اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۱۰۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کار فرهنگی» ثبت شده است

آیا ممکن است ایران سوریه شود؟

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳ بهمن ۱۴۰۳، ۰۷:۳۸ ق.ظ

زنگ خطری برای بی‌انگیزگی در جوانان ایرانی - ایرنا زندگی

 

ایران فعلا با وضعیتی که سوریه دچار آن شد فاصله دارد اما فرض محال که محال نیست.

ماه های آخر عمر دولت اسد را نگاه کنید. آنچه موج سقوط فوری و ناگهانی دولت اسد را دامن زد اگر چه پیشینه ای طولانی دارد اما میتوان در دو محور خلاصه کرد:

یک- اتحاد فکری معارضین و اصلاح رویکردهای افراطی و به رسمیت شناختن همه فروع و نحله های سیاسی و مذهبی (ولو به ظاهر) که منجر به اعتدال و یکپارچگی آنها گردید؛

دو- بی رغبتی و فقدان انگیزه در نیروهای مدافع دولت

فرض کنید در بلند مدت، گروههای اپوزیسیون جمهوری اسلامی به یک خرد جمعی رسیده و از تشتت درون گفتمانی دست برداشته و با عقل و درایت بیشتری به وحدت رویه دست پیدا کنند و به عقاید متدینین نیز احترام بگذارند.

مدافعان نظام چه کسانی هستند؟ یک مشت نیروهای اعتقادی و مومن که در جنگ و بازسازی، سیل و زلزله و سرکوب شورش و دفاع از حرم و... همواره بی هیچ چشمداشتی در خطوط مقدم حضور داشته و هزینه های سنگینی داده اند.

اگر این طیف به مرور زمان با این ابهام مواجه شوند که دقیقا در حال دفاع از چه چیزی هستند و چند درصد از شعارها و آرمانها و عقایدشان از سوی مسئولین اجرا و مهم تلقی می گردد؟ تغییر حاکمیت چه تفاوتی برایشان خواهد داشت؟ و... در دفاع از نظام در مقابل دشمن داخلی دچار تردید خواهند شد.

عقلای نظام باید از تو سری زدن به نیروهای انقلابی پرهیز نمایند. ظرفیت خود را نسبت به تحمل آمران به معروف و ناهیان از منکر به خصوص در حوزه مسئولان، بالا ببرند. معامله بر سر ارزشها برای بقای بیشتر میز و منصب، حکم موریانه ای را دارد که پایه های ثبات نظام را سست می سازد. برخورد با دانه درشتهای متهم اقتصادی – از زنگنه و جهانگیری و فریدون تا مصطفی نیاز و عبدالله عبدی و مهدی عبوری و...- رفع تبعیض و بی عدالتی، مقابله با شکاف طبقاتی، دفاع از حریم حجاب و عفاف، زدودن فقر و محرومیت و دیگر موانع رفاه و معیشت و عدالت، مقابله با فساد اداری و رانت و ... اگر مورد اهتمام ارکان نظام قرار نگیرد منجر به گسترش بی اعتمادی در پابرهنگان نظام به عنوان ولی نعمتان انقلاب گردیده و هسته مقاوم و مدافع جمهوریت و اسلامیت کشور را رنجور و پراکنده و بی انگیزه خواهد ساخت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کنترل از راه دور!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱ بهمن ۱۴۰۳، ۱۰:۵۹ ق.ظ

کنترل از راه دور هوشمند | ریموت کنترل هوشمند | قیمت | نمایندگی | هوشمند  سازی آرات

 

عالم بزرگواری که نمی خواهم نامش را بیاورم آن موقع که کمتر کسی جرات نقد دولت هاشمی را داشت به سیاستهای اقتصادی وی معترض بود. بعد که خاتمی رأی آورد تعبیر جالبی داشت. می گفت: هاشمی مردم را گرسنگی داد، خاتمی مردم گرسنه را آزادی داد! 

کنایه اش به وضعیت بغرنج فرهنگی دوره اصلاحات بود.

دولت پزشکیان عصاره دولتهای هاشمی و خاتمی است. هم به مردم گرسنگی میدهد هم طرفدار بی بند و باری و قانون گریزی است.

واقعیت این است که رسانه های دشمن هدایت فکری طبقات مختلفی از جامعه را در دست گرفته اند. گرانی و فشار معیشت هم داد مردم را در آورده است.

درباره قاتل قضات شهید باید مسئولان امر نظر بدهند؛ اما آنچه در پرونده قتل شهید حجت الاسلام سلیمانی در بابلسر و امام جمعه کازرون و نیز حملات متعدد به بعضی روحانیون و مجامع مذهبی در نقاطی از کشور دیدیم حکایت از آن دارد که شکل گیری جرم و جنایت لزوما مستلزم فعالیت تشکیلاتی و میدانی گروهکهای معاند نیست. بازیچه قرار دادن افکار عموم و فریب رسانه ای از طریق سیاه نمایی و تولید اخبار چرک و جهت دار میتواند بعضی هموطنان مستعد را به سرباز بی جیره و مواجب جبهه دشمن بدل سازد.

مسئولان امر نگاه به دو مقوله اقتصاد و رسانه را باید از زاویه حفظ امنیت مورد توجه دهند. شما را به خدا به معیشت مردم بیشتر توجه کنید. شما را به خدا رسانه و تبلیغ را جدی بگیرید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فسیل و مصادره

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۳ دی ۱۴۰۳، ۰۹:۰۳ ق.ظ

فسیل (فیلم ۱۳۹۹) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

فسیل هم به نظرم مثل مصادره از آن دست فیلمهای گیشه پسند اما با پشت پرده حاکمیتی است که البته کار لازمی است و ارزشش را دارد. حالا که سلطه فضای مجازی و ماهواره و رسانه دشمن امان تعقل و حق بینی و مطالعه را از جوانهای ما گرفته لااقل در قالب طنز و گاه لودگی حرفی از پیشینه وقایع تاریخ و حقیقت زنگار زده تهاجم فرهنگی به گوش ملت رسانده شود. مصادره کوشید یاداور شود رژیم شاه اهل شکنجه بود، انقلاب از تندروی ها مصون نبود اما نفوذ عناصر دشمن ضربات سنگین اقتصادی و... وارد کرد، فعالیتهای ضدانقلاب رصد میشود، آمریکا مظهر بی بند و باری و کثافت بازی تمدن پوشالی غرب است...

فسیل که رتبه پرفروش ترین فیلم طنز تاریخ سینمای ایران را به خود اختصاص داده نیز به سهم خود تلاش کرد به مخاطب بگوید رژیم شاه با مخالفان چه میکرد، فساد فراوان بود، انقلاب فرهنگها و باورها را تغییر داد، منافقین خائن و تررویست هستند و... 

فارغ از بعضی نقدها و بی ادبی ها که سکه رایج گیشه سینماست، میتوان از تولید آثاری مثل مصادره و فسیل قدردانی کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درز مدرن فرهنگی!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۱ دی ۱۴۰۳، ۰۷:۵۸ ق.ظ

فیلم سینمایی هتل کامل

 

راستش را بخواهید فیلم یا کتابی را که می بینم و می خوانم اول از همه دنبال نقطه ای مثبت از آن می گردم که به دیگران هم بگویم و برجسته اش کنم. حتی بعضی آثار که در جامعه به اثری منفی شهرت یافته اند را سعی می کنم لااقل در حدی اندک هم که شده تعبیر به خیر کنم. فیلم هتل را هر چقدر ورانداز کردم نکته درخوری نیافتم جز در یک مورد. آنجا که در فروشگاهی در کیش، یکی از لباسها موقع پرو پاره می شود؛ آن را یواشکی سرجایش بر می گردانند. زن و شوهری جوان از راه می رسند و زن دقیقا همان لباس را بر می دارد. پارگی آن را نگاه می کند و با ذوق و وجد به همسرش می گوید: چه درز مدرنی!

این تعبیر کوتاه، کنایه از تفکر لایه هایی از جامعه دارد که به هر پدیده ای از سر خودباختگی نگاه می کنند. جماعتی که هر چه از غرب می بینند و می شنوند را نشانه برجستگی و تمدن آنها دانسته و هر چه از خود دارند را مستوجب عقب افتادگی و خجلت تلقی می نمایند. بعضی عزیزان روستایی ما هم متاسفانه اینطور هستند. گمان می کنند هر چه در تهران یا شهرهای بالا! می گذرد نیک و مایه افتخار است.

نقدهایی که درباره هتل بود را در فضای مجازی جستجو کردم. حتی یکنفر از این فیلم به عنوان اثر هنری یا لااقل طنز، تمجید نکرد. همه حتی منتقدان غیر ارزشی هم معتقد بودند این فیلم، نمونه ای مبتذل و گیشه ای از آثار سینمای ایران است که با بر هم چسباندن شوخی های جلف اروتیک اینستاگرامی به تولید رسیده است.

خب حالا حساب کنید همین فیلم به عنوان دومین اثر پرفروش سینمای طنز ایران مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته و بالطبع کارگردانهای دیگر هم که سودای فروش بیشتر داشته باشند به همین سبک و سیاق حرکت خواهند کرد.

درز مدرنی که در وصف لباسی جر خورده به کار رفت در واقع توصیف وضعیت نوین فرهنگی جامعه است که به میمنت حاکمیت بی حد و مرز و رهاشدگی بی حساب و کتاب فضای مجازی، ذائقه لایه هایی از عموم و حتی خواص هنری را به سمت پوچ گرایی و پذیرش لودگی و هنجارشکنی اجتماعی و لذت طلبی صرف سوق داده است. درز مدرن خودباختگی و غفلت گزینی که اگر اصلاح و ترمیم نشود به شکاف عمیق تمدنی تبدیل شده و به مرور داشته های هویتی و تاریخی و ارزشی ملتی با عقبه عظیم فرهنگی را به حاشیه خواهد راند. مدیریت سیاسی جهان مبتنی بر فرهنگ و رسانه است. فریب جماعتی که فرق اصل و بدل را ندانند برای اهل طمع، دشوار نخواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مهیار عیار

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۷ دی ۱۴۰۳، ۰۳:۴۳ ب.ظ

مهیار عیار» به همه چیز توجه کرده جز بازیگران فرعی! - تسنیم

 

مهیار عیار به پایان رسید. سریالی دوست داشتنی و جذاب و آموزنده و ملیح که بیننده را دنبال خود می کشاند و تا انتها پای گیرنده نگاه می داشت. اگر چه قالب داستان در گذشته سیر می کرد اما ادبیاتی امروزی داشت که با مخاطب ارتباط و الفت برقرار می نمود. سرتاسرش درس زندگی بود در چارچوبی بدیع و با پرهیز از شعارزدگی. بازی خوب رامین ناصرنصیر، کامران تفتی، متین ستوده و بهنام تشکر بر غنای کار افزود. به صدا و سیما بابت ساخت چنین سریالهای فاخری باید تبریک گفت. سریال سازی های تلویزیون در یکی دو سال اخیر بسیار افزایش پیدا کرده. اخبار و تحلیلها و مباحث سیاسی و اجتماعی هم در آن رونق گرفته. صدا و سیمای جبلی البته هنوز تا نقطه مطلوب فاصله دارد اما چند سر و گردن بالاتر از صدا و سیمای ضرغامی و علی عسگری و لاریجانی است. هر چند بعید میدانم زیاده خواهی جناحها و کانونهای قدرت مجال استمرار تفکر فرهنگی مستقل در رسانه ملی را بدهد اما این دوره قطعا  از طلایی ترین دوره های مدیریتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شارع الامین

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۵ دی ۱۴۰۳، ۰۶:۱۵ ق.ظ

دانلود و خرید کتاب اجاره نشین خیابان الامین علی‌اصغر عزتی پاک

 

عجب کتابی بود. خیلی عشق کردم. "اجاره نشین خیابان الامین" را اصلا یادم نیست چطور تهیه کردم و یا به دستم رسید. یحتمل اهدایی یکی از دوستان است که در قفسه شلوغ کتابخانه شخصی ام از نگاه و فرصت مطالعه دور ماند. ماجرای جذابی داشت. بی شک این چند روز که به امید خدا می روم بابل به رفقای خوبم معرفی خواهم کرد. کاش این کتاب دست همه برسد. کاش به زبانهای مختلف ترجمه شود. داستانی واقعی و بدون پردازش بی جا اما جذاب و آموزنده که در دل ماجراهایش جریان شناسی فتنه در سوریه را هم به همراه دارد. "جمال فیض اللهی" راوی شیرین گفتار کتاب، جمال و تجلی فیض الهی بر قلوب بندگان حقیقی معبود است. فدای دردانه اباعبدالله که دست این مرد کم ایمان و شکاک را گرفت و تا عالی ترین سطوح عبودیت و اخلاص ارتقا بخشید. امتی که رقیه دارد، زینب دارد، فاطمه دارد و علی و ... غنی و سعادتمند و پیروز است. یاد شعر آن پیرمرد هندی افتادم که یک به یک تسلیحات مدرن و پیشرفته ابرقدرتها را نام می برد و در وصف قدرت و عطمتشان شعر سرود؛ اما تهش گفت چه غم که ما هم رقیه سه ساله را داریم.

خدا نصیبم کند جمال فیض اللهی را از نزدیک ببینم. خدا نصیبم کند زیارت دختر رسول الله روزی مستمرم باشد.

هر ملتی به جایی رسید از ناحیه فرهنگ بود هر ملتی شکست خورد از ناحیه فرهنگ بود. متولیان حکومت اگر می خواهند کشورشان سوریه نشود باید به مسأله فرهنگ بیشترین اهمیت را بدهند. البته این موضوع به معنای غفلت از اقتصاد و سیاست و ... نیست. درد آنجاست که از فرهنگ و اقتصاد و سیاست و ... یکجا غفلت شود. اگر مرزبانان یک کشور خائن و غافل باشند آن کشور متلاشی خواهد شد خواه مرز جغرافیایی باشد یا مرز فرهنگی و اعتقادی. ضربه زدن به هسته سخت و بدنه نیروهای مومن یک نظام از طریق شایعه و تخریب رسانه ای و برخورد قضایی و امنیتی و ایجاد انزوا و... و میدان دادن به عناصر لاابالی بی انگیزه، مهر سقوط هر حاکمیتی خواهد بود. 

ملتهای اسلامی با هر نژاد و مذهبی باید بدانند و بفهمند غرب دشمن مشترک همه آنهاست و دسیسه هایش تمامی ندارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برادر حامد

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۳، ۰۵:۳۱ ب.ظ

برادر-حامد:-سرگذشت-و-خاطرات-شهید-حامد-جرفی | کرخه-نور | خانه کتاب و ادبیات  ایران

 

حامد جرفی میتواند الگوی یک بسیجی باشد الگوی یک دانشجو، الگوی یک طلبه، الگوی یک معلم، الگوی یک مدیر.

ولی خدایی اش خیلی گمنام است. کسی که میشود درباره اش فیلم سینمایی و سریال هایی دیدنی ساخت. نمی دانم شاید به خاطر شهرتی که سیدحسین علم الهدی به دست آورد این شهید و حماسه سازان هویزه کمتر مورد توجه قرار گرفتند کما اینکه شهرت سید محمدعلی جهان آرا زودتر شکل گرفت و بعدها اسم شهیدان قنوتی و بهروز مرادی و عبدالرضا موسوی و بهنام محمدی سر زبانها افتاد.

اما به طور کل باید پذیرفت برای معرفی شهدا و حماسه های دفاع مقدس خیلی کم کاری و کم لطفی صورت گرفته است.

چند سال پیش در فضای مجازی با شخصیت عجیب و سازنده حامد جرفی، بخشدار بسیجی هویزه آشنا شدم. فوق لیسانس زبان خارجه داشت، نهج البلاغه پژوه بود، بعضی کارمندان خارجی و نیز استاد غربی خود یعنی دکتر جان کوپر را مسلمان ساخت و... درباره او مطلبی نوشتم که بارها در فضای مجازی منتشر شد و میتوانید در لینک زیر بخوانید:

https://ashkeatash.blog.ir/tag/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%20%D8%AD%D8%A7%D9%85%D8%AF%20%D8%AC%D8%B1%D9%81%DB%8C

از وقتی با شخصیت و خاطرات کم نظیر و تحول آفرین این شهید عزیز آشنا شدم در سفرهای راهیان نور در مقتل شهدای هویزه درباره او هم صحبت کرده ام. برای مخاطبان بسیار جالب بود و از شنیدنش لذت می بردند. متأسفانه درباره حماسه مدافعان هویزه شناخت بسیار اندکی حتی در بین راویان دفاع مقدس وجود دارد.

کتابی هم در خصوص خاطرات این شهید با عنوان "برادر حامد" توسط بچه های خوزستان و به قلم سرکار خانم اعظم محمدپور منتشر شده که واقعا خواندنی است. قلم ساده و روان و بی آلایش نویسنده بسیار تحسین برانگیز است. به ایشان تبریک میگویم. چقدر دلم میخواهد خانواده او به خصوص کریم و احمد را ببینم. چقدر دلم میخواهد سر مزار حامد و نیز مادر بزرگوارش رفته و روحی تازه کنم. این کتاب را از یکی از دوستان هدیه گرفتم. وقتی خواندم کتاب را بوسیدم و در آغوش فشردم. توصیه میکنم حتما بخوانید و لذت ببرید.

راستی کاش درباره جان کوپر از شخصیتهای مطرح زندگی حامد هم کار مستقلی تولید می شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از مشهد تا ژوهانسبورگ

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۵ آذر ۱۴۰۳، ۰۵:۱۰ ب.ظ

قیمت و خرید کتاب از مشهد تا ژوهانسبورگ اثر حسین قرایی انتشارات شهید کاظمی

 

کلا کتابهای تاریخ شفاهی را دوست دارم و با دقت و سریع میخوانم حتی اگر مربوط به ایران و انقلاب و اسلام و دفاع مقدس نباشد. کتاب از مشهد تا ژوهانسبورگ، زمانه و زندگی سیدعبدالله حسینی روحانی هنرمند و شاعر خوب مشهدی که در کشورهای آفریقایی به ترویج اسلام پرداخت با مصاحبه حسین قرایی را خواندم. خیلی لذت بردم و نکات جالبی را فهمیدم که برایم شیرین و راهگشا بود. امیدوارم عمر همه مبلغان دین همینقدر پربرکت باشد. خواندن این کتاب را به همه دوستان توصیه میکنم. اولش خواستم یک گله از برادر مصاحبه کننده داشته باشم که چرا درباره ماجرای سفر به افغانستان و علت مهاجرت به آفریقا سوالی نپرسید؛ اما در انتهای کتاب که یادداشتی از حجت الاسلام حسینی در خصوص دیدارش با سید حسن نصرالله را خواندم با توجه به شرایط این روزهای جنگ لبنان و غزه به ذهنم آمد یادآوری کنم دوستان روحانی یا غیر روحانی همواره باید دقت داشته باشند که خیلی از مسائل و حقایق عالم تا در پرده سرّ و ناگشوده هستند با ارزش و تأثیرگذارند. عین خواب که نباید هر جایی گفت و تعبیر جست درباره اسرار مگوی وادی معرفت هم نباید در علن زبان گشود و حقایق را لو داد و ارزشش را زدود، بماند که غیر ما دشمن هم میبیند. دشمنی که از سحر و ماوراء ولو به طریقت شیطان بی نصیب نیست.

بگذریم.

واقعاً کتاب خوبی بود. فارغ از بعضی اختلاف نظرها با این روحانی بزرگوار و خدوم به خصوص در مسأله حجاب و نیز انتخابات، انصافاً از مطالعه اثر بهره بودم و حرفهایی نو آموختم. دلم میخواهد یکبار خودم مصاحبه مفصل تری با سیدعبدالله حسینی داشته باشم؛ اللهم ارزقنی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

افسار گسیخته

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳ آذر ۱۴۰۳، ۰۵:۰۲ ب.ظ

photo_2024-11-23_16-59-42_f2sm.jpg

 

فیلمی دارد در فضای مجازی پخش می شود که احتمالا مربوط به مراسمی در هفته بسیج است آنهم در یک مسجد با حضور بانوان چادری و آرم سپاه و... موسیقی دور از شأن مسجد پخش میشود و مردی آن وسط در حال رقصیدن است، کسی هم به روی مبارکش نمی آورد.

خب این تصویر حکایت از شکسته شدن حرمت مسجد دارد و طبعا اگر به دست شبکه های وهابی برسد که میرسد سندی برای آنها تلقی خواهد شد در تخریب بیشتر وجهه تشیّع. قطعاً با اجرا کنندگان این برنامه که چه بسا چند جوان تازه به دوران رسیده کم تجربه بلندپرواز طرف قرارداد با یکی از نهادها هستند برخورد خواهد شد.

مشکلی مهمتر از این که منافی حرکت مساجد است اما تعطیلی بسیاری از مساجد و فقدان فعالیت ولو در حد برگزاری نماز جماعت است و یا مساجد خلوت و خالی از نمازگزار که نشانه کم کاری متولیان امر و فقدان فعالیتهای پرورشی و فرهنگی و جانبی است... مسجد سنگر است. شیطانها از مسجد میترسند. به راستی چرا این پایگاههای عظیم مردمی که نقش مهمی در استحکام پایه های اعتقادی جامعه دارد اغلب بی استفاده مانده اند؟ چه کسی مسئول است؟ 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کنگره دارالمومنین

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۳، ۱۱:۱۸ ق.ظ

ایسنا - اولین همایش ملی دارالمومنین بابل

 

کنگره دارالمومنین (بابل) یک طرح غصبی است که از پیشنهاد دهنده و طراحان آن نه کسب اجازه و نه درباره نحوه درست اجرای آن، نظرخواهی شد.

رفقا نجابت به خرج دادند که عیبی ندارد حالا هر چه باشد حتی به نام دیگران بالاخره به نفع جبهه فرهنگی انقلاب و اندیشه تمدنی اسلام خواهد بود که اینگونه نشد! لااقل در سال نخست اجرای کنگره شاهد اتفاق امیدوار کننده ای نبودیم. برگزاری مراسم در فضایی دور از دسترس مردم، دعوت از سخنرانان بی ربط و سیاسی، عدم تصمیم گیری جهت پیشرفت و اعتلای فرهنگی شهر و قصور در شناخت و شناساندن نخبگان و تاریخ دیار و... بیشتر شائبه اتخاذ رویکردهای تبلیغی صرف و بیلان کاری و رزومه سازی و تحکیم پیوندهای منفعت طلبانه سیاسی با مافیای قدرت در پایتخت را دامن می زد.

امید است در سال دوم برگزاری این کنگره شاهد استفاده از دیدگاههای صاحب نظران دلسوز و آشنا با فرهنگ و تاریخ بوده و هر چه بیشتر از نیّتهای انتخاباتی و سهم خواهانه فاصله بگیریم. معرفی پیشینه و نیز چهره های برجسته فرهنگی و دینی و علمی و ... حوادث و اماکن اصیل تاریخی و ... شهرستان در حدود هزار سال اخیر، فعال سازی ظرفیتهای معطل مانده فرهنگی شهر به خصوص در عرصه مساجد، ارزش گذاری برای فعالیتهای پیشتاز و تحول آفرین نخبگان و...  میتواند در تقویت هویت اجتماعی و حس خودباوری مردم به خصوص نسل جوان موثر بوده و آینده ای بهتر با جامعه ای سالم تر و ایمانی و تعالی خواه را رقم بزند. 

کنگره باید پیوست و ثمره علنی و عملی و محسوس و خروجی موثر داشته باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شکّیّات فرهنگی!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱ آبان ۱۴۰۳، ۰۸:۲۱ ق.ظ

روایت جمعی فلسطینیان از آخرین تصویر نماد مقاومت | وقتی کودکان فلسطینی ژست  یحیی سنوار را بازسازی کردند - همشهری آنلاین

 

شبکه ۱۴ اسرائیل اعلام کرد ارتش این رژیم احتمالا منزلی که «یحیی السنوار»، رئیس فقید دفتر سیاسی حماس در آن به شهادت رسید را منفجر خواهد کرد.

این اقدام احتمالی ارتش رژیم صهیونیستی به دلیل بیم از تبدیل شدن این خانه به یادمانی برای شهید السنوار است.

 

در دهه های گذشته بعضی ها تلاش داشتند یادمان های دفاع مقدس در مناطق عملیاتی جنوب را به بهانه ساخت تفریحگاه و پارک و فضای سبز از بین ببرند. ننه علی که از دنیا رفت بلافاصله ریختند و آلونک حلبی او را که روی مزار فرزند شهیدش در بهشت زهرا ساخته و بیست سال در آن روضه خوانی می کرد از بین بردند. عده ای با ضرب و زور جلوی خانواده های شهدا و دلسوزان فرهنگی درآمدند و به بهانه یکسان سازی قبور شهدا چینش خاطره انگیز و ذوقی مزار آنها، قاب عکسها و جملات طلایی وصیت شان را از مقابل چشم مردم زدودند. خیلی ها تلاش کردند از حسین فهمیده ها چیزی درون کتب درسی نباشد.

حرکتها و تصمیم های فرهنگی مشکوک زیادی داشتیم. دشمن از نمادها و سمبل ها و یادآوری حماسه ها در هراس است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ابتذال در سعدآباد

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ۱۰:۱۶ ق.ظ

منظورم از سعدآباد مجموعه کاخ موزه های سعدآباد است و منظورم از ابتذال لزوما کشف حجاب نیست که دیگر در بسیاری از تفرجگاهها و خیابانهای کشور به امری عادی تبدیل شده و اساسا کار از برداشتن روسری گذشته و به نمایاندن سر سینه و پیراهنهای آستین کوتاه کشیده شده است. شاه یک مجسمه ای را در وسط حیاط سعدآباد نصب کرده که همچنان باقی است و با عرض پوزش تصویر آن را در پایین مطلب آورده ام. گویا به مرور بعضی ها دارند کشف حجاب را به این وضعیت می رسانند.

جالب است در جای جای مجموعه سعدآباد انبوهی از عوامل حراستی و ارتشی و گاه انتظامی هم به چشم می خورند. تذکر هم می دهند که عکس برداری از این نقطه ممنوع است، حق نداری از لباس خونی شهید چمران در موزه ارتش عکس بگیری، یا راه خروج از این طرف است مبادا دوباره برگردی و ظروف سلطنتی را از نو نگاه کنی... صرفاً با کشف حجاب کاری ندارند. مهسا امینی بر نظام پیروز شد قابل انکار نیست کما اینکه دختر آبی هم با مرگ خود زمینه ورود زنان برای تماشای مسابقات مردانه فوتبال را فراهم کرد. بگذریم.

مقصودم از ابتذال چیز دیگری است.

اگر حاکمی در جمهوری اسلامی برود دفتر و دستکش را در دل طبیعت بنا کند، که نباید بکند، چه فریادها و فغانها و وامصیبتهایی به آسمان خواهد رفت که چه نشسته اید آخوندها دارند کشور را نبود میکنند و...

مجموعه کاخهای سعدآباد، دهها هکتار منطقه جنگلی شمال شهر تهران است که به زوال رفت و استراحتگاه اختصاصی درباریان گردید. کسی اعتراضی کرد؟ کسی اعتراضی می کند؟ دهها نفر هر روز به تماشای موزه های این کاخ جنگلی بزرگ می آیند. خیلی هایشان اساسا با نظام سر خوش نیستند. غرولندهایشان مشخص است. بعضی ها را دیدم که می گویند: به به! چه سرمایه ای! چقدر زیبا، چه ابهتی، چه قدرتی! اینها چه کردند در این مملکت، خدا شاه را رحمت کند...

ابتذال غیر از این است که جمهوری اسلامی، کاخهای گران قیمت شاه را برای عبرت مردم به موزه تبدیل کرده و خیلی ها عبرت نمی گیرند که هیچ به تحسین کژی ها می پردازند؟

من البته چند سال پیش امام جمعه ای را در شهری کوچک دیدم که بازنشسته عقیدتی ارتش بود. می گفت هر چقدر مسئولین یک شهر ماشینهای گران قیمت تری را سوار شوند نشانه پیشرفت و موفقیت آن شهر است. گفتم برادر! خوشبختی و پیشرفت یک شهر به زیرساختها و سطح رفاه و خدمات عمومی بستگی دارد. ولگردی و خوش خوشان با اموال مردم که هنر نیست. آن امام جمعه البته مدتی بعد به دلایلی دیگر کنار گذاشته شد.

خب، یک بخش این موضوع بر میگردد به پایه های فکری جامعه که اصلاح آن وظیفه نهادهای فرهنگی و آموزشی است.

اما خدایی اش چه اشکال دارد مدیریت کاخ سعدآباد با عواید میلیاردی حاصل از فروش بلیتهای گران قیمت کاخ، محض رضای خدا یک تابلویی هم جایی از حیاط عریض و طویل آن مقابل چشم ملت قرار بدهد که در همین دویست سال اخیر چند میلیون کیلومتر مربع از خاک مقدس کشور ما بر باد رفت تا صرفا یک نمونه از قدرت و درایت شاهان دو سده اخیر بازگو شود؟ حالا ظلم و حق کشی و جنایت و خوشگذرانی و وابستگی و تو سری خوری از اجانب و... شان بماند.

این اردوهای روایت پیشرفت را باید در همچین جاهایی هم به دیده مردم کشاند. میز پرس و پاسخ و گفت و گو و کرسی فکر و اندیشه و فرهنگ راه انداخت. ما ابزار تبلیغ، کم داریم و از نفوذ رسانه ای خوبی برخوردار نیستیم. چنین فرصتهایی را لااقل قدر بدانیم.

 

photo_2024-10-18_20-08-58_u3x5.jpg

photo_2024-10-18_20-10-24_9unl.jpg

photo_2024-10-18_20-10-13_xwwc.jpg

photo_2024-10-19_09-58-04_gqzn.jpg

photo_2024-10-18_20-08-05_9y27.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اسماعیل

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، ۱۲:۵۲ ب.ظ

کتاب اسماعیل - (رمان) نشر سوره مهر - پاتوق کتاب

 

"مهین خانم گفت: وا، یعنی چه، شاه به اون خوشگلی، نباشه؟! به جاش آخوندا باشن، مگه میشه؟!

قاه قاه خندید و محکم زد روی زانویش. مادر گفت: زبونت رو گاز بگیر مهین. چی می گی؟ بیچاره آخوندا!

  • راست می گم دیگه، هر جا ببیننمون، همون جا حلالمون می کنن!

آن قدر خندید که چشمهایش خیس شد و زیر لب گفت: استغفرالله، چقدر پشت سرشون بد گفتم. حالا ببینم راست راستی تو میخوای دست رو دست بذاری تا انقلاب بشه بعد زن بگیری؟ اومد و نشد. اون وقت میخوای چکار کنی؟ بی سر و همسر بمونی؟

  • نه میشه ان‌شاءلله
  • از کجا معلومه؟
  • وعده خداست رد خور نداره..."

رمان "اسماعیل" اهدایی خانم حیدری است که هم خودم خواندم و هم همسرم؛ نوشته مرحوم امیرحسین فردی.

سالها پیش خاطرات یکی از کارشناسان فیلمنامه در سینمای هالیوود را می خواندم. می گفت هر فیلمنامه ای میرسد فقط سی صفحه اولش را میخوانم. اگر کشش نداشت پرتش میکنم کنار میروم سراغ فیلمنامه بعدی اگر کشش داشت و جذاب بود تا آخرش می روم و درباره ساخته شدنش تصمیم میگیرم.

کتاب اسماعیل از همان ابتدایش کشش لازم را برای همراه سازی مخاطب در اختیار داشت.

یکبار یکی از سایتهای اصولگرا یادداشتی درباره امیرحسین فردی نوشته بود و او را در حد یک ضدانقلاب منافق و همسو با غرب پایین آورد. تعجب کردم. او همان وقت داشت در حوزه هنری استان تهران کلاسهای نویسندگی را اداره میکرد. مدتی بعد امیرحسین فردی به رحمت خدا رفت. بزرگان نظام در سوگ او پیام تسلیت دادند. دقیقا همان سایت را دیدم که چقدر در مدح و نکوداشت آثار مرحوم قلم فرسایی کرد! دنیاست دیگر نباید به خیلی دیده‌ها و شنیده‌ها اعتماد کرد.

رمان "اسماعیل" یک اثر فاخر انقلابی است که در عین برخورداری از کشش و قوت متن در جذب مخاطب، با پرهیز از شعارزدگی و سطحی نگری به طور گذرا و گاه غافلگیر کننده به تبیین مبانی انقلاب اسلامی پرداخته و بعضی وقایع تاریخ معاصر را جهت تحریک مخاطب به تحقیق بیشتر مورد اشاره قرار میدهد. توجه دقیق او به حاشیه ها و جزییات در توصیف انسانها و محیط و موقعیت‌ها مسحور کننده است و خواننده را به وجد می آورد. البته از من بپرسید همچنان رضا امیرخانی را نفر اول رمان نویسی جبهه انقلاب میدانم ولی انصافا از کارهای ارزشمند مرحوم فردی هم نمی توان به سادگی گذشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سرداران ارس

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۴۹ ق.ظ

photo_۲۰۱۹-۰۶-۰۸_۰۷-۵۵-۴۵_1iqf.jpg

 

آدم مغروری نیستم.

با خانواده یا دوستان جایی باشم عکس تکی نمیگیرم.

از انتشار عکسهای شخصی هم خوشم نمی آید.

اما اینجا واقعا احساس غرور کردم.

امروز سالگرد شهادت سه سرباز پاک وطن در مرز جلفاست سوم شهریور 1320. شهیدان «سرجوخه مصیب ملک محمدی»، «سید محمد راثی هاشمی» و «عبدالله شهریاری» به رغم آن که دستور عقب نشینی داشتند میدان را خالی نکردند و داوطلبانه دو شبانه روز مقابل ارتش متجاوز روس در مرز ارس (نخجوان- آذربایجان) مقاومت کرده، جانانه جنگیدند و به شهادت رسیدند. رضاشاه که فرمانده کل قوا بود از مسئولیتش شانه خالی کرد؛ اما آنها که در نقطه صفر مرزی بودند، نه گریختند و نه تسلیم شدند. معروف است فرمانده تیپ ارتش روس وقتی این منطقه را تصرف کرد و متوجه شد دو روز فقط با همین سه نفر جنگیده، درجه هایش را کند و روی دوش سرجوخه ملک محمدی گذاشت. دستور داد نیروهایش به آنها ادای احترام نموده و سلام نظامی بدهند. بعد سپرد از اهالی منطقه بیایند پیکر این سه جوان رعنا را با آداب اسلامی به خاک بسپرند. روحشان شد. این بچه ها اگر بودند به خیل رزمندگان و شهدای دفاع مقدس می پیوستند. مرد باید غیرت داشته باشد. ایستاده زندگی کند و ایستاده بمیرد. یاد همه شهدای سرافراز کشورمان که تا آخرین لحظه مردانه ایستادند و جنگیدند و پا پس نکشیدند گرامی. یاد شهید خلعتبری، ماشاءالله پیل افکن، اقبالی دوگاهه و...

خیلی از مردم خطه ارس اطلاع یا توجه چندانی به مزار این سه مرزبان شهید ندارند. راننده آژانسی که ما را به این نقطه برد بازنشسته نیروی انتظامی بود. از کار ما خوشش آمد. با بچه های من ایستاد و عکس گرفت و اصرار داشت کرایه نگیرد که البته به زور تقدیمش کردم. پنج شش سال از این سفر تاریخی می گذرد. هنوز حس شعف و غرور از زیارت مزار این سه جوان رشید را در وجود خود حس میکنم. امیدوارم دستگاههای فرهنگی به معرفی قهرمانان ملی توجه بیشتری نشان دهند. حدود یکماه پیش در موزه کلیسای وانک وقتی دیدم عزیزان ارامنه برای قاتل خون آشامی چون یپرم خان که در شهادت شیخ فضل الله نوری و یاران ستارخان و باقرخان و مردم مسلمان و ارمنی همدان و کرمانشاه و... نقش مستقیم داشت تندیس ساخته اند آهی از سر درد و حسرت کشیدم. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دست تو باز است حسین

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۲ تیر ۱۴۰۳، ۰۶:۵۴ ق.ظ

‫اشک‌های مجری با شنیدن داستان تحول مهمان، سرازیر شد + فیلم‬‎

 

اسم احمد صادق نیا را دوست دارم. برایم خاطره انگیز است. نام یک شهید بابلی است. در نوجوانی برای اولین بار که می خواستم درباره شهدا بنویسم از او نوشتم. خواب خوبی هم پشت سرش دیدم که در ذهنم ماند.

با توجه به کسالتی که دارم این شبها را در خانه ماندم و توفیق حضور در مراسمی را نداشتم. میترسم بروم این ویروس لامصب را به دیگران منتقل کنم امام حسین یقه مرا بگیرد خیری که برای ما نداشتی زدی چند نفر از مریدان ما را هم ناکار کردی!

شبها برنامه محفل را می بینم که البته انصافا زیبا و اشک آور است.

پریشب به طور اتفاقی در شبکه نسیم متوجه برنامه ای شدم با نام سرگذشت. البته این برنامه سالهای قبل هم پخش می شد اما چون ساعتش مصادف با ساعتی است که اغلب عزاداران حسینی در تکایا و مساجد هستند نتوانست به اندازه برنامه رمضانی عباس موزون دیده شود.

مهمان برنامه سرگذشت مردی خرم آبادی بود به نام احمد صادقی نیا. تشابه اسمی او با شهید احمد صادق نیا باعث شد برنامه را دنبال کنم. او جوانی عرق خور و لاابالی بود که با دعای مادر و اشاره اباعبدالله متحول شد و به یکی از زلال ترین عاشقان و خادمان مکتب حسین علیه السلام تبدیل گردید.

پیشنهاد میکنم این قسمت از برنامه را در اینترنت جستجو و تماشا کنید یا لااقل پنج دقیقه طلایی آن را در نشانی زیر ببینید:

http://www.yjc.ir/00aovR

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

طراحی صلواتی بنر هیئت

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۳:۵۸ ب.ظ

آقا علیرضا امیرسلیمانی از جوانان گل و متدین بابل و از فعالین شاخص فرهنگی استان است که در نهاد کتابخانه های عمومی مازندران مسئولیتی دارد. او در امور مرتبط با طراحی و گرافیک و... خوش درخشیده و البته مجری موفق بعضی برنامه ها و محافل فرهنگی نیز هست.

آقا علیرضا با همراهی دوستانش در آستانه ماه محرم به هیئتهای مذهبی اعلام کرده آماده است به طور صلواتی طراحی بنر جایگاه مراسم (پشت منبر و دکور) را انجام دهد. شماره تماسش را هم در اطلاعیه نوشته که می توانید از هر جای کشور با او ارتباط بگیرید. اجر او و دوستانش و همه خادمان درگاه اهل بیت علیهم السلام با حضرت اباعبدالله ان شاءالله.

 

photo_2024-06-30_15-40-02_d6ys.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از وادی مردستان

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۴ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۲۹ ق.ظ

photo_2024-06-23_09-44-57_qev.jpg

 

هر سال چند روز مانده به عید غدیر سر ما حسابی شلوغ است. زیاد مهمان می آید و می رود و از قبل باید آماده آماده باشیم. پارسال عید غدیر روز جمعه بود. یک روز قبلش یعنی پنج شبنه حتی یک لحظه بیکار نبودم. کارهای مربوط به میزبانی مهمانان غدیر یکطرف، از طرف دیگر چون پسرم قرار بود به اردویی یکهفته ای برود که در زندگی اش تأثیر گذار بود کمی بیشتر دچار اضطراب بودم. 

عصر پنج شنبه دوستی تماس گرفت و گفت دختر خانم جوانی از بستگانش که جزو سادات هم هست و خیلی مذهبی است بخاطر کشف حجاب! بازداشت شده است. از من خواست کاری کنم. می دانستم کسی را بخاطر کشف حجاب زندانی نمی کنند و حتماً ماجرا جور دیگری اتفاق افتاده است.

با رفقای سپاه تماس گرفتم. گفتند این خانم کشف حجاب کرد و وقتی یک بسیجی به او تذکر داد شروع به پرخاش و درگیری نمود. حتی وقتی او را پیش قاضی بردند به قاضی هم فحش داد که نهایتا بازداشت شد. دیدم شکر خدا قاضی پرونده آشناست.

از دوستان بسیج خواستم که به میمنت ایام غدیر از این دختر سیده راضی بوده و شکایت خصوصی شان را پس بگیرند. بزرگواری کردند و پذیرفتند. به قاضی پرونده زنگ زدم و گفتم که رضایت شاکی را جلب کرده ام می ماند جنبه عمومی جرم که اگر عذرخواهی صورت گرفت به گل روی مولا علی آزادش کنند. قاضی که خودش از سادات بزرگوار بود پذیرفت. عصر پنج شنبه نزدیک اذان مغرب که همه جا تعطیل است به دادگاه رفت. بستگان دختر هم رفتند و پس از اخذ تعهد و عذرخواهی وی دستور آزادی اش صادر شد.

چقدر از این اتفاق خرسند بودم. پیش خودم گفتم این عیدی حضرت زهرا و مولا علی برای من بود که توفیق دادند شب جشن غدیر، واسطه آزادی سیده ای از نسل شریفشان باشم. دعا کردم آن دختر خانم هم هدایت شود. گفتم عید غدیر امسال تا آخر عمر به یادم خواهد ماند.

اذان مغرب را که گفتند تماسهای رفقا هم شروع شد. هر کسی زنگ می زد تبریک می گفت دلش خوش بود اولین نفری است که تماس گرفته. من هم توی ذوقشان نمی زدم.

سفره شام را خیلی زود پهن کردیم. تجربه داشتیم گاهی مهمانها از همان شب غدیر قدم رنجه می کنند. اواسط شام گوشی همراه من زنگ خورد. یکی از رفقا بود. جواب ندادم. دیدم قطع نمی کند و پشت هم زنگ می زند. یادم آمد او مدتی است برای تحصیل مقطع دکترا از بابل به اصفهان می رود و گاهی در قم توقف می کند. گفتم شاید در قم مانده و جایی ندارد. گوشی را جواب دادم.

- حمید! پا شو بیا حسین تموم کرد... زود باش...

خدای من! اصلا نفهمیدم چه گفت. چند بار پرسیدم تا برایم جا افتاد. نمی توانستم باور نکنم. چون او از نزدیکترین دوستان حسین بود. ولی به خودم امید دادم شاید صحت نداشته باشد. به رفقای مشترک دیگر زنگ زدم. رحمت الله علیه. حسین منصف واقعا رفته بود.

این عید غدیر دیگر امکان نداشت از خاطرم برود. آن شب مگر توانستم بخوابم؟ رفقا هم تا صبح تماس می گرفتند. اغلب هم اصرار داشتند بیا و کارها را دست بگیر. نرفتم. نمی شد بروم. هم میهمان داشتم. هم باید پسرم را راهی اردو می کردم. هم دلم می خواست مراسم حسین با آرامش برگزار شود. وقت هست برای آنکه حرفهای حسین را به گوش همه برسانیم.

دیگر بابل نرفتم تا اواخر دی ماه. در این مدت البته گاهی با خانم حسین و دوستان مشترک در تماس بودم. آنها لطف داشتند و در بعضی کارها نظر می خواستند. دوستانی که وبلاگ مرا دنبال می کنند می دانند در این یکسال هر فرصتی دست داد خاطره و نکته و عکسی از حسین را منتشر کردم. ان شاءالله تا زنده ام این کار را خواهم کرد. هر چند خیلی دلم برای دوستانی چون حسین منصف و جواد جلالی نیا و حاج آقا یزدانی و ... تنگ شده است. خدا می داند آن دنیا بیشتر از این دنیا دوست و آشنای صمیمی دارم.

قمری حساب کنیم امشب شب سالگرد حسین است. یادم است اولین مطلبی که بعد از فوت حسین نوشتم دعوت به خویشتنداری و استمرار جشن و شادی غدیر بود. مگر نمی خواهیم روح حسین شاد شود؟ حسین دلش می خواست پرچم اهل بیت و شهدا و انقلاب بالا بماند. خودش هم زندگی اش را وقف انقلاب و اسلام و شهدا و امام و آقا کرد. چقدر تهمت خورد. چقدر اذیتش کردند. خدا می داند لحظه ای از راه خدا برنگشت.

حسین در اسارت آزاده بود. آزاد هم که شد آزاده ماند. در مقابل هیچ زورگویی سر خم نکرد. به هیچ یک از تعلقات مادی دنیا دلبسته نشد. تا لحظه آخر عمرش رزمنده ماند. هیچ وقت خسته نشد. هیچ وقت ناامید نشد. خدا خواست پاسدار آزاده ای که یک عمر در مسیر عدالت کوشید و طعم فحش و تهمت و شلاق را چشید در شب جشن امام عدالت آسمانی شود. درست در موکب عید غدیر وقتی تمام روز را یک نفس دوید و دم و دستگاه موکب را علم نمود. موقع نماز مغرب که شد گفت برویم جلوی موکب سر خیابان نماز بخوانیم. از تبلیغ راه خدا غافل نبود. خیلی برای شهدا زحمت کشید. اولین روایتگری های شهدا اولین نمایشگاههای شهدا، اولین راهیان نورهای درون شهری و استانی و... چقدر برای شهدا قلم زد و قدم برداشت. همان روز تصاویر شهدا را با دست نشان داد و گفت ببینید آمده اند به ما کمک کنند. برای همین است امروز کارها خوب و با سرعت پیش رفته است. نماز مغرب و عشا را خواند قلبش دیگر نای حرکت نداشت. قلبی که یک عمر در رنج و محنت و مجاهدت تپید در آستان جانان حس آرامش یافت و به خواب فرو رفت. نیما سرمد آمده بود، حسین موقر، احمد و محمود کاکا.... همه شهدا آمده بودند دستش را گرفتند شب جمعه ای میهمان خوان کرامت اباعبدالله شدند. حسین در شب غدیر از جام شراب طهور ساقی کوثر نوشید و به قافله عشق پیوست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این موکب عدس پلو با نازخاتون میدهد!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۵:۱۸ ب.ظ

photo_2024-03-19_09-42-15_ej82.jpg

 

دوست عزیز!
اینجا که ایستاده ای سالهای سال حسین می ایستاد و با ذوق و لبخند، عَلَم عشق به ایران و اسلام و انقلاب و ولایت و شهدا را برافراشته نگاه میداشت.
سال پیش همینجا از موکب غدیر تا بزم نورانی یاران شهیدش پر گشود.
به یاد آزاده خط شکن عرصه های رزم و فرهنگ و قلم و عدالت، محمدحسین منصف، دست در دست شهدا پرچم سربلند کشورت را همیشه برافراشته نگه دار.

 

 

خانم حسین زنگ زد. گفت امسال هم مثل هر سال موکب غدیر را البته این بار در غیاب حسین در کنار مخابرات برقرار خواهند کرد. متنی خواست برای بنر، چند خط بالا را نوشتم. روح حسین شاد. پارسال شب عید غدیر موکب را که بر پا کرد نماز جماعت را آورد سر خیابان. مغرب و عشایش را خواند و رفت.

خانم حسین یک عمر پای این مرد ایستاد. می گویم مرد حواستان باشد حسین یک مرد معمولی نبود. زندگی با او صبر عظیمی می خواست. همان روزهای اول زندگی پیش از آنکه راهی خانه مشترک شوند حسین رفت به جبهه و حدود هفت سال بعد برگشت. نامه نوشت به خانمش برای جدایی وکالت و اختیار دارد. این زن بانوی روزهای سخت و تربیت شده مکتب زینب کبری بود. جوانی اش را در انتظاری که پایانش نامعلوم بود پای عشقش قربانی کرد.

بعد از اسارت هم آدمی نبود یکجا بنشیند. انواع کارهای فرهنگی بزرگ و پر دردسر مثل راه اندازی کاروان پیاده حرم امام و راهیان نور کشوری و استانی و برپایی نمایشگاه شهدا و ... را دست گرفت. حالا این کارهایش یکطرف، عدالتخواهی و آزادی بیان و رک گویی هایش نسبت به مسئولین باعث کینه بعضی از آنها می شد. انواع تهمتها را نثارش می کردند. بی دلیل می انداختندش زندان. کتکش هم زدند. شلاق هم زدند. رد صلاحیتش کردند، خانه اش را تفتیش می کردند و... حسین کم نیاورد خانمش هم پا به پای او ایستاد. 

سر فتنه فحشا چقدر تهدیدش کردند. نه حسین میدان را خالی کرد نه خانمش ترسید.

شبها با بلندگویی که سرودهای حماسی و ملی از آن شنیده میشد می رفت وسط تجمع اغتشاشگران چای و نبات و آب معدنی پخش می کرد. بعد می نشست با صبوری و لبخند بحث می کرد. خیلی ها میدیدند آزاده زخم خورده ای که به خیلی از مسائل جاری نقد جدی دارد اما پای انقلاب ایستاده، از دوست و دشمن صدمه دیده اما اسلام و نظام را تنها نمیگذارد تحت تأثیر قرار گرفته و میدان را ترک می کردند. ایران که ولز را برد کلی پرچم کوچک سه رنگ تهیه کرد آورد بین ماشینها و مردمی که شادی می کردند پخش کرد. تمام آن مدت فقط یک بار از کوره در رفت و خونش به جوش آمد. جلوی آنهایی که بعد از باخت ایران پرچم آمریکا را دست گرفته و هلهله می کردند می گرفت و با بغض می پرسید یعنی حاضری بخاطر هر مخالفتی که داری پرچم دشمن کشور خودت را دست بگیری، خوار و خفیف شوی و ملتت را بفروشی؟

حسین عشق عجیبی به پرچم ایران داشت. هر جا موقعیتی دست میداد پرچم را برافراشته نگه می داشت و بین دیگران هم پخش می کرد. توصیه کرده بود اگر عمرش باقی نبود در تشییع جنازه اش هم پرچم ایران را سر دست بگیرند. در تشییع حسین خانمش و خیلی های دیگر پرچم ایران و تصاویر شهدا را سر دست گرفتند. امروز که تماس گرفت گفت به یاد حسین می خواهم در موکب غدیر به مردم شام بدهم. حسین عدس پلو با نازخاتون را خیلی را دوست داشت. همین را پخش می کنم خودش و مردم خوشحال شوند. رحمت الله علیه.

پارسال کارها داشت به تأخیر می افتاد. عجله ای و هول هولی شده بود. حسین ایستاد و با کمک چند نفر خیلی زودتر از آنچه تصور می شد ستون خیمه موکب را برافراشت و کارها را راه انداخت. یکی پرسید چقدر زود کار را تمام کردی؟! با دست تصاویر شهدا را نشان داد. گفت مگر نمی بینی اینهمه شهدا آمدند به کمک؟ ساعاتی نگذشت که شهدا او را با خود بردند. مردی که عمرش را پای عدالت گذاشت در شب بیعت با امام عدالت به موکب وصال با ساقی کوثر فراخوانده شد. دوست جانبازی می گفت حسین را بعد از خاکسپاری در خواب دیده است. برایش تعریف کرد مرا از تابوت که درآوردند و در خاک گذاشتند دستم در دستان حضرت زینب بود. حسین خیلی صبور بود. بلاهایی که سرش آوردند هر که بود چپ میکرد. حسین خیلی زحمت کشید. تا لحظه آخر عمرش پای امام و انقلاب و شهدا ایستاد و به فکر برافراشته نگه داشتن یاد و راه خدا بود. شادی روحش صلوات.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک حرف حساب فرهنگی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۰۲ ب.ظ

رابطه قبل از ازدواج چه مزایا و معایبی دارد؟

 

قاضی‌زاده هاشمی: "دوره تحصیل را باید کوتاه کنیم/ نزدیک ۲۵ سال درس خواندم که جراح مغز و اعصاب شوم، نصف این دوره اضافه‌ است."

راستش یکی از درست و حسابی ترین حرفهایی که در انتخابات اخیر شنیدم همین جمله قاضی زاده هاشمی است. مقام معظم رهبری هم تأکید فرمود دروس زائد را حذف کنید. مرحوم هاشمی شاهرودی یکبار در برنامه خانواده سیما که به مناسبت روز قوه قضاییه شرکت کرده بود از مسئولان خواست دروس زائد مدارس و دانشگاه را حذف و نیز دوره خدمت سربازی را کاهش دهند. زیرا فاصله سن بلوغ تا مرحله ازدواج که گاه به حدود پانزده سال می رسد بر خلاف طبع انسان و اهداف عالم خلقت بوده و با آموزه های دین و رویکرد تمدن ساز مکتب وحی منافات دارد.

در این باره بارها در وبلاگ و نیز شبکه های مجازی مطالبی را منتشر کرده ام. سهولت در ایجاد بستر ازدواج یکی از مبنایی ترین برنامه های فرهنگی اسلام است که جامعه را از بسیاری از ناملایمات اجتماعی رهایی می بخشد. از سوی دیگر حس بلوغ و حفظ حریم شخصیت جوان باعث خروج او از مرحله کودکی و خامی و لودگی و ورود به عرصه مسئولیت پذیری است که علاوه بر تأمین هویت و ارتقای شخصیت انسانها در رشد و تعالی اقتصادی و معنوی جامعه نیز تأثیرگذار است. نمی دانم این حرفها تا کی قرار است در پشت تریبون و حصار کاغذ و کلمات باقی بماند. آن قدر باید گفت و تکرار کرد تا به مطالبه و دغدغه عمومی بدل شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ثمره کار فرهنگی باید کرامت و عزت باشد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۱:۰۹ ب.ظ

photo_2024-05-16_12-49-28_tktu.jpg

 

می گویند این تصویر استقبال از شهردار زنجان در مدرسه قرآنی امام حسن مجتبی علیه السلام است.

امام یک چیزی می دانست که فرمود حوزه های علمیه باید از دولتها مستقل بمانند. مسئولان مدرسه برای جذب بودجه بیشتر بر خلاف روح پیام مکتب وحی که عزت و شرافت در آن اصلی مهم است چه رفتاری از خود نشان می دهند؟ چه ذهنیتی برای شاگردانشان ایجاد خواهد شد؟

همه کسانی که می خواهند در امور معنوی اعم از عدالت طلبی و دین پزوهی و ترویج فرهنگ اصیل انقلاب و اسلام نقش ارزنده و سرنوشت ساز داشته باشند تا جایی که مقدور است باید مستقل باقی مانده و نمک گیر دولتها نباشند. حالا فرض کنید خدای ناکرده بعضی ائمه جمعه برای تأمین هزینه های دفتر، نمک گیر و همسفره مفسدان اقتصادی بشوند. چه بر سر جامعه و نظام دینی و باور جوانان خواهد آمد؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا