اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۷۳ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

گفت و گو با پزشک نظامی عراق

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۹ آذر ۱۴۰۱، ۰۳:۴۳ ب.ظ

 

برای درمان از اردوگاه به بیمارستان شهر موصل اعزام شدم. همیشه از همان دم در اردوگاه، دست مریض را با دست بند فلزی و چشم مریض را با چشم بندهای مخصوص می‌بستند. بعد او را می‌بردند داخل ماشین‌های مخصوص. همراه با یک یا دو سرباز که همیشه سربازها نه فارسی بلد بودند نه انگلیسی او را به بیمارستان منتقل می کردند.

 به همین خاطر همیشه در بیمارستان برای ترجمه حرف هایمان مشکل داشتیم. در بیمارستان نظامی موصل در داخل اتاق، پزشک متخصص می خواست معاینه‌ام کند؛ اما سرباز عراقی بلد نبود که برایش ترجمه کند. کمی انگلیسی بلد بودم شاید بهتر از عربی، از پزشک معالج که یک سرلشکر بود خواستم دست و چشم مرا باز کند تا خودم دردم را برایش توضیح بدهم. تعجب کرد از این که دید می توانم انگلیسی صحبت کنم.

 بلافاصله به سرباز دستور داد چشم و دست مرا باز کرد و بعد به او گفت: برو بیرون!

 سرباز رفت بیرون و در اتاق را بست. از من شرح مریضی را خواست. به هر زحمتی بود با تلفیقی از انگلیسی و عربی به خوبی برایش توضیح دادم و او نسخه را نوشت.

در پایان پرسید از کجا انگلیسی یاد گرفتی، گفتم کمی در ایران؛ اما در اسارت کاملش کردم. گفت چرا به عراق حمله کردید؟ اسیر شدید؟ کمی سکوت کردم و سرم را به پایین گرفتم حرفی نزدم. سؤالش را تکرار کرد. باز هم به هر زحمتی بود به انگلیسی و عربی به او فهماندم که من نزدیک اهواز اسیر شدم. آن وقت به نظر شما ما به کشور شما حمله کردیم؟! گفت نه شما دروغ می‌گویید. گفتم پس در حمله به ایران شرکت نداشتید!

 از آن جایی که طلبه بودم و وظیفه دفاع از جمهوری اسلامی را داشتم و البته زمینه را هم کمی مناسب دیدم، با توکل به خدا لبخندی زدم و گفتم من اسیر هستم با لطف و بزرگواری شما که نشان می دهید آدم بزرگی هستید در اینجا چشم و دست من باز شد، ولی حرف‌های من سرم را به باد می‌دهد!

 هنوز حرف من تمام نشده لبخندی زد، مثل این که تعریف من ملایمش کرده بود. پرسید اول بگو چه کاره هستی؟ گفتم راننده شهرداری. چند بار سری تکان داد و گفت بگو نترس. گفتم ده‌ها تانک و نفربر سوخته شما در نزدیکی‌های اهواز، شوش، بستان، سوسنگرد هستند و من در شلمچه اسیر شدم این شهرها و مناطق در نقشه جغرافی ایران هستند. چرا شما می‌گویید من دروغ می‌گویم. سکوت کرد و سرش را به پایین گرفت. چندین بار اظهار تأسف کرد؛ اما چیزی نگفت. هدفش را متوجه نشدم. انگار نشان می‌داد تا آن وقت از تمام حقیقت بی‌اطلاع بود. اما دیگر اجازه نداد حرفی بزنم. بلند شد در را باز کرد و سرباز آمد دوباره چشم و دست مرا بست و روانه اردوگاه شدم. فکر کردم شاید تأسفش برای این همه خسارتی بود که صدام به عراق وارد کرده است.

به روایت روحانی آزاده حجت الاسلام والمسلمین سید احمد رسولی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مجید خانم!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۹ آذر ۱۴۰۱، ۰۳:۲۷ ب.ظ

پروژه های ساختمانی نیمه کاره در تهران

 

چهارم پنجم دبستان بودم که پدر منتقل شد به سقز. شهری زیبا؛ اما غریب و نا آشنا با مردمانی که اغلب زبانشان با ما فرق می کرد و من چیزی از حرف هایشان سر در نمی آوردم. فکر و ذکرم پیش شهر و دیار خودمان بود و همکلاسی های هم زبانی که حالا از آنها دور افتاده بودم.

حجت فقط یک سال از من کوچک تر بود. هر صبح از خانه بیرون می زدیم و اول می رفتیم اداره بابا که در نزدیکی مدرسه قرار داشت. به سرباز دم در می گفتیم او را صدا بزند. بابا می آمد و یک شکوپارس به من می داد و مقداری هم پول به حجت و این می شد سهم تغذیه هر روز مدرسه مان.

با این که بچه خونگرمی بودم و به راحتی در جمع برای خودم جا باز کرده و با همه بُر می خوردم؛ اما در سقز گوشه گیر شده بودم. مدرسه که بودم دوست و رفیقی نداشتم و زنگ های تفریح را گوشه کلاس کز می کردم و با وسایل خودم سرگرم می شدم. منتظر می ماندم زمان بگذرد تا زود به خانه برگردم و با برادرها و خواهرهای خودم همصحبت و همبازی بشوم.

همه هشت برادر و خواهر، لحظه شماری می کردیم روزها پشت هم دیگر بگذرد و عید بشود که دوباره صبح زود راه بیافتیم و مسیری طولانی را با مینی بوس از سقز به سنندج برویم و از آن جا با یک مینی بوس دیگر خودمان را به قروه رسانده و تازه راهی روستایمان شویم. چیزی حدود یک صبح تا غروب توی راه بودیم؛ اما این راه طولانی و سرد و مکافات سوار و پیاده شدن و جا گرفتن روی صندلی مینی بوس و ... می ارزید برویم پیش پدر بزرگ که به او دادا می گفتیم و مادر بزرگ که ثریا ننه صدایش می زدیم و لبخند پر مهرشان را به جان بخریم و در آغوش گرمشان جا خوش کنیم. با بچه های عمه و عمو ... همبازی شویم و بدویم وسط دشت و درخت و گل و چمنزار و سیزده روز نوروز را خوش بگذرانیم. دادا طبق یک رسم قدیمی، همان روز اول عید گوسفندی را سر می برید و گوشتش را همه دور هم کباب می کردیم و می خوردیم. لحظات خوش با هم بودن و شادی و خنده و تفریح با هیچ قطعه ای از پازلهای زمان قابل تعویض نبود.

همه جا صحبت از جنگ بود؛ اما من از مفهوم این واژه چیزی سر در نمی آوردم. پدر هم که به جبهه می رفت زیاد موضوع را جدی نمی گرفتم. رفت و آمد در خانه ما زیاد بود. عمه، عمو و ... گاهی چند هفته را منزل ما بیتوته می کردند. مادر مهمان نواز بود و پذیرایی و احترامی که برای مهمان ها قائل بود باعث می شد حسابی به آنها خوش بگذرد. حضور مهمان ها باعث می شد دوباره بساط بازی و شادی پهن شود و جای خالی پدر زیاد محسوس نباشد.

پدر گاهی می نشست گوشه اتاق، مرا روی پای راستش می گرفت و حجت را روی پای چپش می نشاند. به خاطر همبازی بودن با پسرهای خانواده به خصوص حجت، اخلاق پسرانه پیدا کرده بودم و مثل پسرها پر جنب و جوش بودم. پدر می پرسید: کی دختره؟ جوابی نمی شنید و تا می گفت: کی پسره؟ من و حجت هر دو جواب می دادیم: من! من!

باورم شده بود که پسرم و اصلاً از این که به من دختر گفته شود ناراحت می شدم. گاهی حواسم نبود و موقعی که پدر می پرسید کی دختره؟ جواب مثبت می دادم. بعد که متوجه اشتباهم می شدم اشکم سرازیر می شد. می گفتم: من مجیدم!

بابا هم انگار قبول داشت که پسر هستم. اسمم را گذاشته بود مجید! مرا با همین اسم صدا می زد و ذوق زده جوابش را می دادم.

در روستا همسایه ای داشتیم که بعدها شهید شد. او خیلی با پدرم رفیق بود و این دو وقتی جبهه نبودند ساعات شبانه روزشان را با هم می گذراندند. یادم می آید یک بار گرگی به حیاط خانه آمده بود. دوست بابا مرا صدا زد تا از روی نردبان بالا رفته و خودم را به پشت بام برسانم.

سال ها بعد با همسرم علی به روستا رفته بودیم. سر مزار برادرم فاتحه ای خواندیم. داشتیم برمی گشتیم که یک نفر از پشت سر صدایم زد: مجید! مجید! برگشتم. برادر همسایه شهیدمان بود.

بنده خدا علی، هاج و واج نگاه می کرد. با تعجب پرسید: چرا به تو گفت مجید؟!

ماجرا را که شنید خنده اش گرفت.

................................................................................

راستش مشغول پاکسازی و تنطیم بعضی فایلهای لپتاپ بودم لا به لای یادداشتهای نیمه کاره ام چشمم به این متن خورد. این قدری یادم هست که خانمی از من خواسته بود شرح ماجرایی را برایش کتابت کنم. تا اینجایش را تعریف کرد و نوشتم و بعد خبری نشد. حالا این بنده خدا که بود و ماجرایش به کجا کشید اصلا یادم نمی آید. پیری هم بد دردی است دیگر!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دلهایی که از دست شما خون است!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۹ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۴۱ ق.ظ

photo_2022-11-06_09-16-04_mq4z.jpg

 

عباراتی که در تصویر می بینید حرف دل بچه های خون دل خورده انقلاب اسلامی است.

روی طلق حفاظ موتورش نوشته: "مسئولین محترم، این اوضاعی که توی کشور درست شده صدقه سر شما و بچه هاتونه.

به امام و شهدا و انقلاب که ظاهرا اعتقادی ندارید، لااقل برای حفظ صندلی خودتون به فکر مردم باشید."

 

"ما برای امام و انقلاب آمدیم ...

مسئولین خیال بد نکنند..."

واقعیت همین است که این برادر موتوری ما بیان داشت. موتور انقلاب اسلامی با فرهنگ ایثار و جهاد و شهادت و خدمت روشن است و کار می کند. اگر خللی در امور می بینید چوبی است که بعضی دوست نماهای منفعت طلب و یغماگر لای چرخ نظام گذاشته اند. جماعتی که میز خود را مساوری با نظام دانسته، صدای منتقدان دلسوز را خاموش می سازند و امروز با ندانم کاری و رفتارهای متناقض با گفتارشان و تبعیض خلاف داعیه عدالت شان، برای دشمن کوچه باز کرده اند؛ خرس خاله هایی هستند که به موازات بدخواهی دشمن و توطئه و هجمه اجانب، اعتبار و رویکرد حاکمیت دینی را در راستای مطامع خویش به انحراف کشانده اند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مقام معظم رهبری هم در صف معترضان است!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۸ آذر ۱۴۰۱، ۰۴:۴۴ ب.ظ

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم آذربایجان شرقی

 

من نمیدانم این آمارهای عجیب و غریب بعضی مسئولان و نهادها و بولتن ها دقیقا بر مبنای کدام فرآیند علمی و پژوهشی تهیه و بررسی و اعلام میشود. مثلا اینکه مسئولی در قامت ملی می آید و میگوید بررسی کرده ایم سه درصد یا سه دهم درصد جمعیت کشور جزو اغتشاشگران هستند محل سوال و تردید است؛ اما ادامه سخنانش که می گوید فی المثل هشتتاد و سه درصد مردم هم جزو معترضینند دیگر قابل باور نیست و دستشان را در آمار سازی رو می کند.

اصلا با سیر بررسی و آمار دهی مسئولان کاری ندارم که چه میزان بر پایه روشهای علمی است و اینکه اساسا تعریف این عزیزان از مردم و اعتراض چیست؛ اما نکته اینجاست که اگر این دوستان کمی دقت و شناخت از حقایق انسان و جامعه داشته باشند باید متوجه باشند که مگر کسی پیدا می شود که نسبت به امور جاری کشور –حالا هر کشوری که باشد- رضایت صد در صدی داشته باشد، چه برسد در جامعه ای دینی با اهداف و آرمانهایی جهانی و تمدن ساز و از قضا وجود مسئولانی بعضا ضعیف و بی اعتقاد؟

اگر مسئولان میخواهند آمارشان درست و قابل باور باشد باید بر این واقعیت صحه بگذارند که تقریبا صد در صد مردم کشور نسبت به بعضی امور اعتراض دارند. حتی مقام معظم رهبری نیز در بیانات خویش به رغم تأیید راهبرد و مسیر کلی و دستاوردهای معنوی و مادی چشمگیر انقلاب اسلامی اما نسبت به برخی امور از جمله بی عدالتی در آموزش، ضعف در صنعت خودرورسازی، عملکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی، اسراف، حقوقهای نجومی، توسعه منهای عدالت اجتماعی، شکاف طبقاتی، رفاه طلبی و رانت خواری و تجمل پرستی بعضی مسئولان و مواردی از این دست بارها اظهار گلایه و اعتراض داشته اند.

شکی نیست به طور تقریبی همه مردم ممکن است به امور جاری اعتراض و نقد جدی داشته باشند؛ اما مساله این است که چه میزان از این نقدها و اعتراضها درست و نافع و به حق یا از سر زیاده طلبی و خودخواهی است و اینکه روش بیان اعتراض در کدام چارچوب و ابزار قانونی و عقلایی تعریف و ارائه می شود؟

این که گفته شود بخشی از مردم معترض هستند هر چند با هدف جدا سازی و کوچک نمایی اغتشاشات باشد اما نشان دهنده عدم شناخت و قطع ارتباط با بدنه جامعه است. وظیفه اصلی مسئولان به جای آمارسازی های حجمی، استخراج گلایه ها و اعتراض ها و اولویت بندی برای حل مشکلات و رسیدگی به شکایتها و دردهایی است که در راستای منافع عموم و با نگاه به مشکلات اصلی خانواده ها مطرح می شود.

منتقد و معترض اصلی و جدی بعضی رویکردهای نظام، خود دلسوزان و معتقدین نظام هستند که از کژ روی ها و بد رفتاری ها و سوءمدیریت ها و سهل انگاری های برخی مسئولان و نورچشمی ها به ستوه آمده و از سر خیرخواهی و برای دفاع از حیثیت نظام اسلامی که خون آورد شهدای بی نام و نشان این مرز و بوم است، اصلاح رویه های غلط و توجه بیشتر به ولی نعمتان مملکت و رفع موانع رشد و عدالت را مطالبه می نمایند.

باور داریم هر جا بر خلاف ژست ها و ادعاهایمان از مسیر آموزه های دین و اهداف انقلاب خارج شدیم و تنبلی یا منفعت طلبی باندی و جناحی را بر تکلیف الهی و تمدنی خویش رجحان دادیم، مرتکب ظلم و مسبب ایجاد چالش و ضربه بر پیکر نظام اسلامی بوده و اعتماد مردم را تضعیف نموده ایم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

استالین انسان کبیر است یا حضرت علی؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۸ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۰۸ ق.ظ

Nima Yushij - Original.jpg

 

«از من می‌پرسند استالین انسان کبیر است یا حضرت علی (ع). هزار و چند سال گذشته است که بشریت به حضرت علی (ع) افتخار می کند. از استالین چند سال گذشته است، احمق ها نمی دانند تاریخ هم مثل انسان جوانی و پیری دارد، بگذار صد سال از استالین بگذرد.» و همچنین: «وقتی هزار سال از کسی خوب گفته شد، هرگز آن آدم در یک سال و یک ساعت از بین نمی‌رود. علی (ع) انسان کبیر است بعد از هزار سال باید دید آن که انسان کبیر اسم گرفته است بعد از دویست سال چه خواهد شد.»

(منبع: برگزیده آثار نیما به کوشش سیروس طاهباز، انتشارات بزرگ‌مهر).


من محب علی (ع) هستم

هر دانشمندی هر فهمیده‌ای هر فیلسوفی به هر عنوانی که اسلام را نشناخت و رفت زندگی را نشناخت و رفت.

لئون تولستوی چقدر میل داشت که قرآن را بیاموزد- در واقع لئون تولستوی با مفهومات چند قرن قبل از اسلام افکارش را برآورد کرد- من پیشوایان اسلام را احترام می‌گذارم، آن‌ها عملاً کسانی بوده‌اند. من نسبت به پیشوایان کنونی در شک و تردید هستم.

کسی که پیشوایان اسلام را مثل علی (ع) نشناخت پیشوایی را نشناخت. آن‌ها راست گفتند و راست عمل کردند.

یادداشتهای روزانه نیما یوشیج/ انتشارات مروارید به کوشش شراگیم یوشیج

 

از جمله اشعار نیما یوشیج در وصف مولا علی علیه السلام:


 

گفتی ثنای شاه ولایت نکرده‌ام
بیرون ز هر ستایش و حدّ ثنا علی‌ست
چونش ثنا کنم که ثنا کرده‌ی خداست
هر چند چون غلات نگویم: خدا علی‌ست
شاهان بسی به حوصله دارند مرتبت
لیکن چو نیک در نگری پادشاه علی‌ست
گر بگذری ز مرتبه‌ی کبریای حق
بر صدر دور زودگذر کبریا علی‌ست
بسیار حکم‌ها به خطامان رود، ولی
در حق آن که حکم رود بی‌خطا علی‌ست
گر بی‌خود و اگر بخود، اینم ثناش بس
در هر مقام بر لبم آوای یا علی‌ست

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دو امامی که دعایشان مستجاب نشد!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۷ آذر ۱۴۰۱، ۰۹:۵۴ ق.ظ

همه ائمه مستجاب الدعوة هستند. انسان کامل با وجودی که همه اجزایش متصل به خداست و واسطه فیض حق و بهانه لطف الهی است و شفیع عالم خلقت، اراده کند به غمزه چشمش آسمان ابری می شود و چشمه از دل سنگ سخت می جوشد و کویر سبزه زار می شود و محتضر شفا می یابد و شرّ و بلا به خیر و برکت بدل می شود و کرامت نامش حلّال مشکلات است چه برسد که خود دست دعا به سجاده عنایت حق بیاویزد و ...

تاریخ اسلام مشحون از ثبت صدها کرامت و اعجاز و عظمت خاندان عترت است که ولایت در تکوین را صورت مجسّم بخشیده و فراتر از خرق عادات، نور حقانیت آل الله را در بستر دگرگونی زمین و زمان و ترجمان انسانی آیه کُن فیکون تجلی داده؛ ولی

تنها یک بار این اتفاق افتاد که دعای دو امام اجابت نشد.

روزهای آخری که مادر در بستر بیماری، شمایل عروج و وصال به خود گرفته بود و هوای رفتن داشت، حسن و حسین بر مزار جدّ بزرگوارشان پناه برده  و درگاه خدا را آستان تضرّع و حاجت خویش و فرصت استجابت دعا برای شفای مادر جوانشان قرار دادند که اجابت نشد.

این سوی تر، مادر؛ اما - که آه دل سوخته اش هفت آسمان خدا را به رعشه می اندازد، که حجة الله علی الحجج است، که مرکز ثقل عصمت و مادر امامت است- دست به دعا بلند نموده و خسته از خلق، لقاء حق را طلب می کند و عزم سفر دارد. او مادرِ پدر نیز هست. قلب زخمی و دل گرفته اش شفای خود را در دیدار او می جوید.

رسول الله هم منتظر است. دستان مبارکش را از خاک آسمانی درگاه بهشت بیرون آورده تا امانتش را از علی تحویل بگیرد.

علی عدل و امانت، دارد قالب تهی می کند. او شرمسار جراحتی است که رخسار ودیعه رسول الله را نیلگون ساخته. امشب علی جان می دهد. او نه در سحرگاه مسجد کوفه که 25 سال قبل در شب ناتمام غسل معشوقه اش، در بیت نورانی اش که غزل سرای ملائک و معراج جبرائیل امین بود به شهادت رسید.

در کل تاریخ یک بار این اتفاق افتاد که دعای دو امام مستجاب نشد.

در طول تاریخ یک بار هم این اتفاق افتاد امام معصوم حرفی به دیگران بزند که خودش به آن عمل نکند. نه آن که نخواهد، که نتواند عمل کند.

نیمه های شب به یتیمان فاطمه سپرد در فراق مادر آهسته تر مویه کنند، صدا از خانه بیرون نرود. تا هنگام غسل، که ناگاه دست علی به برجستگی های بازوی کبود فاطمه خورد و بغض فروخفته اش ترک برداشت؛ دیگر کسی جلودار هق هق گریه های مولا نبود....

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برو به گاو بازی ات برس!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۱، ۰۹:۴۲ ب.ظ

تیم ملی مراکش صعودش را با پرچم فلسطین جشن گرفت + فیلم

 

از کشور اسپانیا خوشم می آید. تاریخچه ای مجسم از سیر اسلام در بستر فرهنگ غرب است، آینه عبرت تقابل مکاتب مادی و معنوی، انسان و آسمان، پیروزی غریزه بر فطرت در شوره زار غفلت و حیوانیت.

از اسپانیا خوشم می آید، در نشریات نظامی شان بارها نگرش دفاعی ایران اسلامی را ستوده اند و از پیشرفتهای رزمی و صنایع نظامی ما به نیکی یاد کرده اند.

اسپانیا اما در دامن تمدن غرب و در مقابل نگاه مدعیان آزادی و حقوق بشر و حقوق حیوانات و حشر و نشر با جانوران، توحشی در گاو بازی های خود به نمایش می گذارد که بخشی از پوچی و تهی مغزی تمدن پوشالی غرب را به اثبات می رساند.

از دولت مراکش خوشم نمی آید. برداشت غلط از وابستگی به مدعیان خادمی حرمین شریفین، دفاع کورکورانه آنان از آل خبیث سعود و قطع رابطه یکجانبه سیاسی با جمهوری اسلامی ...

اما در مسابقه امشب حامی تیم مراکش بودم تنها نماینده کشورهای اسلامی و آفریقایی. بازیکنان نجیب و سلحشوری که در بردهایشان پرچم فلسطین مظلوم را مقابل دوربینهای بین الملل به اهتزاز درآوردند و باعث تقویت جبهه مقاومت شدند.

دلم می خواست مراکش برنده میدان باشد. توپ و میدان در اختیار اسپانیا بود اما خونسردی و اعتماد به نفس بازیکنان مراکش که تک حملاتشان هم بدون اضطراب و آشفتگی و با اتحاد و برنامه بود مسابقه زیبایی را به یادگار گذاشت و آنان را به بردی حلال رساند. به هر حال دفاع هم بخشی از فوتبال است به خصوص اگر حساب شده و مقتدرانه باشد.

مراکش با درخشش همه بازیکنان به ویژه دروازه بان پنالتی گیرش توانست بعد از تساوی در 130 دقیقه بازی به پیروزی رسیده و به جمع هشت تیم برتر جهان بپیوندد.

راستی اسپانیایی ها با لباس دوم خود به بازی آمدند والبته معتقد بودند که این رنگ، برایشان خوش یمن و باعث شانس و مبارک است! در حالیکه دنیا محل تغییر و ناپایداری و چرخش است؛ جز خدا و آنچه که به خدا گره میخورد هیچ عنصری مستدام و ابدی نخواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برتر از گوهر!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۱، ۰۴:۴۷ ب.ظ

photo_2022-12-06_15-35-50_xxsv.jpg

 

سرکار خانم شهین پوراحمد از آن دست هنرمندان خوش ذوق و موفق و گمنامی است که در آینده ای نه چندان دور نامش در کنار بانوان هنرمند شاخص این مرز و بوم چون پروین اعتصامی و... خواهد درخشید  و امضای یادگاری اش، مُهر افتخار دفتر نقاشی روزگار قرار خواهد گرفت.

جالب است بدانیم این خواهر هنرمند ما بدون حضور در دوره های آموزشی و بدون استاد، صرفا بر اساس شهامت و استعداد فردی خود چنین آثار زیبایی را طراحی و خلق می کند.

مدتی قبل برای تولد پسرم تنها هدیه مبتکرانه ای که به ذهنم رسید قاب طراحی چهره او بود که به همت قلم زیبای خانم پوراحمد، جان گرفت و تابلوی کوچک و چشم نواز آن زینت بخش خانه محبت و گرمای کلبه مودّتمان قرار شد.

دیروز مطلع شدم کانال مجازی ایشان در پیام رسان ایتا هم فعال شده که حیفم آمد دوستان وبلاگی از آن مطلع نباشند.

برای بازدید از آثار این هنرمند خلّاق و سربلند و سفارش اثر به این نشانی در ایتا مراجعه کنید:

Art_shiina@

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درباره این سه خبر مرگ آور!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۱، ۰۱:۱۰ ب.ظ

 

در صفحات حوادث رسانه ها این  روزها سه خبر تلخ بیشتر جلب نظر می کند.

پیرمردی 84 ساله در کرج که همسری میانسال اختیار کرده و خواهرزاده او را نیز  به فرزند خواندگی پذیرفته بود وقتی از محبت و توجه همسرش ناامید شد و احساس کرد او کودکی که فرزند خوانده شان  است را بیشتر دوست دارد، نیمه شبی چاقو به دست گرفت و هر دو را به قتل رساند! و بعد خودش را تسلیم قانون کرد.

مرد 25 ساله ای در مشهد بعد از تماشای چند فیلم کوتاه مستهجن در گوشی همراه رفیقش بر اثر تحریک قوای جنسی، دختر بچه ای سه ساله را برای تجاوز به خانه برد و وقتی فریادهای او را شنید گلویش را فشرد و به قتل رساند!

زهرا جلیلیان دانشجوی دکترای برق دانشگاه تهران وقتی اعمال نفوذ استاد را برای درج نام فردی دیگر کنار نام خود ذیل مقاله پژوهشی اش دید که خودش برای انتشار در نشریه ای علمی و معتبر جهانی تهیه کرده بود اقدام به خودکشی نمود!

میتوانیم برای هر سه این اتفاق و وقایع مشابهی که هر روز درگوشه و کنار کشور رخ میدهد مخرج مشترکی بگیریم؟

آن پیرمرد 84 ساله که پایش لب گور است اگر خدا را در نظر داشت میتوانست رفتار غلط همسرش را نادیده بگیرد و صبر پیشه کند. لااقل از خدا حیا میکرد و طلاق میگرفت. دستکم با آن بچه بیگناه کاری نداشت. همسرش چطور؟ او هم اگر خدا را در نظر میگرفت از کم محلی به مرد خانه هر چند پیر و فرتوت باشد غفلت نمیکرد.

مرد 25 ساله اگر از خدا میترسید فیلم مستهجن نگاه نمیکرد. به همان میزان که فیلم مستهجن در جامعه به وفور قابل دسترس است دسترسی مشروع به جنس مخالف هم کار دشواری نیست. فکر تجاوز آنهم به یک کودک سه ساله و سپس قتل او تنها از ذهن بیمار و روح پریشان و دل آلوده به شهوت سر می زند. وجودی که دیگر از یاد خدا تهی شده در تسخیر شیطان است.

بعضی استادان دانشگاه خیلی چندش آور هستند. خودشان را عقل کل و صاحب نظر و در طبقه خدا میدانند. فساد اخلاقی یا فکری و اعتقادی یا انظباطی بعضی اساتید دانشگاه در سایه سکوت نهادهای ذی ربط واقعا عذاب آور است. آن دختر دانشجو اگر خدا را در نظر داشت بابت این ظلم به او پناه میبرد یا شکایت میکرد. خودکشی در هیچ فرضی از نظر عقل و شرع قابل تایید نیست. استاد دانشگاه هم اگر حیا داشت و از خدا میترسید به حقوق معنوی دانشجویش تعرض نمیکرد. مسئولان نظارتی و فرهنگی و آموزشی هم اگر خدا را در نظر بگیرند و بدانند روزی باید در پیشگاهش بابت کرده ها و نکرده های خود پاسخگو باشند فرصت تصدی امور و تکیه بر تخت قدرت و جاه را مغتنم شمرده و در ترویج احکام و معارف حق و گسترش معنویات و نظارت بر حیطه های تحت سیطره، دقت و دلسوزی بیشتری نشان می دهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هتل کارتن!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۲۷ ق.ظ

photo_2022-12-06_09-12-31_m7o4.jpg

 

جناب شهردار! برای شما سوال پیش نیامده چرا افراد بی پناه و کارتن خواب، خودشان به مددسراها یا همان گرم خانه ها رجوع نمی کنند و لازم است از شهروندان تقاضا کنید برای معرفی آنها با شهرداری تماس بگیرند؟

چرا یک نفر حاضر است سرمای شبانه و تنهایی و خطر را در کوچه و خیابان به گرما و امنیت و غذای گرم مددسراها ترجیح بدهد؟

یک علتش این است که مددجویان یا همان کارتن خوابها در بدو ورود به مددسرا مجبور هستند برای رعایت بهداشت، اول بروند حمام و دوش بگیرند. تا اینجایش که خیلی خوب است؛ اما بندگان خدا حوله ای برای خشک کردن خود دریافت نمی کنند و باید با تن خیس، دوباره همان لباس چرکین را پوشیده و بعضا با عبور از محوطه ای باز و سرد به سالن اسکان منتقل شوند که لحظاتی عذاب آور را برایشان رقم می زند و عطای گرمخانه را به لقایش می بخشند و همان کارتن خوابی را بهتر می دانند. در این خصوص در ادوار مختلف بارها گزارشاتی در رسانه ها منتشر شد اما تأثیری در رفتار ماموران محترم گشتهای اجتماعی شهرداری و نحوه خدمات دهی به افراد بی سرپناه ایجاد نگردید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرچم هیأتهای مذهبی بابل بالاست!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۴ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۳۱ ب.ظ

photo_2022-12-05_18-27-19_bycj.jpg

 

و من یعظّم شعائر الله فانّها من تقوی القلوب، نقشه راه تبلیغی کتاب خدا در اهتزاز بیرق حقیقت و تقویت فکری و معنوی جبهه فرهنگی اسلام است که در چارچوب وذکّرهم ایام الله، انتقال پیام سعادت و اشاعه باور هدایت و پویش طریقت حق را بر علمداران مکتب وحی، بایسته و لازم شمرده است.

خدمات متقابل انقلاب اسلامی و هیئات مذهبی قابل شماره نیست. به فرموده پیر میکده جماران، محرّم و صفر و محافل اشک و روضه است که جان مایه نهضت مکرر عاشورا در آخرالزمان حاکمیت پوشالی تمدن غرب قرار گرفته و انقلاب جهانی اسلام را در بهمن 57 برای زمینه سازی ظهور منجی بشریت و احیای اندیشه ظلم ستیزی و تحقق حیات انسانی و الهی جوامع، رقم زده است و کیست که نداند انقلاب برآمده از مجالس روضه و معارف عاشورایی فقه حسینی، خود یاریگر درخت تناور هیئات مذهبی و مقوّم مجالس معرفتی توسل و ذکر و استعانت از سفینةالنجاة عالم مادی و مصباح الهداء ظلمات حیرانی تا سرمنزل رستگاری و جاودانگی بوده است؟

به رغم برخی نقدها و تبصره ها هنوز هم باید افتخار کرد که ذات نورانی برگرفته از عقیق سرخ جهاد و شهادت نظام اسلامی، جبهه الحاد و التقاط و طاغوت را در نشیب تقابل با ریشه های قرآنی و عاشورایی انقلاب به رسوایی کشانده و ماهیت پلید جریانهای فاسد را در مصاف با اصالت حاکمیت الله برملا ساخته است.

نظام دیوان سالاری کشور بی عیب و نقص نیست. اساس فریضه امر به معروف و نهی از منکر و تأکید رهبری انقلاب بر ضرورت مطالبه گری و عدالتخواهی، رسالتی است که بستر سلامت نظام و صیانت از حقوق ملت و نسخه اصلاح کژی ها را ترسیم می نماید؛ اما بی شک، نظام ولایی اسلام که خون آورد هزاران لاله گلگون کفن و بی نام و نشان مُلک امام زمان است، با هیاهوی پوچ جماعتی فریب خورده و عناصری هرز و هیز و میوه های کرم خورده فضای مجازی قابل معامله و تغییر نیست.

هیأت های مذهبی که همواره بعنوان کارگاه انسان سازی و پایگاه تربیت نیروهای پیش رو در تمدن اسلامی، نقشی اساسی و سازنده در تأمین منابع انسانی و فکری و فرهنگی در همه چالش های ریز و درشت تاریخ پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی از مصاف با گروهکهای مسلح و حضور در خطوط مقدم جنگ تحمیلی تا فرو نشاندن فتنه ها و درخشش در جبهه بین المللی اسلام و دفاع از حرم آل الله و... داشته اند در آوردگاه ستیز با شبهات اغواگر جریان معاند و غوغا سالاری پیاده نظام تراوای مجازی نیز پای عهد خویش با پیام زینبی قافله مستدام نینوا ایستاده و حضور حماسی سپاه توحید را در لبیک به هل من ناصر امام عشق و دلدادگی، جلوه ای دوباره می بخشند.

چهارشنبه، ساعت 18:30 حرکت عظیم هیأت های مذهبی بابل متشکل از خیل جوانان مکتب فاطمی و مدافعان حریم ولایت و جان نثاران حرم قدسی اسلام انقلابی در شب شهادت بانوی ممتاز عالم خلقت و آموزگار آئین نجابت و قداست و آزادگی زنان مردآفرین و حیات بخش و انسان ساز، از آستان امامزاده قاسم تا دانشگاه صنعتی نوشیروانی که مصلای آن قدمگاه 1750 شهید خطه دارالمومنین است، شکوه ماندگار نسل بیداری و ایمان و حماسه و ایثار و بصیرت را در کتاب عزت و سرافرازی و افتخار دیار عالمان و شهدا و نخبگان و فرهیختگان ثبت و ضبط می نماید.

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از افلاطون و ارسطو تا قالیباف و علی کریمی!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۴ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۰۲ ق.ظ

تفکر چیست؟| کاردرمانی در شرق تهران| کاردرمانی در غرب تهران| کلینیک تخصصی  دکتر صابر

 

اصل وجود حاکمیت، یک ضرورت عقلی است که درهمه تاریخ در همه اقوام و ادوار مورد توافق جوامع بشری قرار داشته و بی نظمی و بی قانونی ناشی از فقدان حاکمیت کار را به شکل گیری این دریافت عقلایی رسانده که "قانون بد، بهتر از بی قانونی است."

ظلم و زیاده خواهی و کژ روی اغلب حکومتها که باور تلازم بین قدرت و فساد را رقم زده، اندیشمندان را به چاره جویی واداشت و هر یک از زاویه نگاه فلسفی یا اعتقادی خود به تبیین آرمان شهر و مدینه فاضله پرداخته اند.

وجه مشترک همه نگرشهای مرتبط با ساماندهی جوامع و تحقق حاکمیت مطلوب، -از جمهوری افلاطون تا شعبه های ماتریالیستی فلسفه سیاسی در قالب سوسیالیسم و کاپیتالیسم، از ارسطو و فلاسفه یونان باستان تا مارکس و پوپر و انقلاب بالنده خمینی کبیر واصل مترقی ولایت فقیه و مردمسالاری دینی و ...- لزوم پیشتازی و حکمرانی فرهیختگان و فضلا و عالمان سیاستمدار در عرصه اداره امور معنوی و مادی جوامع انسانی بوده است.

همه ایده های حاکمیتی و انقلاب ها وجنبش های مردمی –غیر از شورش ها و هرج و مرج گرایی-  به طور معمول با رهبری و هدایت صاحبان خرد و دانشمندان اعصار صورت می گرفته است.

در همین انقلاب اسلامی به رغم تنوع آرای سیاسی و فلسفی احزاب مبارز با شاه، اما محوریت کتاب و دانش، وجه مشترک همه مبارزان بود و مناظره های معروف رهبران گروههای سیاسی اسلامی یا التقاطی و الحادی که بعضا در سیمای جمهوری اسلامی در سالهای 58 و 59 پخش شده و در سالهای اخیر تبدیل به کتاب شده اند بر پایه تبیین ایدئولوژیک تئوری های حاکمیتی مکاتب بشری یا فرا بشری قرار داشته است.

اغلب مخالفان جمهوری اسلامی در صف اپوزیسیون هم تلاش نموده اند بر مبنای خرد و فلسفه و استدلال علمی برای خود وجهه ای کسب نموده و سیطره اندیشه سیاسی خود را با اثبات توان علمی و قدرت فکری خویش محقق سازند.

در سالهای اخیر اما شاهد افول جریانهای فکری در پیشبرد اهداف سیاسی هستیم.

سال 88 میدان داری امثال مخملباف و اکبر گنجی ها در جبهه اپوزیسیون نشان داد که دست حریف از تقابل فکری و علمی با نظام اسلامی تهی است و قطعا جز تکاپو در محدوده شورش و براندازی، یارای شکل دهی به نظام  پیراسته و مطلوب سیاسی را نخواهند داشت.

از این سو نیز البته در فراق مطهری ها و بهشتی ها و مفتح ها و هاشمی نژادها و... شاهد رشد روحانیون بزرگواری بوده ایم که جز در سطح منبر و خطابه و نهایتا اداره امور اجرایی، سخنی نو و اندیشمندانه  برای برون رفت از چالش ها و حل مشکلات فکری جامعه به خصوص نسل جوان در چنته نداشته اند. سطح تراوشات ذهنی و کلامی بزرگوارانی چون سید احمد خاتمی و کاظم صدیقی و حاج علی اکبری را با عمق علمی و راهبردی مباحث شهید مطهری و بهشتی و ... مقایسه کنید. اندیشمند کسی است که تفکراتش بعد از دهها سال نیز راهگشای جامعه و نسخه هدایت و رشد مردم باشد.

با مرور زمان اما تریبونهای نظام را گاه در اختیار کسانی دیده ایم که نهایت توانشان مدیریت جهادی است و ابدا از عمق سواد و دانش و بضاعت فکری برخوردار نبوده ولی همواره تلاش دارند به منظور حفظ موقعیت سیاسی و امتیازگیری از شرایط موجود و بقای در بازی قدرت، ایده و حرفی نو و دهان پر کن اما سطحی و فاقد مبانی علمی و فلسفی را در ادبیات سیاسی کشور رایج نموده، چند صباحی نگاهها را به خود معطوف سازند و به قیمت ایجاد شبهات فکری در جامعه که ریشه در ناپختگی و جامع الاطراف نبودن تئوریهای ماستی آنان دارد جای پایی برای خود در حیطه راهبری نظام پیدا نمایند.

از دوگانه سازی مضحک و آسیب زای بین عدالت و ولایت که برخلاف نص کلام رهبری در مشروع دانستن جایگاه همه مسئولان به شرط التزام به عدالت است، ممنوع دانستن بی قید و شرط نهی از منکر مصداقی که برخلاف صریح آموزه های دین و اصل امر به معروف و نهی از منکر است تا واژه سازی های ژورنالیستی با عنوان نو اصولگرایی که در نهایت به انتقام جویی از رقبای اصولگرا و سوپر انقلابی و ضدانقلابی و خوارج خوانی عدالت طلبان و پرونده سازی برای منقدین هلدینگ یاس و سیسمونی گیت و ... ختم گردید و در این روزها در پوستینی تازه با ادعای موهوم و فاقد فرضیه و مبنای "حاکمیت نو" گراییده است سطح راهبردی جریانهای سیاسی را در حد فعالان فیک مجازی و پادوهای بولتن نویس باندهای قدرت و ثروت کاهش داد و منجر به سردرگمی جامعه گردید.

درد آن جاست که گردانهای سایبری که به شکل سازمانی از بیت المال مسلمین جهت تقابل با تهاجم فرهنگی و اعتقادی دشمن ارتزاق می کنند مکلف به پوشش رسانه ای گسترده شبهه آفرینی مسئولان در سطح فضای مجازی و منکوب سازی حرکتهای عدالتخواهانه در پوشش دفاع بد و غلط از نظام و ولایت شدند. به نفع نظام اسلامی است که عَلَم عدالتخواهی و مطالبه گری در دست معتقدین به نظام باشد ولو از قالیباف و لاریجانی دل خوشی نداشته باشند، تا اینکه در اختیار معاندان ضد دین و انقلاب قرار بگیرد.

عدم تشخیص اولویتها توسط این حلقه های باج خواه اداری نظام و توجیه گران وضع وجود که اساس آموزه های دین را در مجرای تایید صلاحیت اقتدار خود و قبیله های سیاسی خود کانالیزه نموده و نظام اسلامی را به پایه های میز خویش گره زده اند و مبانی اخلاقی و عدالتخواهانه دین و آرمانهای سرخ و جهانی شهدا را دست و پا گیر دانسته و به انحای مختلف درصدد ایجاد تحریف در شعائر و اهداف انقلاب و داعیه مصلحت بینی های منفعت طلبانه در راستای بهره برداری بیشتر طایفه خودنظام پندار برآمده اند، جامعه جوان امروز را دچار تردیدهای بسیاری نموده و تناقض در اجرای عدالت اعم از وجوه اجتماعی یا قضایی آن باعث رویگردانی لایه هایی از اجتماع نسبت به اصل حاکمیت دینی گردیده است.

به همان میزان که محوریت لمپن های بی سوادی چون علی کریمی و سام رجبی و... میتواند جریان ضدانقلاب را به ورطه نابودی و ورشکستگی و گسست بکشاند، محوریت عناصر غیر متفکر و فاقد دانشی چون قالیباف که تلاش دارند در قامتی فراتر از ظرفیت خود ظاهر شوند نیز ممکن است منجر به توقف حرکت انقلاب اسلامی از مسیر جهان شمول تمدن سازی و اشاعه سطحی نگری و تبدیل حاکمیت دینی به شمایلی صوری و شعاری و درون مایه تهی از فحوای قرآنی و علوی گردد.

جریان سازی و پویندگی و حیات هر خط و منش فکری در همه حوزه های سیاست و اقتصاد و فرهنگ و... تنها با میدان داری فضلا و اندیشمندان و خردورزان جامع نگر و دوراندیش معنا و تأثیر پیدا خواهد کرد.

بازگشت به اهداف اصلی انقلاب اسلامی مستضعفان، راه برون رفت از وضع موجود -که ماحصل تناقضات گفتاری و عملی مسئولان و نورچشمی هاست- و جلب اعتماد بدنه نجیب مردمی خواهد بود، که البته بازخوانی این مبانی و طرح نقشه عملیاتی آرمانهای جهانی خمینی کبیر و منظومه نجات بخش تفکر و گفتمان رهبری تنها از رهگذر بحث و بررسی و مداقه صاحبان فضل و نخبگان خردمند و سالم و مستقل حوزه و دانشگاه دست یافتنی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به نام زن، به کام مرد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۱، ۰۸:۰۸ ب.ظ

photo_2022-10-27_06-47-58_f0e3.jpg

 

خانمی می گفت:

از دانشگاه که بیرون اومدم رفتم سراغ تاکسی. صندلی جلو که پر بود. صندلی عقب یه آقای جوونی نشسته بود. من که نشستم به راننده گفت: کرایه دو نفرو حساب کنید، خواهرمون راحت باشه.

زن، زندگی، آزادی رو مردایی معنی کردن که غیرت و شرف و ناموس حالیشون میشه نه اون بچه قرتیایی هرزی که شعار آزادی میدن و از سر و کول دختر مردم بالا میرن.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیا از جده ام حضرت زهرا هم نا امید شده اید؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۲:۱۲ ب.ظ

 

... من این حرفها را متوجه می شدم. تحمل این شرایط و این حرفها بسیار برایم سخت بود.

روزها گذشت تا اینکه یک روز با اشاره به مادرم گفتم: مرا رو به قبله بخوابان. دیگر از همه چیز خسته شده بودم. مدتی بود که سربار دیگران شده بودم.

با دلی شکسته، متوسل به مولا امیرالمومنین علیه السلام شدم. با گریه و با زبان بی زبانی به آقا عرض کردم: من خسته شده ام. یا شفای مرا از خدا بگیرید، یا از خدا بخواهید مرا از این دنیا ببرد.

با حالت عنابه و استغاثه خوابدیم. در عالم رویا دیدم، گوشه دیوار ترک برداشت و یک فرد نورانی سوار بر اسب وارد شد. ایشان چیزی شبیه نقاب بر صورت داشت.

با تعجب پرسیدم: شما چه کسی هستید؟

ایشان پرسید: شما چه کسی را خواسته بودی؟

گفتم: من مولا و سرورم حضرت علی بن ابی طالب امیرالمومنین علیه السلام را خواسته بودم.

گفت: من علی هستم.

رکاب اسبش را گرفتم و گفتم: شفای من را از خدا بگیرید. اگر خوب نمی شوم من را از دنیا ببرید. خسته شدم...

حضرت فرمود تو را شفا دادیم. اما باید به دیدار امام خمینی بروید.

به محض اینکه این کلام را شنیدم از خواب پریدم. تمام بدنم خیس عرق شده بود. نفس نفس می زدم.

فقط گریه می کردم. همه دور تخت من جمع شده بودند و می پرسیدند چی شده؟...

بعد از نیم ساعت متوجه شدند من خواب دیده ام. با چشم و ابرو عکس امام را نشان می دادم.1

++++++

آن روز وقتی در خدمت حضرت امام در قم بودیم، بحث پزشکان ایرانی و خارجی به میان آمد و بعد هم پدر ما گفت: همه آنها از درمان پسرم ناامید هستند.

حضرت امام مکثی کردند و فرمودند:

"خب از جده ام حضرت فاطمه زهرا هم ناامید شده اید؟ من قول می دهم که خوب شود. شما صبر کنید."

حضرت امام در این مدتی که با پدرم صحبت می کرد چایی را هم می زد. همین جور که چای را هم می زد، دقایقی هم بر آن دعا خواند. بعد استکان چای را از روی زمین برداشت و مقداری از آن را میل کرد. بعد با دست مبارکشان باقیمانده چای را به دهان غلامرضا نزدیک کرد و از او خواست چای بخورد.

غلامرضا نمی توانست چیزی بخورد. وقتی چای یا آب می خورد از اطراف دهانش به پایین می ریخت. آب دهانش و چای شُره می کرد و به پایین می ریخت.

حضرت امام دستمالی را از جیبش در آورد و لب های غلامرضا را تمیز  کرد. بعد به مادرم فرمودند: این قندها را بگیرید و همراهتان ببرید و بدهید به مریض های اسلام. اینها تبرک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست.

مادرم قندان قند را برداشت و در گوشه چادرش خالی کرد و با خودش آورد.

پدرم از حضرت امام تشکر کردند و گفتند: ما اینجا نیامده بودیم تا شما را اذیت کنیم. ما آمده بودیم تا غلامرضا شما را از نزدیک زیارت کند.

زمان زیادی طول کشید تا از محضر امام مرخص شدیم. شاید نیم ساعت تا چهل دقیقه.

موقع خداحافظی دوباره حضرت امام فرمودند: "بروید و توسل کنید به جده ام حضرت فاطمه زهرا سلام الله. من به شما قول می دهم بچه شما خوب شود."

بعد از دیدار با حضرت امام، ما از قم به تهران برگشتیم. غلامرضا در منزل پدرم دوران نقاهت را می گذراند.

چند روز بعد از آن دیدار، سیزده رجب سال 1358 یعنی سالروز تولد حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام بود.

من متأهل بودم و از پدر و مادرم جدا زندگی می کردم. مادرم به مغازه سر کوچه ما زنگ زد و از صاحب مغازه خواست محمد عالی را بگویید بیاید با من صحبت کند.

شاگرد مغازه دوان دوان آمد و به من گفت: محمدآقا! مادرتان تلفن کرده و با شما کار دارد.

ترسیدم. با خودم گفتم: نکند که غلامرضا...

سریع آمدم. گوشی تلفن را گرفتم و به مادرم سلام کردم.

مادر با یک هیجان خاصی گفت: محمد! پا شو بیا که غلامرضا به صحبت افتاده و دارد حرف میزند. بیا که داداشت شفا گرفته ....

فوری به خانه پدرم آمدم و دیدم غلامرضا پشت سر هم می گوید: علی علی علی.2

1- شهید غلامرضا عالی

2- محمد عالی، برادر شهید

کتاب شب چهلم/ ص 65- 75/ انتشارات شهید ابراهیم هادی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ونیز در قطر و فرصتهای مشابهی که هدر داده ایم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۱، ۰۳:۵۲ ب.ظ

بازاری شبیه به ونیز در دوحه قطر

 

مرکز خرید ویلاجیو دوحه قطر ٬ درسال ۲۰۰۶ توسط جاسم بن حامد افتتاح شد. در اوایل احداث قرار بود این پروژه برای ساخت یک مرکز ورزشی باشد، اما بعد از مدتی به یک مرکز خرید و سرگرمی تغییر کرد. این بازار پس از چند سال توانست شهرت زیادی پیدا کند و گردشگران زیادی را به خود جذب کند بطوری که در ایام جام جهانی روزانه بیش از ۵۰ هزار نفر از این مکان دیدن می‌کنند.

 

حالا این که یک فضای مصنوعی و البته جذاب است؛ اما ما در شهرهای مختلف کشور به خصوص مناظق شمالی مثل همین بابل خودمان رودخانه هایی طبیعی داریم که با همین عرض اما بسیار طولانی تر، از هسته مرکزی شهر عبور میکنند و به جای بهره برداری در راستای جذب گردشگر و رونق اقتصادی، تبدیل به کانالهای رو باز فاضلاب شده اند. از این فرصت ها و نعمتها زیاد داریم که قدرشان را نمی دانیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قهرمان این دور از مسابقات جام جهانی مشخص شد

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۵۵ ق.ظ

 

نه فقط واکنش بازیکنان تیم ملی مراکش که اتفاقات مکرری که در حاشیه بازی های جام جهانی رقم خورد البته با نگاه ویژه دولت قطر به تماشاگران فلسطینی باعث شد جلوه هایی زیبا از اتحاد بین المللی جهان اسلام برای مبارزه با اشغالگران قدس و نجات فلسطین عزیز در حافظه تاریخ ثبت و ضبط شود.

تعبیر زیبای سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان در این خصوص نیز قابل توجه است:

"زنگ های خطر برای رژیم صهیونیستی و حامیان آن به صدا درآمده است؛ بحران و بن بست سیاسی و امنیتی داخلی در اسرائیل، تسری مقاومت ضداشغالگری از غزه به کرانه غربی و سرزمینهای اشغالی ۱۹۴۸، جهانی شدن نفرت از رژیم اسرائیل که ابعادی از آن در حاشیه جام جهانی فوتبال در قطر دیده می‌شود، تصویب قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در معرفی روز تأسیس «اسرائیل» به روز «فاجعه و نکبت» و ... پیروز واقعی جام جهانی، ملت فلسطین و شکست خورده آن رژیم صهیونیستی است."

کاش رایزن های فرهنگی کشورمان در نقاط مختلف جوامع اسلامی با احساس مسئولیت بیشتر نسبت به تبلیغ نگاه مبارزاتی انقلاب اسلامی برای آزادی قدس شریف همتی مضاعف بگمارند.

کاش با نگاهی کلان و دوباره و از بیرون، یکبار دیگر مساله اول جهان اسلام فرصت اتحاد حکام کشورهای اسلامی برای یکپارچگی در مبارزه با صهیونیسم و رهایی قبله اول مسلمین محسوب شود. هنوز هم میتوان خیزشی عظیم و سراسری در جهان اسلام رقم زد که منتج به آزادی مردم قهرمان فلسطین و نابودی اسرائیل غاصب گردد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ته اقتدار قضایی در برخورد با گردن کلفتها!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۰۶:۱۱ ب.ظ

حمله دادستان کل کشور به مولوی عبدالحمید/ بنده امروز پای فیلتر کردن‌ها ایستادم و خیلی فحش خوردم

 

دادستان کل کشور در جلسه پرسش و پاسخ با طلاب در قم:

آن زمانی که حضرت آقا فرمودند شبیخون فرهنگیست، مسوولین فضا را رها کردند، آن زمان که فرمودند فضای مجازی، باز شاهد رهایی بودیم؛ در دولت قبل بزرگ‌ترین خیانت دولت قبل، همین سرپیچی از دستور آقاست. ما فریاد زدیم اما به نتیجه نرسیدیم چون تمام اختیارات به دست بنده نیست. بنده به عنوان دادستان کل، برای مسوولینی که مرتکب این تخلفات شدند، پرونده تشکیل دادم، ثبت هم شد ولی این که رسیدگی نشده، من نمی‌توانم علت این مسأله را عرض کنم!!

 

در مورد بورس هم با توجه به مسؤولیت بنده در شورای عالی بورس باید گفت که اگر عرض کنم که در این شورا چقدر فریاد زدم اما آنجا ترکیب شورای عالی بورس طوریست که اعضای بورس اکثریت هستند و بنده فقط یک رأی دارم و هشدار و تذکر دادم که این خیانت‌ها دارد انجام می‌شود و رونوشت آن پرونده‌های تخلفات را برای مقامات عالی هم ارسال کردم. منتهی شرایط کشور به گونه ایست که گاهی از اوقات اقتضا می‌کند ما دفع افسد به فاسد کنیم!!

 

حجت الاسلام والمسلمین منتظری اظهار کرد: امروز ما به لحاظ این که با دشمنان خارجی رو به رو هستیم که اینگونه جنگ‌های ترکیبی را برای ما تشکیل دادند، ناچاریم از بعضی مسائل فعلاً بر اساس مصالحی که بزرگان تشخیص می‌دهند، اغماض و چشم پوشی کنیم!!

 

وی خطاب به حوزویان گفت: در خصوص مساله بدحجابی فریاد بزنید و مطالبه کنید. در سخنرانی‌ها، در مقاله‌ها و در مصاحبه‌ها مطالبه کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اوکراینی های سوسول!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۰۳:۴۵ ب.ظ

ساعاتی پیش مشاور زلنسکی در سخنانی، تعداد کشته های نظامی اوکراین در جنگ سهمگین با روسیه را حدود 13000 نفر اعلام کرد.

جالب است که کشور ما صرفا در حوادث سالانه ناشی از تصادفات جاده ای چیزی حدود همین آمار تلفات را شاهد است. نه کسی اعتراضی می کند. نه صدایی از سازمانهای حقوق بشری بلند میشود. نه خودروسازها بابت قصورشان به دادگاه می روند، نه مسئولان ناراحتند نه معترضان و اغتشاشگران مطالبه ای در این خصوص دارند نه کسی دنبال استاندارد سازی و ارتقای کیفیت خودروها و راههای مواصلاتی است، نه هیچ کاندیدایی وعده اصلاح آن را می دهد نه حتی دشمنان نظام و نهادهای بین المللی از این حربه برای اثبات سوءمدیریت در نظام و فشار بر حاکمیت استفاده میکنند و...

یک جنگ بی سر و صدا در کشور ما جاری است. صدها نفر هر سال به خاک و خون کشیده می شوند. اراده ای هم برای حل و فصل آن و تنبیه متجاوزان به حقوق مردم دیده نمی شود. دشمن هم نیازی به آغاز جنگ نظامی و مرزی برای ایجاد تلفات نمی بیند. یا با طراحی دشمن یا با خیانت دوست، داریم نسل خودمان را منقرض میکنیم.

 

خودروهای بی کیفیت - 2

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خودتان را جای پدر و مادر روح الله بگذارید

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۴۳ ق.ظ

پدر شهید عجمیان بعد از شنیدن خبر شهادت فرزندش چه گفت؟ - خبرگزاری مهر |  اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency

 

از دیروز عصر خبری در گروههای مجازی منتشر شد با این مضمون که خانواده شهید سید روح الله عجمیان شکایت خود از قاتلان فرزندشان را پس گرفته و از آنها گذشت کرده اند.

بعضی هم البته این خبر را تکذیب نمودند. عده ای هم از خانواده شهید خواستند برای تنبّه سایر جنایت پیشگان از شکایت خود نسبت به قاتلان فرزندشان دست نکشند.

حالا این خبر صحیح است یا نه کاری ندارم. اینکه خانواده شهید مذکور بسیار نجیب و اهل دل و از سادات صاحب کرامت و گذشت هستند هم بماند. اینکه قطعا با توجه به تعدد متهمان پرونده، بستگان و واسطه هایشان از در و دیوار بر سر خانواده شهید ریخته تا از آنها رضایت بگیرند هم معمول و متداول و قابل پیش بینی و آزاردهنده است؛

اما

یک دقیقه از فیلم اعترافات یکی از قاتلان شهید در دادگاه، یادآور صحنه عاشورا بود که دل همه ما را ریش کرد. اینجا ببینید:

https://www.aparat.com/v/hOFYy

 

حالا خودتان را بگذارید جای پدر و مادری که باید ساعتها در دادگاه بنشینند یکی یکی قاتلان بیایند و هر یک از زاویه ای نقش خود در شهادت جوان رعنایشان را توصیف کند. شهیدی که با قتل صبر و با زجر و شکنجه جان داد. آدم از آهن هم که باشد تحمل شنیدن این سطح از قساوت همنوعانش را ندارد چه برسد به یک پدر و مادر که باید شرح شهادت فجیع جگرگوشه شان را از زبان انبوه قاتلان پست فطرت حیوان صفت گوش بدهند و ذره ذره آب شوند.

کاش تدبیری اندیشیده می شد پدر و مادر شهید از حضور در دادگاه و استماع این حجم درنده خویی قاتلان فرزندشان که میوه های کرم خورده فضای مجازی و حاصل اموال و خورد و خوراک حرام هستند، معاف می شدند.

این نکته را هم باید خاطرنشان کرد که قاتلان شهید عجمی نه بخاطر تسویه حساب یا انتقام شخصی که به نیابت از همه فواحش عالم به قتل یک بسیجی به عنوان نماد انقلاب اسلامی و عصاره فرهنگ دیانت و مذهب دست زدند. این پرونده اصلا یک ماجرای شخصی نیست که رسیدگی به آن نیاز به شاکی خصوصی داشته باشد. مدعی العموم موظف است در راستای ایجاد امنیت و دفاع از حقوق عامه در قبال اوباش مسلح و غیر مسلحی که هدفشان ایجاد رعب و مزاحمت و ناامنی در سطح جامعه است پیگیر اشد مجازات و قصاص و تنبیه مجرمان باشد؛ حتی اگر پدر و مادر بزرگوار شهید از سبعیت آنان گذشت نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از مواردی که مسئولان مساوی مردم هستند!!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۱ آذر ۱۴۰۱، ۰۹:۲۶ ق.ظ

نظارت قیمومتی بر اعمال اداری

 

مجلس هم شاکی شده است و حالا گارد گرفته که مسئولان شرکت مخابرات باید به بهارستان آمده و پاسخگوی مصوبه غیرقانونی خود باشند. شورای رقابت هم از شرکت مذکور به قوه قضاییه شکایت برده است.

خب ما هم که داریم پشت هم اعتراض می کنیم. الان دقیقا فرق مسئولان نهادهای نظارتی با ما چیست؟

حدود سه ماه است که با آغاز آشوبهای خیابانی و مشغول شدن فضای افکار عمومی، شرکت مخابرات بدون اعلام قبلی به طورناگهانی اقدام به افزایش آبونمان قبوض تلفن ثابت نموده است. نهادهای نظارتی هم صرفا در حد یک فعال رسانه ای اعلام موضع می کنند بی آنکه حرفها و ادعاهایشان ضمانت اجرایی داشته باشد. این اتفاقات آدم را یاد نقد گسترده مسئولان به کیفیت پایین خودروهای تولید داخل می اندازد که آخرش هم راه به جایی نبرد. آن وقت مسئولان انتظار دارند مردم به دلسوزی و تعهد و کارآمدی اهرم های قانونی برای دفاع از حقوق عامه اعتماد داشته باشند؟

از بدو شروع اغتشاشات اخیر که با چینش آرمانهای غیرمتعارفی چون کشف حجاب وآغوش رایگان و سلف مختلط باعث تحریف مطالبات اصلی جامعه گردید، استفاده ها و سوءاستفاده هایی از طرف نهادهای قانونی و غیرقانونی در حال انجام است که باعث شکل گیری تحلیل غلطی در بیان چرایی اهمال مسئولان برای کنترل اغتشاشات و احتمال میل ضمنی بعضی صاحبان قدرت به استمرار آشوبهایی با اهداف غیر واقعی و بی ارتباط با نیازهای مردم گردیده است.

افزایش یکباره هزینه های تلفن ثابت فقط یک نمونه از وقایعی است که در سایه هیاهوی اغتشاشات اخیر صورت گرفت. افزایش قیمت ارز، اجرای طرح صیانت، گرانی برخی اقلام پروتئینی و خودرو و...، افزایش تخلفات ساخت و ساز و زمین خواری و جنگل خواری و... از دیگر مواردی است که در پرتو غفلت افکار عمومی در حال اوج گیری است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا