زندگی در اسارت، ایستادگی و هدایت
بمناسبت سالروز ورود آزادگان
خاطره ای از حجت الاسلام سید احمد رسولی:
هر روز حدود ساعت 8 یا 8:30 سوت آمار نواخته میشد و سربازان عراقی همه اسرا را جلو آسایشگاهها به صف کرده و آمار میگرفتند. این برنامه در تمام ایام سال و در طول مدت اسارت و در هر شرایط ادامه داشت.
البته به طور معمول این چنین بود که اگر یک روز عراقی ها مشکل داشته و ناراحت بودند و به دنبال بهانهای برای آزار و انتقام جویی میگشتند؛ مثلاً زمانی که ایران حمله نظامی میکرد و عراقیها شکست خورده و تلفات سنگین میدادند و می خواستند دق دلشان را سر اسرا در بیارند، آن جا دیگر شرایط فرق میکرد. اتفاق افتاد سه روز متوالی در آسایشگاه را باز نکردند و یا بیش از چهار ساعت اسرا را با لباس مختصر در سرمای زمستان سر صف آمار نگه داشتند، تنبیهات شدید نیز اعمال میکردند.
آمار که می گرفتند، بعد از حصول اطمینان از صحت تعداد اسرای موجود، سوت آزادی را میزدند. آن گاه هر کدام از اسرا در سطح آسایشگاهها و اردوگاه به دنبال کاری که داشتند میرفتند.
از آن جایی که مسئولین اردوگاه و آسایشگاهها از قبل مشخص شده بودند، هر کس در هر روز به طور منظم به وظیفه محوله خود عمل میکرد و بعد از انجام وظایف مرتبط با اردوگاه، عموم اسرا به طور معمول هر کدام به دنبال کارهای شخصی خود که گاه به صورت دست جمعی انجام میشد، مثل ورزشهای گروهی و رزمی می رفتند. البته برنامه های آموزشی و ورزش های رزمی کاملاً ممنوع بود و باید با گماشتن نگهبان انجام میشد.
نظافت عمومی داخل آسایشگاه بر حسب نوبت انجام می گرفت. همچنین روال گروه غذایی و کار آشپزخانه و نظافت عمومی اردوگاه نیز به همین منوال بود. کارهای شخصی مثل استحمام و شستن و دوختن لباسها و درس خواندن و مباحثه درسی با دیگر دوستان خود از دیگر برنامه هایی بود که اوقات اسرا را پر می کرد.
کسانی هم که کارهای عمومی مثل باغبانی، سلمانی، کتابخانه و خیاطی و نیز ورزش های مجاز مثل تنیس روی میز، والیبال و فوتبال که به طور مختصر و در مکانهایی غیر معمول را انجام میدادند به خوبی و با عشق و علاقه به وظیفه خود آشنا بودند و مثل یک کارمندی که با کارت ساعت کار بزند سر موعد مقرر و بدون فوت وقت اقدام به انجام وظیفه خود مینمودند.
این برنامه، مداوم، همیشه و هر روزه بود. اساتید کلاسهای قرآن و نهج البلاغه که بهترین و بیشترین کلاسهای عمومی را شامل می شد، در همان روز کارها و کلاسهای خود را مخفیانه و با استفاده از نگهبان دایر کرده و انجام می دادند.
خیلی از روحانیونی که در اردوگاه بودند توسط عراقی ها شناسایی نشده بودند. آنها بی سر و صدا به سرپرستی و هدایت برنامه های فرهنگی، آموزشی و ... اسرا مشغول بودند و بار رهبری و صیانت از سلامت فکری و جسمی اسرا را برعهده داشتند. متأسفانه گاه احساس می شود سعی و تلاش بر این است که این حقیقت را انکار و از نقش حساس و راهبردی روحانیت در اسارت -که دنیا از عملکرد اسرای ایرانی متحیر است- بکاهند.
زمانی که عراقیها سعی و تلاش فراوان داشتند با تبلیغات ضد ایرانی در بین اسرا، آنان را نسبت به حکومت ایران بدبین کنند و آن روح فداکاری و فدایی بودن و اطاعت بیچون و چرا از امام را بگیرند، میدیدند که اهدافشان قابل دسترس نیست. این مؤمنین در بند همچون کوهی استوار هیچ فریب و نیرنگی و تهدید و شکنجهای را در وجود خود راه نمی دادند. عراقی ها به رغم تلاش هایشان در عمل میدیدند هر چه اسارت طولانیتر می شود، پای بندی اسرا نسبت به مقیدات دینی و انقلاب و امام و تعهدشان نسبت به جمهوری اسلامی بیشتر و پررنگ تر می شود.
مثلاً گاه عراقی ها برای ایجاد انحراف فکری و اخلاقی در اسرا فیلم های مستهجن را در آسایشگاه ها به نمایش در می آوردند. آنها سعی داشتند با ضرب زور و کابل و باتوم، اسرا را مجبور به تماشای آن فیلم ها کنند؛ اما کسی نگاه نمیکرد و میدیدند زور و تبلیغاتشان چاره ساز نیست.
گاه به گوشمان می رسید که افسران و درجهداران عراقی با خودشان میگویند در بین اسرا حتماً ملاهایی هستند و به اینها میگویند که نگاه نکنید و اینها حرفشان را گوش میکنند. میگفتند با وجود ملاها تمام فعالیت های ما بیثمر است و به زور هم نمیشود کاری کرد؛ چرا که آن قدر اسرا را زده بودند که کابلهایشان هم به از کار افتاده بود. متأسفانه ملت ایران از شاهکارهای مدیریتی روحانیت در اسارت، چندان اطلاعی در دست ندارند.