پیام یک ویروس!
بنده خدا برای خودش زور بازویی داشت، ورزشکار بود؛ آن یکی خودش پزشک بود و می دانست چطور باید از سلامتش مراقبت کند؛ یکی رییس حزب بود و آن یکی هم سفیر و نماینده و مدیر و ... یک بابایی از مال دنیا چیزی کم نداشت و ...
ویروس که این چیزها سرش نمی شود. صد رحمت به پشه که نمرود را با همه عظمت و داعیه خداییش به زمین زد! این یکی از پشه هم ریزتر، پشه را لااقل می شد با چشم دید و صدایش را شنید.
عده ای به کرونا مبتلا شدند و حالشان رو به بهبود است، الحمدلله؛ اما عده ای هم جانشان را با همین ویروس نامرد از دست دادند. نه پول، نه قدرت، نه اعتبار و نفوذ؛ هیچ کدام نتوانست نجاتشان بدهد. مرگ، حقیقت انکارناپذیر زندگی است. در هر چه که تشکیک شود در مرگ و رخت بستن از دنیا نمی توان تردید داشت. اگر بدانیم که دیر یا زود خواهیم رفت، به شیرینی های دنیا دل نمی بندیم، دلی را نمی شکنیم، خودخواهی را کنار می گذاریم، محبت به دیگران را یک فرصت می دانیم، دستمان به جیب دیگری نمی رود، حق را ناحق نمی کنیم و ... انسان می شویم. آدمی که از یک لحظه بعد نیز بی خبر است و نمی داند چه سرنوشتی انتظارش را می کشد باید به ضعف خود در برابر خدا ایمان بیاورد و سرکشی و منیّت و غرور و نامردی را کنار بگذارد.
این که اسلام گفته است هر از گاه یادی از مرگ کنید برای همین این است که دنیایی آباد و عاری از طغیان گری و آخرتی آبادتر داشته باشیم؛ اگر عبرت بگیریم!