درباره ناصر نقویان
ناصر نقویان ضدانقلاب نیست؛ ضد ولایت نیست، فاسد نیست. به صرف بعضی اختلاف نظرها یا بروز بعضی اشتباهات نباید کل شخصیت طرف را زیر سوال برد. نقویان از نظر علمی نسبتا موفق بود و معلومات عمومی خوب او نیز در توفیقات منبرش تاثیر بسزایی داشت.
آن موقع که در اوج شهرت بود از احمدی نژاد توقعی داشت که در جریان آن هستم. دولت وقت به درست یا غلط به درخواست او روی خوش نشان نداد. همین مسأله باعث کینه او نسبت به احمدی نژاد گردید و در بعضی منابر شروع به هتاکی به وی نمود. از آنجا که هتاکی به احمدی نژاد هیچ گاه عقوبتی نداشت جری تر شد که دامنه نقدهای بی مایه اش را به مراکز دیگر و گاه بالاتر نیز بکشاند.
یادم است همان ایام به طور ناگهانی به دادگاه ویژه احضار شدم تا درباره مطلبی که در وبلاگم راجع به برادران لاریجانی و ضرورت رسیدگی به اتهامات آنها آنهم با نقل قول از وبلاگی دیگر منتشر کرده بودم توضیح داده و بازخواست شوم. همان جا مثال نقویان را زدم که چرا کسی با توهینهای او کاری ندارد؟ قاضی دادگاه ویژه البته انسانی شریف و منطقی بود و نقد مرا پذیرفت.
نقویان از احمدی نژاد کنده شد و مدتی دور و بر قالیباف بود. هنوز در شهرت قرار داشت و منبرهایش از صدا و سیما پخش می شد و سپاه و نهادهای انقلابی از او برای سخنرانی دعوت می کردند. گویا توقعش از قالیباف هم به سرانجام نرسید. شهردار وقت تهران به شهاب مرادی گرایش بیشتری داشت. البته شهاب در بین مردم تهران نیز از مقبولیت خاصی برخوردار بوده و هست.
این وضعیت مصادف شد با شاخ و شانه کشیدن ناصر نقویان برای بیت رهبری و صدا و سیما و تکه پرانی برای نظام. طبیعی بود که نیروهای انقلابی نسبت به حمایت از او تجدیدنظر کنند. نقویان به سمت روحانی پیچید و در حال حاضر تنها پشتوانه اجتماعی و اقتصادی او همین جریان خاکستری پیرامون روحانی و شخصیت های مرموزی چون صالحی امیری است. برای همین است که گاهی در قامت یک شرخر سیاسی برای ماله کشیدن فساد جریان بنفش، بازیچه رسانه های وابسته به کانون قدرت و ثروت قرار میگیرد.
از دیگر حواشی زندگی او میتوان به جریان دعوای همسایگی بابت خانه ای که در بابل خریده بود، تحریف بعضی وقایع تاریخی در جهت توجیه اشتباهات دولت روحانی، حاشیه سازی فرزند و عروسش، حمایت از بعضی عناصر فتنه و ... اشاره کرد که در انزوای سیاسی اش موثر بود.
ناصر نقویان را نه از منظر سیاست که باید از منظر روحی مورد تحلیل قرار داد و درک کرد. او ظرفیت این حجم از شهرت را نداشت؛ کما اینکه روزگار عزلت نیز بر او گران آمده است.
سخنان متملقانه او در مراسم سالگرد پیروزی انتخاباتی روحانی که در وصف واژه "حسن" و تطبیق آن ب شخصیت رییس جمهوری که بنای تحریف انقلاب و از هم گسیختن امت اسلامی را گذاشته بسیار مشمئز کننده و یادآور پاچه خواری های سریال طنز برره بود. نقویان هیچ وقت فهم درستی از دردهای جامعه نداشت و در تمام این هشت سالی که مردم در بدترین فشار اقتصادی و تحقیر سیاسی قرار داشتند صدایی از او برنخواست اما همچنان مدعی است که چهره ای مستقل و زبان حق طلب مردم مستضعف به شمار می آید!
این سطح از چاپلوسی و دو رویی قطعا در شأن یک انسان معمولی هم نیست چه برسد به یک روحانی پرادعا که اتفاقا در همین دولت روحانی مدتی مسئولیت گزینش کشور را برعهده داشته است.
به رفقای انقلابی حق میدهم که از او متنفر و ناراحت باشند اما بنظرم میتوان بی اعتنا از کنارش گذشت و صرفا به دیده عبرت برای تربیت بهتر نسل جدید طلاب به او نگریست.