شب وفات مهربانو
از این جلوتر بیایم که پر و بالم می سوزد خانم جان. گرمای آفتاب وجودت، آتش مهر تو را در سینه های عاشق، شعله ور ساخته است. برای همچون منی که نمی از یَم محبت تو دریای درونش را مواج می سازد همین جا پشت شیشه ای که بتوان شبکه های نورانی ضریحت را حس کرد و رشک برد و اشک ریخت و دل سپرد کفایت می کند. هر وجب از زمین آسمانی حَرَمت، قلب تپنده بهشت برین است.
آسیه، پاک و نورانی و زلال بود که امانت دار خدا شد و موسای فرعون ستیز را در دل دستگاه طاغوت تا معراج نبوت بدرقه نمود.
مریم، نماینده اندیشه قدسی حق بود، قدیسه ای که روح خدا در وجودش دمیده شد و عیسای روح الله را احیاگر فطرتهای مرده اهل غفلت و تغافل قرار داد.
خدیجه، امینِ امین الله بود. همراه و همگام و حامی خیرالمرسلین و بهترین بندگان خدا که دار و ندار مادی و معنوی اش پیشکش آستان دوست گردید و پرچم دین را برافراشته نگاه داشت.
فاطمه، مادر ائمه هدی بود. مدافع حریم حق و ولایت، شهیده ای که نام و نشانش در بی نشانی، سند غربت و خط کش طریقت رستگاری است.
زینب، بار سنگین رسالت عاشورا و پیام بری قافله ازلی و ابدی نور و حقیقت را بر دوش کشید و تا انتهای تاریخ، مردانگی و غیرت و عدالت وشرافت را در تابلوی حماسه نینوا ترسیم نمود و چراغ شهامت و جهاد و شهادت را در محضر وجدان مجاهدان سبیل الله روشن نگاه داشت.
تو آسیه، مریم، خدیجه، فاطمه و زینب مکرری. جانشین و عصاره و ادامه بانوان بهشت جاودان کرامت.
درگاهت، دری به سوی جنت حق است و حریمت، عُشّ آل محمد و تربیت کده اصحاب آخرالزمانی کربلای ناتمام تاریخ. مردان پولادین مجاورت، مشعل دار محفل سرخ عاشقانه وصال با توحیدند.
زیارت بارگاهت، تضمین نجات بشریت است به قید معرفت؛ معرفت به تو چیزی جز گام نهادن در مسیر تو نیست.
شمع وجودت، پروانه های دلداده هدایت را به گرد بقعه مطهرت فراخواند، در دامان نجابت و معارفت، فقه اهل بیت جان گرفت و بیرق انقلاب دین و تمدن رهایی بخش اسلام را بر فراز گیتی برافراشت و نغمه آزادگی و قیام مستضعفان بر ضد چپاول و ناراستی و زور و ستم در را در جای جای عالم طنین انداز ساخت.
زن، زندگی، آزادی در وجود معصومه های مکتب زلال انسانیت و حق و عدالت انعکاس یافت و تلألو درخشان آن مردان نستوه جبهه نور و شرافت را به معراج حقیقت رساند و آرمان کمال و تعالی و حیات مبتنی بر فطرت و نفی هرزگی و بطالت را سرلوحه بشر قرار داد.