اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۴۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معاد» ثبت شده است

آخرین روزهای عمر استاد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۱۳ ق.ظ

آیت الله موسوی تهرانی به دیار حق شتافت | خبرگزاری بین المللی شفقنا

 

آیت الله موسوی تهرانی از اساتید برجسته حوزه علمیه قم به تازگی از دنیا رخت اقامت بر بست.

مدت کوتاهی توفیق شاگردی ایشان در درس فرائد الاصول را داشتم. تا آنجا که می دانم خیلی از اساتید برجسته حوزه روزگاری شاگرد این استاد بزرگوار بوده اند.

راستش را بخواهید برایم عجیب است که چرا آنگونه که باید در مقام این استاد مبرز حوزه ادای دین و احترام صورت نگرفت. بنری در سطح شهر یا حتی حوزه ندیدم مجلس ترحیمی ندیدم اطلاعیه بزرگان را ندیدم. البته رحلت ایشان همزمان با حادثه شوک آور شهادت شیخ عباسعلی سیلمانی در بابلسر بود اما برجستگی آن خبر نباید باعث بی توجهی به رحلت این عالم خودساخته و شریف باشد.

بگذریم.

فیلمی بسیار کوتاه از آخرین روزهای عمر مرحوم موسوی تهرانی در مناجات و هم عهدی با امام زمان(عج) از طریق فضای مجازی دستم رسید که در آپارات بارگذاری کردم. نگاهی کنید و حظی ببرید:

https://www.aparat.com/v/vRXwm

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قیمت خون

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۲:۰۱ ق.ظ

خون شهید احیاگر ارزش‌های یک ملت است

 

پدر نداشت، مادر نداشت، فک و فامیلها رهایش کرده بودند. پول و پله ای هم که نداشت. نوجوان بود و تنها و یتیم. محلی ها دلشان سوخت. نوبت گذاشتند هر کدام دو هفته او را ببرند خانه نگهداری کنند تا اینقدر آواره نباشد. همینطوری هم که آب و غذا به او نمی دادند. دیدند پسر خوبی است سر به زیر است حرف گوش کن است. بعضی ها تا می کشید او را به کار می گرفتند از کشاورزی و دامداری و باغداری تا نظافت منزل و ... چیزی نمی گفت. توقعی نداشت. سرش پایین بود. لقمه نانی می خورد، لباس کهنه دیگران را می پوشید خدا را شکر می گفت.

امام که دستور داد جبهه را خالی نگذارید خودش را به خط مقدم رساند. خدا دل پاکش را خرید و مهمان کربلا شد.

آن محل در طول جنگ، شانزده شهید تقدیم کرد. آب چشمه را در حوضچه ای هدایت کرده بودند تا همه بتوانند راحت از آن استفاده کنند. یکی پیشنهاد داد تصویر شهیدی از شهدای محل را پایین حوض نقاشی کنند. هر شهیدی را انتخاب می کردند فک و فامیلهای بقیه شهدا ممکن بود اعتراض کنند. فقط یک شهید بود که همه محل چون از او نگهداری کرده بودند او را از خودشان می دانستند. سالهاست هر کس که می رود از حوض چشمه روستا آب بردارد چشم در چشم حسن میشود و سلامی به او می دهد. مزار او هم تبدیل شده است به دارالشفاء. خدا به حرمت مظلومیت این شهید تنها و دلشکسته، قبر او را ملجأ و مأمن مردم قرار داده است.

یک ماجرای دیگر را هم بگویم و حرفم را بزنم.

دو کارگر افغانی بودند در قم وضع مالی خرابی داشتند. کارگری می کردند. عملگی و اسباب کشی و ...سخت ترین کارها را با کمترین دستمزد انجام می دادند. بعضی ها هم فقر و تنگدستی آن دو را که میدیدند احساس ارباب رعیتی پیدا کرده و پشت سر هم به آنها دستور می دادند. حرم بی بی که به خطر افتاد هر دو با دوستانشان به سوریه شتافتند. زینب دل شکسته شان را خرید و در کربلای دمشق ماندگار شدند. صحنه تشییع جنازه شان را از یاد نمی برم. پارچه سبز کشیده بودند روی تابوتشان. ملت ریخته بودند پارچه های سبز را تکه تکه می کردند تبرک با خودشان به خانه ببرند.

خونی که در راه خدا ریخته می شود قیمت دارد و کرامت می بخشد. اکرمته بالسعادة و الشهاده...

ماه خدا به اتمام رسید. حجم گناهان و قصور و گردن کشی ما آنقدر زیاد است که بعید می دانم با این العفو گفتن های دم افطار وزن چندانی از آن کاسته شود. جزو پایین مرتبه ترین بندگان خدا هستیم و آبرویی پیش خدا و اولیای خدا نداریم. جز ریخته شدن خونمان جوهر دیگری نمیتواند سیاهنامه اعمالمان را بپوشاند و ارزشی به حیاتمان ببخشد. از خدا بخواهیم توفیق ادای حق الناس را یافته و سپس با شهادت به دیدارش بشتابیم بلکه سرافکندگی مان کمتر شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ورای این لبخندهای مصنوعی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۴۰۲، ۰۹:۱۶ ب.ظ

بن بست در زندگی زناشویی - پارسی طب

 

می دانید که اسلام دل خوشی از خودکشی ندارد و حتی بعضی فقها بر این باورند که نباید در تشییع جنازه و مراسم فردی که خودکشی کرده شرکت کرد تا منجر به تقویت و اشاعه منکر نشود. انسان در برابر نفس خودش مسئول است. کسی نمی تواند بگوید چون این انگشت مال من است دلم میخواهد قطعش کنم؛ چه برسد به این که خودکشی کند.

اساس اعتقاد به خدا و باور معاد منافی ناامیدی و افسردگی است. ایمان به خدا منجر به تقویت امید و ایجاد نشاط در زندگی میشود. انسان مومن میداند جایی از زندگی دستی از غیب، او را از ورطه یأس و شکست نجات خواهد داد. لاتیأسوا من روح الله، از رحمت خدا ناامید نمیشوند مگر کافران.

باور به خدا و عالم غیب است که ناممکن ها را ممکن میسازد. باور ما می توانیم در گرو همین ایمان به نیرویی فرا مادی است. لااقل در انقلاب اسلامی ما و دوران پرفراز و نشیب دفاع مقدس بارها به اثبات رسید که انسان ها در اوج محدودیت میتوانند با اتکال به قدرت خدا دستاوردهایی شگرف به چنگ آورند. مملکتی که سربازانش حتی از داشتن سیم خاردار محروم بوده و در مصاف با ارتشی مورد حمایت ابرقدرتهای جهان به ستیز رفته و چهارده هزار کیلومتر از خاکش به اشغال بیگانه درآمده بود در سایه ایمان به غیب آبادان را از حصر نجات داد، بستان و فتح المبین و خرمشهر و... تا آنجا که عبور رزمندگاش از اروند و تصرف گلوگاه بندری فاو، حیرت استراتژیستهای مطرح جهان را به دنبال داشت. معروف است به رزمنده ای گفتند تو چطور با آر پی جی معمولی، تانک تی 72 را شکار میکنی، خندید و گفت با خرج یاابالفضل!

اسلام اتفاقا دین زندگی است و معتقد است معنویت نه یک خلسه بیگانه از واقعیت و ماده که پشتوانه سازنده اصلاح امور مادی و پیشرفت معیشتی و نشاط اجتماعی است. حقیقت آن است دنیای پرادعای روشنفکری باید توضیح دهد چگونه با تعارض بین نسخه بی قیدی و ادعای پوچ فرح بخشی و دلخوشی و شادی ناشی از لا ذهبی، با افسردگی و سرخوردگی و خودکشی ننگین کنار می آید؟ ورای لبخندهای موقت و مصنوعی جماعت خودشیفته و خودفریخته لذت طلب، شادی و آرامش حقیقی و جاودان در گرو اتصال به ذات خدا و تبعیت از فرامین او و بی اعتنایی به زخارف دنیا محقق می گردد. آرامش حقیقی زمانی به دست می آید که بدانی دنیا ماندنی نیست اما شرافت و ارزشش به مزرعه ای میماند که هر چه بذر نیکی و والایی در آن بکاری، آخرتی آباد و مسرت بخش خواهی داشت. جالب آنکه توده به بن بست رسیده ناامید همیشه طلبکار و شکست خورده، همواره مدعی ارائه خط و مشی نجات جوامع بشری نیز بوده و شهرت بادآورده خود را فرصتی برای ترویج فرهنگ پوچ گرایی قرار میدهند و البته بیچاره جماعتی ظاهربین که دل در گرو تقلید از این توده چرکین خودمحور و الکی خوش اما افسرده و بی هدف دارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مسعود نبی، پیرمرد خوش قلب زیباکنار خلقت

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۱۵ ب.ظ

زندگی پس از زندگی» /آقای مسعود نبی؛ آنجا به من گفتند این ۶ نفر که در دنیا  هستند می‌میرند! + فیلم - رادار اقتصاد

 

به نام خودت دقت نکردی پیرمرد؟ تو قرار است "نبی" باشی. پیامبر درونت برانگیخته شود تا پیامبر بیرون مردم باشی. خبر بشنوی و خبر ببری که ایهاالناس! مرگ در دو قدمی شماست. برای دل کندن آماده شوید. دنیا را با همه آنچه که در آن است هیچ بدانید. ایهاالناس! حساب و کتابی هست. برای بدی هایتان "تنبیه" می شوید و اگر می خواهید بار گناهانتان سبک تر شود خوبی هایتان را بیشتر کنید. حقد و کینه و حسادت و قهر و لج را کنار بگذارید و در وادی محبت سکنی گزینید. گام هایتان را که درست بردارید به منزلگاه نور خواهید رسید و در شادی وصول در معراج حق، جاودانه خواهید شد.

مسعود نبی چنانی، پیرمرد زلال و با صفای گیلانی، همه عشقش در گرو همسرش بود. از سوم دبستان که تسبیحی از او به یادگار گرفت تا لحظات آخر عمر که بانو سر به شانه اش گذاشت، دستش را بوسید و حلالیت طلبید این عشق پایدار ماند و چقدر با صفا تأکید کرد او را از سوم دبستان دوست داشتم تا 24 سالگی که ازدواج کردیم، دست به او نزدم، حرام بود!

خدا عشق پاک پیرمرد رشتی را می شناخت. فصل جدایی که از راه رسید، عشق دیگری را جایگزینش ساخت. عشقی بالاتر را در دل او زنده نمود، دنیا را دوباره ببیند، نشانه های خدا را بشناسد، با معبود یکتا خلوت کند و با طبیعت عشق بازی نماید. این چند صباح زندگی جز گره ابروی یار نبیند و جز تشعشع وجود او را نشناسد.

شاید نداند این خداست که دارد با او عشق بازی می کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چشم مجازی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۳ فروردين ۱۴۰۲، ۰۳:۰۳ ب.ظ

یکی آمد و روی چشمانش دست کشید، پلک ها را بست و پارچه ای سفید روی سرش کشید.

اما او تازه بیدار شده بود و فهمید همه این سالها را در فضای مجازی سیر کرده است. حالا می توانست حقیقت را با سرشت روحش لمس کند نه با سرانگشتان دستش.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پیامبری بنام عباس موزون!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۵۸ ب.ظ

دیدن روح ائمه دروغ و سفارشی است - خبرآنلاین

 

بیداری و بیدارگری لازم و ملزوم هم هستند. هر دو رسالت انسان های مومن است. مومن حقیقی، بیدار است و بیدار می سازد. ذات بشر بر زیاده خواهی و کمال جویی بنا شده است. انسان خود را دوست دارد و برای خود هر آنچه هست را می خواهد. انسان چون خودش را دوست دارد اندیشه و تصمیمش را برتر دانسته و برای فراگیری آن تلاش می کند. همه به توحید اعتقاد دارند. یکی میخواهد وحدانیت را در قدرت فرا بشری تعریف کند و آنکه خودش را برتر می داند توحید را در محوریت غلبه نفس خویش بر فرآیند تحولات جهانی میجوید.

تفکر سرمایه داری، اندیشه برخاسته از غریزه خودخواهی بشریت منفعت جو ست. آنکه خودش را میخواهد سود بیشتر و لذت افزون تر را طلب می کند. لیبرالیسم فرهنگی و اقتصادی از همین نگاه بر می خیزد.

در مقابل اما اومانیست حقیقی، خداست. خداست که همه چیز را مسخّر بشر آفریده و سعادت او را در یکتا پرستی و ایمان به غیب و تعالی و عروج تعریف نموده است. انسان موحد که خودش را در خدا حل نموده به غیر از ذات خدا و راه خدا نمی اندیشد و نمیخواهد. مومن واقعی برای فراگیری باور سعادت و رشد انسان و احیای فطرت ها تلاش میکند که اگر نکند از جبهه غریزه محور نظام سرمایه داری و لذت طلبی نیز پست تر خواهد بود.

عباس موزون در رساله "زندگی پس از زندگی" بعثت فطرتهای خفته را رقم میزند. چند سالی است عصرهای دلشکستگی و غربت شیرین ایمانی ماه خدا، دریچه ای از رحمت هدایت خالق یکتا نسیم بیداری و هوشیاری را بر ساحت جان خسته و غبارگرفته ما ره گم کردگان وادی آفرینش می وزد. 

الذین یومنون بالغیب، نخستین وصف قرآنی در تعریف مفهوم متقین است. کتاب خدا صحیفه رستگاری بشریت و تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسان هاست اگر به عالم غیب باور داشته باشیم. این جهان، نهایت هدف آفرینش نیست. مربی انسان دوست بشر محور کمال گرا، ما را برای برنامه ای بزرگتر خلق نموده و آینده ای ورای جهان مادی برایمان در نظر گرفته است. تجربه مرگ موقت و معلق، فرصتی برای یاداوری هدف عالم خلقت و ضرورت رشد فرا مادی انسان فطری معطر به رایحه الهی است. ما از خداییم و قرار است به سوی خدا برویم. برای خداییم و دیر یا زود به مبدأ خویش عود مینماییم. اگر یادمان نرود که هستیم و قرار است کجا برویم یادمان نمیرود دنیا را مزرعه آخرت دانسته و جامعه انسانی را فراتر از غرایز حیوانی در بستر معارف الهی و زیبنده به اخلاق نبوی بجوییم. سربلندی دنیا و آخرت در گرو اعتقاد به معاد و حساب و کتاب قیامت است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهید غیر گمنام نداریم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۶:۰۲ ب.ظ

photo_2023-03-25_16-42-55_w6o5.jpg

 

ما حرف زدیم و شما عمل کردید. ما از قرآن گفتیم و شما قرآنی شدید. ما دنبال بهشت بودیم و شما به جاودانگی رسیدید به خدا رسیدید و خدایی میکنید.

کدام شهید است که گمنام نباشد؟ چه کسی میتواند ادعا کند شهید را می شناسد؟ همه شهدا گمنامند و در بین ما غریب هستند. شهدای غیر ایرانی مدافع حرم اما رتبه ای بالاتر از گمنامی و غربت را به خود اختصاص داده اند.

امروز نایب الزیاره همه دوستان در بهشت معصومه سلام الله علیها بر سر مزار چهارصد شهید غیر ایرانی مدافع حرم بودم. شهدای افغانستانی و پاکستانی که خون سرخشان طلیعه ظهور تمدن جهانی اسلام است. فرزندان راستین فاطمه زهرا سلام الله علیها که دل از همه دلبستگی های مادی کندند و رنج غربت را به جان خریدند و لقاءالله را به ما سوی الله رجحان دادند.

قطعه ای از بهشت خدا در بهشت معصومه قم قرار دارد. اینجا در قاب نگاه ملتمستان، ضریح اباعبدالله نقش می بندد. شیربچه های حضرت زینب، بیرق عشق را از شهر دمشق به یادگار آورده اند. ما حرف زدیم و شهدا عمل کردند و عند ربهم یرزقون شدند و وصف صدّیق را به وجود خود مزیّن ساختند.

بهار با شهدا، رستاخیز فجر درون و تلالو رجعت به اصالت خویش است. زمستان سرد روزگار را با رایحه یاد شهدا و شمیم جان بخش حماسه و ایثار به بهار رستگاری و وصال پیوند بزنیم.

 

photo_2023-03-25_16-42-42_hwdf.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

میراث ماندگار

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۲، ۰۴:۳۵ ب.ظ

بهشت و دوزخ أبدی هستند یا موقّت و محدود؟ - خبرگزاری حوزه


آدم در بهشت یک اشتباه داشت، جریمه اش شد تبعید در زمین.
فقط آدم که نه، کل نسل آدم تا ابد ساکن در زمین شد.
این یعنی:
اگر میخواهی برای آیندگانت سرمایه ای بزرگ به یادگار بگذاری هیچ اندوخته و ثروتی بالاتر از مراقبه و دوری از گناه نیست. 
می خواهی در دنیا و آخرت موفق باشی و خدمتی نیز به آیندگانت کرده باشی از هوای نفس بپرهیز.
گاهی یک کار خوب یا بد ما در سرنوشت دیگران نیز تاثیر میگذارد.

اکرم پوراحمد

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حال احسن

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۱، ۱۲:۱۵ ب.ظ

زمستان، هر سال می آید و می رود، زمین این را می داند؛ اما باز هم از آمدن بهار سر ذوق می آید و لباس نو بر تن می کند. می داند بهار رفتنی است؛ اما یقین دارد زمستان نیز ماندگار نخواهد بود. اصلاً آن که می داند چیزی در این دنیا ایستا و ماندگار نیست چه دلیلی دارد غمگین باشد، دلش بگیرد یا حتی شادی زائدالوصف داشته باشد؟ اعتدال حقیقی در آرامش است و آرامش جز در گرو اعتماد به خدا نیست.

شادیم از اینکه هستیم ولی آماده ایم برای رفتن. پس دل نمی بندیم. دل نبندیم که زمین نیز به بهار و تابستان و پاییز و زمستان، به سیل و طوفان و ابر و آفتاب و باران، به شب و روز و... دل نبسته است.

دنیا با همه فراز و نشیب هایش در گذر است؛ آن چه می ماند، خداست و هر قطره ای که در دریای آفرینش به ذات حق پیوست و ماندگار شد.

می خواهی جاودانه شوی، خدا شو، خدا شو و خدایی کن، به توحید بپیوند و یگانه شو. همه چیز در گذر است و قابل دل بستن نیست. خوش آن روز که در جرگه نیکان روزگار، در ژرفای اوصاف خدا غوطه ور شویم، مخلص خدا باشیم و به مبدأ وجودش شادانه گره خورده و در ذات او هضم شویم. خدایا تو شاهد باش که آماده سفریم و بال پروازمان به سوی ابدیت بی انتهای هستی تو گشوده است. نوروز ما در خلسه عشق و مستی از نظر تامّ به وجه الله رقم می خورد. روزی که جز خدا را نبینیم جشن تولد روحمان را می گیریم. روز فطرة الله التی فطر الناس علیها رستاخیز احیای جانهای غبار گرفته مان است و وقت پایکوبی وصال با معشوق یگانه. هر صبح و شام که می گذرد به سوی او فراخوانده می شویم و به دیدارش نزدیک تر. روح، هر چه سبکبال تر، پرواز آسان تر. پس، از گردش  فصل ها و چرخش روزگار بیاموزیم که قید و دلبستگی و وابستگی به هر چه غیر خداست، بی معناست. هیچ چیزی در این دنیا ارزش دل بستن و وقفه ندارد. جوهره حرکت خلقت، مسیر محتوم سیر الی الله ست. به غیر او دل نبندیم و صعودی زیبا را تجربه کنیم. بشتابید که وعده دیدار نزدیک است. چه حالی احسن از آن دم که در پیشگاه او حلول کرده و حلّ در وجود بی انتهایش شویم؟ خدایا ما را آنگونه بپذیر که خود می پسندی.

 

تصاویری از نقاشی خدا در طبیعت

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بالا یا پایین؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ اسفند ۱۴۰۱، ۰۹:۵۲ ق.ظ

بردار نئون ilration بالا و پایین فلش در پس زمینه تاریک 1244695

 

می گویند پست ترین آدم ها کسانی هستند که وقتی به آنها خوبی میشود تشکر نمیکنند که هیچ، میگویند میخواست نکند!

اما قطعا پست تر از آنها کسانی هستند که وقتی خوبی می بینند، جبران نمی کنند که هیچ، تشکر نمی کنند که هیچ، در مقابلش اقدام به ظلم و بدی می کنند.

صبح در صفحه حوادث یکی از سایتها ماجرای تلخی را خواندم از قتل یک پیرمرد خیّر توسط زن و شوهر معتادی که مدتها زیر سایه حمایت مالی او زندگی می کردند.

مرد معتاد طمع کرد، پیرمرد خیّر را به گروگان گرفت تا از او و فرزندانش اخاذی کند و...

روح آن پیرمرد نیکوکار و مظلوم شاد.

این خصلت آدم هاست می توانند در خوبی و طهارت و نیکی به اوج قله های انسانیت صعود کنند، می توانند در حضیض ذلت و حیوانیت و درنده خویی و ناجوانمردی به اسفل السافلین پستی و رذالت سقوط نمایند.

انسان همواره در انتخاب راه خود آزاد است. مواظب باشیم آبروی خدا را جلوی فرشتگانش نبریم آنگاه که به او گفتند انسان را خلق میکنی تا در زمین جنایت کند؟ خدا شهدا را دید و صدیقین و نیکان را و گفت انّی اعلم ما لاتعلمون.

برای عاقبت به خیری خودمان دعا و اراده کنیم. رویآ

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دو راهی مستمر

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ اسفند ۱۴۰۱، ۰۶:۲۴ ق.ظ

🌺برادران عزیزم، دیدیم دنیا را و مصائب و کثافاتش را و همه ی لذتهای ظاهری آن را که ناپایدار است و دنیا طلبان را دیده ایم که چگونه در این ظلمتکده به عیاشی پرداختند و آن را سعادتی برای خود دانستند و از همه چیز و آینده غافل شدند و حیات مادی دنیا را به حیات معنوی آخرت و قیامت ترجیح دادند. 
🌹از آن طرف هم دیده ایم که رهپویان طریقت فلاح و معنویت را که زاهدانه به دنیا پشت کرده اند و آنرا مردابگه شیطان دانستند و در این کشتزار الهی به کسب و کار پرداختند تا نعمتهای الهی را در آخرت روزی خود سازند. اگر در این دو جریان کنکاش عمیق داشته باشیم می بینیم آنان که راه اول را رفتند که راه عصیان است مورد عتاب قرار گرفتند و لعن و نفرین خدا دامنگیرشان می شود و آنان که راه دوم را رفتند درود و تحیت خدا را نصیب خود کردنده اند، پس دقت کنید که در چه مسیری قرار می گیرید که عاقبت شما به این انتخاب بستگی دارد.

طلبه شهید محمد قشقاوی

 

اطلاعات شهدا | محمد قشقاوی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

لبیک اللهم لبیک

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ۰۴:۲۶ ب.ظ

img_7069_ta4v.jpg

 

به یاری خدا در ایام باقی مانده تا ماه مبارک رمضان طی دو یا سه سفر با کاروانهای دانشجویی عازم مناطق عملیاتی جنوب هستم. راهیان نور بزرگترین عملیات فرهنگی کشور در راستای بهره مندی از ذخایر عظیم و گنجینه بی پایان معارف دفاع مقدس و فرهنگ سازنده ایثار و مقاومت است.

این دو دعا را این روزها زیاد بر زبان تکرار میکنم:

ربِّ اشْرَحْ لی صَدری و یَسِّرْ لی أمری و احْلل عُقدةً مِنْ لسانی یَفقَهوا قَوْلی

خدا به زبان و قدم و قلم ما برکت و اخلاصی عطا کند که بر نسل جدید و نجیب جوان امروز که آماج شبیخون ناجوانمردانه فکری و فرهنگی دشمن است واسطه تابش نور توحید و باور به معاد و نیل به حیات طیبه شهادت قرار گیرد.

 یارَبِّ ، یارَبِّ! قَوِّ عَلى خِدمَتِکَ جَوارِحی وَاشدُد عَلَى العَزیمَةِ جَوانِحی

خدا کند بهتر و برتر از سالهای گذشته خستگی ناپذیری و سلامت جان و نفس و طهارت روح نصیب گشته و طراوتی معنوی رزق دل و باطن این حقیر قرار گیرد.

خدا کند شهدا از ما راضی باشند و آنچه که مقصد و آرمانشان بوده و هست بر گفتار و کردارمان جاری سازند. خدا کند کلام و رفتار ما کسی را از دین خدا بیزار نسازد. خدا کند صدق گفتارمان با مهر سرخ شهادت به تأیید معشوق بی همتا برسد. لاحول و لاقوة الا بالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درد تلخ و آه شیرین

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۴ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۴۹ ق.ظ

بیخود که نیست گفته اند آه یعنی خدا! ترجمانی است از کلمه الله.

خدا را وقتی واقعی میخوانی که دلت واقعاً به درد نشسته باشد. آه از اعماق وجود انسان بر می خیزد. بیخود که نیست گفته اند بین دلِ شکسته و خدا هیچ فاصله ای نیست.

آه گاهی از سر درد هجران و فراق از معبود است. عارفی که غم جدایی از اصل خویش را درک نموده، نی نای وجودش با آه وصل، عجین شده و در فراق معشوق حقیقی اشک می ریزد.

آه آدم دردمندی که در غمی دنیایی می سوزد نیز از جنس بالاست ولو مراتبش پایین تر از آه عرفانی باشد؛ اذعانی است ناخواسته به اصالت وجود که وحدت دارد. ما از خداییم و هر چقدر هم زور بزنیم خود را جدا و مستقل نشان بدهیم و در تغافل و فریب به سر ببریم، جایی که سرمان به سنگ می خورد و طعم تلخ شکست را می چشیم، آه از نهادمان بلند می شود. باطنمان مثل طفل جدا مانده از آغوش مادر، حسرت دامان او را تمنا می کند. دلمان از عمق وجود اقرار می کند که از پشت و پناهش، از خودش، از حقیقت  و اصلش دور مانده است.

آه، یعنی مرا ببیند آن که باید ببیند. پناه آخرم مرا دریابد هر چند مدتها از او فراری بودم؛ اما کبوتر جَلد حریم مهرش هستم.

آه، از این منظر شیرین است؛ هر چند دود بدون آتش نیست، اما آتشی که فلز را می گدازد تا به شکل مطلوب در بیاید، خودش یک نعمت است.

آه، زیباست هر چند تحمل سوختن، دشوار است. آه یعنی سوختم، یعنی دارم ساخته می شوم، یعنی به شانه هایت برای گریستن و جستن از این درد نیاز دارم. آغوشت را بگشا و به استقبال کودک بازیگوش و پر شیطنت درونم بشتاب، راه گم کرده طریقت هدایت، تو را می جوید.

آهِ انسان، ساز است و موسیقی جاماندگی و حسرت دوری و آهنگ خسران و اراده جبران را می نوازد.

آه، انسان ساز است اگر امتدادش به رقص عاشقانه در بزم وصال معبود ختم شود. آه می کشیم که خود را به دامان خدا بکشیم.

کاش فراموش کار نبودیم و استجابت دعایمان، خنکای آرامش حاصل از نگاه خدا، مُهر فراموشی بر حافظه نامرد ما نمی زد و دوباره راهی وادی غفلت و خسران نمی شدیم و روز از نو و...

آه ما آه عارفانه نیست؛ اما صدای ترک دلِ شکسته ای است که بعد از سالها خموشی و فراموشی زیر برگهای پاییزی نسیان و تجاهل، دست پینه زن خالق خویش را طلب می کند. کاش یکبار که شکستیم، دوبار که شکستیم، سه بار... جایی و نقطه ای بالاخره به خود آمده و ظرف ثابت محبت و پرستش معشوق شویم و مراقب باشیم دیگر واژگون نگردیم.

خدایا ما را برای خودت تربیت کن. کاری کن آهِ مان برای تو باشد. تو را برای خودت بخواهیم نه اینکه دوباره پله ای بسازیم از تو برای آن که به خودمان برسیم. بزرگواری توست که تکه های شکسته مان را هر بار وصله میزنی تا خودمان شویم؛ اما این قلب شکسته از جور زمانه را یکبار برای همیشه به خودت پیوند بزن که دیگر جدا نشود و جز به خاطر تو نشکند و فرو نریزد.

شکستن برای تو شورآفرین و طرب انگیز است و شکستن برای دنیا، ننگ و حرمان و درد تباهی به دنبال دارد. آتش عشق تو جان آفرین است و آتش دنیا، سوز شکست و سقوط و طعم تلخ ویرانی دارد. اگر یک پارچه، آه شویم، هم رنگ خدا می شویم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نگذارید جای کمیل خالی شود!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۳ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۲۵ ب.ظ

جا مانده ایم...

 

حاجی، حاجی! کمیل را گم کرده ام.

صدای مرا داری حاجی جان؟

حواسم نبود، یک لحظه خوابم برد، جا ماندم انگار، اینجا دیگر برهوت تنهایی است.

حاجی حاجی، کمیل را گم کرده ام. این طرف سیاهی است. آن طرف سیاهی است...

گفتی حواست را جمع کن، گفتی دستهایت را شده حتی اگر به دستان کمیل بدهی بده و راه را درست برو.

گوش نکردم حاجی جان پشیمانم حالا. چقدر تنهایی سخت و ترسناک است وسط توده های تباهی و دود غفلت و سیاهی انحراف.

مسیر را کج رفته ام. گفته بودی جلو می روی با کمیل برو، بر می گردی با کمیل برگرد. هر جایی که فکرش را نمی کنی ممکن است مین گذاری شده باشد. ممکن است تله انفجاری باشد.

اصلاً کمیل را برای همین ساخته اند که راه را نشانتان بدهد. مثل نور ماه می ماند، از وسط میدان مین و موانع و عوارض طبیعی و غیر طبیعی، در دل ظلمات شب هم شما را سلامت به مقصد می رساند.

کمیل جان قدر تو را ندانستم. یاد شب های جمعه ای که کنارت می نشستم و با حرفهایت مأنوس بودم، سکوت می کردم و آه می کشیدم و اشک می ریختم، چقدر دلم حسرت یک جرعه از لعل لبان تو را دارد. چشم مست تو را می خواهم. یادش به خیر آن شب ها که جویبار عشق تو از نگاهم جاری و زمزمه دلبرانه ات نوازش جان خسته ام بود.

من گمشده ام بی کمیل، تنها و غریبم و دستهایم خالی است. هر طرف بروم بیراهه گمراهی است و هر نوری غیر از تشعشع پرتو فیضش، سراب فریبنده و زرورق پوچ اسارت و بدبختی است.

دلم تنگ شده برای یا غایة آمال العارفین. برای اعتراف به لایمکن الفرار من حکومتک برای خلوت و نغمه یا غیاث المستغیثین؛ یا حبیب قلوب الصادقین.

الهی چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار.

تقدیم به روح بلند همه شهدای مأنوس و شیدای کمیل علی، عباس بابایی، دیالمه، علم الهدی، تورجی زاده، اردستانی، بیضایی و... که مفاتیح الجنان وصل را با اسم رمز معارف شبانه امیرالمؤمنین نشانمان دادند.

آنان که کمیل را ندارند، ابوحمزه را ندارند، ندبه و عاشورا و توسل و جامعه کبیره را ندارند، چه دارند؟ خدایا توفیقمان ده قدر داشته هایمان را بدانیم که دیگر نداشته ای نخواهیم داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خوش بو باشید

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۳ بهمن ۱۴۰۱، ۰۹:۴۷ ق.ظ

باغ گل های ایرانی

 

چقدر این حدیث موسی بن جعفر علیه السلام دلنشین است:

 

إن الْعَبْدَ إِذَا هَمَّ بِالْحَسَنَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ طَیِّبَ اَلرِّیحِ...

وَ إِذَا هَمَّ بِالسَّیِّئَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ مُنْتِنَ اَلرِّیحِ...

بنده ای که اراده کار خیر کند پیش از آن که قدمی بردارد، بوی خوشی از او به مشام ملائک می رسد 

و اگر اراده کار بدی کند پیش از آن که قدم بردارد بوی بدی از او به آسمان می رود...

الوافی  ,  جلد۵  ,  صفحه۱۰۲۲  

همیشه خوش فکر باشیم، خیر خواه باشیم، نیک اندیش باشیم، دلسوز باشیم، خوش بو باشیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کتاب و کارتن از یک جنس هستند!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۸ دی ۱۴۰۱، ۱۱:۲۸ ق.ظ

تصویری معنادار از خواب یک بی خانمان زیر ویترین یک کتابفروشی در لندن

 

اگر کتاب، کتاب باشد و اگر کتاب خوان، کتاب خوان، هیچ کارتن خوابی در سرمای هوا بی سرپناه نمی ماند؛ فقیری طعم گرسنگی و یتیمی درد تنهایی و مظلومی رنج غربت را نخواهد کشید.

این تصویر مربوط به خوابیدن یک کارتن خواب مقابل یک کتابفروشی در لندن است.

هنوز با آنچه که علم و سواد و اندیشه و معرفت و انسانیت و شعور و انصاف و عدالت و تقوا و فطرت و تمدن باید رقم بزند فرسنگ ها فاصله داریم.

کاغذ وسیله ای است برای بیداری، نه خواب بیشتر.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آقا شدن

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۱۹ ق.ظ

photo_2023-01-08_09-01-52_drfu.jpg

 

فوائد بحرالعلوم ،سیّدمهدی نجفی را خریدم به پول ۳ ماه نماز استیجاری. و منِ محزون، شهاب‌الدّین حسینی مرعشی نجفی هستم. و این حروف را در حال گرسنگی می‌نویسم! یک روز و شب به دلیل نداری، چیزی نخورده‌ام!  امیدوارم بتوانم به برکت اجدادم بر این سختی‌ها صبر نمایم. 

۱۳۴۱ مدرسه قوام - نجف أشرف

 

یک نکته این دستنوشته آیت الله مرعشی برایم بیشتر جالب توجه است. او در ازای فشاری که در راه خدا و گسترش اسلام بر خود تحمیل میکند طلب و خواسته ای ندارد جز این که تحمل برای صبر بیشتر را بخواهد.

مومن حقیقی سر خدا منت نمی گذارد و اگر قدمی در راه او برداشت دنبال معامله با خدا و طلب پاداش نیست و رضایت دوست برایش کافی است. فاصله است بین چنین بزرگانی با مستضعفان فکری مدعی اسلام و انقلاب که اگر کاری برای دین و نظام و شهدا انجام می دهند و قدمی برای مردم برداشته اند منّت گذاشته و سهمی از سفره انقلاب طلب میکنند یا انتظار دارند زین پس هر دعا و حاجتی که دارند بی چون و چرا از سوی خدا تایید و امضا شود.

عجیب تر آنکه عده ای هیچ خیری برای خدا و خلق خدا ندارند گره از کار کسی باز نمیکنند، بود و نبودشان در این عالم مساوی است، اما از زمین و زمان توقع داشته و خودشان را طلبکار خدا و خلق او میدانند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خود خودش بود!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۱ دی ۱۴۰۱، ۰۵:۰۵ ق.ظ

افشاگری مقام اسرائیلی درباره عملیات ترور سردار سلیمانی

 

در بحث حفاظت، حاج قاسم همیشه به ما تاکید می کرد کاری نکنید مردم اذیت بشوند. می گفت: «ما هم جزئی از مردیم و از آنها جدا نیستیم، برخی مواقع که ما شدت به خرج می دادیم ، حاجی با ما جدل می کرد. زمانی که به فرودگاه رفتیم تا برای ماموریتی برویم، از ایشان درخواست می کردیم کمی صبر کند تا همه ی مردم که رفتند، بعد ایشان برود. قبول نمی کرد، وقتی هم می خواستیم از گیت رد بشویم ، می رفت انتهای صف می ایستاد و می گفت: من هم مثل بقیه.

برخی مواقع به حدی بدون پیرایه و تشکیلات در اجتماع حضور می یافت که تعجب مردم را برمی انگیخت. خود ایشان در یک جمع خصوصی تعریف می کرد:

یک بار با دخترم زینب رفته بودیم میوه بخریم . به محل میوه فروشی که رسیدیم ، زینب پیاده شد و من داخل ماشین نشستم. زمانی که منتظر بودم، دیدم یک دختر که پوشش مناسبی هم نداشت، به من نگاه می کند. خیلی هم مشکوکانه نگاه می کرد. شنیدم که به دوست همراهش گفت: «این بنده خدا حاج قاسم سلیمانی نیست ، دوستش گفت: «نه بابا! مگر می شود همچین آدمی بدون محافظ و بادیگارد باشد و بودن من را انکار می کرد.

آن دو نفر به خودشان جرأت دادند، آمدند نزدیک، با انگشت به شیشه ماشین زدند و از من پرسیدند: «ببخشید! شما سردار سلیمانی هستید؟ سلام کردم و گفتم: «بله، خودم هستم. بعد از کلی تعجب و ذوق، از من درخواستی کردند و گفتند: «امکانش هست یک یادگاری به ما بدهید؟» تسبیحی دستم بود ، همان را به آنها دادم و گفتم: «بفرمایید. داشتند سرتسبیح با هم جر و بحث می کردند که کدام شان آن را بردارد. وقتی این صحنه را دیدم، انگشتری را که در دست داشتم ، آن را هم در آوردم و به آنها هدیه دادم.

منبع: کتاب متولد مارس، صفحه 117احمد حمزه ای

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تحفه یلدایی تقدیم به یک پاسدار ولایت

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱ دی ۱۴۰۱، ۰۷:۳۹ ق.ظ

photo_2022-12-22_06-32-26_qrg4.jpg

 

خودش گفته که همه چیز را برای بشر می خواهد. اومانیسم حقیقی را باید در مکتب عاشقانه خدا جست، در نگاه تمامیت خواه او به مسجود جن و ملک؛ آن جا که تمام عالم را مسخّر و در استیلای اشرف مخلوقاتش آفریده است. خدا می گوید به خودت برس تا به من برسی؛ من عَرَف نفسه ... او همه چیز را برای انسان می خواهد و انسان را برای خودش که ملکوت انسان ورای جسم و هر آنچه که در منظر جهان مادی است، بازگشت به مبدأ کمال و همرنگی با معبود است. صبغةالله و من احسن من الله صبغه... برنده زندگی کسی است که به خدا برسد و خدایی کند.

پاسداری از حریم دل، شرط پاسداری از حرم دلدار است. نصرت محتوم خدا شامل صاحبدلانی است که ترجمان توحید را سوره اخلاص دانسته و به هر چه از جنس ناخالصی است، نه گفته اند و جز در آینه وجود یار، وجودی را معتبر ندانسته اند.

اصلا برای همین است که واژه شهدا و صدیقین در جوار و مکمل و مبیّن هم ذکر شده اند. آن که شهیدانه زیسته و شهیدانه بار سفر بسته، با خدای خودش در نهان و آشکار صادق و رو راست و یکرنگ است و باطن اعتقادش به وحدانیت و معاد، خرده شیشه و ناخالصی و غشّ در معامله ندارد.

سید محمد حسین نژاد عارف طریقت خانقاه بازی دراز و از آن دست سبز پوشان راست قامتی است که پاسداری از معارف قرآن را نه در چارچوب خشک و مرسوم سازمانی که رسالت فطری عبادالله الصالحین دانسته و مبتنی بر این فهم عمیق، تار و پود وجودش را با نور وصال و رایحه معراج حق در آمیخته است. نمونه ای از خرمن تربیت یافتگان مکتب کمال و تعالی و مست جام شیدایی و مدهوش روشنای سپیده بیداری و معرفت است.

او از تبار راهیان وادی ومنهم من ینتظر است که مهر دلباختگی اش را در سالها استقامت و معرکه پایداری صراط عملی حق و نیز در خلوت مجاهدت نفس، در طومار حَلّت بِفِنائِک دُردانه هستی جای داده است.

سید محمد ما با آن چه داشته و دارد –جان و مال و آبرو- بر عهد ازلی خویش با انقلاب نورانی وحی ایستاد و ایستاده و در فتنه های هزار رنگ و پر شرر درون و برون، پای اراده اش مسیر رستگاری و سبیل عاشورایی حق را برگزیده و به برکت گوشه چشم حضرت مادر، در زمره الذین انعم الله علیهم، حُسن ختام حیات ظاهری اش شهد جاودانگی و پیوست به قافله کربلاییان تاریخ خواهد بود؛ ان شاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

منتهی الآمال دل بی قرار

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۰۷ ق.ظ

photo_2022-11-30_08-58-09_eqg5.jpg

 

بهشت مگر جایی به جز حریم شماست؟

آخرت را که نمی دانیم، اگر هم اهل بهشت نباشیم، این دنیا را لااقل گاهی به بهشت برین حق، سرک کشیده ایم. کربلا و نجف و کاظمین و مشهد و قم و بقیع را دیده ایم و در هوایشان نفس کشیده ایم.

بعد از دیده فرو بستن هم اگر عمل، ذخیره خالصی بود و به ازایش اجری، روحمان کبوتر حرم شود و آمین گوی دعای زوّار، برایمان بس است، زیاده خواهی انسان هم بالاخره حدی دارد!

...

چقدر خوشبختیم که شما را داریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا