بهمن قنبری
بعضی ها وقتی موهای سفید و هیکل نحیف و پای مجروح او را می دیدند از خودشان می پرسیدند این جانباز میانسال ضعیف می رود سوریه که چه کار کند؟!
آنهایی که او را می شناختند و از سابقه رزم و مهارتش در دیدبانی و هدایت آتش با خبر بودند می دانستند بهمن قنبری با همین پای لنگان و عصایی که گاه باید به دست می گرفت و راه می رفت، چگونه می تواند روزگار دشمن را سیاه کند.
در جریان جنگ نفت و دخالت نظامی آمریکا برای باز پس گیری کویت و حمله به عراق، رزمایشی در اطراف آبادان برگزار شد که از میان طرح های ارسالی برای هدایت آتش، طرح شهید قنبری مورد تأیید و اجرا قرار گرفت. شهید علی صیاد شیرازی دنبال طراح آن می گشت و اصرار داشت او را از نزدیک ببیند. وقتی بهمن قنبری را به او معرفی کردند سخت در آغوشش کشید و گفت: تو اگر ارتشی بودی من الان درجه نظامی خودم را روی شانه هایت نصب می کردم.
همین مرد میانسال، با سر و محاسن سفید و هیکل نحیف و مجروحیتی که از زمان دفاع مقدس در ناحیه پا به یادگار داشت بعد از شلیک اولین موشک کورنت داعش و شهادت تعدادی از رزمندگان فاطمیون با دقتی وصف ناپذیر بر اساس محل اصابت موشک و زاویه انفجار، به محاسبه گرای دشمن پرداخت و با هدایت آتش و هدف قرار دادن محل شلیک موشک کاری کرد که تا مدتی دشمن هوس استفاده از این سلاح را به سر خود راه ندهد. دشمن عزم تصرف مجدد خان طومان را داشت اما آتشی که با هدایت بهمن قنبری بر سرش می ریخت او را از دستیابی به هدف شومش ناکام گذاشت. از این رو به این نتیجه رسید که با استفاده از روشی ناجوانمردانه و نقض آتش بس، ابتدا محل استقرار دیده بان کارکشته و تیزبین لشکر را مورد هدف قرار داده و سپس حمله برای تصرف خان طومان را آغاز کند.
بچه های رزمنده ایرانی و افغانستانی وقتی می فهمیدند حاج بهمن پشت بیسیم دیدگاه قرار گرفته و گرای دشمن را اعلام می کند با اطمینان خاطر و خیالی آسوده به نبرد با دشمن ادامه می دادند. همه از تبحر و دقت نظر و هوشیاری او مطمئن بودند و می دانستند شهید قنبری چقدر روی بیت المال حساس بوده و از این بابت چه وسواسی برای اعلام گرای دقیق و انهدام موضع دشمن به خرج می دهد تا گلوله کمتری مورد استفاده قرار بگیرد.
جالب بود با این پای صدمه دیده اش گاه برای آن که صدایش از پشت بیسیم توسط دشمن شنود نشود حدود پانصد متر را پیاده طی می کرد تا گرای دشمن را به بچه های توپخانه برساند. هر وقت کسی دقت نظر او را تحسین می کرد بلافاصله جواب می داد: خداست که گلوله ها و آتش ما را هدایت می کند.