اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۲۵۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرهنگ مقاومت» ثبت شده است

سفرنامه کربلا (قسمت پنجم)

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۵ شهریور ۱۴۰۳، ۱۲:۰۰ ب.ظ

photo_2024-09-03_22-02-27_36zv.jpg

 

هتل الانباری کربلا کثیف و گران بود، ولی شای صلواتی می داد تهویه و کولر و یخچال و حمام خوبی داشت. هتل الرغید نجف شیک و تمیز بود و وای فای رایگان داشت و ارزان تر از الانباری، ولی توالتش تهویه نداشت، درش بسته نمی شد! چای نمیداد و ... هتل جوادین نجف از هر دوی آنها ارزان تر بود اما کمی کثیف به نظر می رسید و... هیچ کدام جاکفشی نداشتند. سال 82 در سفر عتبات مشکل جاکفشی داشتیم. کفشداری های حرم بابت نگهداری کفشها اجرت و هدیه می خواستند. بعضی هایشان اگر کفش را تحویل نمی دادی و گوشه ای می گذاشتی با طی (تی) آن را هل داده و داخل آب و گل می انداختند. الان کفشداری ها واقعا سر و سامان گرفته اند. با احترام و تواضع کفشها را تحویل میگیرند. البته مساله بهداشت و نظافت هنوز به نقطه مطلوب نرسیده. مثلا کفش را که به کفشداری بدهی تا داخل حرم بروی باید با جوراب یا پای برهنه دوباره از همانجایی که با کفش آمده ای عبور کنی!

حرم حضرت علی می گذاشتند کفش را داخل کیسه پلاستیکی قرار داده و با خود به داخل حرم ببری. این کار خیلی خوب و کمک حال برای زوار است. اما سایر حرمها بردن کفش به داخل را خلاف ادب می دانستند. مشهد خودمان هم اینطور است و اغلب خدام بر خلاف قم اجازه ورود با کیسه کفش به داخل حرم را نمی دهند.

چه در سال 82 و چه الان که بیست و یکسال میگذرد آنچه که بیشتر جلب توجه میکند احترام بیشتری است که عراقی ها برای ایرانی ها به نسبت سایر زوار خارجی قائل هستند. با اینکه ما سالها با هم در جنگ بوده ایم اما احترامشان برای ما بیشتر از زائران سایر کشورهاست. در گیتهای بازرسی هم ما را خیلی راحت تر و با اغماض می گشتند.

برای ورود به حرمها چند بار مورد تفتیتش قرار می گرفتیم؛ اما سخت گیری زیادی نبود و می شد با چمدان و ساک هم از دستگاه ایکس ری عبور کرد و وارد حرم شد. دستگاه ایکس ری صرفا برای وسایل بود به جز در کاظمین که زوار هم از این دستگاه عبور می کردند مثل شهر ری خودمان حرم حضرت عبدالعظیم حسنی. تفتیش بدنی در عراق با احترام صورت می گرفت نه مثل بعضی عزیزان خادم امام رضا که موقع تفتیتش، حیثیت و شرافت زائر را مخدوش ساخته و فیها خالدونش را با انگشت کنکاش می کنند. امیدوارم همه حرمها برای تفتیش از دستگاه ایکس ری استفاده نموده و حریم زائران را نگه دارند.

یک خاطره طنز از تفتیش در سفر قبلی دارم. سال 82 عراق دولت نداشت و گروههای مردمی از شهرها نگهداری می کردند. در مسیر بصره به یک ایستگاه تفتیش رسیدیم. من آن موقع جوان ترین عضو کاروان زائرین بودم. فردی که چمدانها و ساکها را تفتیش می کرد پشت سر هم غر می زد: ایرانی حشیش! توی دلم گفتم مردک، کسی بخواهد چیزی قاچاق کند که روی ساکش نمی گذارد تو با یک باز و بسته کردن زیپ آن پیدایش کنی. چشمشان که به من افتاد پیاده ام کردند و بردند داخل اتاقک نگهبانی. یک عراقی لباس شخصی که چهره ای آرام و خوش محاسن داشت به من گفت: ایرانی قاچاق! ماسمک؟ الی سجن... گفتم والله پاسپورت موجود فی السیاره. زیر بار نمی رفت. دیدم هیچ کس از همراهان اصفهانی هم جلو نمی آیند که بپرسند چه شده. با ترس و لرز دستم را به جیب برده و یک اسکناس هزار تومانی درآوردم و گفتم هدیه. رنگ و رویش برگشت. چهره اش سرخ شد. گفتم الان است که بگوید این کار حرام است رشوه است خجالت بکش! با تحکم گفت: دو تومان! دو تومان! با ژستی مظلومانه گفتم ندارم! به فارسی گفت: داری داری! هزار تومان دیگر در آوردم تحویلش داد. زیر لب گفتم کوفتت شود و رفتم بیرون. جالب است همراهان اصفهانی موضوع را که فهمیدند ژست گرفتند که می گفتی می آمدیم جلو!

در بازرسی سامرا خیلی دلم گرفت. سامرا واقعا غریب بود. ماموران تفتیش در سامرا خیلی جدی و بسیار آماده بودند. انگار هر آن بوی خطر را احساس می کردند. از سامرا به سمت بغداد به ما گیر دادند که پاسپورت نشان بدهید. گفتم دست هتل است. می گفتند تصویرش را از داخل گوشی نشان بدهید. نداشتم. کمی معطلمان کردند. کارت طلبگی را نشان دادم. مال دفتر آیت الله سیستانی بود. کمی با راننده هم حرف زدند و گذاشتند برویم.

زباله های بسیاری در اطراف خانه ها و معابر ریخته شده بود. با اینکه نیروهای خدماتی تلاش می کردند ولی باز هم بی مبالاتی زوار باعث آلودگی محیط می شد. دعا کردم روزی برسد کسی زباله روی زمین نریزد، کسی بین نژاد و موطن انسانها تفاوت نگذارد. ما همه با هم یکسان و برابریم مگر در تقوا که تشخیصش با خود خداست. این زباله ریختن مخصوص کشور عراق نیست. گردشگران پاریس هم از این موضوع در خاطرات سفر خود گله داشته اند. ایران خودمان به خصوص در دل کوهها و جنگلها افرادی که داعیه فرهیختگی دارند با اینکه میتوانند زباله هایشان را با ماشین به شهر برده و در سطل مخصوص بگذارند همانجا در طبیعت رها می کنند و بعد صبح تا شب در فضای مجازی آروغ روشنفکری در می دهند.

کربلا و نجف به نسبت بیست و یکسال پیش خیلی بزرگتر و پیشرفته تر شده است. آن موقع یکی به نام ابواحمد که عمده فروش سیگار بود به من می گفت ایران، اتوبان! الان هم پیرمردی مسافر به من گفت ایران، اروپا! ولی به هر حال کربلا و نجف در این سالها رشد کرده و دارای اتوبان و معابر و ساختمان های زیبا شده اند. مظاهر بدحجابی هم به مرور در شهرهای مذهبی عراق در حال رویت است. بلایی که در کشور ما بر سر محیطهای مذهبی آمد آنجا هم در حال ظهور است. یادم است عراقی ها از موتور براوو که آن موقع خیلی در ایران باب بود استفاده نمی کردند. می گفتند این مدل نشستن دو نفر پشت و چسبیده به هم درست نیست. الان کمی راحت تر پشت موتور می نشینند!

راستی در کربلا موتورهای سرپوشیده سه چرخ ویژه حمل مسافر به تقلید از شهرهای هندوستان رواج پیدا کرده که هزینه سفرهای کوتاه مدت را کاهش می دهد.

وجود خودروهای ایرانی مثل سمند و پژو و پراید غرور آفرین است. موقع بازگشت به ایران صف بسیار طولانی کامیونها و تریلی هایی که از ایران به عراق جنس می بردند توی چشم می آمد. دشمن یک چیزی می داند که دلش می خواهد همیشه بین عرب و عجم ستیز باشد. به یک عراقی ماشینهای ایرانی را نشان دادم و پرسیدم: اینها ساخت ایران است؟ با تأسف گفت عراق خودروسازی ندارد. بعد بحث انتقام ایران را وسط کشید و خوشحال بود که قرار است ایران اسرائیل را هدف قرار دهد.

نصب تصاویر شهدای عراقی نبرد با داعش در همه معابر واقعا زیبا و نشاط آفرین بود. روحشان شاد. تصاویر حاج قاسم در خیابانهای اصلی کربلا و نجف و سامرا و حتی بغداد غرورآفرین بود. کشورهای اسلامی اگر با هم برادر و متحد باشند دیگر اجیر و وابسته و محتاج و ذلیل ابرقدرتها نخواهند بود.

یکی از سرگرمی های من بازی با کلمات و تصاویر است. یعنی در هر کلمه ای با موشکافی دقت می کنم که چه شباهتی به سایر اسامی و کلمات دارد. درباره چهره افراد هم اینگونه ام. دقت می کنم که این بابا شبیه چه افرادی می تواند باشد. همین مساله باعث شد در همه شهرهای زیارتی افرادی را ببینم که مرا یاد دوستان و بستگانم به خصوص عزیزان از دست رفته، بیندازند.

به یاد همه دوستان و آشنایان به خصوص مرحومین و شهدا سلامی به محضر ائمه اطهار نثار کردم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سرداران ارس

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۴۹ ق.ظ

photo_۲۰۱۹-۰۶-۰۸_۰۷-۵۵-۴۵_1iqf.jpg

 

آدم مغروری نیستم.

با خانواده یا دوستان جایی باشم عکس تکی نمیگیرم.

از انتشار عکسهای شخصی هم خوشم نمی آید.

اما اینجا واقعا احساس غرور کردم.

امروز سالگرد شهادت سه سرباز پاک وطن در مرز جلفاست سوم شهریور 1320. شهیدان «سرجوخه مصیب ملک محمدی»، «سید محمد راثی هاشمی» و «عبدالله شهریاری» به رغم آن که دستور عقب نشینی داشتند میدان را خالی نکردند و داوطلبانه دو شبانه روز مقابل ارتش متجاوز روس در مرز ارس (نخجوان- آذربایجان) مقاومت کرده، جانانه جنگیدند و به شهادت رسیدند. رضاشاه که فرمانده کل قوا بود از مسئولیتش شانه خالی کرد؛ اما آنها که در نقطه صفر مرزی بودند، نه گریختند و نه تسلیم شدند. معروف است فرمانده تیپ ارتش روس وقتی این منطقه را تصرف کرد و متوجه شد دو روز فقط با همین سه نفر جنگیده، درجه هایش را کند و روی دوش سرجوخه ملک محمدی گذاشت. دستور داد نیروهایش به آنها ادای احترام نموده و سلام نظامی بدهند. بعد سپرد از اهالی منطقه بیایند پیکر این سه جوان رعنا را با آداب اسلامی به خاک بسپرند. روحشان شد. این بچه ها اگر بودند به خیل رزمندگان و شهدای دفاع مقدس می پیوستند. مرد باید غیرت داشته باشد. ایستاده زندگی کند و ایستاده بمیرد. یاد همه شهدای سرافراز کشورمان که تا آخرین لحظه مردانه ایستادند و جنگیدند و پا پس نکشیدند گرامی. یاد شهید خلعتبری، ماشاءالله پیل افکن، اقبالی دوگاهه و...

خیلی از مردم خطه ارس اطلاع یا توجه چندانی به مزار این سه مرزبان شهید ندارند. راننده آژانسی که ما را به این نقطه برد بازنشسته نیروی انتظامی بود. از کار ما خوشش آمد. با بچه های من ایستاد و عکس گرفت و اصرار داشت کرایه نگیرد که البته به زور تقدیمش کردم. پنج شش سال از این سفر تاریخی می گذرد. هنوز حس شعف و غرور از زیارت مزار این سه جوان رشید را در وجود خود حس میکنم. امیدوارم دستگاههای فرهنگی به معرفی قهرمانان ملی توجه بیشتری نشان دهند. حدود یکماه پیش در موزه کلیسای وانک وقتی دیدم عزیزان ارامنه برای قاتل خون آشامی چون یپرم خان که در شهادت شیخ فضل الله نوری و یاران ستارخان و باقرخان و مردم مسلمان و ارمنی همدان و کرمانشاه و... نقش مستقیم داشت تندیس ساخته اند آهی از سر درد و حسرت کشیدم. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

محافظه کاری بس است!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ مرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۱۱ ب.ظ

انگشتر عقیق در دست راست بگذاری؟ خوب این را که همه می بینند!

نماز را با نوافلش بخوانی؟ همه مطلع می شوند!

پیشانی ات را موقع سجده، بر خاک بگذاری؟ این هم که به چشم دیگران می آید!

بسم الله الرحمن الرحیم نماز را بلند بگویی؟ همه می شنوند!

زیارت اربعین بروی یا بخوانی؟ اربعین، خودش یعنی یادآوری. یعنی به اول قصه برگردی یادت نرود اصل ماجرا چیست. کاروان اسارت روحت به نقطه آزادی بازگشته و مسیر را از نو آغاز کند و پیام بری کنی برای همه تاریخ.

این پنج خصلت را پدر بزرگوار امام زمان از خصائص مومن برشمرده است. یعنی عصر تقیه به اتمام رسید. مومن از ابراز عقیده اش نباید بیمی داشته باشد. یعنی جامعه بفهمد تو چه عقیده ای داری و قرار است چه راهی را بپیمایی. منتظر ظهور ابایی از بیان اندیشه اش ندارد، ابایی از متفاوت بودن ندارد، نمی ترسد بگوید راهش چیست. همرنگ جماعت نمی شود. یعنی و ذکّرهم بِایّام الله، یعنی و مَن یُعظّم شعائرالله فانهّا من تقوی القلوب... کاری کنید همه شهر بفهمد مسیر حق چیست. همه جا رائحه دین و شریعت و معرفت پراکنده شود. 

مومن از جنگ روانی دشمن نهراسیده و عقب نمی نشیند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چقدر تو زیبایی پسر!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۰۳ ق.ظ

ای دل مباش یکدم خالی ز عشق و مستی

 

از حدود چهل هزار اسیر آزاد شده ایرانی در عراق بیش از نیمی از آنها مفقودالاثر بودند. یعنی نامشان در صلیب سرخ ثبت نشد و خانواده هایشان از زنده بودن آنها خبر قطعی نداشتند. طبعا این اسرا بیشتر در معرض خطر قرار دارند و هر آن دشمنی به خباثت حزب بعث میتواند به راحتی هر بلایی را سرشان در بیارود که سر بعضی ها در آورد. اسرای مفقودالاثر بیشترین تنگناها و فشارهای روحی و جسمی را تحمل کردند اما حتی اسرایی که نامشان در صلیب سرخ ثبت شده و گاهی و با خانواده هایشان نامه نگاری داشتند از سرنوشت خود بی اطلاع بودند. اینکه آیا روزی می رسد که بالاخره آزاد شده و به میهن خویش بازگردند یا نه؟ بارها هم عراقی ها وعده پوچ آزادی و تبادل می دادند تا اینگونه فشار بیشتری را بر اعصاب و روان اسرا تحمیل نمایند.

بسیاری از این اسرا به خصوص در اردوگاههای ده تا بیست و نیز ملحقات اردوگاههای تکریت و زندانهای الرشید و استخبارات، گاه آرزوی نوشیدن آب خنک، استفاده کامل از آفتاب و دیدن آن طرف دیوار را داشتند. یک فضای سبز معمولی برایشان حسرت بود، حمام و سرویس بهداشتی راحت، غذایی که یکبار سیرشان کند، بهداشت و لباس کافی و... یکبار فرمانده یکی از اردوگاهها فرزند خردسالش را با خودش به داخل آورد. اسرا جمع شدند و از اینکه بعد از سالها چشمشان به یک کودک افتاد ذوق زده و خوشحال شدند...

حالا شما می رفتی وسط این اسرا بهشان می گفتی روزی همه تان آزاد می شوید که هیچ، راه کربلا باز می شود که هیچ، صدام سقوط می کند که هیچ، حدود سه دهه بعد اوضاع به گونه ای می شود که می توانید با زن و بچه هایتان بیایید عراق در آرامش و امنیت کامل پیاده روی کنید، عراقی ها از شما پذیرایی کنند. می توانید حتی به بغداد رفته و در خیابانهای آن قدم بزنید و بستنی بخورید و... شاید خیلی هایشان پوزخندی از سر تمسخر و ناامیدی تحویلتان می دادند و شما را افسانه سرایی ماهر خطاب می کردند. مگر این تخیلات در باور کسی می گنجید؟ الله اعلم.

چه کسی می داند آینده چه می شود؟

1- برای همه فروض پیش رو و حوادث پر فراز و نشیب و محتمل آینده باید آماده بود و برنامه داشت.

2- رویاپردازی هم شیرین است. اگرچه نباید به آن دل بست.

3- به خدا باید اعتماد داشت. خدا خدای معجزه هاست.

4- چقدر امید زیباست.

راستی زائران کربلا، یادتان باشد همه شهدا آرزوی زیارت اباعبدالله را داشتند. محمدرضا کتابی در وصیتنامه اش نوشت دوست دارم کربلا که آزاد شد کنار بارگاه آقا چایخانه بزنم و از زائرانش پذیرایی کنم. محمد مصطفی پور روی سینه اش نوشت آنقدر غمت به جان پذیریم حسین تا قبر تو را بغل بگیریم حسین، تیر درست روی همین نقطه فرود آمد. سید حسن علی امامی در آبهای اروند دوربین انداخت و گفت کربلا را می بینم. علی اصغر خنکدار ایستاد و گفت مگر نمی بینید امام حسین آمده است. سید محمد میرزازاده هم لحظات آخر دستش را روی سینه گذاشت گفت آقا تشریف آورده سلام داد و رفت... نامردی نکنید. می روید کربلا یاد این بچه ها باشید. عشاق حقیقی اباعبدالله را فراموش نکنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این چهار برادر

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۳:۴۶ ب.ظ

photo_2024-08-12_09-41-27_qgc8.jpg

 

برادران آقایی چهار نفر بودند، جعفر، اکبر، باقر، یحیی، اهل قصر شیرین. هر چهار نفر هم به فاصله ای کوتاه اسیر شدند. پدر و مادر جنگ زده شان به کرمانشاه منتقل شدند. مدتی بعد پدر بر اثر بمباران هواپیماهای دشمن به شهادت رسید. کسی به پسرانش چیزی نگفت.

اواخر مرداد 69 که آزاد شدند در قرنطینه مرز خسروی بودند که یکنفر این خبر را به آنها رساند. اشک ریختند و شادی آزادی شان به سوگ تبدیل شد.

از آن طرف به مادر خبر دادند که چهار پسر رشیدت آزاد شده اند و الان در مرز هستند. مادر سالهای سخت دلتنگی و فراق را پشت سر گذارده و ضعیف و بی جان شده بود. خیالش از آمدن بچه ها راحت شد. قلبش از شوق ایستاد و به همسر شهیدش پیوست. 

داغ دل این چهار برادر افزون شد.

تلخیص از روایت حجت الاسلام علی علیدوست قزوینی/ کانال خاطرات آزادگان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آقای کارگردان چه گفت؟

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۴۶ ق.ظ

آیه کارگردان مختارنامه در وصف ترور اسماعیل هنیه

 

کارگردان سریال ماندگار و بصیرت آموز مختارنامه بیانیه ای انقلابی در خصوص شهادت اسماعیل هنیه منتشر کرد. دمت گرم سید بزرگوار!

 

«إنّا مِنَ المُجرِمینَ منتَقِمون

 

بی اعتناییِ گناهکار به تذکّر، بدتر از گناه است و در مورد مجرمان، شدّت عمل لازم است.

شهادت جناب آقای اسماعیل هنیه، مجاهد جبهە مقاومت، موجب تأثر و تأسف گردید. اینجانب، ضمن عرض تسلیت به ملّت‌های آزادە فلسطین و آزردە ایرانِ میهمان نوازمان، از خداوند متعال، علو درجات برای آن شهید بزرگوار و برای جنایتکارانِ میهمان‌کُشِ صهیونیست که بدون توجّه به عواقب سیاسی و قانونی این جنایت خصمانه و ضدّ انسانی، دست به اقدامی از سر استیصال زده‌اند، شدّت عمل در وخیم‌تر شدن روزگارشان را از خداوند منتقم مسألت می‌نمایم.

سیّد داود میرباقری»

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بین هوا و زمین

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۳۵ ق.ظ

رونمایی از دیوارنگاره «وعدالصادق» تا نورپردازی در میدان آزادی - ایرنا

 

به نظرم همین حالت لنگ در هوا که برای اسرائیل ایجاد شده خوب و مطلوب است. هزینه های مادی و معنوی ناشی از ترس و فضای روانی حاکم بر رژیم غاصب و حامیانش به اندازه هزینه یک حمله نظامی رو در رو خسارت بار است. ایران قطعا اسرائیل را می زند. در جریان حمله قبلی اثبات شد که دیگر  تعارفی در مصاف نظامی در کار نخواهد بود. اما معطلی چند روزه باعث ضررهای مالی و حیثیتی کلان بر قامت خمیده دشمن خواهد گردید. اصل غافلگیری هم البته این بار مدّنظر خواهد یود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا و تاریخ

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۱ مرداد ۱۴۰۳، ۰۳:۲۹ ب.ظ

خاطرات آیت الله سید محمد خامنه ای - جلد اول | پاتوق کتاب فردا

 

آیت الله سید محمد خامنه ای برادر بزرگتر رهبر است. سه برادرش که همگی از او کوچکتر هستند سابقه زندان رژیم طاغوت دارند جز خودش. او البته بعنوان پسر بزرگ آ سید جواد، غمخوار و یار پدر و مادر و پیگیر امور برادرانش بود. 

کتاب قطور خاطرات سید محمد خامنه ای را خواندم. اهل علم و فرهیخته و خوش ذوق است. گویا اولین وکیل روحانی کشور و جزو نخستین دانشجویان معمم دانشگاه زمان طاغوت به شمار می آید. او ذهن نکته سنجی دارد. وقایعی از دوران شاه را بیان می کند که کمتر کسی به آن توجه نشان داده است. شخصیتش زلال است و حرفهایش را صادقانه بیان می کند. چه آنجا که مبانی انقلاب و مبارزه با طاغوت را به شکل مستدل و مستند بیان می کند تا مخاطب را قانع سازد و چه آنجا که بی طرفانه گاه از بعضی رفتارهای دادگستری زمان شاه تمجید نموده و ریزنقدهایی به دفتر حضرت امام هم وارد می داند. از نگاه و تحلیلش اینگونه بر می آید که شخصیت حساس و زودرنجی دارد و برای همین هیچگاه تبدیل به یک سیاستمدار مطرح و گردن کلفت و پرهیاهو نشد. 

یک نکته را با ربط یا بی ربط میخواهم خدمتتان عارض شوم. سالها پیش یعنی موقعی که دبیرستانی بودم در نشریه ای (بنظرم هفته نامه صبح) جمله ای از حضرت امام خواندم که فرمود ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ! آن موقع خیلی این سخن ذهنم را به خود مشغول کرد.

این نقد به بعضی مسئولین وارد است که در انجام وظایف خود گاه نگاه میکنند که ممکن است بعدها درباره آنها چه بگویند. بعضی ها دوست دارند همیشه قهرمان و خوشایند مردم باقی بمانند. این نگرش منفعت طلبانه منجر به عقب نشینی از ادای تکالیفی می شود که به عنوان امانت به آنها محول گردیده و در ازای انجام آن پول و پستی اشغال شده است. آنچه که مبنای نگرش شهدا و امام و مکتب اهل بیت بوده عمل به تکلیف و جلب رضایت خدا ولو در گمنامی و غربت و عزلت است. یزید خواست نام و یاد حسین را برای همیشه محو سازد. زینب سلام الله قسم خورد که چنین نخواهد شد و نشد. آن که برای خدا قدم بردارد خدا عزتش را ضمانت می کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تکبیر زن، لبیک گو، بنشین به رهوار

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۰۸ ب.ظ

واکنش رسانه‌های عبری‌زبان به عملیات «وعدالصادق» | پایگاه اطلاع ...

 

خدا را شکر در دوره ای زندگی میکنیم که مصاف با خبیث ترین قوم تاریخ، اجتناب ناپذیر شده است. امیدوارم برای نسلهای بعد، راوی  خوب و صادق و جامعی باشیم. بشریت به این مقطع از زمان خواهد بالید و از ما بعنوان نسلی پرافتخار و سرافراز و سرنوشت ساز یاد خواهد نمود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاشیه ای بر ترور اسماعیل

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۵۶ ق.ظ

شهادت اسماعیل هنیه و یکی از محافظان وی در تهران

 

ترور نمایشی ترامپ

بعلاوه

هیاهوی المپیک

مقدمه ای بود برای اتفاق و خبری بزرگتر

دیروز نمایندگان مقاومت در تهران با هم فریاد مرگ بر اسرائیل سر دادند

دیروز ترامپ در جمع صهیونیستهای آمریکا گفت اسرائیل بدون من می میرد

او مدتهاست خود و جمهوری خواهان را منجی نظام غرب معرفی میکند

دموکراتها باید این حربه را از دست رقیب می گرفتند

 

در حاشیه:

چند روز پیش کانال خبری حسینیون (مقاومت آذریایجان) اعلام کرد ارتش رژیم باکو در اقدامی عجیب ستونهای نظامی را به مرز با ایران اعزام کرده است.

به نظر می رسد با توجه به سرسپردگی الهام و اتحاد او با صهیونیسم و نیز حادثه شب گذشته تهران، واقعه سقوط بالگرد رییس جمهور که مدتی پس از حمله تاریخی ایران به رژیم غاصب در نوار مرزی شمالغرب صورت گرفت دوباره مورد بررسی قرار بگیرد. دشمنی که هدف خود را در تهران شکار میکند قدرت و انگیزه عملیات در نقطه تحت تسلط خود را ندارد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سید خندان در اصفهان

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۵۲ ق.ظ

هم رزمانش به او سید خندان می گفتند/ گره گشایی اش را اگر بگویم یک کتاب قطور  می شود | ندای اصفهان

 

حسی که همیشه در وداع یا تشییع شهدای افغانستانی و پاکستانی به من دست می داد این بود که مبادا تفاوتی در تجلیل شهدا دیده شود. هر چقدر برای شهدای هموطن خودمان مایه می گذاریم باید برای برادران شهید فاطمیون و زینبیون نیز همت به خرج داده و پای کار بیاییم. غربت این بچه ها چه آنها که اصلا کسی را در ایران ندارند تا بر مزارشان برود یا معدود بازماندگان و خانواده هایی که زین پس باید با غربت و تنهایی بیشتری دست و پنجه نرم کنند دل آدم را به درد می آورد.

خوشحال شدم که دیدم انتشارات دارخوین اقدام به چاپ کتابچه ای از خاطرات سید هادی حسینی معروف به سید خندان از رزمندگان دلیر افغانستانی مقیم اصفهان به قلم سرکار خانم معصومه حلیمی نموده است. امیدوارم همه شهدای مدافع حرم مدفون در ایران هم با تلاش دلسوزان فرهنگ ایثار و شهادت به جامعه معرفی شوند.

این شهید به فنلاند رفته بود و موقعیت مادی خوبی برایش فراهم شده بود؛ اما به همه تمایلات دنیایی پشت پا زد و به عشق حضرت زینب و در دفاع از حریم ناموس علی به میدان خطر و خط مقدم آتش و خون رفت و به عاشورای ناتمام اباعبدالله پیوست. می گفت اول حرم حضرت زینب را آزاد کنم بعد به زیارت حرم برادرش بروم. حرم زینب سلام الله که آزاد شد سرافرازانه به دیدار خود حضرت نه در کربلا که در عرش رضوان الهی شتافت و جرعه نوش می ساقی کوثر گردید.

آنچه در سوریه رقم خورد و خروش رزمندگان شیعی، جبهه توحش و عصیان به پشتیبانی غرب و صهیون را به شکست کشانید دستاورد انتقال صحیح فرهنگ جهاد و مقاومت از دوران دفاع مقدس به نسل جدید جامعه بود. بی شک پرورش و اشاعه فرهنگ و خاطرات رزمندگان جبهه نور در دفاع از حرم آل الله می تواند زمینه ساز شکل گیری لشکر بزرگ توحید در تحقق تمدن جهانی اسلام و ظهور منجی بشریت به شمار آید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی سید حسن نصرالله در ایران بازداشت شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۴۴ ق.ظ

پیام تبریک سید حسن نصرالله به پزشکیان

 

انتشارات یازهرا به قلم محمدعلی صمدی مجموعه کتابچه های کوچکی را برای معرفی شهدا و دفاع مقدس منتشر نموده که هم ارزان و هم زود قابل خواندن است.

یکی از این کتابچه ها اسمش هست سید حسن که به معرفی شخصیت سید حسن نصرالله دبیرکل غیور حزب الله لبنان می پردازد.

در صفحه 14 کتاب ماجرای دستگیری سید حسن در فرودگاه مهرآباد توضیح داده شده است:

من در هیچ جا بازداشت نشده ام، به جز یک جا؛ ایران! آن هم بعد از پیروزی انقلاب و در جمهوری اسلامی!

در سال 1361 تصمیم گرفتم به قم بروم. بدون خانواده و تنهایی راه افتادم. در هواپیما چند نفر لبنانی بودیم که یکی شان ریشش را تراشیده بود و دختر غیر محجبه ای همراهش بود. وارد فرودگاه مهرآباد شدیم، کسانی که بی حجاب بودند یا ریششان را تراشیده بودند، به سادگی رد شدند، اما مرا با لباس روحانی و چند نفر دیگر که ریش داشتند، کناری نگه داشتند و اجازه رفتن ندادند.

نیمه شب ماشینی آمد و ما را به بازداشتگاه برد. ما را داخل اتاقی کوچک و در یک ساختمان حبس کردند. دو روز آنجا بازداشت بودم. شخصی آمد و چند ساعت از من بازجوی کرد و درباره لبنان نیز بازجویی نمود. بعد از گذشت دو روز از بازداشتم که زیر نظر اطلاعات نخست وزیری ایران بود بازجو به سادگی از من عذرخواهی کرد و آزاد شدم! آن دو روز خیلی سخت گذشت و برای من خیلی دردناک بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خوب، بد، لازم

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۴۹ ق.ظ

نحوه رقابت سالم در محیط کار! - آکادمی عصر ایده

 

رقابت درون گروهی نیروهای ارزشی هم خوب است هم بد؛ اما به هر حال اجتناب ناپذیر است.

بالاخره یک طیف از این بچه ها به ارکان قدرت می چسبند و شیرینی پست و پول را با همه وجود می چشند. همه البته اینطور نیستند اما خیلی ها جنبه پول دار شدن و دسترسی نامحدود به امکانات مادی را ندارند. از طرفی هم رویشان نمی شود از شعارهایی که پیش تر داده و به همان واسطه به قدرت رسیده اند را کنار بگذارند.

چه کار می کنند؟

می شوند مثل کسی که حال ندارد طرف قبله بچرخد می گوید قبله را بچرخانید طرف من. شروع می کنند به تئوریزه کردن فرهنگ اشرافی گری و خوی تجمل پرستی و رفاه طلبی و رانت خواری آنهم به ظاهر مبتنی بر فرمایشات دین. الی ماشاءلله مداح و منبری همراه و نمک گیر هم دارند. در کنارش تلاش میکنند با سیاه نمایی و اتهام زنی، رقبای ارزشی را در اذهان عموم تخریب نمایند.

از این منظر رقابت درون گروهی اگر چه تلخ و گاه زیان بار است؛ اما لااقل باعث می شود مرزهای انقلابی اصیل و انقلابی مغشوش هویدا شده و هنجارهایی چون ساده زیستی و عدالت ورزی و پاک دستی حکام به فراموشی سپرده نشود. به نظرم این چرخه پایان ناپذیر و ادامه دار خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دور دوم انتخابات

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۹ تیر ۱۴۰۳، ۰۴:۵۵ ق.ظ

انتقاد تند پزشکیان به جلیلی و مخالفان توافق : این‌ها را ول کنید نمی توانند  نان شب‌شان را تامین کنند / حالا از کسب درآمد بدون مذاکره می گویند -  خبرآنلاین

 

اینطور که از قرائن و اخبار غیر رسمی بر می آید انتخابات به دور دوم کشیده شده است.

دو نفری بیشترین رای را کسب کرده اند که بیشتر شبیه مردم بودند.

یک هفته فرصت داریم به مردم بقبولانیم فراتر از مباحث جناحی و رویکردهای سیاسی با درنظر گرفتن برنامه ها و رویکردهای اقتصادی نامزدها دست به انتخاب بزنند.

به یقین بخش اصلی بدنه حامیان قالیباف به جلیلی رأی خواهند داد اما ممکن است بر اثر القائات سوء رسانه های مجازی بعضی نیز با کینه ای که از جلیلی به دل گرفته اند به آرای سفید رو بیاورند.

اصلاحات بدنه مردمی ندارد و قطعا به دنبال تحریک و بسیج طیف برانداز می افتد. بخشی از مردم عادی رأی نداده اند. بخش مهمی از آنهایی که به پزشکیان رای داده اند نگاه جناحی نداشته اند و ممکن است تغییر عقیده بدهند. یک هفته فرصت داریم طرحها و برنامه های اقتصادی جلیلی و شعارها و ایده هایی که او در راستای آسیب شناسی معضلات و ارائه راهکار برون رفت از مشکلات و پیشرفت و آبادانی ایران عزیز به عنوان الگوی مردمسالاری دینی در چنته دارد به گوش لایه های غیر جناحی اجتماع برسانیم. توکل بر خدا.

تجربه میدانی دو مرحله انتخابات سال 84 از ذهنم بیرون نمی رود. نگاه جلیلی به مقوله قدرت، نگاه تمدنی و تکلیفی است. برای همین بیشترین میزان رعایت اخلاق را در کنش سیاسی او شاهد بوده ایم. دوستانی که میخواهند برای جلیلی تبلیغ کنند یادشان باشد نگاه مادی و دنیایی و ابزاری به انتخابات نداشته باشند. با توکل بر خدا و استعانت از او ان شاءالله حرفها بر دل مردم اثر خواهد گذاشت. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این موکب عدس پلو با نازخاتون میدهد!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۵:۱۸ ب.ظ

photo_2024-03-19_09-42-15_ej82.jpg

 

دوست عزیز!
اینجا که ایستاده ای سالهای سال حسین می ایستاد و با ذوق و لبخند، عَلَم عشق به ایران و اسلام و انقلاب و ولایت و شهدا را برافراشته نگاه میداشت.
سال پیش همینجا از موکب غدیر تا بزم نورانی یاران شهیدش پر گشود.
به یاد آزاده خط شکن عرصه های رزم و فرهنگ و قلم و عدالت، محمدحسین منصف، دست در دست شهدا پرچم سربلند کشورت را همیشه برافراشته نگه دار.

 

 

خانم حسین زنگ زد. گفت امسال هم مثل هر سال موکب غدیر را البته این بار در غیاب حسین در کنار مخابرات برقرار خواهند کرد. متنی خواست برای بنر، چند خط بالا را نوشتم. روح حسین شاد. پارسال شب عید غدیر موکب را که بر پا کرد نماز جماعت را آورد سر خیابان. مغرب و عشایش را خواند و رفت.

خانم حسین یک عمر پای این مرد ایستاد. می گویم مرد حواستان باشد حسین یک مرد معمولی نبود. زندگی با او صبر عظیمی می خواست. همان روزهای اول زندگی پیش از آنکه راهی خانه مشترک شوند حسین رفت به جبهه و حدود هفت سال بعد برگشت. نامه نوشت به خانمش برای جدایی وکالت و اختیار دارد. این زن بانوی روزهای سخت و تربیت شده مکتب زینب کبری بود. جوانی اش را در انتظاری که پایانش نامعلوم بود پای عشقش قربانی کرد.

بعد از اسارت هم آدمی نبود یکجا بنشیند. انواع کارهای فرهنگی بزرگ و پر دردسر مثل راه اندازی کاروان پیاده حرم امام و راهیان نور کشوری و استانی و برپایی نمایشگاه شهدا و ... را دست گرفت. حالا این کارهایش یکطرف، عدالتخواهی و آزادی بیان و رک گویی هایش نسبت به مسئولین باعث کینه بعضی از آنها می شد. انواع تهمتها را نثارش می کردند. بی دلیل می انداختندش زندان. کتکش هم زدند. شلاق هم زدند. رد صلاحیتش کردند، خانه اش را تفتیش می کردند و... حسین کم نیاورد خانمش هم پا به پای او ایستاد. 

سر فتنه فحشا چقدر تهدیدش کردند. نه حسین میدان را خالی کرد نه خانمش ترسید.

شبها با بلندگویی که سرودهای حماسی و ملی از آن شنیده میشد می رفت وسط تجمع اغتشاشگران چای و نبات و آب معدنی پخش می کرد. بعد می نشست با صبوری و لبخند بحث می کرد. خیلی ها میدیدند آزاده زخم خورده ای که به خیلی از مسائل جاری نقد جدی دارد اما پای انقلاب ایستاده، از دوست و دشمن صدمه دیده اما اسلام و نظام را تنها نمیگذارد تحت تأثیر قرار گرفته و میدان را ترک می کردند. ایران که ولز را برد کلی پرچم کوچک سه رنگ تهیه کرد آورد بین ماشینها و مردمی که شادی می کردند پخش کرد. تمام آن مدت فقط یک بار از کوره در رفت و خونش به جوش آمد. جلوی آنهایی که بعد از باخت ایران پرچم آمریکا را دست گرفته و هلهله می کردند می گرفت و با بغض می پرسید یعنی حاضری بخاطر هر مخالفتی که داری پرچم دشمن کشور خودت را دست بگیری، خوار و خفیف شوی و ملتت را بفروشی؟

حسین عشق عجیبی به پرچم ایران داشت. هر جا موقعیتی دست میداد پرچم را برافراشته نگه می داشت و بین دیگران هم پخش می کرد. توصیه کرده بود اگر عمرش باقی نبود در تشییع جنازه اش هم پرچم ایران را سر دست بگیرند. در تشییع حسین خانمش و خیلی های دیگر پرچم ایران و تصاویر شهدا را سر دست گرفتند. امروز که تماس گرفت گفت به یاد حسین می خواهم در موکب غدیر به مردم شام بدهم. حسین عدس پلو با نازخاتون را خیلی را دوست داشت. همین را پخش می کنم خودش و مردم خوشحال شوند. رحمت الله علیه.

پارسال کارها داشت به تأخیر می افتاد. عجله ای و هول هولی شده بود. حسین ایستاد و با کمک چند نفر خیلی زودتر از آنچه تصور می شد ستون خیمه موکب را برافراشت و کارها را راه انداخت. یکی پرسید چقدر زود کار را تمام کردی؟! با دست تصاویر شهدا را نشان داد. گفت مگر نمی بینی اینهمه شهدا آمدند به کمک؟ ساعاتی نگذشت که شهدا او را با خود بردند. مردی که عمرش را پای عدالت گذاشت در شب بیعت با امام عدالت به موکب وصال با ساقی کوثر فراخوانده شد. دوست جانبازی می گفت حسین را بعد از خاکسپاری در خواب دیده است. برایش تعریف کرد مرا از تابوت که درآوردند و در خاک گذاشتند دستم در دستان حضرت زینب بود. حسین خیلی صبور بود. بلاهایی که سرش آوردند هر که بود چپ میکرد. حسین خیلی زحمت کشید. تا لحظه آخر عمرش پای امام و انقلاب و شهدا ایستاد و به فکر برافراشته نگه داشتن یاد و راه خدا بود. شادی روحش صلوات.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیدِ بغداد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۲۸ ق.ظ

دانلود و خرید کتاب سید بغداد محمد طعان ترجمه محمد رضا شیخی محمدی

 

کتاب سید بغداد را خواندم و لذت بردم اما؛ ضعفی نگران کننده هم داشت که نمی شود کتمان کرد.

تبدیل اندیشه های دینی به اثر هنری از ایده تعزیه خوانی آغاز شد که تا کنون ادامه یافته.

کتاب دکتر و پیر اثر شهید هاشمی نژاد یک گام تاریخی در راستای تبدیل مباحث عمقی ایدئولوژیک به محصول نسبتا هنری جذاب بود. کتابی با موضوع حجاب را در همین وبلاگ معرفی کردم که استدلالهای موافقین و مخالفین آن را در قالب داستان بلند طراحی کرده بود که در نوع خود جالب بود. این کتاب، دختران آفتاب نام داشت که به پیشنهاد یکی از دوستان خواندم و انصافا لذت بردم، هر چند کمی طولانی و گاه ملال آور بود.

کتاب سید بغداد اثر یک پزشک لبنانی ساکن فرانسه به نام دکتر محمد طعان است که پیش تر سناریست بوده و بعدها به عرصه نگارش رمان رو آورده است. این کتاب به زبان فرانسه نوشته و سپش به فارسی برگردانده شده است. یک جورهایی خلق داستان شباهت داشت به سریال شب دهم جناب حسن فتحی که نمیدانم دکتر طعان آن را دیده و ایده اش را از آن برداشت کرده یا نه.

کتاب سید بغداد، تلاش مخلصانه یک پزشک لبنانی برای ادای دین به مکتب شیعه و بیان توحش صدام و حزب بعث و ناجوانمردی و ادعاهای پوچ آمریکاست که از این منظر بسیار با ارزش است. خیلی از اهالی هنر انگار کورند و فراتر از رویاها و خلسه جنسی دغدغه ای نداشته و واقعیتهای اطراف را نمی بینند. محمد طعان تلاش کرد آموزه هایی از مکتب شیعه را در جوامع غربی معرفی کند. به هر حال هر اثری که در فرانسه منتشر یا ارائه شود به طور معمول در دنیای غرب دیده خواهد شد. از این بابت باز هم از این نویسنده توانا باید تشکر کرد؛ اما

برادر بزرگوار ما جایی از کتاب، خرافه ای را هم جزو مذهب جا زده که درست نیست. علمای شیعه معتقد به شناخت میزان نفوذ شیطان در وجود انسان از طریق ریختن سرب مذاب در آب سرد و قضاوت پیرامون شکل حاصل شده نیستند. نویسنده ارجمند اطلاعات خوبی پیرامون تاریخ سیاسی عراق، وضعیت جغرافیایی و تفاوت نگاه قبایل  مختلف عرب و کرد و ... داشت. دو جای داستان هم تأکید کرد صدام آغازگر جنگ بر ضد ایران بوده است. ای کاش زحمت می کشید پیرامون مبانی شیعه در عصر غیبت هم تحقیقی صورت می داد. متأسفانه دو بار در کتاب تأکید می کند وظیفه شیعه در عصر غیبت صرفا عزاداری و گریه و انابه و استغفار است و باید دست روی دست بگذارد، بنشیند تا گناه در عالم فراگیر شده و روزی امام عصر ظهور نماید!

واقعاً این همه احکام دین پیرامون امر به معروف و نهی از منکر، ظلم ستیزی، ضرورت یاری رساندن به مظلوم، حمایت از مستضعفین، اهتزاز شعائر الهی، احکام قضا و دیات و ارث، جهاد و نفی سبیل و... ارزش مطالعه و تدقیق نداشت و نویسنده را با ابعاد اجتماعی دین آشنا نمی ساخت؟ اسلام آیین فردی و مناسکی و اخته شده نیست و برای اداره زندگی بشر از گهواره تا گور برنامه دارد. اسلام اجازه سکوت در قبال ظلم و اعانه بر اثم را نمی دهد. منتظر واقعی حضرت برای یاری رساندن دین و اجرای احکام الهی تلاش می کند و می داند که حضرت در زمان ظهور نیازمند پایگاه اجتماعی و یاورانی آماده و پا به رکاب است. انتظار حقیقی عین شهادت طلبی است. هر که خواهان ظهور حضرت حجت و اشاعه فرهنگ ولایت و امامت است ندای هل من ناصر سالار شهیدان را در هر نقطه ای از تاریخ که ایستاده باشد لبیک می گوید و زمینه ظهور را با ترویج فرهنگ مقاومت و حق باوری و ظلم ستیزی مهیا می سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سخت ترین نبرد دریایی پس از جنگ جهانی دوم

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۱۸ ب.ظ

سخت‌ترین نبرد دریایی پس از جنگ جهانی دوم ضد نیروهای یمنی

 

آسوشیتد پرس: "فرماندهان نیروی دریایی آمریکا اذعان کردند که عملیات ضد نیروهای یمنی در دریای سرخ شدیدترین نبرد دریایی پس از جنگ جهانی دوم است. اذعان فرماندهان نیروی دریایی آمریکا به سخت بودن نبرد با رزمندگان یمنی در حالی است که آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا هم با ارائه گزارشی از ناتوانی واشنگتن در تقابل نظامی با جنبش انصارالله یمن خبر داد.

بر این اساس، این آژانس وابسته به وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) اعلام کرد: ائتلاف دریایی بین المللی به رهبری آمریکا که با هدف مقابله با حملات جنبش انصارالله یمن به کشتی‌های بین المللی (صهیونیستی) تشکیل شد موفق به رسیدن به اهداف خود نشد."

مستحضرید که مجاهدان یمن بعد از سالها مقاومت و درگیری با ارتش های عربی به سرکردگی آل سعود و تحمل محاصره شدید اقتصادی و نطامی با اتکال بر خداوند متعال، مردانه پا به میدان جهاد در راه آزادی قدس گذاشته و برگ زرین افتخار و رشادت را در تاریخ نهضت های آزادی بخش دنیا به نام خود ثبت نموده اند. درود به غیرت این مردان بزرگ و حماسه آفرین و تاریخ ساز که با تکیه بر ایمان و عشق و معنویت و ایثار، نفس رژیم غاصب صهیونیسیم و حامیان وحشی و به ظاهر قدرتمندش را به تنگ آورده اند.

روح حاج قاسم سلیمانی، روح حسن ایرلو، روح امام و شهدا شاد. دم رهبر مقتدر و تمدن ساز ما سید علی خامنه ای گرم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به بهانه خاطرات ناب

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۱۷ ب.ظ

کتابیوم - کتاب خاطرات ناب چاپ 1

 

کتاب خاطرت ناب کاری از آقای محمد محمدی منتشر شده از سازمان حفط آثار قم را خواندم. دستش درد نکند.

چند نکته عرض کنم:

یک. طرفدار کارهای کوچک و کم حجم هستم به خصوص در اتوبوسهای راهیان نور برای زائرانی که به اقتضای جو، هوس خواندن کتابی پیرامون خاطرات شهدا را دارند این نوع کارها مناسب تر است.

دو. با توجه به محدودیت امکانات نشر اولویت باید با چاپ آثار و خاطراتی باشد که تا کنون ثبت و منتشر نشده اند. اگر هم قرار است کتابهایی به صورت گرته برداری و تألیف منتشر شود بهتر است سمت و سو و مبنای گردآوری و چینش خاطرات مشخص بوده و نیز اثرگذاری و نتیجه بخش بودن محتوای آن بیشتر مورد دقت قرار بگیرد.

سه. به دوستان یکی از موسسات انتشاراتی که سبک گرداوری و تالیف داشتند همواره تأکید می کردم سعی تان این باشد کتابی منتشر کنید دیگران به عنوان ماخذ و منبع به آن رجوع کنند نه اینکه همه اش خودتان به کارهای دیگران به عنوان منبع استناد کنید. به عنوان یک نیمچه نویسنده عرصه پایداری گاهی از اینکه می بینیم در فضای مجازی یا بعضی نشریات خاطراتی از قلم این حقیر بازنشر گردیده یا در کتابی مثل همین خاطرات ناب که از کتاب دل و دریای من (انتشار یافته در مازندران) هم مطالبی بیان گردیده خوشحال شده و سر شوق می آیم. از این بابت از مولف اثر هم سپاسگزارم. متاسفانه بارها نیز دیده ام بعضی افراد خاطرات شهدا یا حتی مطالب متفرقه ای که در وبلاگ منتشر کرده ام را به نام خود یا بدون ذکر منبع منتشر میکنند که از دستشان دلگیر شده ام.

چهار. یکی از مشکلات مرتبط با حوزه نشر آثار دفاع مقدش ضعف در گستره توزیع و محدودیتهای ناموجه جغرافیایی است. گاهی یک کتاب خوب و پربار به همین دلیل در همان استانی که چاپ شد دفن می شود و به نقاط دیگر نرسیده و در اختیار سایر پژوهشگران این حوزه قرار نمی گیرد. تجربه کرده ام گاه کتابی را به کتابخانه ای در شهری دور دست فرستاده و بعدها دیده ام که کسی در جایی از مطلب آن استفاده کرده که بسیار برایم موجب شعف بود. خوب است خیرین عرصه فرهنگ تلاش کنند کتابهایی که تیراژ پایین و یا ناشر محلی دارند را به کتابخانه های مختلف کشور ارسال و اهدا نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

محمدحسین منصف

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۳، ۱۲:۱۸ ق.ظ

photo_2024-06-14_00-09-16_9g3i.jpg

 

سنگ قبرها یک رسانه اند. فرصتی برای انتقال پیامی موجز و جامع از مرام و مسلک صاحب قبر. فکرش را نمی کردم روزی متن سنگ نوشته مزار حسین را به من بسپارند. سعی کردم هر آنچه بتواند شخصیت او را در حصار محدود کلمات خلاصه کند و عصاره منش و سلوک و اندیشه اش باشد را در این دو خط بگنجانم. آزاده ای که هیچ گاه اسیر نشد. تا بود در راه خدا آرام نگرفت، ایستاده زیست، ایستاده جان داد و در شب عید غدیر تا موکب عشق و دلدادگی شهدا پر گشود.

امیدوارم نسلهای بعد وقتی این سنگ نوشته را می خوانند در طریقت او کنکاش نموده و عدالت خواهی و مبارزه و خستگی ناپذیری اش در راه خدا را شناخته و بستایند.

روحت شاد حسین. شب جمعه ست، شب شهادت امام پنجم ما. ممنون میشوم برای این دوست خوبم فاتحه ای هدیه کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نقاش خاطره ها

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۳، ۰۴:۱۸ ب.ظ

کتابیوم - کتاب نقاش خاطره ها چاپ 1

 

کتاب "نقاش خاطره ها" را یک بار خواندم و دو بار لذت بردم! چرا دو بار؟

یک دلیلش به خاطر نثر روان و شیوای کتاب و کشش و جاذبه ای است که در داستان وجود داشت؛

یک علتش هم بر می گردد به نویسنده کتاب یعنی سرکار خانم سارا مصطفی نژاد از دختر خانم های دهه هشتادی که گویا این قصه را در سن چهارده سالگی نوشته و بی شک جای تحسین و تقدیر فراوان دارد.

موضوع کتاب درباره خرمشهر از اشغال تا آزادی است. دفاع مقدس و فراز و فرودها و آدم های آن حق بزرگی بر گرده تاریخ و ادبیات ایران عزیز دارند. امیدوارم همه هنرمندان در سطحی شایسته به ادای دین نسبت به این بخش نورانی و پرافتخار تاریخ کشورمان همت بگمارند.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا