اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

چرا خدا کرونا را از بین نمی برد؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۲۴ ب.ظ

 

اگر قرار باشد هر چه ما می خواهیم خدا هم بگوید چشم، آن وقت ما می شدیم خدا و او بنده!

مشکلات و سختی ها هم بخشی از واقعیات زندگی هستند. دنیا، بهشت نیست.

ما فلسفه حقیقی بلاها را نمی دانیم. بسیاری از حوادث تلخ و شیرین زندگی برای رشد و کمال بشر، اصلاح سبک زندگی، جبران اشتباهات، رفع ابتلائاتی دشوارتر، توجه بیشتر به معنویات، آزمایش انسان و .... کاربرد دارد.

ائمه اطهار علیهم السلام به اذن خدا صاحب کرامات و معجزاتی هستند که چه در زمان حیات ظاهری و چه بعد از آن خواسته ها و توسلات بعضی از مومنان و حتی غیرمومنان را برآورده ساخته اند؛ اما قضا و قدر الهی را نیز پذیرفته و در مقابل مشیت او سر تعظیم فرود می آوردند. همه ائمه ما توسط دشمنانشان شهید شده اند؛ قرار نبود ائمه عمر جاودان داشته و همیشه از گزند حوادث در امان باشند.

بسیاری از مردم اذعان دارند با همین دعاها و توسلات توانسته اند از کمند بلاهایی مثل ابتلا به کرونا و ... به سلامت رها شوند؛ ولی بعضی هم در راستای مشیّت الهی جان به جان آفرین تسلیم نمودند. اما اینکه چرا کرونا از بین نمی رود، جنگ ها و سیل ها و زلزله ها و بیماری ها و ... جان بسیاری از انسان ها را تهدید می کند باید به این نکته نیز توجه داشت که "ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها" فارغ از بعضی بلاها که در ذات طبیعت است، خدا به انسان ها عقل داده و باید برای رفع مسائل و تقابل با مشکلات و کاهش آلام از این نعمت خدا دادی نیز بهره بگیرند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فاتحه ای لطفا

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۸ ب.ظ

شادی روح پسرخاله ام کامران نعمان که امروز به خاک سپرده شد و مغفرت همه اموات فاتحه ای بخوانید لطفا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اقتصاد اسلامی نداریم؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۹، ۰۵:۲۰ ب.ظ

 

اخیرا یکی از اساتید حوزه مدعی شده که چیزی به نام اقتصاد اسلامی نداریم و نباید گمان کنیم پیامبر جای کارل مارکس و فریدمن نشسته است!

در پاسخی کوتاه باید گفت:

اگر هدف اقتصاد را پول دار شدن فرد و نحوه تکثّر مادی در حوزه امور شخصی بدانیم اسلام چندان علاقه ای به این موضوع ندارد؛ اما پول و مادیات را لازم دانسته و نکاتی را برای سلامت اقتصاد و پیراستگی از منفعت طلبی شخصی با نگاه به اجتماع منهای فقر و توجه به رفاه عمومی ذکر میکند که قطعا خوشایند تفکر ماتریالیستی شرق و غرب نیست از این رو اسم این فرآیند را اقتصاد نمی گذارند.
مشکل بعضی بزرگواران حوزه این است که میخواهند دستورالعمل های دینی را در چارچوب مفاهیم غرب بگنجانند که دچار تعارض گردیده و به فکر صیانت از ساحت دین و تفکیک آن از اقتصاد و سیاست می افتند اما اگر بی اعتنا به تعاریف نظام مادی غرب به دنبال استخراج احکام و معارف دین باشند متوجه ابعاد سیاسی و اقتصادی دین برای اداره جامعه مطلوب الهی شده و جامعیت اسلام را ناخواسته زیر سوال نمیبرند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شَبَحِ حزب الله!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۷:۵۰ ب.ظ

چند والپیپر زیبا از عماد مغنیه به مناسبت سالروز شهادتش

 

بچه ها را که به مسجد راه نمی دادند! دوست داشت احکام دینی را یاد بگیرد. با یک روحانی صحبت کرد. بعد پیشنهاد داد کلاس را در خانه برگزار کنیم که بچه های دیگر هم بیایند. همان بچه هایی که به مسجد راهشان نمی دادند دوست داشتند در و دیوار مسجد را رنگ کنند تا زیباتر شود. پولی دست و بالشان نبود. چهار روز بعد آمد با همه وسایلی که برای نقاشی نیاز بود. رفته بود باغ پرتقال کارگری کرد تا این پول را به دست بیاورد. آن موقع فقط ده سالش بود.

 

تجاوزات رژیم اشغالگر باعث شد خانواده اش به نقطه ای دیگر مهاجرت کند. وضع مالی شان سر همین ماجرا خوب نبود. با این حال دغدغه مبارزه با ظلم را داشت. از پانزده سالگی عضو سازمان آزادی بخش فلسطین شد. برادرکوچک ترش جهاد و بعدها برادر دیگرش فؤاد به خیل شهدا پیوستند. هوش و ذکاوت عملیاتی اش در جنبش فتح باعث شد که یاسر عرفات در نامه هایش او را "پسر عزیزم" خطاب کند.

 

مبارزین از همه طیف بودند. خیلی هایشان کمونیست بودند. عماد مسلمان بود و اهل مسجد و نماز. برای همین زودتر از همه جذب امام خمینی شد و با پیروزی انقلاب اسلامی ایران عکس او را روی پیراهن های نخی چاپ می کرد و می داد دست بچه ها. خودش هم اولین کسی بود که این لباس را به تن کرد. به او ودوستانش می گفتند: خمینیون! پوستری را طراحی کرد که عکس امام بود و پرچم اسلام که بالای کره زمین چشم نوازی می کرد.

 

 

ممکن بود خیلی از بچه های مسلمان انقلابی جذب کمونیسم شوند. کتاب فلسفه ما و اقتصاد ما نوشته آیت الله سید محمدباقر صدر را می خرید و به آنها هدیه می داد. می گفت: اسلام است که می تواند قدس و فلسطین را آزاد کند. بعدها از همین بچه ها در جنبش حزب الله استفاده کرد و بهشان مسئولیت داد.

 

 

تازه بیست ساله شده بود که رونالد ریگان رییس جمهور وقت آمریکا اعلام کرد آمریکا تا صد سال بعد هم که شده دست از تعقیب عماد مغنیه نخواهد کشید! انفجار مقرّ تروریست های آمریکا در بیروت، 239 کشته روی دستشان گذاشته بود. چتربازان فرانسوی هم که تلفات دادند انگار همه دنیا افتاده بودند دنبالش. زندگی مخفی عماد از آن زمان آغاز شد.

 

همان ابتدای نامزدی اش به شدت مجروح شد. برگزاری یک جشن ساده برایش مقدور نبود. ردّی از او نباید باقی می ماند. تصاویر شخصی اش را هم محو کرده بود. در هر جمعی می خواستند عکس بگیرند با خنده و شوخی می رفت خودش دوربین را دست می گرفت که توی عکس نیفتد و جلب توجه هم نشده باشد. همسرش را از لبنان به تهران آورد تا لااقل جای او امن باشد. خودش دائم غیب می شد و به دل خطر می رفت. یکی به او گفت: با این کارهایت از مرگ نمی ترسی؟ جواب داد: وقتی از دوستانم می خواهم که در عملیات با مرگ بازی کنند اگر خودم بترسم خیانت کرده ام. به همسرش که از نبود او گله داشت با لبخند گفت: پس چه کسی باید برای ظهور امام زمان زمینه چینی کند؟

 

دوست نزدیکش بودم. بعد از ده سال اسارت در فرانسه به لبنان برگشتم. فکر کرد فراموشش کرده ام. خودش را به اسم دیگری معرفی کرد. گفتم: عماد! من که می شناسمت! با همین کارهایش بیست و پنج سال سرویس های جاسوسی دنیا را سر کار گذاشته بود.

 

 

دلم برایش تنگ شده بود. می دانستم دل او هم همین حال و روز را دارد. سرش حسابی شلوغ شده بود. یک روز که آمد کتاب نصایح الشیعه را برایم هدیه آورد. صفحه اولش نوشته بود:

این کتاب را به همسر عزیزم هدیه می کنم. باشد که رودخانه عشق و ایمان همیشه در قلب هایمان جاری باشد. دوستدارت عماد

 

 

معلوم است وقتی به تو می گویند قرار است از نزدیک با فرمانده ای کار کنی که برای اولین بار اسرائیل را شکست داد و همه سازمان های جاسوسی دنیا دنبالش هستند تصور می کنی با فردی خشک و جدی و خشن طرف هستی؛ اما از نزدیک که می دیدی اش باور نمی کردی این مرد شوخ و شاد و متواضع که به نظم و زیبایی لباس هایش اهمیت می دهد همان عماد مغنیه معروف باشد.

بعضی بچه های حزب الله هم شک داشتند که اصلاً عماد مغنیه ای وجود دارد یا نه؟!

 

 

محافظ نداشت و خیلی عادی در لبنان و سوریه و ایران تردد می کرد. با چهره و تیپی معمولی و ناشناس. فارسی را با لهجه تهرانی صحبت می کرد، فرانسوی و انگلیسی را با لهجه خودشان. مترجم نمی خواست و کسی هم شک نمی کرد که او دارد مخفی کاری می کند. خیلی از لبنانی ها نمی دانستند این حاج رضوان که با او جلسه و بحث و همکاری داشته اند همان عماد معروف است و نفر دوم حزب الله. شاید برای همین بود که سرویس های جاسوسی غرب، اسمش را گذاشته بودند: شبحِ حزب الله! رسانه های غربی می گفتند: او بارها با جراحی پلاستیک تغییر چهره داده و اغلب عملیات های پر سر و صدا در جاهای مختلف دنیا را گردن او می انداختند. خودش اینها را که می شنید می خندید.

 

اشغالگران صهیونیست خسته شده بودند و تصمیم گرفتند از جنوب لبنان خارج شوند. عماد گفت: همین طوری که نمی شود. بعداً از خودشان قهرمان می سازند. جریان مقاومت بود که آنها را خسته کرد و عقب زد. الان هم باید با تحقیر از لبنان بروند. باید بروند زیر آتش بچه های لبنان.

 

فقط طراح عملیات و فرمانده جنگ نبود. سخت ترین کارها را خودش به عهده می گرفت. یک بار در محاصره دشمن زیر وان حمامی مخروبه اتاقکی ساخت و چند روز مخفیانه با دشمن می جنگید؛ اما هیچ وقت نشد کاری را هر چند که بزرگ باشد به نام خودش تمام کند. نقشه هایش پدر اسرائیل را در آورده بود ولی هیچ وقت توقع تحسین دیگران را نداشت و پیش صمیمی ترین دوستانش هم از دستاوردهای خودش چیزی نمی گفت. پدر و مادرش هم بعد از شهادتش فهمیدند او که بود و چه کرد.

 

 

یکی از رزمنده ها داشت ظرف شامش را می شست. شوخی و جدی ظرف های خودمان را هم گذاشتیم جلوی دستش. تبسمی کرد و شروع کرد به شستنشان. ما باید آماده می شدیم برای جلسه با حاج رضوان. وقتی کسانی را برای جلسه ای در این سطح اهمیت دعوت می کنند یعنی کار و مسئولیتی سنگین را از آنها انتظار دارند. نشستیم تا حاج رضوان بیاید. وقتی دیدیمش خشکمان زد. فرمانده بزرگ ما همان رزمنده متبسمی بود که داشت ظرف می شست. اصلاً به رویمان نیاورد که چه اتفاقی افتاده و رفت سر اصل مطلب.

 

 

عاشق فوتبال بود. گاهی می آمد در کوچه پس کوچه های ضاحیه با ما فوتبال بازی می کرد. آن موقع نمی دانستیم این جوان فوتبالی که این طور دنبال توپ می دود همان اسطوره ای است که آمریکا روی سرش بیست و پنج میلیون دلار جایزه گذاشته است.

 

انگار کتاب ها را می خورد. چنان به مباحث مختلف مسلط بود که فکر می کردی خودش استاد این رشته است. در علوم سیاسی درس می خواندم. امتحان نزدیک بود و آمادگی نداشتم. کتابم را گرفت و همان شب جزوه ای خوب و کامل از دلش در آورد. سر فرصت نشستیم و کل متون کتاب را با زبان ساده برایم توضیح داد. جالب بود جدیدترین فیلم های روز سینمای جهان را می نشست تماشا و درباره اش بحث می کرد. دوستی می گفت: اگر عماد نظامی نبود کارگردان بزرگی می شد.

 

در اوج درگیری های غزه از یک تونل زیرزمینی خودش را رساند وسط معرکه. فرمانده طراز اول حماس وقتی او را شناخت مات و مبهوت ماند. در 2003 میلادی که عراق توسط آمریکا اشغال شد رفت آنجا و جوان های انقلابی عراق را آموزش داد تا بالاخره آمریکا دمش را گذاشت روی کولش و رفت. همین بچه ها بعدها در نبرد با داعش خوش درخشیدند.

 

 

شرایط جنگی بود. می دانستند همه جا پر شده از جاسوس های وابسته به صهیونیسم که توی شهر قدم می زنند و اطلاعات جمع می کنند. انگار با کسی قرار داشت. نشستنش توی مسجد زیاد طول کشید که بهش شک کردند. دستگیر شد. کمی طول کشید تا بفهمند نفر دوم حزب الله را اشتباهی گرفته اند. رنگ از صورتشان پرید. عماد دلداری می داد: اشکال ندارد شما وظیفه تان را انجام داده اید.

 

 

از اسمش هم پیداست، حرب تموز، یعنی جنگ در تابستان. هوای گرم و آن همه تقلا در میدان رزم، با این حال تمام آن روزها را روزه گرفت به نیّت پیروزی در نبرد با صهیون. شب چند ساعتی آمده بود پیشم. می دانستم حسابی ضعیف شده و روزه به او فشار آورده. غذای خوب تهیه کردم. لب نزد. گفت: بچه ها در جنوب از این غذاها ندارند که بخورند. کنسرو ماهی را باز کرد و خورد و گفت: الحمدلله.

 

 

از هوا، هواپیماها گشت می زدند، روی زمین هم جاسوس ها. عماد و سید حسن با لباس شخصی و مبدّل رفته بودند وسط مردم و در خیابان های بیروت پرسه می زدند، آبمیوه و بستنی می خوردند و برای خودشان صفایی داشتند.

 

رژیمی که ارتش کشورهای عربی را شکست داده بود و خودش را همیشه پیروز می دانست دوبار از یک گروه به نام حزب الله با فرماندهی عملیاتی عماد شکست خورده و ابهتش شکسته شده بود. هیچ گاه هیچ جا فرصتی نشد کسی از عماد مغنیه به خاطر خلق حماسه های تاریخی اش قدردانی کند و به او مدال فتخار بدهد. خودش هم دنبال این چیزها نبود. بعد از شهادتش سید حسن لقبی به او داد که تا ابد در تاریخ یادگار خواهد ماند: قائدالانتصارین، یعنی فرمانده دو پیروزی.

 

 

از موسیقی های فارسی یا عربی که اشعار قوی و عرفانی داشتند خوشش می آمد. چند ساعت قبل از شهادتش داشت این نغمه محمد اصفهانی را گوش می داد:

امشب در سر شوری دارم

امشب در دل نوری دارم

باز امشب در اوج آسمانم

باشد رازی با ستارگانم

امشب یک سر شوق و شورم

از این عالم گویی دورم ....

 

 

هر جا توانست برای شهادتش دعا کرد. دوست داشت عاقبتش به اصحاب حسین گره بخورد. کربلا و مکه و ... اما حرم حضرت رقیه برایش حال و هوای خاصی داشت. اشک ها و دعاهایش دیدنی تر بود. شب های آخر هم که در دمشق بود فرصتی دست می داد می رفت حرم سه ساله اباعبدالله و در خلوت خودش نجوا می کرد. شاید اذن شهادتش را همان جا گرفته باشد.

 

از وقتی جنوب لبنان آزاد شد تمام همّ و غم ش را گذاشته بود برای آزادی قدس شریف. یک جا بند نمی شد. آزادی قدس را برخلاف تصور بعضی ها که افکار ناسیونالیستی یا کمونیستی داشتند محال نمی دانست. با تمام گروه های آزادی بخش حتی آنهایی که فریب رژیم اشغالگر را خورده بودند ارتباط داشت و برای نبرد تشویق و تجهیزشان می کرد. آخرین جلسه ای که در آن شرکت داشت هم درباره کمک به آزادی فلسطین بود. دشمن ردّش را زده بود. کمی بعد از جلسه بود که صدای انفجار بلند شد. رسیدم بالای سرش آرام بود. سر گذاشته بود به سجده و پرواز کرده بود. در اتاق کار سید حسن عکسی از عماد است که زیرش نوشته: خون تو هرگز هدر نخواهد رفت.

 

به پدرش گفتند: عماد تصادف کرده. خیلی بی تاب شد. وقتی فهمید شهید شده آرام گرفت و نشست. مادرش هم اشک می ریخت و خدا را شکر می کرد که سومین پسرش نیز نه در بستر و بر اثر حادثه و ... که به دست دشمنان خدا و در راه خدا شهید شده است.

 

 

هوا سرد و بارانی بود؛ اما خیابان های ضاحیه از انبوه جمعیت موج می زد. زمستان، گرمای عشق و ایمان و شهادت را در خود داشت؛ زیر تابوت عماد که هیچ کس او را پیش از این نمی شناخت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چشم نگرانیم

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۹، ۰۹:۴۶ ب.ظ

0iqv_۲۰۱۹۰۸۱۱_۱۱۴۷۰۷.jpg

 

امیدوارم برادران فهیم و شریف ما در آذربایجان و ارمنستان شاهد جنگ و خونریزی نباشند. احوال مردمان با فرهنگ این دیار را با نگرانی دنبال میکنم. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کوتاه، با فلسفه حکم مرتد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۹، ۰۹:۱۰ ب.ظ

خروج از دین اسلام یا ارتداد چه عواقبی دارد؟

 

چرا مرتد باید اعدام شود؟ این حکم برخلاف آزادی عقیده نیست؟

بعضی احکام اسلام جنبه بازدارندگی دارند و اجرای آن منوط به شرایط جامعه می باشد. مثلا حکم سنگینی که برای مجازات زنا بیان شده با توجه به دشواری اثبات آن، بیشتر برای ایجاد ترس از ارتکاب به این گناه بزرگ بیان شده است.

 در بحث ارتداد نیز از مجموع ادله اینگونه برداشت می شود که هدف از بیان احکام سنگین برای مجازات فرد مرتد، پیشگیری از هرج و مرج در دین و خروج عده ای افراد ضعیف النفس از ذیل پرچم اسلام می باشد.

در تاریخ بارها شاهد ارتداد بعضی مسلمانان بوده ایم. عده ای از این افراد بعد از مواجهه علمی و رفع شبهات به دین اسلام بازگشته و عده ای به هر دلیل نخواسته اند به عقیده نخست خود بازگردند. اگر چه این دست از افراد کافر شمرده شدند ولی حکمی برای اعدامشان صادر نشد.

اما

تصور کنید عده ای برای تخریب وجهه دین، به سمت اسلام گرایش ظاهری پیدا نموده و بعد از مدتی یک به یک با خروج از دین اقدام به سیاه نمایی و موج سازی برای تخریب وجهه اسلام بنمایند، یا عده ای فریب مال دنیا را خورده و با دریافت مبالغی از سوی مشرکان از دین اسلام خارج شوند، یا کسی با ایجاد تبلیغات منفی و فضا سازی مخرّب درصدد ضربه به حیثیت دین و هجو ارزش های اسلامی بوده و از طریق اهرم های روانی و هیاهوی رسانه ای به دنبال فتنه انگیزی در بدنه مسلمین و بی ثباتی اعتقادی در جامعه اسلامی برآید و ... در چنین مواقعی اسلام دست فقها و حاکمان دینی را برای برخورد قاطع با این شیطنت های سازمان دهی شده و هدفمند باز گذاشته است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

«خیمه ی سبز وفاق»

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۹، ۰۹:۰۹ ق.ظ

4zvf_photo_2020-09-11_14-21-02.jpg

 

ما ای رسول! امت قرآنی توأیم

اما چه سود؟ ننگ مسلمانی توأیم

 

بر زخم های دین تو مرهم گذاشتیم؟

یا زخم ها اضافه شد و کم گذاشتیم؟ 

 

دستان فتنه جوی یهودا قلم شده است؟

یا فتنه برکشیده و صاحب عَلَم شده است؟

 

شمشیرهای فتنه گری در کمین ماست

یا آنکه باز فتنه ی ابلیس، دین ماست

 

وقتی صدای فتنه به گوشت رسیده است

وقتی که تیغ دشمن ما آبدیده است

 

وقتی برای کشتن ما تیغ شان یکی است

دشمن یکی است، مکر خسان بی گمان یکی است

 

آیینه دار مکر شیاطین چرا شویم؟

آتش بیار معرکه ی کین چرا شویم؟

 

باید زنیم چنگ به حبل المتین دین

توحید را در آینه ی اولیا ببین

 

ایمان نیاوریم به آیین افتراق

مؤمن شویم بر دل بی کینه ی وفاق

 

با اتّحاد، کوه تر از کوه می شویم

یکپارچه مقاوم و بشکوه می شویم

 

جنگاورا! برابر دشمن مصاف کن

شمشیر نابرادری ات را غلاف کن

 

پایین بیاوریم تب افتراق را

بر پا کنیم خیمه ی سبز وفاق را!

 

مرحوم سید علی حسینی ایمنی

حجت الاسلام مرحوم سید علی حسینی ایمنی از نام آوران عرصه شعر و ادب در حوزه علمیه قم بود که چندی پیش بر اثر ابتلا به کرونا از بین ما رفت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظر مردم یا رهبری؟ مسأله این است!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ مهر ۱۳۹۹، ۰۵:۱۰ ب.ظ

ترقی: مردم باید از حق رای خود استفاده کنند

 

بعضی ها می گویند: اینکه نمی شود مردم یک نظر داشته باشند؛ اما چون رهبری نطر دیگری دارد پس حرف مردم شنیده نشده و دیدگاه همان یک نفر به کرسی عمل بنشیند. این عین دیکتاتوری است؟!

چند پاسخ کوتاه:

1- چه کسی آمار گرفته که ثابت کند همه مردم یا اکثریت در هر مسأله ای چه دیدگاهی دارند و نظر رهبری در سوی دیگری قرار دارد؟

2- اکثر افرادی که این ادعا را مطرح می کنند منظورشان امتیازگیری در مباحث مورد علاقه خود مثل ترویج بدحجابی، رابطه با آمریکا و ... است. فارغ از اینکه بسیاری از مردم مخالف همین نوع آراء هستند اما حضرات مدعی در قبال خواست بسیاری از مردم برای استیضاح و برکناری دولت فعلی و اصرار رهبری بر ادامه کار دولت تا آخرین روز و ساعات قانونی، سکوت اختیار نموده و از این مطالبه عمومی چشم پوشی می کنند. با سابقه ای که این افراد دارند معلوم نیست بر فرض رأی گیری و کسب دیدگاه مردم در صورت عدم دستیابی به مقصود، زیر میز نزده و مثل گذشته مدعی تقلب در انتخابات نشوند!

3- در همه جای دنیا جز در زمان انتخابات، بقیه تصمیمات حاکمیتی مثلا درباره میزان اخذ مالیات، رفع چالش های اجتماعی، جنگ و ... در حوزه اختیارات مسئولین ذی ربط است و گاه به رغم اعتراضات گسترده خیابانی مثل آنچه در آمریکا و فرانسه و ... شاهد بوده و هستیم تصمیم مسئولان و مصوبات آنان قانونی و ارجح شمرده شده و به اجرا در می آید.

اگر بخواهیم دقیق تر صحبت کنیم باید بگوییم همه حاکمان دنیا که مستقیم یا غیر مستقیم توسط مردم انتخاب می شوند، دارای حق ولایت بوده و بر مبنای تشخیص کارشناسان مرتبط عمل می نمایند. همه حاکمان دنیا به واسطه اهرم های قانونی بر مردم خود ولایت دارند و در امور مالی مثل مالیات و امور جانی مثل جنگ و سربازی دخل و تصرف می نمایند.

دموکراسی جز در محدوده انتخابات و رأی به نامزدهای سیاسی، در سایر شئون حاکمیتی به خصوص در مباحث کارشناسی قابل تحقق نیست. هیچ جا حرف مردم را به نظر پزشک، قاضی، اقتصاد دان و ... ترجیح نمی دهند و اساساً قابل ترجیح هم نیست. مسئولان ارشد همه کشورهای دنیا بعد از انتخاب مستقیم یا غیر مستقیم از سوی مردم، اعمال دیدگاه های مورد تأیید خود را در راستای عمل به دموکراسی قلمداد می نمایند. از نظر عقلی و واقعیات اجتماعی و سیاسی هم این امکان وجود ندارد که سر هر مسأله ای به رأی عموم مراجعه شود.

در جمهوری اسلامی نیز مثل همه حکومت های دنیا بعضی تصمیمات مسئولان، موافقان و مخالفانی را در بدنه جامعه داراست که لااقل به حکم همان دموکراسی مرسوم در غرب نیز اختیار وضع قوانین و تعیین تکلیف امور و جمع بندی دیدگاه های مختلف مردم و مشاوران و ... برعهده مسئولان و حکام قرار دارد.

حال باید دید چرا کسانی که وانمود می کنند حکومت جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه در تناقض با خواسته مردم و مصداق دیکتاتوری است در قبال همین رویه مرسوم در غرب سکوت اختیار می نمایند؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

لباسهای تنگ و اندکی درنگ!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ مهر ۱۳۹۹، ۰۷:۴۶ ق.ظ

rrw2_5f03ab7d-e0b7-4878-8c59-39ff6485b264.jpg

 

مرحوم جهانگیر جهانگیری می گفت: می توان یک هنرپیشه معروف را آورد که با شرت وسط خیابان بدود و از آن فیلم گرفت. این فیلم هم حسابی باعث خنده مردم می شود؛ اما طنز حقیقی باید در بطن یک داستان و ماجرا نهفته باشد نه آنکه در پناه ادا و اطوارها شکل بگیرد.

 

خواستم عرض کنم نمایندگان محترم بابل هم انسان های زحمت کش و شریفی هستند اما مردم قطعا به عملکردها و تلاش های آنهاست که نمره می دهند نه به ژست ها و نمایش ها.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روحانی، ضد قهرمان!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۵:۴۱ ب.ظ

گفتمان سینمای دفاع مقدس|حذف قهرمان در سینمای ایران از سیاست‌های دولتِ روحانی است/ در حال جنگ رسانه‌ای هستیم

 

محمدرضا شرف‌الدین: مدیرِ باانگیزه اصلی‌ترین عامل رخ دادنِ اتفاق‌های خوب و بد است.
دولت برای قطع کردن ریشه انقلاب و بردن کشور به‌سمت وابستگی به استعمار انگیزه دارد. آقای روحانی برای این کار تربیت شده و برای این کار پرورش یافته است، با راهبرد قبلی و با یک سابقه سیاسی آموزشی به مقصد رسیده است، مسیر طولانی را طی کرده تا این وظیفه خبیثه را به سرانجام برساند.

اگر سردار سلیمانی هم رئیس دولت می‌شد، ما تمام این مسائل را در جهت مثبتش داشتیم، اقتصاد شکوفا می‌شد، ایستادگی و مقاومت حرف اول و آخر را می‌زد و کشور به‌سمت پیشرفت می‌شد.

انگیزه آدم‌ها بسیار مهم است، خیلی مهم است که چه مدیری با چه انگیزه و با چه پیش‌فرضی در هر جایگاهی قرار می‌گیرد.

اداره جنگ تحمیلی به‌عهده عده معدودی از جامعه ایرانی بود. سرمایه‌داران و عافیت‌طلب‌ها کار خودشان را می‌کردند و حتی جنگ کاسبی‌شان را بهتر کرده بود.

در تمام دوران جنگ 2 میلیون رزمنده داشتیم. این 2 میلیون نسبت به جمعیت 36میلیونیِ آن زمانِ کشور چند درصد است؟ حالا وقتی جنگ تمام می‌شود، درصد بسیاری از مردم ما اطلاعی از دوران جنگ ندارند و می‌خواهند با زوایای این دوران آشنا شوند و آن روزگار را بازخوانی کنند.

مردمی که می‌خواستند با آن دوران آشنا شوند یا باید کتاب می‌خواندند که پس از جنگ هنوز ادبیات جنگ شکوفا نشده بود، یا باید گزارش‌های مکتوب را می‌خواندند که از عامه مردم این برنمی‌آمد، پس تلویزیون و سینما بهترین و در دسترس‌ترین راه بود.

ضمن احترام به همه فیلم‌سازانِ دهه هفتاد و دهه شصت، قبول کنیم که حجم تولید نشانه موفقیت نیست. به‌نظرم همین حجم تولید در برخی موارد، انحراف‌هایی با سینمای دفاع مقدس ایجاد کرد و باعث شد که مخاطب با سینمای دفاع مقدس قهر کند.

فیلم «هور در آتش» سال 1370 ساخته شد. همین امروز هم اگر ببینید پر از ارزش‌های تصویری، قصه‌گویی و هنری است، یا برخی از فیلم‌های رسول ملاقلی‌پور را به هیچ وجه نمی‌توان از تاریخ سینمای ایران کنار گذاشت.

پس انگیزۀ مدیریتی و استقبال مخاطبان در مرور و بازبینیِ دوران دفاع مقدس بسیار مهم‌اند،

مثلاً فیلم «عقاب‌ها» که یکی از رکوردداران مخاطب در سینمای ماست، در دورانی اکران شد که مردم به‌دنبال یک انتقام از عراقی‌ها بودند. مردم دوست داشتند یک منتقم بیاید و انتقامِ تمام آن بمباران‌ها را از عراق بگیرد، این بود که فیلم‌هایِ دفاع مقدسی که قهرمان‌های تأثیرگذاری داشتند، با استقبال مردم مواجه می‌شدند.

شرایط مدیریت امروز حذف قهرمانی از فرهنگ ماست، حذف قهرمان در سینمای ایران از سیاست‌های دولتِ آقای روحانی است.

من خودم فیلمنامه‌ای دارم که قهرمان دارد و متأسفانه این فیلمنامه را تصویب نمی‌کنند. اما اگر این قهرمان اهلِ کثافتکاری و حاشیه باشد، خیلی راحت فیلمنامه را تصویب می‌کنند.

اگر این نوع فیلم‌ها ساخته شود، ژانر سینمای دفاع مقدس صاحب هویت می‌شود. سینمای ملی ما باید همان سینمای دفاع مقدس باشد نه سینمای ابتذال!

 

متن کامل این مصاحبه را می توانید در خبرگزاری تسنیم مطالعه کنید:

 

 

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1399/07/04/2354506/%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D8%AD%D8%B0%D9%81-%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA%D9%90-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%D8%A7%D9%84-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%85

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

متاسفم اما ...!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۶:۵۹ ق.ظ

داماد تهرانی: آهای مردم، من آدم کشتم!

 

از وقوع این جنایت متاسفم و امیدوارم جامعه ما هیچ وقت شاهد چنین اتفاقات تلخی نباشد اما خوب است بعضی خانواده ها که بعد از ازدواج نیز در امور ریز و درشت زندگی فرزندشان دخالت می کنند از این حادثه ناگوار عبرت بگیرند و احترام به حریم، شخصیت و غرور دیگران را مهم بدانند:

عصر دوشنبه رهگذرانی که از خیابانی در شهرک ولیعصر تهران عبور می‌کردند، با شنیدن صدای فریاد‌های مرد جوانی که با لباس‌های خونی روی بالکن طبقه چهارم یک ساختمان ایستاده بود و می‌گفت: "آهای مردم، من آدم کشتم؛ با پلیس تماس بگیرید" وحشتزده توجه‌شان به وی جلب شد.

دقایقی پس از این ماجرا مأموران کلانتری ۱۵۳ شهرک ولیعصر در محل حاضر شدند. با ورود مأموران به آپارتمان طبقه چهارم، آن‌ها با صحنه وحشتناکی مواجه شدند. اجساد خونین مردی ۵۳ ساله و زنی ۴۸ ساله در اتاق پذیرایی افتاده بود آن‌ها با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بودند. زن ۲۴ ساله‌ای نیز که به سختی نفس می‌کشید و بشدت از وی خون می‌رفت، در نزدیکی اجساد قرار داشت.

با مشاهده این صحنه، پس از هماهنگی‌های قضایی مرد جوان دستگیر و بدن نیمه جان زن مجروح به بیمارستان منتقل شد و لحظاتی بعد نیز بازپرس ساسان غلامی به همراه تیم بررسی صحنه جرم راهی محل جنایت شدند.

جنایت خانوادگی

بررسی‌ها نشان می‌داد که اجساد متعلق به مادرزن و پدرزن متهم است و زن جوانی که در این رابطه مجروح شده بود، همسر متهم بوده است. متهم که مردی ۳۰ ساله و مأمور یکی از ارگان‌های نظامی است، در تحقیقات به قتل اعتراف کرد و گفت: من پدر و مادر همسرم را زدم عصبانی بودم نفهمیدم چه کار می‌کنم، زنم را هم زدم.

وی وقتی در برابر بازپرس قرار گرفت، گفت: با برادر همسرم مینا، دوست و همکار بودم. از طریق او با مینا آشنا شدم و دو سال قبل ازدواج کردیم. پدر مینا صاحب این خانه ۴ طبقه بود. بعد از ازدواج، پدرزنم طبقه چهارم را در اختیار ما قرار داد و مادرزن و پدر زنم در طبقه دوم ساکن بودند.

دخالت‌های بی جا

متهم ادامه داد: در این دو سال با همسرم اختلاف داشتم، اما خیلی جدی نبود. با این حال، چون با پدرزن و مادر زنم ساکن یک ساختمان بودیم، سر و صدای دعوای ما را می‌شنیدند و گاهی اوقات هم همسرم جزئیات دعوا‌های ما را به آن‌ها خبر می‌داد. خیلی زیاد در زندگی ما دخالت می‌کردند. هر چه می‌شد، به آن‌ها می‌گفت و من دیگر از این دخالت‌ها خسته شده بودم و نمی‌توانستم تحمل کنم.

صبح روز حادثه مینا به من گفت می‌خواهد دندان‌هایش را ایمپلنت کند و برای این کار نیاز به پول دارد. به او گفتم از نظر مالی الان در شرایطی نیستم که بتوانم این هزینه را پرداخت کنم. اجازه بده ببینم برادرت می‌تواند این مبلغ را به من قرض بدهد. مینا با شنیدن این حرف عصبانی شد و گفت مگر من با برادرم ازدواج کردم، اگر پول نداری چرا ازدواج کردی؟ شروع به بد و بیراه گفتن به من کرد و صبح روز حادثه سر همین مسأله باهم دعوایمان شد بعد مینا خانه را برای رفتن به محل کارش ترک کرد.

متهم در ادامه گفت: همسرم در بیمارستان کار می‌کرد. من که از دست او خیلی عصبانی بودم ساعتی بعد به محل کارش رفتم و شروع به داد و فریاد و فحاشی کردم. کار به جایی رسید که حراست بیمارستان مرا از آنجا بیرون انداخت و من راهی خانه شدم. به دنبال من، مینا که از این ماجرا خیلی عصبانی شده بود محل کارش را ترک کرد و او نیز به خانه آمد.

او ادامه داد: مینا و مادرش وارد خانه شدند و مادرش با دیدن من شروع به سرزنشم کرد که چرا به محل کار مینا رفته‌ام و آبروریزی کرده‌ام. دعوا بار دیگر شروع شد و در همین حین، پدرزنم که در طبقه دوم بود با شنیدن صدای جر و بحث ما خود را به واحد محل سکونت‌مان رساند. او زمانی که متوجه ماجرا شد، چند سیلی به صورت من زد. از این رفتار پدرزنم بشدت ناراحت و عصبانی شدم، واقعاً نمی‌فهمیدم چکار می‌کنم. در یک لحظه چاقویی برداشته و به آن‌ها حمله کردم. ابتدا پدرزنم و بعد از آن مادرزنم را کشتم. همسرم که با دیدن این صحنه‌ها، تلاش می‌کرد جلوی مرا بگیرد در این ماجرا چند ضربه خورد. واقعاً نمی‌فهمیدم چکار می‌کنم و بعد از آن هم به بالکن رفتم و با فریاد از مردم کمک خواستم.

تحقیقات در این خصوص به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت ادامه دارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

طفلک، آمریکا!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۷ ب.ظ

گزارش تسنیم|موج جدید گرانی‎ها و شوک در بازار؛ دولت ورود کند- اخبار اقتصادی  تسنیم - Tasnim

 

اگر بپذیریم که آمریکا نتوانسته است مکانیسم ماشه را فعال کند و ما در این زمینه توانسته ایم کاخ سفید را از نظر دیپلماتیک در سطج جهان مزوی ساخته و شکست بدهیم باید دنبال این باشیم که ببینیم چه کسی دلار را به 28 هزار تومان و سکه را به بالای سیزده میلیون رسانده، سقف قیمتها از خودرو تا تخم مرغ را به آسمان کوبیده و ....؟!

واقعا ماشه اقتصاد دست چه کسی است که مردم را به رگبار بسته است؟ تقصیرها را مثل سابق گردن آمریکا بیندازیم بهتر نیست؟! پاسخ به این پرسش برایتان دردسر میشودها!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شوراهای فساد را دریابید

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۲۸ ب.ظ

این خبرها را فقط در همین امروز یکشنبه سی ام شهریور در خبرگزاری ها خوانده ام. دقت بفرمایید فقط همین امروز:

نائب‌رئیس شورای امیرکلا از عضویت در شورای‌شهر تعلیق شد. پیش از این نیز ٣ عضو دیگر شورای این شهر با تخلفات مالی و جعل اسناد از عضویت در شورا محروم یا معلق شده‌بودند.

 شهردار جدید رودهن به دلیل دریافت بیش از ۱۰ میلیارد ریال رشوه در موضوعات مختلف بازداشت شد.

۵ عضو شورا، ۲ کارمند دهیاری و ۲ مشاور املاک در محمودآباد کرج دستگیر شدند.

تعداد بازداشتی‌های شهرداری بوشهر به ۱۸ نفر رسید.

روزهای قبل هم از این دست خبرها به وفور خوانده ایم. روزهای بعد هم خواهیم خواند. اصطلاح شوراهای فساد در اغلب رسانه ها به عبارتی عادی در توصیف شوراهای شهر  تبدیل شده است.

مسبب این وضعیت چه کسی است؟

نمایندگانی که بر مبنای رانت و باندبازی اقدام به تأیید صلاحیت افراد بی کفایت نموده اند؟

ساختار غلط شوراهای شهر؟

انتخاب اشتباه مردم؟

کسی که شوراهای شهر را به این شکل احیا و تأسیس نمود و قانونگذارانی که این رویه را تأیید کردند؟

هر چه هست باید اذعان نمود که وضعیت فعلی شوراهای به اصطلاح اسلامی چیزی جز آبروریزی و ضرر به منافع مردم نبوده است. چه بسیار اعضای شوراهایی که با تردستی از دام قانون گریخته و ردّی از تخلفات خود بر جای نگذاشته اند.

ضمن تشکر از اقتدار نهاد قضا در برخورد با تخلفات و تضییع حقوق مردم، نیازمند اراده ای جدی برای تغییر روال فعلی شوراها هستیم. یا شوراها را باید برای همیشه تعطیل کرد و درشان را گل گرفت یا ساز و کاری را طراحی نمود که شوراها به پاتوق عناصر ناسالم و طمع کار و دزد و فاسد تبدیل نشود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تشکر از شهرداری بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۴۱ ب.ظ

تغییر در یکی از معاونت های حاشیه دار شهرداری بابل و انتخاب یک نیروی انقلابی نشان از رویکرد شهرداری در برخورد با بعضی معضلات درون سازمانی و جلب اعتماد عمومی دارد.

به نوبه خود ضمن تشکر از این اقدام مثبت و مصلحانه شهرداری بابل و آرزوی توفیق برای برادر بسیجی ام حبیب الله شاکری، احقاق حقوق پایمال شده شماری از کارگران زحمت کش و بی پناه توسط بعضی عناصر فاسد را در راستای اعتلای نهادها و سازمان های اداری به جایگاه حقیقی تراز انقلاب اسلامی امری بایسته و البته قریب الوقوع میدانم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مجرم سیار!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۹، ۰۶:۴۶ ب.ظ

yszu_photo_2020-09-17_18-38-55.jpg

 

میگه: همه از مرگ میترسن من از شهرداری

 

پدرجان! اونی که 1500 تا ماشین دم در کارخونه دپو میکنه محتکر و مجرم نیست چون بلده چی جوری قانونو دور بزنه کسی هم یقه شو نمیگیره، تو اما با همین سه چرخه ات مخلّ نظم عمومی هستی، آسایش شهروندانو سلب میکنی، قانون شکنی و منافع جامعه رو به خطر میندازی. قانون فعلا برای کنترل تو و امثال توست که دیوار کوتاهی دارید

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قیام کار ساواک بود!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ۰۶:۱۹ ب.ظ

«طراح قیام ۱۵ خرداد خود ساواک بود»

 

"قضیه ۱۵ خرداد صددرصد کار ساواک بود اما مردم هم بعد افتادند در آن. مردم که دیدند عکس و اسم آقای خمینی است به عشق ایشان افتادند در میدان بدون اینکه بدانند قصد دیگری در کار است و آن اینکه میخواهند این بهانه ای باشد که بروند آقای خمینی را از قم بگیرند و تبعید کنند و…

منبع: پروژه تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد"

 

متن بالا را سایت انصاف نیوز منتشر کرده است. قشنگ هم تیتر زده است که "طراح قیام 15 خرداد خود ساواک بود" 

بخشی از مصاحبه با یکی از یاران مصدق را منتشر کرده اند. گوینده مدعی است که سکوت جبهه ملی در قبال قیام 15 خرداد و کشتار فجیع مردم در انتقام از سکوت روحانیت در کودتای 28 مرداد بوده است! و بعد بر اساس شنیده ها مدعی می شود که ساواک قیام 15 خرداد را راه انداخت که به این بهانه اقدام به دستگیری امام بنماید!!

تاریخ به همین راحتی جعل می شود؛ اما گوینده و عوامل انتشار حواسشان نبوده که اساسا قیام 15 خرداد بعد از دستگیری حضرت امام و انتقال ایشان از قم به تهران و در اعتراض به آن شکل گرفته است! 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

طلبه سیرجانی را که یادتان هست؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۴۵ ق.ظ

2f0m_79289c0d-a670-437a-af7c-96d81e589ce7.jpg

 

دیشب میزبان حجت الاسلام علیرضا جهانشاهی یا همان طلبه عدالتخواه سیرجانی بودم. به شوخی به او می گویم: جهانشاه اول، سر سلسله طلاب عدالتخواه! همچنان سرحال و پرنشاط، برنامه هایی برای ادامه فعالیت های خود دارد. چند سالی را در مباحث فرهنگی و حوزه جهان اسلام وقت گذاشت. به امید خدا در موضوعات مرتبط با فرهنگ کتابخوانی، بستر سازی ظهور، آزادی قدس و عدالتخواهی دغدغه هایی دارد که انشاءالله کارهایی نو و اثربخش را با برنامه هایی که تدارک دیده رقم خواهد زد.

بی اغراق باید گفت بسیاری از فعالان جوان و ارزشی عرصه عدالتخواهی مرهون مرارت هایی هستند که طلبه سیرجانی در سالهایی نه چندان دور به جرم برداشتن علم عدالتخواهی و مبارزه با فساد تحمل کرد. بارها بدون هیچ محاکمه ای ماهها در زندان به سر برد و فعالیت های تخریبی و تبلیغی فراوانی بر ضدش شکل گرفت اما از پا ننشست و به همه جوانها آموخت که کژفهمی و نابخردی عده ای از مسئولان عافیت طلب دستگاه های اطلاعاتی و قضایی را به پای نظام و رهبری ننویسند و به رغم همه جفاها و ناجوانمردی ها از مسیر حق به بیراهه نروند.

امروز اگر خیلی از عدالتخواهان می توانند در سایه امنیت و بدون مزاحمت های جدی نهادهای مدافع مسئولان به فعالیت های رسانه ای خود بپردازند در پرتو هزینه هایی بود که طلبه عدالتخواه سیرجانی از جان و دل پرداخت و ظرفیت مسئولان، انقلابی ها و جامعه را برای پذیرش انتقادهای سازنده نیروهای خودی بالا برد.

 انتشار خاطرات او از زندان و دادگاه و ... می تواند برای همه جوانان بسیجی آموزنده و راهگشا باشد و البته تجربه ای گرانسنگ برای تاریخ. در جلسه پنج ساعته ما درباره دعواهای اخیر جریان های ارزشی و عدالتخواه هم صحبتی به میان آمد. نظر کلی ایشان بر حفظ همه نیروهای فعال به رغم اختلاف نظرهاست و اینکه مواظب باشیم دشمن شاد نشویم. نقدهای درون گفتمانی خانواده انقلاب البته لازم و سازنده است که باید با رعایت اخلاق دینی صورت بگیرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ویژگیهای شهید طوسی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۵۹ ب.ظ

به نام خدا

اهم ویژگی‌های شهید طوسی

(اخلاقی، اعتقادی، مدیریتی)

  1. اسلاممداری

شهید طوسی فرزند انقلاب اسلامی بود و با آگاهی میدانست که انقلاب نیز فرزند اسلام است. حبّ اسلام و تشیّع که ریشه در هویت دینی خاندانش داشت، با پیروزی نهضت حضرت امام(ره)، به نقطۀ کانونی در شخصیت طوسی تبدیل شد. در واقع جنبههای شخصیتی و رفتاری طوسی بیش از هر چیز با معطوفشدن به این نقطۀ محوری، معنی پیدا میکند. بر این اساس دوستیها و دشمنیهای طوسی نیز با تمسّک به «عاملیت اسلام»، به منصه ظهور و تجسّم عملی میرسید. شیفتگی مطلق به امام(ره) از همان ابتدای آشنایی و ذوبشدن در مسیری که ایشان برای امت ترسیم کرده بود، اوج این اثرپذیری است. «مدام میگفت اسلام غریب است» البته طوسی آگاهانه میدانست که ما هر آنچه داریم از قدرت اسلام است. در واقع این رابطه دوطرفه است؛ اگر اسلام به کمک ما نیاز دارد، بیشتر از آن، این ما هستیم که در منظومۀ قدرت اسلام قرار گرفته و ارزش یافتهایم. در تمام انتخابهای طوسی، مکتب و مرام مکتبی معیار بود. در جایی که مکتب، جلودار است، پست و مقام، جایگاهی ندارد و به مقتضای نیازهای جامعه اسلامی، جغرافیای خدمتی عاملان آن مشخص میشود. «وظیفهمندی» شهید، پیشبرندۀ تصمیماتش بود. تبعیت از فرمان مکتب و به تبع آن ساختارهای حاکمیتی، در متن رفتارهای طوسی قرار داشت. فرماندهی بود که خویشتن را مقلِّد میدانست و کنش و واکنشهایش متأثر از آئین امام(ره) بود.

 

 

  1. صبوری و پایداری

به گواه تاریخِ پایداری این مرز و بوم، طوسی به مقام صبر ـ که اوج ایمان است ـ رسیده بود. نوری که با وجود اسلام و امام(ره) در درون طوسی روشن شده بود، خاموششدنی نبود. از ابتدای ورود در فضای انقلابی تا لحظۀ شهادت، قرار از وی گرفته شده بود و هر چه زمان میگذشت، صلابت و پایداری و تلاش و سختکوشی وی بیشتر نمایان میشد. در بازخوانی خاطرات یاران طوسی آنچه که بسیار خودنمایی میکند، خستگیناپذیری و صبوری ایشان در ورطۀ مشکلات و چالشها است. متانت و صبوری طوسی، تنظیمکنندۀ رفتار همنشینان و همرزمان بود. پرکاری شهید طوسی، شرمندگی همکاران را رقم میزد و جایی برای اعتراض هیچ کس باقی نمیگذاشت؛ طوسی رزمندهای بود که خود و خانوادهاش را وقف جنگ کرده بود. همسر و فرزند شهید طوسی در تمامی مراحل همراهش بودند؛ محمدابراهیم را در کنارش تقدیم خدا کرد؛ در حین عملیات کربلای 4، پدر و جمعی از اقوامش را در کنارش داشت. همواره در سختترین شرایط جنگ حضور داشت. میگفت «باید مقابل آنچه که در جنگ پیش میآید، بایستیم و استقامت کنیم.»

 

 

  1. خلوص و بندگی

اخلاص، وجه بارز و محوری شخصیت شهید طوسی بود و کلمات فوق در وصیتنامه شهید، تفسیر دقیق منش رفتاری خودش بود و آن را در جهت حفظ اسلام و انقلاب اسلامی برای همگان آرزو میکرد. شکلگیری شخصیت طوسی در کانونی که سرشار از محبت و عشق به اهل بیت(ع) و معرفت به خاندان وحی بود، نمیتوانست نتیجهای جز ایمان و اخلاص داشته باشد. اصالت خانوادگی و تربیت در دامانی باطهارت و خوردن شیر پاک، شکلدهندۀ خلوص شهید طوسی بود. اخلاص شهید، در وجوه مختلف شخصیت رفتاریاش اثرگذار بود: نظیر صداقت، آرامش، بی ادعایی و عبادت و بندگی.

 

 

  1. درگیری و آمادگی دائمی

نمیتوان لحظهای از لحظات دهۀ پایانی زندگی شهید را که با درگیریهای انقلابی شروع و به شهادت ختم شد، با سکون و سستی قرین دانست. بیقراری و درگیری، وجه حاکم بر شخصیت طوسی در تمامی این ایّام بود. تلاش شهید از طریق نقشپذیری در فرآیندهای انقلاب و دفاع مقدس، در چارچوب همان یاریرسانی به احیای دین مبین اسلام قرار داشت و همین نکته کافی بود تا «وقت» و «زمان» نیز وسعت و ظرفیت کافی برای دربرگیری حجم مجاهدتهای شهید را نداشته باشد. برای تمامی کارها نیز آمادگی داشت و درگیر میشد. در حین آن که در نقش ستون برای فرماندهی و ارکان لشکر عمل میکرد، به مانند بسیجیان و نیروهای عادی لشکر «سنگر میکند، خاکبرداری میکرد، جارو میزد، در نظافت سهیم میشد، سفره پهن میکرد...»

 

 

  1. پیگیری و حضور در صحنه

شهید طوسی علاوه بر اینکه در متن تمام امور قرار میگرفت و حضوری فعالانه داشت، بلکه در نظارت بر کمّ و کیف عملکردها و پیگیری وظایف سایر ارکان و نیروها نیز، همواره در صحنه بود. هدف، پیشبرد عالی وظایف و موفقیت امور بود و در این میان کشیدن حصار به دور خود و پیشبرد خودپسندانۀ وظایف محوله، در منطق طوسی جایگاهی نداشت. منطق «کُلّکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» در حد عالی در منِش رفتاری طوسی وجود داشت و از این رو با وجود مشغلۀ زیاد، جسم و جانش با تمام نیروها در پیوند بود و هیچ حوزه و پایگاهی نبود که از دایرۀ حضور فداکارانۀ این شهید عزیز خارج باشد. در نقش مسئول پشتیبانی جنگ نیز که هنوز به صورت دائم در جبهه ماندگار نشده بود، بیشترین ارتباط را با لشکر و سایر یگانهای مازندرانی که در جبهه مستقر بودند، برقرار میکرد و دائم در حال بررسی و ارزیابی وضعیت بود. این نقشپذیری به عنوان رکن مقتدر فرماندهی لشکر نیز تداوم داشت. هیچ گوشهای از امور لشکر نبود که طوسی با آن قسمت ارتباط برقرار نکرده باشد. همه طوسی را فرماندۀ خود میدانستند و با جان و دل، مدیریتش را پذیرا بودند. از این رو سرکشیها و گوشزدهای طوسی را عین مصلحت خود و لشکر میدانستند. حافظه قوی طوسی، قوتبخش پیگیریهایش بود. آدمی نبود که چیزی را فراموش کند. دقیقاً میدانست که چه چیزی را به چه کسی ابلاغ کرده است.  این حس درگیری و ارتباط، تا آخرین لحظات وجود داشت و قطعشدنی نبود.

 

 

  1. پیشتازی و دلیری

طوسی در حین آنکه همواره در صحنه بود، جلودار نیز بود.  بسیاری از نواقص با جلوداری فرمانده در صحنه برطرف میشد. اثربخشی این الگوی فرماندهی، دو چندان خواهد شد. بهخصوص در صحنۀ نبرد که در سختترین صحنهها حضور داشت و جلودار بود. پیشتازی و جلوداری، وامدار روحیۀ شجاعت و دلیری است، که در شهید طوسی موج میزد. قرارگرفتن در کانونهای خطر و آوردگاهها، وصف حال شهید در تمام لحظههاست. چه آنجا که پیشگام مبارزه با طاغوت بود، چه در سالهایی که عمر گرانبهای خود را برای خشکاندن ریشههای نفاق و عناد در سطح استان صرف کرد و چه از لحظۀ شروع جنگ تا فروردین 1366، که در متن حماسۀ دفاع مقدس رزمندگان اسلام قرار داشت.

 

 

  1. ارادۀ پیروزی

داشتن ارادۀ پیروزی از لوازم اساسی یک فرماندۀ بزرگ است. طوسی در عین حال که مردی وظیفهشناس و مکتبمدار بود و رفتارهای خود را در چارچوبۀ تکلیف، تنظیم میکرد، در همان حال موفقیت و پیروزی را با فرآیندهای مدیریتی و فرماندهی خود قرین میدانست؛ بیتردید این تعامل سازنده، بخش مهمی از رمز و راز بزرگی و ماندگاری طوسی را رقم زده است. برای طوسی این نکته مسجّل شده بود که بهره و مزد زحمات در عرصۀ عمل، پیروزی است و بیتوجهی به این امر اساسی، موجبات سستی و شکست را فراهم میسازد. این قاعده در عمل، در تمامی فرآیندهای مدیریتی و فرماندهی طوسی، وجه نظر بود و به خوبی نیز به بار مینشست. با یاری همرزمان در جریان بحرانهای شهری و جنگلی شمال، با موفقیت تمام و با کمترین تلفات توانستند مجموعۀ محاربان و معاندان را از سطح استان پاکسازی کنند. از زمانی که در سطح ارکان فرماندهی لشکر نیز قرار گرفت، بالاترین موفقیتها، نصیب صحنههای نبرد شد و میتوان گفت با میدانداری طوسی، حتی برخی از بنبستهای جنگی نیز، شکسته شد. فتح فاو، مدیون زحماتی است که در آن طوسی میداندار بود؛ کربلای 5 و سرزمین شلمچه نیز شاهد رشادتها و شجاعتهایی بود که طوسی به عنوان قلبِ فرماندهی لشکر ویژۀ 25 کربلا، زمینهساز آنها بود. چنین نتایج عالی در میدان جنگ، نشان از عزمی داشت که در آن ارادۀ پیروزی، اصل اساسی است. فتح و پیروزی برای چنین سبکی از فرماندهی، به منظور لذتبخشی نیست، بلکه بخشی از تعهد و تکلیفی است که فرمانده بر عهده دارد. بر همین اساس در صحنههای ناکامی و شکست، زجری که فرمانده متحمل آن است، بسیار نگرانکننده خواهد بود؛ مگر آن که عیار توانمندی وی به محک آزمایش درآمده باشد. اینجاست که میزان توانمندی فرمانده در بهرهگیری از شکست برای زمینهسازی پیروزی، مهم خواهد بود.

 

 

  1. فرهمندی شخصیتی

تجمع مجموعۀ ویژگیها و خصایل اثربخش در شهید طوسی موجب شده بود تا ضمیر همراهان به راحتی تسخیر گردد و این شهید عزیز، فرماندۀ قلبها شود. این خصایل که در اثر ایمان و مجاهدتهای شهید طوسی به بار نشسته بود، به راحتی تبعیت همراهان را در هر سطحی به دنبال داشت؛ چنانکه آثار آن تا به امروز هم دیده میشود. در این جا میتوان به ویژگیهایی اشاره کرد که از یک سو ریشه در ساختار شخصیتی و اعتقادی شهید دارد و از سوی دیگر در کشاکش ارتباطی با مجموعۀ یاران و همرزمان به منصه ظهور میرسید:

جذب و شوق ذاتی:  قامت رعنا و رشید شهید طوسی همراه با نورانیت چهره، هر بینندهای را مسحور میکرد. شهید طوسی در نگاه و سخن همرزمان، بسیار به علمدار کربلا حضرت ابوالفضل عباس(ع) تشبیه میشود؛ ماندگاری نیروها در جبههها و آمادگی دائمی آنها تا حدود زیادی ریشه در مدیریت جذّاب و برخوردهای برادرانۀ فرماندهانی نظیر شهید طوسی داشت. طوسی، نیروهای خود را واله و حیران خود ساخته بود و این وضعیت ناخودآگاه، به تبعیت از ارادۀ شهید طوسی میانجامید.

فرماندهی بر همه: جمعشدن خصایل انسانی، دینی و مدیریتی در شهید طوسی، آن هم در حد اعلی، باعث شده بود، در هر جمعی، در کوتاهترین زمان به نقطۀ محوری و کانونی تبدیل شود و همگان ایشان را به عنوان فرمانده بپذیرند؛ حتی سایر فرماندهان و نیروهایی که به نوعی از جهت سازمانی، خارج از محدودۀ فرماندهی و مدیریتی شهید طوسی قرار داشتند، ایشان را فرمانده خود قلمداد میکردند و به راحتی منطق گفتاری و رفتاری او را پذیرا بودند.

حاکمیت عقل و منطق:طوسیِ بزرگ، همواره آگاه بود که جسم و جان رزمنده در سیطرۀ اراده و چگونگی تصمیمگیری فرماندهان قرار دارد و از این رو هرگونه تصمیم و سیاستی میبایست از مجرای عقلانیت و منطق عبور نماید.

 

 

  1. کرامتمداری

نگاه شهید طوسی به مقولۀ انسان، برگرفته از نگاه قائد عظیمالشأنش، خمینی کبیر بود. همان احترامی که برای نوع انسان در بینش الهی امام امت وجود داشت، در نگاه و بینش طوسی نیز وجود داشت. در این نگاه پایبندی به این اصل اساسی در محور قرار داشت که تمامی کوششهای رهبران و فرزندان انقلاب، در جهت کرامت والای انسانی است؛ همان انسانی که مقام خلیفةاللهی را دارد. به تعبیر دیگر هر جاه و جلالی که نصیب هر کس شود، چنانچه در جهت احیای چنین اصلی نباشد، در واقع به معنای انحراف از راه انبیاء و اولیای خداوندی خواهد بود. بر این اساس طوسی با ضمیری آگاه میدانست که تمامی زحماتش در راه انقلاب و جنگ، باید از مسیر تکریم انسانی عبور نماید و چنانچه شأنی نیز در این طریق پیدا شده است، میبایست در جهت غنابخشی به اصل کرامت انسانی هزینه شود.

 

 

  1. اقتدار ذاتی

طوسی هیچگاه برای دستیابی به مقام و فرصت تلاشی نکرد. بزرگی طوسی در ذات شخصیتی و رفتاری وی نهفته بود و با مسائل و جریانهای محیطی ارتباط نداشت. خدا را عزیز میداشت و خدا نیز به مصداق آیۀ کریمۀ سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمنُ وُدّاً، وی را در چشم مردمانش عزیز کرد. بر این اساس طوسی هر کجا که وارد میشد، نوعی اقتدار طبیعی را به همراه داشت و به سرعت در کانون توجه قرار میگرفت. کارایی مدیریتی طوسی به طور کامل با اسلوب شخصیتی و روحیۀ پایداری ایشان مرتبط بود و هیچ اتصالی به سیستم «قبیلهای» نداشت. نیاز به دفتر و دیواری که ایشان را از دیگران جدا سازد نیز نبود. مدیریت مقتدر، به نیروهای معدود نیز بسنده میکند و بالاترین بهرهوری را از آنها به ارمغان میآورد؛ سادگی، خصلت نمایان چنین مدیریتی است

 

 

  1. توانمندی ذهنی

شهید طوسی بسیار زیرک و تیزهوش بود و حافظه قوی داشت؛ این ویژگی در کنار خصایل فراوان دیگر، از ایشان یک فرماندۀ شایسته و مؤثر ساخته بود.  توانایی ذهنی طوسی در جنبههای مختلف در خدمت برنامههای فرماندهی و روندهای مأموریتی قرار میگرفت. بر این اساس طوسی در سطح فرماندهی همواره به عنوان یک نیروی «صاحبنظر» مطرح بود و با توجه به دقت و شناختی که از موضوعها و مسائل داشت، در بیشتر اوقات دیدگاهش عرصۀ بروز مییافت. البته صاحبنظربودن طوسی ریشه در شناخت واقعی از موضوعها داشت و این وضعیت جز از طریق ممارست روحی، مسئولیتپذیری و همچنین «تمرکز ذهنی» دستیافتنی نبود. ذهن طوسی در عین حال که درگیر تمام موضوعات لشکر از سازماندهی، آموزش، تدارکات، طرح ریزیها و... بود، در عین حال از قدرت بالایی برای تمرکزبخشی به هر یک از این امور را برخوردار بود.

«قدرت انتزاعی و نکتهبینی» نیز بخشی از توانمندی ذهنی طوسی بود. این ویژگی باعث میشد تا طوسی به تمام جزئیات در صحنۀ طراحی و عملیاتی توجه نماید و نیروها را با طرحهای کلان و نامشخص مواجه نسازد.

«دوراندیشی»، نتیجه طبیعی دیگری است که از قدرت ذهنی و بهرۀ هوشی بالای شهید طوسی برمیخاست. این ویژگی باعث میشد تا نتایج غیرمنتظره دامنگیر روندهای مأموریتی نشود.

«سنجش دائمی»، از ویژگیهای دیگر توانمندی ذهنی است که برای شهید طوسی به یک اصل محوری تبدیل شده بود. ذهن طوسی، همواره در دو مرحلۀ وضعیت موجود و وضعیت مطلوب در سَیَلان بود. کمبودها را از طریق پرسش و ارتباط مستقیم با رزمنده، شناسایی میکرد،

از مجموع ویژگیهای فوق «توان برنامهریزی» دیده میشد که شهید طوسی، سرآمد دیگران بود. توان برنامهای شهید طوسی تنها در راهبری کلان فرماندهی و امور ساختاری یگان مطرح نبود، بلکه حتی در جزییترین امور مربوط به صحنههای نبرد نیز کارگشا بود: برای تمام موضوعات برنامه داشت.

 

 

  1. قدرت سازماندهی و انسجامبخشی

ذهن قوی و برنامهریز، موجبات سازماندهی و انسجامبخشی را فراهم میسازد. طوسی میدانست که انسان هر اندازه که قوی باشد، بدون همراه و بسیجکردن جمع، نخواهد توانست تحولآفرین باشد. طوسی در کشف استعدادهای ذاتی بچههای شمال، میداندار بود و با ادغام این استعدادها در درون ساختارهای توانبخش، توانست بهترین نتایج را در مدیریت و فرماندهی خود کسب نماید. شاید اولین تجربه مهم، به ایجاد «گروه شهید» در درون واحد عملیات سپاه ساری برگردد. از اولین اقدامات طوسی پس از پذیرش مسئولیت اطلاعات لشکر نیز، اصلاح روند ساختاری و بهینهسازی شرایط این واحد بود. این اصلاح همراه با دمیدن روح وحدت و انسجام در درون نیروها اتفاق افتاد که آثار آن در سرنوشت کلی لشکر نیز هویدا بود. یکی از نتایج طبیعی قدرت سازماندهی، «کادرسازی و تربیت نیرویی» است که در این زمینه، شهید طوسی بلامنازع بود.

 

 

  1. توان ارتباطی

طوسی همان طور که با فرماندهان و بدنۀ نیروها به راحتی تعامل داشت، در بهرهمندی از فرصتهای موجود در سطح اداری و استانی نیز از توان بالایی برخوردار بود. طوسی تعامل با استان را از خانواده و روستای خود شروع کرد. همسر شهید طوسی، همراه ایشان در بسیاری از سفرها و دیدارهایی بود که میبایست با خانوادههای شهدا و رزمندگان انجام میپذیرفت. پدر و مادر و برادران و در مجموع خانوادۀ ایشان، چه در صحنه‌‌های نبرد و چه در جذب جوانان به جبهه، همچنین جمعآوری پشتیبانیهای تدارکاتی، همراه شهید طوسی بودند؛ البته در این مسیر هزینههای بسیار گرانبهایی را تقدیم انقلاب کردند. مردم محل و مناطق اطراف را برای کمک به جبهه بسیج کرده بود و آنها نیز مؤمنانه دست یاری به طوسی داده بودند. مرتبۀ بالاتر این تعامل، هنر شهید طوسی در بسیج همهجانبۀ استان در امور دفاع مقدس بود. چه موقعی که در استان مستقر بود و چه زمانی که برای همیشه به جبهه عزیمت کرد، نقش ارتباطی و تعاملی شهید برای بهرهمندی از توان پشتیبانی و تدارکاتی استان ادامه داشت.

 

 

  1. اعتمادزایی و اطمینانبخشی

مجموعۀ فضایل شخصیتی و توانمندی مدیریتی که در نزد شهید طوسی وجود داشت، موجب اعتماد و اطمینان همگان نسبت به این چهرۀ محبوب و مقتدر میشد که شاید نتوان حداقل در سطح مناطق و یگانهایی که ایشان خدمت میکرد، بدیلی یافت. برتری طوسی بر دیگران محرز بود و این وضعیت از یک سو ریشه در شناخت دقیق ایشان از مأموریتها، ساختار و توانمندیها و شرایط پیرامونی داشت و از سوی دیگر به توان تصمیمگیری و فرماندهی در حل و فصل مشکلات و مدیریت کارآمد در کنترل شرایط بحرانی بر میگشت. دقت در تجربۀ مدیریت بحران جنگل و تحولات گوناگون در برهههای مختلف دفاع مقدس کافی است تا به ارزیابی دقیقی از توانایی شهید طوسی در مدیریت بحران دست یابیم. نتیجه طبیعی موفقیت در حل و فصل بحرانها و چالشها، زایش اعتماد و اطمینانبخشی است. در قالب لشکر نیز اعتماد به نفس بالای طوسی، موجب اعتماد کامل فرماندهی لشکر و شخص مرتضی قربانی به ایشان میشد. طبیعی بود با وجود طوسی، بار سنگینی از دوش وی برداشته شود. با وجود عمود استواری چون طوسی بود که فرماندهی لشکر، به راحتی سنگینترین مسئولیتها نظیر فتح فاو را در میان لشکرهای دیگر بر عهده میگرفت. عملیات والفجر 8 و فتح فاو بدون نام طوسی، نامفهوم خواهد بود. این میدانداری در عملیات کربلای 5 نیز ادامه مییابد. البته اِشراف موضوعی و اطلاعاتی شهید طوسی از شرایط خودی و دشمن، سهم تعیینکنندهای در اطمینانیابی فرماندهان داشت. از یک سو فرماندهان گردانها به اطمینان و اعتماد کامل می رسیدند. از سوی دیگر گزارشهای طوسی، اعتماد فرماندهان لشکرها و قرارگاهها را جلب میکرد.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زندگینامه سردار شهید طوسی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۵۶ ب.ظ

بسمه تعالی

خلاصه‌ای از زندگی‌نامه سردار شهید محمدحسن قاسمی طوسی

 

محمدحسن قاسمی طوسی، فرزند محمدعلی، در بهار سال 1337 از مادری به نام بتول بامتی، در روستای طوسکلا از توابع شهرستان نکا به دنیا آمد. اولین فرزند خانواده بود و خداوند هفت فرزند دیگر که همگی پسر بودند به محمدعلی داد. پدر محمدحسن، مردی کشاورز بود. محمدحسن در مهر ماه 1344، در دبستان روستای طوسکلا ثبتنام کرد و در تابستان 1350، کلاس ششم را به پایان رساند. در چهارده سالگی ترک تحصیل کرد و چند سالی در امور کشاورزی کمک­کار پدر شد. در مهر سال 1354 تصمیم گرفت بار دیگر به مدرسه برود، ولی با وضعیتی که داشت، تحصیل را در مدرسه شبانه ادامه داد و با ثبتنام در مدرسۀ دورۀ عمومی آموزش بزرگسالان فردوسی نکا، از سال 1354 تا 1357، دورۀ راهنمایی را گذراند. در همین میان در تابستان 1355 به پیشنهاد پدر و مادر، با دختر عمۀ خود، حلیمه عربزاده، ازدواج کرد و در دیماه 1356 مراسم عروسی این زوج برگزار شد.

 محمدحسن مدتی از رفتن به سربازی گریزان بود. سرانجام با تشدید سختگیری، در حالی که تنها یک ماه از مراسم عروسی میگذشت، محمدحسن خود را به نظام وظیفۀ بهشهر معرفی کرد. از آنجا نیز به بیرجند اعزام شد. این اعزام، پانزده روز بیشتر طول نکشید و از ادامۀ سربازی معاف شد.

دوران جوانی محمدحسن طوسی با اوج قدرت رژیم پهلوی مصادف شده بود. طوسی نوزده سال داشت که با مباحث انقلاب آشنا شد و همکاری­های پنهانی خود را با فعالان انقلابی شهر، شروع کرد.

با شروع علنی فعالیتهای انقلاب و برگزاری تظاهرات در سطح شهر و روستا، حجم درگیری طوسی نیز گسترش یافت. به این دلیل بار دیگر ترک تحصیل کرد و ساماندهی فعالیتهای انقلابی مردم طوسکلا و روستاهای همجوار را بر عهده گرفت. طوسی در تظاهرات و درگیری­های انقلاب در ماه­های پایانی رژیم گذشته حضور داشت. در همین اوضاع، فرزندش سمیه در دی­ماه 1357 به دنیا آمد. طوسی چند روز مانده به بازگشت امام خمینی به وطن برای استقبال ایشان به تهران رفت و در مهیّاسازی شرایط سهیم شد.

طوسی از فردای پیروزی انقلاب، همراه با فعالان انقلابی در سطح شهر نکا، به نظم و نسق وضعیت بحرانی کمک کرد. با همکاری دوستان انقلابیاش در راهاندازی و انجام اقدامات اولیۀ کمیتۀ انقلاب اسلامی نکا مشارکت داشت. کمتر از پنجاه روز از پیروزی انقلاب میگذشت که بحران گنبد، در فروردین 1358 مشغله انقلابیون شد. طوسی جزو اولین کسانی بود که برای مقابله با شورش ضد انقلاب در گنبد اعزام شد. حضور طوسی در کمیتۀ انقلاب اسلامی نکا تا اوایل شهریور 1358 ادامه داشت.

شش ماه از پیروزی انقلاب میگذشت که طوسی با معرفی خود به سپاه مرکز استان از هشتم شهریور 1358، رسماً لباس پاسداری پوشید و به عنوان نیروی عادی، در معاونت عملیات سپاه ساری به کار گرفته شد. همزمان تحصیل خود را نیز با ثبتنام در دورۀ شبانۀ دبیرستان هفدۀ شهریور ساری پی گرفت.

دو روز مانده به عید سال 1359، به کردستان اعزام شد. این مأموریت، 35 روز طول کشید و در پایگاه سپاه بانه در قالب گردان رزمی، مشغول فعالیت شد. بعد از بازگشت به ساری در 3/ 2/ 1359 به عنوان نیروی عملیاتی دوباره در معاونت عملیات سپاه ساری به کار گرفته شد. همزمان فعالیت گروههای ضد انقلاب در سطح استان افزایش یافته بود. انتخاب بنیصدر و حمایت آشکار وی از این گروهها، مزید بر علت شد؛

در این شرایط، در آخرین روز تابستان 1359، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد. در سومین روز تهاجم عراق به ایران، طوسی به همراه برخی از همکارانش در معاونت عملیات سپاه ساری، عازم مناطق نبرد شد. محل استقرار شهید طوسی و همراهانش پادگان ابوذر در سرپُلذهاب بود و مأموریت حفاظت از خط بازیدراز و گیلانغرب به آنها سپرده شده بود. طوسی در اینجا مسئولیت جابهجایی نیروهای عملیاتی و امکانات پشتیبانی را از پادگان ابوذر تا خطوط مختلف نبرد بر عهده داشت؛

در حین خدمت در منطقه، مسئولیت فرماندهی عملیات سپاه ساری به طوسی پیشنهاد شد.  به این ترتیب بعد از گذشت نزدیک به چهار ماه حضور در مناطق جنگی به استان بازگشت. بلافاصله از 27/ 10/ 1359 با مسئولیت فرماندهی عملیات سپاه ساری به خدمت مشغول شد. آغاز این دورۀ مسئولیت طوسی با اوجگیری فعالیتهای گروه­های بحران­ساز در سطح کشور و استان همزمان بود. پیش از مسئولیت طوسی در سطح فرماندهی عملیات سپاه ساری، تشکیلاتی در درون این معاونت، شبیه «گروه ضربت»، برای مقابله با بحرانها و ناامنیهای محیطی وجود داشت. این تشکیلات در دورۀ مسئولیت وی منسجم شد و با انتخاب نام «گروه شهید» برای آن، به عنوان محور فعالیتهای انقلابی سپاه ساری علیه ضد انقلاب مطرح شد. این گروه حدود سی نفر عضو داشت که بسیاری از آنها در درگیری با ضد انقلاب در سطح استان و یا دفاع مقدس به شهادت رسیدند. کار اصلی گروه شهید، تأمین امنیت و بهویژه برخورد با منافقین و تیمهای عملیاتی آنها بود.

همزمان با عزل بنیصدر از ریاست جمهوری و شروع جنگ مسلحانۀ گروهها، ضد انقلاب فعالسازی جبههای گسترده در استانهای شمالی کشور ـ مازندران و گیلان ـ را در دستور کار خود قرار داد. مازندران در متن این جبهه و تحرکات گروههای محارب قرار داشت. از ابتدای تابستان 1360 تا اواخر 1362، بخش قابل توجهی از توانمندی استان مصروف مقابله با تحرکات این گروهها شد. نقش شهید طوسی در مقابله با بحران محاربان در جنگلهای شمال، تعیینکننده و محوری است.

با بحرانیشدن فضای کشور و ناامنشدن محیط شهرها برای محاربان و استفادۀ این گروه­ها از جنگل به عنوان پناهگاه، فعالیتهای گروه شهید به سرپرستی شهید طوسی، به عمق جنگل گسترش یافت. در همین اثنا بود که طوسی در صحنۀ آموزش، با انفجار مواد منفجره، از ناحیه چشم دچار آسیبدیدگی شد.

از دهم بهمن 1360، طوسی با حفظ سِمَت به عنوان فرمانده ستاد عملیاتی ناحیه 2 وابسته به قرارگاه عملیاتی حضرت ابوالفضل(ع) که مسئولیت مقابله با معاندین را در سطح جنگل های شمال بر عهده داشت انتخاب شد. محل استقرار این ستاد در «قائمشهر» و «سوادکوه» بود. از این زمان، طرحریزی و اقدام برای پاکسازی مناطق مرکزی جنگلهای استان با هماهنگی فرماندهی قرارگاه، بر عهدۀ شهید طوسی قرارگرفت.

با ایجاد آرامش در مناطق جنگلی، آخرین مسئولیت طوسی در سپاه استان در 27 آبان 1362 رقم خورد و به عنوان جانشین عملیات فرماندهی سپاه منطقۀ 3 گیلان و مازندران مستقر در چالوس انتخاب شد. طوسی در این مدت (تا بهمنماه)، مأموریت پشتیبانی عملیاتی و نیرویی مازندران در خطوط جبهه را بر عهده داشت. چگونگی اعزامها و نیروهای مورد نیاز یگانهای مستقر در جبهه با هدایت مستقیم طوسی انجام میپذیرفت. در بسیاری از اعزامها، به همراه نیروها به منطقه میرفت و از نزدیک، پشتیبانی تدارکاتی و نیرویی یگانها بهویژه لشکر 25 کربلا را ارزیابی میکرد. لازم به یادآوری است تا قبل از این زمان نیز، در بزنگاه عملیاتها، طوسی در جبهه حضور داشت؛ چنانکه اشاره شد در آغاز سال 1359 به کردستان اعزام شده بود و سه روز بعد از وقوع جنگ نیز عازم مناطق جنگی شد. برای سومین بار، در آخرین روز اسفند سال 1360، دو روز مانده به شروع عملیات فتحالمبین، خود را به منطقۀ عملیاتی رساند و تا یک ماه بعد از عملیات بیتالمقدس، به عنوان مسئول گروهان رزمی در جبهه حضور داشت. در پایان این دوره، با بدنی مجروح ناشی از موج انفجار در 30 خرداد 1361 به مازندران بازگشت. برای مرحله چهارم در 27/ 7/ 1362 برای شرکت در عملیات والفجر 4  عازم مریوان شد.

سرانجام طوسی با احساس اطمینان از پایانیافتن بحران جنگل و بازگشت امنیت کامل به استان، از ابتدای بهمن 1362 برای همیشه عازم جبهه شد. در ابتدای ورود، مسئولیت آماده‌سازی و استقرار نیروهای اعزامی استان به منطقه عمومی دهلران را جهت شرکت در عملیات والفجر 6 بر عهده داشت. این عملیات در روزهای آغازین اسفند ماه و در جبهه چیلات و نیزار انجام شد و لشکر 25 کربلا تنها لشکر شرکت‌کننده در آن بود.  

 چند ماه بعد از آنکه حضور طوسی در لشکر 25 کربلا قطعی شد، پیشنهادهایی به ایشان شد که سرانجام مسئولیت اطلاعات و شناسایی لشکر را پذیرفت. این مسئولیت از تابستان 1363 تا لحظۀ شهادت بر عهدۀ وی قرار داشت. در طول این سالها شهید طوسی و همکارانش در واحد اطلاعات لشکر، در خطوط مختلف نبرد حضور داشتند. میدانهای سختی نظیر عملیاتهای بدر، قدس 1 و 2، والفجر‌‌8، کربلای 4 و کربلای5 در کارنامه عملکردی شهید وجود دارد. اوج فعالیتهای اطلاعاتی و شناسایی لشکر ویژۀ 25 کربلا، در عملیات والفجر 8 بود که طوسی از ابتدای شهریور 1364 تا شروع عملیات در 20 بهمن 1364 و در حین آن، در تلاش بود تا بهترین سرنوشت را برای این عملیات متحیّرانه رقم بزند. شناسایی دشمن و موقعیت آن، شناسایی مختصات رودخانۀ اروند و آمادهسازی و آموزش نیروها برای عبور از این رودخانۀ وحشی، فعالیتهایی بود که با تلاش طوسی و نیروهایش انجام پذیرفت. تصمیمات راهبردی فرماندهی جنگ در این عملیات تا حدود زیادی بر مبنای شناسایی انجام شدۀ لشکر ویژۀ 25 کربلا و آمادگیهای نیرویی این لشکر اخذ میشد، که در کانون این معادلات، طوسی قرار داشت.

واحد اطلاعات لشکر چند ماه بعد، در خرداد و تیر 1365، در پی اشغال مهران از سوی ارتش عراق و سپس اجرای عملیات کربلای1 بار دیگر مورد آزمون قرارگرفت و طوسی به همراه سایر لشکریان اسلام، فتح مهران را در نیمۀ تیرماه این سال جشن گرفتند. چند ماه بعد از فتح مهران، مقدمات شناسایی منطقۀ عملیاتی کربلای 4 در خورالخصیب و امالرصاص شکل گرفت که تقریباً ویژگیهای مشابهی با منطقۀ فاو داشت.

 به فاصلۀ حدود 15 روز بعد از کربلای4، عملیات سنگین کربلای5، در 19 دی ماه 1365 طراحی و اجرا شد. در این عملیات طوسی را میتوان در نقشهای بسیاری دید. چنانکه در طول این عملیات، نقش قائممقام فرماندهی لشکر را بر عهده داشت.

سرلشکر محسن رضایی در توضیح چگونگی انتخاب شهید طوسی به عنوان قائممقام لشکر و اشراف ایشان بر امور میگوید:

«شهید طوسی وقتی خودش را در اطلاعات لشکر نشان داد، این برداشت حاصل شد که چون بیش از اطلاعات میتواند کار کند به همین دلیل به عنوان قائممقامی لشکر انتخاب شد. در حقیقت بار اصلی اداره لشکر بر دوش ایشان بود.»

عملیات کربلای 5 در 12 اسفند 1365 به مرحله تثبیت رسید. طوسی نیز برای چهارمین بار در اثر اصابت ترکش در این عملیات مجروح شد. تا این زمان، حدود سی ماه از شروع زندگی پرمشقّت خانوادۀ شهید طوسی در پایگاه شهید بهشتی در اهواز میگذشت.

در میانه فروردین 1366، عملیات کربلای 8، در موقعیت عملیاتی کربلای 5 و جهت تکمیل آن عملیات، طراحی و اجرا شد. طوسی، در این عملیات در 18/1/1366 به شهادت رسید. پیکرش در خاکهای شلمچه باقی ماند. سرانجام در آبان 1374، پیکر این فرمانده مازندرانی، با تلاش گروه تفحّص شهدا کشف شد و با انجام تشییع در مرکز استان و شهر نکا، در زادگاه خویش روستای طوسکلا آرام گرفت؛ یادآوری می­شود دو برادر دیگر شهید طوسی به نام­های محمدابراهیم و محمدحسین نیز به ترتیب در اسفند 1362 و مهر 1374 به شهادت رسیده‌­اند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پر طاووس قشنگ است ...!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۹، ۰۹:۵۴ ق.ظ

توهین مدعی متوهم قطبیت دراویش به سردار دلها شهید سلیمانی

 

فضیلت مجاهدان بر قاعدان فقط کلام خدا نیست از بچه هم سوال کنید می داند کسی که با زبان به شما محبت و اظهار لطف کند در مرتبه ای نازل تر از کسی قرار دارد که برای شادی و رضایت خاطر شما قدمی بر داشته و به خود سختی می دهد.

آن وقت یکی بیاید چند آدم یکجانشین و عافیت طلب که مهم ترین حرکتشان در دنیا خوردن و خوابیدن بوده را شهید قلمداد کند اما قاسم سلیمانی که در عمق خطر و دل آتش برای نجات زنان و کودکان مظلوم و بی دفاع آرام و قرار نداشته را شهید نداند شما در فهمش شک نمی کنید؟

اصلا اگر امثال این آدم های بی مصرف و سطحی نگر و مفت خور راه سلیمانی را که در تقابل با منافع آمریکا بود قبول داشته باشند باید به طریقت حاج قاسم ها شک کرد!

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا