اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

ارتفاع پست!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۳۱ ب.ظ

 

کمترین وظیفه اخلاقی در قبال کسی که قدمی برایمان برداشته و لطفی در حقمان روا می دارد این است که از او تشکر کنیم؛ حتی اگر هیچ توقعی نداشته باشد. شرط ادب این است که قدردان محبت دیگران باشیم و اگر چنین نکنیم در نگاه جامعه، رفتارمان به دور از ادب و اخلاق به شمار می آید. با این وصف در مقابل نعمت های ناتمام خدای یکتا وطیفه ای بزرگ و ناتمام در شکرگذاری داریم.

امام حسن مجتبی علیه السلام: «أَللُّؤْمُ أَنْ لا تَشْکُرَ النِّعْمَةَ.»

پستى آن است که شکر نعمت را نکنى.

تحف العقول ص 233

و یادمان نرود، شکر نعمت نعمتان را افزون می سازد. در عرصه روابط اجتماعی و خانوادگی نیز تشکر در مقابل لطف دیگران یک ارزش اخلاقی بایسته محسوب می شود که ترک آن زیبنده مومنین نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اولویت با واجب است!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۰۸ ق.ظ

See the source image

 

مشهد که می روی مواظب باش نمازت در بین راه قضا نشود. زیارت مستحب است و نماز واجب. نیمه شب را که در هیأت می گذرانی مراقب باش از نماز صبح جانمانی. میهمانی و دورهمی و اجتماع مؤمنین ارزشمند است به شرط آن که آلوده هجو و غیبت و تهمت و ... نباشد. امام حسن مجتبی علیه السلام: «إِنَّ مَنْ طَلَبَ الْعِبادَةَ تَزَکىّ لَها، إِذا أَضَرَّتِ النَّوافِلُ بِالْفَریضَةِ فَارْفَضُوها.»

به راستى هر که عبادت را به خاطر عبادت طلب کند خود را تزکیه نموده است. هر گاه مستحبّات به واجبات زیان رساند آن را ترک کنید.

تحف العقول ص 236

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خانه لاکچری حاج صفی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۶:۴۰ ب.ظ

خانه لاکچری احسان حاج‌صفی +عکس

 

نمیدونم واقعا چرا این عکس در فضای مجازی منتشر شده اما تیتر سایت ها این بود: خانه لاکچری احسان حاج صفی!

اگه واقعا انگیزه ایشون از انتظار عکس پز دادن بوده باید عرض کنم آقا احسان! پول داری نوش جونت خدا بیشترش کنه اما مواظب باش دل کسیو آب نکنی. این ایام گرونی خونه و اجاره خونه باعث ناراحتی و افسردگی و ترس خیلی از هموطنان ما شده که درد مستأجری دارن. چن شب پیش با یکی صحبت میکردم بغض کرده بود که با این قیمتا ما هیچ وقت صاحب خونه میشیم؟ اینا این عکسا رو ببینن دلشون میشکنه. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بدون توقف!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۴۲ ق.ظ

 

اسلام دین فرهنگ و دانش است و توقف در رشد و کمال را نمی پسندد. ز گهواره تا گور باید دنبال دانش بود و هیچ فرصتی را نباید به بطالت و بیهودگی هدر داد. یا باید آموخت و یا باید آموزش داد. جامعه ای که علم آموزی در آن به یک ارزش تبدیل شود جامعه ای عقب مانده و ضعیف و وابسته نخواهد بود.

امام حسن مجتبی علیه السلام: «عَلِّمِ النّاسَ عِلْمَکَ وَ تَعَلَّمْ عِلْمَ غَیرِکَ.»

مردم را با دانشت، دانش بیاموز و خود نیز دانش دیگران را فراگیر.

بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 111 ، ح 6

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بهاییت، وهابیت و لیبرال ها بر ضد چاووشی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۰۷ ب.ظ

3pn3_photo_2020-03-13_22-22-32.jpg

 

آیا خبرگزاری فارس و صدا و سیما و ... که برای دفاع از رضا رشیدپور سر جریان افشاگری دستمزدها سنگ تمام گذاشتند حاضرند اینجا که پای اهل بیت در میان است از محسن چاووشی هم حمایت کنند؟

هجمه سنگینی از طرف عناصر واداده دشمن شروع شده تا دیگر هنرمندی جرات نکند برای اسلام و اهل بیت قدم بر دارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ماه رمضان، یک ماه دیگر تمدید شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۲:۵۱ ق.ظ

 

آنهایی که از راه خدا جدا شده اند و از دین بیزارند تبلیغ می کنند که روزه داری کار خوبی نیست و ضرر دارد و حال انسان را می گیرد و کارش را عقب می اندازد و اعصابش را خورد می کند و... به این می گویند تبلیغات منفی! آنها می خواهند کاری کنند که مردم از روزه فراری باشند.

ما روزه دارها آبروی خدا را نگه داریم. بی حال و افسرده نباشیم. زود از کوره در نرویم. از کار کم نگذاریم. شاداب و با روحیه باشیم؛ طوری که اگر از ما بپرسند حاضرید ماه رمضان یک ماه دیگر هم تمدید بشود با شوق و لبخند استقبال کرده و چشم شیطان را کور کنیم!

سعی کنیم رفتار ما تبلیغ احکام خدا باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آخرین جمله مولا چه بود؟

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۱۲ ب.ظ

 

آدم ها در آخرین لحظات عمرشان وقتی می دانند دیگر فرصتی ندارند مهمترین دغدغه هایشان را بر زبان می آورند. کسی که نگران اموالش است درباره آن توصیه های لازم را یادآور می شود. یا فردی که نگران فرزند و اهل و عیالش است دغدغه خود را درباره آنها بیان داشته و سفارش های لازم را به زبان می آورد.

آخرین جمله مولا علی علیه السلام که غمخوار مردم و پدر امت بوده و هست می تواند از این منظر جالب و مهم باشد.

نقل است مولای متقیان در آخرین لحظات عمر شریفش پیش از آن که شهادتین را بر زبان جاری ساخته و چشم از این دنیا فرو ببندد آیه 128 سوره نحل را بر زبان جاری ساخت1: "إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَالَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ"

 خدا با کسانى است که پروا داشته و نیکوکارند.

این آیه می تواند مهم ترین توصیه هادی امت و نسخه نجات بخش بشر برای تأمین سعادت دنیا و آخرت محسوب شود.

با خدا بودن و عمل به دین او در کنار خدمت و احسان به مردم، مکمل رشد معنوی و ایجاد جامعه انسانی و شرافتمندانه است.

خدا رحمت کند سید آزادگان، مرحوم سید علی اکبر ابوترابی را که در زمان اسارت در اردوگاه های مخوف حزب بعث و یا پس از آزادی هر جا که می خواست نصیحتی کند این عبارت را بیان می نمود: پاک باش و خدمتگذار.

ابعاد فردی و اجتماعی اسلام را می توان با همین جمله کوتاه به جهانیان شناساند. پاک باش یعنی خدا را عبادت کن و از گناه دور باش و حقی از دیگری ضایع نکن و خدمتگذار یعنی گره گشایی از کار خلق را اوج عرفان و بالاترین دستاویز قرب به خدا بدان. خودسازی و کمک به دیگران عصاره معارف مکتب وحی است.

1- بحار الانوار، ج 42، ص 292

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اومانیسم واقعی یعنی این!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۷:۴۲ ب.ظ

See the source image

 

اسلام اتفاقاً از همه مکاتب مادی و معنوی عالم، انسان دوست تر و انسان محورتر است. چون خدا اراده کرده همه جهان را به تسخیر بشر در آورد. "سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ" لقمان20

اشرف مخلوقات عالم باید صاحب همه کمالات مادی و معنوی عالم باشد، اگر خودش خودش را عقب نیندازد! انسان، حیوان نیست و ابعاد وجودش فقط در چارچوب بدن نمی گنجد. انسان برای آن که انسان شود و اشرف مخلوقات، باید به همه ویژگی های درون خود توجه نشان دهد. "عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ" (مائده105) به خودت بپرداز و حواست را جمع کن که معنای انسانیت را به بازی نگیری، بزرگ شوی و دنیا را زیر پای خودت ببینی.

اسلام آیین انسان محوری است و الگوی انسانیت را در سوره انسان به نیکی بیان می دارد: " وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا" آیه8  انسانِ انسان محور نه تنها لذایذ دنیا را فقط برای خودش نمی خواهد بلکه غذای سهم خودش را به آن نیاز دارد هم به دیگری می بخشد بی هیچ چشمداشت و توقع و منّتی. "إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا" آیه9

اگر آن قدر بزرگ شدی که برای خدا و بی آن که انتظار یک تشکر خشک و خالی را از دیگران داشته باشی، از آن چه که حق و نیاز خودت است بگذری و انسان دیگری را محور توجّهت قرار دهی، انسان حقیقی و "انسان محور واقعی" شده ای.

راستی دقت کرده اید خدا چه زیرکانه، در سوره ای که به نام انسان است، الگوی راستین انسانیت را معرفی کرده است؟! این آیه ها در شأن و وصف چه کسی نازل شده است؟

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت                    متحیّرم چه نامم شه ملک لافتی را

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای خدا چه کرده ایم؟

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۲:۴۵ ب.ظ

 

برای خدا قدمی برداشته ایم که توقع داریم او هم خواسته مان را اجابت کند؟ خدا به اندازه کافی در حقمان لطف داشته و بالاترین نعمت هایش را ارزنی مان نموده است؛ اما آیا کمترین وطیفه ما در قبال او اطاعت از فرامینش و عمل به دستورات دینش نیست؟ اگر برخلاف جهت خدا حرکت می کنیم خیلی نباید توقع اجابت دعاهایمان را داشته باشیم. بنده ای که مطیع خدا باشد خدا نیز امور زندگی اش را تسهیل نموده و عالم ماده و معنا را مسخّر او قرار می دهد:

«مَنْ عَبَدَ اللّهَ عَبَّدَ اللّهُ لَهُ کُلَّ شَىْء»1

کسى که خدا را اطاعت و عبادت کند، خداوند همه چیز را مطیع او گرداند.

1- امام حسن مجتبی علیه السلام تنبیه الخواطر، ج ۲، ص ۱۰۸

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برویم سر اصل مطلب!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۰۷ ب.ظ

 

باب علوم عالَم بود؛ قبول

یگانه تقوا و دردانه عرفان بود، صحیح

شیر مردان روزگارش بود، درست

از کسی نمی ترسید

جنگاور بی نظیر

سجده ها و تهجدش بی مثال

آقای یک مملکت و حاکم سرزمین عرب

شهرت و ابهتش به جا

یار مظلومان و یتیمان

فکر و تدبیرش مثال زدنی

عدالتش شهره آفاق

و ....

همه صفات و ویژگی های او ارزشمند و ستودنی و یکتا

اما

اینها همه اش مقدمه است. اصل مطلب جای دیگری است.

آن هنگام که ضربت شمشیر خصم، فرق نازنینش را شکافت و رایحه شهادت را استشمام نمود، نفس راحتی کشید و سرود: به خدای کعبه رستگار شدم.

"جوان‌ها! برادرها! شهادت، مرگ تاجرانه و مرگ آدم‌های زرنگ است. این هدیه را خدا به چه کسی میدهد؟ خدا این هدیه را ارزان نمیدهد؛ به کسانی میدهد که در راه او مجاهدت کنند."1
1- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار خانواده‌های شهدای کرمان ۱۳۸۴/۲/۱۲

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وصل دوستی!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۴:۱۰ ب.ظ

 

با هر کس به راحتی نمی شود دوست شد و اعتماد کرد و بساط رفاقت چید. دوست باید امین و سالم و صالح باشد و از این رو برای صمیمت و اعتماد به افراد نیازمند تحقیق و تأمل هستیم؛ اما اگر به کسی اعتماد کردیم و با او دوست و صمیمی شدیم باید در خوشی ها و ناخوشی ها شریکش باشیم و در وقت مصائب تنهایش نگذاریم. اشتباهش را نادیده بگیریم و در رفع مشکلاتش مددکار باشیم. دوستی های پایدار ارزشمندتر از رفاقت های فصلی و زودگذر است.

«قالَ الْحَسَن(علیه السلام) لِبَعْضِ وُلْدِهِ: یا بُنَىَّ لا تُواخِ أَحَدًا حَتّى تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ فَإِذَا اسْتَنْبطْتَ الْخُبْرَةَ وَ رَضیتَ الْعِشْرَةَ فَآخِهِ عَلى إِقالَةِ الْعَثْرَةِ وَ الْمُواساةِ فِى الْعُسْرَةِ.»

امام حسن(علیه السلام) به یکى از فرزندانش فرمود: اى پسرم! با احدى برادرى مکن تا بدانى کجاها مى رود و کجاها مى آید، و چون از حالش خوب آگاه شدى و معاشرتش را پسندیدى با او برادرى کن به شرط این که معاشرت، بر اساس چشم پوشى از لغزش و همراهى در سختى باشد.

تحف العقول ص 233

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سواد رسانه از نگاه امام حسن علیه السلام

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۶:۲۲ ب.ظ

See the source image

 

خیلی حرف ها می شنویم که اصلا معلوم نیست مطابق حقیقت باشد. رسانه ها گاهی دروغ می گویند. این روزها هر کس اگر دنبال شیطنت باشد می تواند با استفاده از ظرفیت فضای مجازی، خبری دروغ و یا تحریف شده و فیلم و عکسی دستکاری شده را هزاران بار ارسال کرده و حقایق را وارونه جلوه دهد. به آنچه که می شنویم یا می خوانیم یا تصاویر و فیلم هایی که معلوم نیست از کجا و چطور تهیه شده است اعتماد نکنیم. واقعیت را باید با چشم سر و چشم دل و تحقیق و بررسی کشف نمود. گاهی حق و باطل به راحتی و با ساده انگاری جا به جا می شوند. مواظب باشیم به هر خبر و مطلبی اعتماد نکنیم:

«بَینَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ أَرْبَعُ أَصابِعَ، ما رَأَیتَ بِعَینَیکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیکَ باطِلاً کَثیرًا.»

بین حقّ و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشمت بینى حقّ است و چه بسا با گوش خود سخن باطل بسیارى را بشنوى.

تحف العقول ص 229

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به این کنایه آقا دقت کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۷:۱۲ ب.ظ

 

امروز مقام معظم رهبری ضمن تشکر از زحمات مسئولان پزشکی کشور، توصیه ای هم درباره نیاز معنوی مردم به شب های قدر و حضور در مساجد داشتند و جمله ای خاص را بیان کردند که بسیار قابل توجه است و شاید طعنه آمیز:

 

"توصیه‌ام این است که بررسی این مورد را به کسانی بدهید که اهمّیّت حضور دعا و توسّل و مسائل معنوی را به معنای واقعی کلمه درک کرده باشند؛ اینها بررسی کنند مسئله را و تصمیم‌گیری کنند؛ هر چه تصمیم‌گیری کردند، بر عهده‌ی من و همه‌ی مردم است که بر طبق آن تصمیم‌گیری‌ها ان‌شاءاللّه عمل بشود. "

 

یادمان نمی رود بعضی آقایان وزارت بهداشت همان کسانی هستند که در ماه محرم هم بی اطلاع از نشاط معنوی حاصل از ابراز ارادت به ساحت اهل بیت علیهم السلام، حضور در مجالس روضه را باعث افسردگی و اندوه دانستند!!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک درس کوچک از روزه داری

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۰۳ ب.ظ

See the source image

 

گرسنه ای؛ اما نمی توانی غذا بخوری. تشنه ای نمی توانی آب بنوشی. هر حرفی را نمی توانی بزنی، هر جایی نمی توانی بروی و ... بعضی کارهایی که دلت می خواهد را برخلاف معمول، نمی توانی انجام بدهی و مجبوری که صبر کنی. چون برای خدا روزه گرفته ای.

در قاموس مفاهیم دین، صبر را به روزه معنا کرده اند: استعینوا بالصبر و الصلاة.

به عمر یک انسان و ماجراهای زندگی او نگاه کنید. انگار قرار نیست همه امور بر وفق مراد ما باشد. گاهی فراز و نشیب های زندگی طاقتمان را طاق می سازد و کاممان را تلخ می کند.

کمترین ویژگی روزه همین است که تو را برای روزهای سخت زندگی، آماده می سازد. یاد می گیری که صبر کنی و از دشواری ها و کمبودها و ناملایمات نهراسی.

یاد می گیری که سختی ها هم محدود است و دوره ای دارد و ساعت افطار بالاخره فرا می رسد و گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی. الصبر مفتاح الفرج؛ این نیز بگذرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یا کریم!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۷:۲۵ ب.ظ

See the source image

 

خیلی ها دل ندارند دست توی جیب برده و بخشی حتی ناچیز از مال و دارایی شان را برای خدا به نیازمندان بدهند. بنابراین آدم هایی که اهل بخشش و دستگیری هستند و درخواست نیازمند را رد نکرده و درصدد کمک بر می آیند افرادی بزرگ و خیّر به شمار می آیند.

در این میان، افرادی هم هستند که بزرگواری را به حدی فراتر رسانده و قبل از آن که کسی به آنها رو بزند و خجالت بکشد و تقاضایش را مطرح کند درصدد رفع مشکل او بر می آیند. به این افراد می گویند: کریم. کرامت و بزرگواری از مختصات همیشگی ائمه بوده و هر کس که دنبال رهروی از خاندان طهارت است طبع خود را نیز بلند مرتبه ساخته و به استقبال کار خیر شتاب می کند.

یک نکته را هم فراموش نکنیم، این که در موقع قطحی و کمبود و گرانی به فکر کمک به دیگران باشی، ارزشی بالاتر از بخشش در شرایط عادی جامعه دارد:

 قِیلَ فَمَا الْکَرَمُ قَالَ الِابْتِدَاءُ بِالْعَطِیَّةِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ فِی الْمَحْلِ قِیلَ فَمَا الدَّنِیئَةُ قَالَ النَّظَرُ فِی الْیَسِیرِ وَ مَنْعُ الْحَقِیر

از امام مجتبى سؤال شد: کرم چیست؟ فرمود: آغاز به بخشش نمودن پیش از درخواست نمودن و اطعام نمودن در وقت ضرورت و قحطى. سؤال شد: دنائت و پستى چیست؟ فرمود: کوچک بینى و دریغ از اندک.

تحف العقول ص 225

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از وحید جلیلی به ابراهیم حاتمی کیا!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۲۹ ق.ظ

See the source image

 

یک نقد خوب و باحال را وحید جلیلی درباره "خروج" حاتمی کیا نوشته که بسیار جالب و تاریخی است. امیدوارم حاتمی کیای عزیز این متن سازنده را خوانده باشد:

 

«توی دِه راهش نمی‌دادند سراغ خانه کدخدا را می‌گرفت» این ضرب المثل دهاتی، حالا در فیلم حاتمی کیا صورتی شهری و مدرن پیدا کرده است: «طرف را توی سینما راه نمی‌دادند، سراغ دفتر رئیس جمهور را می گرفت.» 

***

«مزرعه»، یک لوکیشن کاملا آشنای هالیوودی و از پرتکرارترین مناظر در سینمای آمریکا است؛ اما در سینمایِ آمریکا فیل‌ها (و البته آمریکا الاغ‌ها)ی ایران، مزرعه و روستا؛ معمولا منطقه ممنوعه و خط قرمز محسوب می شود.
سرمایه داریِ رانتیِ لیبرالِ ایران،  تنها در صورتی حاضر است صندوق ذخیره فرهنگیان و بانک ها و دیگر منابع عمومی را برای سینمای تهران شمالی،  تاراج کند که قبلا قول گرفته باشد داهاتی‌ها و جوات موات‌ها را از ذهن جامعه بفراموشانند!
 
در طول بیش از دو دهه، در سینمای اِشغالی ایران، سهم چندانی به حدود ۳۰ درصد ایرانی ها که در روستاها زندگی می کنند و بیش از ۷۰ درصد ایرانی ها که در شهرهای بزرگ زندگی نمی کنند؛ نرسیده است. 

اگر هزار فیلم سینمایی در لوکیشن های بین شهرک غرب و کامرانیه ساخته شود آیا امیدی هست  در کنار آن؛ دردها و حماسه ها و نیازها و ظرفیت ها و قهرمان ها و ماجراهای دراماتیکِ عیسی آباد فارسان، جلایر ساوه، شگیم بلوچستان، گوار اراک،کوتاه دره نهاوند، افین قائنات، وامنان آزاد شهر، کَزَج اردبیل، بلبل آباد بشاگرد، رکن آباد یزد، صدخرو سبزوار، سیروان ایلام، خانوک زرند، عمری نیک شهر،کرفس همدان، فلارد لردگان، قره داغ بوکان، غنی آباد بشرویه، چاش قائم شهر، سرتنگ لیراب کهگیلویه ، تخته جان درمیان و بیش از «شصت هزار» روستای دیگر؛ در حد تهران یا نصف آن یا یک پنجم آن یا یک دهم آن در سینمای ایران منعکس شود؟


****    

حتی آنها که در تهران و دیگر شهرهای بزرگ، زندگی می کنند نیز فقط در دو حالت امکان بازنمایی در قاب سینمای اِشغالی ایران را دارند: یا جزو طبقه مرفهِ بی هویتِ غربزده (که برای رد گم کردن و بی هیچ معیاری،  طبقه «متوسط» نامیده می‌شوند!) باشند و یا  جز نکبت و فلاکت و سیاهی و تباهی و ناامیدی و اندوه را تداعی نکنند.

بخش مهمی از این قواره قناس و کج و معوج؛ نتیجه  فروکاستن «نقد سینما» به «نقد فیلم» است.کار صنعت مفرّح نقد فیلم در ایران، که هواداران زیادی از نوجوانان دبیرستانی تا ژورنالیست های ذوق زده دارد؛ انکار سینما به مثابه یک کلیت و یک امر ملی؛ و تعمیق این بی ریختی  در فیلمسازی بی قواره کشور است. 

 

****


هالیوودی‌ها «گاوچران» (COWBOY) را به یکی از قهرمانان اصلی سینما در جهان تبدیل کردند و بسیاری از هنرپیشه های تراز اول سینمای غرب را در لباس کشاورز و مزرعه دار و گاوچران دیده ایم؛ اما سینما و تلویزیونِ «طبقه متوسط!» ایران، اگر هم گاهی از سرِ ترحّم یا تنوّع، نگاهی به این سو بیاندازند؛ روستا و دهقان و برزگر را  نوعا به عنوان مزّه و شوخی، یا خس و خاشاکِ صحنه استفاده می کنند و کمتر سالیست که حتی ۵ درصد فیلم ها، دوربینشان به سمت ماجراها و قهرمان‌های ِ۷۰ درصد ایران (روستاها و شهرهای کوچک) بچرخد. در چنین سینمایی حاتمی کیا در بیستمین فیلمش به زیارت مزرعه داران ِروستای شهید پرور عدل آباد رفته است.

****

پرسش حاتمی کیا از اساس پرسش غلط و غیرمنصفانه ای است و رئیس جمهور محترم و محبوب را -که در انتخابش، رای  سلبریتی ها و از جمله خود حاتمی کیا را داشته - بی خود نشانه رفته است. 
دهاتی ها را در این دوره به کجا راه می‌دهند که حالا یقه رئیس جمهور را بگیریم که چرا به پاستور راهشان نمی دهی؟!

***

حاتمی کیا خوب می داند آن مرد که برای رحمت و نه برای قضای حاجت، هلی کوپترش در روستا می‌نشست؛ رفته است؛ و گزارش جشن خداحافظی‌اش را،  رفقای فیلمساز با شوق زایدالوصفی در بوق کردند.کسانی که بیشتر از  نقاط ضعفِ مهم و خسارت بارِ او با نقاط قوتش مشکل داشتند و از جمله این که برای یحیی‌ها بیش از بچه سوسول‌های سعادت آباد، برای رحمت‌ها بیش از سلبریتی‌ها و برای عدل آباد بیش از پاستور، ارزش قائل بود. 

و امروز تراکتور رحمت، هر کجای تهران که بایستد (از جمله خانه سینما یا هر کدام از دفاتر فیلمسازی) همان قدر غریبه و وصله ناجور است که جلوی ریاست جمهوری.

این ریاست جمهوری یک شبه از مریخ نازل نشده بلکه سال‌ها در زمین مساعد یک عقبه فرهنگی - اجتماعی - رسانه ای - سینمایی- تلویزیونی بالیده و به چنین قامت موزونی رسیده است. 

*** 


۳۰ سال است نزدیک به ۷۰ درصد مردم ایران از جمله حدود ۳۰ درصدی که در روستاها زندگی می کنند، اجازه ورود به هیچکدام از ایالات متحده تهران شمالی (از جمله سینما) را ندارند.
اخذ ویزا برای ورود روستاییان به سینمای ایران  تنها در صورتی ممکن است که قبلا دعوت‌نامه‌ای از کن و برلین و ونیز و... برای نمایشِ «تباهی شان» داشته باشی و نه «انگیزه و تحرک و حماسه وفرهنگ و تلاش و آرمان و امیدشان». 
 
****

تجزیه‌طلبان سالهاست تلاش کرده‌اند تا کشور خودشان را در  قلب جمهوری اسلامی، تاسیس کنند و به خودمختاری هم قانع نیستند چرا که ایالت‌های خودمختار در حوزه دفاعی و سیاست خارجی تابع حکومت مرکزی‌اند و تجزیه‌طلبانِ تهران شمالی، پیش از هر چیز با سیاست خارجی و قدرت دفاعی جمهوری اسلامی مخالفند. 
قدرت دفاعی ای که اصلی ترین پشتوانه اش به گواهی دقیقِ حاتمی کیا، همچنان؛ عباس ها و رحمت ها و یحیی ها و نرگس ها هستند که با برجام یک و دو و سه و... هم نمی توان خنثایش کرد.

***
درهای «صنعتِ تخدیرِ تهران شمالی» که دوست دارند «سینمای ایران!» بنامندش، فقط به روی روستاییان ایران بسته نیست؛  در طی ۳۰ سال گذشته به ندرت یک سردار ایرانی از همت و باکری و خرازی گرفته تا زین‌الدین و صیاد و احمد کاظمی و قاسم سلیمانی اجازه ورود به قاب دراماتیک سینما و تلویزیون  ایران را داشته اند. 
درهای قلعه سینمای تهران شمالی، عمدتا بر روی قهرمانان ایران بسته بوده است و هزاران کماندار قلم به دست و غیور،  بر باروهای فجازی کشیک می‌کشند، مبادا قلعه به روی مردمانی که آرمانشهرشان غرب نیست، گشوده شود. یکی دو صحنه اش را  در واکنش رسانه «ملی» جمهوری اسلامی به «به وقت شام» و نشست خبری «خروج» در جشنواره «فجر» دیدیم.  

هزاران  دانشمند و پژوهشگر و متخصص و مخترعی که ایران را در نانو تکنولوژی، بیوتکنولوژی، هوافضا، انرژی هسته‌ای، صنایع نظامی و غیره به رده‌های اول تا هشتم جهان رسانده‌اند؛ اجازه ندارند در کنار تصویر پر تکرار قاچاقچی ها و معتادها و دزدها وعرق خورها و لات ها و و فاحشه‌های مدرن  و... حتی یک فریم، حتی یک پلان در این سینما و تلویزیون دیده شوند.
سلبریتی‌هایی ‌که حتی از حضورشان در حلقه‌های چند ده نفری، سلفی منتشر می‌کنند و لایک می‌گیرند و «ما بیشماریم» هشتگ می کنند، در انقلابِ دهها میلیونی ایرانی‌ها؛ در پاسداشت حاج قاسم از اهواز تا تبریز و از مشهد تا اصفهان و از تهران تا کرمان، غایب‌اند و چه بسا خشمگین از موج اقیانوسی که حاج قاسم را چونان کشتیِ نجات، بر دست و دیده نشانده بود. 

*****************  

حالا اما «صنعت تخدیر تهران شمالی»که با شناسنامه جعلی «سینمای ایران» میشناسیمش شگفت زده و خشمگین است.

حاتمی‌کیا خروج کرده است و با تراکتور از روی همه قواعد سینمای تهران شمالی - سینمایی که خود، دیرزمانی گروگانش بود - رد شده است.
«خروج»؛ورود مصمّم به خط درگیری است. 
تهران شمالی، سال ها کوشیده است سینمایش را با شاسی بلندهای چشم پرکن و دخترکان بزک کرده و تیکه های سیاسی و شوخی های جنسی غالب کند.
تراکتور دربرابر سانتافه؛
 پیرمردان و پیرزنان در برابر تین‌ایجرهای عشوه‌گر،
فریاد صریح سیاسی در برابر آروغ های آنارشیستی نئوکان‌های وطنی،
 و منطق نجیب و محکم ایرانی در برابر پرده دری غربزده های سخیف؛
سینمای دگراندیش انقلاب را دوباره سرافراز کرده است. 
خروج اگر چه فرصت اکران بر پرده نقره ای را نیافت اما جنس داستان و تصویرش از «سینما»یی‌ترین‌های این سال‌هاست. 

**** 
رحمتِ بخشی همان عباس حیدریِ آژانس شیشه ای است که روی زمین کار می کرد با تراکتور - و بعد از جنگ، بی تراکتور- و حتی دفترچه بیمه هم نداشت و حالا پس از ۲۲ سال بازگشته است تا از حاج کاظم که روزی در ابتدای دوم خرداد، اسلحه سینما را به دست گرفته بود تا از حق او دفاع کند؛ بپرسد در تمام این سال ها کجا بوده است؟ 
و شاید بگوید:«می دونی دسته بره نفر برگرده؛ همون نفر هم بره و برنگرده یعنی چی؟»  
و آیا مطالباتش در این همه سال، به اندازه  سوالاتِ پوچ گلشیفته فراهانی که «چرا در مقابل متجاوزی مثل صدام از خودتان دفاع کردید!» ارزش طرح در سینما نداشته است؟ 
عباس –این بار با موی سپید و چهره شکسته- آمده است تا بپرسد در تمام این سال ها که ده‌ها بلکه صدها فیلم در دفاع از دغدغه  بچه سوسول های سعادت آباد و شهرک غرب ساخته شد؛ حاج کاظم‌هایی که مشفقانه دل به دل «طبقه متوسط بی هویت پرافاده» داده بودند چرا حتی یک بار، سراغی از رحمت و یحیی  نگرفتند؟ 
حاتمی کیا- شاید به دعای مادرانی که سربند «کلنا عباسک» فرزندانشان را در سجاده دارند - دوباره به عباس برگشته است و فهمیده است که آنان که در تمرّد از توصیه آوینی؛ سال‌ها یاسین به گوششان می خواند؛ وقتش را هدر کرده اند و نجات در همان کلمات ملکوتی سید شهیدان اهل قلم است که گفت: «جز برای شقایق ها مخوان»! 
و «خروج» شاید بیش از آن که دیالوگ رحمت و رئیس جمهور باشد؛ گفت‌و‌گوی عاشقانه حاج کاظم و عباس است که از پس سال ها نه در خیابان شلوغ توسعه، که در کوچه تنگ سینما دوباره هم را یافته اند.عباس اما –گویی از بهشت- پاسخ تمام دغدغه ها و پرسش های سالیان حاتمی کیا را با خود آورده است.
****
حالا دیگر حاتمی کیا می بیند که یحیی‌ها نه تنها با پدر گلاویز نمی‌شوند که چرا به جنگ متجاوز رفتی بلکه به پشتوانه نرگس هایشان محکم تر از پدر؛ روانه دفاع از میهن با شکوه شهیدپرور خویش اند. 
این یحیی ها و نرگس ها، درست در همان سال هایی برآمدند و بالیدند که رفقای لیبرال حاتمی کیا داشتند او را مجاب می کردند: «دهه ت گذشته مربی»؛ انقلاب سترون شده و جوان ایرانی، سمبلی جز دخترکان عاشق استریپ تیز در استودیوهای پاریس ندارد! 
در تمام سال هایی که گندمزارها در حال تبدیل به مناطق آزاد تجاری بود؛ صاحبان آن مناطق آزاد در تهران شمالی، قلم به دست هایی داشتند که حاتمی‌کیاها را به تردید در حقانیت عباس ها و دل دادن به وسوسه خناس ها فرا می‌خواندند.
اما حججی ها و صدرزاده‌ها و حریری‌ها و بیضایی ها و کوچکی ها و جاودانی ها و... و «یحیی»‌ها نشان دادند که «دهه‌ت گذشته مربی»؛ برای لیبرال های بی وطن، رویای شیرینی بود که به کابوسی تلخ  بدل شد. 
امروز حاتمی کیا در آستانه رهایی کامل از لیبرال هاییست که سال ها تلاش کردند او را در دفاع از آرمانخواهی «به تعارف بیاندازند»،او حتی بر خلاف حاج کاظم که تحمل دود موتورسیکلت های معترض به لیبرالیسم فرهنگی، را نداشت، با دود تراکتورهایِ دشمنِ لیبرالیسم تجاری، صفا می‌کند و قلبا به آرامش می رسد اگرچه برای ریه هایش که سال‌ها آماج بمب های شیمیایی روشنفکرها بوده و نفسش را تنگ کرده،  ضرر داشته باشد.
حاج کاظم به وضوح می بیند آنها که دغدغه شان متهم کردن دفاع و مقاومت بود از صف کشیدن جلوی سفارت خرس نقره ای به  استریپ تیز در استودیوهای پاریس رسیده اند؛ از اول هم غیر از این یوتوپیا و آرزویی نداشتند ولی آروغ های روشنفکری‌شان را همچون بمب شیمیایی بر سر حاج کاظم ها می ریختند تا زمین گیرشان کنند  و از خواندن برای شقایق ها و مطالبه حق عباس ها و رحمت ها وروایت زیباییِ یحیی ها و نرگس ها، بازشان دارند.
***   
حاج کاظم در تمام این سال ها بین احمد کوهی و سلحشور در تردّد بوده است.
غرب زده ها و لیبرالها همان سلحشورِ توجیه‌گر و مکّارِ «آژانس شیشه‌ای»اند که حاج کاظم را هم بازی داد و به وعده های پوچ،  تلاشش را هدر کرد. 
سینمای حاتمی کیا در سال هایی که گروگان مکرِ سلحشور بود؛ ماشینی بود خوش رنگ و لعاب که سوئیچ نداشت و حرکت نمی کرد و نمی توانست هیچ عباس حیدری و رحمت بخشی ای را نجات بدهد. 
آن ها که در جشن انفعال حاج کاظم؛ روبان قرمز پاره کردند و با موج مرده رقصیدند، تاب خروج او از ارتفاع پست و اوج حقیقی اش  با رحمت ها و یحیی ها را ندارند. 
و «اوج» همان احمد کوهیِ مریدِ مربّی است که با هلی‌کوپتر می رسد.
در روزگاری که هلی کوپترها بر زمین مزرعه ای نمی‌نشینند جز به اجبارِ مزاج بی قرارِ کارگزارانی که شوقِ گفت و گویشان با  کدخدای قاسم‌کُش است و نه با کشاورزهای یحیی پرور. 
****
خبر نداریم که بالاخره آرزومندِ «کدخدای مودب و باهوش»، میز گفت و گو با  رحمت داغدار یحیی را هم به رسمیت شناخت یا نه؛ و اگر چیزی بینشان گذشت ثمری داشت یا خیر. 
خروج، پاسخی به این سوال‌ها نمی‌دهد و چه بهتر؛ بگذار بلاتکلیفی مطالبه گری ـ آن‌چنان که در واقع هم هست ـ اذیتمان کند و شاید به چاره جویی برانگیزانَدِمان؛ اما »خروج»؛ یک نوید با خود دارد : 
جنگ پارتیزانی فرزندان انقلاب در کوچه پس کوچه های سینمای ایران برای پس گرفتن سینمای گرانقدرِ ملی از تجزیه طلبان تهران شمالی، در جریان است.
و پرچم افراشتنِ حاتمی کیا در میدان، مژده ای چون حضور چمران در پاوه است.  

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با "روحیه" باشید!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۶:۴۴ ب.ظ

zik5_photo_2020-03-04_11-17-09.jpg

 

اگر می خواهید طلبه شوید یا کسی از آشناها و بستگانتان از شما مشورت خواست که یک مدرسه علمیه خوب را به او معرفی کنید، "روحیه" بابل را در اولویت قرار دهید.

مدرسه علمیه روحیه بابل فضایی به دور از قیل و قال ها و وابستگی های دنیایی با تمرکز بر آموزش مبانی علم و معنویت دارد. تربیت شدگان این مدرسه اغلب از نخبگان سطوح مختلف حوزه های علمیه به شمار می آیند.

همه مدارس علمیه، مبارک و محترم بوده و خاکشان سرمه چشمان ماست؛ اما فرق می کند اگر ناخدای کشتی، بیم موج نداشته و طوفان های ریز و درشت روزگار را بارها به سلامت پشت سر گذاشته باشد. اوست که به خوبی می تواند راه را از بیراهه نشانتان داده و فراز و فرود امواج و ابهت اقیانوس ها را پیش چشمتان هموار و حقیر جلوه دهد. 

حضور در کنار یک عالم زبردست و حاذق و راه پیموده چون حضرت آیت الله محمدی، امتیاز ویژه ای است که مدرسه علمیه روحیه داراست. یک ساعت نشستن با این مرد صاحب نفس و فقیه گمنام و خودساخته می تواند تا مدت ها شهد شیرین معنویت و خداباوری را در وجودتان به غلیان درآورد چه برسد به آن که توفیق حضور چند ساله در کنار این ابرمرد فاتح خیبر تقوا را داشته باشید و از سرچشمه حکمتش بهره مند شوید؛ البته به شرط آن که اراده رشد و هدایت را نیز داشته باشید و مثل من و امثال من عمرتان را به بطالت نگذرانید که دیگر مسئولیت عواقبش پای خودتان است.

مدرسه روحیه علمیه بابل الان در حال ثبت نام دانش آموزان داوطلب ورود به عرصه سربازی و خادمی ساحت ولی عصر (عج) است. گر مرد رهی، بسم الله. اگر شانه هایت تحمل این بار سنگین را دارد فتوکّل علی الله.

نشانی و نحوه ثبت نام در تصویر بالا درج شده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاج سعید قاسمی، محمدحسین طبرستانی و دیگران!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۰۵ ب.ظ

ops7_photo_۲۰۲۰-۰۳-۰۳_۱۰-۱۱-۰۲.jpg

 

از بدو اشاعه ویروس نامرد و نامرئی کرونا، گروه های مختلف مردمی با هر عقیده و مسلک و گرایشی به حکم وجدان بیدار و زلال خویش به یاری نیازمندان و نیز تأمین مایحتاج بهداشتی مردم شتافتند و صفحاتی زیبا از برادری، ایمان و فرهنگ مردم ریشه دار این مرز و بوم را در تاریخ ایران اسلامی به ثبت رساندند.

هیأت های مذهبی، پایگاه های بسیج و بچه های مسجد، فراتر از همه گروه ها و تشکل ها در آزمون انسانیت و جوانمردی حضوری چشمگیرتر داشته و باعث سربلندی جامعه ایمانی و متدینین کشور شدند که دست یکایکشان بوسیدنی است؛ اما در این میان نمی توان درخشش و گستردگی کار "جمعیت مردمی خدمت" را نادیده گرفت.

در جغرافیای شهرستان بابل، تهیه و توزیع هزاران عدد ماسک و دستکش و صدها لیتر مواد ضدعفونی و تولید آبمیوه برای بیماران بستری و عفونت زدایی از جای جای معابر شهر بخشی از فعالیت های برجسته این جمعیت با همراهی هیأت یافاطمةالزهرا سلام الله علیها بود؛ هیأتی که به سان بسیاری دیگر از هیأت ها اشک را نه عامل ذوب و تخدیر که مایه سازندگی و حیات و نشاط می داند؛ اما اقدام مشترک و منسجم با قرارگاه سازندگی و فرهنگی حاج احمد متوسلیان به منظور تهیه بیش از سه هزار بسته معیشتی برای خانوارهای نیازمند در بابل کاری بزرگ و ماندگار محسوب می شود.  این همدلی پیش از این نیز با تلفیق و اتحاد جمعی از بسیجیان شهرستان بابل و تهران و ... به سرپرستی و حضور سردار خط شکن حزب الله، حاج سعید قاسمی در مناطق زلزله زده و سیل زده کرمانشاه و مازندران و گلستان شاهکار جهاد فی سبیل الله و خدمت به ملت را خلق نمود.

 فارغ از اقلام مذکور، اهدای بسته های معیشتی دیگر به نیازمندان در حومه تهران (اسلامشهر) قم، سرپل ذهاب و ... هم جلوه ای دیگر از خدمت رسانی بچه های بی ادعای بسیج و مجاهدان راستین طریقت الله در عرصه مواسات و پیروی از سبک زندگی علوی است. جهادی که البته به پایان نرسیده و قرار است به حول و قوه الهی تا پایان ماه مبارک، یک بار دیگر نیز سفره نیازمندان در بابل و چند نقطه دیگر کشور را رنگین سازد.

کارهای بزرگ نیاز به آدم های بزرگ دارد. محمدحسین طبرستانی که پیش تر با ستاد شکوهمند اربعین و هیأت بزرگ یافاطمةالزهرا شناخته می شد این بار با جنبش ملی خدمت رسانی در قالب حرکتی مردمی و خودجوش، بهار مهربانی و الفت و ایثار را با نفس حق و ید بیضای بچه های هیأتی ذیل پرچم مقدس اسلام و معارف حق به خانه های کوچک محرومان رساند و جلوه ای بی نظیر از دغدغه مندی نیروهای مخلص انقلاب و منتظران راستین ولی عصر (عج) را به نمایش گذاشت.

حضور و حمایت جانانه بسیجی خستگی ناپذیر عرصه های دفاع از حقیقت در جبهه های بین المللی اسلام، حاج سعید قاسمی در شکل گیری این خیزش مردمی و انقلابی نقشی چشمگیر دارد؛ همان حاج سعید قاسمی که سیدالشهدای اهل قلم در وصفش نوشت:

"او مظهر همان روحی است که حزب الله را از انسان های دیگر جدا می کند و البته در میان رزم آوران ما دلاورانی چون سعید کم نیستند.... او یکی از پرورده‌های میدان رزم و جهاد فی سبیل‌الله است  و اگر انقلاب اسلامی،هیچ دستاوردی جز پرورش انسان هایی این چنین نداشت باز هم می ارزید تا حزب الله، جان و سر خویش را فدای حفظ آن کند."

حشرهم الله مع الشهداء

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مظلوم تر از حسین علیه السلام

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۲:۴۳ ق.ظ

 

مَثَل معروف خوردن نمک و شکستن نمکدان، تعبیر پر مغزی است که شِکوه از ناجوانمردی اهل دنیا دارد. آنان که نعمتی را برای نفع خویش به بهره می کشند و باز به مقتضای منفعت خود به مرام شکر، پشت پا می زنند.

آنان که «خود» را محور مطالبات خویش می دانند در هر ورطه ای که گرفتار آیند نمکدان شکنی را امری موجه می دانند. این رویه نه فقط در مصاف با بشریت که در مراوده با خالق حقیقی نعمت ها نیز بسیار عادی و طبیعی جلوه می نماید.

انسان هایی این چنین نا اهل و بی معرفت، هیچ گاه در هیچ معرکه ای قابل اعتماد نبوده و نخواهند بود.

نمک خورهای نمک دان شکن را می توان به دو دسته تقسیم کرد:

الف: عده ای که بی هیچ تعقلی اسیر جو و فضای موجود در پیرامون خود شده و به راحتی غبار غفلت بر دلشان سایه می اندازد. اینان اگر چه در هنگام تنعم، تقدیری نیز از راقم آن در زبان یا عمل انجام می دهند اما به فراخور فضای غالب، رویه ای دیگر اتخاذ می نمایند. این گروه اهل فکر و دقت نبوده و ممکن است با هر سطح علمی، ناخواسته شرایط ظاهری محیط را بپذیرند و همرنگ جماعت گردند.

پای بندی به عقاید و پافشاری بر خواسته های مشروع و مقابله با ناهنجاری ها از دایره همت آنان خارج بوده و هیچ گاه تحمل حرکت بر خلاف جریان آب را دارا نیستند.

تاریخ، مملو از وجود این افراد است. در انقلاب اسلامی چه بسیار افرادی که در سال های پنجاه و شش و هفت همراه با جمعیت به خیابان ها ریختند و چند ماه پس از پیروزی انقلاب هم آنان که از سال چهل و دو تا پنجاه و شش درکوران شکنجه ها و تبعیدها خانه نشین بودند دوباره دچار تزلزل شده و پای در میدان مبارزه برای دستیابی به آرمان های برزمین مانده ننهادند. بسیاری از نیروهایی که به خیل گروهک های معاند پیوستند از نظر اعمال و رفتار، تقید به دین و ظواهر شریعت را سرلوحه خویش قرار داده بودند اما به دلیل ضعف در عقبه فکری و اعتقادی در مواجهه با نخستین شبهات، راه حق را گم کردند. رهبران نفاق برای آن ها شخصیتی کاذب پدید آورده و ضعف ایوئولوژیکی آنان را دستمایه جذب و هلاکت ابدی شان قرار می دادند.

در دوران طلایی دفاع مقدس، تعدادی بسیار کمتر از آن چه که باید، در جبهه ها حضور یافتند. اگر چه همین تعداد به دلیل برخورداری از ایمان بالا نگذاشتند جای خالی خانه نشین های پر ادعا احساس گردد.

امروز نیز بسیاری، مظاهر دین را به چشم یک سرگرمی نگاه می کنند. هم سینه زن خوب هیات هستند و هم معرکه گیر زبر دست محفل عصیان، اگر بگویی صلوات، صلوات می فرستند و اگر بخواهی، دست مرتب می زنند و قر کمر می آیند. این گونه است حال بعضی از سیه پوشان اباعبدالله که به خاطر احیای همان آرمان های فراموش شده امروز، که قیام دیروز آن حضرت را به دنبال داشت دم بر نمی آورند.

نمونه جالب و خواندنی دیگری سراغ دارم. در جریان بازی دوستانه تیم های فوتبال پیروزی تهران و بایرن مونیخ که چند سال پیش در ورزشگاه آزادی برگزار شد، چهل- پنجاه نفراز تماشاچیان آلمانی فریاد برآوردند: اولی.... اولی.

ناگهان قسمتی از استادیوم آزادی در میان خنده تمسخرآمیز آلمانی ها پر شد از همین فریاد. مردم بی خبر نا خواسته دروازه بان حریف را تشویق  می نمودند.

«دین حداقلی» همان دین منافقانه است. دینی پاستوریزه و بی خطر که در هر فضایی سازگار است و قابل جمع با هر عمل و پیشه ای است. عزاداری تا نیمه های شب و قضا شدن نماز صبح،  بلند کردن علم و درخشیدن آویز طلا بر سینه پهلوان ....

امروز کار به جایی رسیده که در بعضی مهدها، کودکان علاوه بر حفظ سوره های قرآن، مدل های تازه رقص های محلی و غیرمحلی را نیز تعلیم می یابند.

دین بدون تفکر، پوشالی، نرم و قابل انعطاف است. آن قدر که بدون حجاب در پیش نامحرمان نیز می توانی نماز شب بخوانی و به در گاه خداوند تقرب بجویی.

شخصیت مستقل در حدیثی از امام محمد باقر(ع) این گونه تعریف شده است:

"به تو  خیانت می کنند تو مکن. تو را تکذیب می کنند آرام باش. تو را می ستایند فریب مخور. تو را نکوهش می کنند شکوه مکن. مردم شهر از تو بد می گویند اندوهگین مشو. همه مردم تو را نیک می خوانند مسرور مباش. آنگاه تو از ما خواهی بود."

یاد باد خمینی کبیر(ره) که می فرمود: اگر همه این جماعت به جای درود بر خمینی مرگ بر خمینی بگویند باز هم من راهم را ادامه خواهم داد.

ب- دسته دیگر مردمی هستند که حق را تشخیص می دهند، قدر نعمت را می دانند اما جفاکارانه، روی بر می گردانند و راه دیگری بر می گزینند.

بنی امیه و بنی عباس بارها در مقاطع متعدد به حقانیت ائمه اطهار (ع) در ولایت بر امت اذغان می نمودند اما نفع شخصی آن ها هیچ گاه اجازه نمی داد تا تن به پذیرش حقیقت دهند.

زیاد بن مروان قندی، علی بن ابی حمزه بطائنی و حیان سراج از نزدیک ترین یاران امام موسی بن جعفر (ع) بودند. آنان افرادی متعهد بودند که از طرف آن حضرت اختیار برخی از امور مسلمین را برعهده داشتند. پس از شهادت غریبانه آن بزرگوار، نزد اولی هفتاد هزار دینار و نزد دومی و سومی هر کدام سی هزار دینار از وجوهات مسلمین باقی مانده بود. آنان با این که از جانشینی حضرت علی بن موسی الرضا(ع) اطلاع داشتند اما پندار از کف دادن این اموال اجازه بیعت با حقیقت را از آنان سلب نمود تا آن جا که خود، مذهبی جدید بنیان نهادند که به واقفیه شهرت یافته است.

این گونه شاید بهتر بتوان فحوای روایت مخالف خوانی برخی با اما عصر(عجل الله) در زمان ظهور را درک نمود. به راستی این گونه مردمان چه قدر در رقم زدن صفحات تاریخ نقش دارند؟

معروف است در قیام مردم اسکاتلند بر ضد استعمار انگلیس، ویلیام بالاس قهرمان تاریخی این کشور با حربه یکی از یاران نزدیک خود که از اشراف اهل مذاکره! بود به خاک افتاد.

در قیام مردم مسلمان شمال غربی چین که تحمل زور گویی مشروع کمونیسم! را نداشتند، مایینگ قهرمانانه می جنگید. پس از او ماهوشان مسلمان زیرک و شجاع نیز قیام کرد.

درایت او تا جایی بود که ارتش کمونیسم را در کوهستان ها زمین گیر کرد. سرانجام معتمدین دیندار و مردم پسند، واسطه دولت شدند و دست بر قرآن گذارده و ضمانت دادند که در صورت پایان شورش، دولت آسیبی به مردم نخواهد رساند و حقوق شان محترم خواهد بود.

وجاهت مذهبی این افراد به حدی بود که سوگند آنان حجت را بر رهبران قیام تمام کرد.

اما خیانت آگاهانه آنان دیری نپایید که به شهادت غریبانه ماهوشان، این قهرمان گمنام جهان اسلام منجر گردید.

شریح قاضی نیز از این دسته افراد بود. در فرمانداری کوفه اگر نبود شهادت دروغین او بر زنده بودن هانی، همان دم قبیله هانی کار عبیدالله را یکسره می نمود و تاریخ شیعه، این گونه داغدار ظلم بدخواهان نمی گردید.

عمر سعد بهتر از هرکس می دانست که مقابله با فرزند رسول خدا(ص) گناهی نا بخشودنی است. اما رسیدن به حکومت ری، چشم عقلش را کور کرده بود. وقتی شمر، پیام عبیدالله را برای او آورد که اگر اهل جنگ نیستی سپاه را واگذار، او بر شمر لعنت فرستاد که باعث این خون ریزی شده است. به شهادت مقاتل، عمر سعد در عصر روز عاشورا به حال زنان و فرزندان بی پناه ابا عبد الله(ع) و یارانش اشک ریخت. او با تمام وجود اقرار داشت که مصیبت ناروای اسرای کربلا و فاجعه آمیزترین ظلم تاریخ، نتیجه نا حق مطامع اوست.

نقل  است که وقتی سربازان عمر سعد برای غارت خیمه ها حمله ور شدند یکی از آنها برای تصاحب زیور آلات فاطمه بنت الحسین(ع) به وی حمله آورد. وقتی زیور آلات به چنگش آمد، نشست و زار زار گریست. فاطمه علت گریه اش را پرسید. مرد گفت متاثرم از این که جواهرات فرزندان رسول خدا را به یغما می برم. آن خانم بزرگوار پاسخ داد اگر ناراحتی این ها را به من برگردان. سرباز مشتش را جمع کرد و گفت اگر من نبرم کس دیگری خواهد برد...!

عبیدالله و یزید نیز آگاهانه دست به این جنایت ننگین زدند تا آن جا که اظهار ندامت آنان بارها نقل تاریخ شده است. اما چه سود که حسین(ع) و یارانش دیگر حیات ظاهریشان را باز نخواهند یافت.

سرنوشت اسلام با جفای سردمداران کفر که البته ظاهری اسلامی و عالمانه داشتند گونه ای دیگر رقم خورد و این بالاترین درد است که نه مشرکان و بت پرستان، این مسلمین به ظاهر اهل تهجد بودند که رأس حقیقت را بر فرار نیزه جهل و نفاق آویختند در حالی که بانگ پیروزی شان غریو الله اکبر بود. نتیجه شرک مادی ودیانت منهای خدا چیزی جز این نخواهد بود.

اینان نه حسین و یارنش که در حقیقت، خدای آنان را در عاشورا زیر سُم ستوران خویش گرفتند؛ خدایی که زبانشان لحظه ای از یاد او غافل نبوده و آیه هایش را از بر بودند.

در سراسر تاریخ، خدا مذبوح خنجر جور یزیدیان بوده است بی آن که کسی حتی یک روز برای غربت او بر سینه کوبیده و اشک بریزد. وای بر امتی که بی توجه به خدای حسین تنها برای حسین، علم عزا بر افرازد.که این گونه باز در معرض ابتلا به معرفت کوفیانه! خواهد بود. کوفه ای که مثال نمکدان شکنی منافقان تاریخ است.

نیرنگ خط کوفی زمانی بی رنگ خواهد شد که یک قدم فراتر از نام حسین، راه حسین اندیشه مسلمین را به خود مشغول سازد. راهی که در نبود ظاهری حسین و اصحاب عاشورایی او امتداد می یابد اگر خدای حسین ذبح نگردد.

آری مظلوم تر از حسین علیه السلام در کربلا خدای حسین بود. والسلام 8/11/85 قم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بازی استراتژیک اقتصاد و فرهنگ!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۵۲ ب.ظ

See the source image

 

قیمت نجومی چادر مشکی در بازار/قواره ای ۲ میلیون تومان!

🔹گرانی چادر مشکی، معضل خانم‌های ایرانی شده است.
🔹مصرف کل کشور ۶۰ میلیون متر است که تنها ۱۰ میلیون آن در کشور تولید می‌شود.
🔹چادرهای ژاپنی پرطرفدارترین و باکیفیت‌ترین محصولات بازار محسوب می‌شوند. 
🔹قیمت چادر مشکی ساده کره‌ای نیز با افزایش پنج برابری به بیش از ۵۰۰ هزار تومان رسیده‌ است./باشگاه خبرنگاران #اقتصادی 

 

پ ن: دو تا کالا در شکل گیری انقلاب و فرهنگ سازی دینی نقش داشتن یکی کاغذ و یکی چادر که در هر دو مورد وابسته به خارجیم و تولید داخلش کم یا بی کیفیته!

  • سیدحمید مشتاقی نیا