اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۳۸۷۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشک آتش» ثبت شده است

ابتذال در سعدآباد

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ۱۰:۱۶ ق.ظ

منظورم از سعدآباد مجموعه کاخ موزه های سعدآباد است و منظورم از ابتذال لزوما کشف حجاب نیست که دیگر در بسیاری از تفرجگاهها و خیابانهای کشور به امری عادی تبدیل شده و اساسا کار از برداشتن روسری گذشته و به نمایاندن سر سینه و پیراهنهای آستین کوتاه کشیده شده است. شاه یک مجسمه ای را در وسط حیاط سعدآباد نصب کرده که همچنان باقی است و با عرض پوزش تصویر آن را در پایین مطلب آورده ام. گویا به مرور بعضی ها دارند کشف حجاب را به این وضعیت می رسانند.

جالب است در جای جای مجموعه سعدآباد انبوهی از عوامل حراستی و ارتشی و گاه انتظامی هم به چشم می خورند. تذکر هم می دهند که عکس برداری از این نقطه ممنوع است، حق نداری از لباس خونی شهید چمران در موزه ارتش عکس بگیری، یا راه خروج از این طرف است مبادا دوباره برگردی و ظروف سلطنتی را از نو نگاه کنی... صرفاً با کشف حجاب کاری ندارند. مهسا امینی بر نظام پیروز شد قابل انکار نیست کما اینکه دختر آبی هم با مرگ خود زمینه ورود زنان برای تماشای مسابقات مردانه فوتبال را فراهم کرد. بگذریم.

مقصودم از ابتذال چیز دیگری است.

اگر حاکمی در جمهوری اسلامی برود دفتر و دستکش را در دل طبیعت بنا کند، که نباید بکند، چه فریادها و فغانها و وامصیبتهایی به آسمان خواهد رفت که چه نشسته اید آخوندها دارند کشور را نبود میکنند و...

مجموعه کاخهای سعدآباد، دهها هکتار منطقه جنگلی شمال شهر تهران است که به زوال رفت و استراحتگاه اختصاصی درباریان گردید. کسی اعتراضی کرد؟ کسی اعتراضی می کند؟ دهها نفر هر روز به تماشای موزه های این کاخ جنگلی بزرگ می آیند. خیلی هایشان اساسا با نظام سر خوش نیستند. غرولندهایشان مشخص است. بعضی ها را دیدم که می گویند: به به! چه سرمایه ای! چقدر زیبا، چه ابهتی، چه قدرتی! اینها چه کردند در این مملکت، خدا شاه را رحمت کند...

ابتذال غیر از این است که جمهوری اسلامی، کاخهای گران قیمت شاه را برای عبرت مردم به موزه تبدیل کرده و خیلی ها عبرت نمی گیرند که هیچ به تحسین کژی ها می پردازند؟

من البته چند سال پیش امام جمعه ای را در شهری کوچک دیدم که بازنشسته عقیدتی ارتش بود. می گفت هر چقدر مسئولین یک شهر ماشینهای گران قیمت تری را سوار شوند نشانه پیشرفت و موفقیت آن شهر است. گفتم برادر! خوشبختی و پیشرفت یک شهر به زیرساختها و سطح رفاه و خدمات عمومی بستگی دارد. ولگردی و خوش خوشان با اموال مردم که هنر نیست. آن امام جمعه البته مدتی بعد به دلایلی دیگر کنار گذاشته شد.

خب، یک بخش این موضوع بر میگردد به پایه های فکری جامعه که اصلاح آن وظیفه نهادهای فرهنگی و آموزشی است.

اما خدایی اش چه اشکال دارد مدیریت کاخ سعدآباد با عواید میلیاردی حاصل از فروش بلیتهای گران قیمت کاخ، محض رضای خدا یک تابلویی هم جایی از حیاط عریض و طویل آن مقابل چشم ملت قرار بدهد که در همین دویست سال اخیر چند میلیون کیلومتر مربع از خاک مقدس کشور ما بر باد رفت تا صرفا یک نمونه از قدرت و درایت شاهان دو سده اخیر بازگو شود؟ حالا ظلم و حق کشی و جنایت و خوشگذرانی و وابستگی و تو سری خوری از اجانب و... شان بماند.

این اردوهای روایت پیشرفت را باید در همچین جاهایی هم به دیده مردم کشاند. میز پرس و پاسخ و گفت و گو و کرسی فکر و اندیشه و فرهنگ راه انداخت. ما ابزار تبلیغ، کم داریم و از نفوذ رسانه ای خوبی برخوردار نیستیم. چنین فرصتهایی را لااقل قدر بدانیم.

 

photo_2024-10-18_20-08-58_u3x5.jpg

photo_2024-10-18_20-10-24_9unl.jpg

photo_2024-10-18_20-10-13_xwwc.jpg

photo_2024-10-19_09-58-04_gqzn.jpg

photo_2024-10-18_20-08-05_9y27.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بر دوش هنر

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ۰۸:۰۸ ق.ظ

آغاز فصل سوم «بگو بخند» در شبکه نسیم

 

دو شب پیش برنامه بگو بخند، جوانی مشهدی به نام امین زهرایی استندآپ کمدی جالبی اجرا کرد با موضوع تفاوت سرویس بهداشتی در پایین شهر و بالای شهر که کنایه ای به بی عدالتی در ارائه خدمات رفاهی داشت و مورد استقبال داوران و حضار قرار گرفت.

شهرام شکیبا در جمله ای کوتاه گفت خیلیها شهید و مجروح و زندانی و تبعید و شکنجه شدند که این تفاوتها و تبعیض ها نباشد.

نمایش بعدی از سوی سه جوان اجرا شد که محتوای جالبی پیرامون فضای مجازی داشت اما مورد توجه داوران قرار نگرفت. کلاهبرداری مردهای زن نما و فیک و نیز دخترانی که به بهانه خواهر برادری و روابط عاطفی در فضای مجازی، جیب بری می کنند. 

هر دو نمایش اجرا شده از مصادیق طنز انقلابی و آموزنده بود و پیام اجتماعی و اخلاقی داشت. چنین رویکردهایی در برنامه های هنری بیشتر باید مورد توجه سیاستگذاران فرهنگی قرار بگیرد. هنر صرفا برای سرگرمی نیست و رسالت آموزش و رشد جامعه را بر عهده دارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پشتوانه

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ۰۷:۵۲ ق.ظ

دیروز توفیقی شد در محضر شریف حضرت عبدالعطیم حسنی و امامزادگان همجوارش (طاهر و حمزه) و نیز امامزاده صالح تجریش نایب الزیاره دوستان باشم. به شهدای مدفون در این حرمها هم عرض ارادتی شد. همیشه در محضر ائمه و امامزادگان و شهدا و اولیاءالله برای حاجت خود و دیگران دعاگو بودم. این روزها واقعا جز دعا برای پیروزی ملت مظلوم فلسطین و لبنان و یمن و نابودی رژیم خون آشام صهیون چه حاجتی میتوان داشت؟

 

photo_2024-10-18_20-09-17_jqkn.jpg

photo_2024-10-18_20-09-38_vqo1.jpg

photo_2024-10-18_20-06-57_flqy.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بوی گند تهران

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ۰۷:۳۶ ق.ظ

بودجه ۱۰۰ میلیارد تومانی هم حریف بوی بد مسیر فرودگاه امام نشد!

 

کیلومتر سی اتوبان تهران - قم به دلیل انباشت زباله در کهریزک و تخلیه فاضلاب و نیز وجود دامداریهای متعدد و... همواره با بوی بدی از مسافران استقبال می شود. با توجه به همجواری این نقطه با فرودگاه بین المللی امام خمینی، مسافران خارجی به محض ورود به ایران و نیز هنگام خروج از کشور با بوی بدی مواجه میشوند که میتواند قضاوت ناخوشایندی را در باره مدیریت و فرهنگ میهن عزیزمان برای شان رقم بزند. در دولت روحانی بودجه ای هنگفت (مبلغ 170 میلیارد تومان در سالهای 97 و 98) برای زدودن این بوی بد اختصاص داده شد که گویا راه به جایی نبرد. مسئولان برای حفظ آبروی کشور باید اهتمام بیشتری نشان دهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سیمرغ خاکستری!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۰۸:۱۵ ب.ظ

Simorgh Tourism Center, Salmi Shafaei, Babak Kalantari - دانشنامه هنرمعماری

 

ریاست محترم دادگستری مازندران
مجتمع تجاری سیمرغ محمودآباد دارای پرونده های عدیده ای است و هنوز شاهد برخورد قاطعی نبوده که شما بهتر از آن واقفید.
در این بین یک مستند ساز جوان و بسیجی به نام محمدجواد خواجه وند بنا بر اسنادی متقن با تولید اثری کوتاه درباره معماری مکتب انقلاب جنسیتی در ایران که مورد تحسین مردم، متدینین و بسیاری از مسئولان شهری و استانی قرار گرفته با شکایت مالک مجموعه به دادگاه کشانده شده و در روندی قابل تامل به پرداخت جریمه نقدی و حبس تعلیقی محکوم گردیده است.
با انعکاس خبر این واقعه سوال برانگیز در فضای مجازی یکبار دیگر این هنرمند ارزشی به دادگاه فراخوانده شده که به نظر میرسد هدف از آن ایجاد ملالت و پشیمانی جوانان مومن از عمل به فریضه نهی از منکر اجتماعی است.
از حضرتعالی و نیز حفاظت قوه انتظار میرود در راستای صیانت از حقوق عامه به طور مستقل و مستقیم به این موضوع ورود نمایید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خیلی مرد بودی مشتی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۲۹ ب.ظ

یحیی سنوار رئیس جدید دفتر سیاسی حماس کیست؟ + بیوگرافی و سوابق

 

تا لحظه آخر دست به سلاح؛ وسط معرکه جنگ؛ چشم در چشم دشمن با لباس رزم و عزم جزم، جنگیدی و مردانه برای آرمانت جان دادی. دمت گرم یحیی، خیلی مرد بودی. نام تو در تاریخ تا ابد در شمار والاترین و شجاع ترین مردان مبارز ظلم ستیز و ذلت گریز جهان، جاودانه خواهد ماند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بلاهت یا نفاق؟

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۳، ۰۷:۳۹ ق.ظ

از جشن بالماسکه چه میدانید؟ + تصاویر

 

اعراب منطقه می دانستند نظام نو تأسیس اسلامی در ایران بنا دارد علاوه بر ابستادگی مقابل ابرقدتهای شرق و غرب، اسرائیل جنایتکار را هم عقب براند. با تحریک ابرقدرتها رژیم بعث عراق به ایران نو پا حمله کرد. همه اعراب منطقه با تمام امکانات و نیرو و تسلیحات پشت عراق درآمدند.

الان کشورهای عرب می بینند که ایران در خط مقدم نبرد با صهیونیسم است. اتحادیه اروپا برای ایجاد تنش جدید در منطقه و تحریک همسایگان، سه شرکت هواپیمایی کشورمان را به بهانه انتقال موشک به روسیه و نیز اشغال سه جزیره خلیج فارس توسط ایران! تحریم نموده، کشورهای عرب می روند پای آن را امضا می زنند. همزمان ترکیه نیز که مدعی ضدیت با اسرائیل غاصب است از فرصت نزاع بین حزب الله و سوریه با رژیم اشغالگر قدس بهره برده و گروههای مسلح شورشی در سوریه را با حمایت غرب دوباره فعال ساخته است.

این سطح نفهمی و نفاق واقعاً نوبر است. خون همه کودکان و زنان بی پناه غزه و یمن و جنوب لبنان پای حکام نامرد به ظاهر مسلمان نیز هست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مهدی عبوری برکنار شد

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۵ مهر ۱۴۰۳، ۰۹:۲۶ ق.ظ

مهدی عبوری شهردار اسبق، جنجالی و پرحاشیه ساری، در دولت روحانی به معاونت وزارت مسکن رسید؛ اما مدتی بعد توسط شعبه سیزده رسیدگی به جرایم کارکنان دولت، دستگیر و بازداشت شد. در پرونده وی سوءمدیریت و حیف و میل بیت المال و... به چشم می خورد. وی اما نه تنها با لابی کانونهای قدرت آزاد گردید در اتفاقی عجیب به رغم آنکه پرونده اتهاماتش باز بود در دولت شهید رییسی (مخبر) به ریاست هلدینگ بزرگ اقتصادی غدیر زیر مجموعه وزارت دفاع رسید! مجموعه نیروهای عدالتخواه اعم از انقلابی و غیرانقلابی پیرامون صلاحیت وی دست به افشاگری هایی زدند که مورد اعتنای مسئولان عالی واقع نشد.

مهدی عبوری در انتخابات اخیر ابتدا به حمایت از قالیباف و در مرحله بعد به طرفداری از مسعود پزشکیان پرداخت.

به رغم این خوش خدمتی؛ اما وزیر جدید دفاع با اطلاع از پیشینه او دستور عزلش را صادر نمود و سید مجید هدایت را جایگزین وی ساخت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اکرم عفیف

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۵ مهر ۱۴۰۳، ۰۷:۲۷ ق.ظ

بیوگرافی اکرم عفیف، برترین گلزن قطری

 

گزارشگر بازی دیشب ایران - قطر شاید حدود ده بار درباره اکرم عفیف صحبت کرد:

اکرم عفیف بازیکن خطرناکی است که میتواند برای ایران دردسر ساز باشد...

اکرم عفیف عصبی است و مستعد پرخاشگری و دریافت کارت زرد است...

اکرم عفیف مغرورانه بازی می کند و حضور او به تیمش ضرر می رساند...

اکرم عفیف امروز از همه ناراحت تر است....

و...

ایران در مسابقه ای که صرفا روی کاغذ میزبان آن بود و در کشوری عربی برگزار می شد، مسابقه ای که گل اول را ایران خورد و یک بر صفر عقب افتاد و شماتت گزارشگر و مجری و کارشناس و سیل پیامکهای اعتراضی صاحب نظران فوتبالی را برانگیخت، توانست نتیجه بازی را با تلاش بازیکنان و هدایت خوب مربیان به نفع خود برگردانده و چهار گل به دروازه حریف روانه کند. همیشه برنده کسی است که مأیوس نشده و بیشتر تلاش می کند.

ذات رسانه اینطور است. گاه به جای پرداختن به اصل ها و ضرورتها، برجسته سازی حواشی را سرلوحه قرار می دهد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح، کشتی بان

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۱۱:۳۵ ق.ظ

پوستر نقاشی طرح قایق بادبانی قدیمی در طوفان | SH-Q۸۳۱۶-A - ویکتوریا

 

سال 91 در موسسه روایت سیره شهدا در قم دیدار و گفتگویی با آقای مصطفی السالمی داشتم. او جزو نیروهای نخبه سپاه بدر بود. لا به لای حرفها و خاطراتش تعریف کرد: در زمان جنگ رسم بود هر هفته تعدادی از اسرای شیعه عراقی را در روز و ساعتی مقرر به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها می آوردند برای زیارت. یکبار هر چه تلاش کردند برنامه ردیف نشد و نتوانستند در روز و ساعت معمول این کار را انجام دهند. وقت دیگری اسرا را به حرم خانم آوردند. درست موقعی که اسرا از حیاط حرم به سمت ضریح می رفتند، ناگهان صدای جیغ زنی به هوا برخاست. صدای فریاد مردی هم به گوش رسید و همهمه ای بر پا شد. سریع دویدیم و اوضاع را تحت کنترل در آوردیم. قضیه از این قرار بود که رژیم بعث، خانواده ای شیعی را از عراق بیرون کرد، اموالشان را مصادره نمود و پسرشان را به خدمت سربازی برد. این خانواده به ایران آمد و ساکن قم شد. مادری که فرزندش در عراق مانده بود هر روز پریشان و دلگیر به حرم خانم می آمد از ته دل ضجه میزد و التماس می کرد فرزندش به او برگردانده شود. خب در حالت عادی چطور ممکن بود این اتفاق بیفتد؟ دو کشور با هم در حال جنگ بودند و امکان تردد وجود نداشت. خانواده در ایران و شهر قم بود و پسر جوان در مکانی نامعلوم از جبهه های جنگ عراق قرار داشت. اما به خواست خدا و عنایت حضرت معصومه این پسر در جنگ اسیر شد. بین همه شهرهایی که اسرای عراقی نگهداری می شدند به قم منتقل گردید. اگر طبق برنامه معمول به حرم آورده می شد هرگز چشم مادر به او نمی افتاد. مانعی پیش آمد و گرهی در کار افتاد تا برنامه با تأخیر مواجه شده و فرزند همراه سایر اسرا درست در ساعتی به حرم آورده شود که مادر هم حضور داشته و مشغول دعا و زیارت است، چشمشان به هم بیفتد و فریاد بهت و شادی شان به آسمان برود...

بعد از آنکه مصطفی السالمی این خاطره را نقل کرد و رفت حسرت خوردم که کاش آن را ضبط و ثبت می کردم. یکبار در اینترنت جستجو کردم که همان خاطره را با اندکی تفاوت مشاهده نمودم که در نشریه صبح صادق وابسته به دانشگاه امام صادق علیه السلام منتشر شده بود. عینا برای شما نقل میکنم:

"حجت الاسلام و المسلمین آقای ابن الرضا از حاج آقای کشفی از خدمتگزاران بلند پایه حرم حضرت معصومه سلام الله علیها نقل کردند که:

در ایام جنگ شبی از شب ها گروهی از اسرای عراقی را به حرم مطهر کریمه اهل بیت آورده بودند. در طرف بالای سر حضرت میله هایی نهاده شده بود که اسرا در داخل میله ها  و دیگر زائران در بیرون میله ها مشغول زیارت بودند یک مرتبه دیدم که زنی از میان تماشاگران جیغ می کشید و بلافاصله یکی از اسرا نیز جیغی کشید. معلوم شد که این اسیر از شیعیان عراقی بوده  که ارتش او را اجباراَ به جبهه برده اند و آنجا به اسارت نیروهای ایرانی در آمده است. مادرش نیز به جرم شیعه بودن از عراق اخراج شده، به ایران آمده، در قم اسکان داده شده و به کلی از سرنوشت پسرش بی خبر مانده است. این مادر بیچاره هر شب به حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها مشرف می شده و به خدمت بی بی عرض می کرده : بی بی جان من پسرم را از شما می خواهم.

آن شب نیز چون شب های دیگر به حرم مشرف شده برای پسرش دعا کرده، به حضرت معصومه سلام الله علیها متوسل شده است که یک مرتبه پسرش را در میان اسیران دیده، بی اختیار جیغ کشیده پسرش نیز متوجه مادر شده، متقابلا فریاد کشیده و اینگونه از عنایات حضرت معصومه سلام الله علیها پس از سالها جدایی، چشم مادر با دیدن میوه دلش روشن گردیده است. پس از این رخداد جالب، توسط جمهوری اسلامی ترتیبی داده شد که این پسر از اسارت آزاد شده به کانون گرم خانواده برگردد. "

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به سلامتی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۸:۲۴ ق.ظ

سلامتى بهترین نعمت است. | شبکه سلامت

 

برق های مسجد خاموش بود. مداح داشت روضه شب شهادت حضرت معصومه را میخواند. در این فکر بودم یکی از بالاترین نعمتهایی که خدا به من داده همجواری با حرم کریمه اهل بیت است. از این بابت باید همیشه شکرگذار باشم. یک زیارت که می روم انگار چند سال جوان تر می شوم. سر حال می آیم و دلم سبک می شود.

وسطهای سینه زنی، پیرمردی از جلوی شبستان به سمت در خروجی مسجد حرکت کرد. قدش خمیده بود و پیراهن مشکی به تن داشت اما سفیدی موهای بلند سرش توی چشم می آمد. چند قدم آمد یکهو نشست. خلاف جهت بقیه هم نشست. معلوم بود مجبور شده است بنشیند. راه رفتن برایش دشوار است. بلند شد چند قدم دیگر رفت و باز نشست. از صف جدا شدم و رفتم طرفش. سرم را خم کردم و زیر گوشش البته با صدایی که بتواند از میان همهمه جمعیت و جیغ بلندگو بشنود پرسیدم: کمک میخوای حاج آقا؟ دستت رو بگیرم؟ رو کول من میای؟ خندید. گفت: نه چیزی نیست میرم خودم، گاهی پام میگیره خوب میشه... بلند شد و خمیده و آرام رفت.

پیش خودم گفتم یکی از بالاترین نعمتهای خدا سلامتی است. چه کسی قدرش را می داند جز انسان ضعیف و بیمار؟ آدم سالم باشد بتواند از نعمت زیارت و عبادت بیشتر لذت ببرد. باید خدا را همیشه بابت این لطف بزرگ و نادیده شاکر بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

می مردید جواب می دادید؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۷:۰۰ ق.ظ

چند نفر بچه حزب اللهی و ایثارگر در مشهد جمع شدند رفتند برای پرسش از استاندار جدید خراسان رضوی که چرا تصاویر بی حجاب دخترت در فضای مجازی منتشر است و اساسا تویی که نمیتوانی خانواده ات را کنترل کنی میتوانی قانون را در جامعه اجرا نمایی؟

از قبل هم اعلام شده بود که عده ای درباره این مساله سوال دارند.

این چند نفر را که نه پلاکارد داشتند نه بلندگو و نه شعار میدادند و نه راهی را سد کرده بودند با رفتاری که در سالهای اخیر دیگر نباید عجیب دانست دستگیر کردند و پنج شش ساعتی نگه داشتند.

اعتراضها که بالا گرفت، استاندار جدید رفت خانه یکی از دستگیرشدگان که دختر شهید بود و از او دلجویی کرد و توضیح داد که خبر کشف حجاب دختر او فیک و نادرست است.

خب، می مردید قبل از مراسم معارفه جوابیه ای می دادید؟ پیام این اتفاق تلخ این است که ما خود را پاسخگو نمی دانیم، اعتراض را ولو مدنی و بی مزاحمت باشد سرکوب میکنیم و اگر عشقمان کشید توضیح میدهیم. شما هم دستتان به جایی بند نیست.

اگر قرار است جامعه به رشد و بلوغ سیاسی برسد شرط اولش پاسخگو بودن و تحمل و نقد پذیری صاحبان قدرت است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درگاه نور

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۲ مهر ۱۴۰۳، ۰۳:۰۲ ب.ظ

اهمیت نور در عکاسی؛ آشنایی با انواع تاثیر نورپردازی در عکاسی

 

آخرین برگ های دست نوشته شهید شانزده ساله دفاع مقدس، حسین جهانگیری که در 21 ماه مبارک رمضان با زبان روزه و در حال تلاوت کتاب خدا در نزدیکی پاسگاه زید به شهادت رسید و در گلزار شیخان قم به خاک سپرده شد:

 

6/1/62: چون شب جمعه بود برای دعای کمیل به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها رفتم. جمعیت زیادی می آمد.

ابتدا دعای توسل می خواندند سپس دعای کمیل ساعت 9 شروع می شد.

حال عجیبی داشت آن هم در کنار مرقد حضرت معصومه سلام الله علیها، یکی از برادران دعا را با حال عجیب می خواند و مردم هم گریه می افتادند. در حقیقت من هم زیاد گریه می کردم. خودم را در پیشگاه خداوند گناهکار و روسیاه می دیدم نمی دانم آیا خداوند از سر تقصیرات من می گذرد یا نه؟

مستقیم به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها رفتم زیارتی کنم، داخل حرم شدم. سرم را سینه ضریح گذاشتم و حاجات خود را از او می خواستم، علاقه زیادی به حضرت معصومه سلام الله علیها دارم و تا کنون هر چه از او خواستم و هر نذری که کردم به من داده اند این خاندان نبوت. مدتی اشک ریختم. از او صبر و بردباری برای پدر و مادرم خواستم. از او تشکر کردم که کمک من کردند تا امتحانات ثلث سوم را با موفقیت بدهم. طول عمر امام، پیروزی هر چه زودتر و اگر لیاقت شهادت را داشتم شهادت فی سبیل الله را به من بدهد. شاید برای آخرین مرتبه بود که به زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها می آمدم.

22/3/62:

روز یکشنبه صبح زود از خواب بیدار شد، نماز را خواندم، صبحانه را زودتر خوردیم . ساعت 7 قرار بود که به بسیج برویم. پدرم کار داشت و گفتم نمی خواهی بدرقه من بیایی، بعد از خوردن صبحانه پدرم آماده شد که به باغ برود و در همان اتاق جلو آمد و با هم روبوسی و خداحافظی کردیم و گفت: خدا به همرامت باشد.  با پدرم  دست دادم. دست هایش از کار پینه بسته و ترک خورده . گاهی نگاه به مادرم می کردم. می دیدم گرفته است؛ اما سعی می نمود دربرابرم چهره ای شاد و خندان داشته باشد تا نکند من ناراحت شوم و روحیه ام کسل گردد. آفرین بر تو ای مادر مهربان و شجاعم. خداوند شما را در آخرت با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت معصومه محشور کند. سوار اتوبوس شدیم مادرم پایین، مرا نگاه می کرد، خواهرم چشمانش پر از اشک شده بود. برای آنها دست تکان می دادم و می گفتم نگران من نباشید. خواهر کوچکترم می خواست از بغل مادرم پهلوی من بیاید. اتوبوس راه افتاد. چشمانم را به مادرم دوخته بودم تا اینکه دیگر او را ندیدم و از نظرم پنهان شد. در اتوبوس صلوات می فرستادم.

نزدیک حرم سلامی به حضرت معصومه سلام الله علیها دادم تا تهران که در راه بودیم مدتی را کتاب مطالعه می کردم.

نشریه امتداد شماره 32 شهریور 1387

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سر سفره کتاب!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۲ مهر ۱۴۰۳، ۰۹:۱۹ ق.ظ

کاریکاتور/ کتاب با طعم کباب !!!- گرافیک و کاریکاتور کاریکاتور تسنیم | Tasnim

 

علامه مجلسی صاحب بحارالانوار، کتابهای حدیث را به عنوان عاریه به شاگردانش می سپرد. هنگامی که شاگردان کتاب را تحویل می دادند، ریزه های فراوان نان در لا به لای اوراق آن یافت می شد.

از این رو علامه وقتی که کتابی در اختیار طلاب قرار می داد به آنها می گفت: اگر سفره ای داری در آن غذا بخوری که بسیار خوب وگرنه تا مدتی که کتاب پیش توست یک سفره هم به تو عاریه بدهم تا کتاب، نقش سفره و طَبَق نان نداشته باشد!

انوار نعمانیه، ج3، ص372

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عطر زیارت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۱ مهر ۱۴۰۳، ۱۱:۴۷ ق.ظ

photo_2024-10-12_11-35-40_utm3.jpg

photo_2024-10-12_11-35-51_8psu.jpg

photo_2024-10-12_11-35-56_w0wm.jpg

 

همه جای حرم بوی عطر می داد. نه تنها ضریح و صحن مطهر که حیاطها هم خوشبو و معطر بود. معلوم بود همه جا را در روز میلاد امام حسن عسکری علیه السلام عطرافشانی کرده اند.

تعداد عربهای زائر زیاد بود و حسابی جلب توجه میکرد. از پاکستانی ها خبری نبود. مردی عراقی با دختر کوچک و نازش که موهای گیس و بلندی داشت ورودی در آستان ایستاده بود. فهمیدم دنبال کسی است از آنها عکس بگیرد. رفتم و گوشی شان را گرفتم. عکس که تمام شد دختر کوچولو با لبخند آمد جلو، دست داد و گفت شکراً. میدان آستانه به سمت مسجد امام حسن عسکری که قدیمی ترین مسجد قم است حدود پانزده موکب مستقر شده بودند که آنها هم اغلبشان عرب زبان بودند. یک موکب هم از آبادان بود چای و حلیم میداد. البته آنها نیز عربی صحبت میکردند. نوارهای عربی هم پخش بود و دل ما را پر داد به فضای باب القبله کربلا و ثورة العشرین نجف. 

امروز میلاد امام یازدهم ماست و دو روز دیگر سالروز شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها.

نایب الزیاره همه دوستان بودم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک عکس و هزار حرف

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۱ مهر ۱۴۰۳، ۱۱:۳۳ ق.ظ

photo_2024-10-11_17-21-20_s6nn.jpg

 

این عکس مربوط است به شهر سامرا در قدیم. وقتی شهر سامرا بنا شد محور و مرکزیت آن با دارالخلافه عباسی بود. بعد از شهادت و تدفین امامین عسکریین به مرور خانه های مردم به سمت مرقد این دو امام بزرگوار کشیده شده و شهر به این نقطه منتقل گردید و ساختمان دارالخلافه متروک و مطرود ماند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شاید شما هم مقصر باشید

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۱ مهر ۱۴۰۳، ۱۱:۲۶ ق.ظ

زندان، عاقبت حمله به اورژانس ۱۱۵ | اورژانس پیش بیمارستانی استان اصفهان

 

هر از گاه خبری منتشر میشود پیرامون حمله و ضرب و شتم عوامل اورژانس. بعد هم هشدار و خط و نشان برای کسانی که به این عزیزان در حین خدمت تعرض میکنند.

خب چرا این اتفاق می افتد؟ کسی که برای کمک به خود یا بیمار همراهش درخواست آمبولانس و امدادگر نموده مرض دارد که جای تشکر و قدردانی سنگ بزند شیشه آمبولانس را بشکند و یا با نیروی اورژانس درگیر شود؟

البته شاید عده ای مرض داشته باشند یا به اعصابشان مسلط نباشد.

بی شک بسیاری از عناصر زحمت کش اورژانس هم انسانهایی خدوم و دلسوز و متعهد هستند.

اما بپذیرید که بعضی از کارکنان این مرکز امدادی که با جان و زندگی مردم سر و کار دارند ممکن است نیروهایی بی انگیزه و فاقد تعهد و دلسوزی باشند که درک درستی از حساسیت شغل خود ندارند. نظارت بر کارکنان اورژانس را افزایش دهید. مردم و کارکنان اورژانس را با حقوق خود بیشتر آشنا کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

لبیک یا حسین

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۰ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۰۹ ق.ظ

عکس/ تصویری تکان‌دهنده از اقدام جوان لبنانی

 

حسین القاضی شهروند شیعه لبنانی ۱۷ تن از اعضای خانواده خود را که در دره بقاع به شهادت رسیدند تشییع کرد و سپس در صفحه خود نوشت: خدایا شاهد باش گرانبهاترین چیزی را که داشتم فدای امام حسین (ع) کردم.

 

 

اهل دلی می گفت اوایل درگیری مستقیم ایران و اسرائیل که بسیار نگران اوضاع بود در خواب دید شبحی از تهدیدات صهیونیسم به سوی ایران می آید. آنچه باعث ناکامی آن شد ذکر شریف یا حسین بود. 

تعبیرش: سرمایه ما عشق اباعبدالله است. در فکر و بیان و عمل باید به آن امام تأسی کینم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اجباری دختران

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۰ مهر ۱۴۰۳، ۰۵:۵۵ ق.ظ

رژیم شاه اجباری کردن قانون سربازی برای دختران را از جمله برنامه های خود برای توجه به زنان و رفع تبعیض از آنان بر شمرده است!

 

این دختران ایرانی به سربازی اعزام شدند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این شیب ناتمام

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۰ مهر ۱۴۰۳، ۰۵:۳۹ ق.ظ

کاریکاتور/ گرانی لبنیات! - خبرآنلاین

 

دولت مدتی است شیب ملایم گرانی را با کاهش ارزهای حمایتی آغاز کرده است. روند گرانی البته سرعت بالایی ندارد اما قرار است همچنان ادامه یافته تا کالاها به سطحی نزدیک به قیمت کشورهای همسایه برسد. دولت معتقد است با این اقدام جلوی قاچاق و خروج سرمایه را میگیرد.

 این مساله نباید منجر به له شدن شانه های مردم زیر بار گرانی شود. نمایندگان مجلس هم تا اینجای کار اصلا به روی خودشان نیاورده اند و کسی پیگیر افزایش حقوق و یارانه اقشار عادی جامعه نیست. نمی شود درآمد مردم به ریال باشد و خرجشان به دلار.

  • سیدحمید مشتاقی نیا