قمقمه ایرانی
هر کس به طرفی می دوید تا خودش را مخفی کند. می دانستند که تا چند دقیقه دیگر سنگر تدارکات به هوا خواهد رفت!
بالاخره یکی خودش را جمع و جور کرد و ایستاد تا پاسخی به پیک فرماده گردان بدهد.
از راه رسیده و نرسیده داد و هوارش را بلند کرد. صورتش سرخ بود و داشت منفجر می شد:
- مرد حساب! چرا متوجه نیستید؟ بچه های ما زیر آفتاب داغ دارند از خط محافظت می کنند آن وقت شما به جای آب خنکٰ ابی را توی قمقمه ها می ریزید که انگار قرار است با آن چای درست کنند . . .!
- رویش نشد بگوید قمقمه های جدیدی که فرستادند تولید داخلی است و سازنده اش کمی بی تجربه است. قمقمه ای که نمی تواند آب را خنک نگه دارد. با خونسردیٰ طوری که انگار اصلاً اتفاقی نیفتاده گفت:
ناراحت نباش برادر ٰ چیزی نشده. دیدیم بچه های خط خسته اند. تانکر اب هم توی دید دشمن است و نمی تواند جلو بیاید. گفتیم اب ابگرمکن را برای بچه ها بفرستیم تا سر فرصت دوش بگیرند و خستگی شان به در شود!
- ۹۳/۱۱/۲۴