اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۲۰۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انقلاب اسلامی» ثبت شده است

یک گام محکم

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۸، ۱۱:۲۴ ق.ظ

هجدهم اسفند 1375 مقام معظم رهبری در شهر اهواز به سخنان مهمی درباره گذشته و آینده کشور در عصر انقلاب اسلامی پرداخت. ایشان سه مرحله انقلاب، دفاع مقدس و سازندگی را از مراحل موفق و طی شده کشور قلمداد نمود و درباره مرحله بعدی انقلاب این گونه بیان داشت:

"اما قدم چهارمی که وجود دارد، نوسازی معنوی ایران است؛ یعنی استقرار عدالت اجتماعی به معنای کامل. البته این قدم چهارم هم برداشته شده است؛ منتها باید روز به روز شتاب بیشتری پیدا کند. در یک نظام اجتماعی، عدل از همه چیزها بالاتر و باارزشتر است. عدالت، هدف تشکیل نظامهای الهی وفرستادن پیامبران خداست. عدالت، از بین رفتن تبعیض و فقر و جهل و محرومیت و نادانیهای نفوذ و رسوب کرده در اذهان بخشی از مردم در گوشه و کنار کشور، چیزهایی است که باید انجام گیرد. ما اگر سازندگی را باز هم پیش ببریم، اما در جهت استقرار عدالت و از بین بردن تبعیض و ایجاد برابری حقوق و احیای کرامت زن و مرد مسلمان فعّالیتی نکنیم، موفقیّتی به دست نیاورده‌ایم. موفقیّت، آن وقتی است که بتوانیم معنویّت و دین و اخلاق و عدالت و معرفت و سواد و تواناییهای گوناگون را در میان جامعه مستقر کنیم."

آن ایام مصادف بود با تب و تاب رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری که در اوایل خرداد 96 رقم خورد و بعد با تغییر شرایط سیاسی کشور و بروز التهابات مختلف، توصیه مهم مقام معظم رهبری پیرامون قدم چهارمی که باید برداشته می شد یعنی نوسازی معنوی و استقرار عدالت اجتماعی در محاق فراموشی فرو رفت.

وظیفه رهبر، راهبری جامعه و ایجاد حرکت در راستای اهداف پیش رو و منع از توقف در رشد کشور و جامعه است به شرطی که دیگران هم به وظیفه خود عمل نموده و راهبردهای ایشان را تبیین نموده و به مرحله عمل برسانند.

الغرض؛ آمدیم و فعل و انفعالات اقتصادی و سیاسی کشور شبیه همان سال های نیمه دوم دهه هفتاد شد. ما وظیفه خودمان را بدانیم و نگذاریم هیچ هجمه و هیاهو و انحراف و فرع و حاشیه ای، راهبرد تعیین شده رهبری در برداشتن گام دوم انقلاب را تحت الشعاع قرار بدهد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کارت را درست انجام بده!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۸، ۰۸:۱۳ ب.ظ

معروف است یک روز رسول اکرم(ص) مشغول مرمت قبر مومنی بود. کسی گذر می کرد و وقتی وسواس و دقت رسول الله را موقع کار کردن دید با تعجب پرسید: این همه حوصله و وسواس در مرمت یک قبر چه ضرورتی دارد؟ مدتی نگذشته دوباره گِل های سطح بیرونی آن فرو می ریزد و ...

پیامبر(ص) لبخندی زد و فرمود: رَحِمَ اللهُ امرَءً عَمِلَ عَمَلاً فَاَتقَنَه(۱)

خدا دوست دارد کاری که انجام می شود، کامل و محکم باشد.

رمز استقلال کشور، تقویت اقتصاد داخلی است که آن هم مبتنی است بر رونق تولید و حمایت از کالای داخلی. رونق تولید دو وجه دارد. یک عنصر مربوط می شود به حمایت مردم از کالای تولیدی کشورشان که تحقق این امر منجر به فعالیت بیشتر صنایع کشور و اشتغال زایی و بی نیازی از بیگانه و ... خواهد شد، یک وجه دیگر آن مربوط است به وجدان کاری تولیدکنندگان.

مطابق حدیث فوق، اسلام از تولیدگران خواسته کالای خود را با کیفیت بالا و بدون نقص ارائه بدهند. عقل نیز حکم می کند کالای بی کیفیت در نهایت مجر به بی رغبتی مشتری برای خرید آن خواهد شد.

در این میان علاوه بر فرهنگ سازی برای تولید کننده و مصرف کننده، ضرورت نظارت بیشتر از سوی نهادهای ذی ربط به منظور جلب اعتماد عمومی نسبت به رعایت استانداردهای تولید، بسیار ضروری به نظر می رسد.

۱ . الکافی،ثقة الاسلام کلینی، ج‏۳، ص۲۶۳.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ما می توانیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۸، ۰۸:۱۹ ق.ظ

بنی صدر می گفت: زمین بدهیم، زمان بگیریم! اعتقادی به نیروهای مردمی و سپاه نداشت. دست و بال ارتش را هم در مقابل تجاوز رژیم بعث بسته بود. معتقد بود نمی شود در خوزستان مقاومت کرد. بهانه می آورد امکانات کم است و نیروهای ما آمادگی لازم را ندارند.

بنی صدر که عزل شد، امام(ره) خودش فرماندهی کل قوا را برعهده گرفت. فرمان داد حصر آبادان باید شکسته شود. امام معتقد بود همه آحاد ملت وظیفه دفاع از کشور را برعهده دارند و مقاومت در مقابل دشمن، جهاد و دفاعی مقدس است.

حصر آبادان با پیشتازی نیروهای لشکر 77 ارتش شکسته شد. فتح بستان، فتح المبین، بیت المقدس و ... پشت سر هم رقم خورد و دشمن در بسیاری از مناطق به درون مرزهای خود عقب رانده شد.

نیروهای عمل کننده، همان نیروهای نظامی زمان بین صدر بودند. امکانات، همان امکانات بود. آنچه که در این میان تغییر کرد، نگاه "ما نمی توانیم" بود که تبدیل شد به باور "ما می توانیم".

گام دوم انقلاب نیازمند درس آموزی از این عبرت تاریخی و تقویت این باور سازنده و انقلابی است. محاصره اقتصادی و تحریم علمی و فشارهای سیاسی دشمن ممکن است زیاد باشد؛ اما اگر باورکنیم که با اتکا به خداوند و فرهنگ خودباوری و تکیه بر داشته های درونی خود می توانیم مشکلات را از پیش رو برداشته و در همه زمینه های اقتصادی و علمی و صنعتی و کشاوری و ... به استقلال برسیم، تحریم ها وفشارها تنها فرصتی برای ارائه نبوغ و شکوفایی استعدادهایمان خواهد بود. نگاه مردم مستضعف وآزادی خواه دنیا به ماست و عزت جمهوری اسلامی، الگوی مبارزه و خودباوری آنان خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این گنجینه به زودی در قم رونمایی می شود

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۸، ۰۵:۵۷ ب.ظ

yilm_photo_2019-01-24_01-04-39.jpg


عصر دیروز با دعوت یکی از دوستان دیداری از ساختمان نیمه کاره موزه دفاع مقدس قم داشتم.

این ساختمان به زودی تکیمل و راه اندازی خواهد شد. پارک موزه دفاع مقدس قم در واقع پارک موزه انقلاب اسلامی نیز هست. قم در تب و تاب مبارزات ضد ستمشاهی نقشی محوری داشت که پرداختن به آن می تواند برای نسل جدید جامعه جذاب باشد. در دفاع مقدس نیز قمی ها خوش درخشیدند و از بدو آغاز تهاجم ارتش بعث، حضوری مشهود و سرنوشت ساز در جنگ داشتند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید در قم مزاری اختصاصی برای شهدای آزادی خرمشهر در نزدیکی حرم مطهر وجود دارد.

بازار ترورها در قم داغ بود؛ اما از ویژگی های دیگر قم در سال های جهاد و حماسه را باید بمباران پیاپی این شهر توسط هواپیماها و موشک های دوربرد ارتش بعث دانست. حساسیت خاصی که دشمن روی شهر محوری و مهم قم داشت باعث شده بود کینه آنان به مردم مظلوم این شهر بارها در قالب به خاک و خون کشاندن مردم بیگناه کوچه و بازار سر باز کند.

خیلی از خیابان های مرکزی شهر قم دستکمی از مناطق عملیاتی دفاع مقدس نداشته و بارها چه در کوران انقلاب و چه در سال های دفاع مقدس، خون زن و مرد و کودک این دیار در کف آن بر زمین ریخته است.

مکان احداث موزه انقلاب و دفاع مقدس قم جایی مناسب و قابل دسترسی است. با توجه به نقش مهم قم در دهه های مربوط به انقلاب و دفاع مقدس و نیز تردد زائران خارجی در این شهر و تمایل آنها به بازدید از این موزه، انتظار می رود دوستان دست اندرکار در تهیه محتوای این گنجینه تاریخی نهایت دقت و اهتمام خویش را به کار گرفته تا مجموعه ای در خور جایگاه جهانی شهر مقدس قم با قابلیت پیام رسانی برای ملت های آزادی خواه دنیا آماده بهره برداری شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خمینی از همه جوان تر بود!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۸، ۱۰:۵۳ ق.ظ

هر یک از فصول سال، سر جای خود لازم و حیاتی است و خاصیت خودش را داراست. بهار میوه خودش را دارد و تابستان هم محصول خودش را.

گاهی وسط زمستان که به ناگاه هوا گرم می شود، درخت ها شکوفه ای نابهنگام می زنند که برایشان ضرر دارد.

اداره مملکت هم به مدیران پیر نیاز دارد و هم به نیروی جوان. معیار در توانایی افراد، صرف سن و تاریخ تولد نیست. خرد و تجربه مدیران کارکشته و یا قدرت و نشاط جوانی، هر دو برای پیشبرد یک هدف، بایسته و لازم به نظر رسیده و مکمل هم محسوب می شوند. جبهه حق، هم حبیب بن مظاهر می خواهد هم قاسم بن الحسن علیه السلام را.

آن چه مهم است وجه کاربردی و انگیزه ورود به میدان و تلاطم برای تأثیر گذاری و حرکت است.

انقلاب اسلامی به بلوغ چهل سالگی رسیده و قرار است با بهره گیری از تجربیات تاریخ ساز خود، گام دوم را در جهت دستیابی به اهداف عالی و تحقق تمدن نوین جهانی با استحکامی بیش از گذشته بردارد.

در این خیزش هدفمند، تفکر جوان و نشاط روحی و انگیزه قلبی واراده مستحکم، عناصری است که حرکت انقلاب اسلامی را شتاب می بخشد. به عبارت دیگر، توقف برای یک انقلاب، سمّی مهلک به حساب می آید، خواه این توقف از سوی جوانان باشد و یا کهنسالان. حرکت مستمر و رو به جلو، تضمین حیات یک انقلاب فراگیر و تمدن ساز است، خواه از سوی جوانان صورت بپذیرد یا کهنسالان.

بنابراین آن چه که درباره ضرورت حضور جوانان در عرصه های راهبردی و مدیریتی انقلاب اسلامی بیان می شود در واقع معطوف به دل های جوان و روحیه های با نشاط و انگیزه و اراده های پولادین در راه تحقق اهداف متعالی انقلاب جهانی اسلام است. اسلام به خستگی و گوشه نشینی و انفعال و انزوا روی خوش نشان نمی دهد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تداوم انقلاب، در گرو حاکمیت اخلاق

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۸، ۰۵:۰۷ ب.ظ

محور فعالیت های انقلاب اسلامی از بدو شروع مبارزات ضد ستمشاهی، مبتنی بر معنویت و آموزه های اخلاقی بود. نماز ظهر عاشورا نمادی از دلبستگی مجاهدان فی سبیل الله به احکام دین است که حتی در بحبوحه خطر نیز دل از تعلقات معنوی و اجرای فرامین الهی نبریده و در همه مقاطع حرکت و جوشش انقلابی خویش رضایت خدا را مدّنظر قرار می دهند.

امام(ره) هر نوع ظلم در روند مبارزات را نهی می نمود و از سوی دیگر بر ضرورت انس بیشتر با خدا تأکید داشت.

از همین رو، نسلی انقلابی در جریان نهضت اسلامی ایران پدید آمد که مصداق آیه "الذین یومنون بالغیب" قرار گرفته و در همه احوال و امور، همواره خود را در محضر خدا می دید.

تقوا چیزی جز انس با خدا و نظارت بر خود از زاویه حاکمیت الهی نیست و تحقق این امر تنها در گرو ایمان کامل انسان ها به معاد و باور قلبی به حساب و کتاب الهی است.

گام دوم انقلاب، گام دوم انقلابی اسلامی است که با محوریت اخلاق و معنویت و عرفان و شور و شعور و حماسه شکل گرفت و در ورای همه جاذبه های مادی و بر خلاف تفکرات سیاسی ماکیاولی، قدرت را نه یک هدف، که ابزاری برای آبادانی آخرت دانسته و از این رهگذر، خدمت به خلق و توجه به مردم به عنوان ولی نعمتان انقلاب را دستمایه جلب رضایت خدای متعال می داند.

"اخلاق اسلامی" باید به عنوان عنصری سرنوشت ساز و مقوّم انقلاب اسلامی در عرصه های داخلی و بین المللی همواره مورد دقت و توجه برنامه ریزان و سیاستگذاران فرهنگی قرار بگیرد. بی تردید فرهنگ خدمت رسانی برآمده از اخلاق اسلامی است که با کمک عناصر محوری اندیشه انقلاب از قبیل استکبارستیزی، ساده زیستی و عدالت خواهی، تمدن نوین اسلامی را در سراسر عالم رقم خواهد زد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انقلاب برادری

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۸، ۱۰:۲۱ ق.ظ

عدالت را به این معنا گرفته اند که هر چیزی سر جای خودش قرار داشته باشد و از این منظر، نظام اسلامی، نظام عدل است چه اینکه قرار است برخلاف نظام های مبتنی بر ظلم و بی عدالتی، حاکمیت حق را به منصه ظهور برساند.

تاروپود جمهوری اسلامی با عدالت سرشته شده و از این روست که همواره انتظار می رود همانطور که بنای نظام بر عدالت بوده، روند آن نیز مبتنی بر عدالت باشد.

عدالت شئون مختلفی دارد و علاوه بر عدالت قضایی، عدالت اجتماعی نیز مهمترین جلوه یک نظام حق طلب محسوب می شود. با پیروزی انقلاب اسلامی، جهاد فی سبیل الله در راه محرومیت زدایی آغاز شد و دستاوردهای رفاهی و خدماتی چشمگیری را برای مردم شهر و روستا به خصوص در مناطق کمتر برخوردار، به همراه داشت. این جهاد مقدس همچنان ادامه دارد.

توزیع عادلانه ثروت و برقراری عدالت در همه شئون جامعه بر دوپایه محقق خواهد شد:

یک- باور مسئولان و چهره های تأثیرگذار در رفتار عادلانه و اتخاذ سیاستهای مبتنی بر حق

دو- گسترش فرهنگ مطالبه گری بر اساس آموزه امر به معروف و نهی از منکر که فریضه حیاتی دین است.

نظام اسلامی باید الگویی از تلفیق آخرت گرایی و غنای مادی بوده تا به همگان ثابت کند سعادت دنیا و آخرت در گرو عمل به منویات دین و توجه به توحید و فطرت است. این امر مستلزم تحقق عدالت اجتماعی و نوسازی معنوی در همه زوایای جامعه است و البته منافاتی با همراهی و مساعدت به ملت های مظلوم دنیا ندارد.

در گام دوم انقلاب اسلامی، توجه به درون در راستای تحکیم عدالت اجتماعی با نگاه به بیرون در انجام رسالت دینی و انسانی حمایت از مظلومان و پابرهنگان عالم، آمیزه ای از حاکمیت مترقی دینی را جلوه گر خواهد شد و دوگانگی موهوم و شبهه غیرانسانی تقابل بین "محرومیت زدایی در داخل" و "رفع مظلومیت مردم ستمدیده جهان" را باطل میسازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انقلاب اسلامی زنده است!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۸، ۰۴:۴۲ ب.ظ

گاه وقتی سخن از دستاوردهای انقلاب اسلامی به میان می آید، زود دنبال تهیه فهرستی از پیشرفت های علمی و صنعتی و خدماتی و رفاهی و ... می رویم که البته همه این موارد در جای خود مهم و قابل اعتنا است؛ اما فراموش نکنیم جمله معروف حضرت امام را که فتح خرمشهر را نه فتح خاک که فتح ارزشهای اسلامی دانست.

بزرگ ترین ثمره انقلاب اسلامی تربیت انسانهایی است که ورای همه تعلقات مادی، انسانیت انسان را به رخ کشانده و فارغ از تمایلات غریزی، حرکت به سوی تکامل و فتح قله های شرف و انسانیت و کرامت را سرلوحه خویش قرار داده اند.

مطالعه زندگی نورانی بسیاری از شهدای گرانقدر انقلاب حاکی از تحول شگرفی است که آشنایی با راه امام و اهداف اسلام در روند حیاتشان پدید آورده است.

شهدای مدافع حرم در عصری که دشمن درصدد به فراموشی سپردن ارزش های اسلامی از طریق شبیخون فرهنگی بود، احیای دوباره طریقت رستگاری و جلوه ای از تربیت نسل پرفروغ جوانان انقلاب اسلامی است که نوید اهتزاز پرچم لااله الاالله بر تارک گیتی را سر میدهد.

انقلاب اسلامی زنده است و با نشاط و پرقدرت به دنبال تحقق آرمانهای انسانی و الهی؛ حرکت جهانی اش را تداوم خواهد بخشید.

دلسوزان انقلاب اسلامی و فعالان عرصه دفاع از ارزشها با تمرکز بیشتر بر عنصر تربیت، تقویت باورهای دینی و پررنگ سازی هنجارهای اخلاقی را باید به عنوان مولفه ای اساسی در حفظ انقلاب و تضمین گام های بعدی این راه، مدّنظر قرار داده و جهاد در عرصه تقابل با ناتوی فرهنگی دشمنان را یک فریضه مهم تلقی نمایند.

نشر معارف الهی و تبیین اهداف مقدس انقلاب اسلامی و تمدن بزرگ و نوین اسلامی که با همت جوانان آزادی خواه و عدالت طلب سراسر جهان محقق خواهد شد مستلزم میدان داری نسلی است که آموزه های مکتب وحی را در تار و پود وجود خود حس نموده و دستیابی به اهداف دین و انقلاب را همواره دغدغه مستمر خویش بداند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عیدانه شهید علم الهدی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۱۹ ب.ظ

*نامه روح بخش شهید سید حسین علم الهدی خطاب به خواهرش*

سید حسین علم الهدی از دانشجویان شهید پیرو خط امام است که در کربلای هویزه ماندگار شد و مزار او و یارانش امروز زیارتگاه عاشقان کوی وصال و شهادت است. این دانشجوی شهید در نامه ای زیبا خطاب به خواهر بزرگوارش که به مناسبت عید نوروز نگاشته شد توصیه هایی در خصوص تکلیف انسان به خصوص زنان در عرصه خلقت و لزوم هوشیاری در قبال جاذبه های فریبنده دنیا و فرهنگ مصرف گرایی غرب داشته که جالب و خواندنی است:

خواهر عزیز
پس از اهداء سلام و درود ، رسیدن به فلاح را برایتان آرزو می کنم.
چون در آغاز قدم گذاشتن در سال جدید از شما دور بودم و نتوانستم خود را به این راضی کنم که سال نو را آغاز کنیم و در این لحظات حساس از عمر با شما سخن نگویم ناچار قلم به دست گرفتم تا با شما حرف بزنم .
ساعتی پیش داشتم مطالعه می کردم که به یک جمله رسیدم در مورد این جمله زیبا فکر کردم و مناسب دیدم که نتیجه این ساعات فکر را که در آستانه شروع سال جدید بود ، برایتان بنویسم.
شاندلshandel متفکر بزرگ اروپای قرن بیستم درمورد چگونگی زندگی انسان در قرن بیستم می گوید:«انسان این عصر زندگی را وقف تهیه ی وسائل زندگی می کند.» 
ما زندگی را در رنج می گذرانیم تا راحتی و آسایش ایجاد کنیم تمام عمر می دویم تا لحظاتی بنشینیم .
تمام عمر زحمت می کشیم تا استراحت کنیم و البته عمر می گذرد و راحتی و نشستن و آرامش را لمس نمی کنیم و نمی یابیم زیرا مرتباً از طریق اجتماع به ما نیازهای جدید تلقین می شود
نیازهای کاذب و مصنوعی که دائماً درآدم بوجود می آورند بوسیله تبلیغات است تلویزیون را روشن می کنید بعد از دو ساعت خاموش می کنید به خودتان نگاه می کنید می بینید هفت هشت احتیاج خرید تازه بوجود آمد، که قبلاً لازم نداشتید قبلاً مثلاً با خاکستر دیگ را می شستید امروز حتماًباید پودر ... . بخرید
بوردا می خرید زن روز می خرید نگاه می کنید در فکر تهیه لباسها و مدلهای آن می افتید. استعمار فرهنگی و فرهنگ زدایی از طریق تقلید، تشبه رقابت مصرفهای مصنوعی و سمبلیک و جلب توجه است و اینجاست که به سخن عمیق محمد (ص) که «مَن یَشبَه بِقَوم فَهُوَ مِنهُ» که از کلمه شبیه استفاده شده اگر زندگیمان مثل اروپائی ها شد اگر وضع لباسمان مثل مدلهای ارائه داده شده زن روز و بوردا و خانم .... شد خود نیز از نظر خصوصیات انسانی و درک و انتخاب راه زندگی به سوی او شدن میل کرده ایم. 

یکنواختی و قالبی شدن انسانها درجوامع گوناگون مخصوصاً در ملت ما که مرتباً بوسیله برنامه های فرهنگی مان در سطح وسیعی از طرف مسئولان امر پیاده می شود همه در قالبهای ماشینیسم بخاطر بالا بردن مصرف جهانی مخصوصاً جهان سوم که دنیای صنعتی به ما تحمیل می کند . غارت اصالتها منابع معنوی واز بین رفتن خصوصیات زندگی شرقی و یا اسلامی که عبارت از مصرف هرچه کمتر و تولید هرچه بیشتر بوسیله عوامل آموزشی دگرگون می شود . چرا که اروپای صنعتی می بایست برای تولیدات اضافی خود مصرف کننده پیدا کند . و چه کند که بتواند کالای مصرفی بدهد و مواد تولیدی بگیرد و منت هم بگذارد و خود را هم بالاتر و متمدن قلمداد کند و اگر هم سواری خواست خر خوبی تربیت کرده باشدو... .
ابتدا با استعمار فرهنگی کار خود را آغاز می کند و سپس از یک خصیصه پاک و اصیل خدائی که برسم امانت به انسان داده شده استفاده می کند و آن تنوع که شکلی از تکامل است
می بینیم (همراه با درد) که تمام فلسفه ها و مذهب ها و ایده آلها و عشق ها و خواستنها و ... خلاصه شده در این: اصالت مال زندگی مادی است بنابراین وقتی زندگی مادی اصالت دارد هدف رفاه است پس برای چه باید کار کرد؟ برای ساختن وسایل آسایش.
بنظر شما آیا انسان امروز بیشتر آسایش دارد یا انسان دیروز؟
پس همه نیروهایمان صرف فدا کردن آسایش زندگی ، برای تهیه وسایل آسایش زندگی
داستان شازده کوچولو را خوانده اید؟
آیا قربانی شدن آسایش زندگی برای چه؟ برای تکامل؟ برای تعالی؟ برای رفتن به حقیقت؟
برای رسیدن به ایده آلهای مقدس انسانی؟ برای تقرب و نزدیکی به بهترین دوست و یار او(الله) و نه برای بدست آوردن وسایل آسایش زندگی . زیستن برای مصرف، مصرف برای زیستن
یک دور باطل دور حماقت کار - استراحت - خوردن - خوابیدن همین و بس !!!
بهتر است کمی فکر کنیم ملاک ما برای شناختن افراد چیست؟ مثال می زنم، آیا وقتی مثلاً به خواستگاری می روید چه می پرسید؟ می پرسید که آدم باهوشی هستید؟ باشهامت هستید؟ چه مقدار وقار و اصالت دارید؟چه مقدار قرآن را درک کرده اید؟ چه مقدار در تاریخ و اقتصاد و جامعه شناسی و انسان شناسی و تفسیر و فهم سخنان ائمه مطالعه دارید؟ معلوماتتان چقدر است؟و . . . . هرگز !
درست همانگونه می اندیشیم و همانگونه انتخاب می کنیم که فرهنگ مادی بورژوازی غرب بما تحمیل کرده و معیار ارزشهامان بسته بندی شده از غرب می آید ، اما خود نمی دانیم و نمی فهمیم و خیال می کنیم که اندیشه و فکرمان اسلامی است
در صورتیکه اندیشه ای که قرآن بما می خواهد بدهد درست عکس آنست و با آن در تضاد کامل است
و اصلاً اندیشه ی تربیتی قرآن برای از بین بردن چنین ارزشها و معیارها و طرز تفکرها و برداشتها و چنین شناختی است به زندگی حیات وسایل مادی نیازها آرزوها خواستها ایده آلها و ... .
وما تمام تلاشمان و ناراحتی هایمان و رنج ها و حتی نوع احساسهامان در اینست که بهتر زندگی کنیم بجای اندیشیدن به اینکه چگونه باید زندگی کنیم و چرا؟ زندگی یعنی چه؟ تلاش برای چه؟ اصلاً چرا زندگی کنیم؟ و به اینها توجه نداریم ؛ چراکه نتوانستیم خود را از لجن فرهنگ بورژوازی نجات دهیم از لجن مصرف بدون تولید
از لجنزندگی خلاصه شده در مادیات، و تمام نیروهای خلاق و نبوغهای سرشار را در وسیله خلاصه خلاصه کردن، درست مثل کسی که پله ای گذاشته تا خود را به پشت بام برساند اما همینکه پا روی پلکان اول گذاشت آنقدر راجع به خود پله فکر می کند سوراخ سمبه های آن رنگ آن و... که لحظه ای خواهد رسید و گریبانِ مرگِ او را فرا گرفت و هنوز در فکر اینست که پله چوبی را تبدیل به فلزی یا فلزی را تبدیل به کائوچو یا طلا و یا ....کند و در نتیجه عمر تمام میشود و خود را به پشت بام نرسانده
خواهش می کنم این جمله را با دقت بخوان و فکر کن تا عظمت آنرا درک کنی اَلنّاس نیامٌ اِذا ماتوُ اِنتَبَهوُ(مردم خوابند وقتی که مردند متنبه می شوند ، بیدارمی شوند) که حدس می زنم این جمله زیبا از فاطمه ی(س)بزرگ آن الگو نمونه شاهد اسوه در همه زمانها برای همه نسلها و همه دختران و مادران تاریخ
آن چهره زنده که جز از وقایع مرگ او از تاریخ زندگیش چیزی نمی دانیم و او که باید در لحظه های زندگی در تصمیم ها در انتخاب ها در جلو چشمانمان باشد تا بیاموزیم که چگونه زندگی کنیم و چگونه بمیریم
نتایجی که من از این جمله گرفته ام به شما ارائه می دهم چه بسا که شما فکر کنید و به نتایج عمیق تری دست یابید
مردم خوابند1-خواب معمولاً در شب است و از خصوصیات شب تاریکی و سیاهی و ظلمات است
2-کسی که خواب است از وقایعی که در اطرافش اتفاق می افتد بی خبر است
3- " " " از خودش نیز بی خبر است
4-اگردشمنی داشته باشد به سادگی می تواند اورا از بین ببرد تا در دام بیندازد
5-هنگامیکه خورشید که مظهر نور است و روشنایی طلوع کرد انسان از خواب بیدار می شود
6-کلمه ناس بکار رفته به معنای توده مردم
7-چه کسی متنبه می شود بیزار می شود پشیمان می شود بعد از اینکه بیدار شد؟
کسی که می فهمد استعدادها و نیروهای بسیار در وجود داشته سرمایه های عظیمی خدا به او عطا کرده و آنها را راکد در عالم خواب و ناآگاهی قرار داده همانند آب راکدی که می گندد و بوی بد می دهد
و درثانی کار از کار گذشته و مرگ فرا رسیده و راه بازگشتی نیست
هدف او (الله)از آفرینش انسان تکامل بسوی اوست و سرمایه های مادی را در اختیار انسان گذارده تا در خدمت آن هدف بکار بریم، اما ... چگونه به دست خود استعدادها و نبوغهایمان را دفن می کنیم و در گورستان فراموشی رها می کنیم و به قول قرآن زندگی مان کافرانه می شود.
زین للذین کفروا لحیوة الدنیا و َیسخَروُنَ من الذین امنو و الذین اتقو فوقهم یوم القیامة
کسانی که کفر ورزیدند و حیات دنیا برای آنان زینت داده شده و ایمان آورندگان را مسخره می کنند ولی کسانی که تقوی پیشه کردند روز قیامت و حیات اخروی بر ایشان بسیار برتر و مهمتر است.
در آیه14سوره آل عمران مراجعه کنید و دریابید که در این آیه نقش زن در تعیین جهت فکری و مسیر زندگی مرد و اجتماع چگونه مطرح شده
الدنیا مزرعة الآخره
12یونس هرچه که نداشتیم از خدا می خواهیم و هنگامیکه خدا آنرا بما داد اورا فراموش می کنیم پس جزو مسرفین هستیم
کذلک زین للمسرفین ما کانو یعملون - ان الله لا یحب القوم المسرفین
  • سیدحمید مشتاقی نیا

تأثیر متقابل انقلاب اسلامی و خانواده

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۷، ۰۴:۱۸ ب.ظ

نظام اسلامی مبتنی بر آموزه های مکتب وحی و معارف دین مبین اسلام شکل گرفته است. سرمنشأ خیزش مردم انقلابی ایران، حاکمیت فرامین الهی و میل به طی مسیری بود که افق آن به حیات طیبه الهی ختم می گردد.

از این منظر، انقلاب اسلامی، احیای ارزشهای الهی را سرلوحه مطالبات مردم دانسته و همواره به دنبال ایجاد بستر مناسب برای اجرای سبک زندگی دینی بوده است.

اسلام، بنای جامعه دینی و ارزشی را بر تقویت عنصر خانواده و سلامت کانون خانواده استوار می داند. نقش خانواده در اسلام نقشی محوری و سازنده است که سلامت جامعه و حرکت جمعی به سمت قله های اخلاق و انسانیت و محوریت فطرت و عدالت را تضمین می نماید. خانواده، کانون روابط انسانی و عاطفی و مرکز اساسی اصلاح و تربیت دینی است که حاکمیت نگرش های معنوی و گریز از محوریت غرایز حیوانی را در سطح اجتماع بسط می دهد.

از این رو انقلاب اسلامی در راستای ایجاد جامعه فراگیر انسانی و توسعه فرهنگ عدالت و معنویت، توجهی ویژه به محوریت خانواده داشته و تقویت مناسبات درون خانوادگی، تشکیل خانواده سالم، استحکام بنیان معنوی و تربیتی خانواده و ... را همواره به عنوان اصلی مهم پذیرفته است.

تاریخ مبارزات انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و دیگر برهه های حساس عمر نظام اسلامی گواهی است بر تأثیر متقابل انقلاب اسلامی و خانواده در افق تمدن ساز حاکمیت توحید. بدان گونه که باید گفت انقلاب اسلامی، با برجسته سازی باورهای اخروی و معنوی، انسجام خانواده و اصلاح فرهنگ و سنت های غیردینی را هدف قرار داده و به رشد و کمال خانواده ها کمک رسانده است. در مقابل، خانواده سالم با نگاهی معنوی و اخروی، عمل به اسلام و مجاهدت در راه آرمان ها و مبارزه با ظلم و فساد را یک اصل و تکلیف دینی دانسته و با قدم نهادن در این مسیر، پویایی جنبش انقلاب و سرعت و نشاط آن را افزایش داده است.

دشمن هم از این موضوع به خوبی واقف است که هم و غم تبلیغاتی خودش در شبکه های ماهواره ای و سایت های مستهجن و کانال های مبتذل و حاوی مطالب خیانت بار را بر مدار فروپاشی و تزلزل بینان خانواده استوار کرده و از این رهگذر درصدد ضربه به انقلاب اسلامی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

منع حضور در مزار شهدا توسط آموزش و پروزش بابل!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۷، ۱۰:۰۶ ق.ظ

شنیده شده یکی از مدارس ابتدایی شهرستان بابل که قصد داشت در برنامه ای فرهنگی و به منظور آشنایی دانش آموزان با فرهنگ ایثار و شهادت، جمعی از آنها را به بازدید از گلزار شهدا ببرد با مخالفت یکی از مسئولان آموزش و پرورش مواجه گردید.

مسئول ذی ربط مدعی است بر اساس دستورالعمل وزارتخانه، بازدید دانش آموزان مقطع ابتدایی از قبرستان ها ممنوع بوده و از آن جایی که مزار شهدا نیز در آرامگاه قرار دارد ذیل این مصوبه گنجیده و نمی توان مجوز برگزاری این برنامه را صادر کرد!

فارغ از نگاه تربیتی اسلام به مقوله مرگ باوری که تأکید بر تشییع پیکر مومنین در سطح معابر عمومی و در منظر عموم مردم اعم از زن ومرد و پیر و جوان و ...، دارد گلزار شهدا در واقع محیطی دل انگیز و پرطراوت و فرصتی بی بدیل برای ایجاد انس با شهدا و ترویج معارف ایثار و مجاهدت و تقویت باورهای فطری در راستای اصلاح سبک زندگی و در حقیقت، مدرسه عشق و رستگاری است که با یک برنامه ریزی مطلوب و جذاب می تواند یکی از خاطره انگیزترین ساعات عمر کودکان و نواجوانان و همه اقشار جامعه را در راستای شناخت و الگوگیری از سیره شهدا رقم بزند.

آموزش و پرورش چه از بعد آموزشی و چه از لحاظ پرورشی باید فرصت بهره گیری از فضای فرهنگی گلزارهای شهدا را همواره مغتنم شمرده و به جای کلنجار رفتن با صورت مسأله، به دنبال برنامه ریزی هر چه بهتر و متناسب با سن مخاطب برای استفاده سازنده و اثر گذار و جذاب از این محیط بکر فرهنگی و معنوی و تاریخی باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فرش قرمز و خط قرمز!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۷، ۰۷:۱۲ ب.ظ


در خبرها آمده است: سردار معروفی فرمانده سپاه نینوا گلستان هنگام ورود به همایش گفتمان ولایت در گنبد کاووس، از روی فرش قرمز ورودی سالن عبور نکرد و ضمن تشکر از میزبان دستور داد آن را جمع کنند!

دم سردار گرم و باید از ایشان از این بابت تشکر کرد.

نکته این جاست کدام مغز متفکر خردمندی که به یقین در شمار برگزار کنندگان مراسم است به این نتیجه رسید که پهن کردن فرش قرمز در همایشی که قرار است به تبیین گفتمان ولایت بپردازد جایگاه موجهی دارد؟!

ساده زیستی، پرهیز از تجملات و اشرافی گری و تفاخر و تبرّج و تکبر و تبذیر و ... از مبنایی ترین پایه های منظومه فکری اسلام و ولایت است که همواره در گفتمان امام راحل و مقام معظم رهبری مورد تأکید قرار گرفته است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دانلود کتاب "خط سبز"

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۷، ۰۶:۵۹ ب.ظ

"از پشت سنگر عراقی نارنجکی انداختیم. صدای تیراندازی خاموش شد بالای خاکریز رفتیم. ناگهان چهار عراقی را روبروی خود دیدیم. من و بچه‌ها قدمی به عقب برداشتیم. ناگهان متوجه شدیم که همه می‌گویند الدخیل خمینی. آنها را اسیر کردیم. اُمدن جلو ناگهان یکی از آنها که کلت در دست داشت و در تاریکی شب مشخص نبود تیری به سوی مان شلیک کرد و خورد به یکی از بچه‌های ما و این درحالی بود که تنها من و 4 عراقی فقط یکی از آنها مسلح بود آنهم به سلاح کمری روبروی هم قرار داشتیم. بسویشان تیراندازی کردم و آن که مسلح بود به خون غلطید و به زمین افتاد. دیگر تیراندازی نکردم و بقیه عراقیها فرار کردند. در حالی که می‌توانستم همه را بکشم."

خاطرات دفاع مقدس برای همه جذاب و شنیدنی است. به خصوص اگر این خاطرات با قلم یک شهید نگاشته شده باشد. شهید رضا سینایی فرزند شهید علی سینایی، دفترچه ای داشت که خاطرات روزانه اش در جبهه را یادداشت می کرد.

روایت او از آن چه که در جبهه می دید، صادقانه بود. از همین رو، دستنوشته این شهید بی هیچ دخل و تصرفی در قالب کتاب "خط سبز" با مقدمه و تنظیم این حقیر منتشر شد. ابتدای کتاب با روایتی کوتاه؛ اما جانسوز از مادر دلسوخته شهید رضا سینایی که همسر شهید نیز هست، مزّین شده و  در انتهای اثر وصیتنامه شهید درج شده است. دوستان علاقمند به آثار مرتبط با فرهنگ ایثار و شهادت با دانلود این کتاب می توانند لحظاتی ناب را در فضای پرطراوت دفاع مقدس سیر نمایند.

 فایل پی دی اف کتاب را از لینک زیر دریافت نمایید:

http://uupload.ir/view/ztct_%D8%AE%D8%B7_%D8%B3%D8%A8%D8%B2.pdf/


  • سیدحمید مشتاقی نیا

ادعا و امتحان عمل

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۱۹ ب.ظ

66a54350e94d9d93612885188af705a6_S_Copy ادعا و امتحان عمل


أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَایُفْتَنُونَ (1): آیا مردم پنداشته‌اند که چون بگویند: ایمان آوردیم، رها شوند و دیگر آزمایش نشوند.

همین‌که گفتید ما آزادیخواهیم رهایتان می‌کنند؟ برمسند می‌نشانند تا بفهمند که راست می‌گویید یا نه و بفهمانند؛ به‌مجرد اینکه ادعا کردید که من برای این ملت و برای این کشور خدمتگزارم، رها می‌شوید؟ امتحان خواهید شد و در امتحان هستید؛ همه گروه‌ها، همه بدانند که در محضر خدا هستند و در معرض امتحان؛  در گفتار بسیار آسان است که انسان ادعا کند که من چه هستم و چه هستم لکن همان معنایی را که ادعا می‌کند در همان امتحان می‌شود. (2)


پی‌نوشت:

1) العنکبوت آیه 2
2) صحیفه امام، جلد 13، صفحه 460

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شباهت میان انقلاب اسلامی و انقلاب نبوی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۷، ۰۶:۵۴ ب.ظ

index_Copy شباهت میان انقلاب اسلامی و انقلاب نبوی


می‌توان با یک بررسی کلی وجه شباهت‌هایی را میان انقلاب نبوی رسول گرامی اسلام صلی‌الله علیه وآله وسلم و انقلاب ایران برشمرد.

هرچند که این دو انقلاب ازنظر زمانی و فرهنگ مردمی و موقعیت جغرافیایی و زبان و قومیت انقلابیون با یکدیگر تفاوت روشنی دارند؛ اما در یک سری مسائل اساسی وجه اشتراک‌هایی دارند که اگر در هر قوم و ملت دیگری این ویژگی‌ها یافت شود می‌توان گفت که آن‌ها هم خواهند توانست انقلابی اسلامی بر پایه عدل و تکریم مردم و معارف حقۀ الهی تشکیل بدهند.

وجود رهبری واحد عادل که جامعه را به‌طور عالمانه بر اساس موازین اعتقادی و دینی به سمت کمال و سعادت هدایت می‌کند و موردقبول عموم مردم است و تلاش دارد ادامه‌دهندۀ راه انبیاء و امامان علیهم‌السلام و مدافع حقوق مستضعفین است و در برابر استکبار و ظلم سر خَم نمی‌کند از ویژگی‌های اصلی‌ای است که می‌توان وجه اشتراک این دو انقلاب دانست. (1)


پی‌نوشت:

1) برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه نمایید:

صحیفه امام، جلد 9، صفحه 51؛ صحیفه امام، جلد 10، صفحه 480؛ صحیفه امام، جلد 14، صفحه  93؛ صحیفه امام، جلد 7، صفحه 54؛ صحیفه امام، جلد 16، صفحه 138

وبلاگ سبک زندگی اسلامی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نوکری که شاخ و دم ندارد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۵۷ ق.ظ

50e10d9ff40fa57d3d1a07fa06625534_XL_Copy نوکری که شاخ و دم ندارد


یکی از برنامه‌هایی که استعمار برای کشورهای مستعمره خود پیاده می‌کند نیازمند نگه‌داشتن آن کشور است؛ اما گاهی کشورهایی که استعمار می‌شوند کشورهایی ثروتمند هستند و در فقر نگه‌داشتن این کشورها سخت است؛ این‌گونه کشورها اگر استعمار بشوند بهترین بازار را می‌توانند برای کشورهای استعمارگر ایجاد کنند.

ایران یکی از کشورهایی است که روزگاری مستعمره آمریکا بود؛ این مستعمره برای آمریکا بسیار مهم بود؛ امریکا در منطقه خلیج‌فارس و خاورمیانه منافع زیادی داشت و بهترین نگهبان آمریکا دولت پهلوی بود اما آمریکا هیچ‌گاه به این قانع نبود و مزد این خدمت را بسیار خوب پرداخت می‌کرد؛ آمریکا برای این نگهبان خود نه‌تنها امکاناتی نمی‌داد بلکه به هر صورتی که می‌توانست ثروت ایران را به‌حساب های بانکی و اقتصاد خود جاری می‌کرد؛ شاید خیلی برای جوانان ما عجیب باشد و شاید این ضعف رسانه دارها باشد که این نکات را کم گفته‌اند؛ نفت یکی از ثروت‌هایی بود که به ارزانی به امریکا فروخته می‌شد و چاه‌های آمریکا به قیمت پایینی لبریز از نفت خام ایران می‌شد اما آمریکا این نگهبان و نوکر خود را بیش از این‌ها باید استعمار می‌کرد؛ پول ناچیزی که آمریکا به ایران می‌داد هم باید به نحوی به اقتصاد آمریکا برمی‌گشت.

امروزه ایران از چند محصول حداقل به‌خوبی بهره می‌برد؛ محصولاتی مانند گندم، برنج و تخم‌مرغ ساده‌ترین محصولاتی هستند که در ایران تولید می‌شوند؛ البته ساده بودن به دلیل جغرافیای خوب ایران است نه زحمت نداشتن این محصولات اما جالب اینجاست که در دوران پهلوی آمریکا، این محصولات را به قیمت گران و گزاف به شاه پهلوی می‌فروخته است؛ جالب‌تر اینکه شاه در اعترافی اعلام می‌کند که آمریکا این محصولات را به چند برابر قیمت به ما می‌فروشد؛ شاه در نطقی می‌گوید که گندمی که 100 دلار قیمتش بوده است 1200 دلار از آمریکا خریداری می‌شده است؛ این اعتراف از شاه بسیار مهم است؛ برنج‌های آمریکایی هم جای برنج مرغوب ایران را گرفته بود؛ برای تولید تخم‌مرغ هم نه فناوری مناسب وجود داشته است نه نیروی انسانی کافی؛ این آماری است که در دوران پهلوی هم پخش‌شده است و به‌هیچ‌وجه قابل‌انکار نیست.

انسان با شنیدن این آمار، تعجب می‌کند از گفتار بعضی از افراد ساده و غافل که گاهی در صف نانوایی یا در تاکسی می‌گویند یاد دوران پهلوی به خیر؛ واقعاً تعجب ندارد که کسی از دوران نوکری کشورش به دوران خوش یاد کند و دل‌تنگ آن دوران شود؟

وبلاگ یهودیت، مسیحیت، اسلام

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک آسمان صاف آبی‌تر

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۴۹ ق.ظ

fajr07-infotic-2_Copy یک آسمان صاف آبی‌تر 


ناخن کشیدید و به‌جایش پَر درآوردیم

 

تا عشق را در مسلکی دیگر درآوردیم

 

ما نخل نه! ما سَروهای سربه‌سر بودیم

 

سر را جدا کردید و ما صد سر درآوردیم

 

نذر بدی کُشتید مردان و پسرها را

 

چادر به چادر مادر و دختر درآوردیم

 

خون را به دیوار جهالت اسپرِی کردیم

 

از مُشت هامان تیزی خنجر درآوردیم

 

سقف شما زندان سرد و بی چراغی بود

 

با هر شهیدی از دلش یک دَر درآوردیم

 

جمهوری اسلامی عشق آمد و از صلح

 

یک آسمان صافِ آبی‌تر درآوردیم

 

مرزی ندارد «آ» ی ِ آزادی ما وقتی

 

از قلب آن ویرانه‌ها کشور درآوردیم

 

ما بچه‌های انقلابیم از خوشی سرشار

 

آخر از عمق رنج هامان زَر درآوردیم (1)


پی‌نوشت:

1) فروغ تنگاب

  • سیدحمید مشتاقی نیا

غرب زدگی و تربیت غیر ایرانی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۱۴ ق.ظ

1465581_312_Copy غرب زدگی و تربیت غیر ایرانی


کشور ایران از سالیان دور، کشوری اسلامی بوده و حاکمان آن‌ها نیز بشدت به این مسئله واقف بودند و به این اعتقاد مردم یا اعتقاد داشتند و یا حداقل احترام می‌گذاشتند؛ در زمان پهلوی که مردم از فقر و بی‌عدالتی به تنگ آمده بودند که هیچ بلکه از رفتار دین‌ستیزی خاندان پهلوی نیز بسیار نارضایتی داشته و خشمگین شده بودند؛ زیرا شاه و دربار به هیچ‌یک از اصول دینی پایبند نبوده بلکه خلاف آن عمل می‌کردند؛ البته این رفتار محمدشاه نشانگر تربیت اوست و نشان می‌دهد که او جهان‌بینی کاملاً متفاوت با مردم و فرهنگ ایران دارد؛ او یک لائیک است؛ البته از نوع دیکتاتور آن که آن سری رفتارها و بایدها و نبایدهایی که خودش می‌پسندد را انجام می‌داد. (1)


پی‌نوشت:

1) پس از سقوط، صفحه 67 

سایت روشنگری

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قاسم بهترین شاگردم بود

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۰۷ ب.ظ

n00570585-b_Copy قاسم بهترین شاگردم بود


چند سالی بود، به بهمن‌ماه که می‌رسیدیم، به مناسبت پیروزی انقلاب، علاوه بر تزئینات و جشن‌های معمول، مسابقات فوتبال هم در مدرسه برگزار می‌کردیم.

بهمن‌ماه سال 1365 سومین سالی بود که مسابقات فوتبال را، بانام جام فجر برگزار می‌کردیم؛ گروه سوم تجربی الف که قاسم هم در آن گروه بازی می‌کرد، یکی از اصلی‌ترین شانس‌های قهرمانی آن سال مدرسه بود؛ بیشتر بچه‌های گروه سوم تجربی الف از کلاس اول دبیرستان باهم بودند و فوتبالشان حرف نداشت؛ آن‌ها همان سال اول هم بااینکه از بچه‌های سال بالایی ریزه میزه تر بودند تا فینال آمدند، ولی فینال را به بچه‌های چهارم انسانی باختند و دوم شدند؛ سال قبل هم اول شده بودند و امسال هم شانس اصلی قهرمانی بودند؛ بچه‌های مدرسه هم همین نظر را داشتند؛ بخصوص این‌که محمدرضا هم که سال سوم تجربی بود و بازی خوبی داشت امسال انتقالی‌اش را از مدرسه‌ی دیگری گرفته بود و همکلاس قاسم شده بود.

علیرضا برادر بزرگ‌تر محمدرضا بود که کلاس چهارم ریاضی بود که او هم خوب بازی می‌کرد؛ از همان روزهای اول که کلاس‌ها اسامی بازیکنانشان را به من می‌دادند، بین علیرضا و بچه‌های سوم، بخصوص کاپیتانشان، قاسم، کری خوانی گرمی شروع‌شده بود؛ برای مسابقات آن سال چهارده گروه ثبت‌نام کرده بودند؛ بازی‌های خوبی بود و بااینکه در همه‌ی گروه‌ها بازیکن‌های خوبی داشتیم، از همان بازی‌های اول می‌شد فهمید که شانس اول قهرمانی، سوم تجربی الف و چهارم ریاضی الف بودند؛ از بین این دو گروه هم با توجه به این‌که بچه‌های سوم، چند سال کنار هم بودند و بیرون از مدرسه هم‌گروه داشتند و هر هفته با گروه‌های دیگر مسابقه می‌دادند، بازی یکدست‌تر و روان‌تری داشتند؛ همان‌طور که بازی‌ها جلو می‌آمد، گروه‌های ضعیف‌تر غربال می‌شدند و قوی‌ترها بالا می‌آمدند؛ گروه‌های نیمه‌نهایی که مشخص شدند، هم‌گروه قاسم و هم‌گروه علیرضا بینشان حاضر بودند.

بازی اول بین چهارم ریاضی ب و چهارم انسانی الف بود؛ گروه چهارم ریاضی جلو افتاده بود؛ اواخر بازی، موقع دریبل، ضربه‌ای به ساق پای علیرضا خورد و مصدوم شد؛ ولی گروهشان بازی را برد و به فینال رسید؛ بازی بعد را هم سوم تجربی از چهار انسانی ب برد و در فینال حریف چهارم ریاضی شد که قرار بود دو روز بعد، روز شنبه، بیست و یکم بهمن برگزار شود؛ فردا علیرضا با پای گچ گرفته وارد مدرسه شد؛ قاسم و بچه‌های سوم، کلی سربه‌سرش گذاشتند؛ می‌گفتند علیرضا از ترس باخت خودش را به مصدومیت زده است؛ قاسم می‌گفت: علیرضا از ترس باخت پاشو گچ گرفته؛ بابا بازی درنیار، قول می دم بهتون کم گل بزنیم.

محمدرضا هم که زیر بغل علیرضا را گرفته بود، گفت: آره! منم همینو بهش گفتم؛ گفتم تو که دیگه داداشمی، خودم هوا تو داشتم، این کارا لازم نبود؛ علیرضا هم چیزی نمی‌گفت و فقط می‌خندید؛ بیست و یکم بهمن شد و نوبت مسابقه‌ی فینال رسید؛ همه‌ی کلاس‌ها برای تماشای بازی فینال تعطیل‌شده بودند و مدیر و ناظم و معلم‌ها هم کناری ایستاده بودند و بازی را تماشا می‌کردند؛ جام، جوایز و مدال‌ها را، مرتب، روی میزی که کنار زمین گذاشته بودند چیده بودند تا بعد از بازی به گروه‌های برتر اهدا کنند؛ علیرضا با پای گچ گرفته کنار زمین ایستاده بود و با بچه‌های گروهش صحبت می‌کرد و برای بازی نقشه می‌کشید؛ قاسم هم که خودش را گرم می‌کرد، گاهی سری به آن‌ها می‌زد و متلکی می‌انداخت و فضا را عوض می‌کرد وبرمی گشت؛ می‌گفت: بچه‌ها به حرفش گوش ندید، اون اگه بازی بلد بود که این بلا سرش نمی اومد؛ بچه‌های مدرسه هم هرکدام گوشه‌ای جمع شده بودند و یکی از گروه‌ها را تشویق می‌کردند؛ حتی دانش‌آموزانی که علاقه‌ای هم به فوتبال نداشتند، به خاطر هیجان و حساسیتی که این چندروزه در مدرسه به وجود آمده بود برای تماشای بازی آمده بودند؛ بین بچه‌های مدرسه، گروه سوم و کاپیتانش، قاسم که علاوه بر بازی خوب، اخلاق خوبش هم باعث محبوبیتش شده بود، طرفدار بیشتری داشت.

بازی که شروع شد، همان اولین توپی که به قاسم رسید، زیر پای قاسم رفت؛ قاسم زمین خورد و از درد به خودش پیچید؛ بازی چند دقیقه متوقف شد؛ قاسم طوری درد می‌کشید که نمی‌توانست تکان بخورد. با زحمت او را به کنار زمین بردند، صندلی برایش آوردند و روی صندلی نشست؛ مدیر هم مثل من خیلی ترسیده بود و مدام با خودش می‌گفت عجب جام پردردسری شد جام امسال؛ درد قاسم به حدی بود که می‌خواستیم قاسم را ببریم دکتر که نگذاشت و کناری نشست تا بازی ادامه پیدا کند؛ بازی دو گروه، بدون علیرضا و قاسم، بهترین بازیکنان دو گروه، ادامه پیدا کرد؛ همین هم باعث شده بود شور و حال بازی کمتر شود؛ من داور بازی بودم و مدام در طول زمین حرکت می‌کردم؛ یک‌بار که از کنار قاسم رد می‌شدم، متوجه علیرضا شدم که کنار قاسم ایستاده بود و باهم حرف می‌زدند؛ با خودم گفتم دو تا مصدوم‌ها باهم گرم گرفته‌اند؛ نزدیک‌تر که شدم حرف‌های علیرضا را شنیدم که بازی گروهش را ول کرده بود و با قاسم صحبت می‌کرد؛ می‌گفت: من می دونم که اینا همش فیلمه، اتفاقی برای تو نیفتاد که نتونی بازی کنی؛ دست قاسم را گرفته بود و سعی داشت او را به بازی برگرداند، اما قاسم زیر بار نمی‌رفت و با آخ‌واوخی که مشخص بود فیلم است، سربه‌سرش می‌گذاشت؛ می‌گفت: برو گروه تو تشویق کن، برو که وقتی باختید بهانه‌ای نداشته باشی؛ برو؛ نکن، دردم می یاد؛ وای وای.

خودم هم از این‌که قاسم، باآن‌همه آمادگی، به این سادگی و بی‌مقدمه مصدوم شده باشد تعجب کرده بودم؛ با خودم گفتم اگر واقعاً حق با علیرضا باشد، قاسم خیلی مرد است، بااینکه خیلی ما را، بخصوص آقای مدیر را ترسانده بود؛ بازی را بچه‌های سوم بردند؛ علیرضا هم تا آخر بازی کنار قاسم ماند و بعد از بازی قاسم را بغل گرفت و پیشانی‌اش را بوسید؛ بعدها فهمیدم که قاسم و بچه‌های گروهش توافق کرده بودند که برای این‌که بازی مردانه و برابر باشد، بهتر این است که قاسم هم در بازی نباشد و برای این‌که به غرور بچه‌های چهارم برنخورد، بهتر دیده بودند قاسم اول بازی خودش را به مصدومیت بزند و از بازی خارج شود. همان‌که اتفاق افتاد.

موقع اهدا جوایز، قاسم بااینکه سعی می‌کرد خودش را مصدوم نشان بدهد، اما مشخص بود اتفاقی برایش نیفتاده است؛ مسئله‌ای که باعث خوشحالی مدیر شده بود و مدام می‌گفت خدا را شکر؛ خدا را شکر؛ فکر کنم اگر می‌فهمید قاسم فیلم بازی کرده، بدجور تنبیهش می‌کرد؛ آن مسابقه باعث شد دوستی عمیقی بین بازیکنان دو گروه به وجود بیاید؛ بخصوص بین قاسم و علیرضا؛ آن سال تعدادی از بچه‌ها امتحانات نهایی را داده و نداده، برای جبهه ثبت‌نام کردند؛ قاسم، محمدرضا و علیرضا هم که ازقضا از شاگردهای زرنگ و درس‌خوان مدرسه هم بودند هم جزءشان بودند؛ دوره‌ی آموزشی‌شان را باهم طی کردند؛ با توجه به این‌که ورزشکار هم بودند، فرمانده ی آموزشی‌شان هم از آن‌ها راضی بود.

بچه‌ها آنجا هم بساط فوتبال را راه انداخته بودند و آنجا هم باهم کُری می‌خواندند؛ بعد از آموزش آن‌ها را فرستاده بودند جنوب. عملیاتی در پیش بود و از بین آن‌ها به محمدرضا اجازه‌ی حضور نداده بودند؛ می‌گفتند از یک خانواده فقط یک نفر می‌تواند در عملیات شرکت کند؛ مهرماه بعد که مدرسه باز شد، از محمدرضا خواستیم برای بچه‌های مدرسه سخنرانی کند؛ می‌گفت شب عملیات بچه‌ها خداحافظی گرمی باهم کردند و راهی شدند؛ گروهانشان خوب پیش رفته بود، اما یگان کناری لنگ زده بود و آن‌ها قیچی شده بودند؛ بچه‌ها محاصره‌شده بودند و تا امروز پیکر خیلی‌هایشان همان‌جا، در خاک عراق مانده است.‌

آن سال، جای چند نفر در دبیرستان ما خالی بود؛ دبیرستان ما، دو شهید داده بود و دو مفقودالاثر؛ بیست‌وهشت سال از آن روز گذشت و علیرضا و قاسم بالاخره از محاصره بیرون آمدند؛ همان‌طور که باهم محاصره‌شده بودند، باهم هم از محاصره خارج شدند؛ پیکر هردوی شان را که کنار هم افتاده بودند شناسایی کرده بودند؛ دیروز تشییع‌جنازه‌ی شان بود؛ توی راه مدیر را هم دیدم؛ پیر شده بود؛ پرسیدم بچه‌ها را یادش مانده یا نه؛ بغض کرد؛ گفت: مگه می شه بچه‌های خودمو نشناسم؛ اونم عجوبه هایی مثل اینا رو؛ این پسره همون موقع هم مرد بود؛ همون روز که به خاطر شکستن پای رفیقش، خودشو زد به مصدومیت؛ این مگه همون نیست؟ گفتم: چرا، هردو شونن؛ مدیر سری تکان داد و گفت: حق شون همین بود؛ دنیا جای همچین آدمایی نیست، باید شهید می‌شدن؛ پرسید: محمدرضا چیکار می کنه؟ گفتم: هیچی، بعد از اون سال، دیگه فوتبالو گذاشت کنار؛ تابوت علیرضا و قاسم را کنار هم تشییع کردند؛ انگار اول یکی‌شان شهید شده بود و آن‌یکی برای این‌که مردانگی‌اش را ثابت کند، این‌همه سال خودش را به شهادت زده بود. (1)


پی‌نوشت:

1) مجتبی صفدری

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عصر بهلوی؛ همجنسگرایی و بهائیت

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۷، ۰۳:۳۷ ب.ظ

94c550212539b428e915b05ddcc2551c_S_Copy عصر بهلوی؛ همجنسگرایی و بهائیت

دو پدیده بارز در زمان پهلوی، همجسگرایی و بهایی‌گری است؛ سران مملکتی باید جلوی فساد را بگیرند، نه اینکه به آن دامن بزنند؛ کشوری که پیدا کند، فتح آن کار آسانی است؛ این مسئله چیزی بود که مراجع و مردم از آن باخبر شده بودند و هر طور که می‌شد باید جلوی این مسئله می‌ایستادند؛ افراد در صدر قدرت مبتلابه همجنسگرایی بودند و این کار را انجام می‌دادند افرادی همچون شخص شاه و هویدا؛ هویدا را شخصی مخنث می‌دانستند؛ یعنی بین حالات زنانگی و مردانگی سردرگم بود. (1)


پی‌نوشت:

1) دخترم فرح، صفحه 296 و 306

 سایت روشنگری

  • سیدحمید مشتاقی نیا