اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۳۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشهد مقدس» ثبت شده است

ایکس ری در جمکران

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۲ آبان ۱۴۰۳، ۰۶:۱۰ ب.ظ

photo_2024-11-02_17-56-04_j7kj.jpg

 

امروز عصر توفیقی شد رفتم مسجد جمکران. در شبستان اصلی را بسته بودند، نمیدانم چرا. ما که رسیدیم همان لحظه درها را باز کردند. رفتم جلو تا یک قدمی محراب. در خودم ندیدم که داخل محراب بایستم و نماز بخوانم. همان جا یعنی یک قدمی محراب، اتراق کرده و قامت بستم. بعد از نماز، صدای زنگ تلفن همراه نفر پشتی حواسم را به خود جلب کرد. یکی زنگ زد با این بنده خدا کار داشت. با ذوق عجیبی گفت که به جمکران آمده و مشغول نماز و دعا هست. آن بنده خدای پشت خط هم گویا هی التماس دعا می گفت و او هم پشت هم، چشم چشم. ما که در قم هستیم کمتر قدر این اماکن مقدس را می دانیم. همین بهانه شد که به ذهنم فشار آورده و برای یکایک دوستانی که اسمشان را به یاد آوردم دعا نمودم.

موقع ورود به مسجد مقدس، متوجه نصب دستگاه ایکس ری شدم که جایگزین روش دستی سنتی برای بازرسی زائرین شده بود. با خوشحالی از عزیزانی که آنجا بودند تشکر کردم. کار خوبی است. پیش تر آستان حضرت عبدالعظیم حسنی و حرم امام رحمت الله هم همین کار را کرده بودند. این روش به حفظ کرامت انسانها نزدیک تر است تا این که مثل بازرسی آستان قدس، فیها خالدون ملت را با دست کنکاش کنند. تولیت حرم حضرت معصومه هم امیدوارم یاد بگیرد. خواستم عکس بگیرم و برای تشکر در وبلاگ بگذارم که بندگان خدا مخالفت کردند و با اشاره به دوربین مدار بسته گفتند که شاید نتوانیم پاسخگو باشیم. به هر حال دست تولیت مسجد مقدس جمکران که به کرامت انسانی و شأن و شخصیت زوّار اهمیت داد درد نکند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

می مردید جواب می دادید؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۷:۰۰ ق.ظ

چند نفر بچه حزب اللهی و ایثارگر در مشهد جمع شدند رفتند برای پرسش از استاندار جدید خراسان رضوی که چرا تصاویر بی حجاب دخترت در فضای مجازی منتشر است و اساسا تویی که نمیتوانی خانواده ات را کنترل کنی میتوانی قانون را در جامعه اجرا نمایی؟

از قبل هم اعلام شده بود که عده ای درباره این مساله سوال دارند.

این چند نفر را که نه پلاکارد داشتند نه بلندگو و نه شعار میدادند و نه راهی را سد کرده بودند با رفتاری که در سالهای اخیر دیگر نباید عجیب دانست دستگیر کردند و پنج شش ساعتی نگه داشتند.

اعتراضها که بالا گرفت، استاندار جدید رفت خانه یکی از دستگیرشدگان که دختر شهید بود و از او دلجویی کرد و توضیح داد که خبر کشف حجاب دختر او فیک و نادرست است.

خب، می مردید قبل از مراسم معارفه جوابیه ای می دادید؟ پیام این اتفاق تلخ این است که ما خود را پاسخگو نمی دانیم، اعتراض را ولو مدنی و بی مزاحمت باشد سرکوب میکنیم و اگر عشقمان کشید توضیح میدهیم. شما هم دستتان به جایی بند نیست.

اگر قرار است جامعه به رشد و بلوغ سیاسی برسد شرط اولش پاسخگو بودن و تحمل و نقد پذیری صاحبان قدرت است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیدالشهدای استان مازندران

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۸ مهر ۱۴۰۳، ۱۰:۵۹ ق.ظ

آیین بزرگداشت شهید هاشمی نژاد در حرم مطهر رضوی برگزار می‌شود - قدس آنلاین

 

سیدالشهدای استان مازندران، روحانی شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد است.

حجت الاسلام هاشمی نژاد در پنج مرداد 1311 در بهشهر متولد شد. دورهٔ مقدماتی حوزه را نزد آیت‌الله کوهستانی گذراند و سپس برای ادامهٔ تحصیل به قم رفت. هاشمی‌نژاد دوران عالیهٔ دروس حوزه را شاگرد آیت‌الله بروجردی و امام خمینی بود ودر سن ۲۷ سالگی به درجهٔ اجتهاد رسید. او مدت نه چندان زیادی را هم در نجف به تحصیل پرداخت. پس از آن به مشهد مهاجرت نموده و مشغول تدریس و تبلیغ شد. از دوستان نزدیک مقام معظم رهبری بود و به گفته شاهدان اغلب آخر هفته ها را با هم به جلسات فرهنگی و گاه برنامه های تفریحی در اطراف مشهد می رفتند. در نهضت ۱۵ خرداد او جزو اولین دستگیر شدگان بود. او از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷، پنج بار بازداشت شد. هاشمی‌نژاد که در مشهد در هیچ مکانی حق منبر رفتن و سخن گفتن را نداشت، در این مدت توانست در شهرستان‌های مختلف ایران سخنرانیهایی ترتیب دهد و هیچگاه دست از فعالیت برنداشت تا این که بار دیگر در سال ۱۳۵۰ پس از ده شب سخنرانی مستمر پیرامون علت عقب‌ماندگی مسلمین در یکی از مساجد شیراز دستگیر و زندانی شد و از آن به بعد برای همیشه در سرتاسر کشور ممنوع‌المنبر شد. هاشمی‌نژاد روز ۱۸ تیر ماه ۱۳۵۴ به اتهام اقدام علیه امنیت کشور، همراه عباس واعظ طبسی و تنی چند از مبارزین دستگیر و روز ۲ دی ماه ۱۳۵۴ به دوسال زندان محکوم شد. هاشمی‌نژاد از رهبران اصلی جنبش انقلاب اسلامی در مشهد شناخته شده‌است.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، او دبیر حزب جمهوری اسلامی در مشهد و نماینده اول مردم مازندران در مجلس خبرگان بود که نقشی مهم در تدوین قانون اساسی و تبیین و تثبیت اصل ولایت فقیه داشت.

 سید عبدالکریم هاشمی نژاد سرانجام در هفتم مهر 1360 در مشهد همزمان با عملیات ثامن الائمه و شکست حصر آبادان که با پیشتازی لشکر77 خراسان همراه بود، به وسیله منافقین به شهادت رسید و در دارالسلام حرم ثامن الحجج علیه السلام (مکانی که بعدها مزار رییس جمهور شهید رییسی نیز در آنجا قرار گرفت) به خاک سپرده شد.

این روحانی مبارز که در جریان تقابل با رژیم طاغوت بارها زندان رفت و شکنجه شد آثار مکتوب و صوتی با ارزشی از خود بر جای گذاشته است.

در اغلب نقاط و شهرهای کشور مکانی به یاد او نامگذاری شده و اسمش بر سر زبانها چرخیده است اما آثار و افکار و تاریخچه زندگی این دانشمند جوان حوزه آنگونه که باید برای مردم به خصوص نسل جوان شناخته شده نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حساب حسابه کاکا برادر!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، ۰۲:۵۷ ب.ظ

آموزش مهارت محور چیست؟ - گروه آریاداناک

 

خدا از طرفی در قرآن می فرماید: قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ. با اهل کتاب متحد باشید. همان خدا در همان کتاب شریف می فرماید: وَلَنْ تَرْضَىٰ عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ. در مقابل یهود و نصارا کوتاه نیایید.

جمع بندی ساده اش اینطور می شود: وحدت بین مذاهب و ادیان بر سر مشترکات اعتقادی خوب و لازم است؛ اما قرار نیست به آنها سواری بدهیم. می توانیم با هم برادر باشیم اما نباید تابع و مطیع و منفعل باشیم.

در امور داخلی هم همینطور، وفاق خوب است باید بر سر مشترکات وحدت داشت؛ اما نباید عناصر فتنه و نفاق را میدان داد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سفرنامه کربلا (قسمت ششم)

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۵ شهریور ۱۴۰۳، ۰۴:۵۵ ب.ظ

photo_2024-09-03_22-03-05_zt2j.jpg

 

راستی دوتا نکته را یادم رفت عرض کنم. یکی اینکه دعا کنید وقتی هتل میگیرید در طبقه شما کاروانی مستقر نشود وگرنه دیگر یک لحظه سکوت هم برایتان رویا می شود. بماند که با آمدن کاروان، مدیریت هتل اقدام به قطع اینترنت وای فای می کند.

نکته بعد اینکه عزیزان هندی و پاکستانی که انضافا از راه دور زحمت می کشند این همه مسیر را طی می کنند به زیارت کربلا و نجف می آیند وقتی موکب می زنند حواسشان باشد غذاهای محلی شان به طبع مردم عرب و فارس سازگار نیست. موکبی که نفهمیدم هندی بود یا پاکستانی غذایی می داد که ننوشت و نگفت محلی است. من اسم غذایش را گذاشتم "فلفل پلو"! با اینکه قبلا میهمان هندی های مقیم قم بودم و از غذایشان خوردم این یکی واقعا از نظر تندی بی نظیر بود. متأسفانه اغلب مردمی که عراقی یا ایرانی و لبنانی بودند و نمی دانستند این غذا چیست ناخواسته مرتکب اسراف شدند.

سال 82 برای اولین بار که پایم به بارگاه مقدس حضرت اباعبدالله باز شد گمان می کردم الان از گریه غش و ضعف می کنم. اما فقط خشکم زد. سیل جمعیت مرا با خودش دور ضریح می چرخاند. دو حس به من دست داد. یکی حیرت بود. با خودم می گفتم اصلاً من این جا چه می کنم؟ یک حس آشنایی هم داشتم انگار قبلاً اینجا بوده ام. ما همه عاشورا زاده و کربلایی مزاج هستیم و در باطن ضمیر خود ساکن کوی عشق اباعبدالله بوده ایم.

این بار هم فهرستی از دعا و حاجت و حرف و حدیث آماده کرده بودم. پایم که به حریم حرم باز شد ناگاه در خودم فرو رفته، مات و مبهوت به نظاره ضریح پرداختم. باز هم با خودم می گفتم من کجا این جا کجا؟ اندازه این حرفها نیستم که در مقابل نگاه آقا عرض وجود داشته باشم. حاجت و حرف و سخن یعنی چه؟ همین که اینجایم از سرم هم زیاد است. اینجا که هستی یعنی همه چی داری و دیگر چیزی لازم نداری. خدا می داند در چای روضه اباعبدالله، در حلاوت نامش، در اشکهای روضه اش چه گنج ها که نهفته. خدا می داند یاد حسین چه گره ها که از حیات دنیوی و اخروی ما باز می کند. ممنونم حسین جان. ما شیعیان سرمایه دارترین گروه عالم خلقتیم. با حسین همه چی داریم. آنکه حسین ندارد هیچ ندارد.

ایام شهادت پیامبر اکرم، امام حسن مجتبی و امام رضا بود. خیل جمعیت به خصوص در نجف بیداد می کرد. در کربلا دلم لک زد برای یک عزاداری مشتی و دسته روی، ورود به حرم همراه با سینه زنی و عزاداری. در نجف به این آرزویم رسیدم. دسته های عزاداری بسیاری به حرم آمده بودند. می رفتم داخل جمعیتشان. آنها طنابی را دور محدوده دسته خودشان می کشیدند. متوجه بودند من با یقه باز و آستین های بالا زده جزو دسته شان نیستند و خیلی از اشعار و اذکارشان را نمی فهمم. یک میان داری هم حواسم را به خودش جلب کرد عجیب با آن قد و قامت بالا و سبیلهای درشت، شبیه صدام بود. خنده ام گرفت که چرا قدر میان دارهای خودمان را نمی دانیم. دسته ها به نوبت وارد حیاط حرم امیرالمومنین شده، سینه زنی و تسلیت گفته و خارج می شدند. خودشان می رفتند. نیاز نبود کسی از آنها بخواهد که جایشان را به هیات بعدی بدهند. روز شهادت داشتم وارد قسمت ضریح می شدم. یک عراقی ناگهان دم گرفت: الیوم الیوم نعزی الفاطمه... همه همراهش خواندند و با سینه زنی تا جلوی ضریح رفتیم که خیلی چسبید. راستی هیچ دسته و هیاتی را ندیدم وقتی وارد حرم می شوند یا موقع خروج بخواهند اهانتی به خلفا داشته باشند. حالا چرا بعضی آقایان اصرار دارند در قم و حرم حضرت معصومه این اتفاق بیفتد خدا می داند و خودشان و شیطان!

 راستی یک چیزی هم نظرم را جلب کرد. هر ساعتی که به حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام می رفتیم از حرم امام حسین شلوغ تر بود. این را به همراهانم گفتم آنها هم تأیید کردند. نمی دانم به خاطر شهرت حضرت به ادای حاجات محبین است یا هر دلیل دیگر. در همه حرمها آب به اندازه کافی بود. گاهی بعضی شیرها بسته و بی آب بود که چند قدم آن طرفتر می رفتی می توانستی آب بنوشی. حرم حضرت ابوالفضل اگر شیر آبسردکنی بسته بود و آب نداشت عجیب توی دل آدم خالی می شد.

 در حرمها از باب خودشیرینی، زیارت مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها را می خواندم. یاد خاطره اسرای ایرانی افتادم. اواخر که می خواستند آزادشان کنند به سفر کربلا بردندشان. در حرم امام حسین علیه السلام خیلی به آنها سخت گیری کردند. در حرم حضرت ابوالفضل هم خواستند سخت گیری کنند. ناگهان فریاد ابالفضل ابالفضل اسرا بالا می گرفت زندانبانهای عراقی سریع از آنها فاصله گرفته و دست از آزار بر می داشتند. عجیب از آقا حساب می بردند. به حضرت ابوالفضل قول دادم در احیای نام مادر ادب، حضرت ام البنین بیشتر تلاش کنم. یادآوری کردم همشهری حاج مهدی مرندی و عباس تقی پور هستم. مهدی مرندی را از نزدیک می شناختم. نازنین و اهل دل بود. مرید حضرت بود. یک روز صبح در حرم ایشان سلامی داد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. البته بعدها یکی از خطبا داستان پردازی هایی درباره وی انجام داد که دروغ بود. عباس تقی پور هم اسیر بود. سنی از او می گذشت. بیمار شد و داشت جان می داد. دوست نداشت در غربت بمیرد. لحظات آخر عمرش بود. اسرا به صاحب نامش توسل گرفتند و اشک ریختند. کمی بعد سر برداشت و گفت من به شهر خودم بر می گردم و بعد می میرم. آقایی با دستهای بریده آمد و شفایم داد. عباس تقی پور چند سال بعد از آزادی از اسارت به خیل شهدا پیوست.

حرمها نسبت به قبل بزرگتر شده بود. حیاط ها به صحن پیوست. در حرم اباعبدالله چشمم به دیوار نوشته هایی افتاد از آثار تیرندازی ارتش بعث صدام برای سرکوب شیعیان انتفاضه شعبانیه. در آن کشتار وحشیانه، منافقین هم به یاری ارتش بعث شتافته و مرتکب جنایت شدند. از سنگ نوشته ای عکس گرفتم. برایم جالب بود چند زائر عراقی هم با دیدن واکنش من به ان نقطه آمده و نوشته ها را می خواندند. انگار قبلا ندیده بودند. از هر کس پرسیدم قبر امیرکبیر کجاست هیچ کس نمی دانست. نشد قبر این بزرگوار را که در حرم امام حسین آرمیده پیدا کنم.

عصر روز 28 صفر، ناگهان موکبها را جمع کردند. بادی هم می وزید که رنگ غربت داشت. پس امام رضای ما چه می شود؟ این همه مدت بودید دم شما گرم دو روز دیگر هم صبر می کردید. البته تک موکب هایی در اطراف باقی ماندند. امام رضا از این بابت که اهل ایران و خراسان نیست در کشور ما غریب به شمار می آید ولی خدا می داند دلدادگی مردم ما غربت آن حضرت را زدوده. سال 82 در حرم کاظمین داشتم وضو می گرفتم. طلبه ای عرب زبان با من شروع کرد حرف زدن. در نجف درس می خواند. گلویش را نشان داد که بیماری خاصی دارد. از من خواست ایران و مشهد و پابوس آقا که رفتم شفایش را از ایشان بخواهم. گفتم شما که به کربلا و نجف دسترسی داری... گفت امام رضا چیز دیگری است. راست می گوید امام رضا عجیب شهرت به شفای بیماران دارد. یادم افتاد امام رضا از فرصت حضور در خراسان و دستگاه عباسی بهره گرفته و شیعیان را با اهدای مبالغی تشویق به سفر برای زیارت امام حسین می نمود. به شعرا و ادبایی که درباره جدّ بزرگوار و شهیدشان اثری خلق می کردند صله می داد. زیارت امام حسین از دوره امام رضا رونق گرفت و به رسم متداول شیعیان بدل شد. حالا همه اهل بیت خواستند کار امام رضا را جبران کنند. شفا را در زیارت حرم او قرار دادند...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سلسله موی دوست حلقه دام بلاست

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۴:۱۶ ب.ظ

photo_2024-07-23_16-10-47_mc0f.jpg

 

بین فلاسفه معروف است همه مردم حتی اگر بیسواد و فاقد تحصیلات کلاسیک متعارف باشند به اندازه ای از گوهر فلسفه و منطق بهره برده اند. در امور روزمره و محاورات عادی جامعه قواعدی از منطق و فلسفه دیده شده و کاربرد مستمر دارد.

انقلاب اسلامی و حاکمیت مردمسالاری دینی مبتنی بر فلسفه است. هر کس برای حکومت دین و پیروزی انقلاب جنگید در باطن خود فلسفه را قبول دارد و آن را با فقه درآمیخته ولو در ظاهر ملتزم به مکتب تفکیک باشد.

علامه طباطبایی زیرساخت فکری انقلاب را همدوش امام و با میدان داری شاگرد مبرز خود شهید مرتضی مطهری بنا نهاد. نبرد فلسفی او با اندیشه های مادی به خصوص مارکسیسم خوش خط و خال و دلربا، انبوه جوانان تشنه عدالت را به سرچشمه زلال معارف مکتب عدل رهنمون ساخت. هر چند عده ای بگویند علامه به ظاهر نقشی در مبارزات انقلاب نداشته است.

میرزا جواد آقا تهرانی عارف سالکی بود ولو با عرفان نظری و کلام اشراقی نمی ساخت. خاطرش آنقدر پیش امام عزیز بود وقتی با پخش تفسیر حمد امام از رادیو به خاطر رشحات فلسفی آن مخالفت ورزید به دستور ایشان دیگر این برنامه ادامه پیدا نکرد. همین میرزا جواد نه تنها در طول مبارزات انقلاب به یاری امام فیلسوف اشراقی شتافت که در طول جنگ نیز افتخارش آن بود نمازی را با جماعت بسیجیان بخواند، برود خط مقدم لباس بسیج بپوشد و با قد خمیده چای دست رزمنده ها بدهد. برای پس از مرگ وصیت کرد روی قبرش هیچ خط و نشانی نباشد. مرحوم حجت الاسلام راستگو از نهان‌خانه معنویت او خبر آورد که وقتی در مسطح یا دایره بودن زمین دچار تردید شد شبی به قدرت عرفانی اش و اذن الله به سیر در ملکوت آسمان پرداخت و از بالا دید که زمین صاف و مسطح نیست.

بهشتی عاشق پیشه فرمود: "عرفان واقعی، خانقاهش بازی دراز است." می شیرین وصال را در طغیان و نعره کوچه خلوت و اذکار پستوی حجره و ضرب‌آهنگ تسبیح گوشه عزلت که نه به قدمهای استوار باده جویان طریقت خون و مجاهدان سالک سرخ جامه وادی ایثار و شهادت و ایمان و غیرت می دهند.

عرفان و فلسفه و منطق منحصر به چارچوب کوچک و محدود کلمات و قالب کاغذ و کتاب نیست. نه آنکه تنها در سخن از عرفان گفت عارف است و نه آنکه تنها در عمل اهل معرفت بود مخالف عرفان. 

کتابی می خواندم مرا یاد مرحوم میرزا جواد آقا تهرانی انداخت. هوس کردم شادی روحش صلواتی از شما بگیرم. ممنون میشوم. اجرتان با شهدا heart

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ادرک اخا...

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۰۱ ق.ظ

شهادت را خودم برای فرزندانم انتخاب کردم - قدس آنلاین

 

عباس علیه السلام حیا میکرد حسین را برادر بخواند او پسر فاطمه بود. جایگاه قدسی داشت. عباس خودش را فدایی امام می دانست. تا لحظه آخر که از عمق جان، برادر را برادر خواند...

راه دفاع از حرم آل الله برای افغانستانی ها هموار بود. مصطفی و مجتبی بختی نگفتند ما با هم برادریم. نامی جعلی برای خودشان تراشیدند. گفتند پسرخاله ایم و تازه از افغانستان به ایران آمده ایم. یک خاله در مشهد داریم و همین. خاله که بود؟ همان مادرشان که در این ماجرا با آنها هم داستان شد. مثل پسرهایش تمرین کرد لهجه افغانستانی یاد بگیرد. قرار شد وقتی برای تحقیق زنگ زدند بگوید خاله آن دو است.

چندباری رفتند تا پای اعزام ولی هر بار به دلیلی لو رفتند و دیپورت شدند. گفتند این طوری نمی شود. باید از مشهد برویم. آخرش می فهمند ایرانی هستیم. بلند شدند آمدند قم، با همان ادعا و داستان قبلی. بالاخره اعزام شدند. به آرزوی دیرینه شان رسیدند. عملیات شد. موقع نبرد نارنجکی میانشان افتاد و هر دو را با هم به شهادت رساند.

چون فرم اعزامشان از قم پر شده بود پیکرهایشان با همان نام مستعار به قم آمد. غریبانه هم تشییع شدند و گرد ضریح بانو چرخیدند. آخرین لحظات یکی از مسئولان اعزام به ذهنش رسید گوشی آنها را چک کند ببیند در ایران فک و فامیلی دارند یا نه. دید یک شماره در مشهد است که زیاد با آن تماس گرفته اند. به همان شماره زنگ زد. مادر گمان کرد باز هم برای تحقیق زنگ زده اند. خیلی عادی با لهجه شبیه افغانی گفت من خاله شان هستم و... طرف هم با خیال راحت خبر را رساند...

مادر مکثی کرد. بغضش را فرو خورد. گفت من مادرشان هستم. اسم واقعی این دو هم مصطفی و مجتبی بختی اهل مشهد است. پسرهایم را بیاورید با آنها کار دارم.

مادر می گفت گاهی که دلم برای این دو تنگ می شد می رفتم اتاق خواب، وسط دو تختی که متعلق به آنها بود دراز می کشیدم تا احساس آرامش کنم.

پیکرها را آوردند مشهد هم طواف دادند. مادر گفت آنها را بیاورید خانه. تابوت ها را آورد داخل اتاق خواب. همه را فرستاد بیرون. با پسرانش تنها شد. رفت وسط دو تا تابوت دراز کشید. نفس عمیق کشید. خواست بی قراری کند. حق مادر بود داغ ناگهانی دو پسر رعنا او را بی تاب کند. یاد حضرت زینب افتاد. هر پیکری که از میدان می آوردند زینب می دوید به استقبالش. جلوتر از همه حرکت می کرد. قدمهایش تسلی خاطر همه بود. جز وقتی که دو پسرش شهید شدند از خیمه بیرون نرفت مبادا که اباعبدالله از روی خواهر شرمنده شده و خجالت بکشد.

مادر از زینب خجالت کشید بی قراری کند.

اما

گفت فقط یک فکر و دغدغه و سوال ذهنم را به خودش مشغول کرده بود. مصطفی و مجتبی از اول اعزام تا میدان نبرد برای اینکه کسی مانعشان نشود خودشان را پسر خاله معرفی کردند. آیا لحظات آخر که داشتند جان می دادند توانستند یکبار دیگر همدیگر را برادر صدا بزنند یا نه؟ بگویند اخا ادرک اخا... این حسرت به دلشان نمانده باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مهندس الاسلام و المسلمین!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۴۷ ق.ظ

photo_2024-07-08_09-38-52_925.jpg

 

واقعا خدا شیخ بهایی را رحمت کند چقدر آثار خوب و زیبا و خلاقانه از خودش به جا گذاشت. عمده آثار معماری او در اصفهان مشهور شده است؛ اما در نقاط دیگری نیز از او سازه هایی ماندگار به جا مانده است. یکی اش بنای قدمگاه امام رضا علیه السلام در شهر نیشابور است. یک بار در کودکی و یکبار هم دیروز از این مکان بازدید کردم. بنای ساختمان و محوطه درخت کاری آن که از مبانی اندیشه معماری شیخ بهایی بوده چقدر آرامش بخش است. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

راه نشانم بده

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۸ تیر ۱۴۰۳، ۰۱:۱۴ ب.ظ

photo_۲۰۲۴-۰۷-۰۶_۱۲-۵۵-۲۵_5tc7.jpg

 

خداحافظی که معنایی ندارد. زائر حقیقی کسی است که با امام رضا زندگی می کند. امام برای زیارت و سیاحت نیست. امام رهبر و راهنمای حیات انسان الهی است که خوشبختی و سعادت دو عالم را رقم می زند اگر اراده کنیم پا جای پای او بگذاریم.

خدا ما و نسل ما را تا روز محشر در مسیر اهل بیت نگه دارد و آخرتمان با جرعه نوشی جام طهور وصال در رضوان نورانی آل الله عجین باشد.

 

photo_۲۰۲۴-۰۷-۰۶_۱۲-۵۵-۲۶_ozoa.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چند تصویر از موزه حرم رضوی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۷ تیر ۱۴۰۳، ۰۱:۱۲ ب.ظ

photo_۲۰۲۴-۰۷-۰۶_۱۲-۵۵-۲۴_h4bj.jpg

photo_۲۰۲۴-۰۷-۰۶_۱۲-۵۵-۱۸_5kt6.jpg

photo_۲۰۲۴-۰۷-۰۶_۱۲-۵۵-۰۶_ca3e.jpg

photo_۲۰۲۴-۰۷-۰۶_۱۲-۵۵-۱۳_byry.jpg

photo_۲۰۲۴-۰۷-۰۶_۱۲-۵۵-۰۱_ncbo.jpg

photo_۲۰۲۴-۰۷-۰۶_۱۲-۵۵-۱۷_xbwo.jpg

روح عباس میرزا شاد. بین همه قاجارها مرد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیین اذن عزا

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ۰۷:۵۰ ب.ظ

photo_2024-07-05_19-31-58_lnhp.jpg

 

امروز بعد از مدتها فیش غذای حضرتی دستم رسید. عکسی از آن گرفتم. خواستم به شوخی بنویسم از امروز محبت بیشتری به امام پیدا کرده ام! البته عرض کردم که از باب مزاح.

عصر به حرم رفتیم. بی آنکه بدانیم یا حواسمان باشد خوردیم به مراسم علم کشان و تعویض پرچم و نصب کتیبه در صحن انقلاب (عتیق). اسم دقیق مراسم را مجری گفت "آیین اذن عزا". فضایی معنوی و دلچسب بود. رزق با ارزشی نصیبمان شد. از امروز بیشتر باید ممنون امام رضا باشم. 

امام علیه السلام تلاش فراوانی برای ترویج عزای امام حسین و احیای فرهنگ زیارت بارگاه جد بزرگوارش انجام داد. بعضی روضه های معروف به استناد بیان امام رضاست. صله میداد به شعرایی که در رثای اباعبدالله اثری خلق می نمودند. مادی و معنوی تشویق میکرد شیعیان را که سختی راه را تحمل نموده به زیارت جد بزرگوارش بشتابند.

سالها پیش در کاظمین طلبه ای عراقی اهل نجف وقتی فهمید من هم طلبه هستم گفت در ناحیه گلو غده ای دارد و خواست که وقتی مشهد رفتم برایش دعا کرده و شفایش را از امام رضا طلب کنم. به او گفتم تو خودت که در نجفی به کربلا و کاظمین و سامرا هم که دسترسی داری... حرفم را قطع کرد. گفت امام رضا چیز دیگری است.

راست می گفت. خیلی ها از بارگاه امام هشتم شفا گرفته اند. اصلا در جهان حتی بین مسیحیان و یهودیان هم در این زمینه معروف شده و زائران و مریدانی دارد. به ذهنم رسید امام رضا این همه تلاش کرد یاد اباعبدالله را زنده کرده و سر زبانها بیندازد اهل بیت علیهم السلام یکجا محبتش را جبران نموده و شفا را در زیارت بارگاه او قرار داده اند. الحمدلله که امام رضا را داریم.

ان شاءالله عزای محرم امسالمان به امضای ایشان برسد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اینجا مشهد است

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ۰۵:۳۷ ق.ظ

photo_2024-07-05_05-17-26_ej9s.jpg

 

یک میامی ایران دارد یکی هم آمریکا. میامی ایران آخرین شهر استان سمنان است وقتی می خواهید به سمت مشهد بروید. گویا محرومترین شهر استان نیز شمرده شده است. چند کیلومتر از شهر خارج شدیم. حوالی سه صبح برای نماز در مسجد امام علی علیه السلام توقف کردیم. آن ساعت هم یکی ایستاده بود داخل مسجد با دم نوش شیرین عناب از مردم پذیرایی می کرد. دمش گرم و حاجتش روا ان شاءالله.

دوستی خوزستانی چند وقت پیش آمده بود قم. خانمی عراقی در حرم با این فرض که او هموطنش است شروع کرد عربی صحبت کردن که دوست ما توضیح داد ایرانی است. من از آن وقت این موضوع را برایش دست گرفتم و گاهی او را عراقی صدا می زنم! دیروز در مسیر زائرسرا تا حرم سه بار سه نفر مشهدی با این تصور که ما هم عرب زبانیم با زبان عربی صحبت کردند که خنده ام گرفت و توضیح دادم ایرانی هستیم. این هم از خواص گردش روزگار است. جواب های، هوی است.

داشتم وارد حرم می شدم کمی دل درد هم داشتم. توی ذهنم بود یک چیزی در وبلاگ بنویسم که نشان بدهد چقدر به امام رضا علاقمندم. مثلا بنویسم دلم می خواهد وارد صحن و سرایش که می شوم روی زمین غلت بزنم و احساس رهایی داشته باشم، به ضریح که نزدیک می شوم مثل دسته های عزاداری روی سینه بکویم حتی اگر مرا دیوانه بخوانند، مگر عشق به امام از سر جنون نیست ... یکدفعه دیدم جلوی گنبد طلا ایستاده ام. از افکارم آمدم بیرون. دست گذاشتم روی سینه، حس و حال زائری مخلص و دلداده را گرفتم که هیچ درخواست مادی نداشته و سینه اش به یاد او می تپد. چشمانم را بستم، آهی از ته دل کشیدم و گفتم السلام علیک یا فاطمه المعصومه ان لک عندلله شأنا من الشان... که یهو یادم آمد اینجا مشهد است نه قم... شده بودم عین کسانی که همه حواسشان است تلفظ حروف نماز را صحیح و غلیظ ادا کنند بعد یادشان می رود رکعت چندم را می خوانند!

تصویر دفن سید ابراهیم رییسی را که دیدم حدس زدم باید در نزدیکی قبر سیدالشهدای مازندران، سید عبدالکریم هاشمی نژاد باشد که رفتم و دیدم همینطور است. به حرم ک می روم حتما باید مزار سیدعلی اکبر ابوترابی و پدرش که حالا کفشداری شماره هشت صحن آزادی است و نیز مزار سید عبدالکریم را زیارت کنم. امیدوارم مردم به خصوص طلاب با شخصیت خودساخته و تحول آفرین سید ابوترابی آشنا شوند. امیدوارم جوانها لااقل مازندرانی ها با آثار قلمی و فکری سید هاشمی نژاد آشنا شوند. عکس گرفتن از مزار سید رییسی به دلیل ازدحام جمعیت دشوار بود. روحش شاد. خانمها هم دلشان می خواست قبر او را ببینند که ظاهرا مقدور نیست.

نایب الزیاره و دعاگوی همه دوستان بوده و هستم. گنید حرم امام رضا برای ما ایرانی ها حکم یک کپسول بزرگ اکسیژن را دارد هر چند وقتی باید بیاییم و حسابی شارژ شویم که اگر مشهد را نداشته باشیم می میریم.

 

photo_2024-07-05_05-17-39_cteb.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مسافر ملکوت

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۰۶ ق.ظ

مشخصات ، قیمت و خرید کتاب مسافر ملکوت: نیم‌نگاهی به زندگانی طلبه شهید شیخ محمدزمان  ولی‌پور|فروشگاه کتاب قم

 

بعضی اتفاق ها برای آدم خاطره می شود. مثلا وقتی کتاب طعمه اروند را برای طراحی به دوست خوبم آقا میثم واثقی (که در حال حاضر از اساتید دانشگاه امام حسین است) سپردم در میان تصاویر متفرقه ای که از دفاع مقدس داشت چرخید و عکسی را برای روی جلد آن انتخاب کرد. بعد از چاپ کتاب، حاج آقای شکوهی که خودش اصالتاً مشهدی است تماس گرفت و گفت خانمی به دفتر انتشارات در خیابان صفاییه قم آمده و اصرار دارد اصل تصویر جلد کتاب را دریافت کند. این خانم هم ظاهرا مشهدی بود و می گفت تصویر متعلق به برادر شهیدش است که آن را در آلبوم خاطراتش ندارد.

یا مثلا خانم دکتر بنی هاشمیان که از مریدان شهید شجاعیان است و اتفاقا سر موضوعی هم بینمان بحث تندی شده بود بعد از خواندن کتاب خاطرات این شهید مرا به کناری کشید و مدعی شد پیغامی از طرف شهید برایم دارد. حرفش را گوش دادم و جدی نگرفتم؛ اما بعد عیناً همان مسأله برایم اتفاق افتاد. یا درباره کتاب خاطرات شهید سید روح الله عمادی هم موضوعی هست که بعدا برایتان تعریف میکنم؛ ان شاءالله.

خب، امروز حاج حسن آقای مهدیزاده، پیر دیر عشقبازی با شهدا پیام داد و یادآوری کرد که سالگرد شهادت محمد زمان ولی پور است.

کتاب مسافر ملکوت را از همه کارهایم بیشتر دوست دارم.

سفری با دوستان دانشگاه علوم پزشکی بابل به مشهد رفته بودم. دست یکی از رفقا کتابی از مرحوم نادر ابراهیمی بود. گرفتم و سریع خواندم. سبک نوشتاری اش برایم جالب و شیرین بود. برگشتم قم، دوستان طلبه ای تماس گرفتند که ما خودمان خاطرات طلبه شهید محمدزمان ولی پور را جمع آوری کرده ایم، نوشتنش با شما.

محمدزمان ولی پور شخصیتی عرفانی داشت و از این رو به شیخ ملکوتی هم شهرت یافته بود. خاطرات را خواندم و به ذهنم رسید سبک نادر ابراهیمی را در قالب مینی مال پیاده کنم. کار که تمام شد، دوستان خواندند و نظر دادند و رفتند برای قرارداد با ناشر، یعنی آقای خلیلی موسسه شهید کاظمی که انصافا در عرصه تولید و نشر کتاب دفاع مقدس همتا ندارد.

در این اثنا همسر یکی از دوستان، کار را خواند و به تمسخر گرفت. می دانستم که سر رشته ای در ادبیات ندارد؛ اما خب دل نازک من گرفت و در خودم فرو رفتم.

ساعتی نگذشت که پیامکی طولانی از مرحوم آزاده محمد حسین منصف به دستم رسید. گویا کتاب "این عشق الهی است" خاطرات شهید سید علی اکبر شجاعیان که یک سال و نیم قبل چاپ شده بود را همان روز خوانده بود و تحت تأثیر آن به تشویق و تحسین این حقیر پرداخت. حالم جا آمد!

کتاب مسافر ملکوت خیلی زود منتشر شد و به لطف خدا هر کس که خواند تعریف کرد. حتی جایی بودم خانم نویسنده ای کتاب مرا دست گرفته بود بی انکه بداند نویسنده اش منم توصیه کرد که این گونه کتاب بنویسم! این کار دو بار از تلویزیون و چهار بار از رادیو معرفی شد که مادرم آن را شنید و خوشحال شد.

دو سال وقتی به مشهد مقدس می رفتیم این کتاب در پشت شیشه فروشگاه آستان قدس در داخل حرم مطهر قرار داشت که دیدنش بچه هایم را به ذوق می آورد.

روح محمدزمان ولی پور، سیدعلی اکبر شجاعیان و همه شهدا شاد. هر چه در دنیا و آخرت داریم مرهون لطف و کرامت شهداست. امیدوارم در این عرصه توفیق بیشتری داشته باشم و بخش کوچکی از حق بزرگ شهدا را به سهم و بضاعت خود ادا کنم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روح و اِخبار

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۲:۵۹ ب.ظ

photo_2024-05-16_12-48-52_d1pw.jpg

 

می گویند این تصویر آخرین استوری خانمی است که در جریان سیل اخیر مشهد محدوده روستای المجق به طرف روستای احمدآباد، مفقود شده.

ان شاءالله که برای او و سایر کسانی که در جریان این سیل مفقود شده اند اتفاق ناخوشایندی پیش نیامده باشد.

روح آدمها به خصوص آنهایی که سبکبال تر هستند جلوتر از جسمشان حرکت کرده و گاه در ناخودآگاهشان تلنگری به چشم می خورد که از حوادث پیش رو خبر می دهد. این هم از عجایب عالم خلقت است. برای خیلی هایمان این اتفاق افتاده. چیزی که از آن با عنوان حس ششم هم یاد می شود. درست مثل خواب، که روح از جسم کنده شده و به اطراف و عوالم دیگر سرک می کشد. گاه آدمها حرفی میزنند، کاری می کنند که انگار آینده را دیده و در حال پیش گویی هستند که البته خودشان هم خبر ندارند و بعد متوجه آن می شوند. گاه این حس را هم داشته ایم آنچه را در حال می بینیم انگار قبلا نیز در جایی دیده بودیم. حالا حساب کنید روزی این روح برای همیشه از قالب تن رها شود. خدا کند آن روز آن قدر سبکبار باشیم که جز در محافل نور و فضای قدس و کرامت حق پر پرواز نگشاییم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دل مادر

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۲ دی ۱۴۰۲، ۱۰:۱۸ ق.ظ

کلاست را با شکستن دل مادر حفظ می کنی؟ زندگی ات می شکند - شاد زیستی

 

زن میانسال تازه از مشهد برگشته بود.همه خانواده جمع شدند دورش برای زیارت قبول و گرفتن سوغاتی!

برای هر کس چیزی آورده بود. لباسی، خوراکی، عطر و مهر و تسبیح و جانمازی...

مادر پیرش منتظر بود ببیند برای او چه آورده. انتظارش زیاد طول نکشید. پارچه ای سفید برایش آورده بود. گفت: کفن شماست مادرجان، خریدم که دم دست باشد!

پیرزن بغضش را فرو بلعید و چیزی نگفت.

مرگ که پیر و جوان نمی شناسد.

یکماه شده نشده، فرزند خردسال زن، بیماری سختی گرفت و از دنیا رفت. همان پارچه سفید سوغاتی را آوردند او را کفن پیچ کرده و به خاک سپردند.

این داستان واقعی است. آدمش را هم می شناسم. مواظب باشید دل مادرتان را نشکنید.

بزرگان گفته اند می خواهید گره کارتان باز شود از پدر و مادر بخواهید برایتان دعا کنند. کاری کنید که دلشان یا روحشان شاد شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شتر پناهنده به حرم امام رضا نجات پیدا کرد

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۴ دی ۱۴۰۲، ۰۴:۵۰ ب.ظ

شتر پناهنده به حرم امام رضا نجات پیدا کرد

شتر پناهنده به حرم امام رضا نجات پیدا کرد

 

شتری که خود به را حیاط حرم مطهر رضوی رسانده بود، خبر ساز شد.

۵۰ سال پیش رسانه‌های ایران خبری منتشر کردند از شتری که از کشتارگاه مشهد فرار کرده و خود را به حیاط امام هشتم رسانده بود.

روزنامه اطلاعات ۲۸ آذر ۱۳۵۲ با چاپ عکس این شتر در میان جمعیت انبوه زائران از سرنوشت این شتر نوشت. شتری که به دستور معاون تولیت و استاندار تحویل مزرعه نمونه آستان قدس شد و نجات یافت.

اطلاعات آنلاین

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این سه برادر

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۲، ۱۰:۰۷ ق.ظ

سه برادر جوان تحصیل کرده به نامهای جواد، محمد و فواد شریعتی (چیت ساز) در یک روز یعنی دهم اسفند 1361 در زندان ابوغریب عراق به شهادت رسیده و پیکر مطهرشان مفقود می باشد. سنگ یادبودی برای این سه شهید بزرگوار در بهشت رضا علیه السلام مشهد نصب شده است. کسی از ماجرای شهادت این سه عزیز اطلاع دارد؟

 

photo_2023-12-03_11-28-26_lha7.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حرام و حرم!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۰ آذر ۱۴۰۲، ۱۰:۲۷ ق.ظ

photo_2023-12-01_11-48-55_9af.jpg

 

دیروز توفیق شد به حرم شریف شاه عبدالعظیم حسنی در قبله تهران، ری رفتم. جای همه دوستان خالی، نایب الزیاره بودم. صفای حاکم بر حرم این امامزاده بزرگوار، صیقل جان و احیاگر روح انسان است.

از جمله نکات خوب در ورودی حرم مطهر حضرت عبدالعطیم، بازرسی زائر با حفظ کرامت انسانی است. زائر به جای تفتیش بدنی که متأسفانه گاه به شکل مشمئزکننده ای در حرمهای مطهر مشهد و قم جریان دارد با عبور از دستگاه مخصوص، مدل آنچه که در فرودگاهها هست وارد حرم میشود. دست مریزاد به تولیت حرم سیدالکریم.

در بازار بیرونی حرم متأسفانه معدودی زنهای حرمت شکن با کشف حجاب تردد دارند که تذکر و کنترل آنها کار بسیار ساده ای است و البته مغفول مانده است. موقع خروج از تهران، مقابل دانشگاه شاهد اما مناظر زشت و زننده ای از کشف حجاب و کشف عفاف! در اذهان ترسیم میشود که نشان میدهد مسئولان بی عار ما هنوز رغبتی برای دفاع از شعائر انقلاب پیدا نکرده اند.

حقوقهای نجومی و مزایای متعدد مسئولان، قدرت را در کام آنها شیرین ساخته است. نتیجه دنیاطلبی هم چیزی جز میل به معامله گری بر سر ارزشها نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نخور لامصب!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱ آبان ۱۴۰۲، ۰۶:۱۹ ب.ظ

مشروبات الکلی باز هم حادثه آفرید - کبنانیوز

 

قاسم اباد مشهد؛ جشن تولد، پسر جوان دوستانش را اعم از دختر و پسر دعوت میکند بزنند و برقصند.

شیشه های مشروب هم توزیع میشود.

یکی از پسرها حسابی که مست کرد دست دختری را میگیرد میکشد به اتاق بغلی که کارش را بسازد.

دو سه تا از پسرها متوجه میشوند و میخواهند جلویش را بگیرند. میدانند عواقب این تعرض چیست.

جوان مست هم که این حرفها سرش نمی شد چاقو کشید. یکنفر را کشت و بقیه را مجروح کرد.

حالا او را برده اند پای چوبه دار.

خب نخور لامصب، کوفت نکن بدبخت!

چندبار از این دست اتفاقات باید بیفتد تا بفهمیم اسلام یک چیزی میدانست که استفاده از هر ابزار اغواگری که عقل را زایل میسازد حرام شمرده است؟ صفحات حوادث نشریات و سایتها مملو از اخبار جنایاتی است که بر اثر مصرف مشروبات الکلی یا دیگر مواد روانگردان و جنون آور به وقوع می پیوندد.

 

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چراغی را که ایزد برفروزد

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۲، ۰۴:۲۴ ب.ظ

پیاده روی زائران رضوی|ورود 2.6 میلیون زائر به مشهد مقدس/ ترافیک سنگین در  ورودی ها/ ورود 126 هزار زائر پیاده+ تصاویر- اخبار استانها تسنیم | Tasnim

 

قابل توجه عزیزانی که از عظمت پیاده روی اربعین حسینی سوخته و به هر بهانه و مستمسکی درصدد تخریب و ضربه به آن برآمدند و البته راه به جایی نبردند؛

جهت استحضار جماعت غرب زده و خودباخته که از گسترش شعائر دینی در هراسند عارضم که امسال شمار زائران پیاده حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام به عددی نزدیک به دویست هزار نفر رسید. ان شاءالله در سالهای آتی تجمع میلیونی پیاده روی زائران حرم قدس رضوی را در جاده های منتهی به مشهد مقدس شاهد خواهیم بود. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا