اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۱۹۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسانه» ثبت شده است

"بچه زرنگ" را ببینید!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۳ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۰۱ ق.ظ

بچه زرنگ | شبکه 2

 

مجموعه تلویزیونی و داستانی "بچه زرنگ" که این شبها ساعت بیست و یک و پانزده دقیقه از شبکه دوم سیما پخش می شود از آن دست آثاری است که بر مبنای باور درون و دمیدن روح و با دست دل ساخته شده است، چیزی در مایه های خداحافظ رفیق، او، تویی که نمی شناختمت، مهاجر، دیده بان و...

مهمترین خاصیت تماشای این اثر، بازیابی گمشده های درونی خودمان است و فرصتی برای تأمل درباره مقصدی که داشتیم و راهی که می رویم.

یادمان بیاید که دلخوشی ها و سرمایه هایی چون حضرت رقیه، امام رضا، حضرت زینب، فرهنگ شهادت و... را داریم. ما خدا داریم. اهل بیت را داریم. شهدا را داریم.

داشته هایمان آنقدر زیاد و وسیع هست که بهانه ای برای ناامیدی و حس شکست و سرخوردگی و انزوا و تلقین باخت و ... باقی نماند. ما قلب داریم، بارگاه حریم کبریایی عشق و وصال را درون خود جای داده ایم و خمخانه محبت دوست را بر سجاده دلدادگی طواف میکنیم. یادمان نرود جا مانده قافله نورانی کرب و بلاییم و ...

باید گذشتن از دنیا به آسانی، باید مهیا شد از بهر قربانی.

دم سازندگان سریال دلی "بچه زرنگ" گرم. مشهدی های باصفا که یاد شهیدان بختی و عطایی و ... دیگر مدافعان گلگون کفن حرم آل الله را صیقل روح خسته و جان غبار گرفته مان قرار دادند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این مستند، ناقص و سطحی بود

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۸ دی ۱۴۰۱، ۰۸:۱۰ ق.ظ

مستند «به بهانه آزادی» پخش می‌شود

 

امیدوارم سطح تحلیل مسئولان ارشد نظام در محدوده نگاه سازندگان مستند "به بهانه آزادی" نباشد. این مستند بیشتر چیزی شبیه بولتن تصویری یکی از نهادها و خبرگزاری وابسته بود و نتوانست نگاه عمیق و تحلیلی جامع درباره اغتشاشات اخیر ارائه دهد. درست مثل این می ماند که کتابی را از نیمه باز کرده و بخوانیم و مقدمه و سیر و گره های قصه را قبل از رسیدن به اوج داستان نادیده بگیریم.

اینکه بعضی سلبریتی ها در دامن زدن به آشوبها و تحریک افکار عمومی و انتشار مطالب کذب نقش اساسی داشتند حرف درستی است و باید دید آیا دستگاه قضا شهامت برخورد بی اغماض با آنها را خواهد داشت یا نه اما باید به این پرسش هم پاسخ داده میشد که چه کسانی در این سالها به سلبریتی سازی در کشور دست زده اند و هر روز آنتن صدا و سیما و جشنواره های رنگارنگ نهادها و سازمانها را با بزرگ نمایی از قهرمانان پوشالی پر کرده اند؟ چه کسانی اسب تراوای دشمن را آزادانه به درون خانه های مردم راه دادند؟ چرا سالهای سال است هیچ مسئولی پیگیر وضعیت اسف بار فضای بی در و پیکر مجازی که از فروش کودک تا اسلحه و مشروبات الکلی و روابط نامشروع در آن موج میزند نبوده است؟ چه کسی باید یقه مسئولان را بابت ترک فعل در عرصه فرهنگ بگیرد؟ سالهاست که توجهی به رسوخ معضل بی هویتی در نسل جوان نداریم و مدارس و دانشگاهها را به حال خود رها کرده ایم تا تبدیل به کشتزار تفکر شوم دشمن شود.

چرا عملکرد ضعیف مسئولان دو رو و بی تدبیر دولت قبل و نقش آن در ایجاد کینه و عقده نسبت به نظام بیان نمی شود؟ آن قدری که مستندسازان محترم تلاش کردند عدالتخواهان را در ردیف اغتشاشگران نشان دهند انصاف نداشتند حتی اشاره ای به مطالب روزنامه های هوچی گر اصلاح طلب کنند که چگونه بر تنور آشوبها می دمند و به اوباش هرز و هیز، غذای فکری و خوراک معنوی می رسانند. همین اصرار بر بستن دهان منتقدان دلسوز و پرونده سازی برای عدالتخواهان بود که باعث شد عَلَم مطالبه گری از دایره نظام خارج شده و دست کسانی بیفتد که اساسا عرقی نسبت به دین و میهن ندارند و سطح دغدغه های ملت مظلوم و نجیب را در حد سلف مختلط و آغوش رایگان و رابطه با جنس مخالف تقلیل دهند.

چرا تبعیض ها و بی عدالتی ها و تناقضات رفتاری و گفتاری مسئولان که مسبب گسترش بی اعتمادی مردم به نظام دیوانسالار کشور است مورد توجه قرار نمی گیرد؟ چرا کسی حواسش به مانور قدرت باندها و عناصر دانه درشت فساد در سطح شهرها نیست که با پولهای بادآورده خود به دفاتر بعضی ائمه جمعه و نمایندگان خبرگان نفوذ کرده و به ریش ملت میخندند و آه از نهاد دلسوزان و پابرهنگان نظام بلند میکنند؟ شما شهامت ندارید برخلاف همان بولتن های خودتان یقه زنگنه و جهانگیری را بابت حراج بیت المال بگیرید. حاضرید جواب بدهید چرا عنصر مشکوکی مثل حسن فریدون که از ماجرای مجلس دوم و تشکیل مجمع عقلا که به دستور امام تعطیل شد تا دخالت در ماجرای مک فارلین و دیدار با جاسوس صهیونیست که در کتاب "تماس" حسن عباسی منتشر گردید و مستندات آن باعث تبرئه وی در دادگاه شد به راحتی در ساختار قدرت رشد نموده و با کسب عالی ترین مناصب حکومتی در پی اجرای برنامه های خیانت بار فرهنگی غرب از جمله سند بیست سی و پر و بال دادن به نفوذ مجازی دشمن برآمد؛ در حالی که بهترین فرزندان این مملکت به صرف انتقاد از صاحبان قدرت به راحتی از ساختار سیاسی کشور حذف می گردند.

منحصر دانستن علت آتشی که در ماههای اخیر برافروخته شد به عناصر دست چندمی و دون پایه ای چون علی کریمی و مهناز افشار یادآور تکاپوی رسانه ای برای نسبت دادن رهبری آشوبهای کوی دانشگاه در سال 78 به منگلهای بی ریشه ای معروف به منوچ و ملوس است که در نهایت باعث ایجاد حاشیه امن برای مسببان اصلی حوادث و بستر سازی جهت تداوم آشوبها در فرصتی دیگر جهت باج خواهی سیاسی و جناحی رقبای انتخاباتی خودتان است. رقبایی که البته به رغم همه دعواهای زرگری، رفیق گرمابه و گلستان آخر هفته ها و تعطیلات در ویلاها و خوش نشینی های شبانه و شریک بنگاهها و هلدینگ های غول پیکر تجاری تان هستند.

امیدوار بودیم و البته هنوز هم هستیم غربت بچه های بی ادعای بسیج و انتظامی و واجا و خون شهیدان مظلومی چون آرمان علی وردی و عبدالواحد ریگی و مهدی زاهدلویی و سجاد شهرکی و ... و سیدالشهدای آشوبهای اخیر سید روح الله عجمیان که معارف نهفته در ضمیر پدر و مادرش عصاره فضائل انقلاب خمینی و ماکتی زیبا و مختصر از تمدن الهی اسلام بود تلنگری برای بیداری مسئولان تأثیرگذار کشور در توجه ریشه ای به انحرافات و حل معضلات فرهنگی و آموزشی و اداری و اقتصادی مملکت امام عصر(عج) باشد.

بزرگترین مطالبه گر، منتقد و عدالتخواه این کشور شخص رهبری انقلاب است که شما یقه سفیدهای همیشه در صحنه چپ و راست، متوقف در داعیه ولایت مداری لفظی و بی عمل، شِکوِه و اعتراض ایشان از بی عدالتی در آموزش، شکاف طبقاتی، تجمل گرایی مسئولان و... تا تأکید بر گسترش عدالت اجتماعی، نجات صنعت خودروسازی، حمایت از تولید ملی، توجه به زیرساختهای فرهنگی، ضرورت ارائه الگوهای بومی، برخورد با حقوقهای نجومی، اهمیت امر به معروف و نهی از منکر به خصوص در حوزه مسئولان، تقویت هویت ملی و دینی، اصالت و محوریت خانواده و تربیت فرزند، اصلاح سبک زندگی، مهار بازی دشمن در فضای مجازی و.... را نادیده انگاشته و بار ویرانی و انحراف و اشتباهات نظام دیوان سالار را بر دوش نظام معنوی امت و امامت تحمیل کرده اید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برتر از گوهر!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۱، ۰۴:۴۷ ب.ظ

photo_2022-12-06_15-35-50_xxsv.jpg

 

سرکار خانم شهین پوراحمد از آن دست هنرمندان خوش ذوق و موفق و گمنامی است که در آینده ای نه چندان دور نامش در کنار بانوان هنرمند شاخص این مرز و بوم چون پروین اعتصامی و... خواهد درخشید  و امضای یادگاری اش، مُهر افتخار دفتر نقاشی روزگار قرار خواهد گرفت.

جالب است بدانیم این خواهر هنرمند ما بدون حضور در دوره های آموزشی و بدون استاد، صرفا بر اساس شهامت و استعداد فردی خود چنین آثار زیبایی را طراحی و خلق می کند.

مدتی قبل برای تولد پسرم تنها هدیه مبتکرانه ای که به ذهنم رسید قاب طراحی چهره او بود که به همت قلم زیبای خانم پوراحمد، جان گرفت و تابلوی کوچک و چشم نواز آن زینت بخش خانه محبت و گرمای کلبه مودّتمان قرار شد.

دیروز مطلع شدم کانال مجازی ایشان در پیام رسان ایتا هم فعال شده که حیفم آمد دوستان وبلاگی از آن مطلع نباشند.

برای بازدید از آثار این هنرمند خلّاق و سربلند و سفارش اثر به این نشانی در ایتا مراجعه کنید:

Art_shiina@

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از افلاطون و ارسطو تا قالیباف و علی کریمی!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۴ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۰۲ ق.ظ

تفکر چیست؟| کاردرمانی در شرق تهران| کاردرمانی در غرب تهران| کلینیک تخصصی  دکتر صابر

 

اصل وجود حاکمیت، یک ضرورت عقلی است که درهمه تاریخ در همه اقوام و ادوار مورد توافق جوامع بشری قرار داشته و بی نظمی و بی قانونی ناشی از فقدان حاکمیت کار را به شکل گیری این دریافت عقلایی رسانده که "قانون بد، بهتر از بی قانونی است."

ظلم و زیاده خواهی و کژ روی اغلب حکومتها که باور تلازم بین قدرت و فساد را رقم زده، اندیشمندان را به چاره جویی واداشت و هر یک از زاویه نگاه فلسفی یا اعتقادی خود به تبیین آرمان شهر و مدینه فاضله پرداخته اند.

وجه مشترک همه نگرشهای مرتبط با ساماندهی جوامع و تحقق حاکمیت مطلوب، -از جمهوری افلاطون تا شعبه های ماتریالیستی فلسفه سیاسی در قالب سوسیالیسم و کاپیتالیسم، از ارسطو و فلاسفه یونان باستان تا مارکس و پوپر و انقلاب بالنده خمینی کبیر واصل مترقی ولایت فقیه و مردمسالاری دینی و ...- لزوم پیشتازی و حکمرانی فرهیختگان و فضلا و عالمان سیاستمدار در عرصه اداره امور معنوی و مادی جوامع انسانی بوده است.

همه ایده های حاکمیتی و انقلاب ها وجنبش های مردمی –غیر از شورش ها و هرج و مرج گرایی-  به طور معمول با رهبری و هدایت صاحبان خرد و دانشمندان اعصار صورت می گرفته است.

در همین انقلاب اسلامی به رغم تنوع آرای سیاسی و فلسفی احزاب مبارز با شاه، اما محوریت کتاب و دانش، وجه مشترک همه مبارزان بود و مناظره های معروف رهبران گروههای سیاسی اسلامی یا التقاطی و الحادی که بعضا در سیمای جمهوری اسلامی در سالهای 58 و 59 پخش شده و در سالهای اخیر تبدیل به کتاب شده اند بر پایه تبیین ایدئولوژیک تئوری های حاکمیتی مکاتب بشری یا فرا بشری قرار داشته است.

اغلب مخالفان جمهوری اسلامی در صف اپوزیسیون هم تلاش نموده اند بر مبنای خرد و فلسفه و استدلال علمی برای خود وجهه ای کسب نموده و سیطره اندیشه سیاسی خود را با اثبات توان علمی و قدرت فکری خویش محقق سازند.

در سالهای اخیر اما شاهد افول جریانهای فکری در پیشبرد اهداف سیاسی هستیم.

سال 88 میدان داری امثال مخملباف و اکبر گنجی ها در جبهه اپوزیسیون نشان داد که دست حریف از تقابل فکری و علمی با نظام اسلامی تهی است و قطعا جز تکاپو در محدوده شورش و براندازی، یارای شکل دهی به نظام  پیراسته و مطلوب سیاسی را نخواهند داشت.

از این سو نیز البته در فراق مطهری ها و بهشتی ها و مفتح ها و هاشمی نژادها و... شاهد رشد روحانیون بزرگواری بوده ایم که جز در سطح منبر و خطابه و نهایتا اداره امور اجرایی، سخنی نو و اندیشمندانه  برای برون رفت از چالش ها و حل مشکلات فکری جامعه به خصوص نسل جوان در چنته نداشته اند. سطح تراوشات ذهنی و کلامی بزرگوارانی چون سید احمد خاتمی و کاظم صدیقی و حاج علی اکبری را با عمق علمی و راهبردی مباحث شهید مطهری و بهشتی و ... مقایسه کنید. اندیشمند کسی است که تفکراتش بعد از دهها سال نیز راهگشای جامعه و نسخه هدایت و رشد مردم باشد.

با مرور زمان اما تریبونهای نظام را گاه در اختیار کسانی دیده ایم که نهایت توانشان مدیریت جهادی است و ابدا از عمق سواد و دانش و بضاعت فکری برخوردار نبوده ولی همواره تلاش دارند به منظور حفظ موقعیت سیاسی و امتیازگیری از شرایط موجود و بقای در بازی قدرت، ایده و حرفی نو و دهان پر کن اما سطحی و فاقد مبانی علمی و فلسفی را در ادبیات سیاسی کشور رایج نموده، چند صباحی نگاهها را به خود معطوف سازند و به قیمت ایجاد شبهات فکری در جامعه که ریشه در ناپختگی و جامع الاطراف نبودن تئوریهای ماستی آنان دارد جای پایی برای خود در حیطه راهبری نظام پیدا نمایند.

از دوگانه سازی مضحک و آسیب زای بین عدالت و ولایت که برخلاف نص کلام رهبری در مشروع دانستن جایگاه همه مسئولان به شرط التزام به عدالت است، ممنوع دانستن بی قید و شرط نهی از منکر مصداقی که برخلاف صریح آموزه های دین و اصل امر به معروف و نهی از منکر است تا واژه سازی های ژورنالیستی با عنوان نو اصولگرایی که در نهایت به انتقام جویی از رقبای اصولگرا و سوپر انقلابی و ضدانقلابی و خوارج خوانی عدالت طلبان و پرونده سازی برای منقدین هلدینگ یاس و سیسمونی گیت و ... ختم گردید و در این روزها در پوستینی تازه با ادعای موهوم و فاقد فرضیه و مبنای "حاکمیت نو" گراییده است سطح راهبردی جریانهای سیاسی را در حد فعالان فیک مجازی و پادوهای بولتن نویس باندهای قدرت و ثروت کاهش داد و منجر به سردرگمی جامعه گردید.

درد آن جاست که گردانهای سایبری که به شکل سازمانی از بیت المال مسلمین جهت تقابل با تهاجم فرهنگی و اعتقادی دشمن ارتزاق می کنند مکلف به پوشش رسانه ای گسترده شبهه آفرینی مسئولان در سطح فضای مجازی و منکوب سازی حرکتهای عدالتخواهانه در پوشش دفاع بد و غلط از نظام و ولایت شدند. به نفع نظام اسلامی است که عَلَم عدالتخواهی و مطالبه گری در دست معتقدین به نظام باشد ولو از قالیباف و لاریجانی دل خوشی نداشته باشند، تا اینکه در اختیار معاندان ضد دین و انقلاب قرار بگیرد.

عدم تشخیص اولویتها توسط این حلقه های باج خواه اداری نظام و توجیه گران وضع وجود که اساس آموزه های دین را در مجرای تایید صلاحیت اقتدار خود و قبیله های سیاسی خود کانالیزه نموده و نظام اسلامی را به پایه های میز خویش گره زده اند و مبانی اخلاقی و عدالتخواهانه دین و آرمانهای سرخ و جهانی شهدا را دست و پا گیر دانسته و به انحای مختلف درصدد ایجاد تحریف در شعائر و اهداف انقلاب و داعیه مصلحت بینی های منفعت طلبانه در راستای بهره برداری بیشتر طایفه خودنظام پندار برآمده اند، جامعه جوان امروز را دچار تردیدهای بسیاری نموده و تناقض در اجرای عدالت اعم از وجوه اجتماعی یا قضایی آن باعث رویگردانی لایه هایی از اجتماع نسبت به اصل حاکمیت دینی گردیده است.

به همان میزان که محوریت لمپن های بی سوادی چون علی کریمی و سام رجبی و... میتواند جریان ضدانقلاب را به ورطه نابودی و ورشکستگی و گسست بکشاند، محوریت عناصر غیر متفکر و فاقد دانشی چون قالیباف که تلاش دارند در قامتی فراتر از ظرفیت خود ظاهر شوند نیز ممکن است منجر به توقف حرکت انقلاب اسلامی از مسیر جهان شمول تمدن سازی و اشاعه سطحی نگری و تبدیل حاکمیت دینی به شمایلی صوری و شعاری و درون مایه تهی از فحوای قرآنی و علوی گردد.

جریان سازی و پویندگی و حیات هر خط و منش فکری در همه حوزه های سیاست و اقتصاد و فرهنگ و... تنها با میدان داری فضلا و اندیشمندان و خردورزان جامع نگر و دوراندیش معنا و تأثیر پیدا خواهد کرد.

بازگشت به اهداف اصلی انقلاب اسلامی مستضعفان، راه برون رفت از وضع موجود -که ماحصل تناقضات گفتاری و عملی مسئولان و نورچشمی هاست- و جلب اعتماد بدنه نجیب مردمی خواهد بود، که البته بازخوانی این مبانی و طرح نقشه عملیاتی آرمانهای جهانی خمینی کبیر و منظومه نجات بخش تفکر و گفتمان رهبری تنها از رهگذر بحث و بررسی و مداقه صاحبان فضل و نخبگان خردمند و سالم و مستقل حوزه و دانشگاه دست یافتنی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حتی یک لحظه را از دست ندهیم

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۰۳:۵۸ ب.ظ

شب محکوم به سپیدی است. روز هم شب می شود و.. این تنوع و تغییر است که گردش ایام را رقم می زند.

زمستان به بهار ختم می شود و بهار به تابستان و...

هیچ حکومتی پایدار نیست. حکومت انبیا و امامان یا حکومت سران شرک و الحاد همه تغییر نمودند. مستحکم ترین بناها و عظیم ترین کاخها و عمارت ها هم فرو می ریزند. هیچ سازه ای ماندگار نیست جز بنای فرهنگ و اندیشه و هنر.

دگرگونی در عناصر بیرونی عالم خلقت نشأات گرفته از حرکت درونی و ذاتی همه پدیده های هستی است و درسی برای آن که از بدی ها و سیاهی ها ناامید نشویم و به پیروزی ها و توفیقات مغرور نگردیم.

آن چه می ماند ارزش هایی است که در نهاد بشریت نفوذ کرده و درونی شوند، خیر باشد یا شرّ که از نگاه ما ضدارزش است و برای معتقدانش شیرین و مراد.

تفکر خیر و حق باقی ماند. هر چه مرقد و بارگاه اباعبدالله را ویران نمودند، نوحه و روضه را منع ساختند به تحقیر و تمسخر وقایع عاشورا پرداختند، پیام عاشورا به همه نسلها رسید و جنبش های بزرگی را در مقابله با ظلم و ستم در سراسر گیتی رقم زد.

تفکر باطل هم ماند و حامیانی برای خود دست و پا کرد. یک زمان عده ای در شهادت طفل شش ماهه اباعبدالله تشکیک می نمودند. مگر می شود انسان ها آنقدر شقی باشند که نوزادی را از مکیدن آب منع کنند که هیچ، حلقوم تشنه اش را با تیر سه شعبه نشانه روند که هیچ، جنازه مطهرش را از خاک بیرون کشیده سر از تنش جدا نموده و بر فراز نیزه به اهتزاز در آورند؟ رذالت و پستی هم حد و مرزی دارد. داعش و پیش تر از آن صربها در توزلا و سربرنیتسا ثابت کردند انسان مدعی تمدن هم میتواند از حیوان درنده ای وحشی تر و خون آشام تر باشد.

به حسن رجایی فر گفتند تو سه بچه قد و نیم قد داری، فرزند کوچکت خردسال است، یکبار که به سوریه رفتی و مجروح شدی، دینت را ادا کردی دوباره برای چه عزم سفر داری؟ گفت: روزی اطراف شهر حلب در خیابانی قدم میزدم. چشمم به سر بریده کودک خردسالی افتاد که روی دیوار گذاشته بودند. وقتی کودکانی اینطور مظلومانه کشته میشوند و خانواده هایشان چنین به داغ می نشینند من چطور میتوانم کنار زن و بچه خود آرام و خوش و شاد در کنج عافیت بنشینم؟

راه و رسم یزیدیان نیز به موازات راه حسینیان تاریخ، استمرار یافت و جای پایی برای خود پیدا کرد.

این ویژگی فرهنگ است که اگر همه ظواهر و ساختارهای تجسمی و خارجی اش را هم از دست بدهد باز ملکه ذهن و وجود عده ای قرار داشته و سینه به سینه به نسلهای بعد منتقل شده و در عرصه روزگار تأثیرگذار خواهد بود.

برای همین است که می گویند اصلاح ساختار اقتصاد و سیاست و دیگر شئون جامعه در وهله نخست نیازمند اصلاح فرهنگ آن جامعه است.

ماهاتیر محمد در خاطراتش می گوید مردم مالزی به بدترین وضع زندگی خو کرده بودند و حقارت را جزو لوازم زندگی خود شمرده و ذره ای به تغییر و پیشرفت اعتقاد نداشتند. او در جایگاه نخست وزیر تلاش کرد استقلال و خودکفایی را در قالب یک ارزش درونی نهادینه سازد تا در نهایت به رغم همه مشکلات و فراز و نشیبها مالزی به کشوری ثروتمند و پیشتار تبدیل شود.

تأکید زعمای انقلاب اسلامی بر تقویت باور "ما می توانیم" نیز از همین مهم سرچشمه میگیرد. از همین باب است که در دوره ای توسط امثال رزم آرا تبلیغ میشد ایرانی لولهنگ هم نمیتواند بسازد اما دیری نپایید که با پیروزی انقلاب اسلامی حتی تهیه فهرستی از ابداعات و اختراعات ثبت شده کشور در قامت چند جلد کتاب قطور رخ می نمایاند.

بنی صدر می گفت ما نمی توانیم با ارتش عراق بجنگیم. توان رزمی دو طرف قابل قیاس نیست. زمین بدهیم زمان بخریم و... خرمشهر و بستان و سوسنگرد و هویزه و مهران و ... پشت سر هم سقوط کرد. بنی صدر در نهایت عزل شد. امام شد فرمانده کل قوا، فرمود حصر آبادان باید شکسته شود. او فرهنگ ما میتوانیم را در روح رزمندگان دمید. نه فرمانده ای جدید نه رزمنده ای تازه نفس نه مهماتی ویژه وارد عرصه رزم شد. فرهنگ و باور رزمندگان که تغییر کرد، همان ارتش منفعل زمان بنی صدر ناگاه غرّش کنان با توسل به یاد ثامن الائمه علیه السلام شکست حصر آبادان را رقم زد. اندک زمانی بعد، بستان و هویزه و سوسنگرد و خرمشهر نیز از چنگ اشغالگران خارج شد که هیچ، فاو و شرق بصره و حلبچه نیز به تسخیر جبهه مقاومت درآمد.

فرهنگ حرف اصلی را در موفقیت یا عدم توفیق انسان و جامعه می زند.

برای شکل گیری و تغییر در فرهنگ راههای مختلفی وجود دارد. تکرار شعارها و تبیین حق و مطالبه و گفتمان، راهی مردمی و خودجوش و آتش به اختیار برای تغییر فرهنگ و اصلاح و تغییر یک جامعه به شمار می آید.

یک زمانی انتقاد از رییس جمهور هم به منزله دشمنی با نبی اکرم (ص) تلقی می شد. نهایت مسیری که برای اطفای حسّ انقلابی نیروهای مومن گشوده شد امر به معروف و نهی از منکر در حیطه مقابله با بدحجابی یا نهایتا مبارزه با گران فروشی در بازار بود.

دولت سازندگی در خلوت خود به اشاعه فرهنگ رفاه طلبی و تجمل پرستی و ریخت و پاش در بیت المال و ایجاد تبعیض و شکاف طبقاتی و رانت و نورچشم پروری و آقازاده بازی و ... مشغول بود.

یک هفته نامه سیاه و سفید بی کیفیت را مهدی نصیری –فارغ از اینکه در حال حاضر آدم خوبی تصور شود یا بد- راه انداخت به نام صبح. رحیم پور ازغدی پدر و پسر، دکتر گلشنی، شهریار زرشناس، پروفسور مولانا و مددی و... را او اول بار به جامعه انقلابی معرفی کرد با بحثهایی که مبانی تئوریک انقلاب اسلامی در عرصه تمدن سازی و تحقق کامل حاکمیت دینی را برای عموم بازگو میکرد. به مرور بچه های انقلابی بیدار شدند و فهمیدند حرفهای زیادی در عرصه های مختلف برای گفتن دارند و رسالتی جهانی بر دوششان نهاده شده که نباید روی زمین بماند و...

این حرفها و دغدغه ها تکرار و تکرار شد. نشریات دیگر، چهره های دیگر به مرور شکل گرفت از شلمچه ده نمکی تا افشاگری های حسن عباسی و نشست های گفتمان محور نخبگان جوان در حوزه و دانشگاه و دوره های دانشجویی موسسه مرحوم مصباح و... این دغدغه ها به مطالبه و مطالبه به فرهنگ بدل شد که ثمره اش به پیروزی احمدی نژاد – فارغ از اینکه در حال حاضر آدم خوبی تصور شود یا بد- انجامید. احمدی نژاد مستقل با طرح شعارهای انقلابی و عدالتخواهانه توانست قدرتمندترین و با نفوذ ترین رقبای خود را در دو مرحله و سه انتخابات کنار بزند. همین شد که در شب پیروزی او رادیو آمریکا اعلام کرد ایران 25 سال به عقب (یعنی سال 57) بازگشت.

ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم را برای همین گفته اند.

در دولتهای احمدی نژاد کار کردنِ بیشتر، معیار سنجش و ترازوی ارزش و توانایی بیشتر مسئولان قرار گرفت و سبقت در خدمت رسانی به یک باور کلیدی تبدیل شد. همین است که هنوز با گذشت یک دهه از اتمام دولت دهم، نقطه ای از کشور نیست که اثری از آبادانی زمان مدیریت هشت ساله دولتهای او را به خود ندیده باشد.

دردولت روحانی اما دوباره فرهنگ تبختر و کبر و عافیت جویی رونق گرفت و دوباره مسئولان طلبکار مردم شدند. دست روی دست گذاشتند و آجر روی آجر نگذاشتند که هیچ به خورد ملت دادند که باید ازخارج مدیر وارد کرد و ایرانی جماعت کاری بالاتر از تهیه آبگوشت بز پاش در توانش نیست و...!!

برای ایجاد هر تحولی باید فرهنگ را تغییر داد. هر کس باید به سهم خودش کاری کند. به قول آقا هرکس بایدهمان نقطه ای که ایستاده را مرکز توجهات دنیا بداند و فکر کند خودش محور امور است .

شماتت مسئولان کم کار و مطالبه از آنان به جای خود، اما خودمان را هم مسئول بدانیم. انسان باید برای تحقق دغدغه هایش تلاش کند.

فکرها و حرفها و قدمهای کوچک هم تاثیر دارد. اثر پروانه ای، نظریه ای برای اثبات همین واقعیت سازنده است. برایتان پیش نیامده چیزی که فکر میکنید یا درباره اش حرف زده اید را مجسّم و  تحقق یافته ببینید؟ همیشگی نیست اما خیلی از وقتها حرفهای ساده و زلال ما هم به واقعیت می پیوندد. یک فکر خوب یا یک حرف خوب را هم حتی دست کم نگیریم چه رسد به اقدام خوب.

پدر شهید زین الدین چند دقیقه وقت گذاشت و به رحیم صفوی که فرمانده وقت سپاه بود پیشنهاد داد همانطور که برای علما کنگره بزرگداشت گرفته شده، دبیرخانه ای تأسیس شده و آثارشان معرفی و منتشر میشود چه خوب است برای شهدا هم چنین شود.

چنین شد. با همین چند کلمه، کنگره های استانی شهدا شکل گرفت و صدها کتاب و فیلم و آثار هنری و فرهنگی به گنجینه تاریخ این مرز و بوم افزوده گردید.

ثمره شبهای خاطره و برگزاری راهیان نور و ثبت آثار شهدای دفاع مقدس را در سوریه شاهد بودیم. بی استثنا همه رزمندگان نسل سومی و چهارمی انقلاب که سنشان به درک حال و هوای سالهای دفاع مقدس قد نمیداد با کتابها و محافل شهدا انس داشتند و بر مدار روحیات و افکار آنها پرورش یافته و در تداوم راهشان حماسه دفاع از حرم را در تاریخ مردانگی و غیرت به یادگار گذاشتند و پرچم آزادگی را در نبل و الزهرا برافراشته نگاه داشتند. محمدحسین محمدخانی خاطرات مرحوم ضابط (علمدار روایتگری شهدا) را که شنید مانند او دو زانو بر مزار شهدا می نشست و بابت فعالیتهایش در بسیج دانشجویی به آنها گزارش کار میداد و راهنمایی میخواست. او به همت و باکری علاقمند بود کتابهای خاطراتشان را میخواند و تلاش داشت به شخصیت آنها نزدیک شود. در بحبوحه عاشورایی مدافعان حرم خوش درخشید. حاج قاسم مدیریت و فرماندهی این جوان دهه شصتی را که دید در وصفش فرمود: همت و باکری دیگری را پیدا نمودم.

یک بازاری مومن بر اساس علائق شخصی خود، تصاویر علمای شهر را در تکیه ای کوچک جمع کرده و بر در و دیوار آن  نصب می نمود و در منظر نگاه رهگذران قرار میداد. جوانی نانوا علاقمند به تاریخ، از شور نگاه به تصاویر نورانی علما به وادی تحقیق و تألیف روی آورد و آثاری در خور در باب حیات چند عالم نگاشت و به پیشگاه تاریخ تقدیم نمود.

نوجوانی از ذوق تماشای سینه زنی پیرمردی میاندار، جذب هیأت شد. اندکی بعد مسجدی شد و اهل نماز جماعت و بسیج و در اثر معاشرت با نوجوانان مسجدی که جذب حوزه شدند، به مدارس علمیه پیوست و به مرور زمان آثاری در حیطه امور فرهنگی و ترویجی از خود برجای گذاشت.

خدا به کارهای کوچک و خیر و خالص، برکت میدهد و به دنباله آن می افزاید. از هیچ کار به ظاهرخردی در راه نشر معارف دین غفلت نورزیم.

خدا زبان را به عنوان سنتی ترین و نافذترین رسانه به طور رایگان در اختیار ما قرار داده است که آن دنیا بابت قصور در حق آن باید جوابگو باشیم. به قول حاج آقای قرائتی آن دنیا یوم الحسره همه لحظاتی است که به راحتی از دست دادیم و قدر نشناختیم.

مرحوم حاج آقای ضابط علمدار روایتگری شهدا بود. گاهی در جمعی می نشست به بهانه ای که مثلا میخواهد از جیبش کاغذ یا شانه ای در بیاورد تصویر یکی از شهدا را هم در می آورد و به بقیه نشان میداد و به همین بهانه، خاطره ای از آن شهید را برای بقیه تعریف میکرد.

در خاطرات اعضای جمعیت موتلفه آمده است در دوران ستمشاهی در تاکسی و اتوبوس و... به بهانه ای سر صحبت را با راننده یا مسافر باز میکردند و حدیثی هم لابه لای صحبتشان میخواندند که از آن فرصت اندک هم برای تبلیغ دین استفاده کرده باشند.

روح مصطفی چمران شاد که علاوه بر دانش و رزمش، نقاش زبردستی هم بود. تابلویی کشید با شمعی کوچک و روشن در دل صفحه ای بزرگ و تاریک و زیرش نوشت که من شاید کوچک باشم و با نور اندکم نتوانم همه این سیاهی ها را از بین ببرم اما به اندازه خودم که میتوانم روشنایی ببخشم و...

در ادبیات روایی ما رسیدگی به یتیمان بسیار مورد توجه قرار گرفته است و بعد بر این نکته تأکید شده که بالاترین ایتام کسانی هستند که امام خود را گم کرده اند و باید دستشان را گرفت. همه نسبت به هم مسئولیم. از این رو گفته اند هر کس یکنفر را از مرگ یا گمراهی و انحراف نجات دهد در وزن نجات و بیداری هم عالم اجر و مزد الهی خواهد داشت.

و یاد شهید بهشتی که گفت در جمهوری اسلامی آنقدر کار هست که برای انجامش نیاز به حکم مسئولیت نیست و تأکید مقام معظم رهبری که در جمهوری اسلامی هر کجا که قرار گرفتید همان نقطه را مهم ترین جایگاه و مرکز توجهات عالم بدانید و...

همه مسئولین قابل نقد هستند. به خصوص مسئولان فرهنگی که بودجه ها و ظرفیت های کلانی را هدر دادند اما یادمان نرود که خودمان هم به عنوان مدعی انقلابی گری و تعلق دینی مسئولیم و میتوانیم مبدأ تحول باشیم. هیچ حرف و کلمه و سخنی در عالم خلقت بی تأثیر نیست، تیری را می ماند که دیر یا زود به هدف می نشیند.

و یادمان نرود که شرط اثر گذاری در دایره زلال معارف حق، اخلاص و بی ریایی و فرار از حبّ نفس بیان شده است. اینکه چرا خیلی از کارهای فرهنگی اثر ندارد و چه باید کنیم تا کردار و گفتارمان انسان ساز باشد کتابی مفصل و فصلی جدا و قطور میطلبد که خلاصه اش میشود نکته دقیق و راهبردی سردار دلها که فرمود باید به این بلوغ برسیم که دیده نشویم. جنس انقلاب اسلامی از ماده نور و پاکی است و آلایندگی ها با طبع آن ناسازگار بوده و از دریای زلال حقیقت بیرون انداخته خواهد شد.

همه این خونها و مصیبتهای اخیر اگر باعث بیداری ما شود و بدانیم هر لحظه از زندگی یعنی یک فرصت برای رشد و تغییر، می ارزد. می ارزد اگر بدانیم همه این هیاهو برای زدودن غبار از وجود جوانان تراز انقلاب اسلامی همچون آرمان علی وردی و سید روح الله عجمیان و مهدی زاهدلویی و... بود. می ارزد که باور کنیم میتوان در دوره ای زندگی کرد که بیرون زدن صفرهای حساب بانکی ارزش باشد، دست درازی به سفره بغل دستی افتخار باشد، ادبیات ملت بشود پیچاندمش و دورش زدم و کمتر کار کردن و بیشتر در آوردن زیرکی تلقی شود و باز هم همه طلبکار باشند وبه تصور اینکه حقشان آنطور که باید ادا نمیشود کم کاری های خود را توجیه کنند و ناگاه مردی در مقابلتان رخ نشان دهد که سی ماه سابقه جبهه دارد، کارگری ساده و فصلی و مستاجر در خانه ای محقر در منطقه ای کم برخودار است و پسر جوان خودساخته اهل روزه و جهاد و معنویت را که در راه خدا تقدیم میکند لبخند میزند، سجده شکر می رود و می گوید دینم را به انقلاب ادا نمودم. آوینی را با خونش شناختند، آثار مطهری با خونش در جان و فکر مردم رسوخ کرد، حیات و نشاط و بالندگی ارزشهای انقلاب در عهد ناجوانمردی و تیز بازی و چپاولگری و سهم خواهی با خون روح الله های مکرری چون عجمیان و دیگر جوانان و نوجوانان شهادت طلب بی ادعا شفاف و نمایان شد.

محمد جهان آرا در چارچوب نگاه اداری امروز، میتوانست دست روی دست بگذارد، معطل کند و به این دلیل موجه که نیازمند پشتیبانی از مرکز است قدم از قدم برندارد، اما اگر جهان آرا چنین می اندیشید خرمشهر همان روز اول، المحمره می شد و آبادان، عبادان و حساب اهواز و اندیمشک هم با کرام الکاتبین بود.

از همین جا که ایستاده ایم شروع کنیم. هر کس میتواند رسانه حق باشد. با زبان و قلم. همین فضای مجازی فرصتی غنیمت است که میتوان به جای انفعال، اثر گذار بود و صدای حق و نور هدایت را به صفحات دل ملت تاباند حتی اگر یک نفر به راه رستگاری برسد؛ چه برسد به این که یقین داریم همین حرفها و گفته ها و تکرار مطالبات، به مرور به دغدغه و فرهنگ عموم تبدیل خواهد شد؛ بأذن الله تعالی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با مسئولان دروغگو هم برخورد کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۸ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۱۹ ق.ظ

 

جناب قاضی القضات به دادستانها و قضات کشور دستور داد: هر کس را که دروغ میگوید احضار کنید.

حرف درستی است. هر کس و نا کسی با یک صفحه مجازی میتواند به کارخانه پمپاژ دروغ و اخبار جعلی تبدیل شده و با فریب افکار عمومی، هزینه ای گزاف روی دست کشور بگذارد که این دوماهه مصادیقش را به وفور شاهد بودیم.

اما

خوب است مدعیان دروغینی که مردم را با وعده حل صد روزه مشکلات معیشتی، قابل اعتماد بودن و سود دهی بورس، حل شدن همه معضلات حتی آب آشامیدنی با امضای برجام، چرخیدن چرخ کارخانه ها و صنعت هسته ای و دهها شعار رنگارنگ کذب و سر کاری -که موج تنفر و بی اعتمادی نسبت به مسئولان را در جامعه به بار آورد- فریب دادند هم احضار و بازخواست شوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

محمدزمان شالیکار، سرهنگی که سردار است!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۶ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۳۰ ق.ظ

کشف ۵ تن چوب جنگلی قاچاق در بابل 

 

فیلم سینمایی گشت ارشاد که بعدها پس از ساخت قسمت دوم، به گشت یک معروف شد با کارگردانی سعید سهیلی در سال 1390 تلاش کرد تا به نمایندگی از جامعه شبه روشنفکر خودباخته سر خوش از تغافل و تافته جدابافته از مردم -که بالاترین دغدغه ذهنی شان گعده های مختلط شبانه و دود و دم و عیش و نوش است و مطالبه ای فراتر از حیطه شکم و حومه ندارند- مواجهه با منکر بدحجابی و مفاسد اجتماعی را مورد هجو و تمسخر قرار داده و نخستین گام رسمی را در قالب فیلمی سخیف با بهره گیری از اموال و ابزار بیت المال برای تقابل با آمران به معروف بر دارد.

شیطنت این فیلم در زیر پوسته لودگی و هجو، تخریب وجهه بسیج و ایجاد تمایز و فاصله بین نیروی انتظامی با احکام شرع بود. در چند صحنه فیلم تلاش شد اینگونه وانمود شود که  نیروی انتظامی مسیرش از خط و مشی جامعه دینی جداست و انگیزه ای برای مواجهه با هنجارشکنی ندارد.

خط جدا سازی یا بعبارتی جدا نمایی بین نیروی انتظامی با نهادها و مجموعه های انقلابی و دینی البته بارها در گفتار و نوشتار بعضی دیگر از فعالان رسانه ای وابسته به جریان فکری غیر انقلابی نیز پدیدار گردید. همان خطی که در دهه هشتاد موفق شد بسیج را از عرصه حفظ امنیت عمومی حذف کند در ادامه تلاش کرد تا نیروی انتظامی را از اجرای احکام دین، منصرف و بی انگیزه سازد.

به موازات این خط که رویکردی فرهنگی در راستای احاطه روح بی مبالاتی و هرزگی را دنبال می نمود، نگاه مشکوک دیگری نیز در بعضی سیاسیون برای جدا سازی نیروی انتظامی از جبهه فکری انقلاب اسلامی خودنمایی کرد.

حسن روحانی رییس جمهور وقت در تاریخ پنجم اردیبهشت سال نود و چهار درباره راهبرد اجرایی نیروی انتظامی این عبارت عجیب را بر زبان آورد: "وظیفه پلیس اجرای قانون است، نه اسلام!"

ایجاد تقابل فرضی بین قانون و اسلام، یادآور همان کج سلیقگی بعضی دوستان در ایجاد فرضیه دوگانگی بین عدالت و ولایت است که با نص صریح کلام رهبری در تنافی است: "مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت خواهی است". 5/6/1382

ناگفته پیداست که قوانین جمهوری اسلامی اعم از قانون اساسی یا مصوبات مجلس پیش از ابلاغ به تأیید فقهای عادل و مشرف به احکام شرع می رسد و تنها فرضی که ممکن است تقابل بین اسلام و قانون را محتمل سازد قوانین ابلاغی دستگاههای دولتی است. طبیعی است بر فرض بروز چنین دوگانه ای هم سطح اعتقادی و بینش مذهبی دستگاه انتظامی در نگاه کلان اجازه خروج از چارچوب دین را نخواهد داد. فرماندهان و مأموران متدین انتظامی بهتر از هر کس میدانند که مشروعیت قوانین در نظام اسلامی منوط به تطبیق با شریعت است.

تلاش مذبوحانه برای جدا سازی نیروی انتظامی از پیکره جامعه اسلامی مشابه اراده مشکوکی است که در ابتدای سالهای پیروزی انقلاب برای تعطیلی ارتش ظهور پیدا کرد. آنجا هم البته باز همین جناب روحانی بود که بر خلاف نظر دلسوزان مجربی چون شهید دکتر مصطفی چمران دنبال انحلال ارتش بود. ارتشی که کمی بعد، از شکست حصر آبادان تا مرصاد الهی در مواجهه با جبهه نفاق و الحاد، خوش درخشید و به تعبیر زیبای مقام مظعم رهبری به وصف "ارتش حزب الله" مزیّن شد.

برخلاف آشوبهای دهه هفتاد و هشتاد و نود که به طور معمول به بهانه مشکلات معیشتی و رفاهی و ... شکل میگرفت در دو ماه اخیر، دسترنج جریان نفوذ فرهنگی که اقدامات نرم و مخرّب بر ضد احیای ارزشهای دینی را از ابتدای دهه نود رسماً آغاز کرده بود، ثمر داد و تعدادی از جوانها و نوجوانهای ناآشنا با اهداف و آرمانهای نظام تمدن ساز اسلامی و فریب خورده جریان شبه روشنفکری غربزده عریان پرست و هرزه گرد و سلبریتی های عیّاش و بی درد به برکت اسب تراوای مجازی به میدان تقابل با اصل حاکمیت دینی کشانده شدند. بالاترین ضربه دست پرورده های فضای آلوده مجازی نه فقط بر پیکر دین که به اساس انسانیت و شرافت بود که سطح مطالبات و دغدغه های ملت را به نازل ترین وجه ممکن در تراز کشف حجاب و آغوش رایگان و سلف مختلط تقلیل داده و تحریف نمودند.

نیروی انتظامی اما بی توجه به خدعه جاده صاف کن های اجرای سند 2030 یونسکو در ترویج ابتذال فکری و بی بند و باری مطلوب نگاه غرب، مردانه در مصاف با فریب خوردگان و اشرار ایستاد و با دست خالی از سلاح گرم، در مقابل هجمه دشنه و آتش و گلوله اوباش ایستادگی نمود و به موازات دیگر مجموعه های ارزشی چون سپاه و بسیج عرصه را بر شرارت و ناامنی و هرج و مرج تنگ ساخت و مجالی برای عرض اندام معاندان و سرباز پیاده های فریب خورده شان باقی نگذاشت و ثابت کرد که مانند دلاور مردان ارتش جمهوری اسلامی در دوران دفاع مقدس در حریم اندیشه حزب الله و در ساحت تفکر جهانی انقلاب عاشورایی 57 زمینه ساز ظهور منجی بشریت خواهد بود، ان شاءالله.

نیروی انتظامی مثل هر مجموعه دیگری خالی از ضعف و اشتباه نیست که این قلم نیز هیچگاه از بیان آن ابا نداشته اما نقش حیاتی این نهاد مستحکم در برهه حساس کنونی هرگز از حافظه تاریخی امت آخرالزمانی رسول الله محو نخواهد شد.

قدردانی از زحمات همه مجاهدان بی ادعای نیروی انتظامی و بسیج و سپاه و واجا و خانواده های مقاومشان که روزها و شبهای پر اضطراب و بمباران روانی و تبلیغی بدخواهان را به جان خریده و از طریقت خطیر دفاع از حرم مقدس جمهوری اسلامی پا پس نکشیدند وظیفه ای همگانی و تعلل ناپذیر است.

در این بین به سهم خود از فرمانده غیور انتظامی شهرستان بابل سرهنگ بسیجی محمدزمان شالیکار به پاس رشادت و ایستادگی و شهامت و مدیریت هوشمندانه در کنترل آشوبهای پیچیده اخیر تشکر میکنم. خبرگزاری فارس در 26 مهرماه خبر قرار گرفتن نام فرمانده انتظامی بابل در فهرست تحریمهای اروپا را منتشر نمود. از باب تُعرَفُ الاشیاء بِاضدادها، خشم سردمداران جنایت پیشه ای که دستشان به خون صدها هزار کودک و زن و مرد بیگناه در جای جای پهنه گیتی آلوده است را باید به فال نیک گرفت و نشانه حقانیت راه سبز انقلاب اسلامی رهایی بخش مستضعفان قلمداد نمود.

بی شک نام این سرهنگ غیور و رشید نیروی انتظامی در کنار سرداران نامی مرز و بوم کهن ایران قهرمان تا ابد بر تارک افتخارات دیار علویان خواهد درخشید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جنایت در اندیمشک

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ آذر ۱۴۰۱، ۰۳:۰۹ ب.ظ

روز ایثار و مقاومت اندیمشک

 

پنجاه و چهار فروند هواپیمای جنگنده دشمن به مدت یک ساعت و نیم بر فراز شهر اندیمشک به پرواز درآمدند و خیابانهای این شهر را شخم زدند. چند هواپیمای جنگی دیگر البته این بمباران را تا چهار ساعت ادامه دادند تا رکورد طولانی ترین جنایت جنگی هوایی بعد از جنگ جهانی دوم در شهری مسکونی و برای مردمی بی دفاع رقم بخورد.

چهارم آذر روز اندیمشک است.

مردم غیور و دوست داشتنی اندیمشک و دزفول تمام سالهای دفاع مقدس زیر سنگین ترین آتش تهاجم دشمن مقاومت نموده و شهر را ترک نکردند. این مساله هم باعث یأس و سرخوردگی دشمن هم موجب امید و دلگرمی رزمندگان اسلام بود.

برای دشمن اندیمشک و شوش و... مهمتر از شهرهای مرزی دیگر بود. زیرا میتوانست با اشغال آن گلوگاه ارتباطی خوزستان با ایلام و لرستان و پایتخت را قطع نموده و عقبه نیروهای مقاوم را در هم بشکند. ایران نیز با درک این موضوع پیش از آزادسازی خرمشهر درصدد عقب راندن دشمن در غرب شوش و ... برآمد و عملیاتهایی چون طریق القدس و فتح المبین را قبل از الی بیت المقدس طراحی و اجرا نمود. ارتش بعث با ناامیدی از تصرف خوزستان، حملات وحشیانه به مردم را تشدید نمود.

اگر چه کاروانهای زیارتی راهیان نور اغلب از کنار شهرهای اندیمشک و دزفول به راحتی عبور کرده و گاه صرفا در گلزار شهدای این شهرها و یا در پادگانها جهت استراحت مستقر میشوند اما حقیقت امر این است که وجب به وجب اغلب خیابانها و کوچه پس کوچه های این شهرهای مقاوم شاهد حملات ناجوانمردانه دشمن و شهادت زن و بچه و پیر و جوان این آب و خاک بوده است. هر بار دشمن پست در جبهه و جنگ مستقیم شکست میخورد به بمباران وحشیانه مردم بی پناه روی می آورد.

حیف است روز چهارم آذر را از یاد ببریم.

حیف است خاطرات مقاومت قهرمانانه مردم در زیر حملات جنایتکارانه دژخیمان که از برجسته ترین صفحات کتاب حماسه و ایثار این مرز و بوم است به درستی و کامل و جذاب ثبت و نقل نشده و در آثار هنری و فرهنگی و درسی به خوبی انعکاس نیافته است.

حیف است حتی نسل جدید جوانان خوزستان با تاریخ سه دهه قبل شهر و دیار خود ناآشنا بوده و از پایمردی و استقامت مثال زدنی پدران و مادرانشان بی خبر باشند.

کار نکرده زیاد داریم. در حق تاریخ ایران سرافراز بسیار کوتاهی کرده ایم.

ویکی پدیا درباره چهارم آذر اینگونه نوشته است:

بمباران اندیمشک در روز ۴ آذر ۱۳۶۵ و در جریان جنگ ایران و عراق اتفاق افتاده‌است. در این حملهٔ هوایی، شهر اندیمشک به مدت یک ساعت و سی دقیقه، توسط ۵۴ فروند جنگنده به صورت مستمر بمباران شده‌استاز این واقعه به عنوان طولانی‌ترین بمباران بعد از جنگ جهانی دوم یاد می‌شودآنچه مسلم است اینکه این بمباران، طولانی‌ترین و مرگبارترین حملهٔ هوایی نیروی هوایی عراق در طول جنگ هشت ساله با ایران به‌شمار می‌رود.

جزئیات واقعه

صدام حسین، رئیس‌جمهور عراق از حمله در روز به اندیمشک و حمله مجدد در شب خبر داده بود۵۴ جنگنده و بمب‌افکن عراقی از ساعت ۱۱:۴۵ صبح روز چهارم آذرماه سال ۱۳۶۵ به مدت ۱۰۰ دقیقه شهر اندیمشک را زیر آتش خود قرار دادندبا کاهش تعداد هواپیماها، این حملات تا چهار ساعت ادامه یافته‌است. اگرچه تعداد کشته‌ها و زخمی‌ها به‌طور دقیق مشخص نبوده‌است اما برخی گزارش‌ها حاکی از آنند که در این حادثه بیش از سیصد نفر از مردم اندیمشک کشته و هفتصد نفر زخمی شده‌انددر این حمله علاوه بر بمباران پایگاه چهارم شکاری و مناطق مسکونی، میدان راه‌آهن و ایستگاه راه‌آهن اندیمشک، بازار روز کالا و تره‌بار، پادگان دوکوهه، دبیرستان شریعتی، سد و نیروگاه دز اندیمشک، رادار موشکی سد دز، پادگان سفینه النجاه، ایستگاه بالارود، اداره پست و مخابرات و بیمارستان شهید بهشتی بمباران شده‌اند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نوجوانانی که هیپنوتیزم شدند!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ آذر ۱۴۰۱، ۰۲:۴۴ ب.ظ

                                                   بازداشت شدگان می‌گویند، «هیپنوتیزم» شده‌اند!

 

یادداشت کوتاه روزنامه همشهری که در ادامه میخوانید مرا یاد مطلبی انداخت که دوستان متعددی در شهرهای مختلف در این دو ماه اخیر برایم نقل کرده اند. آنها میگویند اکثر این جوانان و نوجوانانی که دست به اغتشاش میزنند به محض دستگیری شروع به گریه و زاری و التماس میکنند و از ته دل زار میزنند که آزادشان کنیم. اغلب دلمان برایشان میسوزد. در زمان بازداشت چه یک ساعت باشد چه چند روز نیز در حال گریه و بغض و گوشه گیری و اظهار پشیمانی هستند. معمولا برای اینها اگر شاکی خصوصی نداشته باشند پرونده ای درست نشده و آزاد میشوند. عده ای متنبّه شده و دنبال درس و بازی و کارشان میروند. عده ای دوباره در فضای مجازی شیر میشوند، باز تصور میکنند که در حال بازی یارانه ای هستند و به قهرمانی شکست ناپذیر تبدیل شده اند. باز به خیابان می آیند و چیزی می شکنند و به جایی حمله میکنند. دوباره به محض دستگیری بی آنکه حتی یک سیلی به صورتشان بخورد احساس شکست نموده، رویاهایشان پودر میشود و دوباره به عجز و التماس و گریه و آه و فغان می افتند.

این خصلت فضای اغواگر مجازی است که آدمها را تهی و غافل از واقعیتها بار می آورد همچون مخدری آنها را دچار توهم ساخته و به اشتباه می اندازد.

روزنامه همشهری نوشت: جامعه شبکه‌ای شبیه کمپ‌های منافقین رابطه فرد با واقعیت را قطع و چشم، گوش و قلب او را مشحون و مملو از اغوا و القاهای یک‌سویه رسانه‌ای می‌کند. این سطح از جنون چنان می‌کند که اساسا فرد برایش صدق و کذب اخبار مهم نیست و غوطه‌ور در یک خلسه رسانه‌ای، چنان دچار حیوان‌وارگی می‌شود که ممکن است دستش به خون پاک‌ترین‌های روی زمین نیزآغشته شود.

آقایان مسئول متوجهیم با ساده‌نگری و فهم ظاهرگرا از رسانه‌های جدید چه بلایی سر جامعه آوردیم؟ راهکارتان چیست؟ نشستن و نظاره آتش؟

پلتفرم محل زندگی واقعی است؛ نه صرفا یک پیام‌رسان مجازی؛ هیچ جای عالم اداره شهر و دیارشان-بخوانید ذهن‌ها - را به دشمن نمی‌سپارند، اما ما با خوش‌خیالی چنین می‌کنیم و ژست مردمی هم می‌گیریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با حمایت غرب و سلبریتی ها یک مجرم اقتصادی و اخلاقی نخست وزیر مالزی شد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ آذر ۱۴۰۱، ۰۲:۲۴ ب.ظ

                                                   انور ابراهیم نخست وزیر مالزی شد

 

انور ابراهیم معاون نخست وزیر مالزی بود. ماهاتیر محمد در قبال گزارشاتی که از سوی پلیس درباره فساد اخلاقی و مالی معاون خود دریافت میکرد بی اعتنا بود. به مرور رسانه ها نیز اخباری در این خصوص منتشر نمودند. بالاخره ماهاتیر محمد طی جلساتی خصوصی به بررسی گزارشات پلیس و حتی مواجهه با شهود پرداخت و یقین حاصل کرد معاونش که به شدت ژست مذهبی گرفته و خود را مقید جلوه میدهد مبتلا به روابط جنسی با مردان و زنان متعدد است. او باز هم از برخورد با وی ابا ورزید و مساله را با سران حزب مطرح نمود. آنها هم بعد از بررسی به صحت ادعا و اسناد پلیس پی بردند و فساد مالی و اخلاقی او را تایید نمودند.

ماهاتیر معاونش را مجبور به استعفا کرد. او در دادگاه نیز محکوم شد و به زندان افتاد؛

اما

انور ابراهیم به حزب مخالف دولت پیوست و به راحتی توانست رهبری منتقدان و معترضان را بر عهده بگیرد و مدعی شود که همه این اتهامات دروغی سیاسی برای کنار زدن او از قدرت بوده است. در حالیکه اساسا این اتهامات و تبعات آن از سوی حزب متبوع خودش صادر شده و در دادگاه به اثبات رسیده بود.

انور با آمریکا و انگلیس و... نیز رابطه خوبی داشت. آنها هم که وجود یک مالزی قوی را متضاد با منافع غرب در منطقه آسیای شرقی میدانستند به حمایت رسانه ای از او پرداختند و سلبریتی ها را بر ضد حزب ماهاتیر محمد تحریک نمودند. مردم در تصمیم گیری دچار سردرگمی شدند و بالاخره حزب او توانست رای قابل توجهی به دست بیاورد. 

امروز پادشاه مالزی برای اتمام مناقشات بین احزاب طی حکمی انور ابراهیم را به نخست وزیری مالزی منصوب کرد.

برای جامعه اسلامی زشت و ننگ است که رسانه های بیگانه افکار و آرای مردم را جهت دهی کنند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جای هنرمند در زندان نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۲:۰۰ ب.ظ

پنج زن سینماگر هیئت رسیدگی به شکایات جنسی در سینمای ایران می شوند/ ,رای گیری در صفحه جنبش می تو ایران/ نیکی کریمی، ترانه، هانیه، غزاله و آزاده در میان کاندیداها

 

جای هنرمند در زندان نیست این حرف حرف درستی است. هنرمند باید قدر خودش را بداند و کاری نکند که به زندان بیفتد. به قول شهید آوینی حتی اگر به شعار هنر برای هنر معتقد باشیم هم باید هنر را به معنای گرایش به زیبایی ها و خوبی ها دانسته و از پلشتی ها و ناهنجاری ها و زشتی ها برحذر باشیم.

هنرمندی که از نیکی ها فاصله گرفته و به سمت بدی ها تمایل پیدا میکند در واقع نسبت به نعمت خدادادی که در وجودش قرار گرفته ناسپاسی کرده است.

جای هیچ انسانی در زندان نیست اگر بر مسیر هدایت و درستی قدم بردارد. اما همه جای عالم، خائن و دروغگو و تبهکار را در هر قامت و طبقه ای که باشد مجرم دانسته و مورد پیگرد قرار میدهند.

راستی اگر قرار باشد به جرایم آن دست هنرمندانی که در جنبش می تو درباره تجاوز جنسی آنها به همکارانشان افشاگری شد رسیدگی شود باید به چه مجازاتی محکوم شوند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پول میدهیم سلبریتی میخریم

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۲۱ ق.ظ

 

سلیمی نمین گفت: "ما نباید با سلبریتی ها که یک قشر پر مصرفی هستند و هزینه هایشان زیاد است و به دنبال این هستند که امکاناتی را برای خودش به دست بیاورند درگیر شویم. این قشر غالباً می خواهد برخورداری داشته باشند و ما نباید خودمان را در مقابل این قشر قرار دهیم، در حالی که می توان به راحتی با آن ها تعاملاتی داشت."

این حرف جناب سلیمی نمین را قبول دارم هرچند از خودش خوشم نمی آید اما باید دقت داشت که برای علاج سلبریتی محوری در جامعه فکری لازم است. قبول دارم اغلب این افراد بنده پول و شهرت هستند و شهوت دیده شدن و محوریت دارند اما بالاخره نمیشود همیشه با پول و باج سبیل آنها را تحت کنترل درآورد. بماند بعضی ها هم مثل علی دایی اصولا دنبال خود قهرمان سازی هستند کما اینکه مثلا در جریان کلیپ طنز و البته نامتناسب معروف به "عباس بوعذار" نیز او سعی کرد اینطور القا کند که نظام با ساخت این کلیپ میخواهد حالش را بگیرد! در حالیکه دولت روحانی در جریان بود و همه چیز وفق مراد علی آقا قرار داشت. امثال او دلشان میخواهد در تاریخ مملکت در تراز ستارخان و باقرخان و میرزا کوچک ثبت شوند بی آنکه هزینه ای هم در این راه بدهند.

برای این قهرمانهای پفکی و عقده ای و حاشیه ساز هم باید فکری اساسی کرد. واقعش این است که سکوت قانون در قبال اغواگری و فریبکاری سلبریتی ها و تهییج مردم به اغتشاش باعث نگاه بدبینانه به دستگاه قضا شده است. برخورد با چند جوجه لمپن بی کس و کار کف خیابان و حاشیه امن برای عناصر محرک نه فقط در شورشهای اخیر که در سال 78و 88 و 96 و 98 و حتی در مواجهه با بعضی پرونده های فساد اقتصادی نیز دیده شد.

قبول دارم در شرایطی باید بعضی سلبریتی ها را خرید و به کار بست اما در نگاه کلان باید معضل سلبریتی بازی را برای همیشه علاج نمود. مردم باید متوجه باشند فکر و اندیشه و راه خود را دست چند آدم بی سواد و جوّ گیر و فاقد فکر و اندیشه نسپارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قالیبافی ها شکارچی شده اند!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳۰ آبان ۱۴۰۱، ۰۲:۴۴ ب.ظ

قالیباف مجلس

 

مرور فعالیت رسانه ای سایتها و خبرگزاریهای وابسته به قالیباف و نیز رصد محتوای منتشر شده از سوی مشاوران و دلدادگان وی همچون رضوی، فضائلی، قدیانی و... نشان از خیز انتخاباتی دیگری میدهد که با محوریت انتقام گیری از رقیب و قهرمان سازی از سردار در حال پیگیری است.

آن قدری که هم و غم نویسندگان مذکور صرف مچ گیری و ایراد و کوبیدن عناصر خودی مانند علم الهدی، رسایی، رائفی پور و مجموعه وابستگان سیاسی طیف پایداری گردیده متمرکز بر تقابل با جریان سرکش و طغاینگر دو ماه اخیر نبوده است.

شخص قالیباف نیز که مجلس تحت مدیریت او مخاطب اصلی مطالبات ملت و رهبری در ضرورت کنترل فضای درندشت مجازی است با اتخاذ مواضع زیگزاگ و یکی به نعل یکی به میخ قصد دارد از خود چهره ای روشنفکر و معتدل و قهرمان و ناجی ملت به نمایش بگذارد. کسی آخر متوجه نشد جناب ایشان حامی فیلتر نرم افزارهای غیر بومی و مهاجم است یا طرفدار رفع فیلتر آنها.

 پیش تر نیز وی در ادبیاتی سخیف و با رویکرد عقده گشایی، منتقدان و نیروهای انقلابی عدالتخواه را سوپر انقلابی لقب داد. به نظر میرسد افشای جریان موسوم به سیسمونی و فایل صوتی مرتبط با هلدینگ یاس تلخی غیرقابل تصوری را در کام او و هوادارانش نشانده است. مشخص نشده است آیا جناب سردار دکتر خلبان و رییس صرفا در هوای قهرمان سازی از خویش و تخریب و حذف رفبای خودی است یا با احساس خطر از شکست در انتخابات آتی مجلس، دوباره سودای صندلی پاستور را در سر پرورانده است. شاید هم قرار است در مسیر حیرانی و سرگشتگی ضرغامی قدم بگذارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظام در آستانه فروپاشی است

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ۱۱:۳۵ ق.ظ

photo_2022-11-17_10-29-07_2knl.jpg

 

این بابا اولین نفر و آخرین نفری نیست که ادعا میکند نظام در حال واژگونی است. حالا رفقا متلک انداخته اند که باید ساقی اش را عوض کند که البته از باب مزاح است. بماند که از ابتدای انقلاب هم عده ای همواره میگفتند این نظام خانه پرش یکی دوماه دیگر سرنگون میشود. فتنه78 و 88 و 96 و 98 هم همچنین.

این مدت با افراد مختلفی از طیف معترض یا اغتشاش گر همصحبت شده ام که واقعا تصورشان بر این است نظام در حال از بین رفتن است. حالا با این که فردای فروپاشی فرضی نظام قرار است چه اتفاقی بیفتد و با هجمه دهها گروهک مسلح و غیر مسلح تجزیه طلب و ... چه بر سر ایران می آید حرف دیگری است اما عجیب است این بندگان خدا حتی اینقدر زحمت فکر به خودشان نمیدهند که ببینند نظام اساسا از تمام ظرفیتهایش برای کنترل آشوب به هر دلیلی تا کنون استفاده نکرده است. به تعبیر بعضی دوستان، نظام در حال لاس زدن با معترضین و برخی اوباش است. حتی بعضی لیدرهای آشوبگر آزاد شده اند و دوباره به کف خیابان بازگشته اند. چرایی این بحث بماند برای بعد.

اما

اینکه چرا عده ای را چنین وهمی گرفته، شبیه همان بابایی که میگفت آمریکا یک دکمه را فشار دهد ایران از بین میرود، بر میگردد به فضای فکری و خبری محدود و تنگی که در آن به سر می برند.

حقیقت آن است که مدعیان آزادی با دست خود، خودشان را در حصر کُشنده و ملال آور رسانه ای به بند کشانده اند خودشان اخباری که خوششان می آید را پشت سر هم تولید و پمپاژ میکنند، خودشان به هیجانات مطلوب دست میزنند و خودشان هم آن چه را که در حصار رسانه ای خود ایجاد کرده اند باور کرده و بر مبنای آن دست به تحلیل میزنند.

اینکه میبیند بعضی سلبریتی ها که ممکن است آدم بدی هم نباشند اما این روزها بی اعتنا به خیل عظیم بسیجیان و مامورانی که در بلبشوی بی قانونی اوباش به خاک و خون کشیده شده اند پی در پی نظام را به کشتار معترضین متهم می سازند، یا اساسا عده ای در توهم خوداکثریت پنداری محبوس مانده اند و باورشان شده است نظامی که مبتنی بر ایثار و شهادت و فرهنگ مقاومت و نشأت گرفته از نهضت عاشوراست و ابرقدرتهای ستمگر عالم را به چالش کشیده است با هیاهوی چند جوانک شهوتی که اوج دغدغه شان فراتر از محیط خشتکشان نمیرود به زودی فرو خواهد پاشید، ناشی از همین قطع ارتباط با فضای رسانه ای مستقل و یا لااقل تحقیق از منابع غیرهمسو ست.

به مدعیان آزادی بیان و قلم و اندیشه و رسانه پیشنهاد میشود محض تنوع هم که شده از فضای آکواریومی و پاستوریزه خبری که مثل پیله دور خود کشیده اند بیرون خزیده و گاهی هم از منابع خبری و رسانه ای و تحلیلی غیرمعاند و بیطرف ارتزاق کنند بلکه فکر و ذهنشان کمی به سوی واقعیتها تمایل پیدا کند. معترضین خودشیفته بالاشهری بی دردی که مطالبات بر حق مردم را از حیطه نیازهای زندگی به ارضای هوسهای غریزی خود سوق داده اند طبیعی است که از دایره واقعیتهای جامعه فاصله ای شگرف داشته باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی بادکنک اصغرآقا می ترکد!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۱، ۰۳:۴۴ ب.ظ

به دنبال ماجرای سرقت ایده فیلم «قهرمان» که مدتی پیش مطرح شد، حال اتهامات جدیدی در خصوص سرقت هنری فرهادی از سوی سینماگران مطرح شده است که اعتبار هنری این فیلم‌ساز مطرح را زیر سوال می‌برد.

 

حالا فقط چند هنرجوی گمنام نیستند که در سطح فضای مجازی مدعی سرقت ایده های هنری شان توسط یک کارگردان مشهور و پرادعا باشند، از حمید نعمت الله تا ترانه علیدوستی هم در مصاحبه هایی رسمی بر صحت این ماجرا تأکید داشته اند.

اصغر فرهادی جوجه روشنفکر پرهیاهو و مدعی که دنبال آوازه ای جهانی به قیمت نفی و تحقیر فرهنگ ملی خود بود این روزها با رسوایی بزرگی مواجه شده است. یاد مقاله معروف شهید آوینی درباره محسن مخملباف می افتم که در وصفش این گونه نوشت: "وقتی بادکنک می ترکد"!

جریان روشنفکری، جریان پهلوان پنبه هایی است که با ورود به هر عرصه داعیه انالرجل سر داده و با خودبرتر بینی و تحقیر دیگران درصدد کسب جایگاهی ویژه و خاص برای خویشند در حالی که طبلی توخالی بیش نیستند.

اصغر فرهادی از آن دست روشنفکرنماهای غربزده و بادکنکی بود که با ژستی فریبنده اما پوشالی، همه را به راه خود فراخوانده و حق و حقیقت را خلاصه در نفی آداب و فرهنگ ها و رهایی از بند عقاید دانسته و قدم در مسیر پوچی و خودباختگی را افتخار قلمداد می نمود. اصغر فرهادی مدعی بود در راه احقاق حقوق زنان در حال مبارزه است اما ثابت شد که برخلاف شعارهای پرطمطراقش خود متجاوز به حقوق دیگران و سارق ایده و حریم اندیشه و هنر انسان های بی رسانه است که از قضا بخش اصلی آنها را دختران و زنان تشکیل می دهند.

لینک زیر را که حاوی مصاحبه هایی در افشای ماهیت این شخصیت کذایی است بخوانید:

https://www.rajanews.com/news/362128/%D8%A7%D8%B5%D8%BA%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%8C-%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%BA%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7-%DB%8C%D8%A7-%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D9%82-%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%9F-%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C-%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7-%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86

  • سیدحمید مشتاقی نیا

او میخواهد ما را آزاد کند

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۱، ۱۲:۳۸ ب.ظ

‌

 

او می خواهد به ما آزادی بدهد همان طور که پیش تر به عراق و سوریه و افغانستان و فلسطین و یمن و سومالی و... آزادی داد. همان طور که در 28 مرداد دنبال آزادی بود و هشت سال به صدام بمب و موشک و سلاح شیمیایی فروخت و هواپیمای مسافربری ما را زد و پرواز تا آزادی را برای کودکان بیگناه ترسیم نمود!

خیلی دلت برای مردم ما می سوزد سایه  تحریم دارو را از سر بیماران خاص بردار.

دولتی که هموطنان خودش را به جرم عضویت در فرقه داوودیه زنده زنده سوزاند، آزادی بیان را برای زیر سوال بردن مبانی فکری و مستندات کشکی تاریخ یهود حذف نمود، توحش پلیسش نسبت به مردم به خصوص سیاهان و زنان و نوجوانان حتی معلولان جسمی زبانزد عالم است، دانش آموزانش مجبورند با جلیقه ضدگلوله سر کلاس بروند، آمار تجاوز و خودکشی اش سر به فلک کشیده، فقر و غارتگری در بسیاری از ایالت هایش مفهوم امنیت اجتماعی را به رویا بدل ساخته، دیکتاتوری احزابش اجازه به قدرت رسیدن افراد مستقل را نمی دهد، قانون انتخاباتی الکترال آن کاریکاتوری از دموکراسی است و... می خواهد برای ما آزادی به ارمغان بیاورد.

ما از وضع موجود ناراضی هستیم؛ اما منجی ما قطعا دولتی آدمکش و خونخوار و استثمارگر نخواهد بود که تجزیه همه کشورهای دنیا را به منظور تحکیم قدرت چپاولگری خود برنامه بلندت و راهبردی برای تشکیل دهکده جهانی قرار داده و با به جان هم انداختن ملتها و به خاک و خون کشیدن مردم درصدد فروش تسلیحات و غارت منابع آنهاست. تو خودت ابلیس مجسمی، شعار آزادی ات، سراب فریبنده اسارت در بند شیطان است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مدیریت بر روی تردمیل!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳ آبان ۱۴۰۱، ۰۸:۱۲ ق.ظ

 

نمیدانم این چه اخلاقی است رییس جمهور، قبلی یا فعلی، کمبودی ایجاد میشود فی المثل در تولید و عرضه دارو، دستور می دهد مشکل دارو حل شود! یا فرضاً ساختمانی فرو می ریزد، بیمارستانی آتش میگیرد، سیل و زلزله ای می آید، رییس جمهور دستور می دهد به حال مصدومان رسیدگی شود!

مگر روال معمول وظایف نهادها و دستگاهها رسیدگی به امور بدیهی خودشان نیست؟ یعنی رییس جمهور دستور ندهد وزارتخانه یا سازمان مربوطه حالی اش نمی شود که موظف است معضل موجود را برطرف کند و گره از کار مردم بگشاید؟ کمبود دارو یا گرانی اقلام و... را که همه با چشم خودشان می بینند و با پوست و گوشت و استخوانشان لمس میکنند. اثبات آن هم نیاز به گزارش و تحقیق و بررسی ندارد. چطور یک مسئول می تواند معضلی را در حیطه وظایف خود ببیند و تا صدور دستور رییس جمهور به روی مبارک خودش نیاورد و دست روی دست بگذارد و عدالت لازم برای نشستن بر کرسی مدیریت را هم در خودش احساس کند؟ اصلا رییس جمهور چرا چنین فرد قاصری را در منصبی که توانایی اداره اش را ندارد نگاه داشته و تحمل می کند؟

یا مثلا مجلس اعلام می کند قرار است طرحی را بررسی کند که به تجمعات اعتراضی مردم مجوز قانونی داده شود. خوب این هم عجیب است. اصلا بر اساس قانون اساسی مردم حق دارند با نظارت وزارت کشور اقدام به تشکیل تجمعات اعتراضی مسالمت آمیز نمایند و این موضوع نیازمند قانونگذاری جدید نیست. یا این که مجلس می آید قانونی تصویب می کند که به موجب آن کسی اگر با بیانیه و اطلاعیه و خبری اقدام به نشر اخبار دروغ و تحریک احساسات عمومی کند باید مجازات شود! عجیب نیست؟ سالهای سال است که یک مشت خبرنگار و فعال مجازی بی کس و کار بابت انتشار مطلبی درست یا غلط به حبس و جزای نقدی و ... محکوم می شوند ذیل عناوین اتهامی چون نشر اکاذیب و تشویش اذهان عموم و اقدام علیه امنیت ملی و تبانی بر ضد نظام و... قانون جدید سر کاری نیست؟

آن دستورالعمل ها در امور بدیهی را نباید شوآف رسانه ای و تبلیغی حضرات مسئول دانست؟ بعضی وقتها مسئولان ما روی تردمیل که می روند باورشان می شود که در حال دویدن هستند، عرق هم می ریزند، خسته هم می شوند، در حالی که در واقع سرجایشان ایستاده اند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آه از دست مهدی نصیری!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۱، ۰۲:۱۰ ب.ظ

مهدی نصیری: تغییر کرده ام

 

هنوز هم فکر نکنم نویسنده ای پیدا شود که رکورد احضاریه های قضایی اش به پای مهدی نصیری برسد؛ آن زمان که کیهان را می چرخاند. طلبه ای جوان بود و جسور. البته دامغانی های مقیم بیت هوایش را داشتند.

اواسط دهه هفتاد اما نشریه صبح، آب خنکی بود انگار روی عطش بچه های حزب الله که دلشان سوخته بود از دست تکنوکرات های ریشوی یقه سفید و علیه السلام کارگزارانی نظام اسلامی. آن موقع از فائزه هاشمی هم که ایراد میگرفتی عده ای از همین مسجدی های پاسدار و اطلاعاتی یا پادوی امام جمعه، جلویت در می آمدند که مگر مملکت صاحاب ندارد؟ آنقدر آن بالا هستند آدمهای دلسوزتر از ما که لازم باشد خودشان امور را اصلاح میکنند! انتقاد از هاشمی رفسنجانی که دشمنی با پیغمبر(ص) تلقی میشد. فضای الان را با آن موقع قیاس نکنید. خانه پرش این است به شما بگویند بی بصیرت انحرافی غیر انقلابی وحدت شکن! آنموقع اینقدر اوضاع شیک و مامانی نبود.

مهدی نصیری اما جسور بود و حرف دل بچه های بسیج و حزب الله را بی واهمه فریاد میزد. صبح نصیری با پیام دانشجوی طبرزدی و بعدها شلمچه ده نمکی هم قابل قیاس نیست. نصیری دغدغه فراموشی مبانی اسلام و انقلاب را داشت تلاشش بر این بود که فراتر از جاذبه های ژورنالیسم، اندیشه اصیل انقلاب را که زیر شنی تانکهای بی رحم توسعه و مدرنیسم در حال له شدن بودن احیا نماید. حسن رحیم پور ازغدی را اصلا اول بار او رسانه ای کرد. در صفحه ای سیاه و سفید و محاسن پر پشت و سیاه رحیم پور، از تصویر چهره اش فقط دوتا چشم و ابرو در ذهنمان نقش می بست و حرفهایی زیبا برآمده از نهج البلاغه علی علیه السلام. حیدر رحیم پور را هم، حمید مولانا، شهریار زرشناس و دکتر گلشنی و خیلی دیگر از صاحبان فکر و اندیشه در بستر هفته نامه و بعدها ماهنامه صبح به نسل جوان معرفی شدند.

برای ما بچه بسیجیهای دبیرستانی دردمند که اصلا مهدی نصیری در حد یک قهرمان و الگو مطرح بود. بعدها که فضای مجازی بوجود آمد در وبلاگ حمید رسایی تصویر مشترکش با نصیری را دیدم که او نیز از وی بعنوان قهرمان و خط شکن انقلابی سالهای پایانی دهه هفتاد نام برد. از ده نمکی هم شنیدم که چقدر برای قلم فاخر و شجاع نصیری احترام قائل بود. میشود گفت بسیاری از فعالین رسانه ای دهه هشتاد انقلاب متأثر از سیاق مبارزاتی مهدی نصیری بودند.

چپ ها نصیری را راست میدانستند که بیراه نبود. تعلق خاطرش در 76 نسبت به ناطق عیان شد؛ اما بجاست ادعا کنم دیدگاهش لااقل در سیاست خارجی، نزدیک به چپ سنتی و انقلابی مرحوم محتشمی بود و حامی سرسخت تفکر صدور انقلاب.

رشته های فکری عبدالکریم سروش را اصلا همین مهدی نصیری با مطالب پی در پی و انتشار یک ویژه نامه تخصصی پنبه کرد و رفت.

بساط غرضی و زنگنه را او فرستاد هوا. سر جریان غرضی محاکمه شد و از اتهام نشر اکاذیب تبرئه گردید. تنها بخاطر انتشار کاریکاتوری از همشهری خوب ما، مازیار بیژنی به جرم توهین محکوم شد. زنگنه وزیر نیرو بود. اصلا شکایتی نکرد. وزیر نفت شد. باز هم نصیری اسنادی رو کرد. زنگنه هم به روی مبارک نیاورد. نصیری یکبار با عصبانیت نوشت وقتی من از اتهام نشر اکاذیب علیه غرضی مبرا شناخته میشوم یعنی آنچه از تخلفاتش افشا کرده ام راست بوده پس چرا کسی یقه وزیر را نمی گیرد؟ چرا اینهمه افشاگری مستند که درباره زنگنه در وزارت نیروی هاشمی و نفت خاتمی انجام دادم رسیدگی نشد؛ لااقل یکنفر یقه خود مرا بگیرد شاید دروغ گفته باشم...!

بماند که شورای بیدار نگهبان امثال غرضی و روحانی را برای تصدی ریاست جمهوری، حائز صلاحیت هم تشخیص داد.

بعد از این ماجراها احساس کردم انگیزه نصیری برای فعالیت مطبوعاتی کم شده. این عرصه را بوسید و رفت. مدتی با حمایت دامغانی های مقیم بیت برای ائمه جمعه کشور بولتن تحلیل سیاسی مینوشت. مدتی هم در یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس (اگر اشتباه نکنم امارات) دفتری به او دادند تا اموری مربوط به جنبش های اسلامی را پیگیر باشد. مدتی هم او را در قم و اطراف حرم میدیدم که در دروس خارج فقه شرکت میکند. بی آنکه بشناسد سلام و علیک گرمی داشتیم.

همان اواخر دهه هفتاد متن جلسه پرسش و پاسخ او با دانشجویان را می خواندم که نکته ای نظرم را به خود جلب کرد. نصیری اصرار داشت ثابت کند هر آنچه که محصول و دستاورد تمدن غرب محسوب میشود منافی فرهنگ و سبک حیات دینی است و باید طرد شود. یکی پرسید خودت چرا نشریه منتشر میکنی؟ استفاده از دستگاه چاپ، روی آوردن به محصول و قرار گرفتن ذیل آوردگاه تمدنی غرب نیست؟

جواب نصیری تامل برانگیز بود: ما چاره ای جز این نداریم! واقعیت جهان ما را به اینجا رسانده که برای مبارزه با تمدن غرب از محصولات صنعتی غرب استفاده کنیم!!

مرد حساب! وقتی میدانی در خیلی از موارد نمیشود بدون محصولات و آثار صنعت و علم و هنر و تمدن غرب زندگی کرد- کما اینکه غرب هم در خیلی از زمینه ها مرهون تمدن و دانش اسلام و شرق است- چه اصراری داری که منع و طرد را تنها راه حل نجات معرفی کنی؟

پاسخ نصیری را قیاس کردم با دیدگاه سید مرتضی آوینی. آوینی هم به شکل کلی با مدرنیسم مخالف بود و فرآورده های فکری و عملی جهان غرب را ناسازگار با جوامع و نگاه شرقی و اسلامی می دانست؛ اما به جای توصیه به طرد ابداعات غرب، تغییر ماهیت و انطباق آن با فرهنگ خودی را بهترین راهکار میدانست. مثالی هم درباره تفاوت تئاتر و تعزیه داشت.

شما باشید و عقل خودتان، حرف آوینی عمق و حقیقت بالاتری دارد یا نگاه بی حاصل و ناممکن مهدی نصیری؟ شما بروید پیش پزشک، بهترین داروی دنیا را برای شما تجویز کند؛ اما وقتی می دانید این دارو هیچ جا پیدا نمیشود آن پزشک را می ستایید یا در هوش و ذکاوتش دچار تردید میشوید؟

از این نقطه به بعد در بضاعت فکری نصیری دچار شبهه شدم. دقت کنید شناخت مبانی و علاقه به اندیشه، لزوما نشانه اندیشمند بودن فرد نیست. این نقص بزرگی است که بعدها نیز در بسیاری از اظهارنظرهای نصیری و برداشتهای مغالطه آلود از معانی بعضی آیات و روایات –چه زمانیکه اینطرفی بود چه وقتی که رفت آنطرف- نیز شاهد بودم. حالا فرض کنید یکی توان و نبوغ لازم را برای تحلیل داده ها نداشته باشد که هیچ، با ذوق ژورنالیستی بخواهد برداشت های سطحی خود را هم تکثیر نماید.

کلام طولانی شد.

مدتی است که صحبتها و مطالب مهدی نصیری، سوژه غیر خودی ها شده و دل بچه های انقلابی را به درد می آورد. کلیت حرفهایش را من هم قبول دارم که نظام نتوانسته مطابق با شعارهایش پیش رفته و فاصله شگرفی با اسلام حقیقی دارد؛ اما خرد حکم میکند همین جمهوری نصفه و نیمه اسلامی را سر دست بگیریم و قدر بدانیم. نه اینکه بچگی کنیم و چون به خیلی از اهداف نرسیدیم همین میزان راه طی شده را هم برگردیم و عقب نشینی کنیم.

یکبار بی پروا نوشتم از نظر من این حکومت شبه جمهوری و شبه اسلامی است و اصلا جمهوری اسلامی محقق نشده؛ اما عقل و انصاف حکم میکند یک تار موی همین حکومت شبه جمهوری شبه اسلامی را به سر تا پای همه مکاتب مادی و من در آوردی عالم نفروشیم. اگر دیوارهای خانه ای را بالا بردیم و هنوز نتوانستیم در و پنجره اش را کامل کنیم راهش این است که همین مقدار ساخته شده را هم بر سر خود ویران کنیم؟

حتی اگر یقین داشته باشیم در عصر غیبت به حکومت صد در صد اسلامی نخواهیم رسید حکومت چهل درصد اسلامی هم بهتر از زیستن زیر یوغ کفر و فساد و الحاد و تباهی است.

اگر نمیتوانیم مجتهد خوبی باشیم لااقل مقلد خوبی باشیم و البته دین و نظام را ذیل رفتار و شخصیت افراد تعریف نکنیم. نظام اسلامی در برقراری عدالت اجتماعی، عدالت آموزشی و اقتصادی و اموری چون ساختار قضایی، نظام وظیفه عمومی و... با آموزه ها و احکام دین فاصله دارد که به لطف خدا و گفتمان سازی از مفاهیم دینی و مطالبه گری میتوان قدم به قدم راههای ناپیموده را درنوردید و صد البته که دستاوردهای مادی و معنوی فعلی را هم نمیتوان نادیده گرفت.

دیروز شبهه ای دیدم از نصیری درباره نظام اسلامی و جنگ روسیه و اوکراین و پاسخ حجت الاسلام حمید رسایی به او که دست به دست می چرخید. بهانه ای شد این چند خط را بر زبان قلم جاری کنم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عاقبت سطحی نگری رایج

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۰، ۰۸:۳۴ ق.ظ

خبرگزاری فارس در دوره مهدیان مبدا بسیاری از لجن پراکنی ها و انتشار اخبار مجعول برای کنار زدن رقبا قرار گرفته و بعد داعیه حرمت ورود مصداقی به مساله امر به معروف و نهی از منکر رو هم داره!

درباره فارس و مهدیان دوستان پیامهایی میفرستن که نشون میده اغلب  از این بابت با هم همنظریم
یک نکته ای هست که مدتی ذهن منو مشغول کرده اگه دقت کنیم موارد زیادی میبینیم از طلاب و روحانیون جوان کم سواد اما خوش ذوق و بلند پروازی که مورد اقبال مسئولان قرار گرفته و زود به جایگاه قابل اعتنایی میرسن. این افراد چون فرصت یا استعداد مطالعه و آشنایی با مبانی دین رو نداشتن نمیتونن نظامو به اسلام نزدیک کنن اما در عوض این توانایی رو دارن که با لفاظی و مسخ مفاهیم دینی، اسلام رو به نظام نزدیک کنن و بعبارت مصطلح، قبله رو به سمت خودشون کج کنن.
رسالات توجیه المسائل این افراد زنگ خطر ظهور ماکیاولیسم اسلامی رو به صدا در آورده.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سرگشاده با فرمانده فعلی سپاه بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۰، ۰۸:۳۰ ق.ظ

جناب آقای مرتضا رمضانی

چند ماه قبل بابت یک استوری از من شکایت کردی که در آن نوشته بودم "چقدر خوب است فرمانده سپاه سیب زمینی نباشد"

چند نکته:

1- نکند منظورت این است که "چقدر خوب است فرمانده سپاه، سیب زمینی باشد"!

2- در متن، اسم فرد یا شهری برده نشده دقیقا چرا به خودت گرفتی؟

3- امام فرمود آخوند نباید فاسد باشد، یا اینکه بگوییم قاضی نباید رشوه بگیرد، وزیر و وکیل نباید خائن باشند و... جرم است و باید به دیگران بر بخورد؟

4- سپاه هم مثل هر مجموعه دیگری ریزش ها و ضعف هایی داشته است. این قلم بارها در این خصوص به عملکرد یا مواضع افرادی مثل سردار شریف (معاون قالیباف)، سردار علایی (حامی رابطه با آمریکا) و ... اعتراض داشته و دارد. هر پاسداری که لباس مقدس شهدا را به تن میکند، هویت و احترامش را مدیون امام و رهبری است اما اگر با جفای به آنها مشی خلافی را بر گزیند سیب زمینی است.

5- چندی پیش برادر یکی از مدیران رانتی و بازداشتی بابل، مجموعه سپاه استان را فاسد لقب داد، چه شد که به شما برنخورد و احساس کردی که نمی توانی یا نباید شکایت کنی؟ چرا از جوانک معتاد بوقچی اصلاحات بابل که سپاه را متهم به باج خواهی از شهردار اسبق نمود شکایت نکردی؟!

6- از ماجرای آتلیه که یادت هست گاه روزی چند بار زنگ میزدی و گله داشتی که چرا از تریبون رسمی، مورد وهن قرار گرفتی، تا جریان سد لفور که از همان تریبون رسمی علیه سپاه تکبیر گرفته شد و ماجرای پر هیاهوی برخورد با شاه داماد متهم که بسیج رسانه شما کپ کرده بود، بسیج دانشجویی در زمین طرف بازی میکرد و بسیج هنرمندان سوت بلبلی میزد، این قلم و دوستان انقلابی مستقل بودند که محکم و قاطع پشت ضابطین سپاه ایستادند و در زیر هجمه اهانتهای سنگین قلم به مزدهای جناح مقدس مآب، سر خم نکرده و فضای رسانه ای شهر و استان را در اختیار گرفتند. اگر چه کسی انتظار تشکر را نداشت اما آیا جوانهایی که از این ماجرا با خبر میشوند حق ندارند رفتار جنابعالی را مصداق نامردی برشمارند؟

7- این قلم اگر لازم بداند به مرتضا رمضانی بگوید سیب زمینی، این کار را خواهد کرد و ابایی از هیچ کس نخواهد داشت؛ کما اینکه به شکل مستقیم نسبت به دخالت های بیجای جنابعالی به نفع بعضی جریانهای مشکوک وتغییرهایی که در این رابطه در بعضی پایگاهها داشته ای بی محابا به اظهار نظر پرداخت. پیش تر به وضوح بیان داشته ام که تغییر مسئول بسیج جامعه پزشکی و عزل عضو شورای شهر امیرکلا از مسئولیت پایگاه به این دلیل که نخواست به شهردار مورد نظرت رای بدهد رفتاری اشتباه و قابل پیگیری است.

8- همچنان مرتضا رمضانی را فردی خوب و متدین و دلسوز میدانم که تنها ایرادش ناآشنایی با مبانی انقلاب اسلامی و نگاه اداری به نهاد انقلابی است. شاید اگر این برادر مدتی را در یکی از پایگاههای بابل به خدت می پرداخت فرصتی برای آشنایی با فضای سیاسی و فرهنگی این شهر را نیز پیدا می نمود.

9- نقدهایی که به امثال رمضانی و شریف و علایی و ... وجود دارد را به پای نظام و انقلاب و حتی سپاه هم نمی نویسم. دلدادگی ما به انقلاب و سربازی در این مسیر دشوار، خاستگاهی احساسی و هیجانی نداشته که به خاطر رفتار نابجای کسی خدشه دیده و دچار ضعف شود. این را گفتم تا خناسانی که از اتحاد و همراهی نیروهای مستقل نظام با پاسداران اصیل انقلاب در رنج بودند بخاطر شکاف پیش آمده حس شعف نداشته باشند.

این نامه را در فضای تلگرام، واتساپ واینستا پخش نمیکنم و از دوستان هم تقاضا دارم این کار را انجام ندهند اما از رساندن آن به دست مسئولان ذی صلاح غفلت نورزند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا