کری خوانی بین شهر بزرگ بابل و ساری، از دیرباز در جریان بوده و به
مثال کل کل طرفداران آبی و قرمز، هیچ گاه تمامی نخواهد داشت. این رقابت می تواند
هم یک فرصت تلقی شود و هم یک تهدید.
رقابت سالم برای ارائه خدمت بیشتر به مردم، فارغ از نام هر شهر و
دیار، حرکتی سازنده و بستری نیک برای پیشرفت جامعه خواهد بود. چه بابل پیشرفت کند
و چه ساری، مفهومش اعتلای سرزمین مقدس اسلامی مان بوده و افتخاری برای ایران عزیز
محسوب خواهد شد. بابل و ساری و دیگر
مرزبندی های این چنینی، ساخته دست بشر بوده و اعتبار چندانی ندارد. هر خدمتی که به
مردم ساری یا به بابل یا به شرق و غرب این کشور صورت بگیرد، ارزشمند و قابل تقدیر
و در راستای اهداف انقلاب اسلامی تلقی می شود.
اما آن چه که گاه فقط می توان به عنوان یک آسیب از آن نام برد، دو اثر
سوء از این نوع رقابت های منطقه ای است. یک آسیب این بحث، تشدید کدورت بین مردم
مهربان دو شهری است که اساساً از نظر فرهنگ و دیگر صفات معنوی و مادی، تفاوت
محسوسی با هم نداشته و بر مبنای شعائر دینی و انسانی، برادر هم محسوب می شوند.
آسیب دوم، مربوط به تأثیر و تأثرات سطحی و شعاری مسئولان دو شهر به
جای ارائه خدمات مبنایی و زیرساختی است.
با تمام احترامی که برای برادر عزیزمان جناب آقای عبوری شهردار مرکز
فعلی استان، قائلم اصرار ایشان بر ارائه یک چهره فراگیر و قهرمان سازی از خود
متأسفانه او را به ورطه عمیق و مواج شعارزدگی و غوغاسالاری افکنده است. تأکید این
برادرمان بر تقویت کش مکش های بی فایده اما هزینه بردار بین دو شهر بابل و ساری،
با تحریک احساسات ناسیونالیستی برخی شهروندان، گاه مصداق بحران آفرینی بوده و می
تواند مقدمه تنش های ضدامنیتی تلقی شود.
جالب آن که مرور زمان به اذعان بسیاری از اهالی محترم شهرستان ساری،
نشان داد که غالب اقدامات انجام گرفته در این شهر، صرفاً روبنایی بوده و ثمراتی
سطحی، بصری و تبلیغاتی داشته است.
نگرانی آن جاست که برخی مسئولان مرتبط با امور خدماتی شهر بابل، مقهور
این جنجال آفرینی ها شده و با انفعال حاصل از تبلیغات کاذب و فشار روانی ناشی از فریب
خوردگی معدودی از شهروندان بابلی، درصدد اقدامی عاجل برای اثبات وجود! خود گردیده
اند. بروز این رویکرد، گاه مسئولان بابلی را نیز به ورطه بی اثر شعارزدگی و
اقدامات روبنایی و بالتبع، غفلت از برنامه های زیرساختی کشانده است.
بارها ثابت شده است که بعضی از مسئولان بابلی برای آن که نشان بدهند
چیزی از رقیب جنجالی خود کم ندارند، همّ و غم خویش را بر امور سطحی اما مشهود مثل
نورپردازی تعدادی از ساختمان های اداری
و.... گماشته اند که اگر چه اصل زیباسازی چهره شهر، اصلی بایسته و لازم
است؛ اما دستان خالی این افراد از طرح های زیربنایی، زخم های عمیق شهر را التیام
نبخشیده و چون درد دیرینه ای است که برای درمان آن باید چاره ای اندیشید.
چه ناپسند است برای مسئولانی که می دانند اصلی ترین خیابان های مرکزی
شهر، هر روز، از ساعت یازده تا چهارده، از حجم تردد، قفل شده و مشکلات ترافیکی،
آرامش روانی مردم را مختل کرده است اما در طول عمر مدیریتی خود حتی به اندازه یک
کوچه هم گذرگاهی برای تسهیل در رفت و آمد مردم نگشوده اند. همانان با چشم خود می
بینند که چند ساعت بارندگی، کوچه پس کوچه های شهر را به استخر پرورش ماهی تبدیل می
کند ولی دست روی دست گذاشته و به روی مبارکشان نمی آورند. حالا فرض کنید همین
مسئولین بخواهند پشت سر هم کنسرت و یادواره و ... برگزار کنند، تابلوهای رنگارنگ و
اسم های عجیب و غریب برای شهر و نهادهای خدماتی زیرمجموعه شان ابداع نمایند، در
مطبوعات محلی رپرتاژآگهی داده و به به و چه چه سر بدهند و از روی بزرگ منشی و
مناعت طبع، منتقدانشان را شرمنده هدایای خود سازند و متر به متر خیابان ها را با
بنرها و پارچه نوشته های تشکر از خود پوشش بدهند ... ممکن است اتخاذ این روش در
کوتاه مدت، وجهه ای برای آنان فراهم آورده و سرپوشی بر کم کاری هایشان باشد؛ اما
به مرور مردم از خود می پرسند شهری که چاله چوله ها و آسفالت ناقص و تخریب شده
محلاتش، عابر پیاده را بر زمین می اندازد چه نیازی به این ظاهرسازی ها و مانورهای
بی حاصل دارد؟
فعالیت زیربنایی، البته هزینه بردار بوده و ممکن است در کوتاه مدت،
دهان منتقدان جوّگیر و رقبای ناکام را نبندد؛ اما بی تردید خدمتی ماندگار و یادگاری
ارزشمند است که تحسین خالق و مخلوق را برای همیشه به دنبال خواهد داشت.
شهردار جدید اما با تجربه بابل، نیک می داند که رقابت کاذب بین دو شهر
بابل و ساری و جایگزینی آن با خدمت رسانی سازنده و اصیل، آسیبی تکرارپذیر است و
تهدیدی است که تنها با سعه صدر و بلند نظری و آینده نگری باید از کنار آن عبور
کرد. انشاءالله هر آن قدر که ممکن است از آن سو بر طبل تفرقه و اختلاف کوبیده شود،
شهرداری بابل با طمأنینه و اصالت بخشیدن به کار و مجاهدت، بر اعتلای مادی و معنوی
این شهر خواهد افزود.
شهردار نجیب و با درایت بابل، با رفتاری پدرانه و در اختیار قرار دادن
تجربیات مدیریتی خود به برخی مسئولان نو رس و ماجراجوی شهرهای اطراف که هنوز دوران
آزمون و خطا را در عرصه مسئولیت طی نکرده اند، می تواند درس اتحاد برای پیشرفت و
توسعه مازندران عزیز را به همه مدیران حاکم بر دیار خونرنگ علویان بیاموزد.
سید حمید مشتاقی نیا 16/09/1394