کبوترانه
محمدحسین مومنی حکم کبوتر را دارد برای آنان که دل در گروی حرم دارند. تشییع پیکر پاکش زیر آفتاب تیز قم و گرمای چهل و دو درجه این شهر، بی درنگ ذکر حسین را بر لب های تشنه و دلهای آتش گرفته فراق، جاری ساخت.
امروز روز شهادت سیدالشهدای احد بود. وقتی خواهر حمزه خواست با پیکر برادر وداع کند، پیامبر دستور داد پارچه ای بیاورند و بیندازند روی پیکر پاره پاره حمزه، پاهای او از آن پوشش بیرون ماند، عده ای خاشاک آوردند و رویش ریختند تا بدن برادر از چشم خواهر داغدیده محفوظ بماند.
سیدالشهدای کربلا اما ... بدنش پوشیده بود از سنگ و شمشیر و نیزه های شکسته. خواهر آمد و با دست هایش آنها را کنار زد. خواست صورت برادر را ببوسد اما ... کسی به زینب تسلیت نگفت که هیچ ...
آنهایی که پیکر محمدحسین مومنی را تفحص کردند می گفتند با لب تشنه و با ذکر توسل، به این پیکر مطهر دست پیدا کردیم. محمدحسین، سرباز امام عصر بود و نغمه انتظار را به آهنگ وصال گره زد. او اذن شهادت را در همین قم در تشییع پیکر شهدای مدافع حرم از ارباب بی کفنش گرفته بود.
امروز قم، حرم بانوی آفتاب، زینب غریب نماند. دلدادگان شهادت در استقبال کبوتر حرم عشق، سنگ تمام گذاشتند.