اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۶۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جهادگران» ثبت شده است

والله قسم، هذا شهید!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۴۳ ق.ظ

شهید حیدر گلبازی نصرآباد

 

در زندان الرشید تکریت، اسیری بود به نام حیدر گلبازی (اهل خلیل آباد کاشمر). از بس تیر و ترکش خورده بود هیچ جای سالمی در بدنش دیده نمی شد. زخم هایش عفونت کرده بود، آنقدر که زخم پایش را کرم خورده بود. بوی عفونت زخم هایش را از سر ناچاری تحمل می کردیم. همه کسانی که در راهروی زندان نشسته بودند، مثل ما زخمی بودند. مأمور عراقی هر وقت برای آمارگیری می آمد، کلاه کجش را روی بینی و دهانش می گرفت تا اذیت نشود. آمار می گرفت و سریع بیرون می رفت. شبی که آن اسیر به شهادت رسید از همان لحظه چنان بوی خوشی در زندان بلند شد که در عمرم چنان بوی خوشی را استشمام نکرده بودم. وقتی آن مأمور عراقی برای آمارگیری آمد، نمی دانست برادر گلبازی شهید شده است. با تعجب کلاهش را از پیش دماغش برداشت و گفت: چه کسی عطر زده است؟ این عطر را از کجا آورده اید؟

وقتی متوجه شد این بوی خوش از پیکر پر از زخم عفونی حیدر گلبازی بلند شده است، با ناباوری می گفت: والله قسم، هذا شهید! هذا شهید! هذا شهید....

کتاب از دشت لیلی تا جزیره مجنون، این خاطره به روایت رزمنده افغانستانی محسن میرزایی. صفحه 468

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مگر چشم تو دریاست؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۴، ۱۱:۳۲ ق.ظ

مشاهده وخریداینترنتی کتاب مگر چشم تو دریاست روایت زندگی شهیدان جنیدی

 

"مگر چشم تو دریاست" را اول از نویسنده اش شروع کنم. به نظرم به بهترین شکل ممکن نوشته شد. آنقدر داستان و ماجرا در این کتاب نهفته که اگر قرار بود به سیاق رمان نوشته شود کاری چند جلدی در می آمد. نویسنده بزرگوار ضمن حفظ جاذبه های نگارشی از پردازش بی جا اجتناب ورزید و مانع از طولانی شدن کار و بی حوصلگی مخاطب گردید. من این نوع کارها را بر رمان و داستانهایی که شائبه افزودنی های غیرمجاز! از سوی نویسنده را دارد و طبعا سندیت محتوایش زیر سوال است ترجیح می دهم. دست مریزاد به نویسنده، دست مریزاد به مادر شهید که چقدر خوب و مرتب و کاربردی به بیان خاطراتش پرداخت.

دیده اید بعضی مجموعه آثار دارای سلسله مراتب و سیر مطالعاتی هستند؟ زندگی شهدا هم اینگونه است. برای درک بهتر شخصیت شهدا ابتدا باید پدران و مادرانشان را شناخت و با زندگی آنها آشنا شد. پدر چهار شهید جنیدی یک روحانی خودساخته و عاشق فرزندانش است. تا جایی که برای حل یک مساله درسی فرزندش حاضر است با اتوبوس از قم به تهران برود. برای یک لحظه زودتر خبر گرفتن از حالشان شتاب می کند....اما یکی یکی گلهایش که پرپر می شوند، صبوری می ورزد و می گوید راضی ام به رضای خدا. هر چند از درون سوخت و ذوب شد و رفت.

مادر که دلدادگی اش شرح و توصیف نمیخواهد. خودش عزیز دردانه اش را داخل قبر می گذارد. نمی خواهد دشمن شاد شود. گریه هایش را می برد به خلوت. سه فرزند از چهار شهیدش مفقودالاثر بودند. هر بار مادر ماهها و سالها چشم انتظار است و امید دارد خبر شهادت اشتباه باشد و فرزند دوباره در چارچوب در بایستد و قامت رعنایش را به رخش کشانده و سخت در آغوشش بگیرد.

آقا آن موقع که رییس جمهور بود پدر شهیدان جنیدی را در جمعی دید. نمی شناخت اما گفت نورانیت این مرد چیز دیگری است. از او خواست بیاید جلو. او را نمی شناخت اما خم شد و دستانش را جلوی جمع بوسید. بعدها بیشتر با این خانواده آشنا شد. بارها به دیدارشان رفت و یا به دیدار دعوتشان کرد. شاید هیچ شهیدی نباشد که آقا به این دفعات سراغ خانواده اش را گرفته باشد. آیت الله بهجت هم به آیت الله محفوظی گفت آن موقع که پدر شهیدان در کما بود، هر کس زیر گوش این مرد دعایی بخواند مستجاب است. این پدر که سالها امام جمعه رودسر بود و مادر صبور شهدا اهل پیشوای ورامین بودند. نسلشان از خدام امامزاده جعفر که از فرزندان موسی بن جعفر علیه السلام است به شمار می آمدند. اصلا اسم پیشوا در قدیم امامزاده جعفر بود به احترام شأن و جایگاه این شاه زاده شریف و واجب التعظیم. چیزی بابت شهادت فرزندانشان طلب نکردند. دستشان همیشه تنگ بود؛ اما هوای ضعفا را چقدر داشتند و بانی خیر می شدند به حکم آموزه الجار ثم الدار.

روز شهادت امام رضا بود که از بین چند کتاب نخوانده، مگر چشم تو دریاست را انتخاب کردم. به فال نیک گرفتم که همان صفحات اول به ذکر خاطره ای از عنایت امام رضا امام رئوف و انیس النفوس به این مادر و شفای او اختصاص داشت. یادی هم از امامزاده عبدالله آمل شد که دلتنگ زیارتش هستم. ان شاءالله به زیارت امامزاده جعفر پیشوا هم توفیقی باشد رفته و نایب الزیاره دوستان خواهم بود. این کتاب عصاره ای از گنجینه معنوی انقلاب اسلامی است. انقلابی مقدمه ساز ظهور حضرت حجت که از جنس نور ساخته شد با خون جوانان عاشق آبیاری گشت و به لطف و اراده خدا و اخلاص مومنین به انقلاب ان شاءالله شاخه های تنومند آن تا معراج آسمان خواهد درخشید و نوید پیروزی مستضعفین و برچیده شدن بساط ظلم و استکبار را تحفه قلوب دردمند آزادگان جهان خواهد ساخت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مسئول بود، ایستاد!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۵ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۰۱ ق.ظ

داستان های واقعی/ صندوقچه ای برای غیبت!

 

سمت راست خاکریز آب بود، ولی برادر کلاته سیفری درست وسط خاکریز ایستاد و شروع کرد به آرپی جی زدن. من کمک آرپی جی زن بودم، سه تا گلوله داشتم. یک گلوله هم دستم بود. او در حالی که آرپی جی می زد، به بچه ها هم می گفت بروید عقب و من مبهوت، نگاهش می کردم. یک نفره مقاومت می کرد تا نیروهایش را نجات بدهد. دلم نمی آمد که فرمانده را تنها بگذارم. گفتم برادر، نمی شود کنارت بمانم تا تنها نباشی؟ گفت: نه، برو عقب.

ابهت خاصی داشت. خیلی به او اطمینان داشتم و همیشه احترامش را نگه می داشتم. دوباره گفت: برو عقب.

آهسته آهسته هم عقب می رفتم و هم نگاهش می کردم که یک لحظه گفت: برادر بیا اینجا.

خیلی خوشحال شدم. فکر کردم می گوید می توانی کنارم بمانی. ولی وقتی نزدیکش رسیدم گفت: گلوله های آرپی جی را بگذار و خودت برو.

تعلل کردم. با فریاد گفت: برو!

دلم نمی آمد تنها بگذارمش، ولی از طرفی هم نمی توانستم از دستورش اطاعت نکنم. برگشتم. فرمانده تنها ماند و به تنهایی هم به شهادت رسید. نامش علی اصغر بود، اهل اسفراین سبزوار.

کتاب از دشت لیلی تا جزیره مجنون، این خاطره به روایت رزمنده افغانستانی محسن میرزایی. صفحه 442

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حضیض ذلت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۲۱ ق.ظ

تنگه مرصاد، نماد غیرت و ایمان و حماسه مردم ایران است. پرچم آزادگی و سلحشوری و دشمن ستیزی ملتی است که در برابر دشمن، با اتکای به خداوند سر تسلیم فرود نخواهد آورد. اینجا یاد صیاد شیرازی زنده است، یاد سردار شوشتری، نمادی از دژ مستحکم ایران در برابر هر نوع تجاوزگری و زیاده خواهی، هلیکوپتر نمادین صیاد که اینجا فرود آمد و نفس دشمن را برید. ماشینهای درب و داغان منافقین هم اینجا به نمایش گذاشته شده و چند شهید گمنام که حافظان اصلی این مرز و بوم هستند. یاد کمال کورسل و شهدای تیپ بدر، یاد بچه های القائم سمنان، یاد بسیجی های بی نام و نشان و آتش به اختیار استان کرمانشاه ... موکبی هم به نام سید آزادگان علی اکبر ابوترابی فعال بود. ابوترابی در زمان بسته بودن راه کربلا پیاده روی عرفه را تا مرز خسروی راه انداخت. تنگه مرصاد مبدأ شروع حرکت نورانی او بود تا خاطره حماسه سازان ایرن عزیز زنده بماند. حالا نام خودش اینجا زنده نگاه داشته شده است. از منافق، پست و پلید تر چه کسی است؟

این خاطره را از آزادگان مختلف در اردوگاههای مختلف شنیده ام. عده ای منافق در بین اسرا بودند که پاسدارها و فرماندهان و روحانی ها را لو می دادند و جایزه می گرفتند. بعثی ها مراقب این جاسوسهای خائن بودند تا کسی آسیبی به آنها نزند. وقتی آزادی و تبادل اسرا قطعی شد، همان درجه داران بعثی می زدند توی سر عنصر منافق و با نفرت و تحقیر می گفتند خاک بر سرت که هموطنت را به ما فروختی.

 این سرنوشت همه خائنان و وطن فروشان است. تاریخ مصرفشان که بگذرد حتی نزد دشمن هم تفاله ای بیش نخواهند بود. وطن فروشی و خیانت، خلاف فطرت است و هر انسان با هر عقیده و مذهبی از پلیدی آن آگاه است. منافقین اما همچنان با هر که دشمن این آب و خاک است دست دوستی می دهند. از منافق پست تر مگر داریم؟

 

photo_2025-08-21_10-34-48_ubrc.jpg

photo_2025-08-21_10-34-56_06d6.jpg

photo_2025-08-21_10-35-06_tacf.jpg

photo_2025-08-21_10-35-43_uw84.jpg

photo_2025-08-21_10-35-10_etl0.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از دشت لیلی تا جزیره مجنون

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، ۱۰:۰۴ ق.ظ

خرید و قیمت کتاب از دشت لیلی تا جزیره مجنون چاپ سوم از غرفه حسینیه هنر  سبزوار

 

امروز سالگرد ترور و شهادت حجت الاسلام توحیدی مقابل دانشگاه فنی بابل است. از او به عنوان شهید مفتح بابل یاد میشود. مثل او شهدای بسیاری را در سراسر کشور داریم که ناشناخته مانده اند. ناشناخته در این حد که حتی دو صفحه مطلب و خاطره از آنها در فضای مجازی وجود ندارد چه برسد به چاپ کتاب و ساخت مستند و فیلم و...

خدا رحمت کند مرحوم محمد سرور رجایی را که از او با عنوان شهید آوینی افغانستان یاد میشود. پیشتر در باره اش در وبلاگ مطلبی نوشته ام. چقدر سختی و فقر و زحمت کشید تا به سهم خود قدمی برای معرفی شهدای ایرانی در افغانستان و افغانستانی در ایران بردارد. البته دایره اقدامش حول محور سالهای دفاع مقدس بود.

از الطاف خدا بود که به واسطه آشنایی اتفاقی با نام این نویسنده مجاهد با کتاب او نیز آشنا شوم. "از دشت لیلی تا جزیره مجنون" را توصیه میکنم حتماً بخوانید. دقایقی پیش خواندنش را به پایان رساندم. گامی است کوچک اما لازم و به جا در معرفی شهدای دو کشوری که در واقع یک میهن و یک سرزمینند.

دیروز بعد از زیارت حرم بانو برای خداحافظی به مزار شهدای مدافع حرم در بهشت معصومه سلام الله علیها رفتم. بچه های افغانستانی و پاکستانی غریبند و پیش خدا بیشتر عزت دارند. حرفهایی با آنها داشتم که باید می زدم. نمیدانم روزی می رسد لااقل یک برگ کاغذ در معرفی این شهدا ثبت و منتشر شود یا نه؟ چقدر کوتاهی کردیم در حق شهدا در حق فرهنگ جهاد و ایثار و شهادت. ان شاءالله سفر فردا به عتبات را تقدیم میکنم به همه شهدای غریب و گمنام ایران و سرتاسر جهان اسلام که در راه مبارزه با ظلم و استکبار و دفاع از کلمه حق و مستضعفین و حریم اهل بیت مرارت ها کشیده، دست از تعلقات مادی و علقه زن و فرزند و پدر و مادر شستند و مظلوم و بی ادعا به آستان دوست پر گشودند. البته نایب الزیاره همه دوستان وبلاگی هم خواهم بود به یاری خدا.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نماز باران

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۲۵ ب.ظ

photo_2025-08-10_17-15-43_vy2.jpg

 

روزهای عید سال 1363 بود که امام جمعه آبادان، آیت الله جمی به منطقه جفیر آمد. به دلیل خشکسالی به امامت ایشان نماز طلب باران خواندیم. چند روز بعد، چنان باران گرفت که بسیاری از سنگرها و چادرهای ما خراب شد و مسئولان از سر ناچاری تمام نیروها را به پادگان دوکوهه منتقل کردند. نفر اول با لباس نظامی از سمت چپ در کنار امام جمعه من هستم.

خاطره حسین خدادادی رزمنده افغانستانی دفاع مقدس. از دشت لیلی تا جزیزه مجنون نوشته مرحوم محمد سرور رجایی ص 187

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بیا به منزل نو برویم

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، ۰۳:۲۵ ب.ظ

مناظره عقل و عشق

 

چقدر بد است دل و عقل انسان یکی نباشد.

بدتر از آن این است که انسان هوای دلش را بر تشخیص عقلش ترجیح دهد.

خیلی بدترش این است انسان نتواند عقلش را بر دلش استوار سازد. اسیر و شکست خورده و تسلیم چیزی شود که می داند به نفعش نیست و خیلی خیلی بدترش این است که عقل و دل هر دو مسیر باطل و خسران را برگزینند.

چقدر خوب است عقل و دل انسان یکراه و یکرنگ باشند. عقل بپسندد و دل فرمان حرکت بدهد. یا دل انتخاب کند، عقل امضا بزند.

برای همین است که دل را جز در مسیر خدا نباید خاضع و تسلیم ساخت. هر شکست و فرو افتادنی ذلت است جز در برابر خدا که سجده نه مرتبه خواری و مقام خفّت بلکه نقطه اوج و عزت و سربلندی است. تعظیم او، بزرگداشت خویش است.

هر عشقی به عصیان و خواری ختم نشود با ارزش و آسمانی است. هر عشقی که انسان را از تعادل انسانی خارج ساخته و به غفلت و ذلت و گناه بکشاند، بی ارزش است. عشق به انسانها، به حیوانات، به گیاهان، به محیط و ... برای خداست حتی اگر نیّت خدایی نداشته باشی اما عقل و دلت همآهنگ بوده و مرز خسران و عصیان را رد نکند، به تضییع حق و حس پوچی ختم نشود.

اگر اسیر دل بودی و به بن بست رسیدی بدان نه به دیگری که به خودت باخته ای.

می گویند موفق ترین انسان کسی است که بتواند از هر دو نیم کره عقلش استفاده کند، اما حقیقت آن است موفق ترین انسان را باید کسی دانست که عنان عقل و دلش را در اختیار داشته باشد؛ راه را درست انتخاب کند و مسیر را عاشقانه بپیماید. تنها زمانی دنیا زیبا و آخرتت آباد خواهد بود که عقل و دلت یک کاسه شوند. عقل نمیگذارد گناه کنی، نمیگذارد زیان ببینی، دل کمکت می کند تا اگر کوتاهی نورزیده ای راضی باشی، از آنچه هستی و از آنچه می بینی لذت ببری. عقل نگاهت را کامل می سازد، دل، حرکتت را استوار. عقل، عافیت و عاقبت را نشانت می دهد، فطرتت را احیا می سازد، خیر و نیکی و پیروزی را نصیبت می سازد اگر دل نیز همنوا با او گامهایت را نلرزانده و به پیمودن طریقت رستگاری تشویقت نماید. اینگونه است که تو عاشق حقیقت می شوی و در راه آن بی هیچ لرزشی قدم می گذاری و از آنچه بر تو می گذرد راضی و خشنود هستی و پشیمان نمیشوی. چشم دلت باز خواهد شد و آنچه نادیدنی است خواهی دید. اینگونه است که الگوی خلق میشوی و مسیرت بی رهرو نخواهد ماند و مقصدت مقدس و عزیز خواهد شد. درست مثل علی علیه السلام در محراب مسجد کوفه که با ضربت شمشیر خصم ندای فزت و رب الکعبه سر داد، درست مثل اباعبدالله که خون کوچکترین سربازش را به دل آسمان پاشید و خواند هَوّنَ علیَّ ما نزل بی انه بعین الله، درست مثل زینب سلام الله علیها که جز زیبایی ندید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

محمد سرور رجایی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳۱ تیر ۱۴۰۴، ۰۸:۴۳ ق.ظ

دانلود و خرید کتاب محمد سرور محمدسرور رجایی

 

کتابها این خصلت را دارند که گاه کنجکاوری آدم را برانگیزند تا اصطلاح، واژه و یا اسمی را در فضای مجازی جستجو کند. دیروز کتابی که خواندم و زیاد حجمی هم نداشت مرا به تحقیق مختصر پیرامون بعضی اسامی وا داشت. شهید احسان پارسی اهل بیرجند که در دفاع از مردم مظلوم افغانستان مقابل ارتش سرخ شوروی ایستاد و شهید شد. شهید ابوالفضل کربلایی پور یزدی که از قضا اهل قم است و در قبرستان شیخان به خاک سپرده شده. او ظاهرا نخستین شهید ایرانی در افغانستان است. شهید احمدرضا سعیدی اهل تهران که مربی آموزش مجاهدان افغانستانی بود در آن کشور شهید شد و در همان جا به خاکش سپردند و مزار نورانی اش زیارتگاه مردم آن خطه قرار گرفته است و برایش نذری می دهند. مردم می گویند این جوان برای نجات ما آمد، نیّتش خالص بود و توقعی نداشت. اینجا غریبانه به شهادت رسید. پس پیش خدا عزیز است و برای همین حاجتمان را روا می سازد. البته افغانستانیها هم سه هزار شهید فقط در دوره دفاع مقدس تقدیم اسلام کرده اند، حالا بعدها در عرصه دفاع از حرم که جای خود دارد.

اسامی دیگری را هم جستجو کردم. کربلایی محمد امین قاسمی که از یاران شهید پارسی بوده و احتمالا ایرانی است و در حوزه علمیه افغانستان تدریس دارد و اطلاعی از او البته در فضای مجازی در دسترس نیست. شهید دکتر سید علی شاه موسوی گردیزی که از او به عنوان چمران افغانستان یاد می شود.

دیروز کتاب خاطرات مختصر و خود گفته مرحوم محمد سرور رجایی از هنرمندان متعهد افغانستانی مقیم ایران را خواندم. او را آوینی افغانستان لقب داده اند. خیلی برای معرفی شهدای ایرانی در افغانستان و افغانستانی در ایران زحمت کشید. بر اثر کرونا درگذشت و او را در قطعه شهدای بهشت زهراسلام الله علیها به آسمان سپردند. او برای استخراج یک خاطره از شهید، در دل خطر می رفت و به قلب طالبان نفوذ می کرد؛ آنهم طالبان آن موقع که یک پا داعش بود نه الان که سانتی مانتال شده است. حالا بعضی بچه های خودمان زحمت تحقیق ساده برای استخراج خاطرات شهدا را نمی کشند. صرفا با کپی از گزارشات رسانه ای و برداشت کتاب خاطرات، کاری به ظاهر جدید بیرون می دهند توقع دارند رزومه پر طمطراقی هم به عنوان محقق و پژوهشگر دفاع مقدس به خورد جامعه و البته سازمانهای صاحب بودجه بدهند. عرض کردم بعضی نه همه. خیلی از هنرمندان ما زحمات بسیاری را برای ثبت و معرفی گنجینه ایثار و شهادت متحمل شده اند که جای قدردانی دارد.

محمد سرور رجایی در اوج تنگدستی و فشار اقتصادی و بیماری و غربت، حواسش به فرهنگ و هنر موطنش بود. برای بچه های مهاجر نشریه چاپ می کرد و به آنها پر و بال می داد. تیم فوتبال راه می انداخت تا هم اوقات فراغتشان را پر کند و هم هویتشان را احیا نماید. هوای فقرا را داشت... خیلی این بشر جهاد کرد، دمش گرم. روحش مهمان جاودان خوان کرامت اباعبدالله، ان شاءالله. امیدوارم همه زحمت کشان خطوط رزمی و فرهنگی جبهه جهانی مقاومت بیشتر شناخته و شناسانده شوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به دشمن امان ندهید

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۴، ۰۵:۴۸ ق.ظ

آرشیو کلیدواژه: مشت

 

عزیزان ما در حزب الله لبنان! همین طوری نشسته اید چپ و راست فرماندهان و رزمندگان شما را بزنند صرفاً بگویید صبرتان اندازه ای دارد؟ دنبال کاپ اخلاق هستید؟ شما هم بزنید چهارتا از این پدر سگها را گوشه و کنار بیندازید حساب کار دستشان بیاید. قبلاً ما چریک بودیم آنها دنبال جنگ کلاسیک الان دشمن کار چریکی می کند ما دنبال جنگ کلاسیک هستیم؟ چقدر جای عماد مغنیه ها خالی است. بچه های استشهادی تان را به خط کنید. تک تیرانداز که دارید. امکان نفوذ که دارید. فرماندهانشان را بزنید. تلفات بگیرید. امان دشمن را بگیرید. جوری برخورد کنید از سایه خودش هم بترسد. نفس بگیرد نفس شما را می برد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اراده باطل، شکست

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۶:۴۲ ب.ظ

آتش‌سوزی پایگاه ارتش اسرائیل توسط شهرک‌نشینان

 

تصورشان این بود که با آغاز جنگ، مردم ایران به خیابانها آمده و اقدام به شورش می کنند و عمر نظام اسلامی به پایان می رسد. مردم پشت ایران و نظامشان ایستادند و از همه طیفها حتی آنهایی که با حاکمیت مشکل داشتند دست در دست هم به حمایت از ارتش و سپاه و ابراز نفرت از دشمن صهیونیستی و آمریکایی پرداختند.

رژیم غاصب اما این روزها شاهد طغیان عده ای از شهرک نشینان بر ضد دولت جنایت پیشه است. شب گذشته به دنبال تیراندازی یک نظامی صهیونیست به سمت شهرک نشینان، عده ای از معترضین وارد پایگاه ارتش در منطقه بیسان شده و آن را به آتش کشیدند. 

"خبرنگار رادیو ارتش رژیم صهیونیستی نیز اذعان کرد، یک سامانه عملیاتی-فناوری متعلق به ارتش که توسط فرماندهی مرکزی مورد استفاده قرار می‌گرفت، در نتیجه این آتش‌سوزی آسیب دید.

یک منبع امنیتی صهیونیست نیز هشدار داد: این عبور از یک خط قرمز پررنگ دیگر است."

بماند که رسانه های مختلف دنیا، دانشگاهها، میادین ورزشی و... به عرصه تقابل با اندیشه سیاه صهیون تبدیل شده و آزادی خواهان عالم به تقبیح و تحقیر رژیم غاصب قدس در نبرد با ایران عزیز و حمایت از مردم فلسطین و ایران پرداخته اند که موجی از عصبانیت و نگرانی را در سردمداران کودک کش صهیونیسم دامن زده است. الان شبیه روزهای بعد از عاشورای شصت و یک هجری است. حرف و بیان و قلم و تبیین و تبلیغ، بساط جور و خیانت و فساد مستکبران را بر هم خواهد زد؛ بإذن الله.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برای نبرد نهایی آماده میشویم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ تیر ۱۴۰۴، ۰۶:۵۸ ب.ظ

گریه تفنگداران آمریکایی چگونه در جزیره فارسی سرازیر شد؟+ تصاویر

 

خبرگزاری فارس هم اکنون با انتشار این تیتر مدعی جدی تر شدن ورود مستقیم آمریکا به جنگ با ایران شده است: "همزمان با شکست‌های اخیر اسرائیل؛ ارتش آمریکا مهیای ورود به جنگ شد."

ایران تا کنون در هدف قراردادن نیروگاههای اتمی اسرائیل تعلل نشان داده است که نمیدانم چرا. در حالی که رآکتورهای اراک و نطنز و... هدف حملات هوایی دشمن بوده نباید به صرف مانور پیرامون مراکز هسته ای دشمن و یا زدن پایگاههای تحقیقات هسته ای آنها اکتفا کنیم.

تنگه هرمز باید برای دشمن ناامن شود. پایگاههای آمریکا در منطقه حتی اگر خالی شده باشند هدف مشروع شمرده شود. علاقمندان به جمهوری اسلامی در منطقه و دیگر جنبش های آزادی خواه باید کاری کنند قیمت جهانی نفت سر به فلک بگذارد.

آمریکا میتواند به ما خیلی صدمه بزند؛ اما ما هم میتوانیم با تدابیر فراملی و فرا منطقه ای، آمریکا را به غلط کردن بیندازیم.

صرف ورود آمریکا به جنگ به معنی قبول شکست اسرائیل است. به لطف خدا تا اینجای کار برد با ایران عزیز است. در برابر آمریکا هم باید در آبهای فرامنطقه ای و پایگاههای دور دست و نیز مراکز اقتصادی وابسته، آتش به پا شود. ترامپ، قمار باز است. ضربه سنگین اقتصادی به او تنبیه خوبی برایش خواهد بود. اگر قرار نیست ایران روی خوش ببیند چه دلیلی دارد آمریکا و متحدانش در سرزمین خود و یا دیگر مناطق تحت سلطه احساس امنیت کنند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدای جنگ

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۴، ۱۱:۳۵ ق.ظ

همه چیز درباره فیلم سینمایی «خدای جنگ» اثر حسین دارابی + بازیگران، خلاصه داستان و عکس

 

"خدای جنگ" چقدر خوب و به جا بود. خواست خدا بود انگار برای اولین بار چنین روزهایی از تلویزیون پخش شود و به دل مخاطب بنشیند. این فیلم به کارگردانی حسین دارابی و بازی بسیار خوب ساعد سهیلی که قصدش بود به عموی شهیدش هم ادای دینی کند بخشی از شخصیت و زندگی شهید حسن تهرانی مقدم را به نمایش گذاشت. چقدر از این سوژه های دست نخورده و جذاب داریم. ما در مقطع دفاع از حرم و جنگ فعلی از ذخیره آموزه های معنوی و فرهنگی دفاع مقدس تغذیه کردیم و البته همه آنچه در انقلاب و دفاع مقدس به وقوع پیوست شاخه هایی از درخت تناور نهضت عاشوراست.

حسن تهرانی مقدم با نمی شود و نمیتوانیم بیگانه بود. هر وسیله و دستگاهی را با مهندسی معکوس و تحقیق و مطالعه مورد شناخت و بررسی قرار می داد و بر تعمیر و ساخت آن مسلط میشد. ورود او به عرصه موشکی و ایمانش به کار با همه سختی ها و ندیدن مشکلات، کشور ایران را به یکی از قدرتمندترین کشورهای موشکی دنیا تبدیل نمود. ایرانی که روزی از سیم خاردار و قمقمه و لباس غواصی هم محروم بود حالا صادر کننده پیشرفته ترین تجهیزات نظامی است و این همه البته در سایه ایمان و توکل بر خدا به چنگ آمد. خدا می داند اگر در صنعت خودروسازی و ساخت هواپیما هم با همین شور و انگیزه ورود پیدا کنیم میتوانیم به خودکفایی برسیم. فرهنگ تهرانی مقدم ها را باید در وجود و فکر همه جوانان این مرز و بوم نشر و اشاعه داد. ایران میتواند به جایی برسد که ایمان و رفاه را برای مردم کشور خود تضمین نموده و آزادی خواهان و مستضعفان عالم را نوید رهایی و نشاط و رستگاری ببخشد. یادمان نرود تا قرن ششم و هفتم هجری هم کشورهای اسلامی پیشتاز تولید علم و صنعت و تمدن در جهان بودند. به مرور با بی کفایتی و ضعف حاکمان به ظاهر مسلمان و تحقیق و ترجمه و گاه سرقت علمی محققان غربی در کتابخانه های اسلامی شاهد افول ملتهای مسلمان و ترقی دنیای غرب بودیم. ایران اسلامی در پرتو ایمان و باورهای معنوی و انگیزه خدایی میتواند الگویی از تعالی و نقشه تمدن نوین جهانی اسلام را ارائه نماید به حول و قوه الهی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عید مباهله

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۴، ۰۹:۲۶ ق.ظ

روز مباهله در سال 1401 چندشنبه و چه روزی است !؟

 

بر هارون لعنت، بر مأمون لعنت، بر شمر دون لعنت. بر معاویه بر یزید ملعون بر ابوسفیان و ابوجهل و هنده جگرخوار بر حرمله پست  پلید لعنت. بر اسحاق شامیر و بر شارون و نتانیاهوی خبیث کودک کش لعنت. بر ترامپ و اوباما و ریگان و کارتر و اخلاف و اسلافشان لعنت. بر جانیان حرام زاده صهیون لعنت. بر اسرائیل کودک کش بر آمریکای جهانخوار لعنت. بر تزویر لعنت. بر سازش زوری لعنت. بر جام زهر لعنت. بر انفعال و ترس و تسلیم لعنت. لعنت بر غرب لعنت بر غربگرا لعنت بر خودباخته ها و خودفروش ها و وطن فروشها. لعنت بر خائنین، لعنت بر ماله کش های جنایت صهیون. لعنت بر منافق، لعنت بر اینترنشنال، لعنت بر شاه و شاهک های مزدور. بر دشمن دین لعنت. بر دشمن انسانیت  لعنت. بر دشمن آزادگی و شرافت و غیرت نفرین ابدی خدا و رسول...

بر عدالتخواهان دنیا رحمت، رحمت بر آزادگان، بر ایثاگران، بر دلهای دریایی و اهل جود و سخا رحمت، رحمت بر مجاهدان فی سبیل الله، رحمت بر شهدا و رهروانشان. درود بر رزمندگان جبهه حق، درود بر مستضعفان عالم، سلام بر پدافندی های بی سنگر، بر مدافعان شرافت و انسانیت، سلام خدا و ملائک بر مردان و زنان شجاع جبهه مقاومت. نابود باد بساط ظلم و زیاده خواهی. برچیده باد کاخ تباهی. زنده باد حق و حقیقت. پایبنده باد راه وجدان و فطرت. پرچم حق برافراشته باد ان شاءالله. کاخ ستم ویران، یاد خدا، راه شهادت، بیرق جوانمردی و خیمه نبرد با ظلمت جاودانه باد به لطف ایزد منّان.

إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِیرًا

لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا * مَلْعُونِینَ ۖ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلًا

وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَىٰ یَوْمِ الدِّینِ

إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ

فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ * أُولَٰئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَىٰ أَبْصَارَهُمْ

إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ ۙ أُولَٰئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ

أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ

إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این روزهای تاریخی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۴، ۰۵:۰۴ ق.ظ

نمایش "ایران زیبا "در کتابخانه ی ملی چین - ایمنا

 

یکی از همسایگان ما از بستگان شهید حاجی زاده است. به یاد او غذایی پخت و بین همسایه ها پخش کرد. به احترامش گرفتم اما دل و دماغ خوردنش را ندارم. میدهم به بچه ها. ان شاءالله شیرینی پیروزی در جنگ و شکست هیمنه رژیم غاصب را همه با هم پخش کنیم.

دیروز عصر حسن قشقاوی نماینده مجلس و دیپلمات سابق در گفتگو با شبکه خبر تشکری کرد از رسانه های عربی و آن دست از اپوزیسیون که به رغم همه اختلاف نظرها در برابر ددمنشی رژیم غاصب به یاری و حمایت از مردم ایران پرداختند. برخلاف اپوزیسیون وابسته و وطن فروش و معدودی از هموطنان فریب خورده و خودباخته، لایه ای از اپوزیسیون هم هستند که به فهم خود بر اساس انصاف و استقلال به جمهوری اسلامی نگاه کرده و خط قرمز ملیّت و شرافت ایرانی خویش را برای خوشآمد دشمن زیر پا نمیگذارند. بخش عمده رسانه های عرب زبان هم اگر چه دل خوشی از ایران ندارند اما در این اوضاع شرافت خود را به غرب نفروخته و به حمایت از مردم کشورمان برخاسته اند. در بعضی کشورهای اروپایی هم تظاهرات مردم را در محکومیت تعدی و جنایات رژِم غاصب بر ضد ایران اسلامی شاهد هستیم. امیدوارم آن دست از معدود هموطنانی که با شادی دشمن شاد میشوند و با قاتلان کودک کش در یک جبهه قرار گرفته اندهم از خواب غفلت بیدار شوند.

همه کسانی که دلشان در گرو سرافرازی مام میهن است این روزها باید احساس مسئولیت بیشتری کنند. همه مردم اعم از بسیجی یا غیربسیجی به گشت زنی در اطراف شهرها و معابر خلوت بپردازند و با مشاهده هر حرکت مشکوکی ضمن حفظ خونسردی با نهادهای امنیتی و انتظامی تماس بگیرند. همین تماسهای مردم عادی تا به حال باعث کشف و خنثی سازی مقادیر قابل توجهی از مهمات و دستگیری عناصر مزدور و طبعا نجات جان عده ای از مردم کشورمان گردیده است. همه در این روزهای تاریخی و سرنوشت ساز سهم داشته باشیم. مملکت، مملکت خودمان است. و البته دعا را هم فراموش نکنیم. قدرت مطلق، خداست. اوست که اگر اراده کند و اذن دهد مستضعفان بر مستکبران عالم پیروز خواهند شد. منهای خدا هیچیم.

امروز چند شهید حملات اخیر رژیم سفاک در قم تشییع میشوند. به یاری خدا نایب الزیاره دوستان خواهم بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ساعت بیداری کی فرا می رسد؟

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۰۹ ب.ظ

کتاب‌ها نقش سید جمال الدین اسدآبادی را ماندگار می‌کنند - ایبنا

 

سال 1402 نام خیابانی در مشهد که کنسولگری عربستان در آن قرار داشت و به یاد شیخ مجاهد مظلوم شهید باقر النمر نامگذاری شده بود برای رفع کدورتهای بین دو کشور حذف گردید. آیا این نرمش تأثیری در رفتار دولت سعودی با شیعیان و ایرانیان داشت؟ نفعی برای عالم اسلام و اتحاد برای ستیز با صهیون به ارمغان آورد؟ 

چند روز پیش سخنرانی حجت الاسلام قاسمیان در دانشگاه علامه که با دعوت هیاتهای دانشجویی و تایید نهاد رهبری صورت گرفته بود لغو گردید. در بیان علت هم گفتند که او اخیرا حاشیه هایی را در خصوص دولت سعودی رقم زده است. خبرنگار زن سعودی اما در سکوت و بی تفاوتی مسئولان نظام اسلامی آزادنه در خیابانهای تهران به کشف حجاب پرداخت و فیلمش را منتشر کرد.

الان هم تصمیم گرفته شده برای رفع کدورت با دولت مصر نام خیابان شهید خالد اسلامبولی از پایتخت جمهوری اسلامی برداشته شود. نمی دانم این نرمش در رفتار دولت مصر تغییری ایجاد خواهد کرد یا نه. به یقین طرفدار هر وحدتی ولو با طیف جولانی برای درهم کوبیدن منافع اسرائیل هستم. اما امیدوارم سیاست های ما حالت یکطرفه به خود نگرفته و باعث سرخوردگی و ناامیدی متحدان آزادی خواه ما در منطقه نشود. یک روی خوش هم لااقل از آن طرف ببینیم. روح سید جمال شاد. امیدوارم بیداری و اتحاد اسلامی مدّ نظر او برای تقابل با دشمنان مشترک به یک فرهنگ و باور عمیق در دولتمردان و حکام اسلامی تبدیل شود. رفتار دولت عثمانی و متحدانش در سوریه که در بزنگاه مصاف حزب الله و حماس با رژیم غاصب صورت گرفت بسیار منافقانه بود و پشت جبهه مقاومت را خالی کرد. به هر حال امیدوارم روزی تحقق آرزوی یکپارچگی دولتهای اسلامی برای نبرد با غاصبین قدس شریف را شاهد باشیم. خوی ذلت پذیری و انفعال و دنیاطلبی و نفاق بعضی حکام به ظاهر اسلامی کمر مستضعفین را خم نموده و زیاده خواهی مستکبران و استیلای بدخواهان را توسعه بخشیده است. ظرفیت عظیم حج را ببینید. این همه مسلمان مظلوم و بی پناه در فلسطین به خاک و خون می افتند؛ آیا حتی پژواکی از صدای مظلومیت آنها در کنار پرده کعبه به گوش جهانیان رسید؟ در چند کشور اسلامی میتوان لااقل در حد بعضی کشورهای غیرمسلمان که این روزها به پا خاسته اند فریاد مرگ بر اسرائیل سر داد؟ با مسلمین خفته و دولتهای بی غیرت اسلامی چه باید کرد؟

بدبین نیستم و دعا میکنم تلاشهای وزارت خارجه نتیجه بدهد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حج قاسمیان

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۴، ۰۹:۱۵ ق.ظ

حجت الاسلام قاسمیان: اوقاف پیشران حرکت شیلات شده است - گرداب جذب

 

پیش تر هم نوشتم کار قاسمیان کار درستی بود. او یک چهره شناخته شده در محافل قرآنی است و انتشار خبر بازداشت او و بیان علت آن میتواند چهره تزویر آل سعود را در جهان اسلام بهتر معرفی نماید. چه بسا تأثیری در تغییر رویه منافقانه مدعیان خادمی حرمین نیز داشته باشد. به هر حال بازداشت قاسمیان هیچ هزینه ای برای دولت و ملت نیست مگر برای خودش که آن هم فداکاری در راه نهی از منکر به شمار می آید و مصداق جهاد فی سبیل الله است و حج حقیقی.

اگر دولت سعودی دنبال رابطه حسنه با ایران است و حنای آقایان مدعی پیش این دولت رنگ دارد چرا شهروند ما را به خاطر یک انتقاد درست بازداشت کرد؟ اصلا قاسمیان پیشکش، این روحانی بزرگواری که در ایرانشهر ربوده شد را چرا نمیتوانید آزاد کنید؟ چرا خبر فیک درباره آزادی اش منتشر کردید؟ اگر آزاد شده چرا یک تصویر یا مصاحبه از او در دسترس نیست؟ اوباش وهابی جنوب غرب نان خور کدام حاکمیت هستند؟

این که نمی شود مطالبه وعده صادق سه را بکنیم می گویند هزینه درست میکنید

مطالبه حجاب کنیم می گویند هزینه زاست

برخورد با مفسدان دانه درشت و ترک فعل مسئولان را داشته باشیم میگویند هزینه دارد

اینکه نمی شود به همه سواری بدهیم مبادا آب از آب تکان بخورد.

دم عربستان سعودی گرم از این منظر که لااقل از حریم قوانین خود دفاع میکند هر چند ضد اسلام باشد. همین دیروز خبرنگار زن وابسته به سعودی آمده بود در بازار تهران و انظار عموم بدون روسری می چرخید و به دوربین پوزخند میزد عرضه منع و اخراج و حتی تذکر به او را نداشتید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روحت شاد مرد بزرگ

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۶ خرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۳۶ ب.ظ

«ناصر قفلی» که بود و چه اقداماتی برای آموزش کشور انجام داد؟

 

ناصر قفلی خیّر نیک اندیش مدرسه ساز به رحمت خدا رفت. او هشتاد مدرسه ساخت و بانی ساخت دهها کلاس درس در نقاط مختلف کشور گردید. معرفی و تجلیل از چنین شخصیتهایی تکریم نیک پنداری و صالح کرداری و اشاعه فرهنگ خدمت و ایثارگری است. درباره او میخوانیم:

ناصر قفلی متولد ۱۳۱۵ در مشهد است که بعد از گرفتن دیپلم برای ادامه تحصیل به آلمان می‌رود و تحصیلاتش را تا مقطع دکتری در کشاورزی ادامه می‌دهد. وی در سال ۱۳۴۳ با مدرک دکتری در رشته دامپروری و تخصص مرغداری همراه همسرش به ایران برمی‌گردد و بعد از مدتی با همکاری برادرش قدم در راه مدرسه‌سازی می‌گذارد.

مدرسه‌سازی را با محمدرضا حافظی پدر مدرسه سازی ایران رسماً آغاز کرد و نقش مهمی در تأسیس جامعه خیرین مدرسه ساز کشور و به تبع آن ساخت و توسعه مدارس در سطح کشور به خصوص مناطق محروم ایفا کرد.

قفلی از بنیانگذاران جامعه خیرین مدرسه ساز کشور در کنار حافظی پدر مدرسه سازی ایران بود؛ از سال ۹۸ رئیس جامعه خیرین مدرسه ساز کشور بود؛ از منابع شخصی خود و خانواده بیش از هشتاد مدرسه بزرگ و کوچک ساخت. علاوه بر این، در دوران مدیریت وی، با مشارکت مردمی، بیش از ۴۰ هزار کلاس درس نیز ساخته شده است، وی به ویژه در مناطق محروم فعالیت زیادی در زمینه ساخت مدرسه داشته است.

وی آرامش و لذت زندگی‌اش را مدیون خدمت به بچه‌ها می‌دانست و می‌گفت: خدمت به خلق همان خدمت به خداست. من خدمت به خلق را از واجبات می‌دانم. انسان برای پرواز به دو بال معنویت و کار خیر نیاز دارد. با هیچیک از آنها به تنهایی نمی‌تواند پرواز کند این دو باید با هم توأم شوند.

ناصر قفلی خیر مدرسه ساز، شامگاه شنبه سوم خرداد ۱۴۰۴ بعد از یک عمر مجاهدت و تلاش خالصانه در مسیر مدرسه سازی و تأمین آسایش برای کودکان این سرزمین به ملکوت اعلا پیوست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تا نقطه پرواز

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۵ خرداد ۱۴۰۴، ۰۳:۲۳ ب.ظ

نمایشگاه مجازی - تا نقطه پرواز: مروری بر زندگی معلم و روحانی شهید حسینقلی  کماسی

 

فکر میکنم اولین بار است کتابی درباره شهیدی از خطه خراسان شمالی می خوانم. "تا نقطه پرواز" خاطراتی از شهید حسینقلی کماسی است. او هم روحانی بود هم ورزشکار هم معلم هم کارگری کرد هم برای انقلاب دوید، پدر خوبی بود و برای تربیت بچه ها وقت می گذاشت، فرزند خوبی بود و برای والدینش سنگ تمام می گذاشت. رزمنده ای دلاور بود، همانطور که موقع نماز در پیش و جلوتر از بقیه بود هنگامه نبرد نیز جلوتر از همه بر دشمن می تازید. خسته نمی شد و خودش را نمی باخت. بقیه را هم تهییج می کرد و روحیه می بخشید تا در نبرد با دشمن کم نیاورند و خودشان را در معرکه هولناک آتش و خون، مفت نبازند. اوایل در ادوات بود. مهمات که تمام می شد نمی گفت دیگر تکلیفی ندارم، وظیفه ام را انجام داده ام... تازه سلاح دست می گرفت و می رفت وسط میدان. روحانی اگر روحانی باشد طبیب دوّار است. معلم جامعه است و عالم هستی را عاشقانه نگاه می کند. به همکارانش توصیه کرد که معلمی را به چشم یک شغل نبینند و عاشقانه به این راه قدم بگذارند. معلم روستا که بود برای حل مشکلات مردم محل، دفاع از حقوق تضییع شده پیرزن، کمک به دانش آموزان مستضعف علمی یا مالی، پیگیری معضلات و... همت می گمارد بی مزد و بی منّت. از عمق جان می سوخت و برای مشکلات مردم در خلوت با خدا سر به سجده می سایید و از عمق جان می گریست. اینگونه شد که دانش آموزانش نیز موقع هجرت به قم همراهی اش نموده و جذب حوزه علمیه شدند. در قم هم همان بود. دانش آموزی داشت که مرض پوستی لاعلاج گرفته بود. دوا و درمان اثر نداشت. رفت به بجنورد، با زحمت از چشمه ایوب پیامبر آبی برداشت و آمد به قم روی سر و صورت نوجوان ریخت و نجاتش داد. جبهه هم که می رفت بقیه دنبالش به راه می افتادند. آدمهایی که صداقتشان را در محبت به خدا و بندگان خدا به اثبات برسانند محبوب و اثرگذارند. فرمانده می دانست این معلم روحانی ورزشکار دلسوز و خوش مشرب و موثر و انسان ساز را نباید به خطر بفرستد. وجود امثال او برای جامعه مغتنم است. اصرار اصرار که در عملیات شرکت نکند. فایده ای نداشت. حسینقلی کار نیمه تمامی داشت که جز با نثار خون پاکش به سرانجام نمی رسید. دشت تفتیده شلمچه معراج روح بی قرار طلبه و آموزگار ایستاده ای بود که لحظه لحظه عمر و تلاش و علم و آموزش و مبارزه و جنگ و جهاد و خدمت و خلوت و عیان خویش را مقدمه وصلت با معبود می دانست. خوب و درست زندگی کرد که خوب و درست پر و بال گشود. رسول خدا فرمود در آخرالزمان شهادت، بهترینهای امت مرا گلچین می کند. خدا هم که خدای خوش سلیقه هاست. آنکس که تو را شناخت جان را چه کند؟ فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟ دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی، دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟ رحمت الله به عشاق اباعبدالله. انّا ان شاءالله بهم لاحقون.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا و خون بهای عشق

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۸:۵۶ ب.ظ

سید ابراهیم رئیسی و هیئت همراه به شهادت رسیدند

 

درد فقر را کشیده بود، درد یتیمی را، رنج گرسنگی را، طعم سختی و حرمان همیشه زیر زبانش بود. پدر که از دنیا رفت پنج ساله بود، خانه شان سه اتاق داشت مجبور شدند دوتایش را بدهند اجاره، کمک معیشتشان باشد. خودش هم شد کودک دستفروش در اطراف حرم. یک وعده غذای سیر نخورد. طلبه هم که شد عصرها می رفت کار می کرد، خرجی برای مادر و خانواده تأمین کند. یک بار دلش شکست. نشست رو به ضریح آقا به درد دل. کسی از آشنایان دور؛ همان دور و بر بود. به دلش افتاد پول خوبی درآورد به او هدیه داد.

دل شکسته خریدار دارد. یک روز هم در حرم مولا علی دلش شکست. درد دل کرد آقاجان! اگر من زائر واقعی تو هستم خودی نشان بده، توجه و تفضّلی که باور کنم جواب سلامم را داده ای، مرا دیده و اعتنایم میکنی. اگر نه دیگر می آیم فقط نمازی می خوانم و می روم. یکی دست گذاشت روی شانه اش. گفت: برای خدا قدم بردارید ما هم پشتیبان شما هستیم. برگشت نگاه کرد. کسی را ندید.

برای خدا قدم برداشت. مادرش را می برد حرم نمی گذاشت کسی غیر خودش ویلچر او را دست بگیرد. با کارگر و دوره گرد و فقیر و گرفتار همسفره می شد. یاد معلم کلاس اول و دوستان قدیم را هم در خاطر داشت و به آنها سر می زد. در قوه قضائیه که بود نماز مغرب و عشا را می رفت مسجدی در گیشا، مردم راحت تر به او دسترسی داشته باشند. راحت حرفهایشان را بزنند. بعضی مراجعین تندی می کردند، ناراحت نمی شد. نمیگذاشت کسی مانع شود. می گفت: این طوری غرور مرا نمی گیرد.

با ماشین می رفت زنی بچه را بغل را می دید ممکن است با او کاری داشته باشد. می گفت بایستید. عقب عقب می رفتند. حرف زن را بشنود. کودکان می آمدند دور و برش با آنها عکس می گرفت. یک تصویر با دولتمردانش ندارد اما با کودکان و ایتام و کارگران و مستضعفان و وسط سیلاب تا دلتان بخواهد... درد فقر را کشیده بود که قامت بست هشت هزار کارخانه تعطیل را دوباره راه اندازی کرد. فقر را از پشت پنجره تماشا نکرده بود که هر جا بود می گفت اول حقوق زیردستان را بدهید بعد نوبت بالانشین ها. خودش به حقوق کارمندی دستگاه قضا قانع بود. حقوق ریاست قوه را بخشید به نیازمندان. حقوق تولیت آستان را هم نگرفت. مبلغ قابل توجهی بود. گفت بروید درمانگاهی بسازید در سیستان. چک هم کشید. پول ناهارهایی که در حرم خورده بود را حساب کرد و داد. ویلا و باغ تولیت را انتخاب نکرد. برای سکونت در یکی از ساختمانهای داخل حرم اقامت گزید. راحت تر بتواند حتی پاسی از شب در گوشه گوشه حرم قدم بزند، از زوّار سرکشی کند و بر کارها نظارت داشته باشد. فرضتی مغتنم هم بچسبد به کنج ضریح و با آقا نجوا کند.

هر جا رفت تحولی ایجاد کرد. سازمان بازرسی را محکم و با برنامه پیش برد. ثابت کرد هدفش مچ گیری نیست. ضعفها راشناسایی و با راهکار به مسئولان تذکر می داد. در قوه قضائیه هم محکم ایستاد. بینی گردن کلفتها را به خاک مالید. در تولیت هم توجه به زائران را بسط داد. خدمات حرم چند برابر شد. چقدر زائر اولی را شناسایی و راهی حرم نمود. چقدر در بین راهها و داخل مشهد برای زائران امکانات فراهم کرد. به فقرای اطراف مشهد بیشتر توجه نشان داد. از طرف امام رضا برایشان امکانات رفاهی تهیه میکرد. رییس جمهور هم که شد آرام و قرار نداشت. مشکلی می دید خودش را می رساند. شخصا پیگیر کاستی ها بود. از نفس می افتاد. سرم می زد، ساعتی بعد دوباره می ایستاد به پیگیری امور. کسی او را بدون لبخند ندید.

خیلی حرف شنید. خیلی توهین دید و تهمت خورد. به روی خودش نیاورد. می توانست با اطلاعات و اخباری که دارد دست خیلی از رقبا و بدخواهانش را رو کند، نکرد. اجازه نمیداد در نامه های اداری از او با القاب و عناوین یاد کنند. این اواخر دلش شکسته بود گویا که بر مزار حاج قاسم دعای شهادت خواند. مزارش را هم خودش به دوستانش نشان داد. گفت کاغذ و قلم بیاورید تعهد بدهید که مرا همین جا دفن می کنید.

تلک الدار الاخره. نجعلها للذین لایریدون علوا فی الارض. سیدابراهیم رئیسی مثل همه شهدا دنبال ریاست و برتری جویی و منم منم نبود. خدا عزتش داد. خلعت جاودان شهادت، نمای وجود فاخر و تجسم نورانیت درونش بود که مزد پاکی و صداقتش قرار گرفت. مگر نه آنکه شهید را صدّیق می نامند؟ به خدا وصل شد و جز او را ندید که خدا بهایش داد و پشتیبانش قرار گرفت و عزت جاودان به او بخشید. عالی ترین پستهای دنیایی را به چنگ آورد اما ریالی زراندوزی و منفعت طلبی نداشت. جاکارتا رفت در ساختمان سفارت خوابید. در سفر به یکی از شهرهای آفریقا که سفارتی نبود به هتل دو ستاره رفت و اقامت گزید. حقوق های دلاری را منع کرد. ارزش دنیا برایش کمتر از آب بینی بز بود که نامش را خدا ماندگار نمود. رئیسی در اصل رئیس السادات بود نه فقط در شناسنامه که در عمل هم چنین ثابت نمود. حتی برادرش را روز تشییع، مسئولان و دوستانش نمی شناختند. چه برسد به بی بی عصمت خداداد حسینی، ساکن خانه قدیمی و ساده و چهل متری در خیابان ایثارگران مشهد که سی و پنج سال در آن محل به جلسه گردانی قرآن و جمع آوری کمک برای جهیزیه نوعروسان همت گمارد. اهالی می گفتند گاهی کسی را می دیدیم با لباس شخصی و چهره ای شبیه آقای رئیسی سوار بر پیکان یا پراید می آید و به این خانه سر می زند. خانمی هم گفت من از چهره اش یقین کردم این خود سید ابراهیم رئیسی است و لابد پیرزن را شناسایی کرده که وضع خوبی ندارد و در خفا به او رسیدگی می کند. آن ساعاتی که اضطراب فقدان و بلاتکلیفی سرنوشت سیدابراهیم بر کشور سایه افکنده بود، تصاویری از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد از پیرزنی که واکر به دست در اتاقی کوچک و ساده می چرخد و برای فرزند گمشده اش بی تاب و بی قرار دعا می خواند. گفتند این که بی بی عصمت خودمان است. یکبار نگفت و پز نداد که فرزندش رییس جمهور مملکت است، تولیت حرم است.... عصمتِ بی بی، دامان پرورش و معراج معصومانه ابراهیم مظلوم بود. نجعلها للذین لا یریدون علوّا فی الارض. نخواستند فخر فروشی و بالانشینی و جلوه و جبروت داشته باشند که خدایشان خرید و لباس فخر بر قامت حیاتشان پوشاند و آخرتشان را آباد ساخت.

به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت

که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی

این بیت را سعدی شیرازی سرود. روح بزرگ، تن را به زحمت می اندازد. این را مرتضای مطهر فرمود. برادران و خواهران! عاشق شوید. زندگی با عشق معنا می دهد. این را سیدالشهدای هفتم تیر بیان نمود.

سیدابراهیم عاشق بود و روح بزرگ و خستگی ناپذیری داشت و مثل همه شهدا جز به وجه الله نظر نکرد. شهیدانه زیست و شهیدانه پر گشود. روحت شاد سید مظلوم شهدای عرصه خدمت. نزد مولایمان علی در محفل نورانی شهدا در قهقهه مستانه و شادی وصولت به یاد جاماندگان قافله عشق هم باش. نسأل الله منازل الشهداء.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حمد شفا

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۵:۲۸ ق.ظ

photo_2025-05-17_06-04-41_wpj.jpg

 

آقا محمدحسین طبرستانی را از وقتی که شناختم یعنی دوره نوجوانی همه اش در حال دویدن بود برای مسجد، برای بسیج، برای کارهای فرهنگی و خیریه و...

الان با کوله باری از تجربه میدانی فعالیت در عرصه انقلاب و اجتماع، یکی از بزرگترین هیأتها، یکی از بزرگترین موکبها، یکی از بزرگترین مجموعه های جهادی کشور را اداره میکند. دامنه فعالیتهای این نیروی خودجوش و آتش به اختیار عرصه دفاع از ارزشها فراتر از بابل و مازندران در تهران و خوزستان و قم و لرستان و کرمانشاه و... نیز نمود و جلوه هایی زیبا و ماندگار پیدا کرده است. سر قضیه ساخت مسکن زلزله زدگان در برنامه ای تلویزیونی با او گفتگو کرده بودند که چطور یک هیأت و یک مجموعه مردمی مستقل مذهبی میتواند اینطور گستره اثرگذاری اش را حتی بالاتر از سازمانهای دولتی در سطحی عالی و آموختنی به پهنای کشور وسعت ببخشد؟

نمیدانم شاید کرونای جدید است که زده به قلب و ریه او. حالا در بیمارستان شهید مصطفی خمینی تهران بستری است. دیشب که خبر کسالتش را منتشر کردم، امام جمعه تماس گرفت، فرماندار پیام داد، دوستان مشترک خبر گرفتند و پیگیر شدند. رفقا همه مطلعند و برایش دست به دعا برده اند. شما هم حمد شفایی برای سلامتی محمدحسین بخوانید. عمری برای اهل بیت و به خصوص اباعبدالله دوید و از جان مایه گذاشت ان شاءالله به حق ام الائمه مادرمان حضرت زهرا هر چه زودتر صحیح و سالم و تندرست برگردد به عرصه خدمت و آماده شود برای روزهای با شکوه عرفه و غدیر و محرم و اربعین. دوباره با پای خودش برود بالای سر مدارس نیمه کاره ای که در مناطق محروم لرستان و خوزستان در دست ساخت دارد، بیاید قم بالا سر محموعه جهادی اش بایستد و خدمت کند، برود نجف و کربلا موکب اربعین را مهیا کند. باز هم کبوتر حرم حسینی باشد، ان شاءالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا