طوفان در چشم باد
سریال در چشم باد، یک جایی حسام که مبارز تاجیکی و تفنگچی کوچک جنگلی است بعد از آزادی از بند می گوید جایی میروم که عدالت در آن حکمفرما باشد. حاج قاسم سریال به او می گوید گشتیم نبود نگرد نیست. حسام میرود. مدتی بعد نامه ای از او به دست دوست صمیمی اش میرزاحسن می رسد که بوی مرگ می دهد. او در واپسین ساعات عمرش دردمندانه نوشته است که از یافتن عدالت مأیوس شده است.
واقعیت آن است که عدالت هیچ وقت به شکل صد در صدی ایجاد نخواهد شد. همانطور که مسلمان صد در صدی نداریم و جز معصوم، همه ما یک جایی پای دین داری مان میلنگد عادل کامل هم نداریم و یک جاهایی به عمد یعنی از سر هوای نفس و وسوسه شیطان یا غیر عمد یعنی سادگی و برداشت غلط و ... از مدار عدالت خارج میشویم.
حتی اگر معصوم هم حاکم باشد مثل زمان علی علیه السلام باز هم شاهد بعضی بی عدالتی ها و بی دینی ها در مراتبی از جامعه خواهیم بود.
این سخن البته به معنای تأیید منطق منفعلانه و مشکوک حجتیه نیست که باید دست روی دست گذاشت تا ستم و فساد همه جا را فرا بگیرد.
قطعا به حکم مسلمانی و فطرت عدالتخواه خود موظف به اجرای عدل و انصاف و تقابل با ظلم و فساد و کمک به مظلوم و ایجاد بستر رشد برای جامعه هستیم؛ اما با درک واقعیتهای انسانی که معجون فطرت و غریزه است؛ سطح انتظار خود را آنقدر بالا نبریم که اگر در راه عدالت کوشیدیم و نتیجه دلخواه را نیافتیم به ورطه ناامیدی و انزوا سقوط کنیم. "ما مأمور به تکلیفیم" را اینجا باید معنا کرد. همین قدر که پیش خدا و وجدان خود شرمنده نباشیم و ننگ سکوت و همراهی ضمنی با فساد و ظلم را تحمل نکنیم ارزش دارد. مطلوب حاصل شد چه بهتر اگر نه اجر مجاهدان سبیل الله دستاورد اندکی نیست.