اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

خدیجه خانم!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۰۳ ب.ظ

زن باشی، پول داشته باشی، مال و منال دنیا زیر دست و پایت ریخته باشد، جوانی ات را در دوره جاهلیت عرب که عیش و نوش بی انتها و اختلاط بی حد، خوراکشان است، گذرانده باشی؛ اما به گناه آلوده نشوی، خدایی اش برای خودت فرشته ای هستی خدیجه! معصوم نیستی اما مادر دوازده معصوم می شوی، حق دارد خدا که تو را بر می گزیند برای همراهی فرستاده اش. سنگ صبور دل دردمند محمد خودش باید دلی به وسعت اقیانوس داشته باشد.

زن باشی، پول داشته باشی، مشهور باشی، شوهرت فقیر باشد، از تو کوچک تر باشد، موقعیت اجتماعی ات در خطر بیفتد، به خاطر ازدواج با یک جوان فقیر مغضوب اربابان عرب، منزوی بشوی، سرکوفت بشنوی، سرمایه ات را برای شوهرت و راه او که راه خداست خرج کنی، سال های سال سختی و گرفتاری و محاصره و گرسنگی و طعن و رنج را تحمل کنی، منّت نگذاری که هیچ، این دم آخری از رسول خدا بخواهی که تو را به خاطر آن که شاید و شاید که در حقش کوتاهی کرده باشی، ببخشاید و بعد رویت نشود حتی پیراهن مبارکش را که هنگام وحی به تن داشت در ازای همه خوبی ها و صبوری هایت برای کفن خود طلب کنی و دخترت را واسطه قرار دهی، این حیا و عشق و معرفت، مقام اولیاءاللهی یک زن کامل است که جبراییل را برای رساندن سلام خدا نازل می دارد و خلعت آخرتت را از بهشت می آورد و پیامبر را سال های سال در داغ فراقت غمگین می دارد و یادت، حلقه اشک را بر چشمان مبارک فرستاده خدا می نشاند. هر کس که نمی تواند مادر فاطمه باشد و مادربزرگ سیدان شباب اهل جنت. قرار است جبل الصبر، از نسل تو باشد. ام المومنین حقیقی تو هستی که بر گرده همه مومنان درگاه حق، تا ابد حق مادری داری.

خانم که باشی، خدیجه می شوی، بانویی که در حدیث نبوی، بخشی از دین به یاری تو قوام یافت.

خدیجه نه معصوم است نه معصوم زاده؛ اما تبلور اختیار بشر در گردباد شدائد و اباطیل و غرایز و وسوسه ها و جبر ناملایم محیط است که برتری فطرت را برای ثبوت انسانیت در همه احوال به اثبات می رساند. راه خدیجه راه عبور از سیاهی ها به سمت نور و کمال است بی آن که غباری از غلظت تباهی ها بر دامنت بنشیند. می خواهی انسان بشوی خدیجه باش، مرد یا زن فرقی نمی کند خدیجه الگوی نجات بشریت از چنگال وسوسه های مادی و غفلت های دنیایی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عجیب ترین هدیه روز کارگر

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۲۷ ق.ظ

14mc_photo_2020-02-28_23-54-43.jpg

 

روابط عمومی یکی از بیمارستان های شهرستان بابل در کانال اطلاع رسانی خود خبر داده که به میمنت و مبارکی روز کارگر، مسئول خدمات بیمارستان در جمع کارگران زیر مجموعه خود حاضر شده و با آنها عکس یادگاری گرفته!

واقعا به این کارگران عزیز حسودی ام شد. خوشا به سعادتشان. مسئولین ما همین کارها را می کنند که جوانان کشور دل خوشی از کار اداری و پشت میز نشینی ندارند و دست و پا می زنند که هر جوری شده به شغل کارگری در بیایند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عشق

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۵۴ ق.ظ

 

عشق، درون مایه جان آدمی است. انسان تکامل طلب، خواسته یا ناخواسته عشق را دستاویزی برای ارتقای معنوی خویش می داند. به اعتراف تمامی بزرگان علم و اخلاق و عرفان، انسان منهای عشق جنازه ای بیش نیست که به اقتضای جسم خویش، تحرک دارد؛ چرا که زندگی بدون هدف، بی معناست و نیل به هدف، بدون عشق، ناممکن.

آن کس که عشق را به اشتباه یا غفلت در مجاری شهوانی خود می جوید نیز انگیزه ای جز تکامل ندارد؛ انگیزه ای که در بیراهه مجاز، گم شده است. عشق به مادیات و زر و زیور دنیا هم از این قاعده مستثنا نیست.

انسان پول پرست نیز در چنبره ظواهر، به دام افتاده و در توهم خویش، پول را معبر سعادت و کمال می پندارد.

ارتباط عشق با هدف، رابطه ای تلازمی است. تا عشق نباشد هدف، آن طور که باید محقق نمی شود. عشق، خود هدف ساز است. تلنگری است که انسان را به تعالی، فرا می خواند. اما هدف اگر روشن و آشکار نباشد چه بسا عشق را به سراشیب انحطاط سوق دهد. از این روست که عشق، خود نیازمند هدف است تا جهت گیری آن نقص نیابد. اعتقاد به هدف و نیل به مقصود، جنبش عشق را در گستره وجود آدمی دامن می زند.

آن چه که امروز به اعتراف همه ناظران، منشأ خیزش های مردمی در عرصه دفاع هشت ساله ملت ایران بوده، چیزی جز «اعتقاد عاشقانه» به قداست راه و هدف دین نمی باشد.

حس آرمان خواهی، عشقی را در وجود آنان شعله ور ساخت که سختی راه و مخاطرات جانبی آن، ذره ای از توان و اراده ایشان نکاست. نگاه مبارزان شیعه به جنگ، نه از زاویه خشونت و قتل و غارت بلکه از جنبه مذهبی و آرمانی پی ریزی شد. از این روست که در متن وقایع دفاع مقدس، ظرایفی عاطفی و عاشقانه به چشم می آید که نشان از نگرش کمال جویانه مردان جنگ دارد؛ مردانی که در تقابل نامأنوس تن و تانک، آمیزه ای از عشق و ایمان را به تصویر کشاندند.

در این میان رابطه عاشقانه با ائمه و پیشوایان دین، جنگ را جلوه ای پر شور و احساس می بخشید.

رابطه ای که به تناسب ظرفیت عاشق، دو سویه می گردید و درجه کمال او را افزایش می داد.

پدیده معنویت، عنصری است که انسان را در مقابل طوفان سهمگین حوادث پایدار می سازد.

بی تردید بالاترین وظیفه مبلغان فرهنگ ایثار و مقاومت، بسط و ترویج روح عشق و معرفت نسبت به اهل بیت علیهم السلام است. یادگاری که میراث استقامت اسطوره های این مرز و بوم شمرده می شود و حسّی مشترک که در فطرت تمامی انسان های نیک نهاد، نهفته است.

کور سویی از راه عشق همچنان درخشش دارد. تلألو آن، ستیغ فروزان خورشید را به کرنش وا می دارد. بلور قلب خویش را به دستان عشق بسپاریم. عشق، امانت دار خوبی است. جنگ، رخصتی بود برای تکامل انسان ها؛ برای آنان که در بازیافت فطرت خویش، حیاتی را برگزیدند که بر مدار عاشقی جریان داشت.

توفندگی روز و زهد شبانه، خلوص و گمنامی، محبت و غربت، عشق و مظلومیت، قاطعیت و تواضع و ... . انعکاسی است از این حقیقت شیرین، که در پس صفحات پوسیده تاریخ، علی بودن و علی وار زیستن کهنگی ندارد اگر چه بر مذاق تمدن خویش نیابد.

علی(ع) الگوی جوانان در همه نسل هاست و شهیدان، این طلایه داران فرهنگ سرخ تشیع، تاریخ را پس از قرن ها، در تأسی خویش به معارف والای اسلام علوی به حیرت کشاندند.

علی بودن و علی وار زیستن کهنگی ندارد؛ چونان که حق و حقیقت را فرسودگی نشاید.

جاده سرخ تشیع را اول بار، علی(ع) در محراب مسجد کوفه افتتاح کرد؛ امتداد آن از قتلگاه اصحاب عاشورا گذشت و در شنزارهای تفدیده جنوب و قله های یخ بسته غرب ایران تجلی دوباره یافت. سنگفرش سرخ آن تا ابد بوسه گاه قدوم نورانی مردان عشق خواهد بود. پس؛ هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله.

10/5/83

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چرا خدا کمکی نمی کند؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۶:۱۳ ق.ظ

See the source image

 

دکتر علیرضا سفیدچیان/ روانپزشک

مغالطه:

◾️چرا خدا کمکی نمی کند؟
◾️درحال حاضر در 179 کشوری که درگیر ویروس کرونا هستند از 50 خدای مختلف درخواست کمک میشه! ولی تابحال از هیچکدام از خداها کمکی نیامده! ولی وقتی که علم واکسن آن را پیدا کند هرکس از خدای خود تشکر می کند!

🔵 پاسخ:
1) این گزاره، بسته به نوع جهان بینی، نگرش دینی، دیدگاه فلسفی و علمی، قابل نقد است.
2) خداوند، دعا را مستجاب می‌نماید، اما اموری دیگر مثل قضا و قدر، علت و معلول، تأثیر و تأثر، حرکت و محرک و ..، همه لوازم وقوع یک اتفاق است. دعا و استجابت آن تعاریف، شرایط و چارچوب‌ها، علل و حکمت‌های متعددی دارد.
3) اسباب معنوی همچون توکل، دعا و درخواست از خدا و توجه به اسباب مادی درمان، منافاتی با یکدیگر ندارند. که اتفاقا در نگاه دینی به هر دو توجه داده شده است.
4) بر اساس مبانی دینی، دعا تنها یک لفظ نیست، بلکه خواستن، اراده و تلاش کردن است!
5) یک خدای احد و واحد در عالم حکمفرمایی میکند. این بشر استکه از ظن و زبان خود، ظهور متعددی از خدا می جوید.
6) برداشت ما از "کمک خدا" چیست؟ چرا دست یاری خدا را حس نمی کنیم؟ اصولاً از خدا چه می خواهیم که نداده است؟ به چه مقدار شاکر نعمت ها و الطاف او هستیم؟ تقصیر از خداست یا ما..!؟
7) گاهی انسان در ضمن اینکه خواسته‌ای دارد و آنرا از خدا می‌خواهد، کارهای دیگری از جمله گناه هم می‌کند که راه دعایش را بسته و یا استجابت آنرا به تأخیر میاندازد.
8) در منطق دین، گاهی استجابت در همان فراهم کردن شرایط و زمینه‌های لازم است.
9) دعا شرایطی دارد. آگاهی قلبی، اعتماد درونی، اخلاص باطنى، شناخت وسیله و انصاف داشتن و.. از جمله این شرایط است.
10) انسان موجودی استکه همواره نیاز به پناه دارد، یعنی چیزی که در مجاورت با او احساس امنیت کند. این نیاز همه انسان‌ها است و خدا برای بشر بهترین پناهگاه و آرام بخش است.
11) براستی متهم کیست!؟ چه کسی باید پاسخگو باشد!؟ بشری که با دستکاری در محیط، بدن و رفتار و تغذیه نامناسب، موجبات برهم زدن و آلودگی آسمان و زمین و هزاران بلا و بیماری بر سر خودش و آفریده های زمین و آسمان شده یا خدای مهربانی که از ابتدا بهترین آفرینش را خلق کرده است؟
12) کرونا ضعف و ناتوانی بشر را نشان داد که چطور یک ذره ناچیز، می تواند علم و دانش را به چالش بکشد.
13) در نگاه الهی، بحرانها و سختی‌ها، فرصتی هستند برای رشد و تعالی و درس گرفتن بشر؛ و بنابراین باید نسبت به هر مصبیت و رنجی، از نگاه فرصتی برای تغییر، اصلاح، تلاش بیشتر، قوی شدن و بهبود شرایط هم نگریست.
14) باید اقرار کرد که بیش از هر زمانی، نیاز به خدا و آسمان در بشر امروز به حتمیت رسیده است!
🔊 @sefidchian
📷صفحه اینستاگرام
www.Instagram.com/sefidchian.ir

  • سیدحمید مشتاقی نیا

علم

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۴۹ ق.ظ

چهارچوب ها و حریم ها تا کجا معتبرند؟ هر چیز برای خود حریم و مرزی دارد. انسان برای خود، حریم قائل است و اگر احساس کند کسی به حریم او نزدیک می شود از خود عکس العمل نشان می دهد. به طور مثال اگر در خیابانی خلوت، کسی شانه به شانه دیگری راه برود برای او ناراحت کننده و آزار دهنده است اما اگر در پیاده رویی شلوغ و پر ازدحام چنین اتفاقی بیفتد امری طبیعی جلوه می کند. مرز اعتماد و اعتقاد به حریم ها چیست؟

با چه معیاری می توان حریمی را نادیده انگاشت یا این که آن را محترم شمرد؟ آیا همیشه باید در برابر قاعده خطوط قرمز مطیع بود؟ اصلا آیا می توان هر حریمی را خط قرمز محسوب کرد؟ اگر در چهارچوب یک علم، دانشجو خود را مطیع سر به زیر قواعد آن بداند هیچ گاه می تواند به یافته ای نو دست یابد؟ اگر دانشجو علم استاد را کامل و بی نقص بپندارد آیا امکان دارد که در نهایت، خود شخصیتی بالاتر از استاد بشود؟

آیا باید سرباز بی چون و چرای فرامین علمی بود؟ آیا علم حقیقتاً علم است؟ یعنی به این راحتی، حقیقت محض کشف شده است؟ به راستی علم چیست و هدف  از فراگیری آن چه می باشد؟ آیا می توان نقطه پایانی بر پیشرفت علوم ترسیم کرد؟

مگر نه آن که بین حقیقت و واقعیت تفاوتی بس شگرف وجود دارد؟

واقعیت آن است که هست و حقیقت چیزی است که باید باشد. گاه آن چه که باید، هست و آن چه که هست باید است و گاه بین این دو فاصله ای عمیق پدیدار می شود. آیا چهارچوبی که بر خلاف حقیقت باشد یا به آن رهنمون نگردد اعتبار دارد؟ آیا علم همان حقیقت است؟

طبق آموزه های اخلاقی دین، در حریم نفسانی اگر کسی مرزهای خود ساخته خویش را بشکند و در موضعی برتر، خویشتن خویش را به محاکمه بکشاند «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» در علم، اخلاق و اعتقاد راهی نو یافته و توان طی نمودن پله های ترقی و رشد معنوی را پیدا می کند. حصار نفس باید شکسته شود آن هم با دست اراده انسان مومن که می خواهد وجودش را از حقیقت سرشار کند.

در عرصه هنر نیز سر سپردگی محض به قالب های خشک، هیچ گاه هنرمند را ماندگار نمی سازد. باید باور داشت این هنر است که باید زاینده قوانین و قالب ها باشد نه آن که خود، زاییده قالب ها بشود. فنون ادبی بر اساس آثار دلنشین پیشینیان نگاشته شد و امروزیان به جبر باید تسلیم بی چون  و چرای آن قواعد باشند و البته این گونه دیگر ماندگار شدن، کمی بعید به نظر می رسد.

شاید اگر نیما چند قرن پیش از این به عرصه وجود پا می گذاشت، در قرن بیستم حافظ و سعدی محکوم به نقض چهارچوب های هنر شده و از محیط اهل فن، طرد می گشتند.

متاسفانه سر سپردگی بعضی از اهالی هنر به جایی رسیده که بی پروا به شاگردان شان توصیه  می کنند دین خود را بیرون کلاس بگذارند و بعد وارد محفل شوند که هنر  از نگاه آنان هدفی جز هنر ندارد و دین یعنی انسانیت مزاحم این مطالبه حداقلی است!

از منظر آنان برای رشد می توان حیوان شد در حالی که عقل حکم می کند راه کمال، بالاتر از عالم بشر، خدایی شدن باشد و بس.

هنر یعنی نگاه فلسفی به عالم و این گونه دیگر نیاز به آراستن تخیلی ظاهر نیست. هنر، صرف بیان احساس نیست که ابراز آن از بهائم نیز ساخته است. سر سپرده به قوانین و قواعد اگر اهل  حصار شکنی نباشد و معیار حریم ها را نداند به منجلاب هلاکت سقوط خواهد کرد. علم نیز برای رسیدن به حقیقت است. ممکن است مکشوفات تجربی و آزمایشی بشر، گاه انسان را  به حقیقت رهنمون سازد، اما لزوما معنای کشف، دستیابی به حقیقت نیست. مقام علم را باید به حقایق، (خلقت) و نه واقعیات (طبیعت) ارتقا داد.

در این تعریف، علوم تجربی هم الهی اند چرا که فعل خدا را محور کشف خویش می دانند. تعجب این جاست آنان که به "قول" خدا می پردازند به طور معمول در عمل، اعتقادی راسخ تر نسبت به آنانی دارند که "فعل" خدا را هر روز، زیر و رو می کنند.

تعجب دیگر از متولیان علم و فرهنگ است که اخبار دین پژوهی و رشد و تولید در این عرصه را در فهرست روزانه دیگر اخبار علمی رسانه نمی گنجانند.

نقل است از عارف بزرگوار آیت الله بهاء الدینی که می فرمود این چه علمی است که استاد دانشگاه به رستوران می رود، در بشقاب او به جای مرغ، گوشت کلاغ می گذارند. او با لذت می خورد و با به به و چه چه وعده می دهد که دفعات بعد هم مشتری همین رستوران خواهد شد!

قوای حسّی به ظاهر هوشمند او علم یقین آور و «تطمئن القلوب» را به خودی خود رقم نخواهد زد. و البته که شک، علم نیست ولو مرتبه پایین آن.

علم، نور است. نور، رسالتی جز نمایاندن حقیقت ندارد که انما یخشی الله من عباده العلماء. آن چه که انسان را به خود غرّه کند چیزی جز ظلمت جهل نیست گرچه در زر ورق علم و اندیشه پیچیده باشد.

اگر واقعیت به جای حقیقت بنشیند و طبیعت به جای خلقت، علم چه درباره قول خدا باشد و چه در حیطه فعل او روشنگر نخواهد بود. و اینگونه آیا اسلامی شدن پایگاه های علمی روزی میسّر خواهد شد؟

چگونه است حوزه و دانشگاهی که باید مبدا تحولات جامعه باشند یکی گاه به خواب می رود و آن دیگری پا به کژ راهه می گذارد؟

9/11/85 قم . تاسوعای حسینی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

افزایش بیکاری، فروپاشی اجتماعی

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۳۴ ب.ظ

 

مدیرکل بیمه ‌بیکاری وزارت کار؛
 از ۲۳ اسفند ماه تاکنون ۷۸۳ هزار نفر درخواست خود برای دریافت بیمه بیکاری را ثبت کرده‌اند که ۶۵۴ هزار نفر مشمول برقراری بیمه بیکاری در مرحله اول شده‌اند./ مهر

 

 

پ ن: در صورت صحت این آمار باید پیام تسلیت داد و عزای عمومی اعلام کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فرض کنید دلار 15 هزار تومان!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۰۶ ب.ظ

 

"عضو هیئت مدیره انجمن واردکنندگان محصولات آرایشی و بهداشتی: کل حجم مصرف محصولات آرایشی و بهداشتی در ایران سالانه چهار میلیارد دلار است."

این خبر امروز در خبرگزاری ها منتشر شد. اگر تنها یک چهارم از میزان مصرف لوازم آرایش مردم کشورمان در یک سال صرفه جویی گردیده و به مستمندان اختصاص پیدا کند، یعنی یک میلیارد دلار، بر فرض دلار پانزده هزار تومانی این رقم به دست می آید:

15000000000000

در یکسال می شود فقر را ریشه کن کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آرمان

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۳۳ ق.ظ

 

مَثَل معروف «چون که صد آید نود هم پیش ماست» نتیجه درک  معنای واقعی آرمان گرایی است. انسان آرمان گرا، هدفی مقدس که در نگاه برخی شاید دست نیافتنی نیز جلوه کند را مظهر آمال خویش قرار داده و برنامه زندگی خود را به منظور دستیابی به  آن تنظیم می نماید. این گونه حتی اگر به آن هدف دست نیابد نیز پله های زیادی را زیر پای خود گذرانده و راهی بس بزرگ را طی نموده است.

آرمان گرایی نوعی زیاده خواهی مشروع است. نگاه به بالا، حرکت انسان آرمان گرا را شتاب می بخشد آن گونه که دشواری دستیابی به اهداف میانی را نادیده می انگارد.

مانند دانش آموزی که به جای نمره شانزده، کسب نمره بیست را هدف قرار می دهد. در این صورت دیگر نمره شانزده برایش بت بزرگ نخواهد بود و حداقل ثمره تفکرش دستیابی به همان نمره می باشد.

قصه، قصه آن عالم بزرگ است که به فرزند خود می آموخت تا امام صادق علیه السلام را الگوی خود قرار دهد وگرنه به اندازه پدر نیز رشد نخواهد کرد.

آن زمان که عده ای نان، کار و مسکن و ... را اوج مطالبات انقلابی خویش قرار داده بودند، جامعه دینی، مبارزه مستقیم با شاه به جای در آویختن با زیر دستان او آن هم برای برقراری حکومت عدل و جامعه ای متعالی را سرلوحه قیام خود می دانست.

امام (ره) لحظه ای حرکت آرمانی ملت را متوقف نساخت. او این موج پرخروش را پس از نابودی رژیم سلطنت برای سرنگونی استکبار جهانی و نجات ستم دیدگان مظلوم جهان هدایت نمود. این گونه شد که برخلاف مردم عراق که پس از سقوط صدام، دیگر هدفی  نداشته و درون خانه شان ماندند، در جامعه ایرانی آرمان خواه، مردان بزرگی ظهور یافتتند که فتح بالاترین قله های حقیقت و انسانیت، کمترین خواسته آنان بود. مردانی از جنس شهادت که عطر خدا را در کوچه پس کوچه های شهرها پراکنده نمودند. اگر نبود تفکر آزادی قدس و نجات کربلا، شاید خرمشهر نیز به این راحتی از چنگ صدامیان رها نمی  شد و فتح فاو، این اعجاب انگیز ترین عملیات آبی_ خاکی معاصر، هرگز رقم نمی خورد.

شهید رجایی انسانی بود فرهیخته، متواضع و بسیار منظم که نماز اول وقت او هیچ  گاه ترک نمی شد. اما اگر قرار است رجایی الگوی جامعه شود باید ورای همه صفات نیک او، این نیز گفته شود که رجایی زیر شدیدترین شکنجه های قرون وسطایی دژخیمان پهلوی می اندیشید که شکنجه گر او بر اثر چه عواملی به چنین خصائلی حیوانی گرفتار آمده و راه نجات او چگونه می باشد؟!

آیا شرح این ویژگی، مجموعه دیگر صفات بیان شده را به عنوان مقدمه ای لازم در خود جای نخواهد داد؟

خداوند نیز در تربیت انسان های متعالی، سطح مطالبات عاشقانه خود را بالا برده است. ابراهیم خلیل الرحمان(ع) که در آزمایش شکستن بت ها با تمام وجود آماده سوختن در راه خدا بود باید امتحان رها ساختن زن و فرزند، آن هم در بیابان بی آب و علف را نیز به انجام می رسانید. در گامی فراتر از آن، ابراهیم باید تنها فرزند خود را که پس از سال ها صبر و انتظار، او را به دست آورده بود و اکنون در بهار زندگی اش به سر می برد با دستان خویش در راه خدا ذبح می نمود و البته از این آزمایش نیز سر بلند بیرون آمد و سلامٌ علی ابراهیم به پاس عاشقی او در کتاب خدا جاودانه شد.

رسانه های دیداری و شنیداری نیز اگر به جای پرداختن مستقیم به موضوعات کوچک مانند مسائل ریز خانوادگی، هزینه های فرهنگی خود را صرف سوق جامعه به سمت آرمان های بلندی چون عدالت جهانی نمایند بی تردید معضلات کوچک تر، خود به خود در جامعه هدفمند کمرنگ گردیده و دیگر لزومی به تمرکز و بزرگ پنداری آن ها وجود نخواهد داشت.

آن زمان که رنگ و بوی شهادت فضای جامعه را آکنده بود معضل بد حجابی خود به خود رنگ می باخت و برای عروسک های خیابانی و مانکن های سرگردان امروز جای جولان وجود نداشت.

دین اسلام، دین آرمانی است. اهداف آن بلند و متعالی است؛ آن گونه که امروز برخی نیل به آن اهداف را غیر ممکن می پندارند. اما در هر جمع کوچک و برزگی که خدا راه یافت، آرمان های دین نیز به زیبایی تجلی پیدا کرد.

اصلاح انسان، مقدمه اصلاح جهان است. انسان آرمانگرا که رشد اعتقادی یافته است، هیچ گاه در بزنگاه های سرنوشت ساز تاریخ، راه کوفیان را در پیش نخواهد گرفت. ظهور منجی یکی از همین آرمان هاست که از جمله لوازم تحقق آن پرورش انسان هایی است که با آگاهی و رفتار انقلابی خود برای یاری حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مهیا می شوند.

و چه خوش گفت رهبر فرزانه که «قانع نشدن به وضع موجود و تلاش فزاینده و مستمر در انجام اعمال نیک و خیر یک بعد از انتظار است».

حضرت امام (ره) عالمی پیر و از نظر مادی کم بضاعت بود؛ اما توانست جهانی را تکان دهد. اگر امروز چهار صد روحانی مستقر در یک شهر نتوانند محله ای را زیر و رو کنند علت را باید در سطح مطالبات آرمانی آن ها جستجو کرد.

آرمان خواهان باید در همه امور پیشرو باشند؛ آن هم در عمل و نه در شعار و تهییج افکار عمومی. باید رزمنده جهاد اکبر بود اما نه در واحد تبلیغاتش!

امر به معروف و نهی از منکر نهادیه شده در جامعه، ضامن ایجاد عدالت است؛ عدالتی که بستر کمال و تعالی انسان هاست. انسان آرمان گرا «باید»ها را اصل می داند. او اهل اراده و عمل است؛ اراده و عملی که توأم با علم و تقوا باشد و البته منظور از تقوا نیز همان علم آمیخته با عمل است و نه صرف گریه که آن نیز البته لازمه این راه است.

ثواب آنانی که در بحبوحه حوادث، پای به میدان خطر می گذارند بی شک بالاتر از کسانی است که گام های بعدی را پشت سرشان بر می دارند.

انسان آرمان گرا در زنجیر استعمار هیچ توصیه گر خیر خواهی اسیر نمی ماند و بی توجه به مصلحت های خود ساخته عافیت طلبان، عمل به تکلیف را وظیفه می داند.

به راستی هیچ از خود پرسیده ایم که اگر جهان آرا در معرکه آتش و خون، منتظر کمک مسئولین می ماند و دست روی دست می گذاشت آیا خرمشهر همان روز های اول، «المحمره» نمی شد؟ آن وقت آیا حساب اهواز و اندیمشک باکرام الکاتبین نبود؟

باید مراقب بود که آرمان، عارمان نشود. 9/11/85 تاسوعای حسینی قم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سوگ چشم های تو

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۴۸ ق.ظ

See the source image

 

هر شب به پاس خاطره هایت

چون اشک می چکم

و در غربت یاد تو

خاکستر نگاهت را

تند باد

و پیام سرخت را فریاد می شوم

شیرین من!

من

در سوگ چشم های تو

فرهاد می شوم

 

این قطعه کوتاه ادبی، (سپید) مال اوایل دهه هشتاد است که در کتاب سرِ سبز و نیز نشریه تخصصی اشارات، ثبت و منتشر نمودم. مدتی این قطعه، تیتراژ یکی از برنامه های مخصوص همسران جانبازان و شهدا بود که هر هفته از صدای استانی قم پخش می شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای مردم وقت میگذاشت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۵:۰۴ ب.ظ

 

یادم می آید یکبار در جمعی میخواستم از دکتر ولایتی تعریفی بکنم. گفتم دوست هاشمی و مرید آقاست. به بعضی ها بر خورد و خوششان نیامد. بعضی هم گفتند عبارت خوبی در توصیف او بود.

آن اوایل که به همراه دوستان از حوزه علمیه بابل به قم مهاجرت کردم یعنی سالهای هشاد، هشتاد و یک پاتوق شب های ما موقع نماز مغرب در مسجد اعظم بود به امامت آیت الله امینی که دیشب به رحمت خدا رفت. یک قسمتی بود که باد کولر بیشتر می وزید. من و مصطفی صاحبی آن جا را هیچ وقت از دست نمی دادیم. نشان کرده بودیم که اول اذان خودمان را به آن قسمت برسانیم. نماز پشت سر آیت الله امینی هم لذتی داشت. خیلی زود نماز را تمام می کرد. خطبه های نمازجمعه اش هم همینطور کوتاه و مختصر بود. موضوع مباحثش هم معمولا اصل خانواده و اهمیت تشکیل و نگهداری آن بود که بعضی ها خوششان نمی آمد. 

با این که شخصیتی معروف و کشوری بود هر شب بعد از نماز می نشست در محراب، هر کس با او کاری داشت داخل صف می نشست و یکی یکی نزدش می رفتند و حرف و حدیثشان را مطرح می کردند. بعضی هم فقط یک استخاره ساده می خواستند که ایشان با محبت انجام می داد و نمی گفت که چرا مثلا وقت من را که شخصیتی مطرح هستم با یک استخاره ساده می گیری. هیچ وفت کنارش نرفتم که صحبتی کنم اما خیلی از شب ها نزدیک می رفتم و مردم به خصوص مسافرانی که از شهرهای دور و نزدیک آمده بودند را تماشا می کردم که در همان چند دقیقه همکلامی با این عالم بزرگوار چطور به وجد می آیند. یکی از محافظان ایشان جناب آقای مواساتی از پاسداران خوب بابلی بود که از قبل به خاطر رفت و آمدش به مدرسه روحیه سلام و علیکی با هم داشتیم.

مرحوم آیت الله امینی دوست منتظری و مرید آقا بود. با منتظری رفیق و همشهری بود اما هیچ کس را به آقا ترجیح نمی داد.

کتابهایی که از این عالم بزرگوار به جا مانده عبارتند از:

خداشناسی؛

  • وحی در ادیان آسمانی؛
  • آشنایی با اسلام:
  • پیامبری و پیامبر اسلام:
  • بررسی مسائل کلی امامت؛
  • امامت و امامان:
  • مرجعیت اهل بیت؛
  • الگوهای فضیلت؛
  • دادگستر جهان؛
  • معاد در قرآن؛
  • نماز نور چشم پیامبر اعظم علیه و آله:
  • مهمترین واجبات فراموش شده؛
  • اسلام و تعلیم و تربیت؛
  • اسلام و تمدن غرب؛
  • تربیت؛
  • خودسازی (تزکیه و تهذیب نفس)؛
  • بانوی نمونه اسلام: فاطمه زهرا سلام الله علیها
  • همه باید بدانند؛
  • آشنایی با وظایف و حقوق زن؛
  • همسر داری؛
  • جوان و همسر گزینی؛
  • ازدواج، موانع و راه حل ها؛
  • تعلیمات دینی دورة ابتدایی و راهنمایی تحصیلی؛
  • سیدحمید مشتاقی نیا

علی اکبر رائفی پور

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۴۸ ب.ظ

nf3a_photo_2020-02-21_20-03-21.jpg

wxw0_photo_2020-02-21_22-03-13.jpg

 

یک روز با آیت الله مصباح هم همین کار را کردند، یکهو بایکوت شد و تلاش گردید که جایی مطرح نشود. کسی دعوتش نکند به دیدارش نروند اخبارش را پوشش ندهند دوره های تابستانی اش را برای دانشجویان مشابه سازی کنند و ...

منظورم به اصلاح طلبان و فتنه گرها و لیبرال ها و غربزده ها نیست. آنها که از اول هم آبشان در جوی انقلاب نمی رفت.

حتی منظورم این نیست که بگویم آیت الله مصباح هم فاقد ایراد و نقد است؛ خیر.

با احمدی نژاد هم همین کار را کردند. با حسن عباسی، سعید قاسمی، رسایی، طلبه سیرجانی، صدرالساداتی و ... حالا نوبت رائفی پور رسیده است.

باز هم می گویم همه اینها فاقد اشتباه نبوده اند؛ اما هر وقت دیدید یک دفعه حمله و یا بایکوتی سازمان دهی شده از سوی ارگان های وابسته به نهادی حاص بر ضد نیروهای پیشرو و خط مقدمی و هزینه پرداز انقلاب صورت می گیرد یعنی یک جای کار می لنگد و باز هم نتوانسته اند فردی مطرح و مستقل را در بدنه جبهه خودی تاب بیاورند. عدالتخواه مبارز و انقلابی از نظر حضرات یعنی کسی که بر مبنای بولتن های محرمانه حرکت نموده، اصلاح طلبان را دشمن بپندارد، از آرمان های انقلاب به طور کلی دفاع نماید و وارد جزییات نشود، فاصله بعضی نهادهای خودی از مبانی انقلاب را نادیده انگارد و در انتخابات هم به لیست جامع مشترک رأی بدهد. یک چیزی شبیه فارس و تسنیم که گاه در راه خدا دروغ هم بگویند و حقی را ناحق جلوه دهند. البته این اشتباه آخری (حمایت از فهرست مشترک انتخاباتی) را جناب رائفی پور هم مرتکب شده؛ اما حالا چه شده که حمله ای سازمان دهی شده برای له کردن شخصیت فکری این جوان مومن و مستقل و انقلابی شکل گرفته نشان از احساس خطری دارد که بعضی جریانات از جایگاه نیروهای غیر وابسته در بدنه جوانان مومن دارند. کجا دیدید فارس و تسنیم از مظلومیت بچه های انقلاب دفاع کنند؟ امثال سعید قاسمی و حسن عباسی و طلبه سیرجانی را گاه بایکوت کردند و گاه پرونده ای من درآوردی هم برایشان ساختند.

جالب اینجاست همگرایی و اشتراک عمل آقایان با اصلاح طلبان و فتنه گران و ضدانقلاب در ضربه زدن به نیروهای انقلابی عین بصیرت است؛ اما اگر به چهره های ساخت و پاخت شده شان رأی ندهید و یا نقدی به عملکرد غلطشان داشته باشید شده اید مأمور دشمن و دست بیگانه از آستین تان کشف خواهد شد.

این روزهای تلخ هم برای علی اکبر رائفی پور خواهد گذشت. او با همه ویژگی های مثبت و گاه منفی اش در دل بچه های مستقل انقلاب جای دارد و سخنانش شنیدنی است. همین که یک جمع گرد هم آمدند که یک نفر را نقد کنند قدرت و توان فکری و جریانی این شخص را نشان می دهد. برایش آرزوی توفیق و سربلندی بیشتر دارم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انتهای حمد

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۴:۲۵ ب.ظ

 

علف هرز در نگاه اول، بی خاصیت و مزاحم است. موجودی که آب زمین را می مکد و تأثیری بر هوا و نفعی به طبیعت نمی رساند؛ زیبا نیست و وقت باغبان را تلف می کند.

اما وقتی گوسفندی آن را خورد و تبدیل به گوشت و شیر شد و جان و قوّت و سلامت را به ارمغان آورد آیا کسی یاد علف هرز می افتد، قدرش را دانسته و شکر وجودش را به جا می آورد؟ چه بسیار موجوداتی که در فهم ناقص ما بیهوده آفریده شده و ارزش توجه ندارند. در منظومه خلقت، علف هرز هم هرز و بی فایده نیست؛ حتی اگر درک آن در ظرفیت عقل و درایت و علم ما نگنجد.

برای همین گفته اند شکر حقیقی آن است که با تمام وجود باور کنیم یارای شکر نعمت های خدا را نداریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

طبس و فکر عبث!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۸:۲۱ ق.ظ

 

عجب معرکه ای برپا شد! چه قدر تماشایی بود به دام افتادن صیادان حیله گر!

بیابان طبس، بهترین راوی معجزه ای است که دل تاریخ را به لرزه در آورد.

تفسیر آیه «و مکروا و مکر الله و الله خیرالماکرین» را باید از کویر تفدیده طبس پرسید؛ شنزاری که قتلگاه اصحاب ابلیس شد.

بیابان خشک طبس، تبلور مرصاد الهی شد برای گرگ های در کمین نشسته ای که راوی سیاه مرگ بودند.

می گویند تاریخ، تکرار شدنی است؛ اگر چنین است، پس این سپاه ابرهه بود که دیگر بار، از حافظان کعبه حقیقت به تنگ و آمد و نابود شد.

همه چیز مهیا بود برای شبیخونی وحشیانه؛ برای خنجر زدن بر پیکر شقایق. حتی چراغ های استادیوم امجدیه نیز روشن بودند برای فرود دژخیمان ددمنش. اما حقیقت از جنس دیگر بود.

مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ی ما             غافل از آن که خدا هست در اندیشه ما

عجب شبی بود شامگاه چهارمین روز اردیبهشت ماه.

گرگ ها آمده بودند تا همه چیز را یک نفس ببلعند، تا شاید طعم تلخ شکست، از مشتی دانشجوی پیرو خط امام را از خاطره ها محو کنند؛ غافل از آن که «ید الله فوق ایدیهم».

آری! دست قدرت الهی، پاسدار موطن عاشقان بود. چه خوش بود که رهرویی از قافله عشق نیز به پاس خلوص خود، معبر وصال را در آن واقعه جست و صحرای طبس را تا معراج، بال در بال ملائک پیمود.

محمدد منتظر قائم، مزد انتظار خود را گرفت؛ انتظاری سبز که فرجامی سرخ داشت. و به راستی که گواه صدق عاشقان، جامه ی سرخی است که زینت پیکرشان می شود. شیطان، سرّ پایداری مردان حق را از صدای بال ابابیل دریافته است.

غریو الله اکبر سپاه توحید، تا ابد کاخ سیاه شیطان را به رعشه می اندازد.

1384

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ریاست علوم پزشکی پاسخگو باشد

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۳۴ ق.ظ

🔺ریاست دانشگاه علوم پزشکی بابل جناب آقای دکتر جلالی با سلام

🔸ضمن عرض تشکر از زحمات کادر درمان و همه جهادگران واقعی سلامت که از #ابتدای‌پاندمی‌کرونا تا کنون در شهرستان بابل صحنه را #ترک‌نکردند و چون کوه ایستادند، ابهاماتی در خصوص عملکرد ریاست دانشگاه در مواجهه با بیماری کرونا در اذهان عموم مطرح شده که متأسفانه تا کنون جواب مستدل و منطقی به آن داده نشده است.

 📌سوالی مطرح است که چرا به رغم وجود تجهیزات و ظرفیت مناسب در بیمارستان بزرگ آیت الله روحانی، بیمارستان کوچک و فاقد امکانات تشخیصی و درمانی شهید یحیی نژاد(بویژه برای کرونا) را به پذیرش بیماران کرونایی اختصاص دادید که پس از تکمیل ظرفیت آن مجبور شوید بیمارستان های دیگر را هم درگیر بیماران کرونایی نمایید⁉️

➖ آیا غیر از این است که اگر از ابتدا بیمارستان بزرگ محل کار شما(آیت الله روحانی) به این امر اختصاص می یافت دیگر نیازی به بستری بیماران کرونایی ( با توجه به ۵۵۰ تختخواب موجود در این بیمارستان که در آن زمان تقریبا نیمی از ظرفیتش یعنی ۲۵۰ تخت خالی بود) در بیمارستان های دیگر نبود⁉️

➖آیا بکارگیری بیمارستان شهید یحیی نژاد با توجه به جایگاه آن در #هسته مرکزی شهر و مراجعات روزمره مردم به اورژانس و درمانگاه آن به خودی خود در اشاعه ویروس و احیانا افزایش تلفات نقش نداشت⁉️ 

➖این تحلیل که عدم وجود دستگاه سی تی جهت تشخیص بیماران کرونایی در بیمارستان یحیی‌نژاد که منجر به گردش آنان در سطح شهر و حضور در مراکز خصوصی و دولتی دیگر می شد را در گسترش ابتلای شهروندان چگونه ارزیابی میکنید⁉️

➖به نظر می‌رسد در پنج روز نخستی که هشدارها و علائم وجود ویروس مشاهده گردید امکان تخلیه بیمارستان آیت الله روحانی از بیماران دیگر وجود داشت؛ همانطور که در همه شهرهای کشور، بزرگترین و مجهزترین بیمارستان ها در اسرع وقت تخلیه و به درمان کرونایی ها اختصاص پیدا نمود. 
➖از این رو استدلال به حضور بیماران دیگر در بیمارستان مذکور و عدم امکان انتقال آنان پاسخ مناسبی به پرسشها و دغدغه‌های به حق مطرح شده نیست. و بیان کننده این مطلب است که اراده ای برای تخلیه بیمارستان روحانی وجود نداشته و جمعی از پزشکان کماکان به بستری بیماران غیر اورژانسی مشغول بوده اند.

🔹این سوال در ذهن شهروندان بی پاسخ مانده است که چرا آمار مبتلایان به کرونا و تلفات ناشی از آن در شهرستان بابل نسبت به شهرهای همجوار بیشتر بوده است؟ 

🔹 به گونه ای که نتیجه گیری می شود اگر مراکز درمانی بابل، تحت کمیته بحران دانشگاه ساری مدیریت می شد، چه بسا درگذشتگان بابل، به نسبت تقلیل می یافت.
 
✅ با توجه به اوامر رهبر معظم انقلاب مبنی بر حضور نیروهای انقلابی در فضای مجازی و مطالبه‌گری از مسئولین، منتظر جواب روشن و مستدل شما هستیم و حتما پاسخ شما را منتشر خواهیم نمود.

◀️با تشکر، انجمن فعالان انقلابی فضای مجازی شهرستان بابل

 

این لینک را هم بخوانید:

http://www.rajanews.com/news/336357/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D9%87-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85-%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%84

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

غفلت یا تغافل

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۳۰ ق.ظ

 

با این که فصل شنا نیست در همین هفته ای که گذشت دو نفر (یک کودک پنج ساله و چند روز بعد یک بانوی مسن) به دلایلی نامعلوم در رودخانه بابلرود غرق شدند.

نمی خواهم مردم یا مسئولان را زیر سوال ببرم.

حرفم این است اگر اقیانوس از این شهر می گذشت چقدر باید تلفات می دادیم؟! wink

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نگاه

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۴۵ ب.ظ

See the source image

 

از کودکی برایم سوال بود که چرا در ایام محرم عده ای عادت دارند گوشه ای بایستند و عزاداران را نگاه کنند؟ اگر عزاداری خوب است که پس خود باید به جمع آن ها بپیوندند و اگر بد که دیگر تماشا ندارد.

امروز اما به نیکی دریافته ام که همیشه تعداد تماشاچی ها بیشتر از میدان دارهاست؛ چونان که در سال شصت و یک هجری نیز بسیار بودند کسانی که دلشان با حضرت عشق بود و شمشیر های شان در نیام. در عرصه ورزش نیز همیشه تماشاچی ها بیشتر از ورزشکاران هستند. تشویق کننده ها بسیار زیادند. کسانی که دوست دارند در سایه بمانند و دیگران را به ادامه راه فرا بخوانند. کنار گود بنشینند و فریاد تحریص و مواخذه برآورند که لنگش کن.

از آن هایی که در نماز های جمعه فریاد جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان را سر می دادند چه تعداد سابقه حضور در جبهه های دفاع مقدس را در کارنامه خود ثبت کرده اند؟

از آن هایی که در جبهه ها حضور داشتند چند درصد خطوط مقدماتی را برای خدمت به اسلام برمی گزیدند؟

خط مقدمی ها انسان های عجیبی هستند. هر جا این گونه انسانی یافت شد باید قدرش را دانست و در مواقع خطر روی امثال او تکیه کرد. اما هیچ اندیشیده ایم نوع نگرش اکثریت خاموش و پیرو بر چه پایه ای شکل گرفته است؟ آیا اساس تفکرشان قابل تغییر است؟ چگونه؟

اگر حمله ناگهانی سی دی های سخنرانی دکتر عباسی و به دنبال آن فقر و فحشای ده نمکی به خاکریز خود باختگان داخلی نبود جبهه عدالت خواه به  این زودی می توانست رقبای قدرتمند جناحی خود را جا گذاشته و اریکه قوای اجرایی را به چنگ آورد؟ (این مقاله در سال 1385 نوشته شده) گذشته از برخی نواقص، صحبت های ایشان چه میزان در برافروختن شعله های غیرت مردم نقش داشت؟

امروز آیا نیروهای روی مین از آزادی لازم برای دفاع انقلابی از حیثیت انقلاب برخوردار هستند؟ اگر نعمت آزادی نبود ماهیت نیرو های انقلاب و ضد انقلاب داخلی چگونه روشن می شد؟ آیا عرصه کتاب به اندازه وادی مطبوعات از آزادی برخوردار است؟ البته خطوط قرمز آزادی امری قابل درک و مورد قبول همگان است. آیا  بین ناظرین آن وزارت و سردبیران نشریات در حق جرح و تعدیل مطالب تفاوتی وجود دارد؟ چه نگاهی به نیروهای پیشتاز عرصه انقلاب وجود دارد؟ آقای احمدی نژاد باید بداند و می داند علمی را برافراشته که سینه زن های زیر آن بسیار کمتر از چلو خورهای آخر مجلس هستند.

نوع نگاه به مفهوم عدالت چگونه است؟ مگر نه آن که عدالت به شهادت لغت نامه های معتبر  یعنی قرار داشتن هرچیز سر جای خود در مقابل ظلم که قرار نگرفتن موجود در جایی است که شأن او باشد؟ جامعه کلیتی است که اجزای آن را مردم تشکیل می دهند و اگر این اجزا نخواهند آن کل، طعم عدالت را نخواهد چشید.

پیامبری که در قرآن کریم اسوه حسنه لقب گرفته مورد خطاب خداوند واقع می شود که یا ایها المدثر قم فانذر. ای پیچیده در هاله اوهام خویش برخیز و انذار کن.

پیروان آن حضرت آیا پیرو آن حضرت عمل می کنند؟ این حکمت الهی است که ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها. منتظر دیگری نباشیم که هرکس در اجرای عدالت، مالک سهام خویش است. آیا می شود گفت اسلام خوب است اما برای همسایه؟!

کم من فئة قلیلة غلبت فئه کثیره باذن الله را فراموش کرده ایم؟

معروف است حضرت امام(ره) به شاگردانی که دروس خارج او را تقریر می کردند توصیه می نمود که آخر مطلب، نظری از خود را نیز مرقوم کنند. چه تایید باشد وچه ردّ آن گفتار اگر نه لااقل فحشی را ته آن بنویسند! گویا به تشخیص آن پیر فرزانه، سکوت رخوت ذهن را به دنبال دارد و انسان سست اندیشه، در ایمان و عمل نیز دچار رخوت خواهد شد. اسلام دین حق است و حق یعنی عدالت.

یکی از سفارش های بر زمین مانده دین مبین اسلام لزوم حفظ حرمت انسان هاست. آن گونه که حرمت مومن بالاتر از کعبه بیان شده است.

اگر نماز و روزه و دیگر فروغ دین از واجبات است حفظ حرمت انسان ها نیز در کنار آن ها قرار دارد و خود قضاوت کنید آنانی که دورادور توصیف معنویت و عبادات مسلمین را شنیده و شیفته اسلام شدند اگر جامعه اسلامی را نیز گلستان ببینند چه خواهد شد؟ به راستی چرا این دستور دینی هنوز در جوامع دینی نهادینه نشده است؟

عدالت خواهان تا چه حد خود را برای امر به معروف و نهی از منکر که ضامن اجرای عدالت است آماده نموده اند؟ نقد کردن توانی می خواهد و نقد شنیدن توانی بالاتر.

مولا علی علیه السلام بیانی دارد که جامعه ای که در آن ضعیف نتواند بدون لکنت حقش را از قوی مطالبه کند اسلامی نیست.

انسان عدالت خواه اگر در عمل قادر به برداشتن گامی مفید نباشد کمترین وظیفه او داشتن دغدغه عدالت است آن گونه که اگر از غصه خلخال کشیدن از پای زن یهودی بمیرد رواست.

نگاه امروز ما به عدالت آیا می تواند نوید بخش حاکمیت مفهوم والای آن در زمانی کوتاه دست یافتنی باشد؟

امروز بسیاری از بازرس ها و حسابرس های مالی معتقدند کم است این که عمل خلاف قانون و سوء استفاده مالی مسئولین از چشمان تیز بین آنان دور بماند. حق با آنان است. اما آیا بر اساس برخی قوانین داخلی ادارات، سوء استفاده از بیت المال کمی قانونی و مشروع نشده است؟ چرا رییس یک اداره نه چندان مهم در یک شهر کوچک اجازه استفاده از دو اتومبیل دولتی را دارا است؟ اعطای تسهیلات غیر معمول در برخی از نهادهای مستقل بر چه مبنای درستی صورت می گیرد؟ آیا نگاه ما به قانون و حیف و میل اموال عمومی نیاز به تغییر ندارد؟

روزه خواری علنی تعدادی از افراد گستاخ و مغرض هر سال دل مومنین را به درد می آورد. تماشای مزاحمت های خیابانی به مرور به عنوان امری طبیعی و عادی در حال جا افتادن در بینش عابرین کوچه و بازار است.

چرا در سال های نخست انقلاب به رغم ناامنی های کم سابقه و توطئه های پیاپی ستون پنجم و ایادی داخلی دشمنان، نیروهای مردمی که هر یک بعضا اشتغال شخصی خاص خود را داشتند و معاششان از راهی دیگر می گذشت با اندکی درایت بر مشکلات فائق آمدند و طعم شیرین امنیت جامعه اسلامی را که خدشه دار نمودن آن از بالاترین اهداف بیگانگان است بر کام ملت نشاندند و امروز به رغم پیشرفت های مادی در ابزارها و روش های امنیتی، هر روز با دیدن منظره ای قبیح و دور از شأن جامعه اسلامی باید آهی پر سوز از عمق دل و جان خویش بیرون کشید؟

در عصر یکی از روز های ماه مبارک رمضان سال هزار و سیصد و هشتاد و چهار هجری شمسی تعدادی از روزه داران شهر مقاوم اهواز بر اثر انفجار بمب در بازار به خاک و خون کشیده شدند.

این انفجار دفعاتی دیگر تکرار شد. انگشت اتهام با توجه به وجود اسناد و مدارکی غیر قابل انکار، نظامیان انگلیسی مستقر در منطقه را نشانه گرفت.

از آن سوی آب خبرهای دیگری نیز به گوش می رسد. نظامیان انگلیسی در حمله به زندان بصره، جنایتکاران در بند را آزاد نموده و به مکانی دیگر انتقال دادند. آمریکایی ها نیز در برخی از شهرها رفتاری اینگونه داشتند. به دنبال آن ناامنی های عراق افزایش یافت.

در روز تاسوعای حسینی سال هشتاد و پنج هجری شمسی خبر درگیری شدید پلیس نجف با تروریست ها در حومه این شهر به سراسر جهان مخابره شد. صد ها تروریست آموزش دیده قصد داشتند با حمله به نجف، بارگاه مطهر امیر مومنان(ع) را در روز عاشورا با خاک یکسان کرده و مراجع دینی و عزاداران حسینی را قتل عام نمایند که به لطفا خداوند این امر میسر نشد.

آن هایی که نامی هم از شهید غیور اصلی تاکنون نشنیده اند روزهای آخر زندگی این بزرگمرد را مطالعه نمایند. مصطفی مازح جوانی غیرتمند بود که در راه اعدام انقلابی سلمان رشدی مرتد به درجه رفیع شهادت رسید. چند سال طول کشید تا نام او بر سر زبان ها افتاد. گفته می شود ابراهیم عطایی دانشجوی دانشگاه تهران بود که با خلاقیت های فردی برای عمل به تکلیف، خود را به لندن رساند  اما در کتابخانه بزرگ این شهر هف گلوله های پلیس انگلستان قرار گرفت و به شهادت رسید. شهدایی مانند مصطفی و ابراهیم چند نفر باشند خدا می داند.

رحمت خدا بر پیر جماران که می گفت اگر خود جوان بودم راه می افتادم و آن خیانت کار را به سزای عملش می رساندم تا عبرتی باشد برای دیگران. در سال های واپسین عمر دولت اصلاحات، یاد و خاطره شهید سرافراز سید مجتبی نواب صفوی از سوی برخی گروه ها و جریان ها درسطح جامعه طنین انداز شد. بیست و هفتم دی ماه سال هشتاد و پنج متاسفانه هیچ اثری از برنامه های وسیع و پر سر وصدای گذشته که تبلیغات بی وقفه رسانه های ملی را به دنبال داشت دیده نشد. خدا کند نگاه ما به شهیدان، ابزاری نشده باشد.

آنانی که زورشان و یا شرمشان قد نمی دهد چند سال است که زیر هجمه سنگین تبلیغات کالاهای تجاری از سوی شبکه های متعدد رسانه ملی در حال خفه شدن هستند. دلسوزان بسیار فریاد زده اند که به جایی نرسیده است و باز می گوییم که مصرف زدگی یعنی احساس نیاز کاذب، یعنی ایجاد عقده های اجتماعی یعنی ایجاد انگیزه برای جرم و خیانت و...

فراتر از شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای امنیت ملی باید به فکر چاره باشد برای جامعه ای که مردم آن در سال های انقلاب و جنگ به نداشته های خود قانع بودند و امروز عطش خواستن شان سیراب شدنی نیست. خیلی ها دارا هستند و یقین پیدا کرده اند که ندارند. بنابراین مطالبات مادی شان از نظام، نقطه پایان نخواهد داشت. شناخت غرایز انسانی باید به عنوان چند واحد درسی توسط متولیان فرهنگی جامعه هر سال مطالعه شود که شاید اثر کند. مصرف گرایی مانند شهوت است. کاری هم که نداشته باشید خودش به غلیان در می آید چه برسد به تحریک و تهییج و تحریص و....

سازمانی که به ادعای مورد تایید خود در فقر مالی دست و پا می زند چرا باید میلیاردها تومان برای انتشار رنگین نامه هایش هزینه کند؟

برای پایین کشیدن آمار نگران کننده طلاق، فیلم های ایرانی پر شده از ازدواج های آسان! البته آسان در انتخاب های خیابانی. بی توجه به معیار هایی که فقدان آن ها دلیل اصلی افزایش طلاق بوده است؛ این یعنی دور باطل.

خداوند مسئولین فرهنگی ما را با مقوله ای به نام فرهنگ آشنا نماید.

انشاءالله

هرچه می کشیم از نگاه است. نگاه هایی که باید ریشه یابی و نمره گذاری شده و در صورت لزوم عینکی مناسب برای شان تدارک دیده شود.

امروز در مراکز تحقیقاتی علوم انسانی به خصوص در عرصه پژوهش های دینی، پیشرفت های فوق العاده ای کسب شده که نتایج آن برای اهالی این وادی، شیرین و دلنشین بوده است. به شهادت بسیاری از دوستان مبلّغ، متاسفانه همچنان در سطوح مختلف جامعه حتی در مراکز علمی و دانشگاهی نگرش ها، باورها و اطلاعات دینی در سطحی بسیار نازل قرار دارد که دل انسان را به درد وا می دارد.  از جوانی دانشگاهی که هنوز نمی داند چرا باید مرجع تقلید داشته باشد و با شنیدن دلیل منطقی و کوتاه و گویا بی هیچ غرضی قانع می شود، گرفته تا وجود انواع و اقسام باورهای غلط و خرافی در ابعاد مختلف دین، قلب هر انسان متعهدی را به التهاب وا می دارد.

شکاف بین میزان دستاوردهای پژوهشی و کیفیت انتقال آن به سطح جامعه از کجا پدید آمده است؟

باید به آثار متفکر شهید مطهری مباهات نمود که پس از گذشت چند دهه همچنان تازگی دارند و باید تاسف خورد که چرا آثار آن شهید بزرگوار پس از گذشت چند دهه همچنان تازگی دارند؟!

آسیب شناسی تفکر جامعه دینی در کجا باید صورت پذیرد؟ چه کسانی برای مرهم نهادن بر این زخم دیرین پای به میدان می گذارند؟

هر از گاه پیکر چند شهید گمنام در محوطه دانشگاه های کشور به خاک سپرده می شود. راقم این سطور هیچ اظهار نظری درباره اصل این عمل بیان نمی دارد. اما سوال اینجاست که چرا تا به حال شهدای گمنام را در حوزه علمیه کشور خاکسپاری نکرده اند؟ آیا پرسش فوق، نشان گر این مطلب نیست که نگاه ما به شهدا صرفا یک نگاه معنوی است و با این پیشفرض که حوزه های علمیه از نظر معنوی غنی هستند به دنبال نجات دانشگاه ها رفته ایم؟

آیا اگر علاوه بر نگرش معنوی، نگاه حماسی نیز به این اسطوره های ماندگار تاریخ ایران زمین داشتیم بسیاری از دردهای جامعه با تعمیق این فرهنگ و در نتیجه، عملیاتی شدن آموزه های دین به راحتی بر طرف نمی شد؟

باور کنیم که ریشه قیام حضرت اباعبدالله (ع) صرفا دیدن یک خواب رویای صادقانه نبوده که خود بارها تاکید نموده است بر قیام عقلانی برای احیای دین و اصلاح امت جد بزرگوارش و پا فشاری بر این که مثل اویی با مثل یزید بیعت نخواهد نمود.

راه سرخ او تا انتهای تاریخ امتداد خواهد داشت. امام حسین علیه السلام و یاران دلیرش تا آن جا که توانستند به رغم یقین به شهادت از خود دفاع نمودند آن گونه که چینش دفاعی خیمه ها و طراحی جنگ بازدارنده توسط آن حضرت امروز مورد توجه صاحب نظران امور نظامی واقع شده است.

عملیات استشهادی یعنی نوعی حمله برای ضربه زدن به دشمن که عامل آن به زنده نماندن خود یقین دارد و نوع جنگ اصحاب عاشورایی حسین علیه السلام صورتی این گونه داشت. حضرت نیز یکه و تنها پا به میدان گذارد. با آن که یقین به شهادت داشت اما دست از نبرد باز نکشید و تسلیم نیز نشد و اگر فعل معصوم حجت است دیگر قیل و قالی برای خدشه در این نوع از جهاد دشمن شکنانه باقی نخواهد ماند.

امام عشق علیه السلام با خون خود قیامی تاریخی برای اصلاح امت اسلام را رقم زد و اصلاح امت یعنی تغییر در نگرش هایی غلط که گاه رنگ و ظاهری دینی به خود گرفته اند.

این گونه بیراه نیست اگر محرّم نیز ماه مبارک خوانده شود به برکت خونی که جسم خمود دین را جان دوباره بخشید.

هرجا بدعتی شوم در جامعه اسلامی پدیدار شد باید ریشه را در نگاه غلطی جست که با حرکتی خزنده چیرگی خود را تثبیت نموده است.

برای تغییر در نگاه حاکم بر سطوح جامعه نیاز به دگرگونی صحیح در نگاه حاکم بر سطوح  جامعه داریم! باید از خود شروع کنیم. خود سازی، متضمن سلامت زیرساخت های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است.

از زاویه بایدها و نبایدهای دین، دنیا را چون گلستان لاهوت خواهیم دید. والسلام علی من اتبغ الهدی

10/11/85 شام غریبان عاشورائیان.

 قم .

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پای چوبین

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۱۰ ب.ظ

 

چوب شد پاهایم                 

از بس در این ایستگاه ایستاده ام

اما چه خوب شد                

دیدم مسافر کوچولوی خسته ای را

که سوار بر واتو واتو                     

اوج می گرفت

و در اقیانوس رویاهایش      

با سریندی پتی      

هم بازی می شد.

بل و سپاستین همچنان به راهشان ادامه می دادند

بار پاپاپا پشت هم قیافه عوض می کرد

شاید برای سرگرمی ما                    

خانواده دکتر ارنست

مهاجران جزیره فطرت بودند

هر جند سگ پتی بل از این وضع ناراضی بود

پای دنی چه زود خوب شد               

سوار بر وانت آرزوها

آنت و لوسین را دیدم                      

که از کنار مزرعه حنا رد می شدند

و برای پرین دست تکان میدادند                     

سندباد و پینوکیو

دور از چشم گربه نره                     

شطرنج بازی می کردند

و رامکال در سوگ عمو جغد شاخدار              

به بنر گل هدیه می داد

سرم گیج می رود              

عدالت حکم می کند زیر پاهایم علف سبز شود

از بس که منتظر ماندم                    

اما لااقل دیدم

پای بهادری زیر چرخ های اتوبوس له نشد (اشاره به سریال های ماه رمضان)

باور کنید ابراهیم، بت شکن بود         

که می گویم قرآن خلیل می ارزد

به تمام قرآن های پر زرق و برق اکرم های عقیم

 همان قرآن پاره پاره شده بدون جلد که پدر جد خلیل هم توان صحافی آن را ندارد

آیا ندیدید محمود شوکت                   

فقط دو سال در زندان ماند

و یک ماه بعد یتیم خانه راه انداخت و خیریه جمع می کرد؟

طوری که فرج هم باورش شد

در کشور ما همیشه احسان و نرگس     

به پای هم پیر می شوند

اما بیچاره آنت و لوسین                   

که هیچ گاه بزرگ نشدند

طفلک حاج فخار               

چه چهره دلنشینی داشت

و آرامشی که پدر صبر را در می آورد

و نگاه نافذی که تنبان رضا خان را می لرزاند

راستی علی دایی در جام جهانی

خیلی دوید تا قلعه نویی سرمربی شود

و گرنه عدالت حکم می کرد رییس فدراسیون ما بشود حداد عادل فردوسی پور             

دلم برای شهرام جزایری تنگ شده است

عدالت، کرباسچی می خواهد             

فهیم نبود علی رضا

که نفهمید پا فشاری بر سر کچل پیمان              

شب آرامش او را

به صبح گره خواهد زد                    

من ایستاده ام در این ایستگاه

و جوراب هایم بوی گند گرفته اند                   

اما شاید دیر یا زود

اتوبوسی بیاید                   

که رییس جمهور آینده ما خودش راننده آن باشد

شما را نمی دانم                

ولی مادر زن خسرو پرویز هم می داند

که عدالت، هم عِدل عدول از عدل نیست

اگر اهل خط بازی نیستید     

روی دیوار دلتان بنویسید:

مارکس می گفت عدالت       

پوپر می خواند     

لنین مدینه فاضله را نشخوار می  کرد

فوکویاما با اتوپیا می رقصید             

استالین، انسانیت را بلغور می نمود

نیکسون، حقوق بشر استفراغ می کرد             

  اما مرد مهتابی شب های من

کفش هایش را خودش پینه می زد

و دنیایش به اندازه آب بینی بز

بی مقدار بود                                

که امروز

یک صفحه نهج البلاغه

خطرش بیشتر از میلیون ها ورق شب نامه های زیر زمینی است .

والسلام سید حمید مشتاقی نیا 16/8/85

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عصر دلتنگی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۹، ۱۰:۲۲ ب.ظ

 

تنگ غروب؛ مثل هر روز گوشه ای را انتخاب کرده و به انتظار اذان نشستم. پاسگاه زید به هنگام عصر تماشایی بود. بچه ها تو حال رفته، گوشه ای کز کرده و خورشید را بدرقه می کردند.

گه گاهی تیر مستقیم دشمن به طرف پاسگاه شلیک می شد، اما بیشتر نیروها حواسشان جمع بود. دیگر به این وضع، خو گرفته بودیم. شکارچی های ما هم وضعشان بد نبود.

تو حال خودم بودم. متوجه محمد شدم که به آرامی قدم می زد. بچه ی نازنینی بود، با صفا و صداقت. حرفش را رک می زد. بر خلاف بعضی ها از کار کردن برای انقلاب خجالت نمی کشید.

او قدم می زد و آسمان را نگاه می کرد. وراندازش کردم. خواستم یک طوری چشمم توی چشمانش بیفتد تا شاید به طرفم بیاید.اما انگار که اصلا متوجه من نبود. لباس خاکی بسیج همدم همیشگی اش بود. حتی با این لباس در مجالس میهمانی و عروسی هم شرکت می کرد. یک بار یکی از اقوام به او اعتراض کرده بود که آخر پسر جان مگر آدم با لباس بسیجی به عروسی می رود؟

و او با قاطعیت و تبسم جواب داده بود:

«من می خوام با همین لباس به دیدار خدا برم عروسی که چیزی نیست...»

از همین کارهایش خوشم می آمد. تو محله هم که بود، شب و روز در بسیج فعالیت داشت. البته به پدرش هم کمک می کرد آخر وضع اقتصادی شان خیلی مناسب نبود.

در همین حال و هوا بودم که صدای جر و بحث، از دور نظرم را جلب کرد.

محمد با رضا بحث می کرد.

وقت اذان بود. تک تیراندازهای بعثی هم یادی از ما می کردند.

صدای محمد و رضا هنوز به گوش می رسید. کنجکاو شدم. پیش خود گفتم؛ شاید اتفاقی افتاده، گوش هایم را تیز کردم.

از قیل و قالشان فهمیدم که محمد از رضا می خواهد تا نوبت اذانش را به او بدهد.

آن بنده ی خدا هم قبول نمی کرد و...

خنده ام گرفت. با خود گفتم؛ مردم هم عجب دردسرهایی دارند!

اما اگر همین طوری بحثشان ادامه پیدا می کرد جلوی بچه ها خوبیت نداشت تازه نماز هم دیر می شد. به عنوان میانجی و با ژستی پدرانه به طرفشان رفتم، می دانستم که محمد مقصر است.

در همان حال، پند و اندرزهایی که باید تحویلش می دادم را در ذهن مرور کردم: « ببین محمد جان تو دیگه چرا؟... مگه کم غم و غصه داریم که حالا می خوای دعوا هم راه بندازی... آخه مرد مومن تو بسیجی هستی اینجا هم خط مقدمه. اگه یهو، یه گلوله بهت بخوره خوشت میاد موقع دعوا شهید بشی؟... اصلا ببینم تقوا و معنویتت همین بود؟... غلط نکنم تو هم مقام پرستی ها! به خاطر اذان دین فروشی می کنی؟...»

اما هنوز به آن دو نرسیده بودم که محمد پیشانی رضا را بوسید و اذان را شروع کرد. نفس محکمی بیرون دادم، حیفم آمد برگردم. چشمانم را گرد کرده و دست به کمر ایستادم تا اذانش تمام شود و چند دقیقه ای برایش منبر بروم. ولی...

شهادتین اذان را که گفت، دیدم به زمین افتاد. هولم برداشت.

دویدم نزدیکش. خدای من... تیر خورده بود.

گلوله ای کمانه کرد و به پهلویش خورده بود. بچه هایی که متوجه قطع اذان شده  بودند، کنجکاوانه به سمت ما می آمدند. بغض گلویم را می فشرد.

«محمد... محمد... پاشو بریم اورژانس... چیزی نیست... یا فاطمه ی زهرا (ع) نترس محمد دستت رو بده به من... تو رو خدا...»

محمد به خود می پیچید. چشمانم خیس شده بود. آب دهانم را با حرص، قورت دادم. چند نفر بالای سر ما رسیده بودند و می خواستند محمد را بلند کنند اما او؛ آرام شد و چشمانش را باز کرد. نگاهم که به نگاهش افتاد، خجالت کشیدم. صورتم داغ شده بود. می خواست چیزی بگوید. غنچه لبانش شکفت و صدای ضعیفش بیرون آمد:

«یاحسین ... یاحسین ... یاحسین ...»

سه بار گفت و... رفت.

منن ماندم و شرمندگی و آسمان غمبار پاسگاه زید در عصر دلتنگی.

کتاب طعمه اروند به قلم نگارنده، خاطره شهید محمد فیروزجایی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

داریم آمریکایی می شویم!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۵۲ ب.ظ

 

میلیون ها جوجه را تلف کردند برای آن که قیمت ها پایین نیاید. صدایی از مدعیان حمایت از حیوانات به گوش نرسید. آنهایی که در حمایت از سگ های ولگرد تجمع می کردند دیگر آفتابی نشدند. مخالفان قطع کردن درخت و مدافعان طبیعت و محیط زیست خفقان گرفتند.

به آمریکا خرده می گرفتیم که چرا گندم مازاد خود را به دریا می ریزد اما به مردم فقیر آفریقا نمی رساند؟

بارها تصاویر معدوم سازی سیب و سیب زمینی برای کنترل قیمت ها منتشر شد و صدایی از کسی برنخواست. آفریقا نه کشور خودمان که فقیر دارد. خودمان یک پا مستکبر بودیم و خبر نداشتیم. رییس دولت هم یک روحانی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خوب، شما چه کردید؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۲۷ ب.ظ
  • Image result for پدافند غیر عامل

 

🔺️سردار جلالی: شبکه هنرمندان ایرانی بهایی کشور در حال پروژه سرقت ژنوم ایرانیان بودند!

🔹رئیس پدافند غیرعامل کشور در برنامه زنده شبکه ۴ سیما گفت گروهی از هنرمندان ایرانی بهایی خارج از کشور در قالب پروژه ژنوم ایرانیان دنبال سرقت اطلاعات مهم ژنتیکی ایرانی‌ها بودند.

 

پ ن: کار دوستان پدافند ظاهرا به جای پیشگیری تبدیل شده به وقایع نگاری

  • سیدحمید مشتاقی نیا