ایرانیِ زنده
از من بپرسند کدام لذت زندگی آنقدر برایت شیرین بود که اگر باز هم جانی دوباره پیدا کرده و مهلت زندگی بیابی همان را جویا می شوی بی درنگ پاسخ خواهم داد مطالعه در احوال مردمان و کشف زاویه دیدشان نسبت به جهان.
خواندن باشد یا همصحبتی و گفتگو با هر انسانی را برای پی بردن به نوع جهان بینی و نگاهش به حقایق خلقت بسیار شیرین میدانم.
هر آدمی گوهری بی نظیر است که باید قدر خودش را بداند و اگر به من باشد هر انسانی را شبیه کتابی مجسم دانسته و دلم می خواهد همه انسانها فرصت نوشتن خاطرات و دیدگاههایشان را پیدا نمایند.
اگر اهل عبرت باشیم مطالعه احوال مردمان، چند قدمی ما را در حیات مادی و معنوی جلو می راند.
هر انسان برای خودش نوعی جهانبینی دارد و بر مبنای آن به سیر حیات خودش جهت می بخشد. البته گاهی هم انسانها نمی توانند و یا نمی خواهند بر مداری که می اندیشند حرکت کنند.
اما
این شیرینی را تجربه کنید. جهان از نگاه یک دانشمند، یا کارگر، پیر و جوان، انسان شرور یا زاهد، زن روسپی یا جوان مهذب، پسری بلندپرواز یا دختری در آرزوی گشایش بخت، روح شما را در گستره عالم به پرواز درآورده و درکتان را از حقیقت هستی عمق می بخشد.
کتاب "ایرانیِ زنده" را مثل بسیاری از آثار دیگر با همین نیّت خواندم. خاطرات زیبای پروفسور جهانگیر درّی، ایرانی مقیم روسیه و ایران پژوه فرهنگ دوست و اهل دغدغه علاوه بر آشنایی با احوالات و سرگذشت او صفحاتی از تاریخ روابط ایران و شوروی را نیز در دفتر منشورات ماندگار بشر به ثبت رسانده است.
همه مطالب این کتاب برای من جالب بود اما درباره نقش آیت الله بروجردی در نجات آذربایجان از اشغال عناصر وابسته به روس و ترک ایران توسط ارتش سرخ، ضعف رضاشاه در صیانت از حریم کشور در جریان جنگ جهانی دوم، دشواریهای باور نکردنی زندگی در جماهیر استالینی منقبض و تمامیت خواه و نیز نگاه مرحوم جمالزاده به انقلاب اسلامی حرفهای جدیدی خواندم.