وقایع تلخ اخیر و یک تلنگر تربیتی!
وقتی در خبرها می خوانید نمایندگان دوشرکت خودروسازی غربی با شخص اول صنعت کشورمان دیدار می کنند و پس از پذیرایی و احترام کامل در پاسخ به پرسش وزیر که " قرار است برای ما چه بکنید؟ " از موضع برتر می گویند " هیچ! ایران هنوز در تحریم است و ما فقط آمده ایم سر بزنیم و ببینیم چه خبر است! " و احساس شرم و خجلت می کنید؛
وقتی در اتفاقی عجیب می بینید هئیت پارلمانی اروپا در اقدامی مداخله جویانه به کشورتان سفر می کنند و به همدردی با دو فعال فتنه می پردازند،
وقتی رئیس جمهور پنجاه درصدی شما – که عده ای به خاطر خدمات دوره جنگ او در نیروی هوایی، به وی لقب ژنرال حسن فریدون را داده اند! – در گفتگویی انفعالی، رئیس جمهور دولت خون آشام ایالات متحده را فردی " با شخصیت و مؤدب " می نامد و همزمان رئیس جمهور آمریکا مدعی می شود " سیاست تحریم او باعث روی کارامدن رئیس جمهور جدید ایران گردیده و همچنان همه گزینه ها روی میز است و..." و کمی آن سوی تر از آبهای ایران نماینده نظامی آمریکا حضور سربازان ارتش این کشور در خلیج فارس را " ضامن پای بندی ایران به توافقنامه ژنو می داند! "
هنگامی که می بینید وزیر خارجه کشوری با عنوان مقدس جمهوری اسلامی، قدرت نظامی ایران را در قبال آمریکا به هیچ می انگارد و اندکی بعد خبر تحریم های جدید کاخ سفید بر ضد شرکت های ایرانی را می خوانید و سخن متکبرانه وزیر خارجه آمریکا را می شنوید که " ایران در شرایطی است که دوباره به میز مذاکره باز می گردد! " و حس غرور ملی تان جریحه دار می شود؛ به جای عصبانیت و فحش به دولت منفعل ژنرال فریدون و ... بهتر است دنبال ریشه های روانی و شخصیتی این ماجرا باشید.
در حقیقت آن چه که به عنوان ریشه این نوع رفتارهای منفعلانه در قبال دشمن واقع گردیده و در مقابل، منجر به سکوت و توسری خوری در قبال زیاده خواهی ها و تحقیر اجنبی می گردد لزوماً از سر خیانت و ... نیست. ریشه شخصیتی وقایع تلخ اخیر را باید در باور غلط " ما نمی توانیم " که یادگار تربیت غیراصولی مربیان زمان طاغوت است جستجو کرد.
به همین میزان که باور مقدس " ما می توانیم " می تواند یک کشور را که به تحلیل دشمن، توان ساخت آفتابه هم نداشت تبدیل کند به کشوری که می گوید آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند و به باشگاه کشورهای فضایی ملحق شود و اورانیوم بیست درصد تولید کند و در محصولات استراتژیکی مانند گندم و بنزین و سیمان و... خودکفا شود و بزرگترین پروژه های راه سازی و سدسازی و مسکن و... را در وسط تحریم ها پیش ببرد و بیخ گوش آمریکا را حیاط خلوت خود قرار دهد و... ، باور نحس " ما نمی توانیم " هم می تواند کار را به آن جا برساند که جوجه دولت های حاشیه خلیج فارس نیز جری شده و با کمال وقاحت خواهان تصاحب جزایر ایرانی تنب و ابوموسی بشوند و پرز هم هوس دیدار با رئیس جمهور ایران به سرش بزند و...!
شناخت ریشه این وقایع، تکلیف فعالان تربیتی جامعه را بسیار سنگین می کند. بی شک تقویت روح خودباوری و اتکا به خدا و استفاده از استعدادهای درونی با الهام از آموزه های بی نظیر دوران طلایی دفاع مقدس، می تواند نسل های بعدی جامعه را از روی کارآمدن مسئولان سست باور و کم انگیزه مصون نگاه دارد.
- ۹۲/۰۹/۲۴