از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت... ---------------------------------------------------------------------------------- باید گذشتن از دنیا به آسانی باید مهیا شد از بهر قربانی با چهره خونین سوی حسین رفتن زیبا بود اینسان معراج انسانی
بعد از آن که معین الدین سعیدی نماینده چابهار خبر تن فروشی و خودکشی یک زن برای تأمین آب شرب فرزندان یتیمش را افشا کرد، وزارت کشور به تشکیک در صحت این خبر پرداخت. البته در کشور ما هر خودکشی که در اعتراض به قصور مسئولین صورت بگیرد همواره مورد تشکیک قرار دارد. بنیاد مستضعفان هم امروز خبر انتقال سیار آب شرب به مناطقی از چابهار را به اطلاع مردم رساند. مدیر کل املاک و اموال بنیاد در سیستان اعلام کرد مناطق دوازده گانه حاشیه شهر چابهار فاقد حتی یک متر لوله گذاری آب و فاضلاب هستند.
نکته اول اینکه ظاهرا تا کارد به استخوان نرسد و رسوایی به وجود نیاید رگ غیرت بعضی مدعیان خدمت در دستگاه های اجرایی تکان نمی خورد.
نکته دیگر اینکه شکاف طبقاتی و بی عدالتی در توجه و خدمت به مردم ابدا در شأن یک نظام اسلامی نیست. و مسأله دیگر اینکه حقوق های بعضی از مسئولین اگر نصف شود نیازهای حداقلی و ضروری هموطنان را می توان به راحتی حل نمود.
با تمام وجود معتقدم هر مسئولی در هر مقام و جایگاه و دستگاهی که از مشکلات و کمبودهای ضروری زندگی مردم بی خبر است و یا خبر دارد و اقدامی نمی کند از هر حیوانی پست تر و شایسته لعن و محاکمه است.
آیا آگاهان نه چندان خوشبین، حق ندارند که به وجود رابطهای بین آزمایشاتی چون همان «کارآزمایی» پیشگفته و جهش ویروس کرونا و افزایش عجیب قدرت آن در ایران، مشکوک شوند؟
سرویس سیاست مشرق- در حالی که در دستکم دو هفته اخیر، ویروس کوید ۱۹ در ایران با جهشی عجیب و هولناک، بر تعداد قربانیان خود افزوده است به رقم حیرتآور ۳۳۷ مرگ در روز رسیده، متاسفانه کشورمان در جایگاههای بالای تلفات حاصل از این بیماری قرار گرفته است.
اما در لا به لای اخبار شوم و مایوسکننده درباره طغیان کوید ۱۹ در کشور، برخی اخبار نیز در حوزه بهداشت و درمان منتشر می شود که جای تامل و موشکافی بسیار دارد.
رضا ملک زاده، معاون تحقیقات وزیر بهداشت و عضو "کمیته اجرایی مطالعه کارآزمایی بالینی برای درمان کووید-۱۹" سازمان بهداشت جهانی خبر داد:
"با گذشت حدود هشت ماه از انجام بزرگترین مطالعه کارآزمایی بالینی سازمان بهداشت جهانی برای درمان بیماری کووید -۱۹ نتایج نهایی بررسی ها بر روی اولین گروه از بازوهای درمانی تحت کارآزمایی بالینی اعلام شد
بر اساس نتایج مطالعه چهار داروی ضد ویروس " رمدسیویر"، "لوپیناویر"، "اینترفرون - بتا" و "هیدروکسی کلروکین" تاثیری بر درمان، کاهش طول مدت بستری، نیاز به تهویه مکانیکی و مرگ و میر ناشی از بیماری مبتلایان به کووید -۱۹ بستری در بیمارستات نشان ندادند. "
اما نکته بسیار مهم در این اطلاعات اینجاست که در این کارآزمایی بالینی بینالمللی، جمهوری اسلامی ایران یکی از فعالترین مشارکتکنندگان بوده است.
این کارآزمایی با مشارکت بیش از ۱۱ هزار بیمار بستری مبتلا به کووید-۱۹ بستری در حدود ۵۰۰ بیمارستان از ۳۰ کشور از شش منطقه جهان از جمله ایران صورت گرفته و ۳۰۰۰ بیمار در ۲۹ بیمارستان کشور در این برنامه مشارکت داده شدند.
نکته اما اینجاست، که در حالی که دستگاه بهداشت و درمان کشور در روندی عجیب تلاش می کند «شاگرد اول» کارآزماییهایی این چنین باشد و اطلاعات کوید ۱۹ و مبتلایان به آن به راحتی در اختیار این نوع برنامهها قرار می گیرد که هر اهل فنی به خوبی از پشتپردههای آن آگاه است، نه تنها هیچ کمکی به جمهوری اسلامی در مهار این بیماری و کاستن از این تلفات نمی شود، که شاهدیم در هفتههای اخیر، کرونا دست به طغیان زده و روزانه جان صدها هموطن ما را می گیرد.
به راستی این سوال مطرح می شود که چطور ۳۰۰۰ بیمار ایرانی در برنامهای در این سطح شرکت داده شدهاند، اما هیچ اطلاعاتی درباره ماهیت این برنامه، هویت طراحان و مدیران آن و سرنوشت اطلاعات به دست آمده از این طریق، به ملت داده نمی شود؟
هر اهل تحقیقی که فقط کمی روی ساختار سازمان بهداشت جهانی، حامیان مالی و هویت گردانندگان اصلی آن پژوهش کند، آشکارا در می یابد که این سازمان و اصولا مافیای درمان در دنیا تحت سلطهی شبکه جهانی یهود و بنیادهای صهیونیستی وابسته به خاندانهای زرسالار چون راکفلر و روتشیلد، ابر هلدینگهای صهیونیستی چون گلدمن ساکس، موسساتی چون «روتاری اینترنشنال» و «بنیاد بیل و ملیندا گیتس» و امثال اینها است.
بیل گیتس و همسرش (ملیندا) تولیدات شرکت های دارویی بنیادشان را در کشورهای آفریقایی تست می کنند
شبکه جهانی و ستمگر و جنایتکاری که در تلاش است روزنههای ورود ساده ترین داروها و تجهیزات درمانی به جمهوری اسلامی را بگیرد و بنا بر آن چه نظریهپرزدازان صهیونیست چون برژیسنکی تجویز کردهاند، نسل شیعیان را در روندی خزنده و صبورانه از بیخ بزند، حالا از در «پروژههای تحقیقی» به راحتی به کشور ورود می کند، کل تشکیلات بهداشت و درمان کشور را در اختیار می گیرد تا اطلاعات بنیادین مربوط به حوزه سلامت و اثرات ویروس کوید ۱۹ بر ژن ایرانیجماعت را به راحتی جمعآوری کند.
از قضاء همین شبکه، که راه ورود پانسمان کودکان دچار سندرم پروانهای را به ایران سد می کند، همان است که به گفتهی وزیر بهداشت، از طریق مافیای اقتصادی پارسیان هند (که یکی از بازوهای قوی زرسالاران صهیونیست جهانی است)، مقدمات ورود میلیونها دوز واکسن آنفولانزا را به کشور فراهم می کند! آیا باید باور کنیم که شیاطین انساننمایی که عضو این شبکه مخوف جهانی هستند، دلشان به حال سلامت ملت ایران سوخته است؟
آیا قرار است ایران به یک آزمایشگاه بزرگ تبدیل شود که به راحتی اطلاعات استراتژیک و حیاتی حوزه سلامت ایرانیان از آن استحصال شود؟ آیا آگاهان نه چندان خوشبین، حق ندارند که به وجود رابطهای بین آزمایشاتی چون همان «کارآزمایی» پیشگفته و جهش ویروس کرونا و افزایش عجیب قدرت آن در ایران، مشکوک شوند؟
از طرفی خبرهایی مبنی بر جمع آوری و تشکیل بانک اطلاعات بهداشتی ایران توسط سفارتخانه های خارجی را به گوش می رسد. سفارتخانه ها دنبال جمع آوری اطلاعات پزشکان و کادر درمانی و تجهیزات پزشکی بیمارستان ها و کادر درمان و داروهای تجویزی و... و. هستند تا عملیات ارتباط گیری و خروج و جذب کادر پزشکی کشور را دنبال کنند.
مضافا این که نگرانیهایی جدی درباره پروژههای فروش میلیاردی دارو از طرف شرکتهای خارجی(که به دنبال سواستفاده زا وضعیت تحریمی هستند)، با کارگزاری شبکههای فاسد لانه کرده در حوزه دارو و درمان و احتمال تبدیل کردن جمهوری اسلامی به آزمایشگاه بزرگ بررسی عوارض داروهایی که هنوز در هیچکجا تست نشدهاند، از سوی اهل فن و دلسوزان ابراز می شود.
همین تابستان سال گذشته بود که یک شبکه گسترده از مسوولان رده بالای حوزه دارو و درمان در جریان فساد گسترده در واردات دارو و حیف و میل و تاراج منابع کشور، توسط سازمان اطلاعات سپاه بازداشت شدند که در بین آنها عالیترین مقام سابق حوزه غذا و دارو و معاون او هم حاضر بودند. سازمان دیدبان عدالت و شفافیت، در نشست مطبوعاتی که سال گذشته درباره پرونده فساد در حوزه دارو برگزار کرد، از ورود داروهایی خطرناک به کشور خبر داد که در یک مورد موجب نابینایی چند ده نفر از هموطنان شد.
متاسفانه باید اذعان کرد که حوزه بهداشت و درمان کشور سالهاست که به یکی از شاهراههای «نفوذ» پنهان دشمن در کشور تبدیل شده که از قضاء، چون دور از صحنه مجادلات سیاسی روز است، عمدتا پنهان از حوزه رصد و پایش و برخورد می ماند.
به عبارت دیگر، در حالی که بخشی قابل ملاحظه از پایوران این حوزه، با جان خود، در خط مقدم جهاد درمانی در مبارزه با ویروس کرونا هستند و دهها نفر از کادر درمان و پزشکان و پرسنل بیمارستانی ما در این راه به مقام رفیع شهادت نائل آمدهاند، شبکههایی پرقدرت در این حوزه رخنه کردهاند که پا روی خون آن جهادگران می گذارند و با تسهیل معابر نفوذ و حتی کارگزاری برای آن، ضربات بعضا جبران ناپذیر و عمیق به ملت ایران وارد می کنند که آثار آن بعضا تا چند نسل زدودنی نیست.
به نقل از مهر، امیرحسین بانکیپور در برنامه «بدون توقف» در پاسخ به این سؤال که حاکمیت نسبت به روابط دختر و پسر چقدر مسؤلیت دارد، گفت: ما بیشتر در حد شعارها باقی ماندیم، ولی یک راهکار مشخصی باید داشته باشیم، نظام آموزشی ما در یک فضای علمی بدون مهارت جلو میرود، الان موج سوم دانشگاهها، دانشگاههای مهارتمحور است، اما ما فقط مدرکگرایی را در جوانها بالا بردیم که همین باعث میشود ازدواجشان به تأخیر افتاده و نیازشان را با ارتباط جبران کنند. ما اول باید یک استراتژی درستی نسبت به جوانهایمان داشته باشیم، چون استراتژی غلطی که در حاکمیت داشتیم این بود که سن ازدواج باید در جوانان بالا برود.
وی تأکید کرد: من این را محکم میگویم این در حاکمیت بود، تا ۲۰ سال پیش کل برنامهریزیها در راستای بالا بردن سن ازدواج بود، لذا دورههای آموزشی طولانیتر را بیشتر دوست داشتند تا جوان دیرتر ازدواج کند، بنده زمان مرحوم رفسنجانی در کمیته آموزش و پرورش شورای انقلاب فرهنگی بودم معاون برنامهریزی آقای رفسنجانی یک نامه با ایشان نوشت و اعلام کرد که آقا این نظام متوسطه آن زمان که تازه پیشدانشگاهی وارد آن شده بود، خلاف اهداف توسعه است، آقای رفسنجانی نامه را به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارجاع داد و آمد به کمیته ما، ما معاون برنامه و بودجه را خواستیم، به کارشناسشان گفتیم اینکه ما یک سال از آموزش و پرورش کم کردیم که خوب است، شما که همیشه از بودجه آموزش و پرورش مینالیدین اینکه یک سال زودتر دیپلم بگیرند که بهتر است گفت ضربهای که به ما زدید بیشتر از این حرفهاست، وقتی یکسال زودتر دیپلم بگیرند، یکسال زودتر سربازی میروند و ازدواج میکنند و این مغایر با اهداف توسعه است.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه آنها با این برنامه جلو رفتند، اظهار کرد: خوب وقتی سن ازدواج بالا برود جوان مجبور میشود وارد فضای ارتباط شود، همین آقایانی که این بلا را سر جوانان آوردند در دورهای که دو میلیون و ۱۰۰ هزار دختر بالای ۳۰ سال ازدواج نکرده داریم شعار میدهند مواظب ازدواج کودکان باشیم، ما الان مشکلمان ازدواج کودکان است یا ازدواج این دو میلیون و ۱۰۰ هزار نفر، چرا آدرس غلط میدهید این آقایان الان هم خجالت نمیکشند، وقتی ازدواج را سخت میکنند و سن ازدواج را بالا میبرند خوب طبیعی است که این رابطهها پیش بیاید. حق طبیعی هر جوانی است که در سنی که نیاز دارد بتواند ازدواج کند، چرا میترسیم این حرفها را بزنیم، چطور رابطه با جنس مقابل را میپذیریم اما ازدواج خلاف روشنفکری است، مسیر ارتباط را باز میکنیم مسیر ازدواج را میبندیم، اگر میخواهیم جوان در وقت نیازش ازدواج کند باید به هنرستانها بیشتر بپردازیم، باید مدرکگرایی را کم کنیم، مهارتآموزی را در دانشگاهها تقویت کنیم، شرایط ازدواج یک دانشجوی متأهل را فراهم کنیم، محدودیتهای قانونی یک دانشجوی متأهل نباید مثل یک دانشجوی مجرد باشد.
عضو کمیسیون فرهنگی مجلس یازدهم یادآور شد: اما برای ما این جور نیست، قوانین ما ضد ازدواج است، بروید جزء جزء قوانین را نگاه کنید، آن زمانی که داشتند روی کنترل جمعیت کار میکردند حساب شده مسیر جامعه را به سمتی بردند که ازدواج دیرتر صورت بگیرد، بعد هم فریاد میزنند که چرا دختر و پسرها رابطه دارند، چرا فساد جامعه را گرفته، خوب طبیعی است که وقتی راه حلال را ببندید راه حرام باز شود. باید شرایط ازدواج را آسان کنیم، از هیچ کسی نترسیم، ما باید ازدواج ۲۰ سالهها را الگو کنیم، شعار ازدواج ۲۰ سالهها یک شعار واقعی است که ما باید بدهیم، منتهی کسی که ازدواج میکند باید به بلوغ عقلی و اجتماعی هم برسد، بلوغ جنسی کافی نیست، باید نظام تربیتی مدارس ما در جهت آموزش مهارتهای زندگی باشد.
بانکیپور در پاسخ به این مطلب که «نظام آموزشی با اولویت دادن به رشتههای کار و دانش و فنی، حرفهای میتواند متخصصانی پرورش دهد که آماده تشکیل خانوادهاند» عنوان کرد: مسائل اجتماعی شبکهای با هم مرتبطند، وقتی که جوان شغل داشته و سرش شلوغ باشد دیگر سراغ ارتباط نمیرود، در واقع یکی از راههای شکستن ارتباط همین است که سرش را شلوغ کند ولی جوان ما که صبح تا شب بیکار نشسته در این ارتباط سُر میخورد. با کاهش سن ازدواج مشکل اشتغال را هم حل میکنیم، چون جوانان مسؤلیتپذیرتر میشوند. مشکل اشتغال این است که سن مناسب ورود به اشتغالمان بالا رفته وقتی شما در ۲۵ سالگی میخواهی وارد بازار کار شوی توقعت بالاست، هر شغلی را در شأن خودت نمیدانی، کار هم بلد نیستی، کدام صاحبکاری جرأت دارد تو را به کار بگیرد، اما اگر نوجوان ۱۶ ساله بخواهد کار کند، هم توقعی ندارد و هم حاضر است با حقوق کم کار کند تا کار یاد بگیرد، اگر سرش هم داد بکشند ناراحت نمیشود و بدنش هم به کار کردن عادت کرده و شکل میگیرد، جوانی که قرار باشد ۲۰ ساله ازدواج کند از ۱۷ سالگی خانواده به کار درگیرش میکنند.
وی با اشاره به اینکه نظام تربیتی ما باید به سمتی برود که بلوغ عقلی و اجتماعی جوانان را بالا ببرد، تصریح کرد: الان ذهن بچههای ما پر از فرمول ریاضی و فیزیک و شیمی است، اما مهارت حل مشکل ندارند، در این نظام آموزشی یک نیمکره مغزی بیشتر فعال نیست، جوان در ۲۰ سالگی که هیچ در ۲۸ سالگی هم بلد نیست زندگی کند، چون یادش ندادیم باید یکی از برنامههای آموزش و پرورش از اول ابتدایی آموزش مهارتهای زندگی باشد، نه اینکه درس مدیریت خانواده را در سال دوازدهم بگذاریم که بچهها کنکور دارند و اصلاً لای کتاب را باز نمیکنند.
این کارشناس مسائل خانواده در پایان در پاسخ به این سؤال که کسی که درگیری عاطفی پیدا کرده الان باید چکار کند، گفت: در درجه اول باید افراد امین خانواده را در جریان بگذارد، بعد یک مشاور با تجربه پیدا کند، اگر مشکلی هم پیش آمده در هر مرحله بیدار شود بهتر از فرداست، پس تا دیر نشده یک مشاور خبره پیدا کند تا او تشخیص دهد طرف مقابلش فرد شایستهای هست یا نیست، این شایستگی را خود فرد نمیتواند تشخیص دهد چون عقل و احساسش درگیر است، قطعاً نمیشود یک شبه عشقی که مدتهاست در وجود شماست از بین برود، لذا شرایط سختی دارید، آن مشاور بررسی میکند که رسیدن شما هزینه کمتری دارد یا جداییتان، گاهی مشاور به این نتیجه میرسد باید به هم برسید، او اول از نظر بینشی ذهن شما را قوی میکند، بعد نسبت به آثار و عواقب این مسئله شما را آگاه میکند، شما هم باید از نظر عاطفی خودتان را غنی کنید خیلی اوقات دلیل وابستگی ضعفهای عاطفی است که باید جایگزینهای عاطفی قوی پیدا کرد، از نظر رفتاری نیز باید هر رابطه دیداری و شنیداری را قطع کرده و سود و زیانهای فرد و رابطه را برای خودتان بررسی کنید.
"رئیس پلیس امنیت عمومی تهران گفت: در فضای مجازی کسانی که ناخواسته حجاب را رعایت نکنند به پلیس فراخوانده میشوند."
دوستان اگر یک گذری به صفحات اینستاگرام و بعضی شبکه های اجتماعی دیگر داشته باشند به راحتی متوجه موج هنجارشکنی های علنی و اسم و رسم دار بعضی عناصر لاابالی برای از بین بردن عفت و زدودن حیا از سطح جامعه خواهند شد. سکوت و عدم برخورد با این افراد واقعا جای سوال و تعجب دارد. چگونه عده ای این قدر با خیال راحت با تصویر حقیقی چهره خود در پارک ها و معابر به طور مکرر به ساخت کلیپ های ضداخلاقی اقدام می کنند و هیچ پیگردی هم شاملشان نمی شود؟
جالب است سال گذشته یکی از خبرنگاران بسیجی در جلسه ای اختصاصی، پلیس فتا را به دلیل اهمال در برخورد با بعضی هنجارشکنی های مجازی فشل دانست که به این دوستان بر خورد و از موضعی حق به جانب دست به شکایت بردند. قاضی هم در حکمی سفارشی این خبرنگار بسیجی را به پرداخت یک میلیون و هشتصد هزار تومان جریمه محکوم کرد. می دانم باورش برایتان سخت است ولی ما گاه با مسئولانی طرف هستیم که کارشان را درست انجام نمی دهند و وقتی کسی به آنها بگوید که چرا کارتان را درست انجام نمی دهید طلبکار هم می شوند.
حسین شریعتمداری ادم خوب و زحمت کشی است. خیلی از حرفهایش هم درست است اما یک مبنای غلط دارد که البته در بعضی منابع امنیتی نیز مشاهده می شود اینکه هر کس نظرش مطابق میل و دیدگاه ما نیست قطعا مأمور بیگانه و آلت دست استکبار است.
مثلا عده ای در قم در اعتراض به رفتارهای علی لاریجانی به سمت او مهر و کفش و ... پرت کردند. این کار قطعا نادرست است. اما اینکه این جمع هیجان زده را آلت دست سرویس های جاسوسی بیگانه بدانیم تهمتی ناروا به نیروهای خودی است که جز ایجاد دردسر برای آنها و دلزدگی از انقلاب ثمری نداشته است. به جای طرح اتهامات فاقد استناد می توان با دلیل متقن به نقد رفتارهای دیگران پرداخت.
اخیرا هم حاج حسین برای مخالفت با طرح استیضاح رییس جمهور حامیان استیضاح را تکمیل گران پازل دشمن دانست. هر کسی حق دارد مطابق قانون طرفدار استیضاح باشد یا نباشد و دیدگاه های طرف دیگر را نقد کند. اما آیا خوب است عده ای به حسین شریعمتداری مخالف استیضاح بگویند که تو بازیچه دست استکبار هستی و در راستای تکمیل پازل دشمن برای فشار معیشتی بیشتر بر مردم با حسن روحانی همدست شده ای؟
حدود یکماه پیش حسین شریعمتداری در اقدامی نامعقول به نقد مواضع آیت الله سیستانی پرداخت که در نهایت با اعتراض شدید دولت و ملت عراق مجبور به عذرخواهی شد. عده ای همان وقت این پرسش را مطرح کردند که اگر از مرجع و رهبر مذهبی سیاسی و طراز اول کشور اسلامی عراق می توان به راحتی انتقاد کرد از رهبری جمهوری اسلامی هم می توان با همین صراحت نام برد و ...
حسین شریعمتداری نباید خودش را در حد یک جوان تازه کار وبلاگ نویس جویای نام ببیند. او ضاحب رسانه ای متصل به یت المال و حکومتی و منصوب به رهبری انقلاب است. مواضع سطحی و ژورنالیستی و غیرمنطقی چنین جریده ای به پای نظام نوشته شده و عوراض و تبعات آن هزینه ای گاه جبران ناشدنی بر گرده حاکمیت می نشاند.
گزارشی که منتشر شد به این شکل بود: چند نفر از اراذل و اوباش موقع پارک خودرو به ماشین یکی از شهروندان آسیب می زنند. خانمی که صاحب ماشین خسارت دیده بود به آنها عتراض می کند که با فحاشی رکیک آنها مواجه می شود. صاحب نانوایی هم می آید بیرون از آن خانم دفاع می کند و دعوا اوج می گیرد. محمد محمدی که در حال عبور از آن نقطه بود به اوباش اعتراض می کند که عفت کلام را رعایت کنند. اوباش با او درگیر می شوند. به دوستانشان هم اطلاع می دهند آنها هم از راه می رسند و چند نفره به جان محمد محمدی می افتند و در نهایت با ضربه چاقو او را به شهادت می رسانند. نیروی انتظامی هم از راه می رسد و دو نفر را همان جا دستگیر می کند و ...
امروز اعلام شد سه معلم ایلامی در روزهای اخیر به علت ابتلا به کرونا جان خود را از دست داده اند. اینکه اساسا در استانهای دیگر چه تعداد از فرهنگیان و یا دانش اموزان با این ویروس کشنده دست و پنجه نرم کرده اند آمار درست و قابل اعتمادی در دست نیست.
اگر متوفیان کادر درمان که در مواجهه با این ویروس مرگبار جان شریف خود را از دست داده اند را به درستی شهید می نامیم جان باختگان عرصه تعلیم و تربیت را نیز حتما باید شهید بدانیم. جان باختگانی که بر اثر سیاست مشکوک و متناقض متولیان امر در عادی نمایی شرایط و اصرار نا موجه به بازگشایی مدارس بدرود حیات گفتند را باید قشری مظلوم دانست که آه جانسوز عزیزانشان روزی دامنگیر بازیگران عرصه سیاست و تجارت خواهد شد.
به عقل و منطق ذوالنور خوشبین نبوده و هیچ گاه به او رای نداده ام
اینکه استیضاح رییس جمهور خوب است یا بد نظری نمی دهم چون می دانم هیچ گاه اتفاق نخواهد افتاد
اما طرح بحث استیضاح و استفاده از این فرصت تبلیغاتی برای معرفی بیشتر ماهیت دولت بی تدبیر و عقب راندن مسئولان بز دل حامی مذاکره و سازش با غرب را مفید می دانم.
ویروس کرونا این مجتهد جوان و دوست و استاد نازنین ما را در بیمارستان امیرالمومنین قم زمینگیر ساخته. او استاد مسلّم خارج فقه حوزه علمیه، اندیشمند و صاحب نظر و آثار فاخر در حوزه فقه سیاسی، افتخار و امید آینده اسلام است. البته به مرام سالهای ایثار و شهادت و همنفسی با شهدا همچنان خاکی و بی ادعا و دوست داشتنی است. بی تعارف، حوزه علمیه امثال او را کم دارد.
دلدادگان رسول اکرم و شیفتگان حسن مجتبی و عاشقان علی بن موسی الرضا این وارث راستین علوم آل الله را از دعای خیر فراموش نسازند.
آنهایی که در جوار مضجع شریف امام هشتم پیام حقیر را میخوانند دخیل ارادت این دلباخته غریب خراسان را به پنجره فولاد عشق آقا گره بزنند.
دوستی با ظرافت می گفت: در جنگ هم رسم بود فرمانده ها و بزرگان اول نیروها را به عقب می فرستادند و بعد خودشان باز می گشتند.
این روزها بچه های مازندران وسط هیاهوی استقبال از پیکر مطهر شهدا حواسشان به دل شکسته خانواده حاج رحیم هم باشد و تکریم و تجلیل از آنها را فراموش نکنند. هر چند این خانواده نستوه و صبور، بهتر از همه می دانند که عزیز دلشان میهمان حریم زینب کبرا و بر خوان کرامت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست. به قول پیر خمخانه عشق: سلام ما به پاره های تن این ملت که همدمی جز نسیم صحرا و مونسی جز مادرشان حضرت زهرا ندارند.
اما این خاطره زیبا درباره وعده صادق مقام معظم رهبری به حاج رحیم کابلی نیز حتما خواندنی است:
بعد از کربلای پنج بود که عده ای از رزمندگان لشکر25 کربلا از جمله رحیم کابلی را برای دیدار با حضرت امام انتخاب کرده و از جبهه به تهران فرستادند. آقا رحیم تمام راه در فکر فرو رفته و در حس و حال خودش بود. گاهی زیر لب تکرار می کرد: این که بین این همه از نیروهای لشکر، ما را برای دیدار با امام انتخاب کرده اند، سعادت بزرگی است.
شب برای استراحت در پادگان امام حسن مجتبی علیه السلام تهران مستقر شدیم. همه خسته بودیم و به خاطر راهی طولانی که طی کرده بودیم، نیاز به استراحت داشتیم. دراز که کشیدیم خوابمان برد. نیمه های شب که بیدار شدم دیدم آقا رحیم سر جایش نیست. کمی صبر کردم. نیامد. نگران شدم. رفتم داخل محوطه و شروع به جست و جو کردم. کمی که گذشت پیدایش کردم. گوشه ای نشسته و به فکر فرو رفته بود. رفتم کنارش و گفتم: مرد حساب! نمی گویی وقتی غیبت می زند ممکن است نگرانت بشویم؟! این جا آمده ای با خودت خلوت کرده ای که چه بشود؟!
تبسمی کرد و گفت: می دانی چیست؟ فردا قرار است مهم ترین اتفاق زندگی من رقم بخورد. دیدار با امام و مقتدایم که سال ها به عشق او زندگی کرده و خود را برای شهادت و جهاد آماده کرده ام، حادثه ساده ای نیست که بتوانم از کنار آن به راحتی بگذرم و با آرامش به گوشه ای بروم و بخوابم. مگر می شود خواب به چشمانم بیاید در حالی که مدت ها آرزوی چنین روزی را داشته ام؟ مانده ام فردا اگر نگاه امام به من افتاد چه حالی خواهم داشت ...
عشقش به امام صادقانه بود. مبهوت این همه علاقه و ارادت او شدم. همین حرف هایش باعث شد که فردا در حسینیه کوچک و ساده جماران، نگاهی به او نیز داشته باشم. همه لحظاتی که امام سخن می گفت، رحیم به چهره ایشان خیره بود و اشک می ریخت.
سال ها گذشت. مصلای شهرستان ساری، میزبان مقام معظم رهبری بود. مردم برای دیدار مستقیم با ایشان در صف ایستاده بودند. حاج رحیم هم خودش را رساند. آن قدر ایستاد تا بالاخره نوبتش شد. حالا دیگر می دانست در همان چند لحظه ای که نگاهش به نگاه مقتدایش دوخته می شود، چه حالی خواهد داشت و چه باید بگوید. دست آقا را بوسید و گفت: من از شما تقاضایی ندارم. نیامده ام مشکلاتم را برای شما بگویم و کمک بخواهم؛ اما فقط یک خواهش دارم. برای عاقبت به خیری من دعا کنید.
آقا لبخندی زیبا و پر محبت به چهره داشت. فرمود: انشاءالله عاقبت به خیر می شوی. حاج رحیم تشکر کرد. خواست خداحافظی کند که آقا دوباره فرمود: انشاءالله عاقبت به خیر می شوی.
آرامش حاج رحیم دیدنی بود. انگار به آرزوی دیرینه اش نزدیک می شد. می دانست دعای آقا در حق او مستجاب می شود. صبر کرد. در راه حق باقی ماند تا سال ها بعد در کربلای خان طومان، عاقبت به خیر شد
اسلام رابطه بین زن و مرد را در چهارچوب ضوابطی خاص، محدود ساخته و نتیجه بی مبالاتی در روابط دو جنس مخالف را ترویج هرزگی در جامعه و ظلم به زنان برشمرده است.
برخلاف تصور عده ای حتی در جوامع غربی که آزادی جنسی مرزهای بی بند و باری را درنودیده نیز حس زیاده خواهی و تنوع طلبی برخاسته از غریزه حیوانی منجر به آزار بخش قابل توجهی از زنان گردیده و به هیچ وجه این نوع آزادی ها ضامن حفظ کرامت و شأن زنها و دختران نبوده است.
در ادامه گزارشی از آزار زنان اعم از جنسی، هتاکی و ... آنهم در فضای مجازی را می خوانید که نشان می دهد اصرار دین بر ضرورت رعایت حریم در روابط بین زن و مرد، یک حکم عقلانی و ضامن منافع و شئون بانوان است:
«تابناک باتو» ـ نتیجهی تحقیق سازمان بینالمللی پلَن اینترنشنال، حاکی از آن است که اکثر دختران و زنان جوان، تجربهی آزار در فضای آنلاین را دارند؛ تجربهی ترسناکی که برای آنها با آسیب، هراس و ترومایی گاه ماندگار، همراه است.
این نهاد مستقل جهانی برای این تحقیق با ۱۴ هزار دختر و زن جوان که بین ۱۵ تا ۲۵ سال دارند، مصاحبه کرده است. بیش از نیمی از این زنان و دختران گفتند که در فضای مجازی با آزار مجازی، تعقیب، تهدید، تحقیر، دریافت عکس از آلت جنسی و پیغامهای جنسی آزارگر مواجه شدند.
سازمان پلن اینترنشنال میگوید آزار و اذیت زنان و دختران در فضای آنلاین، یک معضل جهانی است و شبکههای اجتماعی را متهم میکند که هیچیک اقدامات ضروری و کافی برای محافظت از امنیت زنان و دختران پیشبینی و طراحی نکردند و در اکثر موارد زن و دختر آزاردیده، عملا هیچ راهی برای احقاق حق از دسترفته خود و مجازات خاطی ندارد.
گروه تحقیق زنان و دخترانی در ۲۲ کشور جهاناند و تقریبا همهی آنها اعلام کردند که وقتی آزار و اذیت را به شبکههای اجتماعی گزارش کردند، هیچ اتفاقی نیفتاده و شبکهی اجتماعی هیچ اقدامی انجام نداده است.
آن بریژیت آلبرکستن، رئیس این سازمان جهانی میگوید این تهدیدها و آزارها فیزیکی نیست، اما اغلب تهدیدآمیز است و زندگی واقعی دختران نوجوان و زنان جوان را با هراس واقعی مواجهه کرده و حق آزادی بیان آنها در فضای آنلاین را نیز سانسور یا نقض میکند. حملاتی که مستقیم اعتمادبهنفس دختران و زنان جوان را نیز نشانه گرفته و آنها را به گوشهی رینگ پرتاب میکند. این آزارها کاملا زنان و دختران را بیقدرت کرده و توانایی دیده شدن، شنیده شدن و حضور در عرصهی عمومی آنها را محدود کرده و گاه کاملا تخریب میکند.
نتایج این تحقیق نشان میدهد آزار و اذیتهای آنلاین، ۲۰ درصد دختران و زنان را وادار کرده که شبکههای اجتماعی را کامل ترک کنند، ۱۲ درصد این کاربران نیز بعد از تجربهی آزار و اذیت، نحوهی استفادهی خود از شبکههای اجتماعی را تغییر دادند. نزدیک به ۴۰ درصد گفتند آنها در فیسبوک با آزار و اذیت و تهدید مواجه شدند، اما باقی شبکهها از جمله اینستاگرام، تیکتوک، توییتر و اسنپچت هم وضع بهتری ندارند.
تحقیقات نشان میدهد اغلب حملهها به دلیل نژاد، جنسیت، هویت جنسی و سیاسی زنان صورت میگیرد. بیش از نیمی از گروه تحقیق گفتند که حملات به آنها به دلیل اینکه در گروهی "اقلیت" جا میگیرند (از اقلیت مذهبی و نژادی گرفته تا جنسیتی و جنسی) رخ داد. ۵۶ درصد این زنان و دختران خود را عضوی از جامعهی «الجیبیتیکیو» میدانند.
آزار و اذیتها طیف وسیعی از رفتارها از تهدید جنسی گرفته تا فحاشی، از تحقیر اندام زنان گرفته تا به افشای هویت و نشانی خانه و ... را شامل میشود. یک چهارم این زنان گفتند که بعد این آزارها، در جهان واقعی نیز احساس ناامنی میکنند. بعضی از آنها ناچار به مراجعه به پزشک و رواندرمانگر و درخواست کمک حرفهای برای مدارا با احساس ناامنی و وحشت شدند.
این تحقیق همچنین نشان میدهد آزارگران اغلب نه تنها هیچ مجازاتی نمیشوند، بلکه خیلی راحت شناسهی کاربری تازهای راه انداخته و آزار و اذیت زن را ادامه میدهند.
در سال ۲۰۱۸، گزارشگر ویژهی سازمان ملل متحد در امور خشونت علیه زنان، در نامهی سرگشادهای از تمام دولتها خواسته بود تا سلسله قوانین تازهای را تصویب کنند و از امنیت زنان و دختران در فضای آنلاین محافظت کنند. او در این نامه گفته بود که حق آزادی بیان زنان، حق حریم شخصی و امنیت آنها هر روز در فضای آنلاین نقض شده و با تهدیدهای جدی روبه روست.
یک جوان در طول ده سال توانست به سیصد دختر دانشجو تجاوز کند!
او ابتدا با دختران طرح دوستی می ریخت و سپس آنها را به خانه می کشاند و آبمیوه ای مسموم به آنها می داد و ...
دخترها از تجاوز و هتک حیثیت شان در رنج و عذابند اما آیا حالی شان می شود که خودشان با پاسخ مثبت به دوستی غیر متعارف و نامعقول با جنس مخالف، زمینه این اتفاق تلخ را فراهم آورده اند؟ آیا دختران و زنانی که این نوع اخبار را خوانده یا می شنوند عبرت گرفته و به توصیه اسلام در ضرورت حفظ حریم در روابط بین زن و مرد ایمان می آورند؟ متأسفانه تجربه ثابت کرده باز هم عده ای از دختران جوان بی اعتنا به این حوادث ناگوار باز هم از دوستی با پسران استقبال کرده و آینده ای شوم برای خود رقم می زنند.
خبر را بخوانید:
به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه همشهری، پرونده این مرد که کیوان. الف نام دارد هماکنون در شعبه سوم دادسرای امنیت اخلاقی تهران زیر نظر بازپرس روحالله رضاپورگتابی، تحت رسیدگی است و تاکنون حدود 30دختر جوان که از سوی وی مورد تجاوز قرار گرفتهاند از او شکایت کردهاند.
10نفر از این دختران در مواجهه حضوری با متهم او را شناسایی کرده و نزد بازپرس پرونده توضیح دادهاند که چطور متهم با فریب و ریختن طرح دوستی آنها را به خانهاش کشانده و پس از خوراندن نوشیدنی مسموم، به آنها تجاوز کرده است. بقیه شاکیان نیز بهصورت تلفنی با دادسرا تماس گرفته و شکایت خود را مطرح کردهاند. شاکیان این پرونده دختران جوانی اهل تهران و برخی از شهرستانها هستند و حتی برخی از آنها از خارج از کشور با دادسرا تماس گرفته و شکایت خود را مطرح کردهاند.
هر چند کیوان. الف در جریان بازجوییهای اولیه مدعی شده بود که شاکیان با اراده خودشان با او ارتباط برقرار کردهاند. اما وقتی مأموران به دستور قاضی رضاپور گتابی محل زندگی متهم را بازرسی کردند فیلمهای سیاهی بهدست آوردند که وی از صحنه تجاوز به برخی از قربانیانش ضبط کرده بود. با کشف این فیلمها متهم که چارهای جز اعتراف نداشت این بار مدعی شد که به بیماری سادیسم مبتلا است و بهخاطر تجربه هیجان دست به این اقدامات میزد.
این مرد که پس از دستگیری و انتقال به زندان اوین از بیماری سنگ کلیه رنج میبرد با دستور بازپرس به بیمارستان منتقل شد و پس از عمل جراحی و درمان بیماریاش هماکنون در بازداشتگاه پلیس امنیت به سر میبرد و تحقیقات از او ادامه دارد. این در حالی است که بازپرس پرونده، قرار است بهزودی قرار جلب به دادرسی(کیفرخواست) برای او به اتهام افساد فیالارض صادر کند و پس از صدور این قرار پرونده وی برای شروع محاکمه به دادگاه انقلاب فرستاده خواهد شد.
سمیه رفیعی، نماینده مردم تهران به همشهری گفت: رئیس پلیس تهران در جلسه ای اعلام کرد که متهم به تجاوز به بیش از 300دختر طی 10سال اعتراف کرده اما تنها حدود 10نفر حاضر شدهاند با حضور در دادسرا و قرار گرفتن در برابر متهم او را شناسایی کنند. همچنین به گفته یکی دیگر از نمایندگان تهران، پلیس موفق به کشف فیلمهای سیاه از تجاوز به 46دختر جوان از مخفیگاه متهم شده و رسیدگی به این پرونده و تلاش با هدف تشویق شاکیان برای مراجعه به دادسرا و پلیس و طرح شکایت از متهم ادامه دارد.
شکایت در فضای مجازی
کیوان. الف پس از آن تحت تعقیب پلیس تهران قرار گرفت که از اوایل شهریورماه در فضای مجازی توییتر و اینستاگرام هشتگی با عنوان تجاوز خبرساز و جنجالی شد. برخی از افرادی که به گفته خودشان قربانی تجاوز شده و جرأت نکرده بودند شکایت کنند، حالا در فضای مجازی به بازگویی روایتهای تلخی از لحظاتی که قربانی تجاوز شدند پرداخته بودند تا شاید از این طریق بتوانند متجاوز را رسوا کنند. بسیاری از این روایات تکاندهنده علیه یکی از دانشجویان دانشگاه تهران به نام کیوان. الف بود که بازتاب گستردهای داشت. دختری جوان مدعی شده بود که کیوان او را فریب داده و به خانهاش کشانده و بعد از تعارف نوشیدنی مسموم به او تجاوز کرده است. بقیه دختران نیز روایات مشابهی علیه این مرد مطرح کردند و این در حالی بود که هیچ دختری از ترس آبرویش از فرد متجاوز شکایت رسمی نکرده بود.
آنطور که قربانیان مطرح کرده بودند، متهم دانشجوی رشته باستانشناسی بود که پس از آشنایی با دختران دانشجو در دانشگاه و یا فضای مجازی آنها را به خانه خود دعوت میکرد. دختران دانشجو مدعی شدند که وی مشروبات الکلی سرو میکرده که آنها پس از نوشیدن از هوش میرفتند. وقتی هم به هوش میآمدند که کار از کار گذشته و متوجه میشدند که به آنها تجاوز شده است. روایتهای افشاگرانه از این مرد باعث جریحهدار شدن احساسات عمومی جامعه مخصوصا زنان و دختران شد و در ادامه مأموران پلیس امنیت عمومی،با دستور قاضی روحالله رضاپورگتابی، بازپرس شعبه سوم دادسرای امنیت اخلاقی تهران وارد عمل شده و متهم را دستگیر کردند. هر چند قاضی پرونده و پلیس از قربانیان خواستند که بااطمینان از محفوظ ماندن هویتشان و همچنین مطرح نشدن هیچ اتهامی علیه خودشان برای شکایت به دادسرا یا پلیس امنیت مراجعه کنند، اما متهم شاکیان بسیار زیادی دارد که آنها هنوز شکایتشان را مطرح نکردهاند.
دبیرستان که بود حرف اول را از نظر علمی می زد. در دانشگاه نظامی اصفهان در رشته توپخانه نفر اول دوره خود شد. در امور شناسایی، عملیات و دیگر فعالیت های نظامی به اعتراف همرزمان و فرماندهانش حرف اول را می زد و کم نظیر بود. او را به سپاه تهران دعوت کردند تا به عنوان استادی کارآزموده مشغول به کار شود، نپذیرفت. هر مأموریتی که در هر جای ایران یا سایر جبهه های جهان اسلام پیش می آمد داوطلبانه شرکت می کرد؛ اما کم پیش می آمد که بخواهد حق مأموریتی دریافت کند. در جنگ های سی و سه روزه لبنان در عمق خاک رژیم اشغالگر قدس به شناسایی و عملیات دست زد. سه بار خواستند برای قدردانی از زحمات و خدماتش به او درجه تشویقی بدهند، هیچ وقت نپذیرفت و می گفت: اگر همه نیروهای لشکر را تشویق کردید، من هم مثل بقیه قبول می کنم. بارها خواستند به او مسئولیتی مانند فرماندهی عملیات لشکر را اعطا کنند. هیچ گاه نپذیرفت؛ اما قول می داد که با تمام وجود به مسئولی که انتخاب می شود کمک کند. می گفت: هدف من کار کردن برای خداست، پست و مقام چه ارزشی دارد؟ می گفت: دلم نمی خواهد به دنیا غرّه شوم.
هیچ کس از اقوامش نمی دانست او چه مسئولیتی دارد و چه مأموریت هایی می رود. سپرده بود که اگر کسی پرسید بگویند او بنّاست و به این حرفه مشغول است. او واقعاً بنّایی می کرد و تا فرصتی دست می داد به خانه های مستمندان و فقرا می رفت و عیب و ایرادهای ساختمانی شان را با هنرمندی خاصی و بی هیچ توقعی، برطرف می ساخت.
فرماندهان با اعزام او به سوریه موافق نبودند. می گفتند: چیزی ات بشود مثل تو را کجا پیدا کنیم؟ بغض می کرد و اصرارهایش را بی وقفه ادامه می داد.
پایش شکسته بود. برای این که از اعزام عقب نماند، با این که هنوز شکستگی مچ پایش جوش نخورده بود، گچ آن را خودش باز کرد. در هوای سرد سوریه وقتی می خواست تنهایی به مأموریت برود موتور را به جای ماشین انتخاب می کرد تا هزینه کمتری بر گرده بیت المال تحمیل شود.
فیش حقوقی اش بیشتر از یک و نیم میلیون نرسید. می گفت: به آنهایی که می گویند مدافعین حرم برای دنیا خطر کرده اند و ماهی سی میلیون یا پنجاه میلیون حقوق می گیرند بگویید ما هفتصد میلیون یا اصلاً یک میلیارد حقوق می گیریم. بر آتش دلشان یخ بگذارید.
به همسرش سپرد راضی نیستم بعد از شهادتم بروی این طرف و آن طرف از من تعریف کنی. وصیت کرد اگر قسمت بود و پیکرش بازگشت ببینند جایی از بدنش برای نجات جان بیماری به درد می خورد یا نه، همان را هم به نیازمندی هدیه بدهند.
جز خدا، سهمی از دنیا نمی خواست. وسط آتش و انفجار و خون و دود و خطر می توانست خودش را نجات بدهد. گفت: رایانه ای که در ساختمان جامانده حاوی اطلاعاتی است که اگر دست دشمن بیفتد خیلی ها به خطر می افتند. جان من یک نفر، فدای جان بچه های دیگر. رفت و دیگر باز نگشت.
خانطومان را رها می کردید و بر می گشتید عقب، عقل که داشتید! مسیر سیلاب چرا؟! ایستادید و مقاومت کردید که چه بشود؟!
حالا یکهو پیکرهایتان بعد از چهارسال از راه می رسد نظم شهرهایمان را به هم می ریزد و آرامشمان را سلب می کند. چه می کشیم ما از دست شما شهدای بین المللی جبهه اسلام!
نشسته بودیم پشت میز و برای خودمان حال می کردیم. شما دیگر از کجا پیدایتان شد!
خدا بیامرزد پدر این ویروس کرونا را! تشییع بگیریم برایتان که خطرناک است. شمال فقط لب دریاهایش ضد کروناست!
خوب، پس شد تشییع خودرویی.
قرار باشد همین تشییع خودرویی را بگذاریم روزهای شهادتی ائمه که دو تا ثمره بد دارد. یکی اش اینکه نمی شود ساعت اداری را پیچاند و در رفت، یکی دیگر اینکه طولانی تر شدن مدت حضور ابدان شهدا یعنی فرصت بیشتر برای تجلیل بیشتر و فضاسازی شهرها به یاد شهدا که این مسأله هم با تعهدات بین المللی ما سازگار نیست. سال بعد هم که انتخابات است. مردم یاد شهدا بیفتند یادشان می رود که مشکلات کشور فقط با صدقه نگاه کدخدا حل می شود.
پس باز هم خدا پدر ویروس نه چندان منحوس را بیامرزد. تشییع خودرویی را صوری و فرمالیته و گزارش کاری از باب رفع تکلیف برگزار کنید برود پی کارش. یاد شهدا را هم بگذارید برای فضای مجازی. فضای واقعی را که باید مغزهای کوچک زنگ زده ما رقم بزند. منفعت طلبی و خودمحوری و پول پرستی با آرمان های شهدا سازگار نیست.
برای تشییع پیکر شهدا شتاب کنیم و فرصت های فرهنگی را همراه شهدا یکی یکی زیر خاک دفن کنیم. پیکر شهدا، فقط چند تکه گوشت و استخوان نیست؛ پیک مقاومت و مردانگی و شرافت است که شرّ می شود برایمان!
صلاحیت حسن روحانی با آن سوابق مشکوک امنیتی در حالی برای تصدی ریاست جمهوری تایید شد که بهترین بچه های این مملکت مثل زاهدی، سعیدی کیا، زاکانی، متکی، باقری لنکرانی و ... رد صلاحیت شدند. حالا تایید صلاحیت هاشمی طبا و غرضی بماند.
جالب تر آن که قبل از ریاست جمهوری نیز شورای نگهبان در اقدامی عجیب در حالی که از اغلب اساتید مسلم حوزه علمیه قم برای ورود به مجلس خبرگان امتحان علمی گرفت و حتی شخصیت جا افتاده ای چون آقاتهرانی را بعد از قبولی در امتحان کتبی در امتحان شفاهی مردود شمرد حسن روحانی را بدون شرکت در امتحان بعنوان فقیه متقی!!! مورد تأیید قرار داد.
تایید صلاحیت امثال تاجگردون در انتخابات مجلس هم بماند.
حالا یک نفر این وسط از شورای نگهبان انتقاد میکند حضرات طلبکار هم هستند؟!!
یکی از تخلفات کارکنان دستگیر شده شهرداری و شورای شهر ساری فروش قبرهای ده دوازده میلیونی به قیمت هفتاد هشتاد میلیون تومان به مردم عزادار و مصیبت زده است که انصافا مصداقی از نامردی و حیوان صفتی است.
این پرونده با شکایت چند تن از شهروندان به دادگستری استان مازندران تشکیل شد که رسیدگی شجاعانه آن جای تقدیر دارد. می ماند جای این گله از نهادهای نظارتی و بازرسی که چرا آن قدر ضعیف و ناکارآمد هستند که هر کس به خودش جرات می دهد اینگونه بی پروا به حقوق مردم دست درازی نموده و به آنها ظلم روا دارد؟
مناطقی از شهرستان بابل برای چندمین بار در سالهای اخیر با مشکل کم آبی و قطع آب شرب دست و پنجه نرم می کند. گویا عزیزان مسوول که دیده اند مردم نمی توانند به کربلا بروند کربلا را به بابل آورده اند!
برای اطلاع غیر بابلی هایی که این مطلب را می خوانند یاداور می شوم بابل شهری محروم در حومه استان سیستان و بلوچستان و یا قطعه ای دور افتاده از یک منطقه کویری کشور نیست و در بسیاری از بخش های این شهر با دو سه متر کندن زمین می توان به آب رسید اما دولت بی تدبیر گویا تکمیل تصفیه خانه آب شرب مورد نیاز بابل را نیز به برجام بی فرجام و صدقه نگاه غرب گره زده که همچنان ناتمام باقی مانده است.
به نظر می رسد نماینده عالی دولت بی کفایت در بابل به نیابت از روسای فرتوت و تنبل خود با عذر خواهی از ساحت مردم مظلوم این دیار از صندلی فرمانداری برای همدردی با شهروندان و در اعتراض به ضعف مفرط عملکرد دولت در خدمت رسانی به مردم دل کنده و استعفای شرافتمندانه خود را به پیشگاه ملت تقدیم نماید.
بی شک این اقدام غیرتمندانه او در حافظه تاریخی این دیار باقی مانده و نیز صدای اعتراض مردم را بیشتر به دروازه گوش مسوولان خواهد رساند. هر چند که حر بودن شهامتی عاشورایی طلب می کند.