اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زینب ثانی» ثبت شده است

حسینیه معلی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ۰۸:۳۱ ق.ظ

پخش «حسینیه معلی» از امشب در شبکه سه سیما - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و  جهان | Mehr News Agency

 

من اتفاقا با مداحی های میثم مطیعی اصلا حال نمی کنم. سلیقه است دیگر. روضه های او را دوست ندارم. البته بعضی نوحه های حماسی اش در تشییع شهدای مدافع حرم انصافا دلچسب است.

برنامه تلویزیونی حسینیه معلی را هم بدون اشکال نمی دانم. بعضی کارشناسان برنامه در این سطح نبوده اند. این که یک مشت پیرمرد را از راه دور بیاورند سر پا بایستند تا چند جوان تحت عنوان کارشناس برنامه که در سن فرزندان آنها هستند بخواهند سر جای خود نشسته و اعلام نظر کنند درست نیست. رقص مرد هم که توأم با تکان دادن تحریک آمیز پایین تنه باشد اشکال شرعی دارد. چنین نقدهایی گاه در بعضی سری های این برنامه وجود داشته است.

اما از حق نگذریم حسینیه معلی یک شاهکار رسانه ای است که جریان معنوی و فرهنگی جامعه را تقویت می کند. همین سری جدید که در ایام شعبانیه برگزار می شود بسیار شاد و جذاب است که نقاط قوّت آن بر خرده ضعف هایش می چربد. شخصیت نزار قطری بسیار دوست داشتنی ظاهر شده، میثم مطیعی در تحلیل و نقد و نظر، نکات آموزنده ای بیان می کند. شخصیت با وقار نریمانی و لبخندها و شیطنتهای به موقع بنی فاطمه و اجرای شیرین نجم الدین شریعتی از محاسن و جاذبه های خوب این برنامه است. شرکت کننده ها اغلب حرفه ای و زیبا اجرا می کنند. حضور اقوام از کرد و ترکمن و عرب و آذری و لر و... به خصوص عزیزان اهل سنت محب اهل بیت یک حرکت استراتژیک فرهنگی در راستای رفع توطئه و فتنه دشمن و مقوّم مبانی نظام دینی است.

به سهم خودم به سازندگان و اتاق فکر این برنامه عرض خسته نباشی و دست مریزاد دارم. اجرشان با ام الشهداء و حجةالله علی الحجج، صدیقه طاهره سلام الله علیها.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دلش آنجا بود

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۲، ۱۱:۱۶ ق.ظ

فردا؛ تشییع شهید عبدالصالح زارع در قم - مشرق نیوز

 

عاشق قم بود و با جان و دل به زیارت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها می رفت. تولدش در شب شهادت پدر فاطمه معصومه بود. نام و جان و دلش با عمه سادات گره خورده بود. با اصرار او بود که خانواده اش به قم نقل مکان کردند. خودش هم دلش می خواست ساکن قم بشود.

 یکی دیگر از مکان هایی که صالح موقع آمدن به قم حتماً باید به آن جا می رفت، گلزار شهدای این شهر بود. در گلزارعلی بن جعفر علیه السلام، لحظاتی را تأمل می کرد و با دقت به تصاویر شهدای مجاهد عراقی و یا شهدای سایر کشورها نگاه می انداخت و برایشان فاتحه می خواند. به زیارت شهدای درگیری با پژاک هم می رفت. می گفت: تعریف شهیدان ولی الله صحرایی و عاصمی و آوازه مجاهدت هایشان را بسیار شنیده ام.

هر بار تماس داشت می گفت: سید! تو با شهدا مأنوسی. هر وقت به زیارتشان رفتی، یا در سفرهای راهیان نور، به یاد من هم باش.

می دانستم او بیشتر از من در حال و هوای شهادت است و با یاد شهدا انس دارد. آمده بود منزل ما. دید بخشی از دیوار را با تصاویر سرداران شهید زینت داده ام. جای تصویری خالی بود. گفت: این قسمت را نگهدار، باید عکس مرا بچسبانی.

در میان همه روضه ها با روضه مادرمان، حضرت زهرا سلام الله علیها، حال دیگری پیدا می کرد. گریه که می کرد معلوم بود از ته دل و از عمق جانش سوخته و در مصایب ام ابیها طاقت از کف داده است. مدتی آهنگ پیشواز تلفن همراهش هم روضه جانسوز خانم بود.

پیکرش را که آوردند، دیدم انگار همه چیز مطابق میلش پیش رفته است. شهید شده است. پیکرش را به قم آورده و می خواهند در حرم عمه سادات طواف بدهند. قرار است او را در گلزار شهدای قم به خاک بسپارند. مانده بود فقط روضه حضرت زهرا، که نور علی نور بشود. نشستم کنار پیکرش. زانو زدم، صورتش را که مثل قرص ماه می درخشید بوسیدم و روضه مادر پهلوشکسته اش را خواندم.

خیابانی در قم را به اسم او نامگذاری کرده اند. حالا عبدالصالح زارع، بخشی از هویت و تاریخ این شهر مقدس است.

راوی: حجت الاسلام سید حرّ کاظم زاده، از دوستان شهید/ کتاب عبد صالح/ انتشارات مطاف عشق

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بانوی اول ایران

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۰۸ ب.ظ

حرم فاطمه معصومه - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

ابراهیم اگر ابراهیم شد و خوش درخشید نمیتوان نقش بانوی بزرگی چون هاجر را در زندگی او نادیده انگاشت. به پیامبر خدا آنقدر ایمان داشت که بپذیرد با طفل شیرخوارش در صحرا تنها بماند. شیطان در قالب پیرمردی خیرخواه به سویش رفت بلکه احساسات مادرانه اش را برانگیزد تا مانع از عزم ابراهیم برای ذبح اسماعیل شود. هاجر اما گفت تسلیم محض خدا و پیامبرش هستم و بس. دل ابراهیم قرص شد و در مسلخ عشق سربلند تاریخ گردید.

موسی اگر موسی شد دل دریایی مادرش یوکابد بدرقه راهش در امواج سهمگین نیل بود و اراده زن پاکدامن تاریخ سازی چون آسیه او را از کاخ ستم تا میعاد نبوت و هدایت، همراهی نمود.

یک محمد بود و یک خدیجه. ایثار مادر امت آنقدر بزرگ بود که رسول الله شهادت بدهد اقامه دین مدیون عظمت وجود و شخصیت آسمانی این بانوی بزرگ است.

خطبه فدکیه در حقیقت خطبه ولاییه بود. فاطمه کمر به حمایت حق بسته بود. مثل شیر می غرّید و از ولایت علی دم زده و غاصبان را رسوا می نمود. امروز اگر سیرت و غیرت علوی اسوه مردان عالم است به برکت بیان و منطق و کلام فاطمی است.

زینب عصاره فاطمه و علی بود. شیر زن دشت کربلا که افشاگری و روایتگری حکیمانه اش مکمل نهضت عاشورا شد. بنیان یزیدیان را برباد داد و مبدأ خیزش ابدی مستضعفان جهان در تأسی به قیام اباعبدالله گردید.

یک اسلام است و یک فاطمه معصومه. قم اگر قم است و آشیانه آل محمد(ص)، حوزه اگر حوزه شد و مادر انقلاب گردید، ایران اگر مهد بیداری جهان شد و پرچم آزادگی ملتها در مبارزه با ظلم را در پهنه گیتی به اهتزاز درآورد مرهون شمع وجود دختر موسی بن جعفر است.

نقش زن در اسلام را اگر میخواهید بدانید به عظمت وجود بانوانی بنگرید که محور اندیشه حماسه و ایمان قرار گرفته و حیات نور دین و فطرت را در هجوم سیاهه بیداد و عصیان و تغافل و غارتگری، محافظت نمودند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در پناه فاطمه معصومه سلام الله علیها

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۴ مهر ۱۴۰۲، ۱۱:۰۸ ق.ظ

زندگی روحانی شهید محمدحسن دهقانی

 

خادم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها حجت‌الاسلام محمدحسن دهقانی محمدآبادی، استاد حوزه و شهید مدافع حرم، در اولین روز مردادماه سال1357 در خانواده‌ای مذهبی در شهربابک متولد شد.

از آخرین فعالیت‌های تبلیغی این شهید ولایتمدار، حضور تبلیغی رزمی در جمع مجاهدان و مدافعان حرم در تابستان سال97 بود. درنهایت نیز در اعزام دهه آخر صفر، در روز اربعین در منطقه ریف سوریه در مجلس روضه اباعبدالله علیه السلام به شهادت رسید.

شهید دهقانی وصیت کرده بود: "مرا در قم دفن کنید تا در پناه بی‌بی فاطمه معصومه سلام الله علیها باشم که سال‌ها جیره‌خوارش بوده ام. مقداری تربت سیدالشهدا علیه السلام و مقداری از تربت شلمچه شهدای بزرگ همراهم بگذارید شاید مشمول شفاعت آن‌ها شوم، همچنین دستمال مشکی اشکم که خدا قبول کند در روضه‌هایم همراهم بوده آن را هم همراه بگذارید."

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حضرت معصومه در کربلا!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۴:۵۰ ق.ظ

حضرت معصومه (س) - همشهری آنلاین

 

از روز قبل که در مسیر عملیات به طور مخفیانه به نزدیکی سنگرهای دشمن رفته بودیم آب قمقمه هایمان به اتمام رسیده بود. هوای گرم و آتشین دشت های اطراف مهران و کیلومترها پیاده روی با کوله ای سنگین و مهمات و ... طاقتمان را طاق نموده بود. نیمه های شب عملیات شروع شد. جست و خیز و تکاپوی جنگ، تشنگی را از یادمان برد؛ اما اندکی بعد، جراحتی که بر بدنم نشست و خونی که از تن رفت تشنگی را به خاطرم آورد. همراه چند مجروح دیگر به عقب برگشتم تا توسط نیروهای امداد به بیمارستان صحرایی منتقل شوم.

نشانه هایی که گذاشته بودیم براثر شدت آتش درگیری از بین رفته بود. راه را گم کردیم. یکی دستش یکی پاهایش یکی جای جای پیکرش زخمی بود. به همدیگر کمک می کردیم و زیر پر و بال هم را می گرفتیم. این وضعیت با توجه به ضعف و خستگی شدیدی که داشتیم باعث کندی حرکت ما می شد. گاهی مقابل عراقی ها در می آمدیم. یکی دوبار با آنها درگیر شدیم که به خیر گذشت. احتیاط می کردیم که در تیررس دشمن نباشیم. خمیده و دولا دولا راه می رفتیم. واقعا دیگر نای حرکت نداشتیم. ما گم شده بودیم و اصلا نمی دانستیم در خط دشمن هستیم یا جبهه خودی. خبری از نیروهای خودی نبود. از یافتن آب هم ناامید شده بودیم. سنگ بزرگی پیدا کردیم که حال غار داشت. می شد به عنوان پناهگاه از سایه آن بهره بود و برای ساعاتی از تیررس دشمن خارج شد. خودمان را رساندیم و زیرش دراز به دراز افتادیم. دوست نداشتیم ناامیدی به سراغمان بیاید؛ اما فقط معجزه می توانست ما را از آن وضعیت بغرنج خارج کند. درد داشتیم وناله می کردیم. ان قدر تشنگی به ما فشار آورد که علف های هرز کنار تخته سنگ را چیدیم و به دهان گذاشتیم تا رطوبت آن مقداری از شدت عطش جانکاهمان را کم کند.

سعی کردم به زخم های دوستانم رسیدگی کنم و کمی جلوی خون ریزی شان را بند بیاورم. خواب به چشمانمان نمی آمد. گویا نزدیک اذان صبح بود. شاید این آخرین نماز صبحی بود که می خواندیم. حال معنوی خاصی داشتیم. تیمم کردیم و نماز را خواندیم. به چهره خسته و خون آلود و تشنه همدیگر که نگاه کردیم حسی مشترک در نگاه همه به چشم می آمد. احساس می کردیم اینجا با این حالت یا شهید می شویم یا اسیر. نشستیم و با هم به آهستگی زیارت عاشورا را زمزمه کردیم. چقدر هم در آن شرایط می شد حال و هوای عاشورا را حس کرد و عطش طفلان اباعبدالله را درک نمود و با اصحاب کربلا همنوا شد.

یک آن احساس کردم گنبد زیبای حرم حضرت معصومه مقابل چشمانم می درخشد. نور امید در دلم زنده شد. رو کردم به دوستانم و گفتم: رفقا! بیایید هر کدام برای حضرت معصومه صد تومان نذر کنیم تا آبی پیدا کنیم. این خانم خیلی پیش خدا آبرو دارد. این خانم بانوی کرامت است و دست رد به سینه دلدادگانش نمی زند...

پیشنهادم را پذیرفتند. هر کس در خلوت خود به نجوا نشست و مشغول دعا و زمزمه شد. روشنایی آسمان توی چشم می زد. احساس کردم باوری درونی مرا به بیرون فرا می خواند. یقین داشتم لطفی شامل حال ما شده و در آن تپه ماهور خشک هم دستمان به آب خواهد رسید. هر چند با ظواهر امر جور در نمی آمد.

یاعلی گفتم و در مقابل نگاه های متحیر دوستانم بیرون رفتم. چهار دست و پا حرکت می کردم که از دید احتمالی دشمن در امان باشم. نیم خیز و سینه خیز حرکت می کردم. زانوها و دست هایم از سختی زمین سنگلاخی و سفت و تیغ های تیز بیابان پر خون شده بود. کمی که رفتم چشمم به پرنده کوچکی افتاد که در نقطه ای می نشست و بلند می شد. این حالت را چند بار دیدم. حدس زدم باید خبری باشد. به طرفش که رفتم چشمم به چشمه ای زیبا افتاد که از ته چاله ای می جوشید و بعد در داخل یک شیار جاری می شد. نی هایی کوچک و مقداری علف اطراف آن را پوشانده بود و زیبایی خاصی به آن آب زلال می داد. خدا شاهد است با وجود تشنگی فراوان حتی قطره ای آب از آن چشمه زیبا و زلال ننوشیدم. با هر زحمتی برگشتم و رفقا را خبر کردم. باورشان نمی شد و شاید گمان می کردند خیالاتی شده ام. اما به هرحال پذیرفتند که همراهم بیایند.

بالاخره همه از آن آب گوارا که هدیه حضرت معصومه بود نوشیدیم. هر چند این آب خوردن باعث شد خونریزی زخم هایمان بیشتر شود ولی به هر حال اگر شدت تشنگی ادامه می یافت حیاتمان به اتمام می رسید. خدا را شکر کردیم و مسیری را انتخاب کردیم و به سختی جلو رفتیم. بالاخره به لطف خدا خط خودی رسیدیم و از آن معرکه نجات پیدا کردیم. فکر می کنم چند ساعتی بیهوش شدم. به خودم که آمدم خبر آزادسازی شهر مهران تمام آن لحظات سخت را برایم شیرین ساخت. خدا را شکر کردم که زنده ماندم و خبر این پیروزی را شنیدم. دست بر سینه گذاشتم و از راه دور سلامی به آستان کریمه اهل بیت دادم. من و همرزمانم لطف خانم را هرگز فراموش نمی کنیم.

احمد محلوجیان/ آخرین حلقه رزم جلد دوم ص 130 سید حمید مشتاقی نیا/ اداره کل حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس استان قم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از جمکران تا حلب

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۳۶ ب.ظ

اولین باری که درباره شهیدی به مصاحبه رفتم نوجوان بودم با برادر شهید در مسجد نشستم یک ساعت مانده به اذان مغرب.

برادر شهید آن موقع حال و هوای خاصی داشت و از منظر ما در شرف شهادت  بود و به قول بعضی خانمهای مذهبی سن بالای مجرد در صدور جواز معاشرت با نامحرم، شهید زنده شمرده می شد و الان البته راهش را بسیار بسیار گم کرده است.

جمله ای را با تأکید به کار برد که برای همیشه در ذهنم حک شد: شهدا خیلی از کارهایی را که ما انجام می دهیم انجام نمی دادند.

این عبارت را بعدها در زندگی سایر شهدا و بر خاطراتشان تطبیق دادم که اغلب درست بود. شهدا روی خیلی از نکات ریزی که ما به آسانی از کنارشان عبور میکنیم دقت داشتند و مراقب رفتارشان بودند.

خواندن کتاب از جمکران تا حلب، فارغ از بعضی ضعفهای نوشتاری و تایپی و تأکید مستقیم و سرسام آور بر نقل احادیث، جلوه هایی زیبا از شخصیت نورانی شهید مدافع حرم مجید عسگری جمکرانی را در ذهنم ترسیم نمود. جوانی که در دوره مادی زدگی مردمان و غلبه خودخواهی و منفعت طلبی و کام جویی بر فرهنگ ایثار و بی اعتنایی به زخارف دنیا و شادی آفرینی برای دیگران، خدا را در لحظات زندگی اش می جست. معلم ریاضی که مربی عملی درس دین بود.

نماز شبهای پر اشک، دخیل عشق به حرم فاطمه معصومه، دویدن برای گره گشایی از مردم، اخلاص در عبادت و جهاد، دغدغه داشتن برای تربیت نوجوانان، شاد نمودن دل اطرافیان، گذشت از بدی دیگران، رعایت حلال و حرام خدا چه در امور مالی چه در مسائل اخلاقی...

خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد. او با شهادت، بهترینهای امتش را جدا می سازد.

شب مهری را زیر بالش میگذاشت. صبح که از خواب بر میخاست سجده شکر به جا می اورد که روزی دیگر مجال بندگی یافته است.

مادر شهید می گفت من وقتی ناراحت می شوم که کسی بخاطر شهادت مجید به من تسلیت بگوید. عاقبت بخیری فرزند فقط جای تبریک دارد.

یک فرزند مجید عسگری مشکل بینایی داشت و عجیب به پدر وابسته بود مثل فرزند سید روح الله عمادی که مشکل جسمی داشت و آمپولهای دردناکی را که استفاده میکرد آه از نهاد پدر برمی خاست. شهدا دردها و علقه هایشان را بهانه فرار از معرکه جهاد قرار ندادند.

مجید عسگری عمری خادم امام زمان در مسجد جمکران بود، در سالروز شهادت پدر امام زمان امام حسن عسکری مجروح شد و در بیمارستان امام حسن عسکری حلب به سوی معراج پر گشود. رحمت الله علیه؛ انّا ان شاءالله بهم لاحقون.

 

انتشار کتاب «از جمکران تا حلب» در قم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با معرفت

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۰۴ ق.ظ

امام صادق فرمود خدا حرمی دارد که مکه است، پیامبر، حرمی که مدینه است و امیرالمومنین نیز حرمی دارد که کوفه است؛

اما حرم ما، در قم قرار دارد...

استمرار تفکر شیعه را باید در قم جست. 

گفتند اگر خانم را با معرفت زیارت کنید یعنی بدانید محضر چه کسی هستید، آن وقت سهمی از بهشت خواهید داشت.

بدانید معصومه نه یک امامزاده شفابخش و حاجت ده صرف، که متولی سر و سامان دهی امور حاکمیتی دین و خاستگاه ترویج اندیشه جهانی و تمدنی اسلام و رهبر جریان ساز تفکر حق و عدالت در تقابل با جبهه تباهی و عصیان است. که گفته اند مردی از قم خواهد برخاست و مردانی گرداگردش چون پاره های پولاد، محکم و استوار...

در محضر بانو که می ایستید بدانید در خیمه معارف اهل بیت و در پیشگاه عصاره فضائل و آرمانهای تاریخ ساز و نجات بخش مکتب وحی قرار دارید و در اثبات وفاداری با چنین شخصیتی، چه رسالتی خواهید داشت. آن وقت است که حق زیارت او را به جا آورده و در عرصه عمل به دین، سهمی از بهشت الهی خواهید یافت که اساس دین در حرکت و دوری از رخوت بنا شده است.

بیخود نیست که گفته اند معصومه را به نیابت از مادر بی مزارتان زیارت کنید. 

دامان پر مهر مادری او قرار است تربیت کده رهروان راستین توحید و دلدادگان طریقت هدایت و عشق و ایثار باشد.

 

گلزار شهدای قم (۱۴۰۱)|تمام اطلاعات موردنیاز برای سفر

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زیارت، معرفت و بصیرت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۲، ۰۶:۱۱ ب.ظ

شهیدی که خجالت زده شهدای گمنام بود - خبرگزاری شبستان ، رسانه حوزه دین ،  فرهنگ و اندیشه

 

طلبه شهید احمد مکیان سال 1373 در آبادان به دنیا آمد و در سال 95 در حومه حلب به شهادت رسید. او با نام مستعار احمد عباسی به عنوان یک افغانستانی در قالب تیپ فاطمیون به نبرد با داعش اعزام گردید. بنا بروصیتش در بهشت معصومه سلام الله علیها در قم در جوار شهدای افغانستانی و پاکستانی مدافع حرم غریبانه به خاک سپرده شد و روی سنگ مزارش تنها این جمله او حک گردید: "تنها پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی" علت این خواسته اش را در وصیتنامه چنین توضیح داد: "من از روی پر نور و باجمال شهدای گمنام خجالت می کشم که قبر من مشخص و جنازه ام با احترام تشییع و دفن شود ولی آن نوگلان پرپر روی دشتها و کوهها بی غسل و کفن بمانند یا زیر تانک ها له گردند…"

برش اول:

هیئتی که می رفت مشکلات عقیدتی داشتندروی فکر احمد هم تأثیرش را گذاشته بود. با آن که هر شبهه ای که مطرح می کردند می آمد و جوابش را می گرفت، اما کم کم نسبت به رهبر  انقلاب بی میل شده بود. وقتی که قرار بود مقام معظم رهبری قم بیایند، می خواستیم برویم مراسم استقبال، هر چه من و مادرش اصرار کردیم نیامد.

خیلی ناراحت شدم. وقتی چشمم به گنبد حضرت معصومه سلام الله علیها افتاد، گریه کردم و گفتم: «یا حضرت معصومه! من سلامت فکری و عقیدتی بچه ام را از شما می خواهم. کاری کنید که منحرف نشود.»

 از مراسم که برگشتیم، احمد خانه نبود. وقتی آمد خیلی شاد و سرحال بود. با دوستانش رفته بودند مراسم استقبال. به حدی نزدیک شده بودند که آقا به ایشان سلام کرده بود.

بعد از آن مراسم بود که دیدگاهش نسبت به رهبری تغییر کرد و از حامیان سر سخت رهبری شد.

برش دوم:

احمد دفتری داشت که همیشه همراهش بود. یک روز بازش کردم. بالای صفحه ای نوشته بود نذورات. داخل صفحه نوشته بود چهار گوسفند نذر می کنم. ماجرا را پرسیدم، گفت: وقتی دوستم زخمی شده بود برای سلامتی اش چهار گوسفند نذر کردم.

کمی پائین تر نوشته بود: "هر سال وفات حضرت معصومه سلام الله علیها ولیمه می دهم با یک گوسفند."  گفت: "نذر کرده بودم اگر از شما جواب مثبت گرفتم بابت اعزام به شکرانه اش هر سال ولیمه بدهم."

 راوی: پدر و همسر شهید

کتاب سند گمنامی ؛ زندگی و خاطرات شهید مدافع حرم احمد مکیان، تهیه و تدوین: گروه تحقیقاتی احیاء، ناشر: دفتر نشر معارف، نوبت چاپ: اول-۱۳۹۶ صفحه ۳۴-۳۳ و ۷۲٫

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به یاد شما هم بودم

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۷ بهمن ۱۴۰۱، ۰۷:۵۲ ب.ظ

photo_2023-02-16_18-37-36_m8z.jpg

 

امروز مردم قم و زواری که از نقاط دور و نزدیک به این شهر آمده بودند برای تسلیت به خانم، سنگ تمام گذاشتند.

همه ایران مملکت موسی بن جعفر است. امام رضا در مشهد، معصومه خانم در قم، شاه چراغ در شیراز، سبزه قبا در دزفول و... جای جای ایران زیر پرچم حاکمیت خانواده موسی بن جعفر است.

از روزهای قبل، دوستان مختلفی تماس گرفته و درخواست زیارت نیابتی داشتند. این کمترین البته لایق زیارت از طرف آن عزیزان نیست اما امروز در دسته عزا، به یاد تک تک برادران و خواهرانی بودم که سفارش کرده بودند و نیز به یاد دوستانی که میدانم دلشان برای زیارت بانو لک زده است، به خصوص عزیز بزرگواری که تاج سر من است و آرزوی توفیق بیشتر در امور زندگی اش را دارم.

امیدوارم به لطف و کرامت حضرت باب الحوائج و جایگاه دختر دردانه اش، همه مومنین از درگاه لطف اهل بیت پر نصیب مانده و مشکلات ریز و درشتشان در مسیر کمال و قرب الهی هر چه زودتر برطرف شود. بزرگترین سرمایه ما همین دعا و اتصال به خاندان کرامت است و چشم امیدمان به لطف و آبرو داری آنان در دنیا و آخرت گره خورده است. خدا دل همه تان را شاد کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سلسله ی موی دوست

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۳ بهمن ۱۴۰۱، ۰۳:۴۵ ب.ظ

تصویر حرم حضرت معصومه

 

یک روز، جواد آموسی آمد نزد من و گفت: حاجی! این حضرت معصومه (س) خیلی حاجات می دهد.

گفتم: مگر شک داری ؟ گفت: نه! من یک حاجت بزرگی داشتم و رفتم قم نزد آن حضرت و حاجتم را

گرفتم. از آن به بعد بیشتر به پابوسی آن حضرت می روم. او در والفجر هشت شهید شد.                 

***

بعد از عملیات کربلای 8 شهید حاج محمد رضا فیض آمد پیش من و گفت: حاجی! من از قم و از زیارت حضرت

معصومه سلام الله علیها آمدم. از آن حضرت خواستم دیگر یا ما را پیروز کند یا اینکه به شهادت برسم. گفتم: آره ان شاءالله ، اما باید بقول امام (ره) پیروز بشویم و بعد شهادت نصیب ما گردد.

نگاهی کرد و رفت. دعایش مدتی بعد مستجاب شد.

***

 شیخ حسن صادق خانی روزی برایم تعریف کرد: من هر موقع که می خواهم بروم به پابوسی امام رضا علیه السلام، می روم  در حرم حضرت معصومه و به بی بی می گویم: یا حضرت معصومه! من در مشهد نه جا

دارم و نه پول، خودت امکانات سفر من را برای زیارت برادر بزرگوارت ردیف کن. مدتی نمی کشد که هم

جا و مکان و هم پول سفر درست می شود. او بعد از عملیات رمضان در پاسگاه زید به شهادت رسید.                                                                                                    

***

دوستی تعریف می کرد: در ادامه عملیات رمضان در سال 1361 بود که ناگهان سید محمد زهرائی را دیدم. از رفقای قدیم من بود.

گفتم: چه خبر از قم؟ گفت: هیچی همه سلام رساندند و همه خوب بودند. گفتم: از حضرت معصومه چه خبر ؟ گفت: فلانی فقط این را بگویم که اگر در قم حضرت معصومه سلام الله علیها نبود، هیچ چیز نبود و صفا و معنویت قم به خاطر وجود با برکت خانم حضرت معصومه است.

این سید بزرگوار در مرحله پنجم عملیات رمضان در مرداد ماه 1361 در پاسگاه زید عراق به شهادت رسید.                                                      

      ***                                                                    

رزمندگان لشکر 17 علی بن ابیطالب قم هر موقع که از مأموریت بر می گشتند قبل از اینکه به منازل خود بروند ، به زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها مشرف می شدند. بعضی از آنها ساعت ها در حرم مطهر کنار ضریح خانم به زیارت و عبادت مشغول می شدند.

یادم نمی رود اکثر شهدا، قبولی شهادت خود را از خانم فاطمه معصومه می گرفتند. هر کس با آن حضرت مأنوس بود، عاقبت به خیر شد، بعضی ها با شهادت و بعضی ها هم در حال خدمت و حیات؛ که آن هم با برکت

می باشد.

***

شهید علی حسینیان از مربیان و تکاوران پادگان 19 دی قم بود که در حادثه سیل جاده چالوس به شهادت رسید.

این شهید بزرگوار مرتب در پادگان آموزشی در خارج شهر انجام وظیفه می کرد. هر دو هفته یکبار یا بعضی اوقات هر ماه یکبار

برای مرخصی و سرکشی به خانواده خود به قم می آمد.

هر موقع که به قم می آمد، خیلی خسته بود. این به خاطر آن بود که از نظر توانایی جسمی و روحی فعال و پای کار

بود و واقعاَ در زمان خود به عنوان تکاوری ماهر و خبره محسوب می شد.

 هر موقع که به مرخصی می آمد و من ایشان را می دیدم می گفت: الان حرم حضرت معصومه بودم یا دارم می روم حرم خانم. می گفتم: علی الان خسته هستی بعداَ برو حرم. می گفت: نگاهم که به گل دسته های حرم می افتد خستگی چند روز پادگان از تنم بیرون می رود. جالب بود بعد از زیارت و سرکش از خانواده جای ایشان در پایگاه مقاومت ناحیه 4 مسجد خرمی باجک بود و به خدمت در بسیج مشغول می شد.                                                        

***

 

یک روز گرم تابستان سرپرست نگهبانی بودم در خیابان صفائیه کوی ممتاز، جایی که جاسوس های وابسته به گروهک های آمریکا زندانی بودند و نگهداری می شدند.

ساعت حدود 3 بعداز ظهر بود شهید بزرگوار، سردار رشید اسلام جعفر حیدریان را دیدم که دارد جایی می رود. گفتم: جعفر! الان این موقع روز وسط گرما کجا؟ گفت: می روم حرم مطهر حضرت معصومه. گفتم:حالا چه عجله ای هست صبر کن هوا خنک تر شود. گفت: باید زودتر بروم مأموریت. در مأموریت قبلی که در پاکسازی شهر سنندج و جاده های کردستان بودم از خدا و حضرت معصومه سلام الله علیها خواستم که رزمندگان اسلام و امام (ره) پیروز بشوند وبه شکرانه آن بروم زیارت حضرت معصومه. عنایت خانم باعث پیروزی جبهه اسلام شد. حالا هم باید بروم حرم، نذرم را ادا کنم.

شهید جعفر حیدریان بعدها در عملیات پیروزمندانه فتح المبین به فیض شهادت نائل آمد.

***                                                                                     

یک روز برای گرفتن حکم مأموریت نزد شهید والامقام سردار رشید اسلام محمد بنیادی در حفاظت قم رفتم تا حکم

بگیرم و عازم جماران بشوم و به عنوان محافظ شخصی حضرت امام (ره) انجام وظیفه کنم.

شهید محمد بنیادی به من گفت: سلام ما را هم به امام برسانید. گفتم چشم محمد آقا.

خواستم از اتاق محمد بیرون بیایم که به من گفت: ببین ما یک خانم در قم داریم که به همه دنیا می ارزد. گفتم: کی؟

گفت: نمی دانی یا یادت رفته؟! گفتم: محمد جان حواسم نیست. گفت: خانم بی بی حضرت معصومه سلام الله علیها.

تا این را گفت هر دو با هم زدیم زیر گریه.

 محمد اندکی بعد رفت جبهه و ما در جماران بودیم که برای عملیات والفجر 4 به عنوان فرمانده تیپ حضرت معصومه سلام الله علیها به شهادت رسید.

            راوی: حاج تقی جعفری (محمد حسن) از رزمندگان سرافراز استان قم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حس سبکبالی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۲۹ ق.ظ

photo_2023-01-30_09-10-55_zxzo.jpg

 

در شمار قوی ترین زنان عالم، نام این خانم بزرگوار می درخشد همچون خدیجه و فاطمه زهرا، زینب و ام البنین و مریم و آمنه و آسیه.

سنگین ترین بار غمهای دنیا را با اشارتی  از شانه های خمود دل دردمندتان می زداید.

حریم بارگاهش، نسیم بهشت رضایت و لبخند و آرامش است و بزم روح انگیز ستایش و عشق و معراج رستگاری و رهایی از بند تعلقات عالم ماده. نیم نگاه محبت او، وجودتان را با کبوتران گنبد دلدادگی اش به پرواز در می آورد. 

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مأمن مجاهدان غریب

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۲ دی ۱۴۰۱، ۰۴:۲۲ ق.ظ

photo_2023-01-02_03-11-25_6127.jpg

 

ابو جعفر المالکی پس از فرار از رژیم بعثی و رسیدن به کشور جمهوری اسلامی، به قم رفت. بارها به حرم رفت و از خانم خواست کاری کند دوست قدیمی اش نیز از عراق خارج شده به ایران بیاد و به او بپیوندد. پس از جند بار رفتن به حرم و دعا کردن، روزی پس از زیارت حضرت وتوسل به ایشان برای دیدار مجدد با دوست دوران طفولیتش، هنگام خروجاز حرم در کمال ناباوری می بیند دوستش مهدی صالح السودانی در صحن حرم ایستاده است. او مدتی قبل به ایران آمده بود و حالا این دو دوست قدیمی با عنایت خانم دوباره در کنار هم قرار گرفتند.

ابو جعفر المالکی در تاریخ 1/11/65 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه به شهادت رسید.

***

مهدی صالح السودانی در یک عملیات برون مرزی در سال 1366، توسط رژیم بعث دستگیر و پس از مدتی که در زندان زیر شکنجه گذراند اعدام شد و به مقام شهادت رسید.

  ***                                                        

 جبار حسین ابراهیم تمام روزها و ساعت مرخصی خود را در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها می گذراند و هیچ فرصتی را برای زیارت از دست نمی داد. او نیز در دهم اسفند 65 به خیل شهدا پیوست.

  ***

مفید ابراهیم داودی با وجود اینکه همسر و خانواده اش در اصفهان بود همیشه در روزهای مرخصی به زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها می آمد. لازم به ذکر است شهید فوق در ابتدا سنی بوده و پس از آمدن به ایران و رفت و آمد با مجاهدان و آگاهی از مذهب شیعه به آیین تشیع روی آورد.

ایشان برای شهادت همواره به حضرت معصومه سلام الله علیها متوسل می شد و سرانجام در تاریخ 3/11/65 به شهادت رسید.

او در منطقه که بود هر بار خمپاره ای به زمین اصابت می کرد این جمله را تکرار می کرد: اللهم صلی علی محمد و ال محمد و

العن اول ظالم ظلم حق محمد و ال محمد و آخر تابع له علی ذلک.  

 ***                                                    

ابویاسر الکاظمی همواره به زیارت کریمه اهل بیت سلام الله علیها مشرف می شد و خداوند سبحان را به حق حضرت

فاطمه معصومه قسم می داد که شهادت را نصیب وی کند که سر انجام با عنایت حضرت و لطف پروردگار در تاریخ 28 آبان 65به این آرزوی دیرینه خود رسید.                                     

   راوی: حامد حسینی (ابو حسن مثنی) رزمنده گردان شهید صدر/ آرشیو خاطرات موسسه روایت سیره شهدا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

منتهی الآمال دل بی قرار

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۰۷ ق.ظ

photo_2022-11-30_08-58-09_eqg5.jpg

 

بهشت مگر جایی به جز حریم شماست؟

آخرت را که نمی دانیم، اگر هم اهل بهشت نباشیم، این دنیا را لااقل گاهی به بهشت برین حق، سرک کشیده ایم. کربلا و نجف و کاظمین و مشهد و قم و بقیع را دیده ایم و در هوایشان نفس کشیده ایم.

بعد از دیده فرو بستن هم اگر عمل، ذخیره خالصی بود و به ازایش اجری، روحمان کبوتر حرم شود و آمین گوی دعای زوّار، برایمان بس است، زیاده خواهی انسان هم بالاخره حدی دارد!

...

چقدر خوشبختیم که شما را داریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برکت عترت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۵۱ ق.ظ

 بازخوانی منابع حدیثی و تاریخی در ارتباط با شهر قم، بیانگر نقش منحصر به فرد حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در رویش فکری و معنوی شیعیان این منطقه و اعتلای مذهب تشیع است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در همین راستا فرمودند «بدون تردید نقش حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در قم شدن قم و عظمت‌ یافتن این شهر عریقِ مذهبىِ تاریخی، یک نقش ما لا کلام فیه است. این بانوی بزرگوار... موجب شده است که این شهر به عنوان پایگاه اصلی معارف اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) در آن دوره‌ی ظلمانی و تاریکِ حکومت جباران بدرخشد و پایگاهی بشود که انوار علم و انوار معارف اهل‌بیت را به سراسر دنیای اسلام از شرق و غرب منتقل کند» ۱۳۸۹/۷/۲۹

بخش فقه و معارف پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در این یادداشت نقش حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در محوریت یافتن شهر قم به عنوان مرکز معارف شیعی را از رهگذر بررسی وضعیت شهر قم پیش از حضور حضرت و بعد از آن تبیین می‌کند.

 وضعیت مذهبی و سیاسی قم پیش از حضور حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها)
با گذشت حدود شش دهه از فتح نقاط مرکزی ایران توسط مسلمانان، برخی شیعیان از طایفه‌ی اشعری که از روحیه‌ای انقلابی برخوردار بودند برای به دور ماندن از جنایات حجّاج‌بن‌یوسف، حاکم اموی در کوفه و بصره، به روستاهایی در قم پناه آوردند. این گروه دارای سابقه‌ای درخور در حمایت از ائمه (علیهم‌السّلام) بوده و برای نمونه می‌توان از حضور مؤثرشان در رکاب امام علی (علیه‌السّلام) در نبرد صفّین(۱) و حضور و شهادت برخی از آنها در قیام مختار(۲) یاد کرد. پس از مهاجرت یاد شده، آنان به‌رغم دور بودن از مدینه همچنان با امام باقر (علیه‌السّلام) ارتباط داشتند و نام برخی از آنان در فهرست اسامی یاران صادقین (علیهما‌السّلام) به ثبت رسیده است.(۳) تبعیت و ارادتی که اهل قم از همان دوره به ائمه (علیهم‌السّلام) داشتند سبب شده تا امام صادق (علیه‌السّلام) برای قم و اهل آن حساب ویژه‌ای باز کنند. حضرت هنگام حضور بزرگان قم در مدینه به ایشان عنایت خاصی می‌نمودند(۴) و یا با تعابیر گوناگون اهل قم را از شیعیان خاصّ خود می‌خواندند.(۵)

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این‌باره می‌فرمایند: « شهر قم سابقه‌ى بسیار زیادى در پیروى و اتّصال به اهل بیت دارد. یعنى در طول هزار و دویست سال یا بیشتر، این شهر همواره به عنوان یک شهرِ وابسته به اهل بیت شناخته شده است. من شهر دیگرى را با این خصوصیّت سراغ ندارم. بعضى از شهرها مثل کوفه یا مدینه، قبل از قم بلد اهل بیت بودند؛ لیکن دشمنان اهل بیت، این خصوصیّت را از آنها سلب کردند؛ اما شهر قم از همان زمانى که اشعریّون و بقیه‌ى رجال و اعیان محدّثان و علماى بزرگ، اوّلین حوزه‌ى علمیه‌ى مهم و انحصارى تشیّع را در آن تشکیل دادند، در دنیاى اسلام به این جهت شهرت پیدا کرد.»(۶)

این ارتباط با اهل‌بیت حفظ شده و در دوره‌ی امام رضا (علیه‌السّلام) گسترش یافت. اهل قم توسط امام رضا (علیه‌السّلام) نیز با عنوان «شیعیان حقیقی» مورد تمجید قرار گرفتند.(۷) در همین دوره از فقیه برجسته‌ی امامی یعنی زکریا بن آدم مورد توجه حضرت قرار دارد. مطابق روایتی امام رضا (علیه‌السّلام) پیش از مهاجرت به مرو، برخی پیروان خود را به دلیل دوری از مدینه، برای حل مسائل شرعی و اعتقادی به او ارجاع داده و او را امین در امور دین و دنیا خواندند.(۸) او نیز به صورت حضوری به خدمت حضرت رسیده(۹)، با ایشان به عنوان وکیل حضرت مکاتباتی داشته(۱۰) و کتابی را با عنوان مسائل الرضا (علیه‌السّلام) نگاشته است.(۱۱(

نکته‌ی دیگر آنکه به تصریح منابع، قمی‌ها با آغاز خلافت عباسیان همچنان خط مشیِ ستیزه‌جویانه و جدایی‌طلبانه‌ی آشکاری را نسبت به حکومت وقت اتخاذ کرده‌اند.(۱2)بنابراین تا اینجا روشن شد که در زمان مهاجرت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) به سوی مرو، قم در درجه‌ی اول محل و پناهگاه مهم برای شیعیان بوده است. دوم آنکه شیعیان این منطقه مورد تأیید و حتی احترام ائمه (علیهم‌السّلام) بوده‌اند. سوم آنکه از جهت علمی در تکاپوی جدی برای بهره‌مندی و ترویج معارف اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) بودند؛ و بالاخره از جهت اندیشه‌ی سیاسی کاملاً هماهنگ با ائمه (علیهم‌السّلام) بوده و متحد و هماهنگ در برابر دشمنان اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) عمل می‌کردند.

 جایگاه حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) و چگونگی حضور حضرت در قم
در میان دختران امام کاظم (علیه‌السّلام)، فاطمه‌ی کبری فرزندی است که در منابع گوناگون به نام و القابش تصریح شده است. ایشان محدثه بوده و در منابع موجود نیز اخباری از آن حضرت مشاهده می‌شود.(۱۳) هرچند از جزئیات حیات مبارک ایشان اطلاعات چندانی در دسترس نیست؛ اما از همین شواهد موجود می‌توان به دست آورد که آن‌چنان به ویژگی‌های علمی و معنوی مشهور بوده و بعدها - چنانکه در بخش بعدی یادداشت اشاره خواهد شد- آن‌گونه از سوی ائمه‌ی بعدی به شیعیان معرفی شده است که در همان دوره و بعدها شایسته‌ی القابی چون معصومه، کریمه، طاهره، برّه، تقیه، رضیه، سیده، حمیده، رشیده، نقیه و مرضیه از سوی خاندان اهل‌بیت (علیه‌السّلام) شده‌اند.(۱۴(

آنچه می‌توان بدان یقین کرد آن است که حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) پس از مدت کوتاهی از مهاجرت برادرش، امام رضا (علیه‌السّلام)، به سوی مرکز خلافت آن روزگار یعنی مرو، تصمیم گرفتند تا به همراه کاروانی به امام زمان خویش بپیوندند. به هر ترتیب از نوع وداع حزن‌انگیز امام رضا (علیه‌السّلام) با خانواده‌شان هنگام خروج از مدینه و تأکید ایشان بر اینکه برگشتی برای این سفر – که به اجبار انجام می‌شد- نخواهد بود(۱۵)، حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) به این نتیجه رسیدند که باید برای دیدار ایشان رنج سفری طولانی را متحمّل گردند. مسیری که حضرت انتخاب کردند به احتمال قوی همان مسیر معمول بوده است و بر اساس اطلاعات موجود این مسیر از خود قم عبور نمی‌کرد. اما حضرت با عنایتی که با توجه به پیشینه‌ی اهل قم داشتند، اعلام کردند که در این شهر حضور خواهند یافت.

طبیعی است که قمِ دوست‌دار اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، برای نخستین بار به خود افتخار حضور فرزند و برادر ائمه‌ی هدی را می‌دید و از این روی به بهترین نحو از ایشان استقبال شد. دانسته است که حضرت پس از مدتی کوتاه در این شهر رحلت نمود و اهل قم برای ایشان مضجعی خاص ترتیب دادندبنابراین قم پیش از حضور حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) یکی از مناطق معروف به حضور شیعیان بود اما همچنان تا تبدیل شدن به نقطه‌ی کانونی تشیع امامی فاصله‌ای بسیار داشت؛ و در این هنگام حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) با شناخت ظرفیت اهل قم در دفاع از تشیع و علاقه‌مندی‌شان به معارف اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، نزد ایشان حاضر شدند.


 تلاش ائمه برای محوریت بخشیدن به شهر قم
بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد که از دیرباز یکی از راهبردهای ائمه هدی (علیهم‌السّلام) برای ایجاد ارتباط و انسجام بیشتر شیعیان در شرایط دشوار سیاسی و مذهبی، بهره‌برداری از ظرفیت زیارت قبور ائمه بوده است(۱۶)؛ و روشن است که بیشترین محدودیت‌ها برای ارتباط با ائمه (علیهم‌السّلام) مربوط به اواخر عصر حضور است. راهبرد یاد شده ابعاد گسترده‌ای دارد و در اینجا تنها به بخشی از آن که به تحلیل نقش حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در آینده‌ی تشیّع است اشاره می‌شود؛ و آن اینکه به‌رغم حضور و فعالیت بزرگانی از اصحاب ائمه (علیهم‌السّلام) در قم با شکل‌گیری بارگاه نوه‌ی رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) و حضرت امیر (علیه‌السّلام)، فرزند امام کاظم (علیه‌السّلام)، برادر امام رضا(علیه‌السّلام) و عمّه‌ی امامان بعدی در شهر قم، شرط لازم و کافی برای آن شد که ائمه (علیهم‌السّلام) بر روی این مکان حساب باز کرده و در شرایط اختناق موجود، شیعیان را برای حضور در آن شهر ترغیب نمایند.

مهم‌ترین شاهد آن است که امام رضا (علیه‌السّلام) در میان بستگان درجه یک خود، تنها در مورد زائران قبر پدرشان(۱۷)، امام کاظم (علیه‌السّلام) و زائران قبر خواهرشان(۱۸)، حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها)، اجرِ «بهشت» را با عبارت «لَهُ الجَنّة» طرح نمودند. امام جواد (علیه‌السّلام) نیز این عبارت را تنها در مورد زائران قبر پدرشان امام رضا (علیه‌السّلام)(۱۹) و سپس زائران عمّه‌شان، حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها)(۲۰) به کار برده‌اند. همچنین با بازخوانی روایات روشن می‌شود که در مورد زیارت قبر هیچ شخصی پس از چهارده معصوم جز درباره حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) چنین فضیلتی آن هم از سوی سه امام ذکر نشده است. این اقدام ائمه مطابق شواهد متعدّد کارساز بود و برای نمونه در توسعه‌ی شهر، معیار اصلی محل دفن حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) قرار گرفت، فرزندان امام جواد (علیه‌السّلام) با حضور در قم بنایی را به عنوان حرم حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) ایجاد نمودند، و بسیاری از بزرگان شیعه به سکونت در قم اهتمام ورزیدند.(۲۱(

در اینجا طرح دو نکته به تبیین بهتر بحث کمک می‌کند. نخست آنکه چه در این روایات و چه روایات متعددی که بعدها در کتاب تاریخ قم درباره‌ی فضیلت زیارت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده، سبک و بیان روایات به نوعی است که گویا «قم» در این اخبار بار دیگر توسط ائمه (علیهم‌السّلام) معرفی و به حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) شناخته می‌شود.(۲۲) نکته‌ی دیگر آنکه روایات یاد شده از ائمه (علیهم‌السّلام) مخاطبی خاص ندارد و به عنوان توصیه‌ای عمومی و همگانی مطرح می‌شود. از این روی باید گفت حضور حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در قم سبب شد تا برای نخستین بار ائمه (علیهم‌السّلام) به جمیع شیعیان سفارش سفر به این شهر را مطرح نمایند و چنانچه خواهد آمد با این اقدام و به برکت حضور حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) مقدمات معرفی این شهر به عنوان مرکز علمی و فرهنگی تشیّع را فراهم نمایند.

 تبدیل شدن قم به مرکز معارف تشیّع
هرچند پس از دوران امام رضا (علیه‌السّلام)، بزرگان اشعری برای انتقال میراث حدیثی شیعه به قم تلاشی وافر نمودند(۲۳) اما آنچه سبب شکل‌گیری مدرسه حیات‌بخش حدیثی شیعه در این شهر شد، مهاجرت و حضور محدثان بزرگی بود که با شناخت به وجود آمده در مورد جایگاه قم با سفارش‌ها و توصیه‌های ائمه (علیهم‌السّلام)، این شهر را به عنوان محل حضور و فعالیت خود انتخاب کرده‌اند.

باید توجه داشت که این افراد آن­چنان خبره بودند که کمتر نیاز علمی به اهل قم داشتند و رغبت آنان به این شهر به دلیل یاد شده، سبب تحولی در هویت علمی و فرهنگی قم شد. از جمله‌ی این افراد، «ابراهیم‌بن‌هاشم»، پرورش‌یافته‌ی مکتب حدیثی کوفه و صحابی امام جواد (علیه‌السّلام) است که از ۱۶۰ نفر از یاران ائمه (علیهم‌السّلام) اخباری را دریافت نموده و پس از کسب مقامات علمی، قم را برای انتقال و انتشار اخبار خود برگزید. فرد دیگر از صحابی ارجمند امام جواد و امام هادی(علیهما‌السّلام) است و تنها در کتاب کافی، نخستین کتاب مهم شیعه در بین کتب اربعه، ۵۸۶۶ خبر از او نقل شده است، «حسین‌بن‌سعیدبن‌حمّاد» است که پس از مدت طولانی از فعالیت در کوفه و اهواز به قم مهاجرت نمود.(۲۴) این‌چنین بود که ظرفیت نهفته در قم با حضور این شخصیت‌های برجسته و به برکت حضور حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در اواخر قرن سوم و قرن چهارم ظهور یافت و قم مؤثرترین جایگاه را در رشد و بالندگی علمی و معرفتی شیعه به دست آورد.

 بهره‌مندی معنوی علمای قدیم و جدید شیعه
بخش مهمی از تأثیر حضور حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) و بارگاه آن حضرت در قم در مرکز معرفتی تشیع شدنش، چه در روزگار یاد شده و چه دوره معاصر، به دلیل عنایت آن حضرت بر علما و اندیشمندان شیعه‌ای است که در جوار مرقد آن حضرت مشغول به نشر علوم اسلامی‌اند، برای نمونه به شاهدی مهم که نشان از نقش معنوی حضرت در شکل‌گیری حوزه‌ی علمیه‌ی حیات‌بخش قم دارد اشاره می‌شود.

مطابق نقلی، اساس و انگیزه‌ی اصلی حضور آیت‌الله حائری یزدی، بنیانگذار حوزه‌ی علمیه‌ی قم، در این شهر و تلاش ایشان برای شکل‌گیری حوزه‌ی علمیه‌ی مؤثر در جهان تشیّع، وجود مرقد حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) و بهره‌مندی از عنایات ایشان بوده است.(۲۵) در همین راستا مشاهده می‌شود که آیت‌الله بروجردی، مرجع جهان تشیّع، به‌رغم وجود فضاهای دیگر، خود را مقیّد می‌دید که تمامی اشتغالات علمی‌اش در حرم حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) باشد و بر کسب توفیق از حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) تأکید می‌نمود.(۲۶) همچنین آیت‌الله مرعشی نجفی خود درباره‌ی حضورش در قم تأکید می‌کند «حضورم در قم به دلیل آن بود که پدرم حضرت امیر (علیه‌السّلام) را در خواب دیده و از ایشان شنیدم که هرکس می‌خواهد از توفیق درک زیارت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بهره‌مند شود به قم و زیارت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) برود».(۲۷) ایشان می‌فرمود «امیدوارم به برکت این مخدره عالم که در جوار رحمت او هستم و پناهنده به آستان او می‌باشم، روز به روز توفیقات طلاب علوم دینیّه و خطبا و سایر طبقات را بیش از پیش افزون فرماید.»(۲۸) باید در نظر داشت که از جمله ثمرات شکل‌گیری حوزه‌ی علمیه‌ی قم به برکت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها)، شخصیت برجسته امام خمینی (رحمه‌الله)، شاگردان ایشان و مردم انقلابی این شهر بوده است که جایگاهی بی‌بدیل در شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران و تدوام آن داشته‌اند.

پانوشت:
۱) اشعری قمی، المقالات و الفرق، ص۲۷۱.
۲) طبری، تاریخ طبری، ج۶، ص۹.
۳) قمی، تاریخ قم، ص۲۷۸-۲۷۹.
۴) برای نمونه، رک: کشی، رجال، ص۳۳۳.
۵) برای نمونه، رک: صدوق، علل الشرایع، ج۲، ص۵۷۲.
۶) بیانات در دیدار روحانیون، طلاّب و مردم شهر قم ۱۳۷۴/۰۹/۱۳
۷) صدوق، عیون اخبارالرضا(ع)، ج۲، ص۲۶۰.
۸) کشی، رجال، ج۲، ص۵۹۵.
۹) برای نمونه، رک: حلی، رجال، ص۷۵.
۱۰) کشی، رجال، ج۲، ص۸۵۹.
۱۱) طوسی، فهرست، ص۱۳۲.
۱۲) برای اطلاع بیشتر در مورد روابط اهل قم با عباسیان و اکراه آنان در پرداخت مالیات به عباسیان، رک: نیومن، دوره شکل گیری تشیع دوازده امامی، ص ۱۷۱-۱۷۶.
۱۳) برای نمونه، رک: صدوق، امالی، ص۸۲.
۱۴) برای اطلاع بیشتر، رک: غروی، محدثات شیعه، ص۲۵۴.
۱۵) صدوق، عیون اخبارالرضا(ع)، ج۲، همان، ص۲۱۷.
۱۶) برای نمونه، رک: توحیدی نیا، سازواری قالب و مفاد زیارت جامعه کبیره و نیاز معرفتی امامیه در عصر امام هادی(ع)، فصلنامه تاریخ اسلام - دوره ۱۸، پیاپی ۷۱، بهار ۱۳۹۷.
۱۷) طوسی، تهذیب، ج۶، ص۸۲.
۱۸) صدوق، عیون اخبارالرضا(ع)، ج۲، ص۲۶۷.
۱۹) همان، ص۲۸۸.
۲۰) ابن قولویه، کامل الزیارت، ص۴۴۴.
۲۱) کوچک زاده، تاریخچه قم و مساجد تاریخی آن، ص۱۲۴.
۲۲) برای نمونه در خبر پیشین فرمودند من زارعمتی بقم، فله الجنه. در مورد روایات متعدد از امام صادق(ع)، رک: مجموعه مقالات کنگره بزگداشت حضرت فاطمه معصومه(س)، ج۱، ص۷- ۲۳ و ۵۵-۵۸.
۲۳) برای نمونه احمد بن محمد بن عیسی اشعری(طوسی، فهرست، ص۶۰؛ نجاشی، رجال، ص۸۱)، شیخ و فقیه اهل قم که از جهت اجتماعی نیز دارای جایگاه والایی در این شهر بوده، پس از بهره مندی از اخبار ۱۳۵ صحابی ائمه(ع)، بخش قابل توجهی از میراث حدیثی شیعه در کوفه را به قم منتقل نمود. نقش وی به عنوان یکی از شیعیان اهل قم را می توان در نقل بیش از ۸ هزار خبر تنها در دو کتاب کافی و تهذیب، از کتب اربعه شیعه، مشاهده نمود.
۲۴) نجاشی، رجال، ص۵۹-۶۰.
۲۵) ماهنامه فرهنگ کوثر، شماره۱، ص۸۲.
۲۶) همان.
۲۷) اشتهاردی، حضرت معصومه(س) چشمه جوشان کوثر، ص۷۵.
۲۸) دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج۵، ص۶۴.

سایت حرم مطهر

  • سیدحمید مشتاقی نیا

معصومه جان

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۹، ۰۳:۳۴ ب.ظ

 

هم فاطمه است هم زینب، پر و بال مهر مادری اش برای دردمندان و دلشکستگان پناه است و بارگاهش مصدر نشر معارف آسمان و مبیّن مرز حق و باطل. فاطمه و زینب که باشی معصومه هم هستی تو.

قم به افتخار قدوم او پروانه شمع علوم اهل بیت شد. حوزه درخشید و اسلام را در اندیشه انقلاب تعریف نمود و حالا جهان به تأسی از حریّت پولاد مردان برخاسته از مهد دیانت، آزادگی و پایمردی و ایستادگی را در مقابل جبهه چپاول و غارتگری فریاد می زند. جهان، نمک گیر کرامت بانوی آفتاب است.

عمه سادات سلامٌ علیک

روح عبادات سلامٌ علیک

میلاد شاه بانوی سرزمین شیران بر همگان مبارک؛ از برادرش عیدی بخواهید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عمه جان، سلام!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۳۱ ب.ظ

25_img_1057.jpg


تصویر بالا یکی از زیباترین عکس هایی است که در عمرم گرفته ام و همیشه از نگاه کردن به آن لذت می برم.

امشب شب وفات و یا به قولی شهادت حضرت معصومه سلام الله علیهاست. راستش را بخواهید نمی دانم از کدام منظر درباره این بانوی بزرگ اسلام مطلبی بنویسم.

از کرامات ایشان حرف هایی دارم و مشاهداتی و شنیده هایی. همین الان فی البداهه می توانم فهرستی بلندبالا از کسانی که از نزدیک می شناسم و حاجات و مشکلاتشان با دستهای اجابت این بانو برطرف شد برایتان تهیه کنم.

از استادی که اعتقاد چندانی به حضرت نداشت و وقتی دخترش مریض شد و به حال مرگ افتاد با دلی شکسته و چشمی اشکبار فقط یک نگاه به حرم خانم انداخت و ...

از دوستی که پول خرج عروسی اش را در یک ماجرای کلاهبرداری از دست داد. با دلی شکسته آمد حرم و گفت: شما هم برای من کاری نکردید و بعد نیمه های شب رفت تهران که به شهر خودش برود اما بدهکارش درست از همان تهران با او تماس گرفت و ...

از انس شهدا با حضرت معصومه

از مادری کردن این بانو برای شیعیان که به حق او را فاطمه ای دیگر لقب داده اند

از تأثیر زینبی او در تبیین جایگاه اهل بیت و علم او در پاسخ به شبهات

از محوریت او در عالم اسلام و تأسیس حوزه های مترقی علوم دین، گرد شمع وجود او و تولد انقلاب اسلامی و صدور پیام آزادی به جهانیان

از ثواب زیارت این خانم و توصیه به زیارت با معرفت نسبت به ایشان

از لذت زیارت بارگاه این خانم که هیچ گاه احساس سیری نکرده ام

و ...

حرف های بسیاری برای گفتن هست که گاه آدم می ماند کدام یک را بر زبان قلم جاری نماید.

ترجیح می دهم در این مجال، خاطره ای زیبا درباره شهید مدافع حرم، عبدالصالح زارع را برایتان نقل کنم:

"با جمعی از همکاران پاسدار سوار بر ماشین برای مأموریتی به سمت تهران در حال حرکت بودیم. زمستان بود و جاده ها را برف گرفته بود. نزدیک امامزاده هاشم، تمام شیشه های ماشین را بخار گرفت و دید چندانی نسبت به بیرون نداشتیم. جمع با هم رفیق بودند و یک ضرب حرف می زدند. این مسأله هم روی بخار بستن شیشه ها تأثیر داشت. یکی از برادران پاسدار با صدای بلند گفت: یا حرارت بخاری را بیشتر کن یا شیشه ها را قدری پایین تر بیاور که بخار داخل ماشین از بین برود.

پیشنهاد او همهمه ای را در جمع راه انداخت. نیمی از جمع، سرمایی بودند و طرفدار افزایش دمای بخاری و نیمی دیگر هم گرمایی و طرفدار پایین کشیدن شیشه های خودرو.

وسط این جر و بحث ها، شیشه سمت راننده را کمی باز کردم. می توانستم بیرون را به وضوح ببینم. چند لحظه نگذشت که از پنجره، چشمم به لاین مخالف جاده افتاد. یک ماشین پژو انگار مشکلی داشت که کنار جاده ایستاده بود. نگاهم به راننده آن افتاد. درست می دیدم. عبدالصالح بود. از دیدنش در آن جا هم خوشحال شدم و هم تعجب کردم. ناگهان فریاد کشیدم و از پشت پنجره، صالح را صدا زدم و برایش دست تکان دادم. چشم صالح که به من افتاد گل از گلش شکفت.

توقف کردیم. رفتم پیشش. مرا در آغوش کشید و بوسید. با ماشین پدر خانمش داشت از سفر بر می گشت که چرخ آن پنچر کرد. زاپاسش هم پنچری داشت. او را تا جایی رساندیم که پنچری بگیرد و برگردد. خوشحال بود. می گفت: وقتی دیدم ماشین پنچر شده و در این هوای سرد در وسط جاده، بلاتکلیف مانده ام به حضرت معصومه سلام الله علیها توسل کردم و پنج صلوات به نیّت خانم فرستادم تا مشکلم حل شود. هنوز صلوات پنجمی تمام نشده بود که شما از راه رسیدید و به کمک من آمدید."

راوی: علی رضا رضانژاد دوست و همرزم شهید

  • سیدحمید مشتاقی نیا