اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

بازخورد یک خاطره تلخ از تجاوز جنسی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۳:۵۸ ب.ظ

وقتی اخلاق را «نفله» می‌کنند !

 

دوستی روانکاو چند سال پیش ماجرایی را تعریف کرد درباره یکی از بیمارانش مردی بود که در میان مشکلات عدیده روحی، بیزاری خاصی نسبت به عنصر غیرت داشت. یعنی اگر می دید کسی دارد ناموس مردم را آزار می دهد خوشحال می شد، خبری درباره تجاوز در صفحه حوادث نشریات می خواند نیشخند می زد، می شنید یا می دید کسی جلوی مزاحمین نوامیس مردم ایستاده، عملش را تقبیح می کرد و...!

پدیده ای عجیب و سوال برانگیز بود چون به هر حال غیرت لااقل برای مردم ایران فارغ از هر گرایش و مسلکی که داشته باشند، امری معمول و مستمر در طول تاریخ بوده است. دوست روانکاو ما رفت توی نخ این بابا و کارش را به طور حرفه ای آغاز کرد و بالاخره علت را کشف نمود و متوجه درد اصلی او شد.  

مرد بیمار در سالهایی نه چندان دور متاسفانه شاهد اتفاقی تلخ در پیرامون خود بود. گویا فرد یا افرادی مقابل چشم او به ناموسش تعرض می کنند و او از ترس جان خود واکنشی به این مساله نشان نداد. این خاطره تلخ و عذاب وجدان ناشی از سکوت در مقابل جنایتی که شاهدش بود باعث ایجاد نوعی عقده در او شد که هم از شنیدن اخبار ناگوار مربوط به آزار جنسی دختران و زنان احساس آرامش می کند و هم در برابر افرادی که برای دفاع از نوامیس جامعه غیرت به خرج میدهند واکنش منفی نشان داده و برای ایجاد تخفیف و کوچک شماری سکوت تلخ خود، کار آنها را نادرست و بی ارزشش جلوه می دهد.

این روزها وقتی خواندم فرد تحصیل کرده ای با پیشینه مذهبی و در جایگاه استاد دانشکده حقوق، رفتار غیرتمندانه شهید الداغی در دفاع از نوامیس مردم که از او چهره ای در سطح یک قهرمان ملی ساخت را زیر سوال برده و با عرض پوزش از محضر شهدا، وی را نفله لقب داد ناخواسته یاد ماجرایی افتادم که آن دوست روانکاو تعریف کرده بود.

نظرات  (۱)

ضربه ی کاری ای زدید به این حقوق خوان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">