امان از جماعت مصلحت اندیش!
سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۱۲ ب.ظ
.... تا چشم هانی به
شریح افتاد، فریاد برآورد: ای مسلمانان! این چه وضعی است؟! پس قوم من چه شدند؟!
چرا سراغ من نیامدند؟! چرا نمی آیند مرا از اینجا نجات دهند؟! مگر مردهاند؟!
شریح قاضی گفت: می خواستم حرفهای هانی را به کسانی که دورِ دارالاماره را گرفته
بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیدالله آنجا حضور داشت و جرأت نکردم!
جرأت نکردم یعنی چه؟ یعنی همین که ما میگوییم ترجیح دنیا بر دین! شاید اگر شریح
همین یک کار را انجام می داد، تاریخ عوض می شد. اگر شریح به مردم میگفت که هانی
زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیدالله قصد دارد او را بکشد، با توجّه به
اینکه عبیدالله هنوز قدرت نگرفته بود، آنها می ریختند و هانی را نجات می دادند.
با نجات هانی هم قدرت پیدا می کردند، روحیه می یافتند، دارالاماره را محاصره می کردند،
عبیدالله را می گرفتند؛ یا می کشتند و یا می فرستادند می رفت. آن گاه کوفه از آنِ
امام حسین علیهالسّلام می شد و دیگر واقعهی کربلا اتّفاق نمی افتاد! اگر واقعهی
کربلا اتّفاق نمی افتاد؛ یعنی امام حسین علیهالسّلام به حکومت می رسید. حکومت
حسینی، اگر شش ماه هم طول می کشید برای تاریخ، برکات زیادی داشت. گرچه، بیشتر هم
ممکن بود طول بکشد.
یک وقت یک حرکت بجا، تاریخ را نجات می دهد و گاهی یک حرکت نابجا که
ناشی از ترس و ضعف و دنیاطلبی و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطهی گمراهی
میغلتاند. ای شریح قاضی! چرا وقتی که دیدی هانی در آن وضعیت است، شهادت حق ندادی؟!
عیب و نقصِ خواصِ ترجیح دهندهی دنیا بر دین، همین است.
مقام معظم رهبری 20/3/75
- ۹۵/۰۶/۲۱