شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد
چند سال پیش گروهی از شعرای مسلمان هند به قم آمده بودند. محفلی داشتند با حضور شماری از هندی های مقیم قم که تقریبا خصوصی بود. من و هادی نادری تنها ایرانی هایی بودیم که به دلیلی در این مجلس حضور پیدا کردیم. چهره ها و نوع لباس و شمایل و آویزهای زینتی شعرای هند برایم جذاب بود. از زبان هندی چیزی سر در نمی آورم؛ اما دقت کنیم بعضی کلماتشان به دلیل تشابه با لغات فارسی و عربی قابل فهم است.
اغلب شعرا در وصف امام رضا شعر خواندند.
آن اواخر، شاعر پیری رفت روی صندلی. از لابلای کلماتش فهمیدم دارد درباره قدرت آمریکا شعر می خواند. موشکها و تسلیحات مستحکم و قدرتمند و کشنده آمریکا را یک به یک اسم می برد و توصیف میکرد. از شعرش و هدفی که دنبال میکرد تعجب کردم. قشنگ داشت برتری های نظامی آمریکا را به رخ مستمعین می کشاند. احساس کردم بقیه هم با تعجب و البته بعضی با لبخند ملیح نگاهش می کنند و انگار منتظرند حرف اصلی اش را بزند.
ناگهان بیتی خواند که فریاد تکبیر و احسنت و تشویق حضار به هوا برخاست. مضمونش آنقدری که فهمیدم این بود: آمریکا اگر این همه سلاح و تجهیزات مدرن دارد ما هم رقیه سه ساله را داریم، سکینه داریم، علی اصغر داریم...
دلمان از غربت مسلمین در لبنان و غزه گرفته است یا امام زمان؛ آه مظلوم را دریاب. تو پشتیبان و حافظ مستضعفانی. یک عمر خواندیم یا مهدی ادرکنی، وقت اجابت است آقاجان... به شمشیر عدل و قدرت معنوی ات به اعجاز ربانی ات طعم زوال و نابودی را به دشمن خبیث بچشان.