اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

محافظه کاری بس است!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ مرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۱۱ ب.ظ

انگشتر عقیق در دست راست بگذاری؟ خوب این را که همه می بینند!

نماز را با نوافلش بخوانی؟ همه مطلع می شوند!

پیشانی ات را موقع سجده، بر خاک بگذاری؟ این هم که به چشم دیگران می آید!

بسم الله الرحمن الرحیم نماز را بلند بگویی؟ همه می شنوند!

زیارت اربعین بروی یا بخوانی؟ اربعین، خودش یعنی یادآوری. یعنی به اول قصه برگردی یادت نرود اصل ماجرا چیست. کاروان اسارت روحت به نقطه آزادی بازگشته و مسیر را از نو آغاز کند و پیام بری کنی برای همه تاریخ.

این پنج خصلت را پدر بزرگوار امام زمان از خصائص مومن برشمرده است. یعنی عصر تقیه به اتمام رسید. مومن از ابراز عقیده اش نباید بیمی داشته باشد. یعنی جامعه بفهمد تو چه عقیده ای داری و قرار است چه راهی را بپیمایی. منتظر ظهور ابایی از بیان اندیشه اش ندارد، ابایی از متفاوت بودن ندارد، نمی ترسد بگوید راهش چیست. همرنگ جماعت نمی شود. یعنی و ذکّرهم بِایّام الله، یعنی و مَن یُعظّم شعائرالله فانهّا من تقوی القلوب... کاری کنید همه شهر بفهمد مسیر حق چیست. همه جا رائحه دین و شریعت و معرفت پراکنده شود. 

مومن از جنگ روانی دشمن نهراسیده و عقب نمی نشیند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چقدر تو زیبایی پسر!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۰۳ ق.ظ

ای دل مباش یکدم خالی ز عشق و مستی

 

از حدود چهل هزار اسیر آزاد شده ایرانی در عراق بیش از نیمی از آنها مفقودالاثر بودند. یعنی نامشان در صلیب سرخ ثبت نشد و خانواده هایشان از زنده بودن آنها خبر قطعی نداشتند. طبعا این اسرا بیشتر در معرض خطر قرار دارند و هر آن دشمنی به خباثت حزب بعث میتواند به راحتی هر بلایی را سرشان در بیارود که سر بعضی ها در آورد. اسرای مفقودالاثر بیشترین تنگناها و فشارهای روحی و جسمی را تحمل کردند اما حتی اسرایی که نامشان در صلیب سرخ ثبت شده و گاهی و با خانواده هایشان نامه نگاری داشتند از سرنوشت خود بی اطلاع بودند. اینکه آیا روزی می رسد که بالاخره آزاد شده و به میهن خویش بازگردند یا نه؟ بارها هم عراقی ها وعده پوچ آزادی و تبادل می دادند تا اینگونه فشار بیشتری را بر اعصاب و روان اسرا تحمیل نمایند.

بسیاری از این اسرا به خصوص در اردوگاههای ده تا بیست و نیز ملحقات اردوگاههای تکریت و زندانهای الرشید و استخبارات، گاه آرزوی نوشیدن آب خنک، استفاده کامل از آفتاب و دیدن آن طرف دیوار را داشتند. یک فضای سبز معمولی برایشان حسرت بود، حمام و سرویس بهداشتی راحت، غذایی که یکبار سیرشان کند، بهداشت و لباس کافی و... یکبار فرمانده یکی از اردوگاهها فرزند خردسالش را با خودش به داخل آورد. اسرا جمع شدند و از اینکه بعد از سالها چشمشان به یک کودک افتاد ذوق زده و خوشحال شدند...

حالا شما می رفتی وسط این اسرا بهشان می گفتی روزی همه تان آزاد می شوید که هیچ، راه کربلا باز می شود که هیچ، صدام سقوط می کند که هیچ، حدود سه دهه بعد اوضاع به گونه ای می شود که می توانید با زن و بچه هایتان بیایید عراق در آرامش و امنیت کامل پیاده روی کنید، عراقی ها از شما پذیرایی کنند. می توانید حتی به بغداد رفته و در خیابانهای آن قدم بزنید و بستنی بخورید و... شاید خیلی هایشان پوزخندی از سر تمسخر و ناامیدی تحویلتان می دادند و شما را افسانه سرایی ماهر خطاب می کردند. مگر این تخیلات در باور کسی می گنجید؟ الله اعلم.

چه کسی می داند آینده چه می شود؟

1- برای همه فروض پیش رو و حوادث پر فراز و نشیب و محتمل آینده باید آماده بود و برنامه داشت.

2- رویاپردازی هم شیرین است. اگرچه نباید به آن دل بست.

3- به خدا باید اعتماد داشت. خدا خدای معجزه هاست.

4- چقدر امید زیباست.

راستی زائران کربلا، یادتان باشد همه شهدا آرزوی زیارت اباعبدالله را داشتند. محمدرضا کتابی در وصیتنامه اش نوشت دوست دارم کربلا که آزاد شد کنار بارگاه آقا چایخانه بزنم و از زائرانش پذیرایی کنم. محمد مصطفی پور روی سینه اش نوشت آنقدر غمت به جان پذیریم حسین تا قبر تو را بغل بگیریم حسین، تیر درست روی همین نقطه فرود آمد. سید حسن علی امامی در آبهای اروند دوربین انداخت و گفت کربلا را می بینم. علی اصغر خنکدار ایستاد و گفت مگر نمی بینید امام حسین آمده است. سید محمد میرزازاده هم لحظات آخر دستش را روی سینه گذاشت گفت آقا تشریف آورده سلام داد و رفت... نامردی نکنید. می روید کربلا یاد این بچه ها باشید. عشاق حقیقی اباعبدالله را فراموش نکنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اتفاقی تکان دهنده در کره

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۵۹ ب.ظ

خودکشی بیش از ۶ هزار نفر در کره جنوبی فقط در ۵ ماه / تاثیر پدیده عجیب کپی کردن خودکشی (عصرایران)

 

در پنج ماه نخست سال میلادی اخیر، بیش از شش هزار نفر در کره جنوبی خودکشی کردند. چرا؟ بخش قابل توجهی از آنها به خاطر تقلید از یک چهره معروف کره ای که خودش را کشت دست به این کار زدند. این خبر را وزارت بهداشت کره جنوبی اعلام کرد.

سلبریتی ها را دست کم نگیرید. اعتیاد یک چهره معروف، نوع لباس پوشیدنش، شوخی هایش، لاکچری بازی هایش و... می تواند روی صدها نفر تأثیر بگذارد. مهم است چه کسانی در جامعه، بزرگ و الگو می شوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تبریک تولد یک دوست

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۵۴ ب.ظ

گل زیبا در طبیعت ژیبا

 

27 مرداد تولد یکی از دوستان خوب من است. از قضا با عنایت شهدا مقدر شد همین روز مسافر حریم دلربای اباعبدالله و زائر کوی اربعین باشد؛ چه هدیه ای از این بالاتر؟ امیدوارم در دامان امام عشق علیه السلام تولدی دوباره را تجربه کند، روحش از نو بشکفد و طراوت ازلی خویش را بازیافته و تا در کالبد تن است شیدای طریقت رستگاری و تشنه جام طهور وصال باشد. ما جامانده قافله نوریم و دلتنگ آغوش پر حلاوت یار. ما عاشورا زاده ایم و سربدار مسیر زلال عشق و حماسه و ایثار. خدا عاقبت دوستانش را جز با شهادت رقم نخواهد زد. مقارنت زاد روز او و پای نهادنش در حریم دلدار را به فال نیک باید گرفت. باشد که نوید تقارن میلادش با رائحه وصلت و شکوفایی گل وجودش در آستان صداقت و سعادت و شهادت باشد. 

دعای خیر را از پدرمان علی بیاموزیم که فرمود: و أنا أسألُ اللّه َ بسَعَةِ رَحمَتِهِ و عَظیمِ قُدرَتِهِ على إعطاءِ کُلِّ رَغبَةٍ ، ··· أن یَختِمَ لی و لکَ بالسَّعادَةِ و الشَّهادَةِ.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یاد حسین در نجف

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۳۰ ق.ظ

photo_2024-08-14_22-27-45_b2tz.jpg

 

نجف ثوره العشرین/ به یاد آزاده عدالتخواه مرحوم محمد حسین منصف

ارسالی استاد سید سجاد ایزدهی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا ما را هم بیامرزد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۴۹ ق.ظ

چند روز پیش در تابناک خواندم آیت الله نکونام به رحمت خدا رفت. یکسری خاطرات در ذهنم مرور شد. خدایش بیامرزد. سالها پیش که دستگیرش کردند مطلبی درباره اش نوشتم دوست و دشمنش به من اعتراض کردند. این بار گفتم چیزی ننویسم. البته نسل مخاطبان وبلاگ جابجا شده. دوستان جدید، مطالبی که دوستان قدیم خوانده اند را نخوانده اند.

صبح رفتم نانوایی. کنار در مسجد محل دیدم اعلامیه ترحیمش را زده اند. نوشته اند آیت الله العظمی...! روحش شاد ما که بخیل نیستیم. اساسا روال حوزه اینطور است. شاگردها دوست دارند از استادشان قدیس بسازند و بعد به همین مناسبت، خودشان را هم به دلیل اتصال به او بالا بکشند. نوش جانشان.

گفتم چیزی ننویسم. نمی شود که. نویسنده ها مرض نوشتن دارند. حسی شبیه ولع و بی تابی دختران مجرد سن بالا که دنبال جنس مخالفی می گردند یک ریز حرف بزنند و چت کنند...

راستش قلقلکم آمد این حرفها را برای تاریخ بنویسم. شاید گوشه ای ماند.

آن موقع که مرحوم را دستگیر کردند بعضی دوستان عدالتخواه برای دفاع از او در فیضیه تجمع کردند که یکسری شان دستگیر شدند. من زیاد موافق این موضوع نبودم. معتقدم عدالتخواهی اگر می خواهد هزینه بدهد جایی و برای کسی باشد که در راه عدالت هزینه داده است.

بعضی شاگردان نزدیک مرحوم، اسم مرا از دوستان شنیدند و آمدند در خانه ام. چندبار با آنها نشستم. ارادت عجیب مرید و مرادی شدید نسبت به استاد خود داشتند. او را یک متفکر جامع الاطراف می دانستند که در همه زمینه ها حرف و راه حلی برای ارائه دارد. خیلی هم کتاب نوشته بود. بسیاری از کتابهایش را آوردند من خواندم. فهمیدم متفکر نیست اما خب، اهل علم و دارای ذهن پر تکاپوست.  رساله هم نوشته بود. طبابت هم میکرد. همان ایام گویا در زندان سکته کرده بود. یکی از مریدانش می گفت او قدرت دارد به مرگ خودخواسته، ارادی، مصلحتی، نمایشی (اصطلاح اصلی اش را یادم رفت) در بیاید. روحش را از بدن جدا کرده و بعد از مدتی بدان بازگردد.

در کتابهایش توصیه عجیبی بر ارتباط با اجنه داشت. میگفت طلاب از این طریق میتوانند مشکلاتشان را حل کنند. از خاطرات خودش در ارتباط با اجنه می گفت. اینکه دوبار توانسته است با کمک اجنه از دست ماموران ساواک بگریزد. اما گویا با همان اجنه نتوانست از دست ماموران وزارت اطلاعات بگریزد. شاید اجنه هم جذب سیستم شده اند. این یک تکه را من گفته ام آن بنده خدا نگفت. او حتی متوجه نشد وقتی کسی به عنوان خبرنگار و مصاحبه گر مرکز اسناد می آید خاطراتت را ضبط میکند اما منتشر نمی کند یعنی حواست باشد روی تو تور پهن کرده اند.

می گفت از کودکی پرده اسرار غیب از مقابل دیدگانش برداشته شد. رکوع و سجده ستونهای مسجد را می دیده. در گذر از قبرستانها ارواح مردگان را هم می دیده. در قبرستان مسلمین نور بود اما بین ارواح کدورت وجود داشت. در قبرستان مسیحیان ظلمت حکمفرما بود ولی ارواح با هم سر دوستی داشتند. این حرفها را البته عرفا به طور معمول عیان و بیان نمی کنند.

درباره ریشه کنی فقر پیشنهاد داده بود موقوفات امامزادگان را بین فقرا پخش کنند. خب برادر من، اینطوری که دیگر چیزی برای فقرای نسلهای بعد نمی ماند. همه که از اول فقیر نبوده اند. خیلی ها هم اساسا توان مدیریت اقتصادی ندارند. خیلی ها صرفا احساس فقر دارند... این حرفها را در صف تاکسی و اتوبوس و نانوایی هم میشنویم. راهکار عالمانه و متفکرانه ای که نیست.

خدایش بیامرزد. این حرفها باعث نمی شود بگویم برخوردی که با او صورت گرفت درست و عادلانه بود. استادی می گفت از او و دوستانش کمک خواسته اند قانون یا حکمی پیدا کنند ارتباط با اجنه، طبابت بدون مجوز، نشر کتاب بدون تایید ارشاد را پرونده سازی کنند...

یکی از مریدانش می گفت هاشمی رفسنجانی پرینت درسهای خارج آقا را داد محسن رضایی آورد قم برای مرحوم و تشویقش کرد به نقد و رد آن، مرحوم نپذیرفت.(من این ادعا را رد یا تأیید نمیکنم، ممکن است راست باشد یا دروغ.) مرحوم گفت مرا وارد این دعواها نکنید. اما چو انداختند بین بزرگان. بگذریم. من آن موقع هم شنیدم در محافل بالا دستی روحانیت تهران مطرح شده یکنفر در قم دارد یال و کوپالی بهم میزند و داعیه بزرگی و زعامت دارد و...

آن موقع دادگاه ویژه، خیلی از بچه های حزب اللهی حوزه را هم اذیت میکرد. الان اوضاع عوض و خیلی بهتر شده. بسیاری از قضات جوان از بطن طلاب انقلابی و دلسوز و مستقل هستند.

این موضوع را هم ولش کنید، کش ندهید به ما چه. به هر حرفی که نباید توجه کرد. کلا تجربه ثابت کرده اگر به جایی وابسته نیستید بیخود وارد مجادلات و کش مکش های سیاسی نشوید. خیلی ها آن بالا بعدها با هم کنار می آیند. آها یادم آمد. رفیقی داشتیم در بابل بچه رزمنده و چپ گرا بود. یکهو شد شهردار رویان و جذب راست اما کلا از سیاست کشید کنار. پرسیدند چرا؟ گفت ویلاهای اطراف را نگاه کنید. مال صاحبان و برجستگان جناح هاست که صبح تا شب در سلام و رسالت به هم می پرند. ما سادگی میکنیم بخاطر آنها روی هم تیغ می کشیم و مکدر میشویم. ولی همانها آخر هفته اینجا جمع می شوند با هم جوج می زنند و به ریش ما میخندند.

گور پدر سیاست. بچه های من درستان را بخوانید و راه خودتان را بروید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

میخانه دگر جای من بی سر و پا نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۲۶ ب.ظ

photo_2024-08-14_08-09-21_qwoc.jpg

 

حرم مملو از جمعیت است. به چهره ها خیره می شوم. خستگی راه و سرخی کم خوابی در اغلبشان موج می زند. از مبدایی دور و با شتاب آمده اند. چند ساعتی استراحتی می کنند و دوباره راهی می شوند. قرارشان جای دیگری است. قم این ایام میزبان بسیاری از زائران اربعین حسینی است. خدای من! این چهره ها قرار است تا ساعات یا روزهایی دیگر میهمان حریم ارباب باشند. این چشمها قرار است به ضریح مطهر امام عشق دوخته شوند. این صورتها به زودی غرق باران اشک و شوق دیدار خواهند شد. این دستها به شبکه های ضریح آقا گره خواهد خورد. این پاها در مسیر عرض ارادت به ساحت مولا ترک و تاول خواهند دید. چقدر نگاه به این چهره ها لذت دارد. دمی کنارشان نشستن و از نفسشان تنعم جستن. اگر دیوانه خطابم نکنند صورت تک تک شان، چشمها و دستها و پاهایشان را می بوسیدم. کاش می شد روی زمین دراز کشید و سنگفرش قدوم نورانی شان گردید. خدا را شکر عمرمان تا این جا قد داد که چشم در چشم عاشقان اباعبدالله دوخته، نفس به نفس هایشان گره زده و گرد گامهایشان را سرمه دیدگان خود سازیم. صلی الله علیک یا اباعبدالله.

بعضی رفقا هم بین راه می آیند خانه ما قدم رنجه میکنند توفیق میزبانی شان را روزی مان می سازند. الان دارم این متن را مینویسم حسن عباس زاده زنگ زد. بچه هایم به او می گویند عموحسن سلمونی. پیرایشگر محل ماست. گفت صد کیلومتری کرمانشاه هستم یاد تو افتادم. خواستم سلامی کرده باشم... ما در ره عشق تو اسیران بلاییم کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عزیزم دقت کن

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۰۵ ب.ظ

عزیزان انتظامی قم، دم اذان مغرب، اوج شلوغی حرم، پیرمرد کارگر بدبخت آمده زیارت، موتور درب و داغانش را میگیرید، دو دستی چسبید، زار زد، التماس کرد، جلوی آن همه آدم با مو و محاسن سفید گریه کرد، خر کش کردید بردیدش دم شما گرم، مواظب قضاوت مردم باشید، این نگاهها چه برداشتی از این نوع رفتار شما خواهند داشت؟ دقت کنید لطفا. اغلب بچه های فراجا دارند فداکاری می کنند، زحمت می کشند، با جانشان بازی می کنند. گاه یک یا چند مأمور با رفتار اشتباه خود نگاه مردم را به راحتی به این نیرو عوض میکنند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با همین وضع هم میتوان اول شد

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۳۹ ق.ظ

ارشد ندیم، ورزشکار پرتاب نیزه پاکستانی در المپیک پاریس موفق به کسب مدال طلا شد و عملکرد درخشانی داشت.

اخیرا پس از مدال طلای این ورزشکار در المپیک، تصویری از وضعیت خانه او منتشر شده است.

 

6079233

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرستش به مستی است

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۴۹ ب.ظ

photo_2024-08-13_07-13-13_t0lm.jpg

 

اوضاع که اینطور نمی ماند

آن قدر کوچک می شوم اندازه گرد و غبار، پای زائرانت چسبیده و هر روز به طواف می آیم

و

آنقدر بزرگ می شوم زانو زده، دست باز کرده و میدان حرمت را در آغوش می گیرم

جسم و روحم برای توست

زائر عابر و پلاک موقت نمیشوم

منتظر کربلای موعود خویش می مانم؛ جام سرخ عشق و مستی و رقص وصال. می خواهم از آن تو باشم و تو از آن من.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سرزمین مادری

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

زمان پخش دو فصل اول «سرزمین مادری» از شبکه 3 | تکلیف فصل سوم سرزمین مادری  چی شد؟

 

سرزمین مادری خیلی زیبا بود. البته کارهایی که به کمال تبریزی سپرده می شود معمولا بی حاشیه نیست. او شخصیت خودش را در قهرمان فیلم مارمولک به تصویر کشاند. در سریال شهریار آنقدر نمک عشق زمینی را شور کرد که داد خانواده مرحوم را درآورد. دست به یقه شدنش با علیرام نورایی و توهین به او بعد از فتنه 88 بخاطر بازی اش در قلاده های طلا که به دروغ گفت اصلا نورایی را نمی شناخته! بعد دیگری از واقعیت درون مشوش کمال خان است. سریال سرزمین مادری هم داد بختیاری ها را در آورد و سالها متوقف ماند. 

اما اصلاح و تکمیل آن انصافا زیبا و دیدنی شد. پخش نامنظم و بی برنامه و اعصاب خردکن صدا و سیما باعث ابتر ماندن بخش های مهمی از سریال و بی رغبتی و دلسردی مخاطبان گردید. ارزشش را دارد یکبار دیگر هر سه مجموعه سرزمین مادری به طور منظم از شبکه ای بازپخش شود. برهه هایی مهم از تاریخ ایران زمین و انقلاب مظلوم اسلامی با بازی جذاب هنرمندان و روایت پر کشش داستان بی شک مورد استقبال مردم و بهانه ای برای بارخوانی ناگفته های تاریخ انقلاب اسلامی قرار خواهد گرفت. امیدوارم هنرمندان ما نسبت به وقایع یک قرن اخیر موطن خود تعهد بیشتری نشان داده و برگهای ناخوانده و نانوشته تاریخ این مرز و بوم را بیشتر مورد توجه و تبدیل به محصول و اثر هنری فاخر قرار دهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این چهار برادر

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۳:۴۶ ب.ظ

photo_2024-08-12_09-41-27_qgc8.jpg

 

برادران آقایی چهار نفر بودند، جعفر، اکبر، باقر، یحیی، اهل قصر شیرین. هر چهار نفر هم به فاصله ای کوتاه اسیر شدند. پدر و مادر جنگ زده شان به کرمانشاه منتقل شدند. مدتی بعد پدر بر اثر بمباران هواپیماهای دشمن به شهادت رسید. کسی به پسرانش چیزی نگفت.

اواخر مرداد 69 که آزاد شدند در قرنطینه مرز خسروی بودند که یکنفر این خبر را به آنها رساند. اشک ریختند و شادی آزادی شان به سوگ تبدیل شد.

از آن طرف به مادر خبر دادند که چهار پسر رشیدت آزاد شده اند و الان در مرز هستند. مادر سالهای سخت دلتنگی و فراق را پشت سر گذارده و ضعیف و بی جان شده بود. خیالش از آمدن بچه ها راحت شد. قلبش از شوق ایستاد و به همسر شهیدش پیوست. 

داغ دل این چهار برادر افزون شد.

تلخیص از روایت حجت الاسلام علی علیدوست قزوینی/ کانال خاطرات آزادگان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به سمت قله

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۲ مرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۴۴ ق.ظ

 

آقای سید موسی صدر (سلّمه الله) در سخنرانی ای که در همین مجمع کردند و یادی از فعالیت های علامه شرف‌الدین نمودند گفتند مرحوم شرف‌الدین با آن همه کتاب‌های عالی و ذی‌قیمتی که برای معرفی شیعه و اهل بیت نوشت، وقتی که وضع شیعه را در لبنان مشاهده کرد و دید فقیر ترین مردم و جاهلترین مردم و زیر دست ترین مردم همان شیعه‌های لبنان هستند و در میان آنها یک استاد یا یک طبیب یا یک مهندس پیدا نمی شود و یا کمتر پیدا می شود و در عوض هر چه حمّال و حمّامی و کیسه کش وکنّاس بود شیعه بود، با خود فکر کرد که با این وضع موجود کتاب های من چه اثری می تواند داشته باشد، مردم خواهند گفت که تشیع اگر مکتب و روش خوب و نجات دهنده‌ای بود باید شیعیان وضع بهتری داشته باشند. این بود که در فکر فعالیت‌های عملی افتاد و به تاسیس مدارس و آموزشگاه‌ها و انجمنهای خیریه افتاد تا بالاخره حرکتی و نهضتی مقدس به وجود آورد و جامعه شیعه را در لبنان بالا آورد.
مسلمانان به طور کلی نسبت به سایر مردم جهان اکنون حالت همان شیعیان لبنان را نسبت به سایر مردم لبنان در آغاز کار علامه شرف‌الدین دارند. ما هر اندازه راجع به اسلام، طرفداری اسلام از علم و تشویق اسلام به علم بحث کنیم، در مقابل وضع مجسّم حاضر ملل اسلامی اثری ندارد، حداکثر این است که برای طرف یک معما پیدا شود که اگر این حرف ها راست است پس چرا مسلمانان به این روز گرفتارند؟

شهید مطهری/ سخنرانی در سال 1340/ کتاب ده گفتار

  • سیدحمید مشتاقی نیا

لعنت بر سیب زمینی ها!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۲۳ ب.ظ

روایت اشغالگران درباره مدرسه «التابعین» دروغ است/کشتار غیرنظامیان جنایتی ضد  بشری - ایرنا

 

بمباران مدرسه التابعین را دیدید؟ گوشتهای سوخته ای که در کیسه های پلاستیکی قرار می دادند به جای کفن. صدنفر موقع نماز صبح به شهادت رسیدند. چقدر از این اتفاقها باید بیفتد تا جامعه جهانی تکان بخورد؟ تکان نمیخورد. جنایت و خباثت برایشان امری عادی است.

کار از لعنت بر اسرائیل و آمریکا گذشته. لعنت بر وجدانهای خفته. لعنت بر هر که در مقابل این حجم فاجعه سکوت می کند. لعنت بر دلدادگان غرب. لعنت بر هر که هنوز آمریکا را کعبه آمال خود می پندارد. لعنت بر هر کس که هنوز غرب را مهد آزادی و حمایت از حقوق بشر می داند. لعنت بر خودباختگان بیگانه پرست. لعنت بر سیاهی لشکر جور. لعنت بر بی طرفی. لعنت بر سیب زمینی. لعنت بر بی غیرتی. لعنت بر خوکهای کثیف. لعنت به بی شرفی.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چه عرض کنم

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۲۳ ق.ظ

همسر سابق کیمیا علیزاده و یک شایعه عجیب!

 

خب گویا بوی بازگشت کیمیا علیزاده هم به مشام می رسد. چند سلبریتی دیگر مثل پرستو صالحی و... هم هوای بازگشت دارند. می گویند فریب خوردیم. چه عرض کنم! وطن متعلق به همه است اما تاوان بی وطنی باید نمایان باشد. قبح پیمودن این مسیر زشت باید عیان شود.

بعضی سایتها درباره پناهندگی سیاسی علیزاده نوشته اند: "باید بیش از ‎کیمیا علیزاده به افشای چهره زشت ‎حامد معدنچی همسر این دختر ایرانی پرداخت، مردی که به گفته کیمیا از او به عنوان ابزاری برای رسیدن به خواست های خودش نهایت سوءاستفاده را کرد و سپس طلاقش داد و در غربت تنهایش گذاشت. بیشتر مراقب شریک زندگی خود باشیم!!"

 

عجیب است گاه ساده ترین انسانها مدعی اند که میتوانند در مهمترین امور حیاتی ملت تصمیم ساز باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پیدا شدن جسد در صفه

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۱۳ ق.ظ

جسد یک زن در ارتفاعات کوه صفه کشف شد

 

دیشب خبری خواندم درباره پیدا شدن جسد یک زن جوان در کوه صفه اصفهان.

من دو بار به این منطقه گردشگری سفر داشتم. با اینکه منطقه خیلی بزرگ و دور از دسترسی نیست ولی انگار مثل سواحل شمال و جنوب، جزو جمهوری اسلامی نبوده و هیچگونه نظارتی در آنجا وجود ندارد. جسد که خوب است بگردید چیزهای دیگر هم پیدا می کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پدیده گزارشگری تکواندو

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۵۹ ق.ظ

گزارشگری که حرف دل مردم را می‌زند!

 

رسول مهربانی پدیده گزارشگری صدا و سیما در شبکه خبر بود که در جریان مسابقات تکواندوی المپیک پاریس با صدای پر شور و گزارش پرحرارت و داغ و شیرین خود شنوندگان و بینندگان را به وجد می آورد. بیان خاص این گزارشگر جوان خیلی زودتر از آنچه تصور می شد جای خود را در بین مخاطبان پیدا کرد. همانطور که دیدن کشتی با صدای هادی عامل صفای دیگری دارد صدای گرفته و فریادهای شورآفرین رسول مهربانی زین پس موسیقی متن تصاویر مسابقات تکواندو خواهد بود. فریادهای یازهرا و یا علی و یاحسین این پسر جوان و دعوت او به توسل و ذکر نام اهل بیت و دعا به ساحت مادر سادات، پیوند مردم ایران با عمق باورهای معنوی را یادآور می شد که البته به مذاق سایتها و کانالهای زرد خوش نیامد و به تخریب او روی آوردند.

برای این هنرمند جوان و خوش آتیه آرزوی توفیق بیش از پیش دارم در پناه لطف و عنایات مادر سادات، عاقبت بخیر و سربلند باشد ان شاءالله. نام مادر ما را زنده کردی و بالا بردی خدا مادر تو را از بانوان برجسته بهشتی قرار دهد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ظالم بد، ظالم خوب

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۵۸ ق.ظ

photo_2024-08-08_10-46-37_78iw.jpg

photo_2024-08-08_10-46-48_61fw.jpg

 

موزه کلیسای وانک، به فاصله کمتر از دو متر از جایی که بقایای اجساد قربانیان نسل کشی ارامنه به دست دولت عثمانی نگهداری می شود سردیس یپرم خان، فرماندار نظامی تهران در زمان مشروطه نیز به نمایش گذاشته شده است. یپرم خان در اعدام شیخ فضل الله نوری، قتل عام نیروهای ستارخان و باقرخان، غارت و قتل عام مردم همدان و کرمانشاه و ... نقش مستقیم داشت. بارها به مقدسات مسلمین و مسیحیان توهین کرد تا جایی که اسقف کلیسای همدان او را ارمنی ندانست و البته توسط دوستان یپرم خان به قتل رسید.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ان شاءالله خیر است

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۲۶ ق.ظ

نوجوانی اش را با عشق کشتی به جوانی گره زد. دلش می خواست تا آخر عمرش کشتی گیر بماند؛ اما نشد! خیلی مواقع اوضاع به کام آدم جلو نمی رود. هم در کشتی فرنگی کار می کرد هم آزاد. یک روز وسط تمرین، دستش شکست. بدجوری هم شکست و دیگر دست سابق نشد. باید برای همیشه کشتی را رها می کرد. پزشکها گفتند دیگر به درد میدان ورزش نمی خورد. دلش شکست. بخت بد خودش را زیر سوال برد. مدتی حالش گرفته بود و تمرینها و مسابقت کشتی را با حسرت نگاه می کرد. شاید اولش گمان کرد درهای زندگی دیگر به رویش بسته شده، کم شانس است و دیگر بختی برای پیشرفت و درخشش ندارد. تا اینکه احساس کرد می تواند مسابقات کشتی را گزارش کند. از مسابقات معمولی شروع کرد. مخاطبانش او را تشویق کردند و گزارش گری اش را پسندیدند. این راه را ادامه داد. الان به جایی رسیده که همه فارسی زبانان عالم، تماشای کشتی را با صدا و گزارش او می پسندند. هادی عامل به بالاترین نقطه در فعالیت تخصصی خودش رسید. همان اتفاق تلخ اوان جوانی که شاید به حساب بخت بد خودش گذاشت مقدمه درخشش بزرگ و ماندگاری نامش در تاریخ ورزش، هنر و رسانه این سرزمین شد. خیلی از اتفاقات تلخ زندگی ما فقط ظاهر بدی دارند؛ در حقیقت مقدمه و زمینه پیشرفت و خیری بزرگ به شمار می آیند. به خدا اعتماد کنیم. عادت کنیم هر چه پیش آمد بگوییم ان شاءالله خیر است.

 

هادی عامل: بیشتر از کُشتی به مردم فکر می‌کنم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فعل خواستن

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۴۷ ق.ظ

المپیک ۲۰۲۴ پاریس - مدال طلا محمدهادی ساروی , کشتی فرنگی

 

تیم ملی کشتی فرنگی جمهوری اسلامی ایران در مسابقات جهانی المپیک درخشید. پنج نفر از شش نفر اعضای این تیم اهل خوزستان و یک نفر اهل مازندران بود، بچه های ایذه و بهبهان و دزفول و گتوند و اندیمشک و آمل. این ویژگی فقط مختص ورزش کشتی نیست. در بسیاری از رشته های ورزشی و هنری و علمی مختلف شاهد درخشش جهانی کسانی بودیم که از شهرهای محروم و دور دست برخاسته بودند. برای کسب موفقیت لزوما نباید ساکن پایتخت و کلان شهرها بود. امید و تلاش فراتر از همه قواعد و ملزومات مادی می تواند در زندگی موثر باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا