اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۲۵۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرهنگ مقاومت» ثبت شده است

غزه، حتی اگر بنزین نباشد!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۲۵ ق.ظ

این مردم تسلیم شدنی نیستند

 

اهالی غزه به استفاده از گاری و الاغ روی آوردند

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جای کوچکی به نام بهشت!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۵۲ ق.ظ

photo_2024-05-29_11-44-41_5r8z.jpg

 

حاجیه خانم حلیمه اسحاقی گرجی ساعاتی پیش درگذشت. اهل روستای کوهستان بهشهر بود. فراق همسر مرحومش حجت الاسلام محمدحسین داوری کوهستانی را تحمل کرد.

دو پسر جوانش به نامهای عبدالحمید و عبدالصاحب داوری کوهستانی در دفاع مقدس به شهادت رسیدند.

دامادش سردار سرتیپ پاسدار حاج حمید رضا قاجار کوهستانی بود که او نیز به شهادت رسید.

برادرزاده اش امیرعلی اسحاقی هم از شهدای والامقام است.

بهشت برای چنین بانوی صبور و بزرگواری، کوچک است. شادی روحش فاتحه ای نثار کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مَرْحَبا بِاِخْوانِنا مِنْ أَهْلِ قُم (امام صادق علیه السلام)

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۴۶ ب.ظ

 

باید به مردم قم درود فرستاد.

آسمان، اولش آفتابی بود. دم دمای عصر ابری شد، بعد باد تند وزید و باران گرفت. مردم از دو ساعت قبل آمدند خیابان بزرگ پیامبر اعظم را پر کردند. کسی تکان نخورد. طوفان راهش را گرفت و رفت. 

من در تشییع بعضی شخصیت های بزرگ حضور داشتم. آن موقع جوان تر بودم و معمولا می رفتم نزدیک ترین نقطه به تابوت. بعضی از این تشییع ها برایم خاطره شد. مثل تشییع مرحوم آیت الله اراکی که نوجوان بودم. تشییع آیت الله بهجت چقدر جمعیت فشرده بود. آن جلو دو سه نفری را که ریزه میزه بودند از زیر دست و پای ملت نجات دادم. تشییع مرحوم منتظری که در واقع میتینگ سیاسی ضدانقلاب و عناصر فتنه بود. بعدش زد و خورد جانانه ای داشتیم که خستگی مان حسابی در رفت. تشییع آیت الله فاضل لنکرانی، آیت الله تبریزی، آیت الله مشکینی و... تشییع حاج قاسم در هوای سرد قم هم دیدنی بود. مردم گوشه و کنار ایستاده و آتش روشن کرده بودند.

اما تشییع امروز سید ابراهیم رییسی و همراهان؛

باورتان بشود یا نه از همین پردیسان قم به سمت بلوار مرجعیت ترافیک شده بود. ماشینها به سختی عبور و مرور می کردند.

مراسم طبق معمول با تأخیر شروع شد. سیستم صوت طبق معمول ایراد داشت و ضعیف بود. موکب ها به سهم خودشان فعال بودند. انتخاب هادی خادم بعنوان مداح اصلی مراسم تشییع، انتخاب به جا و احترام به جوانهای بسیجی قم بود.

پرچم فلسطین، صدای هق هق گریه، نوای حیدر حیدر و نوحه ها و شعارها و اذکار خودجوش مردم در طول مسیر زیباترین جلوه تلفیق سیاست و معنویت در مسیر عزت و آزادگی و جهاد و شهادت بود. تشییع از مسیر حرم تا جمکران نمادی از اندیشه تمدن ساز اسلام انقلابی است که دین و آموزه های مکتب وحی را به تمدن جهانی اسلام و حاکمیت مستضعفان عالم گره خواهد زد. این راه نورانی و پر فراز و نشیب تا ظهور حضرت حجت ادامه خواهد داشت ان شاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مساله اول

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۳، ۱۲:۳۴ ب.ظ

ابراهیم رئیسی: برای حضور در فلسطین و دفاع از آن آمادگی داریم | ایران  اینترنشنال

 

آخرین موضع گیری سید ابراهیم رییسی در آخرین روز عمر و آخرین دیدار دیپلماتیک چه بود؟ گفت: مردم ایران و آذربایجان از رژیم غاصب صهیونیستی انزجار دارند.

امروز آقا در پیام به مراسم افتتاحیه مجلس خبرگان رهبری چه گفت؟ بیشترین تأکید و محور پیام ایشان حول محور مبارزه با استکبار و افشای ماهیت پلید حامیان رژیم کودک کش و وحشی صهیونیستی بود.

واقعه سقوط بالگرد رییس جمهور و همراهانشان جانگداز بود؛ اما اگر می خواهید روح سید ابراهیم و امیرعبداللهیان و آل هاشم و سید مهدی موسوی و... را شاد کنید، راه ولایت و راه شهدا را ادامه دهید. نگذارید هیچ واقعه ای حواستان را از رسالت تاریخی که بر دوش داریم پرت کند. ما مکلّف به مبارزه با ظلم و طاغوت و امپریالیسم هستیم. وظیفه انسانی و الهی ما دفاع از مظلوم است. در کنار سوگواری برای شهدای واقعه تلخ اخیر، یاد و نام فلسطین و قدس عزیز را سر دست بگیرید. بگذارید عالم بداند رییسی زنده است، شهدا زنده اند و راهشان پر خروش تر و جدی تر از همیشه ادامه خواهد یافت. هر اتفاقی در عالم رخ بدهد فلسطین مساله اول جهان اسلام خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دیپلماسی عزت

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۱:۰۷ ق.ظ

دیدار امیر عبداللهیان با وزیرخارجه واتیکان + عکس

 

وزیر خارجه هم ممکن است شهید شود؛ دیپلماسی که فقط سازش و تسلیم و ضعف و انفعال نیست. بسیجی که باشی عرصه سیاست را میدان شکل گیری جبهه انتفاضه جهانی بر ضد استکبار و صهیونیسم و معرکه جهاد فی سبیل الله در تقابل با نظام سلطه امپریالیسم قرار می دهی. تو نیستی که مقهور ابهت پوشالی دولتهای زیاده خواه می شوی و زانو می زنی، سیاست ورزان مدعی عالم را به دنبال خود می کشانی. آرامش نداری، یکجا نمی نشینی. خودت را در خط مقدم دفاع از حریم اندیشه دین می بینی. رسالت تاریخ را بر دوش خود احساس می کنی، دشمنت را به زار و زانو می کشانی. میشوی قاسم سلیمانی عرصه سیاست خارجه.

شهادت هنر مردان خداست. رعنای رشید سرافراز جبهه اسلام، امیر بلامنازع عرصه دیپلماسی انقلاب، سفیر ایستادگی و آزادگی و سلحشوری در مصاف با استبداد، جز ردای شهادت، رختی برازنده اش نیست. به حرمت خون پاک و مجاهدت بی مثالش، پیروزی جبهه مقاومت جهانی و آزادی قدس، محقق و نزدیکتر از همیشه، ان شاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خانه امن

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۲:۴۲ ب.ظ

کتاب خانه ی امن اثر رضا شریفی گرگانی | ایران کتاب

 

کتاب "خانه امن" خاطرات حجت الاسلام رضا شریفی گرگانی را خواندم. ایشان از سابقون انقلاب و دفاع مقدس در زمینه فعالیتهای فرهنگی و گاه رزمی است. نشریه مخفی بعثت در دهه چهل از شاهکارهای تاریخی او و دوستانش چون مرحوم خسروشاهی و دعایی و رفسنجانی و ... بوده است. یک فرزند ایشان به نام مهدی شریفی نیز در شهر فاو عراق به شهادت رسید.

چند شخصیت کمتر شناخته شده یا اساسا ناشناخته در این کتاب به طور مختصر و در ضمن بیان خاطرات، معرفی شدند که جا دارد پیرامون هر کدام کتابی خوب و ماندگار تدوین شود.

سرهنگ کیتر از فرماندهان گمنام و حماسه ساز لشکر 77 خراسان که نقش بسزایی در عقب راندن دشمن در کوی ذوالفقاریه و نجات آبادان داشت.

دانشجوی شهید نخبه، سید حمیدرضا فاطمی موسس سازمان فجر انقلاب که با همراهی دوستان قهرمانش نفس ساواک شاه را در تهران و قم برید.

مرحوم حجت الاسلام شیخ فرج الله هرسینی، خان زاده لری که با خواندن کتاب معراج السعاده ملااحمد نراقی مسیر زندگی اش را تغییر داد، فرار کرد، طلبه شد و بعدها در بسیج مردم لرستان و کرمانشاه بر ضد پهلوی ها نقشی شایان ایفا نمود.

مجتهد شهید ملاقاسم تجری، آیت الله سید حسین میرکتولی و دیگر علمای مجاهدی که در مقابل ظلم خوانین منطقه علی آباد از جمله علی محمدخان ایستادگی نموده و ناجوانمردانه به قتل رسیدند.

البته دردمندانه باید اذعان داشت در فراز و نشیب حوادث دو سده اخیر به خصوص در همین انقلاب و دفاع مقدس، حوادث، حماسه ها و شخصیت های ناشناخته بسیاری وجود دارند که تاریخ و مورخان و نویسندگان و هنرمندان درباره شان کم لطفی نموده اند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عَلَم بر دار

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۴:۳۶ ب.ظ

همه چیز درباره حرم شاه عبدالعظیم؛ قبله‌ تهران - مجله گردشگری سه کلیک

 

حمزه، سید الشهدای احد بود.

زیارت مزار عبدالعظیم حسنی ثواب زیارت حسین بن علی را دارد.

حمزه پشتوانه و یار صادق و موثر و تثبیت گر نبوت رسول خدا بود.

عبدالعظیم، یار صادق و موثر و تثبیت گر امامت علی بن موسی، جوادلائمه و امام هادی بود.

پانزده شوال سالروز شهادت حمزة بن عبدالمطلب و وفات عبدالعظیم حسنی است.

حسین، سیدالشهدای همه تاریخ است. راه خدا را تا ابد سر پا نگاه داشت. هر که در مسیر خدا و حمایت دین او قدم برداشته و امام زمانش را یاری رساند مصداق حلّت بفنائک است و سلام مشترک شیفتگان ثارالله، روزی اش خواهد بود.

دین خدا و امام حق را با تار و پود وجودمان یاری رسانیم، با عبدالعظیم، با حمزه همسفره خواهیم شد؛ پرمان به پر اباعبدالله خواهد خورد، زنده و مرده مان در طلای وجود اصفیاءالله و اَوِدّائه، ارزشی جاودان خواهد یافت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نامردها

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۳:۳۷ ب.ظ

منافقین با یک دروغ، پدرم را دِق‌‌مرگ کردند/ مجادله تند مربیان آمریکایی با خلبانان ایرانی هنگام ترک کشور/ اگر فرودگاه اصفهان را قُرق می‌کردیم هیچ‌کس نمی‌توانست جلوی ما را بگیرد/ قرآن اهدایی صدام را قبول نکردم و کتک خوردم اما یک‌سال بعد از دست حضرت آقا قرآن گرفتم

 

 "پدرم یکی دو سال بعد از اسارت من از دنیا رفت. در حالیکه من زیر شلاق بعثی‌ها در زندان بودم، برخی از منافقین خَبیث و بی‌معرفت حاضر در هوانیروز که جنگ را هم ندیده بودند، به پدرم گفتند که «ما صدای پسر تو را در رادیو آمریکا شنیدیم؛ آنوقت تو دنبال بچه‌ات می‌گردی؟» اینگونه به پدرم القا کردند که پسرت پناهنده آمریکا شده. شنیدن این حرف‌ها برای پدرم آنقدر سنگین بود که آن شب به خانه آمد و برخلاف همیشه برای نماز صبح بیدار نشد و از دنیا رفت. بعد‌ها برادرم تعریف کرد که پدرم آن روز وقتی به خانه رسید، با تاثر و ناراحتی به آن‌ها گفت: «من امروز دنبال کار‌های محمدابراهیم بودم تا خبری از او پیدا کنم، اما شنیدم که او پناهنده آمریکا شده».  پدرم با اینکه تنها ۴۸ سال سن داشت همان شب از این غصه دق‌ّ‌مرگ شد."

منافققین نامردی هایی زیادی در طول دوران جنگ در حق این مردم روا داشتند که زوایایی از آن هنوز ثبت نشده است. نمونه فوق بخشی از این پلشتی جماعت وطن فروش است که در مصاحبه سرهنگ باباجانی خلبان آزاده هوانیروز آمده است. برای مطالعه متن کامل مصاحبه این دلاور ارتشی که از مفاخر گمنام شهرستان بابل است به نشانی زیر مراجعه کنید:

https://www.mizanonline.ir/001tY7

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ارتش حزب الله

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۰:۴۵ ق.ظ

مرور ابعاد شخصیتی و فرماندهی شهید منفرد نیاکی

 

شهید، دختری داشت که مریض بود و مدام ایشان را برای مداوا نزد پزشک می‌بردند تا زمانی که وضعیت جسمانی دختر شهید، بحرانی شد. حین عملیات فتح‌المبین بود که همسر شهید منفرد نیاکی به ایشان نامه نوشت که دخترمان به شدت بیمار است؛ شما هم به بالین دخترت بیا. شهید نیاکی نیز گفته بودند نزد دخترم، خاله‌، عمه و بستگان دیگر هستند که کمکش کنند و نیازی به وجود من نیست اما اینجا به من نیاز هست. پس از گذشت حدود یک ماه،  دختر شهید فوت کرد. تلگراف زدند که دخترمان فوت کرده خودت را برسان، شهید نیاکی جواب تلگراف را این‌طور داد که آنجا کسی هست که فرزند من را تشییع کند اما اینجا 12 هزار بچه هستند که کسی بالای سرشان نیست. شهید نیاکی عملیات را رها نکرد تا به عزیزان خود برسد بلکه بعد از اتمام عملیات و بعد از گذشت چهل روز از فوت فرزندش به خانه برگشت. این‌طور که تعریف کرده‌اند، شهید وقتی به خانه باز می‌گردد به اتاق دخترش می‌رود، در را باز می‌کند و در نجواهای خود با دخترش می‌گوید؛ دخترم ناراحت نباش! چیزی نمی‌گذرد که من هم به تو می‌پیوندم.
یک روز به امام خمینی(ره) خبر می‌دهند که دیدیم سرهنگی وسط تانک‌ها نشسته و هق‌هق گریه‌اش به گوش می‌رسد! به ایشان می‌گویند که این سرهنگ منفرد نیاکی است. امام‌(ره) می‌فرمایند که هنوز زود است که شما منفرد نیاکی و منفرد نیاکی‌ها را بشناسید.
سال 1361 بازنشسته شد، ولی بسیار پی‌گیری کرد تا در ارتش بماند؛ به همین خاطر به آیت‌الله‌ خامنه‌ای که آن زمان رئیس‌جمهور بودند، نامه‌ای نوشت که با ماندن ایشان موافقت نمایند.
حضرت آقا هم در جواب ‌نامه ایشان مرقوم داشتند: شایستگی خدمت ممتد وی در جبهه‌های نبرد مورد توجه قرار گیرد. بدین ترتیب در ارتش ماند و سه سال بعد به شهادت رسید.
شنیده‌ام که همسر ایشان نقل کرده که یکی از صفات بارز شهید منفرد نیاکی این بود که به مال دنیا بی‌اعتنا بود. همه اطرافیان می‌گفتند ایشان فرمانده بزرگی است، حتما پول فراوانی هم دریافت می‌کند، آن وقت شما در زندگی ترقی نمی‌کنید و همان پیکان مدل پایین را دارید.
بعد از شهادت ایشان، متوجه شدیم تمام مبالغی را که به عنوان فوق‌العاده دریافت می‌کرده یا به سربازان شهرستانی به عنوان پاداش خوب جنگیدن می‌داده یا برای گرفتن عکس از مناطق جنگی هزینه می‌کرده است. به طوری که در حال حاضر شاید بالغ بر هزار قطعه عکس از مناطق جنگی از ایشان به یادگار مانده است.

مصاحبه حاتم مظفری همرزم شهید منفرد نیاکی/ روزنامه کیهان 28 فروردین 1395

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این روزهای تاریخ

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۳، ۰۵:۱۸ ق.ظ

بایگانی‌های اراده حق - یاران خراسانی

 

از دولتهای غربی که انتظاری نیست. آنها می بینند خانه های هزاران فلسطینی ویران شده، مرد و زن و پیر و جوان و کودک خردسال در خون خود می غلتند، نه کمکهای بشردوستانه به آنها می رسانند، نه اسرائیل را محکوم میکنند چه برسد به آن که اجازه بدهند کسی در مقابل رژیم غاصب صهیونیست بایستد و مبارزه کند، آن وقت هنوز هم که هنوز هستند کسانی در کشورهای شرقی و اسلامی که غرب را مهد دموکراسی و حقوق بشر می دانند و اگر ظلمی متحمل شدند به غرب پناه می برند و ... در جریان جنگ تحمیلی ایران هم هیچگاه آمریکا و شوروی و انگلیس و آلمان و ... حملات هوایی صدام به شهرها و صدماتی که به مردم بیگناه کشورمان وارد شد را محکوم نکردند که هیچ با تقدیم سلاحهای شیمیایی و مرگبار در شهادت صدها نفر از هموطنان مان در سردشت و سومار و ... نیز سهیم شدند.

آیا می شود روزی همه مردم کشورهای شرقی و اسلامی بیدار شده و لااقل دیگر غرب را دلسوز بشریت ندانند؟

دولتهای اسلامی و عربی از پاکستان و آذربایجان تا اردن و مصر و ... می دانند چه جنایتی دارد در حق برادران و خواهران مسلمانشان صورت میگیرد. در صف مبارزه با رژیم غاصب قرار نمی گیرند که هیچ از حمایت اقتصادی تا حتی حمایت نظامی دشمن اصلی خود نیز ابایی ندارند.

آن چه در تاریخ خوانده ایم که خیلی از مسلمین به حسین بن علی می گفتند دلهای ما با شماست اما شمشیرهایمان علیه شما، حرف عجیبی نیست.

بیداری فقط در فهم و بصیرت نیست. اراده تسلط بر نفس و انگیزه غیرتمندی و شرافت خواهی و عزم انسانیت و آزادگی را نیز طلب می کند.

فرزندان خود را جوری تربیت کنیم صرفا به فهمیدن حق بسنده نکنند. اراده حرکت در مسیر حق را هم داشته باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امشب شهدا لبخند میزنند

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۶ فروردين ۱۴۰۳، ۱۲:۰۵ ق.ظ

کدام شهید را می شناسید که آرزوی نبرد مستقیم با رژیم غاصب را نداشته است؟ امشب خون شهدا به ثمر می نشیند. حتی اگر در این راه کشته شویم سربلندیم که به اصلی ترین تکلیف خود عمل کرده ایم. کودکان مظلوم فلسطین امشب شاد میشوند.

امشب جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی شده است. گام دوم انقلاب دارد به ثمر می نشیند. داریم دوباره کربلایی می شویم.

دور است ز ما تن به مذلت دادن

ما وارث خون سربداران هستیم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

20 فروردین، مبدأیی برای بیدارگری

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۰ فروردين ۱۴۰۳، ۰۴:۲۵ ب.ظ

ما مگر آوینی را می شناختیم؟ اسمش را شنیده بودیم؟ تصویرش را دیده بودیم؟ خانه پرش صدای گرمی را روی مستندهای زیبای روایت فتح می شنیدیم بی آنکه بدانیم او کیست و چه کاره است. مقصر هم خودش بود. کجای تولیدات و آثارش اسم خودش را می نوشت؟

20 فروردین 1372، اخبار ساعت 20 شبکه دوم سیما که مختص خبرهای علمی و فرهنگی بود با اجرای آقای حسین زاده با آن سبیلی که آن موقع بین مجریان سیما منحصر به فرد بود خبر شهادت کارگردان و مستند ساز و راوی روایت فتح را اعلام کرد. رفته بود روی مین در قبله گاه فکه.

حالا تصویرش را اول بار دیدیم. عجب قیافه جذابی داشت. روحش شاد. فردایش شد. همان ساعت، همان خبر، همان گوینده؛ اعلام کرد مقام معظم رهبری در تشییع مستندساز روایت فتح شرکت نمود! یا للعجب! آقا برود تشییع جنازه یک مستندساز؟ اینجا دیگر گوش ها تیز شد. مگر سید مرتضی آوینی کیست که رهبر مملکت در مراسم تشییع نه چندان شلوغ او شرکت کرده است؟

بعد آقا به او لقب سید شهیدان اهل قلم داد.

آن زمان ها بحث مقابله با تهاجم فرهنگی هم حسابی داغ بود. آقا روی این مساله خیلی تأکید داشت.

بچه های مسجدی و پایگاهی که کاری بیشتر از گشت و ایست بازرسی و روضه و نوحه بلد نبودند -و خدا میداند همان کارها هم چقدر لازم و حیاتی بود- به صرافت افتادند که حرف رهبر روی زمین نماند. رهبر اندیشمندی که جنگ در جبهه فرهنگی را بعد از دوران جنگ سخت، وظیفه حیاتی و راهبردی نیروهای انقلاب بر شمرده بود حالا با برجسته سازی شخصیت یک هنرمند شهید و متفکر در حوزه هنر و رسانه، الگوی جهاد فرهنگی را نیز برای جوانان بسیجی مبتدی این عرصه نمایان ساخت.

بچه ها مبتدی بودند. خانه پرش مکانی تهیه می کردند. قبضی چاپ میکردند، دنبال اسم جالب و رسا برای مجموعه خود بودند، هشتاد هزار تومن می دادند ویدیوی ضبط و پخش می خریدند و شبهای جمعه قسمت به قسمت روایت فتح را ضبط می کردند. مدتی بعد البته سیما فیلم همه قسمتهای آن را جهت فروش عرضه کرد!

اصلاً هم خنده ندارد!
بچه ها دغدغه داشتند دلسوز بودند اما کار بلد نبودند. مگر اول جنگ بچه ها بلد بودند بجنگند؟ مرتضی قربانی در کتاب خاطراتش می گوید با سی عدد قابلمه زودپز که چاشنی انفجاری در آن کار گذاشته شده بود از اصفهان به خوزستان رفتیم و در دیدار با استاندار وقت تاکید کردیم که کاملا مسلح و آماده دفع تجاوز دشمن هستیم! همین مرتضی قربانی کسی است که پنج سال بعد پرچم مقدس حرم امام رضا را روی مسجد شهر بندری فتح شده فاو عراق نصب می کند.

از این دست خاطرات عجیب و خنده دار و عبرت آموز در طول جنگ بسیار است.

بچه های جبهه فرهنگی انقلاب هم سال 72 مبتدی بودند. مدتی گذشت تا اینکه توانستند در عرصه هنر و رسانه سری میان سرها درآورده و حرف بسیج و مسجد و انقلاب را در قالب اندیشه و هنر ارائه دهند. مجموعه تولیدات رسانه ای حزب الله در این سالها با اوایل دهه هفتاد اصلا قابل قیاس است؟ یکنفر آماز بگیرد در این سالها چقدر هنرمند و صاحب فضل و ادیب و ... از مساجد و پایگاهها و هیاتها برخاسته است؟

رهبر، مرجع هم هست اما یک قدم بالاتر. مرجع یعنی محل رجوع، بر می گردی و دستش را به تبرک می بوسی و به ساحت دین ادای احترام میگذاری، رهبر ولی آن جلوها ایستاده، باید بدوی، خیز برداری، نفس نفس بزنی تا به قله ای که ترسیم نموده برسی و با او دست بیعت بدهی.

خصلت رهبر ما همین است. می داند این راه از کجا آغاز شده و قرار است به کجا ختم شود. تئوری انقلاب جهانی و تمدن ساز اسلام را می شناسد. خودش راه را نشان می دهد، خودش الگو ترسیم می کند، خودش هم جلوتر می رود که یک وقت هوس نشستن و درجا زدن به سرت راه پیدا نکند.

شهادت آوینی را باید نقطه عطف انقلاب فرهنگی در جهان اسلام دانست. درک ضرورت حضور و کنشگری و تأثیرگذاری بی وقفه در شکل دهی به افکار عمومی و تبیین حقیقت برای همه مردم دنیا از آن دست دستاوردهایی است که مبدأ تاریخ آن بیستم فروردین هزار و سیصد و هفتاد و دو قرار دارد.

 

شهید سید مرتضی آوینی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دلنوشته خواندنی فرزند شهید زاهدی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۹:۵۵ ب.ظ

تصویر دیده‌نشده‌ از دیدار سردار شهید زاهدی با رهبر معظم انقلاب - همشهری  آنلاین

 

بسم رب الشهداء والصدیقین
و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل‌الله اموات بل احیا عند ربهم یرزقون...


اللهم تقبل منا هذا القربان🌹
خدایا این قربانی را از ما بپذیر...
خدایا کسی را فدایت کردیم که تمام عمر خواست که دیده نشود...
خواست که اگر کاری کرده فقط برای رضای تو باشد، خواست که قلب امام زمانت را شاد کند...
همیشه از دوربین و جلوی دوربین بودن تا حد امکان فراری بود...
و تو دیدی و تو میشناختی اش... 
خدایا تو میدانی که چه سرمایه معنوی ای از دست ما رفت...
روزهایی را دیدیم که از ۶ صبح تا یک نیمه شب سر کار بود و با آن خستگی نماز شبش ترک نمیشد، نماز هایی که تعداد زیادی از مردم شامل دعاهایش بودند...
سال ها بود که ساعت های خوابش به ندرت به پنج ساعت میرسید...
خدایا تو دیدی و شنیدی که روزی حداقل سه جزء قرآن تلاوت میکرد و در ایام ماه مبارک رمضان، هر سه تا چهار روز یک ختم قرآن داشت...
میگفت من چشم را برای دو چیز میخواهم، قرآن خواندن و شاید دیدار مهدی فاطمه...
خدایا تو شاهد بودی «علی» ما هیچوقت نخواست دیده شود، هیچ وقت نخواست مطرح باشد هیچوقت نخواست اسمش برده شود...
از زمان جنگ هر روز عاشورا اش ترک نمیشد...
خدایا ما ندیدیم نمازش از اول وقت فاصله بگیرد...
خدا را شکر که اجر قریب ۴۵ سال مجاهدت عزیز دلمان و نور چشممان  سردار محمد رضا زاهدی اینگونه رقم خورد...
و چه عاقبتی بهتر از شهادت...
هیچوقت فکر نمیکردم در روز شهادت امام علی (ع) دو بابا علی از دست بدهم
«هنیاً لک»
گوارای وجودت...
به آرزویت رسیدی

استرس ها، بی خوابی ها، خستگی ها، درد های مجروحیت کمر و بازو و سینه و دست ها، تیر کشیدن های جای جراحت پا که همان اندک خواب را هم ازت گرفته بود، چشم درد ها و قطره ریختن های داخل چشم، همه و همه...بالاخره تموم شد... 
خداحافظ یار و سرباز رهبرم...
 خداحافظ یار سید حسن نصرالله...
خداحافظ بابا علی ما...

دیدار ما باشد در آن دنیا و امیدواریم در آن روز پیشتان روسفید باشیم...
انشاءالله خدا ما را هم به خیر عاقبت و شهادت در راهش از این دنیا ببرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرچم، همیشه بالاست!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۴:۱۹ ب.ظ

photo_2024-03-19_09-42-15_79al.jpg

 

محمدحسین منصف، آزاده، جانباز، پژوهشگر و راوی دفاع مقدس و از فعالان عرصه عدالتخواهی، در یکی از آخرین سخنرانی های خود با موضوع اهمیت و قداست پرچم که در زمان اغتشاشات سال 1401 در جمع خواهران فرهیخته جبهه فرهنگی فاطمیون مازندران در بابل بیان بیان داشته، به نکات خوب و جالبی اشاره کرده که متن آن را در ادامه خواهید خواند. در این سخنرانی از چند فایل صوتی و تصویری نیز استفاده شده که جهت درک بهتر مخاطب، متن آن پیاده سازی گردیده است. محمدحسین منصف که از خادمان خستگی ناپذیر مکتب اهل بیت بود در شب عید غدیر سال 1402 در حین آماده سازی موکب جشن، دچار حمله قلبی شد و به دوستان شهیدش پیوست. وی علاقه خاصی به پرچم ایران داشت. در مناسبتهای مختلف به خصوص در جشن و شادی های خیابانی پس از برد مسابقات ورزشی از هزینه شخصی خود ده ها پرچم مقدس جمهوری اسلامی را تهیه و در بین مردم توزیع می نمود. بنا بر سفارش این بسیجی خستگی ناپذیر، همسر و دوستان وی در مراسم تشییعش پرچم ایران و تصاویر شهدا را به اهتزاز در آوردند.

این متن به مناسبت یوم الله دوازده فروردین تقدیم شما میگردد:

 

پرچم چرا مهم است؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع ما پرچم است و من می‌خواهم چند سوال بپرسم‌. پرچم به عنوان یک نماد جهت هویت ملی چه اهمیت و مفهومی دارد؟

می‌خواهیم از این سوال و جواب‌ها به یک مفهوم عمیق برسیم. صرفاً شعار نباشد و در نهایت به یک استدلال قوی و محکم و قانع کننده برسیم. شما که در اینجا حضور دارید مذهبی هستید اما فکر کنید با فردی مواجه می‌شوید که مذهبی نباشد و با نقش پرچم نیز آشنا نباشد و بخواهید با استدلال او را قانع کنید. بهتر است در مدارسی که افراد مذهبی نیز وجود ندارند، این جلسات برگزار شود. شما هیچ وقت به پرچم وطن خود توهین نمی‌کنید؛ اما یک بچه ناآگاه که نقش پرچم را در هویت سازی ملی درک نکند، فکر می‌کند پرچم یک پارچه معمولی است و حالا اگر این پارچه را آتش بزنند، این همه حساسیت برای چیست؟ ابتدا من سه سوال می‌پرسم و بعد یک مداحی در مورد هویت ملی، پرچم و رهبری برایتان خواهم گذاشت که بسیار جالب است. سرود ملی ما که رهبری نیز به آن تاکید دارد و می‌بینید که این سرود که همان سرود سلام فرمانده است بین المللی شده است که هر چند بار هم این سرود خوانده شود آدم حوصله‌اش سر نمی‌رود. من یک فیلم دارم که در کشور عراق سرود سلام فرمانده با همین آهنگ و فقط به صورت سلام یا مهدی، توسط فرماندهان نظامی و ارتشی عراق، بسیجیان و مردم خوانده می شود. در این فیلم اشکی که هنگام خواندن این سرود از چشمان فرماندهان با ابهت عراق ریخته شده، دیده می شود‌. یعنی کارکرد سرود برای هویت بخشی دینی و ملی مثل همان سرود سلام فرمانده است که همه را متوجه خود می‌سازد؛ مثلاً وقتی این سرود در جمعی خوانده می‌شود، مادری که حتی با آن آشنا نیست پسرش را وارد جمع کرده و با این سرود سلام می‌دهد؛ یعنی سرود در اعماق قلب نفوذ می‌کند. مقام معظم رهبری هم بر نقش سرود، شعر و ترانه تاکید بسیار زیادی کرده است. حال من این مداحی را برای شما می‌گذارم که متوجه بشوید یک مداحی خوب چقدر می‌تواند تاثیرگذار باشد. عنوانش این است: ما برای این پرچم سه رنگ، حتی بی تفنگ هم می ایستیم و دفاع میکنیم. حالا من سه سوال می پرسم تا این مفهوم برای ما معنی پیدا کند. هر کسی در زندگی اش عزیزی را از دست داد یکی پدرش یکی مادرش یکی برادرش. روی قبر او یک سنگ قبر مرمر قرار می‌دهید و شعری را که احساس عشق و محبت شما را روی سنگ قبر حک می‌کنید و هر هفته می‌آیید و برای او فاتحه می‌خوانید. حال فرض کنید در یکی از این روزها فردی فحاش و بی‌ادب بیاید و با پتکی سنگ قبر را بشکند و روی قبر بنزین بریزد و آن را شعله ور کند، احساس شما نسبت به آدم در آن لحظه چیست؟ شما چادر را برای خود انتخاب کرده‌اید که یک چیز شخصی و دینی می‌باشد اما به شما نگفتند که حجاب فقط شامل چادر است. مانتوی خوب و مناسب هم می‌تواند حجاب باشد. حال شما زیر چادر خود یک مانتوی مناسب را هم پوشیده‌اید که اگر چادرتان را از سرتان برداشتند، حجاب شما از لحاظ شرعی درست باشد. اگر کسی به این نمادی که شما شخصاً برای خود انتخاب کرده‌اید توهین کند، احساس شما چیست؟ حال اینکه پرچم یک نماد شخصی نیست و هویت ساز ملی می‌باشد و همه آن را اتنخاب میکنند. چادر و پوشش‌های این مدلی هزاران سال در ایران سابقه دارد حتی به قبل از اسلام هم مربوط می‌شود به قول مقام معظم رهبری چادر نشانه ملی ماست. در دوران صدر اسلام شکل چادر به گونه امروزی نبود. در قرآن توضیح می‌دهد که پوشش و حجاب چطور باید باشد. حالا که شما چادر را به عنوان ارزش خود انتخاب کرده‌اید، شخصی بیاید و با توهین و فحاشی چادر شما را پاره کند و آتش بکشد، آیا شما ساکت می‌شوید؟ اگر کسی برود سنگ قبر حافظ، سعدی، فردوسی و شعرای بزرگ ما را بشکند و ستون‌های آنها را خرد کند مردم ساکت می‌نشینند؟ اگر کسی در این مقبره‌ها بمب بگذارد آنجا را به آتش بکشد و مقبره را نابود کند و به آنها فحش بدهد، مردم سکوت خواهند کرد؟ این سوالات را در ذهن داشته باشید که اگر در مدارس پسرانه و دخترانه و یا جاهای دیگر با شخصی مواجه شدید، بتوانید با استدلال به این سوالات پاسخ دهید و ذهن آنها را درگیر کنید تا آن را بپذیرند. حال به این مداحی حماسی گوش کنید؛ این ترانه‌ها و سرودها مثل پرچم می‌توانند روی ایستادگی، تهییج و هویت سازی بسیار تاثیرگذار باشد:

ابری نمیشه هیچ وقت این آسمون آبی/سینه زن حسینه جوون انقلابی

ما پای انتخابمون انقلابمون می‌مونیم/ ما پای اعتقادمون اتحادمون می‌مونیم

ما پای یا حسینمون با حسینمون می‌مونیم/ ما پای انتخابمون انقلابمون می‌مونیم

ما پای اعتقادمون اتحادمون می‌مونیم/ ما پای یا حسینمون با حسینمون می‌مونیم

من اهل کشوری ام که اسمش فخر مشرقینه/ هر شهرش یه گوشه روضه حسینه

آقام جان حسین حسین/ آقام جان حسین حسین خیلیا پدرامون جانباز و شهیدن/ با یه تابوت چوبی به کربلا رسیدن

ما پای پرچم سه رنگ حتی بی تفنگ میمونیم/ ما پای رهبر و ولی، منبرعلی میمونیم

ما پای ناجی جهان صاحب الزمان میمونیم/ ما پای پرچم سه رنگ حتی بی تفنگ می‌مونیم

ما پای رهبر و ولی، منبر علی می‌مونیم/ ما پای ناجی جهان صاحب الزمان می‌مونیم

من اهل کشوری ام که پرچمدار اربعین/ زیباترین جای اذانش اسم امیرالمومنینه

آقام جان حسین حسین/ آقام جان حسین حسین

 

عصاره فرهنگ و هویّت

من از چندین کتاب، تعاریفی را پیدا کردم که خوب است در ذهنتان نقش ببندند. یک تعریف این است که می‌گوید اسطوره‌ها، حماسه‌ها و نمادها بخش مهمی از تاریخ فرهنگ هر سرزمینی اند که منظور از نماد پرچم است. تعریف دیگری از پرچم وجود دارد که پرچم به عنوان یک نماد ملی در جهان امروز از اهمیت خاصی برخوردار است. اگرچه پرچم و همه نمادهای مثل پرچم در تاریخ نقش ایفا کردند؛ در عصر جدید و به واسطه تشکیل دولت‌ها و ملت‌ها جایگاه و کارکرد پرچم اهمیت مضاعفی پیدا کرده است. شما می‌دانید که در کشورهای مختلف برای توهین به پرچم جریمه وجود دارد. کشورهایی مثل انگلستان فرانسه و آلمان که به ایران که می‌رسد برعکس عمل می‌کنند وعکس حاج قاسم را که قهرمان ملی ماست، از اینترنت و جاهای مختلف فضای مجازی حذف می‌کنند، برای توهین به پرچم مجازات دارند. آف کان یک سازمان رادیو تلویزیونی انگلیسی است که قوانین و مقررات وضع می‌کند و می‌گوید که خشونت نباید در رسانه‌ها جمعی، تلویزیون، رادیو و روزنامه تبلیغ شود. اما آموزش کوکتل و ساخت بمب‌های بنزینی و پاره کردن آتش زدن پرچم ایران را نشان می‌دهند. یعنی در واقع قوانین خودشان را زیر پا می‌گذارند. در آلمان قوانین بسیار سختگیرانه‌ای در مورد اهانت به پرچم وجود دارد. بر طبق قوانین اگر کسی به پرچم فدرال آلمان آسیب برساند یا به آن توهین کند، با مجازات ۵ سال زندان روبه‌رو خواهد شد. چون پرچم هویت ملی یک کشور است.

در تلویزیون نشان داد زمانی که ما کشتی نفتکش انگلیسی را گرفتیم اولین کاری که کردیم این بود که پرچم انگلیس را پایین بیاوریم و از آن فیلم گرفته و در دنیا پخش می‌کنیم. چرا این کار را می‌کنیم؟ چون آنها هم با ما همان کار را کردند و ما هم به همان شیوه تنبیهشان کردیم. پایین کشیدن پرچم یک کشور یعنی توهین و تنبیه آن کشور و همه دنیا این را پذیرفته‌اند. در فرانسه قانونی در سال ۲۰۱۰ تصویب شده است که توهین به پرچم و سرود ملی یک جرم سنگین محسوب می‌شود و اگر کسی هنگام مراسم عمومی به سرود ملی یا پرچم کشور بی‌احترامی کند، به بیش از ۶۰۰۰ یورو جریمه محکوم می‌شود و اگر هنگام خواندن سرود ملی مسخره بازی درآورد، دستگیر و جریمه می‌شود؛ بنابراین کسی جرات نمی‌کند این کار را بکند؛ زیرا به شدت با آنها برخورد می‌شود. پرچم برای ملت‌ها هویت ساز است همه این را پذیرفته‌اند و بی‌احترامی به پرچم یعنی بی‌احترامی به اقتدار آن کشور. وقتی آنها کشتی ما را می‌گیرند ما هم کشتی آنها را می‌گیریم و پرچمشان را پایین می‌کشیم و به دنیا نشان می‌دهیم.

تعاریف‌ دیگر می‌گویند نظام‌های سیاسی تصویر هویت ملی خود را در قالب نمادی به نام پرچم معرفی می‌کنند؛ وقتی ورزشکاری برنده می‌شود، روی پرچمش سجده می‌کند و با آن در ورزشگاه دور می‌زند یا وقتی کوهنوردی قله را فتح می‌کند، پرچم را در نوک قله برافراشته می‌کند. پرچم ویژگی منحصر به فردی دارد که آن ایجاد حس همبستگی است. پرچم می‌تواند آحاد یک ملت را از هر نژاد و اقلیت تحت یک ارزش فراگیر پذیرفته شده به نام ملیت یعنی ایرانیت گرد هم آورد و آنان را به هم پیوند دهد. در نظام نوین جهانی در هر مناسبتی من جمله مراسمات سیاسی، ورزشی و غیره پرچم هر کشوری در عرصه بین المللی ملیت آن کشور وجود دارد. در بازی‌های جام جهانی و المپیک ابتدا پرچم کشورها وارد می‌شود و افرادی را به عنوان پرچم‌دار برای حمل آنها در نظر می‌گیرند.

 

شرافت و مقاومت

آخرین تعریف که در کتاب‌ها دیدم این است که پرچم عنصر جدا نشدنی حماسه‌های یک ملت در عرصه‌های مختلف ملی، بین المللی، ورزشی و نظامی است و در طول تاریخ در ذهن جمعی یک ملت، یادآور حماسه‌های ایجاد شده است. در طول تاریخ هر قهرمانی‌ که یک ملت به دست آورده است، به واسطه پرچم پیروزی‌اش را نشان می‌دهد؛ مثلاً تختی در المپیک مدال به دست آورده است و پرچم ایران را دور سرش چرخانده است. در جنگ بر علیه دشمن پیروز شده‌ایم و پرچم را برافراشته‌ایم و همه این اتفاقات تاریخی در ذهن یک ملت با پرچم گره می‌خورد. یعنی وقتی انسان پرچم را می‌بیند به یاد تاریخی می‌افتد که بیانگر پیروزی‌ها، شکست‌ها، ناملایمات، ناکامی‌ها و موفقیت‌هاست.

یکی دیگر از تعریف‌ها میگوید: بدیهی است ملتی می‌تواند هنگام خطر و تجاوز، از خود رشادت به خرج دهد که هویت ملی خود را باور داشته باشد. کسی که پرچم وطنش را آتش می‌زند، هویت ملی خویش را باور ندارد. لازم به ذکر است که در حوادث اخیر عده بسیار کمی دست به این کار زدند؛ چه بسا که مامور به این کار بودند. ولی همین تعداد کم هم زنگ خطری است. باید بچه‌های ما ارزش پرچم را درک کنند. سال‌ها قبل من با تعدادی از بچه‌های مسجد و شهید مدافع حرم رحیم کابلی که اخیرا جسدش بعد از سال‌ها برگشته است و یکی از راویان برتر جنگ بود در اتوبوس صحبت می‌کردیم. یک خاطره ای که از او شنیدم را نقل می‌کنم به این خاطره گوش کنید که نشان می‌دهد فرماندهان ما چقدر به پرچم اهمیت می‌دادند که حتی در یک تمرین آموزشی نمی‌پذیرفتند کسی که پرچم را در دست دارد و روی زمین غلت می‌زند گوشه‌ای از پرچم روی خاک مالیده شود و او را تنبیه می‌کردند. شهید رحیم کابلی توسط شهید شیرسوار که فرمانده گردان ویژه شهدا بود، تنبیه شد. خود رحیم کابلی گفت من پرچمدار گردان مسلم بودم. پرچمدار می‌گوید همه در تمرین صبحگاهی اسلحه داشتند و غلت می‌زدند و زمانی که من با پرچم غلت زدم گوشه پرچمم به زمین می‌خورد و تنبیه شدم. الان هر دوی آنها شهید شدند و در عالم دیگر کنار یکدیگرند. به فیلمی که برایتان می‌گذارم نگاه کنید که شهید رحیم کابلی در کنار ما در اتوبوس است و من دارم همین خاطره را برای بقیه تعریف می‌کنم. برای شادی روح شهید کابلی شهید مدافع حرم یک صلوات بفرستید. ایشان یکی از راویان خوش صدا و خوش گویش بود و سخنوری و روایتگری بسیار عالی داشت.

 

نماد اقتدار

به این تصویر نگاه کنید مال زمانی است که پرتغالی‌ها در ایران بودند و هرمز و قشم را اشغال کرده بودند و سرباز ایرانی در حالی که شکست خورده است، مقتدرانه بالای سر پرچم ایستاده است. اما روزی رسید که ما کماندوی آمریکایی را در خلیج فارس دستگیر کردیم و پرچم کشتی‌هایشان را هم پایین کشیدیم و خودشان را اسیر کردیم و آنها را به ذلت رساندیم. جمهوری اسلامی ایران هم اعتبار پرچم ایران را و هم اعتبار ملیت و هویت ایرانی را در دنیا بالا برد. آنها جرات نمی‌کنند به ما نگاه چپ بیندازند. این فیلم را نگاه کنید مال زمانی است که ما کشتی انگلیسی را دستگیر کردیم و پرچمش را پایین کشیدیم و حالا اعراب در مورد چگونگی ما با هم بحث می‌کنند. می‌گویند ایرانی‌ها رفتند یک کشتی انگلیسی را توقیف کرده‌اند، به جبران کشتی ایرانی که انگلیسی‌ها دستگیر کردند. ما توقع داشتیم دنیا زیر و رو شود و دنیا شعله ور شود و خلیج فارس از ناوها و زیردریایی‌ها پر شود. می‌خواهم به شما چیزی را نشان دهم ایرانی‌ها یک اقدام شگفت‌انگیز انجام دادند و ویدیویی از اقدامشان برای توقیف نفتکش انگلیسی منتشر کردند. مثل فیلم‌های جیمز باند قایق‌ها و بالگردهایی که نیروها از آن برای تصرف کشتی انگلیسی و نمایش قدرت ایران استفاده کردند. خیلی شگفت انگیز است هوشیاری و پایین کشیدن پرچم انگلستان و فرود کماندوی ایرانی که روی کشتی یک عملیات نظامی انجام دادند و مردم ایران ببینند که نیروهای کشورشان چگونه به انگلیس حمله ور می‌شوند و کشتی انگلیس را توقیف می‌کنند. یک خیال دیگر هم داشتیم و با خود گفتیم که انگلیسی‌ها ساکت نخواهند نشست؛ ولی اکنون می‌شنویم که وزیر خارجه و وزیر دفاع انگلیس هر دو عقیده دارند که این مسئله باید به صورت سیاسی حل و فصل شود. ایرانی‌ها گفته‌اند که یک ناو انگلیسی وجود داشته است که از کشتی محافظت می‌کرده و ما به آنها اجازه نزدیک شدن ندادیم و جلوی چشمانشان کشتی‌شان را توقیف کردیم. ظاهرا انگلیسی‌ها فقط در مقابل ما قدرتمند می‌شوند و در مقابل ایرانی‌ها نه که این خیلی عجیب است.

انگلیسی‌ها در همه جای جهان غالب بودند و به همه زور گفتند. حال در جبل الطارق کشتی ما را می‌گیرند و ایرانی‌ها در خلیج فارس حال آنان را می‌گیرند! بله ایران امروز اینگونه است و در حالی که نیروی ایرانی بند کفشش را روی کشتی انگلیسی سفت می‌کند، عکس گرفته و آن را در دنیا منتشر می‌کند که نشانگر این است که شما هیچ چیز نیستید و ما در مقابل شما می‌ایستیم. حال این فیلم را ببینید که در مورد پایین کشیدن پرچم نفتکش انگلیسی است.

کارشناس برنامه از نیویورک: سلام و صبح بخیر از اینکه من را دعوت کردید متشکرم. اما موضوع مهم دیگری است که سی‌ان‌ان در مقابل آن سکوت کرده است. ایران نفتکش انگلیس را توقیف کرده است و ما نتوانستیم به متحدمان کمکی بکنیم. به یاد دارید زمانی که ایران ملوان‌های ما را در خلیج فارس دستگیر کرد و آنها در مقابل دوربین گریه کردند. امروز ایرانی‌ها می‌گویند که اگر سربازان آمریکایی بخواهند به اینجا بیایند، باید ابتدا پوشک به تن کنند. ایران آبرویی برای آنها نگذاشت به طوری که خود انگلیس نتوانست از کشتی‌اش دفاع کند آمریکایی‌ها هم نمی‌توانند به او کمک کنند.

حال به صحبت‌های رهبر گوش دهید که در مورد همین موضوع است: گفتیم انگلیس که واقعاً خبث او واضح است، دزدی دریایی می‌کند و کشتی ما را در واقع می‌دزدد که انشالله جمهوری اسلامی و عناصر مومن در جمهوری این خباثت‌ها و این کارها را بی‌جواب نخواهند گذاشت و در فرصت و جای خود پاسخ خواهند داد.

دو فیلم دیگری را هم ببینید که در مورد این است که کشتی جنگی انگلیسی جرات نمی‌کند جلو بیاید و کشتی دیگر را نجات دهد و وقتی نیروهای ایرانی پرچم انگلیس را پایین می‌کشند، در واقع اعتبار آن را پایین کشیدند. در حالی که هیچکس جرات نمی‌کرد با انگلیس و آمریکا این کار را بکند و آنها نیز به همین علت با ایران مشکل دارند. چون ایران تحت سلطه آنها قرار نمی‌گیرد و وقتی یک نمونه در دنیا وجود داشته باشد که سلطه پذیر نباشد، آن وقت کشوری مثل ونزوئلا هم از سلطه آنها خارج می‌شود و یک کشور مستقل می‌شود؛ یمن قد علم می‌کند، سوریه نجات پیدا می‌کند و روز به روز کشورهایی که با ایران هستند، مستقل‌تر می‌شوند و ما اینگونه دشمنان را تنبیه می‌کنیم. در میدان جنگ عین الاسد را عین الجسد می‌کنیم و بعد از ۷۰ سال بعد از جنگ جهانی که هیچکس جرات نداشت پایگاه آمریکا را بزند، ما قبل از زدن رسماً اعلام کردیم که می‌خواهیم آنجا را بزنیم و زدیم و این یعنی پرچم ما بالاست.

 

خط قرمز

حال به این سوال من پاسخ دهید که اگر زمانی شما حجاب مانتو و چادر کاملی داشته باشید و کسی بیاید چادر را از سرتان برداشته و شروع به توهین و فحاشی کند، چه می‌کنید؟ قطعاً ناراحت می‌شوید؛ زیرا به حریم شخصی شما و هویتی که برای خود داشته‌اید حمله شده است.

سوال دوم اگر عزیزی را از دست داده باشید و هر هفته به سر مزار او بروید و شعری را که دوست دارید روی سنگ قبرش حک کرده باشید، قطعاً اجازه نمی‌دهید که کسی آنجا را آتش بزند یا به سنگ قبر آسیبی وارد کند.

حال اگر شخصی یک طاقه پارچه چادر را که هنوز دوخته نشده است و هویت ساز شما نباشد آتش بزند، آیا باز هم ناراحت می‌شوید؟ شما زمانی ناراحت می‌شوید که خودتان به آن چادر هویت و معنا داده باشید. مثل وقتی که به پرچم کشورتان هویت می‌دهید. کربلا چرا برای ما اهمیت دارد؟ چون روی خاک کربلا امام حسین علیه السلام فداکاری کرده است؛ شرف المکان بالمکین، یعنی شرف یک مکان از کسانی است که در آن زیسته‌اند. شما اگر از یک شهید لباس نگهداری کنید، پارچه‌ای معمولی نیست؛ زیرا به تن آن شهید بوده است. زمانی که سنگ قبر در سنگ‌بری است، شما نسبت به آن هیچ حس عاطفی ندارید؛ زیرا هنوز برایتان معنا پیدا نکرده است. شما به وسیله ترانه‌ای که روی آن نوشتید، فاتحه‌ای که می‌خوانید، عشقی که نسبت به عزیز از دست رفته خود دارید باعث هویت آن سنگ می‌شوید و حالا باید از هویت آن دفاع کنید. شعرا هویت ساز ملی هستند. در صورتی که کسی که به مزار آنها و سنگ قبرشان توهین کند، باعث آشفتگی و حساسیت می‌شود. پرچم هم یک پارچه معمولی نیست وقتی آن را دوختیم نمادهای الله و ملی را روی آن قرار دادیم و رنگ‌های آن را قرار دادیم؛ در واقع به آن هویت داده‌ایم؛ بنابراین باید از آن دفاع کنیم.

 

میراث فرهنگ و تمدن

اما آخرین سوال من اینکه این همه آدم در دنیا می‌میرند چرا استخوان‌های شهدا را برمی‌گردانند و آن را دفن کرده و به آن احترام می‌گذارند؟ در کشوری مانند فرانسه که پایتخت توریستی جهان است و حتی مفهوم شهدا را به روشنی درک نمی‌کنند هم استخوان‌های شهدا ارزشمند و قابل احترام است و اگر بخواهیم معقولانه و بدون غرض قضاوت کنیم می‌بینیم که در همه دنیا برای مدافعان و سربازانی که برای وطنشان فداکاری می‌کنند، ارزش و احترام قائلند و به دلیل کار بزرگی که آنها انجام دادند، برایشان مقدس است وگرنه برای سایر کسانی که می‌میرند اینگونه نیست؛ چون آن شخص از هویت ملی و هویت دینی دفاع کرده است و از جان خود گذشته است ارزشمند است. در کشور فرانسه دیواری وجود دارد که روی آن به ۲۵۰ زبان دنیا کلمه دوستت دارم حک شده است و پاریس را به عنوان پایتخت عاشقی دنیا معرفی می‌کنند. فرانسه فقط در بخش‌های از جنگ جهانی اول و دوم و انقلاب فرانسه از وطن خود دفاع کرد و یکی از ملت‌های جنایتکار جهان است. در کشور الجزایر سر هزاران نفر را بریده و آنها را کشته است و با استفاده از سر آنها موزه درست کرده‌اند و بعد همین‌ها اعلام می‌کنند که ما پایتخت عاشقی دنیا هستیم. نگاه کنید که چگونه نمادسازی می‌کنند و از این نماد دروغینی که ساخته‌اند دفاع کرده و از آن پول به دست می‌آورند و به همه جهانیان نشان می‌دهند. همین باعث می‌شود تعداد زیادی از گروه‌های توریستی برای دیدار این دیوار به آنجا بروند. فرانسه پرنماد‌ترین کشور دنیاست و بیشتر از سایر کشورها از پرچم استفاده می‌کند و به محض ورود به این کشور اولین چیزی که می‌بینید، پرچم است و در ابتدا وطن دوستی را در دل و ذهن بچه‌هایشان می‌کارند. به این عکس نگاه کنید میدان شارل دوگل است و بزرگ‌ترین میدان پاریس است. داخل این میدان یک طاق نصرت ۵۰ متری است به نام طاق نصرت آتوالد و در دور این طاق نصرت اسامی فرماندهان جنگی که در جنگ‌های فرانسه کشته شده‌اند را نوشته‌اند. زیر این طاق نصرت مزار ۹ سرباز گمنام فرانسوی است که در جنگ جهانی اول با آلمان در راه دفاع حدود یک قرن پیش کشته شدند. بعد از جنگ فرانسه استخوان‌ها را آوردند و آنجا دفن کردند و تعابیر مهم و عاشقانه‌ای برای آنها دارند. اول اینکه ۱۲ خیابان اصلی پاریس به این میدان می‌رسد و یکی از خیابان‌های مهمی که میدان در دو طرفش قرار دارد، خیابان شانزلیزه است و به آن میدانی می‌گویند که درخت‌های بزرگ و بلند دارد و آنها می‌گویند که ما از ۱۲ خیابان یا ۱۲ فلش به مزار سربازان گمناممان اشاره می‌کنیم؛ یعنی آنها برای ما مهم هستند. تعبیر دیگر این است که میدانی که استخوان‌های سربازان ما در آن دفن شده است، خورشید است که این ۱۲ خیابان شعاع آن هستند. هر روز بر سر مزار شهدایشان گل تازه می‌گذارند. بقیه از آنها می‌پرسند که گل گران است و چرا شما این کار را انجام می‌دهید؟ جواب می‌دهند برای اینکه آنها جانشان گران بود و جانشان را برای وطن دادند و هر فرانسوی باید بفهمد که وطن ارزشمند است. ما هر روز سر مزار این‌ها گل تازه می‌گذاریم تا فرانسوی‌ها بدانند که فداکاری‌های آنها تا ۱۰۰ سال آینده هم برای ما تازه است و با این کار در ذهن بچه‌هایشان این مهم را یادآور می‌شوند که فداکاری‌های صد سال گذشته هم‌وطنان هنوز برای ما تازه و ارزشمند است. چون ممکن است دوباره به کشور ما حمله شود و بچه‌ها باید بدانند که اگر برای کشورشان فداکاری انجام دهند، این فداکاری تا سال‌ها با ارزش است. مشعلی در کنار مزار آنها قرار دادند که شب و روز روشن است و می‌گویند این مشعل یعنی نور وجود آنها همیشه به این مشعل می‌تابد و آن را روشن می‌کند. جلوی توریست‌های این کشور سرود ملی کشورشان را می‌خوانند و فرهنگ خودشان را به آنها انتقال می‌دهند؛ بنابراین جهانیان اینطور به شهید، پرچم و هویت سازشان ارزش می‌گذارند و ما باید از دشمنانمان این چیزها را یاد بگیریم. پس ما هم نباید اجازه بدهیم کسی به پرچم، چادر، استخوان‌های شهدا و مقبره‌های شعرای ما توهین کند. امیدوارم این صحبت‌ها مثمر ثمر بوده باشد و ما بتوانیم با یک استدلال قوی کسانی را که در مورد اهمیت پرچم و استخوان‌های شهدا آگاهی ندارند، راهنمایی کنیم.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

غزه در رمضان

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۶ اسفند ۱۴۰۲، ۱۰:۰۶ ق.ظ

وقتی خدا را داری همه چیز داری. تو قدرتمندترین موجود عالمی. هیچ چیز نمیتواند تو را منفعل و سرخورده و مأیوس سازد. آنها که خدا را دارند پیروز هر میدانند.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کتاب 6410

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۲، ۱۰:۵۶ ق.ظ

کتاب 6410 خاطرات از: امیر سرتیپ خلبان آزاده حسین لشکری [چ1] -فروشگاه  اینترنتی کتاب گیسوم

 

امسال نزدیک به هفتاد جلد کتاب خواندم. اغلب ایین کتابها را هم در وبلاگ معرفی کردم تا اگر کسی علاقه دارد تهیه کرده و بخواند. جز معدودی، از خواندن اکثر این آثار لذت بردم و نکته ای آموختم. اما

کتاب 6410 که خاطرات امیر خلبان شهید لشکری است عجب چیزی بود. از آن کتابهایی که آدم دلش مبخواهد لا به لای صفحاتش دراز بکشد و روی سطر به سطرش غلت بزند و حالش را ببرد. چقدر این کتاب آرامش بخش است. آن را با دو واسطه از دوستی امانت گرفته و خواندم. فارغ از طرح جلد ضعیف کتاب و قصور در معرفی اثر و حذف و برش هایی نابجا در متن، خاطراتی که به قلم صادقانه مردی با 18 سال اسارت و سخت کوشی و استقامت بر زبان قلم جاری شده و عطر معنویت و حماسه و ایمان همه جایش پراکنده شده حسی خوب برای آدم به همراه دارد. جقدر غبطه خوردم چرا این مرد را از نزدیک ندیدم. چقدر ناراحت شدم چرا حجم مصاحبه ها و مستند سازی درباره این مرد حقیقی و اسطوره ماندگار و افتخارآفرین اندک و ناچیز است.

حسین لشکری نمونه خالص یک مرد مسلمان ایرانی است که استقامتش در 18 سال اسارت و سالهای گمنامی در سلول انفرادی و تحمل انواع شکنجه های جسمی و روحی و ناکام گذاشتن نقشه شوم دشمن در بهره برداری تبلیغاتی، آموزه ماندگار رشادت و میهن پرستی است. روحش شاد.

یک بار در نقطه صفر مرزی جلفا - نخجوان بر سر مزار شهید سرجوخه ملک محمدی و یارانش این حس شیرین غرور را تجربه کردم یک بار هم با مطالعه خاطرات امیر سرافراز ارتش حزب الله، شهید حسین لشکری.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زیر پوست خبر

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۲، ۰۵:۱۳ ب.ظ

 

روز جمعه همین هفته که گرم برگزاری انتخابات بودیم، یک پاسدار ایرانی به نام رضا زارعی در سوریه با حمله رژیم صهیونیستی به شهادت رسید. سه بسیجی در شمیرانات تهران مورد حمله اوباش قرار گرفته و با سلاح سرد به شدت مجروح شدند که حالشان وخیم گزارش شده است. امام جمعه موقت میبد مورد حمله ناکام یک مهاجم قرار گرفت.

انقلاب زنده است تا زمانی که عطر وجود نیروهای انقلاب، مشام دشمنان این آب و خاک را می آزارد. تا زمانی که دشمن از ما بیزار و در پی ستیز است یعنی راه را درست می رویم.

عصر دلگیر جمعه، بی اعتنا به هیاهوی انتخابات به تماشای فیلم هناس نشستم. فارغ از هر نقد و نظری پیرامون کیفیت اثر، یادمان نرود هر کس قدمی برای پیشرفت این سرزمین بردارد منفور اجانب است. دشمن با آن که سر به زیر داشته و یک جا نشسته کاری ندارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عشق و آتش

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ اسفند ۱۴۰۲، ۰۶:۵۶ ب.ظ

سفر خوبی بود شکر خدا. یکی از بهترین تجربیات و خاطرات عمرم نه فقط در عرصه روایتگری و راهیان نور، رقم خورد. از خدا ممنونم. از حضرت زهرا ممنونم. از سیدالشهدا ممنونم. از امام زمان ممنونم. از شهدا ممنونم. آبروی مرا حفظ کردند. لایق این لباس و این جایگاه نیستم و اگر برکت و خیری هست از سر لطف و کرامت و گذشت و اغماض اهل بیت و شهداست. 

دانشگاه صنعتی نوشیروانی جزو صد دانشگاه برتر جهان و از برجسته ترین دانشگاههای علمی کشور است. بچه های بسیجی این دانشگاه که در قالب دو اتوبوس، افتخار همراهی شان را داشتم از ناب ترین، شادترین و خالص ترین جوانهای این مرز و بوم هستند. از حضور در کنار این عزیزان روحیه گرفتم. این بچه ها قرار است علم فرهنگ ایثار و شهادت را تا جان در بدن دارند سر دست نگه دارند به حول و قوه الهی. چند ساعت نگذشت که دلتنگ هم شدیم و پیامها و تماسها شروع شد. حاج آقا خاکزاد مسئول نهاد نمایندگی ولی فقیه دانشگاه که جوانی عالم و سیدی نورانی و خودساخته است نیز در این سفر حضور داشت. آشنایی با او برای این حقیر آرامش بخش و امیدوارکننده بود؛ کثّر الله امثاله.

شهدا میزبانان خوبی بودند در کمیل و طلاییه و شلمچه و... حال خوشی را برای همسفران به سوغات آوردند؛ الحمدلله. این روزها را تا زنده ام فراموش نخواهم کرد.

این آخرین سفر من در قالب روحانی و راوی کاروان بود و دیگر از نظر جسمی و معنوی خود را مهیای چنین سفرهایی نمیبینم. البته با خانواده ان شاءالله در قالب زائر اگر عمری باشد باز هم به وادی نور سرک خواهم کشید.

اعیاد شعبانیه به خصوص میلاد جوان رعنای اباعبدالله فرصت خوبی برای انس با علی اکبرهای خمینی و خامنه ای بود. تقارن با میلاد امام عصر هم مجالی برای اندیشیدن پیرامون رسالت حقیقی منتظران پدید آورد. اگر ثوابی برای حقیر بود برسد به روح محمدحسین منصف، حجت الاسلام یزدانی، حاج آقا مویدی و...

امشب شب شادی دل فاطمه زهراست. ان شاءالله زنده باشیم و ظهور حضرت را به یکدیگر تبریک بگوییم. شادی روح امام و شهدا، عاقبت بخیری خودمان و لبخند رضایت حضرت حجت صلواتی بفرستیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این مصاحبه برای اواخر دهه هشتاد است

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۲ بهمن ۱۴۰۲، ۰۶:۴۷ ق.ظ

گفت‌وگو با فعال فرهنگی و عدالتخواه بابلی :

انتقاد از دستگاه قضا، کنایه به مشایی و گزارشی از تبلیغات حوزه جنگ تحمیلی

 

آقای دادستان دستش را روی آژیر گذاشت و بعد 3، 4 تا مامور آمدند و من را گرفتند و از دفتر دادستانی با مشت بیرون بردند. البته من احساس می کنم آنها تقصیر نداشتند چون آن آژیر احتمالا آژیر آشوب بود.آقای مشایی آیا موسسات فرهنگی دفاع مقدس به اندازه خانم هدیه تهرانی نمی ارزند؟

خبرنامه دانشجویان ایران: یکی از آزادگان هشت سال دفاع مقدس که در شهر بابل به فعالیت فرهنگی مشغول است برخی ناگفته‌هایش درباره مبارزه با بی عدالتی در دادسرای این شهر را بازگو کرد.

"محمدحسین منصف" در گفت و گو با خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، با انتقاد از رفتارهای دون شان مقامات نظام اسلامی در برخی نهادهای مسئول نظارتی در رابطه با مفاسد اقتصادی به ذکر خاطره ای جالب دراین باره پرداخت.

وی یکی از رزمندگان و آزادگان هشت سال دفاع مقدس است که اکنون پس از 8 سال جنگ سخت به فعالیت در یکی از موسسات فرهنگی در زمینه دفاع مقدس می پردازد.

منصف نویسنده کتاب های "شب موصل"، "ابتکار جنگی" و"کاربرد حیله در جنگ" است. مشروح صحبت‌های این فعال فرهنگی عدالتخواه در زیر آمده است:

عدالت بین مسئولین و صاحب منسبان و مردم فرق اساسی دارد
بیست و هفتم مهرماه سال گذشته حادثه ای برای من اتفاق افتاد که خیلی جالب بود. یکی از بستگان یک پرونده ای در دادگستری داشت و ما رفتیم آنجا به این نیت که آنجا جایی است که عدالت باید اجرا شود. شاهد های طرف ما را که از بستگان ما بود را نمی خواستند برای همین من رفتم پیش دادستان و از او خواستم 30 ثانیه به من وقت دهد تا من حرفم را بزنم.

من به دادستان گفتم: "آقای دادستان لطف کنید به قاضی شعبه مربوطه بگویید (اسم قاضی را بردم) که عدالت را رعایت کند." او یک نگاه عجیب و غریبی کرد و بعد گفت: "خوب". گفتم: "بگوید اگر عدالت رعایت نشود..." گفت: "چی کار می کنی؟" گفتم: "هیچی عیال و خانم و بچه ها و خانواده را می آورم و در دفتر شما می ایستم و از شما سوال می کنیم که این عدالت گم شده کجاست؟"

آقای دادستان دستش را روی آژیر گذاشت و بعد 3، 4 تا مامور آمدند و من را گرفتند و از دفتر دادستانی با مشت بیرون بردند. البته من احساس می کنم آنها تقصیر نداشتند چون آن آژیر احتمالا آژیر آشوب بود. من اصلا نمی فهمیدم که این رفتار یعنی چی؟ تعجب می کردم. همینطور زدن ادامه داشت تا من از کوره در رفتم و در محوطه اصلی دادگستری که حدود 100 نفر و 200 نفر هستند داد زدم و گفتم: "آقای دادستان بلند داد می زنم که بشنوید. تو خیلی بزرگ باشی نوکر مردم ایران هستی برای اینکه امامش می گوید که من خدمتگزارم و مقام معظم رهبری می گوید که شان مسئولین نوکری و خدمتگزاری است و رئیس جمهور هم که می گوید من نوکر مردم هستم. تو هم بالاتر از آنها نیستی پس تو هم نوکر مردم هستی و ما که ارباب رجوع هستیم ارباب شما هستیم. شما حق نداری با من و دیگران این برخورد زننده را داشته باشید."

دستم را دستبند زدند و طی سه ساعت برای من پرونده ساختند و حکم دادند. 4 ماه زندان، 6 ماه زندان و 30 ضربه شلاق. یک حکم بخاطر اینکه به دادستان توهین کردم. جرم دوم این بود که در محوطه رسمی دادگستری آشوب به پا کردم و جو را به هم ریختم. جمعا 6 ماه و 30 ضربه و 4 ماه زندان که می شود 10 ماه زندان و 30 ضربه شلاق. آخر کار که دیگر خودشان فهمیدند مقصر هستند، حکم ما را برگرداندند به جریمه نقدی که من دیگر زندان نروم. 90 هزار تومان از ما گرفتند و قرار شد که بعد از 6 ماه پرونده ما در سیستم قضایی پاک شود که نمی دانم این کار شد یا نه.

در 27 مهمرماه من را به زندان بردند. یک شب در زندان بودیم و صبح روز بعد که باید با وثیقه یک میلیون تومانی آزاد می شدم یک زندان بان که الان هم محکوم هم شده است به سراغ من آمد. ما سه تا زندان بان را ظرف مهرماه امسال به دیه محکوم کردیم یعنی یک سال طول کشید تا این سه نفر محکوم شوند. من از حقم در مورد دو زندان بان گذشتم اما فردی که عامل اصلی زدن من بود و پشت من نشست و دست پایم را بست و با زنجیر دست و پایم را به هم وصل کرد نگذشتم.

او با اینکه می دانست من آزاده هستم گفت: "ما بالاتر از تو را آوردیم اینجا و سرش را پایین آوردیم. حالا تو آزاده هستی خوب باش. غلط کردی رفتی آزاده شدی". من تعجب می کردم که او چنین حرفهایی را می زند و بعد هم او ضرباتی به من وارد کرد. بعد از آن ضربات دست و پایم را باز کردند و حکم آزادیم آمد و من هم با همان وضعیت پیش امام جمعه شهر رفتم و بعد به پزشکی قانونی رفتم.

برای من ظرف 3 ساعت پرونده ساخته شد و حکم دادند اما برای آنهایی که من را در زندان زدند یکسال طول کشید. ما ظرف یک سال دوتا وکیل گرفتیم تا آخر آنها را محکوم کردیم. بعد از آن یکبار وقتی آقای دادستان در مراسم تودیع و معارفه دادستان جدید داشت در نمازخانه دادگستری بابل سخنرانی می کرد وقتی من را دید رو به من کرد و گفت: "آقای منصف ما نه تنها نوکر مردم بابلیم، نوکر همه مردم ایران هم هستیم." دوستان آنجا به من گفتند که تو و آقای داستان بالاخره بعد از یک سال کشاکش سر نوکری مردم به توافق رسیدید.

پارسال طبق قول فرماندار قرار بود که اینها را جمع کنند و رسما از من عذر خواهی کنند ولی نه تنها عذر خواهی نکردند، من را برای اینکه به زندان نروم 90 هزارتومان جریمه کردند. اما در قضیه زندان که ما بعد از یکسال توانستیم که آن سه نفر را محکوم کنیم آنها فقط به پرداخت دیه محکوم شدند و  هنوز شغل خود را دارند. این نشان می دهد که عدالت بین مسئولین و صاحب منسبان و مردم فرق اساسی دارد.

آقای مشایی آیا موسسات فرهنگی دفاع مقدس به اندازه خانم هدیه تهرانی نمی ارزند؟
من حدود 3 سال در جبهه حضور داشتم و بعد از آن حدود 6 سال و 6 ماه اسیر بودم و در سال 69 به ایران برگشتم. پس از آن 4 سال در دانشگاه در رشته کارشناسی علوم سیاسی درس خواندم و بعد هم یک موسسه نیم بند را در مورد دفاع مقدس با امکاناتی کم راه انداختم. من می خواستم آقای مشایی را ببینم و بگویم که آقای مشایی آیا موسسات فرهنگی به اندازه خانم هدیه تهرانی نمی ارزند؟

موسسات فرهنگی که در مورد دفاع مقدس و راجع به بهترین آدمها فعالیت می کنند و شهدا که بزرگترین افتخار ملت ایران در صده های اخیر هستند را نشان می دهند باید با هزینه های اندک و با حقوق شخصی گردانندگان اداره شوند اما یک عکاس و یک هنرپیشه سینما به قولی 50 به قولی 100 و به قولی 150 میلیون تومان از آقای مشایی می گیرند.

چند وقت پیش مسئول کمیته المپیک ایران رفتند از تیم ملی دیدار کردند. تیم ملی که در بازی های آسیایی هم مقام نیاورد و وضعیت افراد حاضر در آنها که بعضی از آنها را در پارتی ها می گیرند مشخص است. ولی این مسئول به آنها قول می دهد که  اگر مقام اول آسیا را بیاورید نفری 150 سکه تمام بهار آزادی به آنها می دهند یعنی حدودا 50 میلیون به هر نفر داده می شود. این مسئله نشان می دهد که ارزشگزاری در کارهای فرهنگی درمورد دفاع مقدس در کشور ما شعار است. چون عملا می بینید که کاری صورت نمی گیرد. با 150 سکه بهارآزادی می شود 5 تا 10 موسسه فرهنگی را راه انداخت. این نشان می دهد که یک فوتبالیست در کشور ما بیشتر از یک اندیشمند، یک کسی که در زمینه دفاع مقدس کار فرهنگی می کند ارزش دارد.

در ایران اگر یک جوان بخواهد کار فرهنگی کند حالش گرفته می شود
از اسارت که برگشتیم چندماهی در واحد اطلاعات عملیات و واحدهای دیگر داخل تشکیلات بودیم تا سال 73 که رفتم دانشگاه تهران که تا سال 78 طول کشید. در آن جو سیاسی در تهران ساکن شدم و بعد برگشتم و یک موسسه فرهنگی را پیگیری کردم. این پیگیری ما حدود 7 سال است که طول کشیده است.

ما در زمینه دفاع مقدس کار می کنیم. کارهایی که عموما بیشتر به چشم می خورد کارهای نمایشگاهی است مثلا "مریدان داش مشتی امام خمینی(ره)" اسم یکی از نمایشگاه ما است. ما می خواستیم نشان دهیم که مریدان امام خمینی(ره) از همه اقشار ملت ایران بوده اند و فقط حزب اللهی ها و نمازخوان ها و نمازشب خوان ها نبودند. لاتها هم بودند، آنها هم آمدند و آدم شدند. آنها آمدند در جبهه ها، نمازخوان شدند و بعد هم شهید شدند. ما نمونه های واقعی این آدم ها را مثل فیلم اخراجی ها در نمایشگاه هایمان نشان می دادیم.

وقتی فتنه پیش آمد ما امتحان خواص اهل حق در طول تاریخ را موضوع قرار دادیم و با استفاده از جمله امام که می گوید  "تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگان اسلام به اسلام" نمایشگاهی با این موضوع تاسیس کردیم. گاهی اوقات هم از طرف ارشاد می آمدند و ما را تشویق می کردند. ما در نمایشگاه های قرآنی صحیفه سبز هم که پنج، شش دور است که در استان برگزار می شود هرسال غرفه داریم.

هرسال یک موضوع خاص داریم راجع به مسائلی که در کشور پیش می آیند. مسئولین تبلیغ و تشویق می کنند و ما به آنها می گوییم که ما 6 سال است که یک موسسه را پیگیری کردیم و مجوزش هم صادر شده است اما به ما می گویند که باید اسمش را عوض کنید. ما اسمش را گذاشتیم "حماسه 8" ولی آنها می گویند شما باید یک اسم اول یا آخرش اضافه کنید و اساسنامه را تغییر دهید و کلا اذیت می کنند و کارهایش را کش می دهند.

در ایران اگر یک جوان بخواهد دنبال کار یک موسسه فرهنگی برود، حالش گرفته می شود و باید با سرمایه خودش کار کند. آنوقت به آن خانم ها آنطور کمک می شود و از یک جوان که می خواهد بیاید با پول جیب خودش برای فرهنگ کار کند شروع می کنند به اشکال گرفتن.

ما در این سالها علاوه بر کارهای فرهنگی در زمینه چاپ کتاب هم فعالیت داشتیم. من خاطرات خودم را در کتابی با نام "شب موصل" که حدود سیصد صفحه است توسط انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات تهران زیر نظر آقای سرهنگی چاپ کرده ام. دو کتاب دیگر هم خودم چاپ کردم که تم نظامی داشتند. یکی ابتکار جنگی که نشان می دهد بچه های ما درطول جنگ فقط الله اکبر خالی نگفتند و علاوه بر الله اکبر و دعا و مناجات فکر هم کردند. مغزشان را به کار انداختند و طرحهای نوینی در جنگ اجرا کردند.

عملیات والفجر 8 و فتح فاو که خارجی ها اسمش را گذاشتند عملیات هور یکی از طرح های نوین جوانان ایرانی بود. ما این موارد را بصورت یک کتاب کوچک به نام "ابتکارات جنگی" بود که چاپ کردیم. یک کتاب دیگر هم با نام "کاربرد حیله در جنگ" که در مورد حیله های جنگی در طول تاریخ و جنگ ایران و عراق است چاپ کردیم.

البته در حال حاضر چند کتاب دیگر هم آمده چاپ داریمیک کتاب است که ما در نامگذاری آن مانده ایم. کتابی است که ما اسمش را گذاشتیم "سربازان جنگی یا برده های جنسی" کتابی است در مورد نقش زنان در ارتش عراق در قیاس با نقش زنان در دفاع مقدس. ما دو جمعیت زنان ایران و زنان بعثی را با هم قیاس کردیم که 2 میلیون زن بعثی چگونه با انگیزه های جنسی در جنگ به کار برده شده اند.

ولی به ما گفتند که این اسم خیلی سکسی است و باید تغییر کند و یک کارشناسی هم به ما گفت: "ما با عراق روابط خوب پیدا کردیم و نباید این کتاب چاپ شود" که ما گفتیم که ما نمی گوییم زنان عراقی اینطور هستند بلکه ما می گوییم زنان بعثی اینطور بوده اند. امروز نه حزب بعث وجود دارد و نه صدام حسین و به این حکومت فعلی هیچ ربطی ندارد. مجبور شدیم که اسمش را عوض کنیم و الان دارالقرآن امام حسن مجتبی در مازنداران دارد این کتاب را چاپ می کند.

کتاب دیگری که آماده چاپ داریم بررسی عملکرد بسیج و جیش الشعبی عراق است که به بررسی نیروهای مردمی در دو جبهه می پردازد که منتظر هستیم تا پولی به دست بیاید و چاپ شود. ما علاوه بر این کارها در برنامه های تلویزیونی در مازندران و و در دانشگاه ها و مدارس به سخنرانی می پردازیم.

انالله و انا الیه راجعون پیام تسلیت رضا صادقی «رییس اتاق اصناف شهرستان  بابل» در پی درگذشت مرحوم حاج محمدحسین منصف «آزاده دفاع مقدس و عضو اسبق  شورای‌شهر بابل» | اتاق اصناف

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چشم در چشم صدام

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۹ بهمن ۱۴۰۲، ۰۷:۲۴ ق.ظ

تحقیق در مورد شهید حسن باقری + وصیت نامه - دانشچی

 

نهم بهمن سالروز شهادت حسن باقری است که حین شناسایی عملیات والفجر مقدماتی در فکه بر اثر اصابت خمپاره به همراه یارانش از جمله مجید بقایی به شهدای کربلا پیوست.

درباره این شهید نخبه که از قالب خبرنگاری به عالی ترین سطوح اطلاعاتی وعملیاتی سپاه رسید و نقشی اساسی در برنامه ریزی برای پیشبرد اهداف عملیاتی جنگ داشت مطالب خوب و قابل توجهی منتشر شده است.

یکی از ظرافتهای تاریخی دفاع مقدس که با محوریت حسن باقری رقم خورد و چندان مورد توجه واقع نشد نبرد مستقیم وی با صدام است.

بعد از عملیات طریق القدس و فتح بستان، دشمن یقین داشت که ایران درصدد عملیاتی گسترده برای آزادسازی غرب دزفول و شوش (فتح المبین) خواهد بود. از این رو صدام که اعتبار جهانی خود را بعد از آنهمه ادعا در خطر می دید شخصاً به جبهه آمد و فرماندهی عملیاتی را در منطقه چذابه برعهده گرفت. هدف از این تک گسترده، هدر دادن توانایی نیروهای رزمنده ایران و برهم زدن تمرکز فرماندهان و به تأخیر انداختن عملیات آزادسازی غرب شوش و نجات شمال خوزستان بود. عملیاتی که صدام شخصاً هدایت آن را برعهده گرفت تنها منجر به سیصد متر پیش روی شد. دلاورانی چون حسن علیمردانی و ماشاءالله پیل افکن و ... بینی دشمن را در چذابه به خاک مالیدند. چهار روز بعد حسن باقری با نیروهایش وارد میدان شد و با اجرای عملیات محدود مولای متقیان، ارتش بعث را به عقب راند و تجربه شکست مستقیم را برای صدام یزید رقم زد. این عملیات انهدامی و تدافعی خسارت سنگینی بر دشمن تحمیل کرد و غرور صدام که خود را سردار قادسیه می خواند له نمود. با توجه به حجم سنگین آتش تبادل شده و خسارتهای ناشی از آن و نیز ابعاد حیثیتی این درگیری، بسیاری از تحلیلگران نظامی از نبرد چذابه در اسفند سال 60 به عنوان نبرد لنینگراد ایران یاد می کنند!

البته مدتی بعد خلق حماسه های شگرف در جریان آزادسازی خرمشهر باعث فراموش شدن این اتفاق بزرگ و مهم در چذابه گردید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا