنم و به کارم بیشتر علاقمند شوم.

در سایر امور زندگی اعم از درس و معنویت هم مرا مورد تشویق قرار می داد. می گفت: دوست دارم پیشرفت کنی و برای خودت کسی بشی.

یکی از خصوصیات برجسته شخصیت معراج، این بود که به راحتی عصبانی نمی شد. این اخلاق را هم در خانواده داشت و هم در جمع دوستان. یک بار از بانه که آمد گوشی تلفن همراه خریده بود. گوشه اتاق داشت با آن کارش را می رسید که ناگهان پدر از روی ناراحتی و عصبانیت به سمتش رفت، گوشی را از دستش کشید و به سمتی پرت کرد. هر کس جای معراج بود ناراحت می شد و به این رفتار او اعتراض می کرد. معراج بلند شد رفت داخل تراس، شروع کرد به قدم زدن. هیچ اشتباهی از او سر نزده بود که شایسته این برخورد باشد. من بلند شدم و رفتم گوشی را برداشتم و دادم دستش. دوباره برگشت به اتاق در حالی که یک کلمه هم بر زبان نیاورد و فقط لبخند زد.

یک بار تیمشان مسابقه فوتبال داشت. من هم رفته بودم تماشا. بازیکن تیم حریف که مأمور بود معراج را مهار کند وقتی برتری او را از لحاظ فنی دید به روش غیراخلاقی متوسل شد و شروع کرد به پای او ضربه زدن. معراج آدمی نبود که هیچ گاه در زمین ورزش اسیر هیجانات شده و واکنش عصبی و پرخاشگرانه نشان دهد. بازیکن حریف بارها این رفتار زشت و غیر ورزشی را تکرار کرد. ضربه به ساق پا و لگد کردن مچ و ... واقعاً دردآور و اعصاب خورد کن است. معراج با خونسردی تا آخر به بازی اش ادامه داد و رفتار ناجوانمردانه او را تلافی نکرد. من شاهد این صحنه ها بودم و خون خونم را می خورد. مسابقه که تمام شد معطل نکردم رفتم وسط زمین و یقه آن بازیکن نامرد را گرفتم؛ اما معراج زود متوجه شد و آمد دست مرا کشید و بیرون برد. گفتم: داداش! این مردک وجدان نداره و به جای بازی فقط داشت پای تو رو می زد نامردی هم حدی داره و ...

دستی به سرم کشید، انگشت اشاره اش را آورد جلوی بینی اش و با لیخند مرا دعوت به سکوت و آرامش کرد.

گفت: اگه قرار باشه ما هم مثل اون رفتار کنیم که دیگه فرقی باهاش نداریم!

راوی: احمد آیینی (برادر شهید معراج آیینی)

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شورای مظلوم شهر!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۲۷ ق.ظ

حالا که دو نفر از اعضای مستعفی شورای شهر تونستن حکم برائتشونو بگیرن و دو سه عضو محکوم شده فعلی هم در شرف دریافت حکم برائت هستن پیشنهاد میکنم من، حاج حسین منصف و دو سه نفر دیگه از رفقای بسیجی داوطلب بشیم و کل افتضاح شورای شهرو به گردن بگیریم!

نمیشه که این همه سر و صدا بشه کل جهان اسم بابل بد در بره بعد هیچی به هیچی؟! یه چن تا محکوم بی کس و کار این وسط نیازه. قوه قضاییه میتونه روی ما حساب کنه گردن ما از مو باریکتره. smiley

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ملت را سر کار نگذارید!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۸، ۰۹:۴۸ ق.ظ

همین روزی نامه هایی که امروز ورود بانوان به استادیوم فوتبال را جشن گرفتند در زمان دولت قبل، ورود زنان به ورزشگاه را که از سوی رییس جمهور وقت مطرح شده بود، قبیح و خلاف شرع می شمردند.

بارها شاهد حضور بانوان در مسابقات والیبال بعنوان تماشاگر بوده ایم. از این رو بزرگ نمایی ورود زنان به استادیوم فوتبال تنها یک اقدام سیاسی و تبلیغاتی است.

بی اعتنا به همه این سیاست بازی ها از مسئولان دولتی و وکیل الدوله ها سوال می پرسیم: برای رونق اقتصاد و معیشت مردم چه کرده اید؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تولیت حرم حضرت معصومه بخواند

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۸، ۰۹:۳۱ ق.ظ

این روزها حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مملو از زائران ایرانی و خارجی است که در مسیر سفر اربعین، به پابوس بانوی آفتاب می شتابند. در شهر قم سه مکان بزرگ و عمومی جهت استقرار و استراحت زوار اربعین در نظر گرفته شده است.

موکبی هم از طرف آستان حضرت معصومه در نزدیکی شهر کربلا مشغول خدمت رسانی به زائران است

اما

چقدر خوب است در همین حرم حضرت معصومه نیز لااقل با یک لیوان چای صلواتی از زائران اربعین پذیرایی شود تا هم خستگی طی مسیر طولانی از شهرها و کشورهایشان از تن زدوده شده و هم اینکه خاطره ای شیرین از شهر قم در ذهنشان به جا بماند.

این پیشنهاد را البته سالهای پیش هم مطرح کرده ام که ثمری نداشت! دیروز جای شما خالی تماشای انبوه زائران کشورهای آذربایجان و پاکستان و ... در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها بسیار لذت بخش بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

معاون فرماندار پاسخگو باشد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۸، ۰۷:۰۱ ب.ظ

بعد از انتصاب سید مصطفی میرتبار (کاندیدای رد صلاحیت شده اصلاح طلبان) به عنوان معاون سیاسی امنیتی فرماندار بابل انتقادهایی نسبت به بی تجربگی و عدم ارتباط رشته تحصیلی و فعالیت های وی با این جایگاه در سطح اذهان عموم مطرح گردید.

در این بین بعضی از رسانه های مجازی نیز تردیدهایی را در خصوص میزان قانونی بودن این انتصاب عجیب مطرح نمودند. به ادعای این رسانه ها، نامبرده صرفاً نیروی قراردادی وزارت جهاد کشاورزی بوده و صدور جواز مأموریت و انتقال وی به فرمانداری برخلاف قانون می باشد.

این شائبه را البته سکوت و فرار وی از پاسخگویی بیشتر تقویت نمود. با توجه به پیشینه قانون شکنی و هرج و مرج طلبی اصلاح طلبان در سال های 78 و 88 و ... و نیز حواشی پیرامون عزل و نصب های سیاسی اداره آموزش و پرورش و ... مباحث مطرح شده درباره انتصاب این مدیر بی تجربه و غیرمتخصص در یک سمت امنیتی و انتخاباتی، اهمیت مضاعفی پیدا نموده و طبیعی است که ادامه سکوت و عدم ارائه مدارک استخدامی نامبرده در افکار عموم به منزله تأیید ابهامات موجود تلقی می گردد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دلسوزی های مصلحتی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۸، ۰۹:۰۴ ق.ظ

مدیر کل معزول یکی از ادارات دادگستری استانها که  این روزها در گوشه ای از کشور در جایگاهی بی اهمیت منتظر صدور حکم بازنشستگی پیش از موعد است جایی با اظهار تأسف از رویکرد جدید قوه قضاییه گفته که دارند آقای رییسی را با این مفسدین اقتصادی سرگرم می کنند تا حواسش از مفاسد دستگاه قضا پرت شود!!!!

اولا با این مفاسد بزرگ که اخبار دستگیری های مربوط به آن این روزها مردم را شاد و امیداوار ساخته چه کسی باید برخورد نموده و حقوق ملت را احیا کند؟

دوما صرف برکناری جناب عالی و دستگیری دانه درشت هایی مثل اتباعی و قاسم زاده و ... نشان می دهد که حواس دستگاه قضا به همکاران خائن خودش هم هست.

سوم این که جناب عالی در زمان تصدی خودت که گاه زمزمه خدایی سر می دادی از این حرفهای دلسوزانه درباره برخورد با مفسدین اقتصادی و قضایی و ... نمی زدی، الان بیدار شدی؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جوجه منافق های بابل دوباره دم درآوردند!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۸، ۰۲:۵۷ ب.ظ

برادر عزیز فتنه گری که همنوا با منافقین و با حمایت صهیونیسم در سال 88 شکست میر یزید را بر نتابید و با همپالکی های وطن فروشش به آشوب گری پرداخت و در سایه رأفت نظام تنها اندکی در حبس خوابید حالا به حمایت از عنصر منافق تر از خودش برآمده و برای حامیان انقلاب، شاخ و شانه می کشد.

قصه این است که یک جوجه منافق فتنه گر در صفحه مجازی اش به مظلوم نمایی و قهرمان سازی خود پرداخت و در کلماتی بی ادبانه که البته جزو شئون این قبیله است، به متلک و کنایه نسبت به مقام معظم رهبری اقدام نمود.

حقیقت امر آن است که سکوت دستگاه های بی عرضه نظارتی در مقابل هتاکی های مکرر دختر یکی از شکنجه گران معروف ساواک نسبت به اسلام و انقلاب و مانور مجازی چند سایت هنجارشکن و اقدام دو سه مأمور فشل نیروی انتظامی در پرونده سازی های واهی برای نیروهای فعال انقلاب و انتقام گیری از بچه های بسیج، جماعت فتنه گر را به اشتباه انداخت که لابد دوباره می توانند در آستانه انتخاباتی دیگر، فضا را در دست گرفته و به رسم سرسپردگی وطن فروشان، کشور را تحویل اربابان آمریکایی خود بدهند.

برادر عزیز وطن فروش!

نظام مردانگی به خرج داد و معامله ای که کشورهای دیگر مثل ترکیه و ... با اوباش سیاسی و کودتاچیان انجام دادند با شما انجام نداد؛ اما شما مرد نبودید و به جای تنبّه، در حالی که هنوز هم نتوانسته اید یک صفحه مطلب در اثبات ادعای واهی خود مبنی بر تقلب در انتخابات رو کنید دوباره از سوراخ موش سر برآورده و برای رهبر و ستون خیمه انقلاب، دهن کجی می نمایید.

نظام مردانگی به خرج داد و علت رد صلاحیت نامزد نو رس و مثلا اخلاق مدار شما در انتخابات پیشین مجلس را بخاطر حفظ آبروی خودش و خانواده اش افشا نکرد؛ اما شما هنوز بخاطر گندی که لیست مورد نظرتان در انتخابات شورا زد از مردم عذرخواهی نکرده اید.

حسین منصف مرد بود و در مقابل برادرش که به جرگه منافقین پیوست، ایستاد و پس از چند دهه هم چنان در خط مقدم دفاع از اسلام و انقلاب، سپر تیر منافقانی چون شماست که مرد نیستید و با اینکه در خفا به غلط زیادی خود که در سال 88 خوردید، اذعان می کنید، حاضر نیستید بابت هرج و مرج طلبی و فتنه گری و همدستی با دشمنان ملت عذرخواهی نمایید.

چند مسئول بی غیرت و معامله گر شهر، شما را به اشتباه در محاسباتتان نیندازند. بچه های حزب اللهی در برخورد با ضدانقلاب و منافقین جدید لحظه ای تردید به خود راه نخواهند داد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظام اسلامی و پلنگ صورتی!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۸، ۰۷:۵۲ ق.ظ

اینکه بهتان به دیگران را با توجیه ضرورت از میدان به در کردن دشمن! جایز بدانیم،

اینکه ذات دروغ را حرام ندانسته و تنها در مواقعی که پای ضرر و زیان در میان است آن را جایز ندانیم و با اختراع اصطلاح من در آوردی «دروغ سازمانی» و حکم به جواز آن، با خیال راحت به قلب وقایع بپردازیم.

اینکه ورود به حریم خصوصی دیگران را به راحتی و به بهانه پیشگیری از وقوع جرم احتمالی جایز بدانیم،

اینکه دولت و سازمان ها را در نقض یکطرفه قراردادها مجاز بشماریم،

اینکه به بهانه تورم، عدم دریافت سود را به معنای قرض ربوی دانسته! و با این مستمسک، ربای بانکی و غیربانکی را حلال و لازم بدانیم،

اینکه ذات قدرت را به خودی خود معتبر و مقدس شمرده و نه اینکه اصالت آن را منوط به اجرای احکام حق بدانیم،

اینکه حاکمیت را برتر از عدالت بدانیم و ...

نشأت گرفته از ورود مبانی غیردینی در اجتهاد دینی است. نظام اسلامی منهای اسلام، چیزی شبیه به پلنگ صورتی یا همان شیر کاغذی است. لوث نمودن و هجو ارزش ها چیزی جز وارونه نمایی ماهیت احکام الهی نیست که نتیجه آن به اباحه گری و لیبرال مسلکی در پوسته اسلام و انقلابی گری ختم می شود.

همانطور که در هنر و تکنولوژی نباید مقهور فنون و مبانی غرب شد در حاکمیت نیز نباید مبانی اسلام را دستخوش جاذبه های فریبنده دنیایی برآمده از سیاست و اخلاق غرب ساخت.

سکولاریسم فقط به معنای جدا دانستن دین از سیاست نیست؛ افراط در سیاست بازی و به حاشیه بردن آموزه های دین به بهانه حفظ قدرت نیز مصداق برجسته؛ اما خاموش سکولاریسم است. یادمان نرود قرار نیست هدف، وسیله را توجیه کند و مطابق تأکید مقام معطم رهبری، نظام اسلامی آمده است برای اجرای عدالت و فاصله گرفتن از عدل، منافی اراده تشکیل نظام الهی است.

این زمزمه های ریز خردسالان فکری تازه به دوران رسیده نفت خور وابسته به بعضی مجموعه های علمی – سیاسی البته در برابر اندیشه ورزان مستقل و فقیهان دلسوز و متفکر که دیانت را به معنای حقیقی آن عین سیاست دانسته و حرکت جامعه بر محورر خدا را هدف نظام اسلامی می دانند و نه لزوماً اقتدارگرایی و جناح بازی، فعلاً حنای رنگ سازی نیست. برای آینده هم حواسمان باید بیشتر جمع باشد که دنیازدگی تشنگان قدرت، اسلام را با دستاویزهای فقهی، از خدا جدا نسازد. والعاقبة للمتقین.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رسم نیکان

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۰۷:۳۶ ب.ظ

نه این که چون شهید شده است بخواهم بگویم، نه این که چون خواهرش هستم، نه! همه فامیل و اهل محل و همکارانش حرف مرا تأیید می کنند. از بچه های مسجد مسلم بن عقیل همدان تا کا عمر اهل کوخان بعد از شهادت معراج، حسرت می خوردند و اشک می ریختند. شیعه و سنی او را دوست داشتند. به خاطر این که حرف و عملش یکی بود و خوب بودنش خالصانه و به دور از نمایش بود.

یک جورهایی می شود گفت جامع بسیاری از صفات بود. شخصیت تک بعدی نداشت. از کوچکی به فوتبال علاقمند بود و این ورزش را در سطح حرفه ای هم ادامه داد. یک بار سرش را تیغ زد و از ته تراشید که شبیه بازیکن خارجی مورد علاقه اش بشود! ورزش می کرد؛ اما در ورزش غرق نشد.

اهل نهج البلاغه بود. حلیة المتقین را می خواند و کتاب های مذهبی را دوست داشت.

دیوان حافظ و مولانا هم دم دستش بود و با آنها انس داشت. خودش هم دستی در شعر داشت و ابیاتی می سرود و قلم می زد.

نیمه های شب بلند می شد می ایستاد به نماز و عبادت.

به همه محبت می کرد. شخصیتی عاطفی داشت، اما مواظب بود خط قرمزهایش را کسی زیر پا نگذارد. روی مقام معظم رهبری حساس بود و اگر می دید کسی شبهه و سوالی درباره ایشان دارد وقت می گذاشت و مسأله را برایش تبیین می کرد. راهش را با فکر و تدبیر انتخاب کرده بود.

روحیه ای آرام داشت و عصبانیتش را کسی نمی دید. سعی می کرد بر نفسش غلبه کند و کنترل رفتارش را از دست ندهد.

بعضی ها در کودکی شیطنت و بازی گوشی ما را که می دیدند برایشان سوال می شد واقعاً شما با هم خواهر و برادرید؟

به حجاب و محرم نامحرمی خیلی اهمیت می داد. لا به لای کارهای محبت آمیزش در این باره هم توصیه های لازم را بیان می کرد. درس و تحصیل ما برایش خیلی مهم بود. می دید که من هم سر کار می روم و هم درس می خوانم و این موضوع باعث لطمه به درس هایم شده است. گفت: دیگه نمیخواد بری سر کار. خرجت با من. بشین و درسهات رو بخون. ازدواج هم که کردیم یک روز در میان زنگ می زد و حالی از ما می پرسید.

می گفت و می خندید اما سفارش می کرد به خاطر چند لحظه خندیدن، به گناه نیفتیم. از دروغ و غیبت بیزار بود. یک بار توی مسیر شروع کردم ماجرایی را برای او و همراهان تعریف کردن. خیلی زود متوجه شد که دارم خالی می بندم! چیزی نگفت که توی ذوقم بخورد؛ اما از نگاهش همه چیز دستگیرم شد.

همین ویژگی هایش باعث می شد که گاهی در وصفش این مصرع را می خواندیم: آنچه همه خوبان دارند تو یک جا داری.

این حرف را از سر اعتقاد می گویم. خیلی ها حسرت می خورند که قدرش را ندانستند و مثل او را کم دیده اند.

این اواخر رفته بود عکاسی. عکس را که گرفت به همکارش گفت: این عکس برا اعلامیه منه. شهید که شد همان عکس روی اعلامیه اش جا گرفت.

دوست داشت گمنام بماند. به خاطر کارهایی که در بسیج یا خانه یا محل کار انجام می داد توقع تشکر و تقدیر نداشت. می گفت: طرف حسابم خداست. از خودش تعریف نمی کرد. در حالی که ما می دانستیم او حامی و دستگیر خیلی هاست اما آدمی نبود که به خاطر کارهای خوبش از خودش تعریف و تمجید کند و فخر بفروشد. گمنامی را دوست داشت و شهدای گمنام را هم. شهید که شد او را درست در پایین مزار شهدای گمنام دفن کردند. حالا هر کس سر مزار معراج می رود فاتحه ای هم برای شهدای گمنام می خواند و هر کس که به شهدای گمنام سر می زند یادی هم از معراج زنده می کند.

به راویت خواهران شهید معراج آیینی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مأمور، معذور نیست!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۰۰ ق.ظ

این اصطلاح غلطی که روی زبانها افتاده اساسش تفکر غیر دینی است. در متکب اسلام همه افراد در مقابل رفتار و کردار و گفتار خود مسئول هستند و باید در پیشگاه حضرت حق، پاسخگو باشند.

کسی نمی تواند به این بهانه که دستور مافوق را اطاعت کرده به ظلم و جنایت اقدام کند.

این بخش از نهج البلاغه مولا علی علیه السلام را به مناسبت هفته نیروی انتظامی تقدیم می کنم به همه مدیران و مسئولان و کارگزاران کشور عزیزمان:

" هرگز با خدا مَستیز که تو را از کیفر او نجاتی نیست و از بخشش و رحمت او بی نیاز نخواهی بود، بر بخشش دیگران پشیمان مباش، و از کیفر کردن شادی مکن، و از خشمی که توانی از آن رها گردی شتاب نداشته باشد، به مردم نگو، به من فرمان دادند و من نیز فرمان میدهم، باید اطاعت شود، که این گونه خود بزرگبینی دل را فاسد، و دین را پژمرده و موجب زوال نعمتهاست و اگر با مقام و قدرتی که داری، دچار تکبر یا خود بزرگبینی شدی به بزرگی حکومت پروردگار که برتر از تو است بنگر، که تو را از آن سرکشی نجات میدهد و تندروی تو را فرو مینشاند، و عقل و اندیشهات را به جایگاه اصلی بازمیگرداند."

نامه 53

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یه سوزن به همشهریای اصلاح طلب!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۸، ۰۸:۵۹ ق.ظ

اصلاح طلبای بابل یکی دو باره که دارن تو سالن امام خمینی وابسته به آموزش و پرورش (اداره ای که جریان انتخاب رییس جدید اون و عزل یک روزه و انتخاب یک هم حزبی و ... نشون داد داره تبدیل میشه به حیاط خلوت بعضیا) همایش برگزار میکنن.

میدونید چرا اصلاح طلبای عزیز همایشهاشونو نمیبرن تو سالن اجتماعات شورای شهر؟ برا اینکه مردم یادشون نیاد با کیا طرف هستن!

معاون دوست داشتنی فرماندار هم تو یه نشست مذهبی انتخاباتی تریبون دست گرفت و از روی کار اومدن بعضی افراد بی ریشه در شهر گلایه کرد.

به این برادر عزیزم هم پیشنهاد میکنم جهت یادآوری و تجدید خاطرات، یه نگاهی به فهرست نامزدهای طیف خودش تو انتخابات شورای شهر بابل بندازه تا یادش بیاد سر و کله افراد بی ریشه دقیقا از کجا پیدا شده. wink

خلاصه، گفتن جامعه کم حافظه ست؛ اما فعلا یه کم برای تحریف تاریخ، زوده.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بابک داره فراموش میشه!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۸، ۰۸:۴۸ ق.ظ

این روزها اینقدر بگیر و ببندهای مربوط به مفسدین اقتصادی زیاد شده و اونقدر رقم های درشت به گوش آدم میخوره و اسم شخصیت های برجسته رو تو این زمینه میشنوه که دیگه کلا بابک زنجانی از خاطرمون رفت. یه روزی این بنده خدا رو بزرگترین مفسد اقتصادی و محصول فساد دولت قبل نام میبردن. الان پای دهها نفر دیگه وسطه که بابک در برابرشون یه جوجه ست.

عرض خاصی نیست. خواستم ببینم کسی از بابک خبر داره؟ کجاست؟ چه کار میکنه؟ مدتیه دیگه تیتر روزنامه ها نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مخبر هیچ نهادی نشوید!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۸، ۰۴:۲۴ ب.ظ

عضو شورای یکی از شهرها که مدعی است در انجام کاری بعنوان مخبر یکی دوتا از نهادها وارد عمل شده و نامه کتبی داشته و جریان را با هماهنگی حضرات پیش برده حالا در دادگاه به خاطر انجام همان کار به زندان محکوم شده است.

این است عاقبت آدم فروشی!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زنگ جدایی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۰۲ ق.ظ

شبیه شهدا بود؛ نه فقط در صورت که سیرتش هم عطر و بوی شهادت می داد. اخلاصش، اخلاقش، پر کاری و بی ادعایی اش، تواضعش، عبادت و ... حال و هوای شهدا و خاطراتی را که از آنها خوانده و شنیده بودیم در ذهن ها تداعی می کرد. با این حال آدمی نبود که هر جا بنشیند دم از رفتن و آرزوی شهادت بزند و ژست بگیرد و دکان باز کند. در این جور مسائل ساکت بود و ادعایی نداشت.

یک بار شاید فقط از دهانش پرید و گفت: رفتم نظام که شهادت نصیبم بشه.

بعد که دید رنگ صورتمان عوض شد و اخم ها در هم گره خورد، زود خنده ای کرد و گفت: ای بابا! شهادت لیاقت میخواد که من ندارم...

اما حقیقت این بود که او لیاقت شهادت را داشت.

یکسال آخر تغییر خاصی در رفتارهایش دیده می شد. لبخند می زد ولی صدای خنده اش بلند نمی شد. جوری رفتار می کرد که انگار دیگر به چیزی دلبستگی ندارد. این حالت هایش مرا نگران می کرد. پیش خودم می گفتم دارد از همه چیز دل می کند.

دو روز از مراسم دامادی من می گذشت. اسباب و اثاثیه را بردیم تهران که آنجا ساکن شویم. معراج هم آمد و کمک کرد. کارمان که تمام شد معراج خواست صبح اول وقت راه بیفتد. دست مرا کشید و گفت: چن دقیقه ای باهات کار دارم.

رفتیم یک گوشه. سر صحبت را باز کرد و چند نصیحت درباره زندگی مشترک داشت که هوای خانمم را داشته باشم اینجا احساس غربت نکند، با او دوست باشم، حساسیت های او را در نظر داشته باشم، هر از گاه به همدان برویم که او خانواده اش را ببیند و فشار غربت اذیتش نکند و ...

بعد شروع کرد درباره پدر و مادر سفارش کردن. توصیه کرد حواسم به آنها باشد. در نبود او به آنها سر بزنم و نگذارم احساس تنهایی کنند و ...

این چه وضع حرف زدن بود! ما بارها از هم خداحافظی کرده بودیم و می دانستیم مدتی همدیگر را نمی بینیم. سابقه نداشت معراج این طوری صحبت کند. خدای من! انگار داشت وصیت می کرد! خودش هم وقتی گفت ممکن است نتواند به پدر و مادر سر بزند، یک لحظه مکث کرد. لبهایش را آرام گزید. بغض راه گلویش را بسته بود.

هاج و واج مانده بودم. فقط توانستم بگویم: این حرفا چیه میزنی داداش؟!

اعتایی نکرد. دستی روی محاسنش کشید. سفارش خواهرها را هم کرد. گفت که به آنها هم زود به زود زنگ بزنم و حالشان را بپرسم. بعد مرا محکم در آغوش کشید و به خودش چسباند. صورت هم را بوسیدم و ... رفت. آخرین تصویری که از او در ذهنم به یادگار ماند، صورتی نورانی است با چشمانی که نم اشک، زیباترش ساخته بود.

راوی: مجید آیینی (برادر شهید معراج آیینی)

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نویسنده جعلی عاقبت به خیر نمی شود!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۸، ۰۴:۱۹ ب.ظ

یک بابایی با استفاده از روابط و نفوذی که در یکی از نهادها دارد توانسته قراردادهایی را برای نگارش و انتشار آثار مرتبط با شهدا ببندد و بعد چون خودش دست به قلم نیست با استفاده از رودربایستی و یا نیاز مالی بعضی از نویسندگان، اثری که به آنها سفارش داده را به نام خود منتشر کند و ...

اینطور آدم ها عاقبت به خیر نخواهند شد.

هم در آخرت باید پاسخگوی جعل عنوان و دل شکسته نویسندگان و حق پایمال شده آنها باشند و هم در این دنیا دیر یا زود خبر همه جا درز پیدا کرده و آبرویی که از قبل پول و چند تصویر جشنواره ای به غنیمت برده اند بر باد خواهد رفت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بغداد آرام کو؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۸، ۰۷:۵۶ ب.ظ

انتشار تصویری از حضور مقتدا صدر از رهبران تأثیرگذار شیعیان عراق که آل سعود برای جذب او تلاش بسیاری داشت، در مراسم عزاداری محرم بیت رهبری و در نزدیکترین مکان به مقام معظم رهبری حاوی یک پیام مهم بود.

اندکی بعد انتشار تصویر حضور سید حسن نصرالله و سردار سلیمانی در کنار معظم رهبری مکمل این پیام گردید.

دیدار صمیمانه موکب داران عراقی اربعین با رهبر انقلاب و تقدیر ایشان و تأکید بر خدمت رسانی بیشتر در این حرکت بزرگ و خیره کننده که نماد وحدت و شکوه مسلمین است نیز مورد توجه همگان قرار گرفت.

در این بین، حمله موشکی و بی نظیر به تأسیسات نفتی سعودی به خصوص مجموعه آرامکو، در تحلیل بسیاری از صاحبنظران وابسته به عربستان، اقدامی ایرانی از جغرافیای عراق توصیف گردید.

رسانه های دنیا اذعان نمودند که این ایران و همپیمانان ایران هستند که سرنوشت منطقه را رقم می زنند.

اکنون آل سعود تلاش دارد خیلی زود صاحبنظران دنیا را متقاعد کند که همچنان در منطقه صاحب نفوذ است و باید در محاسبات بین المللی دیده شود. که اگر چنین نشود حاکمیت آل سعود جایگاه خود را نزد حامیان چپاولگرش از دست داده و احتمال تغییر حاکمیت عربستان قوت خواهد گرفت.

اما

اگر عربستان سعودی توانست در سوریه و لبنان و یمن و ... اوضاع را به نفع خود رقم بزند می تواند به آشوب های عراق هم دلخوش کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انقلابی که به ادارات نرسید

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۸، ۰۸:۵۵ ق.ظ

آدم های همیشه هماهنگ و همه رنگ و همرنگ جماعت اشغالگر قدرت، بله قربان گوهای مطیع و فرمانبر که راز پیشرفت یک شبه و ترقی ناگهانی شان در خم و راست شدن مقابل یقه سفیدهای همه کاره ست.
نمایشگران انقلابی گری بی محتوا و مسلمانی صوری و دهان پر کن که مقام مافوق را در جایگاه خدا نشانده و چشم و گوش بسته و دلخوش به فرمانبرداری محض هستند.
خیل جماعت خنثای سازگار و قالب پذیر، غاصبان مناصب انقلاب بوده و نظام اداری را از روح انقلابی گری اصیل تهی می سازند.
نیروی انقلابی مسلمان، آمر به معروف و ناهی از منکر است و مقام ما فوق خویش را در همه حال، خدا می داند و بس و جهان بینی اش مبتنی بر کمال و معنویت و رضایت حق است. رهپویان طریق حق هیچ گاه مقبول دلبستگان پست و مقام و قدرت و ثروت نبوده و به هر بهانه ای مطرود می گردند.
اگر می خواهیم انقلاب همواره در جایگاه اصلی خود قرار داشته باشد آن را به انقلابی ها بسپاریم. لازمه این تصمیم، تحمل منتقدان و عدالتخواهان و آمران به معروف است.
اگر مدیران و بزرگان جامعه به راحت طلبی و خوش نشینی و عافیت طلبی عادت نکنند از نگاه و زبان منتقد نترسیده و خود را مستحق کمال و رشد می یایند. اما فرهنگ منیت و روحیه استکباری مانع از تحمل منتقدان بوده و همیشه دنبال یارگیری از میان خوش پوش های مطیع و بی زبان و فرمانبردار است که چشم و گوششان را نسبت به همه کژی ها و کژ روی ها بسته باشند. این گونه است که تفکر باندگرایی و قدرت طلبی جای عدالت خواهی و خدمت رسانی را می گیرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برسد به: دادستان جدید بابل!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۸، ۰۲:۰۱ ب.ظ

بابل را می توان با اطمینان، یکی از مهم ترین و تأثیرگذارترین و گاه پر چالش ترین شهرهای استان مازندران و نیز شمال کشور در زمینه های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی لقب داد. از این منظر همواره انتظار بر این بود که مدیران شهری نیز در طراز جایگاه و حساسیت های این دیار انتخاب شوند که در مواردی چنین بوده است. به نظر می رسد دادستان جدید بابل با توجه به رویکرد نو و مومنانه دستگاه قضا و به قرینه حسن انتخاب مدیرکل ارزشی دادگستری استان، فردی با سواد، با اخلاق، شجاع و معتقد به حساب و کتاب آخرت بوده و متناسب با شئون مردم فرهیخته دارالمومنین انتخاب شده باشد. ضمن عرض تبریک و آرزوی توفیق برای ایشان ذکر چند نکته را ضروری می دانم:

یک- دادستان نباید از مردم فراری باشد! بنا بر تأکید مقام معظم رهبری همه مسئولان موظف به حضور در اجتماعات مردمی و پاسخگویی نسبت به حوزه مسئولیتی خود هستند. متأسفانه به رغم دعوت مکرر و علنی نیروهای انقلابی گاه شاهد فرار بعضی از مسئولان از مواجهه با مردم و پاسخگویی پیرامون ابهامات حوزه کاری شان هستیم که این رویکرد با فلسفه و اهداف تشکیل نظام اسلامی منافات دارد. بی تردید شیوه خداپسندانه دادستان استان در انتشار شماره تماس مستقیم خود و پاسخگویی غیرگزینشی حتی به تماس های ناشناس و گاه شنیدن بد و بیراه های معدودی از شهروندان و البته اقناع مراجعان و پیگیری امور آنها هیچ گاه از خاطره مردم شریف این استان مظلوم محو نخواهد شد.

دو- قوه قضاییه ویترین نظام بوده و دادستان با توجه به جایگاه خود که بیشترین مراجعات مردمی را شاهد است باید بنا به حکم عقل و شرع حتی با متهمان و مجرمان نیز منطبق بر آداب و اخلاق دینی رفتار نماید چه برسد به آن که خدای ناکرده بنا بر ضعف اعصاب و فقر تربیت، گاه مردم عادی را هم در مراجعات معمول مورد هتک و وهن قرار دهد.

سه - دادستان، وکیل مدافع و عامل و اجیر مسئولان و صاحبان قدرت نیست. این مبنا که در هر تنازعی حق با صاحبان میز است از اساس غلط بوده و ثمره ای جز تبعیض و نفی اصل سازنده امر به معروف و نهی از منکر نخواهد داشت. همه مسئولان، فرزندان و دامادهایشان با مردم عادی در پیشگاه قانون یکسان بوده و انتقاد در چارچوب صداقت و اخلاق، بالاترین هدیه مردم به مسئولان به شمار می آید. نمی شود به مردم گفت که اشتباه و خطای مسئولان را به پای نظام ننویسند اما در وقت انتقاد و سوال از مسئولان، یقه شان را گرفت و به تضعیف نطام متهمشان ساخت!

چهار- دادستان باید داد مردم را از بیدادگران بستاند. با توجه به اختیارات بیان شده در قانون می توان دادستان را بی شک در رأس هرم قدرت یک شهر دانست. تردیدی نیست که استفاده درست از این اختیارات در راستای احیای حقوق عامه و تقابل با مظاهر ظلم و فساد علاوه بر تقویت اعتماد عمومی، حمایت محکم و جانانه نیروهای انقلابی را نیز به دنبال خواهد داشت. از این منظر در وهله نخست، دادستان بابل باید گوشی شنوا برای شنیدن گزارشات مردمی پیرامون تخلفات اقتصادی بعضی از مابهتران داشته باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بعضی مأموران انتظامی بچه اند

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۸، ۰۶:۵۰ ب.ظ

شما هم لابد بارها شاهد بوده اید که بعضی از مأموران نیروی انتظامی با برخورد زشت و نسنجیده خود باعث آزار و وهن دیگران و بی آبرویی نهاد خود می شوند.

این مسأله نباید باعث زیر سوال رفتن همه نیروهای این مجموعه و نادیده گرفته شدن تلاش ها و مجاهدت های آنها بشود. هر سیستم و مجموعه ای دارای عناصر خوب و گاه نامطلوب است.

البته نیروی انتظامی با توجه به برخورداری از لباس رسمی، باید متوجه حساسیت اقدامات خود بوده و بداند که اشتباه آنها گاه از سوی بعضی از مردم به پای نظام نوشته می شود.

این قلم بارها درباره عملکرد نیروی انتظامی مطالبی نگاشته است. در موارد متعددی به دفاع از اقدامات شایسته عناصر خدوم این نیرو پرداخته ام. گاهی هم البته بنا بر رسالت ایمانی خود از بعضی رویکردها و رفتارهای اشتباه آنان انتقاد کرده ام.

یکی دو مأمور بی جنبه و عقده ای ناجا در مازندران تحمل همین مقدار نقد را هم نداشته و به ارائه گزارش مغرضانه اقدام نموده اند. این گزارش تا الان به نتیجه ای نرسیده و مسئولان ذی ربط با توجه به شناختی که از حقیر داشته اند مسأله را تلفنی با من در میان گذاشته و به پوچی این نوع پرونده سازی ها اذعان نموده اند. امیدوارم دوستان عزیزم در حفاظت اطلاعات نیرو با حساسیت بیشتری نسبت به خوی بچگانه یکی دو عنصر نامطلوب که با رفتار غرض ورزانه خود ممکن است باعث تحریک فعالان رسانه ای نسبت به نظام اسلامی شوند در حفظ سلامت مجموعه انتظامی کوشا باشند.

کسی که نیم نگاهی به وضعیت حجاب و عفاف در مناطق تفریحی شمال کشور داشته باشد بی تردید به رویکرد چند مأمور عقب افتاده ای که پرونده سازی برای نیروهای مومن و منتقد را اولویت خود قرار داده اند پوزخند می زند.

به حول و قوه الهی در دفاع از باورهای اصیل اسلام و انقلاب و عمل به اصل امر به معروف و نهی از منکر تعلل نخواهم ورزید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فکر سیاه و زندگی سیاه تر!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۵۸ ق.ظ

بعضی آدم ها هستند که زندگی شان سیاه و تیره است.

بگذارید اول منظورم را دقیق تر توضیح دهم.

همه انسان ها در زندگی خود با التهاب ها و فراز و نشیب هایی مواجه می شوند. گاه اوضاع زندگی بر وفق مراد است و گاه نه. گاه زین به پشت است و گاه پشت به زین. این نوسان و پیچ و خم در زندگی همه وجود دارد و گذراست.

زندگی بعضی افراد هم انگار همیشه درگیر گره ها و اتفاقات سیاه و ناخوشایند است و رنگ خوشی و شادی در سیر حیاتشان دیده نمی شود. این موضوع ربطی به مسائل مالی و مادی ندارد و چه بسیار مردمی که در اوج مشکلات نیز شاد و خوشحال زندگی می کنند.

نمی خواهم درباره زندگی همه یک نظر ثابت را اصل بدانم.

دو نفر در مسیر زندگی من قرار گرفتند که زندگی شان عجیب دستخوش تیرگی بود. آنها سال های سال در پیرامون خانواده خود با مشکلات عجیبی از قبیل انواع بیماری های مهلک و ... مواجه بودند که با هیچ دعا و نذر و ... برطرف نمی شد. برایم عجیب بود که چرا پایانی بر تیره بختی این دو وجود ندارد.

به زندگی و طرز فکر هر دو نفر بسیار نزدیک شدم. بارها با آنها صحبت و بحث کردم تا جان مایه درونشان را بهتر و بیشتر بشناسم. عقبه ذهن هر دو نفر برایم جالب و عجیب و دردناک بود.

نفر اول یک لحظه هم به خودش آرامش نمی داد. مدام در فکر زندگی دیگران بود و تا حرفی از خوشبختی و موفقیت کسی به میان می آمد زود ابرو در هم می کشید و دندان هایش را روی هم می فشرد و با بغض دعا و نفرین را پیش می گرفت و آرزوی شکست و بدبختی و نابودی دیگران را داشت. از او پرسیدم چرا اینقدر بد دیگران را می خواهد؟ چه اشکال دارد آدم از توفیق دیگران خوشحال شده و لبخند بر لب بیاورد؟ پاسخ روشنی نداشت. انگار این خصلت در تار و پود وجودش ریشه دوانده بود و نمی توانست پیروزی و خوشبختی دیگران را ببیند و تحمل کند.

نفر دوم البته کمی اوضاع فکری بهتری داشت اما عجیب کینه ای بود. دوستی داشت که سر یکی دو مسأله نه چندان مهم و خاله زنکی بینشان کدورت و بگو مگو ایجاد شده بود. یک آن از یاد او غافل نمی شد و مدام دنبال بدگویی از او بود و همه را بر ضدش می شوراند. یک بار برایش بیماری سختی پیش آمد که تا حد مرگ جلو رفت. البته قبلا هم این اتفاق برایش افتاده بود. وقتی در کما بود حتی از سوی بعضی از کادر درمان بحث اهدای اعضای او هم مطرح گردید. خدا رحم کرد و با دعا و اشک و آه خانواده بالاخره به هوش آمد و حالش رو براه شد.

خیلی ها وقتی تا دو قدمی مرگ می روند و بر می گردند دیگر زندگی شان متحول می شود و خیلی از مسائل معمول زندگی را کوچک و غیرقابل اعتنا شمرده و در پی جبران اشتباهات خود بر می آیند.

این بنده خدا اما اینطور نبود. مثلا یک بار به او گفتم درد و بلایت بخورد توی سر ترامپ! اخم هایش را در هم کشید و گفت: خودم باید بگویم دردهایم توی سر کی بخورد. بعد دوباره اسم همان رفیق گذشته را آورد و ...

قصد ندارم این دیدگاه را درباره همه تعمیم داده و صادق بدانم؛ اما شک ندارم بعضی افرادی که فکری سیاه و بد درباره دیگران دارند، زندگی شان نیز تیره و سیاه رقم می خورد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا